eitaa logo
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
738 دنبال‌کننده
680 عکس
411 ویدیو
2 فایل
تبلیغات پذیرفته میشود به آیدی زیر مراجعه کنید @bentalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام قشنگای کانال😍😍💝 حواسم هست دیروز پارت نگذاشتم و شما حسابی دلتنگ شدید☺️ درگیر کارای انتخاباتی بودم و یه امتحان سخت هم دیروز داشتم🥴 چند روز دیگه یه امتحان دیگه هم داره ان شاالله آخریه😶 امروز ان شاالله یه پارت ، سعی میکنم بلند بالا مهمونتون کنم😚 اما.... اول بگید ببینم شما برای بالا اومدن اصلح در انتخابات چیکار کردید تا الان؟ https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
نماهنگ بابا جون رقیه.mp3
2.54M
🤲رفقا از توسل به اباعبدالله غافل نشید دل ها دست امام حسین اند 😭این فایل رو گوش بدید و زار بزنید و از ارباب بخواید کمکمون کنه نزاریم خون شهید رئیسی پایمال بشه
❤️حسین جان،ارباب جان خیلی داریم تلاش میکنیم برای این که کسی بیاد که راه شما رو ادامه بده مگه نگفتید ما تلاش کنیم شما کمکمون میکنید!؟ مگه جز شما کسی رو‌داریم که بخوایم ازش کمک بگیریم؟ مگه جز شما کسی رو داریم باهاش درد و دل کنیم!؟ شاهدی که خواب و زندگی رو تعطیل کردیم و شبانه روز داریم تلاش میکنیم رقیبمون رو آورده به دروغگویی و فریب دادن دل های تمام دنیا دست شماست ارباب جان تو رو به اون لحظه ای که از تشنگی همه جا رو دود میدیدی نزار شرمنده این مردم و شهدا بشیم حسین جان بزرگتر ما شمایی کس و کار ما شمایی... میشه بخاطر اون شهدایی که تو بغلت چشماشون رو بستند کمکمون کنی؟ میشه ارباب!؟میشه!؟😭😭😭😭
🔴رفقای گلم اختلاف در نظر سنجی ها به یک درصد رسیده و جلیلی یک درصد دیگه رای میخواد خبرم خوبم این که سرعت رشد رای های جلیلی خیلی بیشتر از پزشکیان هست این یعنی امروز و فردا باید ماها قیامت کنیم باید با همه ی وجود تو میدون بیایم و رای جمع کنیم از جمع کردن رای یک نفر هم نباید بگذریم
نیم ساعته دارم باهاش زار میزنم👆😭 دست از تلاش برندارید رفقای گلم یک قدم بیشتر نمونده دست و پای تک تکتون رو میبوسم التماستون میکنم نزارید شرمنده شهدا بشیم نباید فقط بخاطر یک درصد ببازیم به کسایی که جز قدرت طلبی هیچی ندارند🙏 ایشالا خود ارباب هم کمکمون میکنه،تپسل فراموش نشه
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_46 #آبرو حامدی: نازنین‌زهرا خانم، صبحانه آماده است دختر خوب، بیا صبحانه بخور. حامدی نازنین‌
محمد‌حسین: می‌خوای بیام دنبالت بریم یه سفری، جایی؟ نازنین‌زهرا: داداش دورت بگردم، من خوبم واقعا، راست میگم، الان برگشتم سر درس و مشقم، یک هفته دیگه تموم میشه، بعدشم شهریور هم امتحانای پایه یازدهمم هست هم این امتحان دو روز پیش که ندادم. محمد‌حسین: چرا اینقدر حرف زدنت عوض شده؟ نازنین‌زهرا: چطوری شده؟ محمد‌حسین: خیلی ناز و دخترونه شده. نازنین‌زهرا: سر به سرم میگذاری؟ محمد‌حسین: نه، جدی گفتم؛ راستی از خانم حامدی از طرف من تشکر کن، ان شاالله بتونم در خورشون خوبیاشون رو جبران کنم. نازنین‌زهرا: چشم، تو هم مراقب خودت باش، دوباره نزنن دل و روده‌ات رو بیرون بریزن. محمد‌حسین: چشم سرکار. نازنین با لبخند تماس را قطع کرد و از اتاق بیرون رفت. حامدی: داشتم برات میوه می آوردم، بیا اینجا بشین. نازنین‌زهرا: شما اگر بچه داشتید، اون بچه خوشبخت‌ترین فرزند روی زمین بود. حامدی: تو هم عین بچه خودم، من یه مدت حس می‌کنم تو دختر خودمی، تو احساس خوشبختی می‌کنی اینجا؟ نازنین‌زهرا: مثل اتاق و آغوش داداش محمد‌حسینم اینجا آروم و پر از آرامشه برام. حامدی: خوشحالم اینو می‌شنوم. نازنین‌زهرا: شوهرتون نیستن؟ حامدی: همسر من کارای تبلیغی زیاد میکنه، هم ایران هم خارج از ایران، در ماه سه روز میاد، امروز دیگه مجدد رفت، ماه دیگه دوباره میاد. نازنین‌زهرا: شما اینجوری خیلی کم همسرتون رو می‌بینید، وقت می‌کنید باهم حرف بزنید، باهم بگردید یا برید مسافرت؟ حامدی: برا اینا هم وقت پیدا می‌کنیم عزیزم. نازنین‌زهرا: زندگی جالبی دارید. حامدی: راستی برگه‌ات رو تصحیح کردم، ۲۰ شدی. نازنین‌زهرا: واقعا، خوشحالم میشنوم. حامدی: مطمئنم بقیه درس‌هات رو هم ۲۰ میشی. نازنین‌زهرا: امروز درس اخلاق ۱ هم نمره‌اش اومد، اونم ۲۰ شدم. حامدی: از نازنین‌زهرای معالی غیر از این انتظار نمی‌رفت. نازنین تمام امتحاناتش رو با موفقیت پشت سر گذاشته بود، معدلش ۲۰ شد، شاگرد اول حوزه. حامدی: خانم سلطانی حالا باور کردید نازنین‌زهرا معالی اونطوری نبود که شما فکر می‌کردید. سلطانی: این طرفداری شما از این دختر هم برامون سوأله، از وقتی اون اتفاق افتاد و اونطوری کل آموزش و حوزه رفت زیر سوال شما هم با ما سر سنگین شدید. حامدی: من از اول با این روش غلط مخالف بودم، صدام رو منتها نمی‌شنیدید، نیاز بود اونطور به هممون تشری زده بشه. سلطانی: برا ما خوب میشه اون اینطور موفقیتی به دست آورده، منتها یکی از اساتید می‌گفت معالی سر کلاس اصلا درس گوش نمیده، متعجبم چطور همه رو ۲۰ شده! حامدی: حالا تهمت هم می‌زنید و فکر می‌کنید اون تقلب کرده؟ سلطانی: من همچین حرفی نزدم، منتها برام سوأله چطور درسی رو که گوش نمیداده تو کلاس ۲۰ شده؟ حامدی: اون استاد از کجا مطمئن نازنین گوش نمیداده؟ سر کلاس من طوری بود که انگار گوش نمی‌کرد ولی سوال که ازش می‌کردم مثل بلبل جواب میداد. اون استاد ازش تو کلاس درس پرسیده؟ سلطانی: اطلاعی ندارم. حامدی: من خیالتون رو راحت کنم، نازنین‌زهرا اون چیزی نیست که شما فکر می‌کنید، اون دختر باهوش‌ترین دختری هست که تا بحال بین طلبه‌ها دیدم. سلطانی: ان شاالله همین طوره خانم حامدی. حامدی: جز این نیست. خانم سلطانی پوفی کرد و گردنش رو کج کرد و زوم‌کن رو توی قفسه گذاشت. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
وظیفه‌مون رو انجام دادیم برگشتیم😍✌️ به امید پیروزی حق علیه باطل 44✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز دقیقا 44 روز پس از خاکسپاری شهید جمهور... با رمز انتخاباتی 44 راهش را ادامه می‌دهیم...🇮🇷
دام میخواست چیزی بگویم تا بفهمد عشقش با من چه کرده، پس گفتم: "تو مرا با زندگی آشتی دادی"
امار مشارکت از سال 1400 رد شد ♥️💪
به قول حاج آقای سراج : حقیقتا خیلی معامله‌ی تلخیه ، که رئیسی بدی و پزشکیان تحویل بگیری .
🔴همان جایی که رئیس جمهورمان شهید شد...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع شد😭 دوباره شروع شد💔 نوای دل خسته، از یک کاروان پر و بال شکسته😭 حسین🖤
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_47 #آبرو محمد‌حسین: می‌خوای بیام دنبالت بریم یه سفری، جایی؟ نازنین‌زهرا: داداش دورت بگردم، م
محمد‌علی: به خانم حاج رضا گفتی هفته بعد مزاحمشون می‌شیم؟ زهره: آره برا آخر هفته هماهنگ کردم باهاشون. محمد‌علی: خوبه تا اون موقع نازنین‌زهرا هم اومده، محمد‌حسین هم مرخصی ماهش رو می‌گیره. زهره: یه چیز دیگه‌هم هست. محمدعلی: خیره ان شاالله، چی!؟ زهره: نازنین‌زهرا خواستگار داره؟ پسر حاج قاسم. محمد‌علی: تو چی‌گفتی؟ زهره: من گفتم یه مشورت بگیرم بعد خبرتون می‌کنم. محمد‌علی: یکی از آرزوهام وصلت با خونواده حاج قاسم بود، خانواده با اصل و نسب ، مثلشون پیدا نمیشه. زهره: منم به همون اندازه مشتاق این وصلتم. محمد‌علی: حتما میدونی هم نازنین زهرا تن به این ازدواج نمیده و درسش رو بهونه می‌کنه. زهره: کاملا، بخاطر همین که دو دل و مرددم، چه جوابی بدم بهشون؟ محمد‌علی: چاره کار فقط دست محمد‌حسین، اون میتونه راضیش کنه. زهره: امیدوارم. ............. حامدی: امروز دیگه برمی‌گردی؟ نازنین‌زهرا: بله، خیلی هم بهتون زحمت دادم استاد. حامدی: این چه حرفیه دختر خوب؛ نرفته دلتنگت شدم. با رفتنت من تنها میشم. نازنین‌زهرا: می‌خوام یه اعترافی بکنم. چشمای خانم حامدی خندیدن و با اشاره گفت: چی؟ نازنین‌زهرا: من تو این ۵ ماه برای اولین بار بود که از دختر بودنم خوشم اومد، فهمیدم ناز کردن و مریض شدن و این که یه نفر نگرانت بشه خیلی شیرینه. حامدی لبخندی زد و خدا رو شکر کرد. نازنین زهرا خانم حامدی رو محکم بغل گرفت و بوسید، بعد از خدا حافظی سوار قطار شد و بلیط به دست دنبال شماره کوپه و واگنش می‌گشت. حامدی تا زمان حرکت قطار تو ایستگاه موند و بعد آروم مثل مادری که فرزندش ازش جدا شده به سمت خونه برگشت. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه برام سؤال بود که چی شد مردم طی ۷۰ روز واقعه‌ی غدیر را فراموش کردند و به سکولاریسم سقیفه، بله گفتند، اما الان که دیدم چطور چهل روز بعد از شهادت رییس جمهور مردم به سکولاریسم اصلاحات، بله گفتند، جوابم رو گرفتم.
الان یه چیز اومد تو ذهنم تو مراسم تنفیذ رئیس جمهورجدید باید رئیس جمهورقبلی حضور داشته باشه.....💔 ای خدا چرا درد ما تموم شدنی نیست 😭😭
حاج آقا هارداسان 😭😭😭 آقا سید دلتنگتیم شب اول محرم💔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح اول محرمتون بخیر🖤 ان شاالله مادرش اذن بده برا جگر گوشه‌اش عزا داری کنیم😭 با اذن مادر و پدرش می‌پوشیم جامه سیاه رو🖤