eitaa logo
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
786 عکس
497 ویدیو
2 فایل
تبلیغات پذیرفته میشود به آیدی زیر مراجعه کنید @bentalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌃 شب جمعه است و دلم در پی یک برگ برات السلام حضرت ارباب، قتیل العبرات... 🌃 شب جمعه است، هوایت نکنم می‌میرم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ‏وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ‏وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ‏وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌹 📖 اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ؛ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ... 🌃 شب جمعه است، شب رحمت و مغفرت بی‌کران الهی و شب زیارتی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام؛ ☑ امام راحل (ره)، شهدای والامقام، پدران و مادران، اساتید، حق‌داران و همه درگذشتگان را میهمان کنیم با ذکر فاتحه‌ای همراه با صلوات بر محمد و آل محمد.
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
🌃 شب جمعه است و دلم در پی یک برگ برات السلام حضرت ارباب، قتیل العبرات... 🌃 شب جمعه است، هوایت نکنم
بگو با این دل تنگم چه کنم؟💔 به کجا پناه برم؟🥺 بخدا این رسم جوانمردی نیست😞 کمی ما روسیاهان را هم تحویل بگیر😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت۱ #من_عاشق_نمیشوم از میان دختر بچه های دبیرستانی من از همه پر مدعا تر بودم. هرکی منو می دید می
اعضای جدید کانال خوش آمدید😍 قدمتون سرچشم🤩 کانال رو منور کردید این رمان اول کانال به اسم در صد پارت به عبارتی دو فصل پنجاه پارته. اینم رمان دوم کانال صد پارت فصل اول آماده است و می‌تونید بخونید اینم فصل دوم مهنا به اسم تقریبا هر روز پارت داریم، جایزه هم داریم گاهی معرفی کتاب هم داریم🤩❣ 🦋🦋❣
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
اعضای جدید کانال خوش آمدید😍 قدمتون سرچشم🤩 کانال رو منور کردید این رمان اول کانال به اسم #من_عاشق_ن
سلام✋ بنده فاطمه هستم اگر خواستید رسمی هم صدام کنید فامیلیم پورعباس😅 همجوار و همسایه خواهر خورشید حضرت معصومه🥰 نویسنده کتاب از جولیا تا زهرا🤩 با افتخار در جامعه الزهرا مشغول به تحصیل هستم و لقب سرباز امام زمان را به همراه خود دارم❣ در این کانال سعی داریم رمان‌های واقعی رو از زندگی افراد برای شما قرار بدیم سوالی بود در گروه رواق عاشقان در خدمتم☺️ https://eitaa.com/joinchat/902431193C24bb65b3a3
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_34 #وصال محمد: علیرضا فورا به خواهرت پیام بده بگو به الکس اینجور جواب بده، من حاضرم هرکاری ک
علیرضا: سلام آبجی، خوبی؟ امیر خوبه؟ فاطمه: سلام بنظرت وقتی خبر ندارم چه بلایی سر همسرم اومده باید خوب باشم؟ تو چه خبر؟ نتونستید خبری بگیرید از این یهودی؟ علیرضا: ان شاالله به زودی یه خبری ازش می‌گیریم، آبجی باید کاری که می‌کنم رو بکنی، یه پیام برات فرستادم اینو بفرست برا الکس، نذار بفهمه تو بچه رو پس گرفتی، و اینکه به زودی باید ساک جمع کنی دوباره بیای اینجا، بدون امیرمهدی. فاطمه: بچه رو کجا بذارم؟من امیر رو یه لحظه از خودم جدا نمی‌کنم. علیرضا: پیش خانوادت، خواهرت بهار که بچه هم داره، اونجا جاش امنه، در ضمن ما به تو نیاز داریم، حضور تو فقط باعث نجات ایلیا میشه. فاطمه: آخه.... من نهایتا هفت روز دیگه بتونم بلیط پیدا کنم بیام. علیرضا: زودتر نمی‌تونی؟ فاطمه: چند روز دیگه عقد هدی است، حالا که اینجام نمی‌خوام مراسم خواهرم رو از دست بدم. علیرضا: خب، بسلامتی، از طرف منم تبریک بگو.پس چهارشنبه آینده منتظرت هستیم. فاطمه: باشه، ممنون. علیرضا: کاری نداری؟ فاطمه: نه ممنون. تماس تموم شد ولی دلم آروم و قرار نداشت، فکر می‌کردم اون چیزی رو در مورد ایلیا از من پنهون می‌کنه. ................ مهنا: مبارک باشه دخترم، ان شاالله پای هم پیر بشید. احمدرضا: مبارک باشه عزیز دلم، ان شاالله همیشه به خوشی. خانم الیاسی: پسرم مبارک باشه، عروس گلم ان شاالله بتونم مثل مادرت برات باشم. هدی: ممنونم، خدا سایه‌اتون رو بالا سرمون نگه داره. آقای الیاسی: من جا موندم، بفرمایید این هدیه من به شما دوتا خوشگل. صالح: پدر ممنونم، خیلی لطف کردید. اقای الیاسی: خونه ویلایی و نوساز هست، به اسم خودت گرفتم و ساختم برا همچین روزی. هدی: ممنونم آقا جون. سالن عقد هدی و آقا صالح همون سالنی بود که من و ایلیا توش عقد کردیم، آرزو کردم کاش زمان تو همون ایام متوقف می‌شد و کار من و ایلیا به این جدایی نمی‌رسید. هدی و صالح رفتن تا دوران عقدشون رو در روزهای اول دوتایی باهم بگذرونن، ما هم همراه بقیه مهمونا برگشتیم خونه، هرچند دل و دماغ کار کردن نداشتم ولی سعی کردم کنار اونا سرم رو گرم کنم. ✍ف.پورعباس 🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع ~~~~✍️🧠✍️~~~~ @taravosh1 ~~~~✍️🧠✍️~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا