🦋🦋🦋🦋
🦋
🦋
🦋
بی بهانه شاد باش
مسیرت را به خاطر آدمهای اشتباهی
تغییر نده
گاهی این تغییر
به قیمت جانت تمام میشود💔
✍ف.پورعباس
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت۱ #من_عاشق_نمیشوم از میان دختر بچه های دبیرستانی من از همه پر مدعا تر بودم. هرکی منو می دید می
سلام خدمت اعضای تازه وارد😍
خیر مقدم عرض میکنم.
پارت اول رمان #من_عاشق_نمیشوم
بقیه پارتها هم سنجاق شده
دو رمان #ستاره_پر_درد
#مُهَنّا
هم سنجاق شده😍😍❣
لینک رواق هم جهت شنیدن نظرات و انتقادات خدمت شما
https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
صبحتون رو با لبخند آغاز کنید
از پرندهها یاد بگیرید
بی هیچ بهانه شادند
هر صبح آواز میخوانند
به دنبال کسب روزی
خستگی هم ندارند
پرنده باش، بپر، بخند
صبح بخیر🕊
🌱🌱🌱🌱🌱
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_80 #مُهَنّا استاد: امروز قراره برید برای انتقال جنین؟ فاطمه: بله، دعا کنید استاد. استاد: توک
#پارت_81
#مُهَنّا
استاد: اینجا راحتی؟
فاطمه: راحت؟ اونا همه اینکارا رو میکنن که منو اینجا نگه دارن، مخصوصا اون الکس .... چقدر از نگاهاش بدم میاد.
استاد: ۹ ماه که بگذره دیگه همه چی رسما تمومه، آقای بریک هم که بلیط رو قول داده از الان برات آماده کنه.
فاطمه: همشون مثل هم هستن، آقای بریک هم سیاست مدارانه میخواد منو اینجا نگه داره.
استاد: بهشون حق بده، تاحالا نشده کسی اینجا بیاد درس بخونه و کاری بکنه و همه امتیازات رو برا خودش بخواد. تو سنگ بزرگی جلو پاشون گذاشتی، حاضر نیستی یه نسخه از این سلول رو در اختیارشون قرار بدی، اونا رو وابسته به ایران میکنی و این برای دولت آمریکا خیلی گرون تموم میشه.
فاطمه: ما چند سال مستعمره این وحشیها بودیم، بخاطر اینا بچههای پروانهای تو ایران دارن درد میکشن و جونشون رو از دست میدن، بخاطر تحریمهای ظالمانه. اونا تحریمها رو بردارن کاری با کشورهای مسلمون نداشته باشن ما هم از خر شیطون پایین میایم.
استاد: تو انگار اومدی مذاکره کنی و سیاسی طور کار کنی! دختر، تو پزشکی چه کار به این کارا داری؟
فاطمه: همه اینا به هم ربط داره، من از موضع خودم کوتاه نمیام، حتی شده به قیمت جونم.
استاد: چرا اینقدر جوش آوردی؟ آروم باش، درکت میکنم، سخته، ولی چه میشه کرد.
با این حرف استاد نا خودآگاه بغضم ترکید و زدم زیر گریه.
فاطمه: استاد من خسته شدم، دیگه نمیکشم، دلم برا خانوادهام تنگ شده، از عقد خواهرم محروم شدم، از به آغوش کشیدن خانوادهام دوساله محرومم، دلم تنگه استاد.
استاد: دختر خوب تحمل کن، تو که خانواده داری و بخاطر اونا دوسال سختی رو تحمل کردی، من چی بگم؟ همینا خون شوهر منو ریختن و جسدشو پس ندادن، ولی برای رسیدن به هدف بزرگم و نابودی اینا دارم تحملشون میکنم، تو هم تحمل کن فاطمه.
فاطمه: دیگه دست و دلم به کار نمیره، حوصله خودم رو هم ندارم، حس میکنم دارم خفه میشم.
استاد: میفهمم عزیز دلم، میفهمم، آروم باش جانم.
برای تغییر حال و هوام رفتیم تو شهر یه چرخی زدیم.
خونههای رنگارنگ و هوای نسبتا سردش هم برای خوب کردن حالم کافی نبود.
اینجا همه چی بوی دروغ میداد، همه چی الکی بود، حتی آزادی مردمش دروغ و نمایشه.
ترس رو میشد تو چهره دخترای مظلوم دید که چطور با ترس قدم میزنن، ترس از تجاوز، ترس از حمله توسط پلیس.
فکر میکردم بتونم با اینا کنار بیام و یه زندگی معمولی داشته باشم، ولی اینطور نبود، خود من اگر ایلیا و کادر حفاظت نبودن با این چادر نمیتونستم اینجا قدم بزنم.
گوشیم رو روشن کردم، هنوز فقط دو ماه از ۹ ماه گذشته، با بی حوصلگی سرم رو روی میز کافه میگذارم.
استاد: چی سفارش بدم؟
فاطمه: چیزی میل ندارم
استاد: دوتا قهوه با دوتا کیک.
فاطمه: من که...
استاد: هیچی نگو، خودت رو تو آیینه دیدی؟ تو این دوماه رنگ به روت نمونده.
فاطمه: با قهوه رنگ و روم برمیگرده
استاد: بهتر میشه یکم. میخوام بیدار نگهت دارم، بهتر اطرافت رو ببینی.
فاطمه: اطراف من فقط آدمهایی هستن که مجبورن زندگی کنن تو این کشور، بدون هیچ آزادیای، بدون هیچ امنیتی.
استاد: کسایی هم هستن که عاشق این زندگی هستن، باهاش کنار اومدن، این کافه رو اکثرا ایرانیها میچرخونن، اینا بخاطر همون آزادی دروغین که میگی اومدن اینجا.
فاطمه: دیوونههستن، دیوونه.
استاد: نه فاطمه اونا دیوونه نیستن، فکر کردی چرا پسرا اینقدر دلشون میخواد بیان اینجا؟
فاطمه: چرا!؟
استاد:بخاطرپول، ازدواج، اینجا که اسلام نیست که بخوان مهریه و اینجور دنگ و فنگها باشه، تو خیابون خواستگاری میکنی و یه مراسم قسم میری و تمام.
هر وقت هم از هم خسته شدن همدیگه رو ترک میکنن.
فاطمه: این یعنی چی؟
استاد: حق بده که تو ایران خانواده دخترا بعلاوه دولت دارن برا ازدواج سخت میگیرن.
اینجا خیلیا هستن که به پول نیاز دارن، در قبال تن فروشی پول در میارن، خیلی هم ناچیز ولی اونا بهش راضی هستن.
فاطمه: یعنی پسرای ایرانی پول میدن بابت...!؟
استاد: آره عزیزم، میخوام بهت بگم تو ایران هم به مردم ما سخت میگذره، اگر ایران رو پا مونده بخاطر رهبرمون هست، وگرنه دولت مردامون به فکر جوونها نیستن، وضعیت اقتصاد سرسام آوره، با اون وضع کی میتونه ازدواج کنه؟
فاطمه: توکل به خدا و اهل بیت...
استاد: فاطمه جون اینا همش کلیشهاست، خود خدا هم راضی به این وضع اقتصاد نیست، تو حاضری با پسری که ماهانه فقط ۲میلیون تومن درآمد داره زندگی کنی؟ فکر کن پزشک هم نیستی و خونه داری، واقعا دو میلیون برای یک ماه نه، برای دو هفته زندگی ساده و بی خرج کافیه؟
اگر اقتصاد ما درست بود و همه به اندازه حق و حقوقشون رو میگرفتن اینقدر خیانت بین دولتمردان بالا نبود، اینقدر پشت کردن به کشور میون افراد سر شناس نبود، فکر کردی اونا نمیدونن که تو غرب هم حق زندگی ندارن؟ اونا خوب میدونن کجا دارن پا میزارن، با خیانت به کشور یه پول هنگفت به جیب میزنن و زندگیشون رو ادامه میدن، هرچند
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_80 #مُهَنّا استاد: امروز قراره برید برای انتقال جنین؟ فاطمه: بله، دعا کنید استاد. استاد: توک
به قیمت جونشون تموم بشه.
فاطمه: یعنی شما از ایران و زندگی اونجا بدتون میاد؟
استاد: نه، من کی همچین حرفی زدم، میخوام بهت بگم حواست رو جمع کنی، این جوونایی که اینجا میبینی ماهانه چندین میلیارد در آمد دارن، در قبال کار کردن برای دولت آمریکا، میخوام چشم و گوشت رو نسبت به آدمهای اطرافت باز کنم، تو که به اون خونه شاهانه قانع نشدی، قطعا برات یه برنامه دیگه میریزن، اونا هر کاری میکنن تو رو نگه دارن، هرکاری فاطمه.
فاطمه: اینقدر به من بی اعتمادید استاد؟ من همچین زندگی خوبی تو ایران نداشتم، از خانواده متوسط بودیم و هستیم، اگر قرار بود تطمیع بشم به همون خونه راضی میشدم و دست خانوادهام رو میگرفتم و میآوردم اینجا.
استاد: هنوز نگرفتی چی گفتم، مراقب باش، به هر حال این یه زنگ خطره، این همه بادیگارد و راننده شخصی و خونه تجملاتی خیلی ساده نیست.
فاطمه: میشه برگردیم استاد؟
استاد: باشه، بریم.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
https://harfeto.timefriend.net/17052214294300
یکم ناشناس حرف بزنید
تو رواق که خبری ازتون نیست🙁
خجالت میکشید بیاید اینجا، ببینم چیکار میکنید؟
مخصوصا اونایی که بی صبرانه پارت میخواستن
" معتقدم که عشق
یه چیزی شبیه به نمازِ . . . 🙃💕 ••
#باهم_تاخدا #عـآشقـآنھ
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
سلام به روی ماهتون😍
ممنون از مشارکتتون🌹
خوشحالم که پسند بوده تا اینجا
چشم بیشتر میزارم
#به_وقت_ناشناس
سلام 🦋
خوشحالم که خوشتون اومده😍❣
هذا من فضل ربی
چشم پارت بیشتر میزارم♥️
#به_وقت_ناشناس
🦋🦋🦋🦋🦋
#عکس
#امید
#پروف
پروانههایی که دور گل میچرخند رو دیدی؟
دیدی چه بالهای قشنگی داره؟
چقدر ظریف و دقیق خلق شده بالهاش.
در ثانیه چند هزار بار بال میزنه.
این پروانه از دل تاریکیها از میان پیلههای سخت به دنیا اومده.
این پروانه از دل خطرات زیادی عبور کرده
و حالا اینچنین دلبری میکنه.🦋
این پروانه برای یک روز زندگی این همه خطر را تحمل کرد
من و تو از این پروانه کمتر نیستیم، ما که میخواهیم روزهای بیشتری زندگی کنیم
باید خطرات را، سختیها را بپذیریم، جلا پیدا کنیم.
روزی میرسه که ما اینقدر زیبا میدرخشیم
که همه اونایی که زمین خوردن ما رو میخواستن، پیش زیباییمون سر خم کنن❣
به خودت امیدوار باش
✍ف.پورعباس
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_81 #مُهَنّا استاد: اینجا راحتی؟ فاطمه: راحت؟ اونا همه اینکارا رو میکنن که منو اینجا نگه دا
#پارت_82
#مُهَنّا
حرفهای استاد سلیمانی تو سرم میپیچید، چرا استاد باید بهم هشدار بده؟
استادم چی میدونه که من متوجهش نیستم؟
بحث اقتصاد خراب کشورم و چه ربطی به من و حضور این جوونها تو آمریکا داره؟
هرچی فکر کردم به نتیجهای نرسیدم، خودم رو سپردم به خدا، قطعا من معصوم نیستم، ممکنه در مقابل پیشنهادهای وسوسه انگیزشون سر خم کنم و جواب مثبت بدم.
از خدا خواستم دست و دلم رو نگه داره، چشمم رو با نعمات اخروی نه دنیوی که زود گذر هست پر کنه.
بیمار: سلام خانم دکتر.
فاطمه: سلام، خیلی خوش اومدید. حالتون چطوره؟
بیمار: تو این دو ماه طبق دستور شما استراحت دائم بودم، طبق برنامهغذایی که دستور داده بودید پیش رفتم.
فاطمه: بسیارعالی، الان که وارد سه ماه شدید بیشتر از قبل هم باید مراقب باشید.
بیمار: الان میتونم ضربان قلب بچه رو بشنوم.
فاطمه: شش هفته کامل شده، طبیعتا باید بتونیم صدای قلبش رو بشنویم.
بیمار: بی صبرانه منتظرم.
فاطمه: لطفا برید روی تخت دراز بکشید، منم الان میام.
همه چی نرمال و عالی بود، صدای ضربان قلب جنین رو که شنیدم، خودم از مادر بیشتر ذوق کردم.
انگار بچه خودم بود، حس قابل وصف نبود.خدا رو شکر کردم.
بیمار: خانم دکتر خیلی از شما ممنونم.
فاطمه: من کارهای نبودم، همه اینا رو خدا انجام داد.
بیمار: ما چند سالی بود ازدواج کرده بودیم و بچه دار نمیشدیم، وقتی هم بعد از ده سال بچه دار شدیم همون اول بارداری تو غربالگری بهمون گفتن بچتون سندروم داون داره.
یک سال افسرده بودم، جنین رو بیرون آوردن و فریز کردن، به درخواست خودم این کار رو کردن، فکر نمیکردم بشه این بچه سالم دوباره به من برگرده.
وجود شما برای من حکم فرشته نجاته، زندگیم رو از یه فاجعه بزرگ نجات دادید.
فاطمه: برو از خدا و خالق این بچه تشکر کن، من کاری نکردم. خوشحالم که تونستم لبخند به لبت بیارم. فقط برام دعا کن.
نمیدونستم اون از دعا چه تفسیری میکنه، منم به رسم عادت این جمله رو گفتم.
آرامش خاصی وجودم رو فراگرفته بود، همین که همه چی خوب داشت پیش میرفت خیلی حس آرامش بهم میداد.
به بلیط توی کیفم نگاه انداختم، بلیطی که برای دو هفته پیش بود، من باید میرفتم ایران، اما الان...
الخیر فی ما وقع، باز هم صبر میکنم.
بریک: سلام خانم عباسی
فاطمه:سلام
بریک: چی شد؟ حال مادر و بچه چطوره؟
فاطمه: همه چی عالی بود تا اینجا، ضربان قلبش هم شنیده میشه.
بریک: خیلی خوشحالم، بی صبرانه منتظر تولد این بچه هستم.
فاطمه: منم همین طور.
بریک: خانم عباسی، شما همچنان به تصمیمتون برا برگشت مصمم هستید؟
فاطمه: معلومه، من بعد از تولد بچه حتما برمیگردم.
بریک: حداقل شش ماه ایران باشید و شش ماه آمریکا.
فاطمه: امکانش نیست متاسفانه، من اونجا زندگی دارم، برام سخته.
بریک: اگر بحث هزی...
فاطمه: بحث زندگی منه، و لا غیر
بریک: بله، من خیلی متاسفم که همچین پزشکی رو نمیتونیم تو کشورمون داشته باشیم.
حرفی نزدم، اصرارهاشون هربار با واکنش منفی من مواجه میشد.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
🖤🖤🖤🖤
#شهادت
این تنها عکسیه که من امسال تو ایام اربعین در سفرم به سامرا تونستم از حرم امام هادی بگیرم😭😭
وقتی حرم رو دیدم دنیا رو سرم خراب شد
آقامون هنوز غریبه، جد و بابای امام زمانمون هنوز تو غربت هستند😔💔
شهادت مظلومانه امام هادی(ع) تسلیت عرض میکنم🖤
✍ف.پورعباس