eitaa logo
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
922 دنبال‌کننده
806 عکس
513 ویدیو
2 فایل
تبلیغات پذیرفته میشود به آیدی زیر مراجعه کنید @bentalhasan لینک گروه رواق عاشقانه💖 https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت۱ #من_عاشق_نمیشوم از میان دختر بچه های دبیرستانی من از همه پر مدعا تر بودم. هرکی منو می دید می
تازه واردا خوش اومدید😍😍 قدیمیا تاج سرید😘❣ پارت اول فصل اول من عاشق نمیشوم برای تازه وارد‌ها
- أليسَ من الغريبِ أن الطرقات تصبحُ أطول عندما نشتهي الوصول الی بعضنـا ؟! آیااین عجیب نیست وقتی دلمان هوایِ رسیدن به یکدیگر را کنـد ، راه‌ها طولانـی می‌شوند ؟
♡•• بۍتُـواین‌صُبح‌مراغرقِ‌سڪوتۍڪرده ڪہ‌تمام نفسم ـ‌درپۍیڪ واژه‌ےتُوست..💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❥ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_3 #ستاره_پر_درد ستاره سرش رو انداخت پایین، انگشت‌ دو دستش را در آغوش هم کشید، یه مقدار تاب خو
سر سفره عقدش ستاره چیدم، خوشحال بودم از اینکه الان دخترم داره یه برهه‌ای جدید از زندگیش رو تجربه میکنه. ستاره میگفت: هم شور و هیجان دارم، هم حس میکنم که انگار فقط دارم اسباب کشی میکنم. دخترم با خودش هم چندچند بود. من بهش امید میدادم، از تجربه‌هام براش میگفتم. از بالاوپایین‌های زندگیم، از جر و بحث‌های من و پدرش،از شیرینی قهر و آشتی. ستاره من خیلی خانم بود، همه حرف‌هام رو گاها مینوشت و برا خودش نگه میداشت. همه نگرانی‌های مادرانه‌ام رو ته قلبم دفن کردم، ستاره و شوهرش رو به خدا سپردم. سال ۸۷ دخترم رو فرستادم خونه بخت. مهریه‌اش سنگین نبود، اما اصفهانی‌ها یه رسمی دارند که پدر داماد هم یه بخشی از مهریه رو باید بده. پدر دامادمون یه زمین به ستاره داد، حاجی خودمون هم کمکشون کرد و زمین رو ساختن، یه خونه کوچیک و جمع و جور بهشون تحویل دادیم. زندگی ستاره به ظاهر خوب پیش، دخترم خیلی هنرمندانه ظاهر زندگیش رو زیبا و بی عیب و نقص نشون میداد. همین امر باعث شده بود من و‌پدرش نفهمیم چی داره به ستاره میگذره. حس مادرانه من بهم گفته بود ستاره از یه چیزی داره ناراحتی میکشه، اما اون چیه ؟ نمیدونستم. چندباری سعی کردم بفهمم چی دخترم رو ناراحت میکنه، اما ستاره نم پس نمیداد. میگفت: خدا رو شکر زندگیم خوبه، مشکلی ندارم. یکم به دوری از شما هنوز عادت نکردم. مادر: مادر ما که از تو دور نیستیم، هر وقت دلت گرفت یا تو بیا یا بگو من بیام. ستاره: دستتون درد نکنه، دوست ندارم خیلی مزاحمتون بشم. میخوام برا خونه زندگیم بیشتر وقت بزارم. مادر: خونه زندگیت که ماشاالله تمییز و عالیه، با آقا رضا صحبت کن ادامه تحصیل بده. ستاره: نه الان نمیتونم ادامه تحصیل بدم، حتی کیک بوکس و اینا رو دیگه نمیرم، کلا میخوام بیشتر کنار رضا باشم و با اون وقت بگذرونم. وقتی ستاره این حرف‌ها رو زد، با خودم گفتم دخترم خیلی عاقل شده. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
سلام خدمت همراهان همیشگی قدیمیا عزیز دلید😘 تازه واردا❣ نفسید عزیزان بخاطر ایام تحصیلی پارت گذاری داستان ستاره پردرد یک روز درمیان هست و شب‌ها ساعت ۷الی۸:۳۰ تا عزیزان بتونن استفاده کنن از رمان و به درس‌هاشون هم برسند🌹 اگر نظر دیگه‌ای دارید انتقادی پیشنهادی تو رواق میشنوم عزیزان👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
اما دختری که تو کافه کتاب میخونه خیلی از دخترایی که تو کافه سیگار میکشن جذاب تره :) دختری که کتاب میخونه سطح شخصیتش اونقدر بالاست و شخصیت کاریزماتیکی داره که از هم صحبتی باهاش لذت میبری.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا