🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
👂 کی بود مانند 👀؟ 📲وقتی اداره و کنترل نشه میتونه ضربات سنگینی به ما وارد کنه. مثلا، در واقعه وعده
کپی این مطلب حتی با لینک کانال خودتون هم مجاز☺️
در انتشارش کوتاهی نکنید🙏
یه سوال میپرسم همه تو ناشناس بدون خجالت جواب بدن☺️
خواهش میکنم😘
✅اگر همه جواب سوال بدن من یه پارت دیگه هم میذارم 😅
سوال
وقتی مطالب تبیینی غیر از رمان میگذارم، یا پستی در مورد اهل بیت میگذارم و از این دست محتواها شما اونو میخونید یا ازش رد میشید؟
صادقانه بگید، ناراحت نمیشم دوست دارم بدونم چی تو کانال بیشتر جذاب، واقعا قلم من و محتواهای من رو دوست دارید یا نه؟
اینجا جوابها روفقط خودم میخونم جایی هم منتشر نمیشه☺️
https://harfeto.timefriend.net/17363370075881
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
یه سوال میپرسم همه تو ناشناس بدون خجالت جواب بدن☺️ خواهش میکنم😘 ✅اگر همه جواب سوال بدن من یه پار
ممنون از عزیزانی که شرکت کردن و جواب سوال رو دادن😘
خدا رو شکر جوابها شادی آور، اکثرا گفته بودند که همه مطالب میخونن و استفاده میکنن، عده کمی هم گفتن وقت ندارن یا گاهی میخونن گاهی هم نمیخونن.
در هر حال خدا رو شکر و ممنون از فعالیتتون و همراهیتون😘
حالا سر قولم میمونم و پارت جدید براتون میفرستم
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_120 #پشت_لنزهای_حقیقت مرتضی: ما نتونستیم مقر منفجر کنیم، ممکنه فرمانده اون ور تو دردسر بیافت
#پارت_121
#پشت_لنزهای_حقیقت
از بالای انبار پایین اومدم و برگشتم به محل اسکان.
تمام فکر و ذکرم شده بود چیزی که تو انبار دیدم، سارا زخمی شده و گذاشتنش تو انبار مواد منفجره.
حتما میخوان ازش به نفع خودشون استفاده کنن، هرحملهای بشه به این انبار سارا کشته میشه و میتونن علم کنن که سارا رو نیروهای خودی کشتن ما نکشتیم.
اما اون زنی که جای سارا جا زدن هم باید هویتش مشخص بشه، حتما یکی از اسرای ما بود یا از زنان غزه و جنازههایی که اونجا بوده استفاده کردن.
اما زنده بودن سارا نباید من رو از هدفم دور کنه، کشتن گالانت و یسرائیل هدف من از ورود به اینجا بوده.
تو دوراهی سختی گیر کرده بودم، کشتن گالانت و یسرائیل قطعا عواقبی داره، آزادی سارا هم به این سادگیها نیست.
با فکر و خیال سارا دراز کشیدم و به دنبال راهی برای نجات سارا بودم.
چند ساعتی نگذشته بود که صدای آژیرهای خطر به صدا در اومد.
+ آقا فورا باید بریم پناهگاه به ما حمله شده.
حسین: حمله شده؟ کجا رو زدن؟
+ میگن به انبار تو نزدیکی منطقه جنین که پر از اسلحه و مهمات و نفت بوده رو منفجر کردن.
یعنی بچههادیشب کار رو تموم نکرده بودن!؟ چرا هیچی به من نگفتن!؟
+ چرا معطلی بیا بریم پناهگاه.
حسین: باشه، بریم.
وارد پناهگاه که شدم تازه فهمیدم وضع اسرائیلیها چقدر خیطه، نتیجه حرفهای مردم این بود که نتانیاهو نتونسته اونا رو نجات بده و در حمله به ایران هم شکست مفتصحانهای خورده.
حسین: من شنیدم تو حمله به ایران چندتا افسر کشته شدن.
- دروغه بابا، ایرانیها شب حمله رو پشت بوم بودن، رسانههای آمریکایی چند نفر اجیر کردن تا به نفع دولت اسرائیل خبر بزنن، اما اثری نداشته، ما که الان حدود ۱ ماه و بیست روز اینجاییم از ترس وعده صادق۳.
+ من شنیدم ایرانی ها دیگه نمیتونن به ما حمله کنن چون یه چیزی داریم که با حمله به ما قطعا از دستش میدن و برا ایران بد میشه
- دلت خوشههااااا، این حرفا رو میزنن که ما نترسیم، چرا نمیخواید باور کنید ما کارمون تمومه، ما حریف ایران نمیشیم.
یمن همین الان انبار مهمات ما رو زد، ما هیچ کاری نمیتونیم بکنیم، فقط اومدیم پناهگاه.
حسین: من شنیدم میگن ایرانیها میخوان خیبر رو تکرار کنن.
+ اجدادمون هم مثل نتانیاهو بیعرضه بودن و خطرات رو دفع نمیکردن، به مرحب گفته بودن به دست علی کشته میشی ولی اونو الکی شیر کردن و فرستادنش به جنگ با علی، باعث شد تا به امروز ما مضجکه علویان و ایرانیها بشیم.
دعوای لفظی قشنگی بینشون افتاد و منم فقط تماشا میکردم.
اونجا به سارا فکر میکردم، میدونستم انفجار اون انبار کار یمن نبوده و کار بچههای ما بوده، اما نگران بودم یمن حملهای بکنه و جون سارا به خطر بیافته.
بعد از سه روز از پناهگاه خارج شدیم، من مجدد به محل اسکان قبلیم برگشتم.
مجوز رفتن به محل حادثه رو گرفتم و سربازهایی که اونجا بودن کاملا سوخته بودن.
منم تا تونستم فیلم و عکس گرفتم.
سرباز: فرمانده یسرائیل و گالانت اومدن بازدید.
با شنیدن این حرف حسابی خوشحال شدم، این شاید یه موقعیت طلایی برای من بود.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
نامش علی بود، مادرش فاطمه بنت اسد از قبیله عبدمناف بود، ابوطالب هم پدرش. فاطمه بنت اسد پیش از ولاد
https://eitaa.com/taravosh1/4145
کلیپ شماره ۲ مسابقه
https://eitaa.com/taravosh1/4172
کلیپ شماره ۳ مسابقه
https://eitaa.com/taravosh1/4183
کلیپ شماره ۴ مسابقه
https://eitaa.com/taravosh1/4215
کلیپ شماره۵ مسابقه
https://eitaa.com/taravosh1/4229
کلیپ شماره۶
https://eitaa.com/taravosh1/4236
کلیپ شماره ۷
امروز روز گروهی هست که همیشه بیشتر از هر قشری متهم به دروغ و ساختن آیه و روایت شدن🥺
امروز روز کسایی که بهشون میگن روزی ۲۵ میلیون درآمد دارید😅
امروز روز کسایی که به جرم ابلاغ حرف خدا و رسول کتک میخورن و جون میدن😭💔
امروز روز طلبه است🎀
این روز به همه طلاب و سربازای امام زمان مبارک❤️
#روز_طلبه
#سرباز_امام_زمان
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
۱۹ دی روز طلبه مبــــــــــــارک 🌺🌺🌺
یه چیزی رو میگم تایید و رد کردنش با شما
آیا وقتی پیش پزشکی کار نابلد میرید از همه پزشکان بدتون میاد؟ دیگه هیچ داروی شیمیایی استفاده نمیکنید؟🤔
وقتی یه همسر رو بر اثر انتخاب اشتباه وارد زندگیت میکنی به این معنی همه مردها مثل هم هستن و بد هستن؟😶
وقتی یه مغازه دار دروغ میگه و جنس بد میفروشه بقیه مغازه دارها هم دروغگو خواهند بود دیگه خرید نمیکنی؟🤭
شاید اینا کلیشهای بنظر بیاد ولی اینا همش حقیقته.
در هر قشری دروغگو و فاسد و بداخلاق و سواستفاده گر هست، اما از همه افراد اون قشر بدمون نمیاد.
اما وقتی به آخوندها میرسیم ..... 😥
تا جایی که دست به قتل اونا میزنیم بدون هیچ گناهی😰
کاش یکم میفهمیدیم داریم چیکار میکنیم😓
#طلبه
#سرباز_امام_زمان
#ریزه_خور
🇱🇧بھ ۅقت ࢪمان ؏اشقانھ🇵🇸
#پارت_121 #پشت_لنزهای_حقیقت از بالای انبار پایین اومدم و برگشتم به محل اسکان. تمام فکر و ذکرم شده
#پارت_122
#پشت_لنزهای_حقیقت
یسرائیل و گالانت در حال بررسی انبار منفجر شده بودند.
گالانت: تو که ادعا داشتی میتونی جلوی حمله به انبارها رو بگیری، پس چی شد؟ همه نقشههات نقش برآب شد.
یسرائیل: تو نقشه بهتر داشتی؟
گالانت: اگر اون دختر رو واقعا کشته بودیم و داده بودیم به حسین الان ما حسین رو کشته بودیم و جلوی حمله یمنیها رو هم میگرفتیم. الان دو هفته از فرستادن جنازه برا حسین میگذره اما نه انتقامی گرفتن و نه حملهای کردن، پیش بینی کرده بودی حسین میاد برا کشتن ما ولی بعد دو هفته هنوز خبری نیست.
یسرائیل: تو حتی از پس یه دختر زخمی هم برنیومدی، فرار کرد از دستت و خبری ازش نیست، اگر میتونستی نگهش میداشتی و جنازه واقعیش میفرستادی.
گالانت: این انبار جز انبارهای مخفی بود، چطور از وجودش با خبر شدن؟ این کار یمنیها نبوده من مطمئنم کار بچههای نصرالله.
یسرائیل: من خبر موثق دارم دیان تو ایران، این یعنی اون دختره خودش رسونده ایران، این انفجار هم کار اونا نیست.
تازه فهمیدم اونا هم خبر ندارن سارا بیخ گوششون، اما سارا تو اون انبار چیکار میکرد؟
چطور حین رفت و آمد اونو نمیبینن!؟
این امر هم وحشتناک بود هم یه موقعیت خوب برای نجات سارا.
طوری که جلب توجه نکنم از منطقه دور شدم، کشتن گالانت و یسرائیل رو موکول کردم به بعد.
فورا به محل اسکان برگشتم، رو ایمیل مخفی من یه پیام از بچهها اومده بود.
حمدان: سلام، پیامی دریافت کردیم از یمن مبنی بر اینکه یک انبار مهمات مواد منفجره رو شناسایی کردن، امشب قرار اونجا رو بزنن، لطفا از اون منطقه دوری کنید فرمانده.
چیزی که ترسش رو داشتم اتفاق افتاد، حالا چطور جلوی اونا رو بگیرم!؟
اونا چطور از اون انبار مخفی و دور افتاده مطلع شدن؟
سرباز: خانم شما باید از اینجا خارج بشید، اطلاعاتی که خواستید رو منتقل کردم.
سارا: ممنون، شما هم بیاید فرار کنیم.
سرباز: من یه اسرائیلیام فراموش کردید؟
سارا: اونا اگر بفهمن شما جاسوس هستید و اینجا رو لو دادید و علاوه بر اون من رو از مرگ نجات دادید و اینجا پناهم دادی قطعا به بدترین نحو میکشنت.
سرباز: نگران نباشید، شما برگردید و از لبنان و این منطقه دور بشید، این هم اطلاعات نهایی که خواستید، اینا رو ببرید و برا نابودی اسرائیل استفاده کنید.
ساعت عملیات نامعلوم بود، نمیدونستم زمان مناسب برای نجات سارا کی هست.
سرباز: اشموئیل، تو برو غذا بیار امروز، من مراقب اینجا هستم.
اشموئیل: باشه.
سرباز: سارا خانم الان میتونید بیاید بیرون.
عجله کنید.
سارا: بریم، من آمادهام.
چیکار میکنید!؟
سرباز: باید اینو میکشتم، اگر اشموئیل برگرده فکر میکنه من کشته شدم، قبل از اینکه یمن بزنه اینجا منفجر میشه.
خیلی وقت نداریم عجله کنید. فقط سه دقیقه وقت داریم از اینجا فاصله بگیریم.
طاقت نیاوردم و به سمت انبار راه افتادم، به هر قیمتی شده باید سارا رو نجات میدادم.
✍ف.پورعباس
🚫کپی و انتشار به هر شکل و صورتی ممنوع
~~~~✍️🧠✍️~~~~
@taravosh1
~~~~✍️🧠✍️~~~~