eitaa logo
تربیت تمدنی
903 دنبال‌کننده
228 عکس
37 ویدیو
7 فایل
نوشته های احمد سعیدی و بانو سعی ما در تبیین و روشنگری پیرامون مسائل تربیتی و تربیت انقلابی_تمدنی است اما از اندیشه ها و نوشته های دیگر حیطه ها بی نصیب نمیمانیم. راه ارتباطی: @admin_t_t "الیه یصعد الکلم الطیب"
مشاهده در ایتا
دانلود
⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️ ✍ فقط بلدند داد بزنند 💎 عبرتی امروزی از داستان حضرت نوح علی نبینا و آله و علیه السلام 🔸 کسانی که زیر فشار فحش ها و تمسخر ها، عقده هایشان را سر نوح و کشتیش خالی میکنند @andishevarzi
فقط بلدند داد بزنند ⚓️ وقتی اواخر کار شد، خداوند دستور به ساخت کشتی داد ولی نه در یکجای پرت، بلکه دستور خدا این بود که جلوی چشم مردم و در بیابانی خشک و در مسیری پر رفت و آمد کشتی را بسازد. ⚓️ میدانید علتش چه بود؟ این بود: خداوند فرمود کشتی را جلوی چشم همگان بسازد تا آن کسانی که حتی خرده شیشه ای در جانشان است از دور و بر نوح علیه السلام جدا شوند. ⚓️ وقتی را بشنوند، وقتی نیش و کنایه ها روز و شبشان را پر کند، وقتی انگ دیوانگی به پیشانیشان بخورد که در بیابانی خشک، کشتی دریا میسازند، کنند در نوح و رسالتش، از او جدا شوند و آخر کاسه بمانند و جان های پولادین... ⚓️ ماجرای این روز های ما شده داستان کشتی نوح، انقلابی است که در اوج خشکی زمین و زمینیان دم از دریای عدالت و معنویت میزند؛ برای آمدن منجی، در بیابانی خشک و بی آب و علف کشتی اقیانوس پیما ساخته و آوازه ساختنش هم گوش فلک را کر کرده. ⚓️ اوایلش همراه بودند، میگفتند چند روزه میسازیم و سوار میشویم و میرویم، اما چهل سال که گذشت دیدند که نه انگار از دریا خبری نیست؛ شک کردند و منکر دریا شدند. ⚓️ اما بعضی دیگر ماجرایشان جالب تر است، جرات ندارند منکر دریا شوند، اما زیر فشار نیش و کنایه ها و تمسخر ها تاب نمیاورند و عقده اشان را سر خالی میکنند که چه شد؟ پس کشتی چرا آماده نمیشود؟ تو اگر کشتی ساز بودی تا الآن باید ده ها کشتی میساختی... ⚓️ چون میخواهند مخاطب استهزاء نباشند، اینان هم شروع میکنند از نوح و کشتیش بد گفتن اما با روش دیگری، تا یکجای کشتی سوراخ میبینند داد و هوار میکنند که بیا نوح! ببین کشتیت سوراخ است؟ مردم را میخواهی سوار این کشتی کنی؟ آی مردم ببینید این کشتی سوراخ دارد! شیپور نحسشان را دستشان میگیرند و بر بوق نکره میدمند... ⚓️ حق دارند با این کار ملا قوم باهاشان کاری ندارند، دیگر مخاطب فحش ها و تمسخر ها نیستند، اما بین خودمان بماند، ملا قوم با آن ها کاری ندارند چون در جبهه خودشان بازی میکنند، . ⚓️ جالب است که فقط بلدند داد بزنند، نه اینکه بروند و نوح را با خبر کنند، نه اینکه بروند سوراخ را پر کنند، نه اینکه حتی با هماهنگی نوح داد بزنند و مردم را جمع کنند تا سوراخ را پر کنند. فقط بلدند داد بزنند، آخر هنرشان همین است، همین... @andishevarzi
هدایت شده از تربیت تمدنی
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 آقا عنایت 💥 دید کلینیک آتش گرفته، ده دوازده تا زن و بچه پشت شیشه ها التماس میکنند، بعضی ها هم اشهدشان را میخوانند. 💥 گفت اجازه نداد، به دل آتش زد با یازده بخیه و سوختگی و شیشه فرو رفته در گوشت، آخرش نجاتشان داد... 💥 پرسیدند آرزویت چیست؟ گفت دیدن و ادامه دادن راه ، میخواهم بروم سپاه قدس... 💥 همان روستازاده ای که به خاطر بیماری سخت پدر و مادرش راه شهر پیش گرفته و بساط دست فروشی انداخته و حتی جایی برای ماندن ندارد... 💎 اینها همه نشان از این است: ✨✨✨✨ @andishevarzi
🔳 «رقیه» 🔻برای رقیه از آبله نگو، از زخم پا و کبودی بازو نگو، از چشم های تارِ بی سو سخن مگو، از گیسوان سوخته پریشان شده مگو، از زجر و تازیانه و دست های بی هوا مگو. حتی از کنیزی و مجلس شراب مگو، از معجر و غارت و چشم های بی حیا مگو. مگر این ها بود؟ گرچه باید خون گریست و گریبان چاک کرد اما مگر درد رقیه این ها بود؟ تو چه میدانی که درد رقیه چیست و اصلا ؟ 🔻 رقیه از حسین نه مرهم طلب داشت، نه زخم بند و نه کلیدی که زنجیر باز کند و نه معجری که حجاب بیفزاید. رقیه در پیشگاه حسین، نمیدید چه به اینکه جسمِ خویش ببیند. رقیه سوزان بود و تشنه وصال. رقیه جز حسین نمیخواست، نمیدید، نمیشنید و احساس نمیکرد. رقیه از حسین، «» طلب داشت. تمام عالَمش حسین بود و بی حسین، دنیا جهنمی بود که هر لحظه، از عذابِ بی حسین بودن میسوخت و میسوخت و میسوخت. تو چه میدانی که رقیه چه میخواست و اصلا رقیه کیست؟ 🔻 گویا رسم عاشقی نخوانده ای و طریق بندگی ندیده ای؟ حرام است بر دیدگان معشوق، غیر یار دیدن، با غیر او دم زدن، بر غیر او دل بستن و شکایت نزد غیر او بردن. حرام است ناله از درد چشم های زخمی و بی رمق؛ حرام است ذکر جز او داشتن و فکر خود بودن؛ حرام است شکایت از تن، از درد های زمانه فراق؛ و حرام است از هر چه که دم زدن ... و تو چه میدانی که چیست و رقیه کیست؟ 🔻 رقیه اگر میماند فاضله زکیّه میشد، رقیه اگر میماند طاهره مطهّره میشد، رقیه اگر میماند رضیّه مرضیّه میشد، رقیه اگر میماند عالمه غیر معلّمه میشد، رقیه اگر میماند دست مریم و آسیه از پشت بسته و بسان خدیجه میشد، رقیه اگر میماند میشد. رقیه اگر میماند میشد. و تو چه میدانی که رقیه کیست؟ 🔻 ای بینوا! در دنیای وهمانی خویش و هر از گاهی نوایی چون نوای رقیه سر از گریبانت برون میکند و دوباره سر در گریبان میشوی. بیچاره به کجا میروی؟ درِ خانه که میزنی؟ نان و نمک از که میخواهی؟ بساط محبت حسین به که میفروشی؟ دق الباب چه خانه های بی صاحب که نمیکنی؟ راستی چه میدانی که کجاست و اصلا رقیه کیست؟ 🔻 ای بی خبر از همه جا! دنیا گذر ثانیه ها نیست، دنیا است و لحظه وصال عمقی دارد به پهنای ازل تا ابد، پس از ازل تا ابد میشود در ، زیست، گریست، نالید و پیر و پیر تر شد. تو با چه پیر میشوی؟ اصلا تو چه میدانی که رقیه کیست؟ 🔻این ها ذوق نیست، شعر نیست؛ حقیقت عالم است در زبان احساس. و باز تو چه میدانی که ؟ @andishevarzi
🔳 تازه سفر شروع شده 🔸 کربلا سکون نیست، حضر نیست، است و . و میدانی اصل سفر از کجا شروع شد؟ از همین روز ها... از آن جایی که عباس محمل زینب نشاند و زانو خم برای عمه سادات پله ساخت و به سوی روانه کرد. آنجا که اکبر، سه ساله را از ناقه به دوش گرفت و رقیه در بغل و عبد الله در دست به سمت روانه شد. آنجا که رباب گهواره اصغر به راه کرد و به خنده او خندید و به سمت روانه شد. گویی اهل قافله در کربلا سکون گرفتند اما تازه سفر شروع شده... 🔸 از مدینه تا کربلا گویی است که متکثر شده و در جان ها افتاده و روز به روز به اضافه شده. هر کسی به نحوی میخواهد بوی حسین دهد، چه بعضی از سر صدق و صفا و بعضی دگر منافقانه. همه در کربلا جمع شده اند. تازه سفر شروع شده... سفر از تا علیه السلام 🔸از همین روزهای اول است که جان ها به اضطراب میفتد، قلب ها به زلزال دچار میشوند، چشم ها بین خیمه حسین و کاشانه خود میگردند، پاها به ولوله افتاده و گهی میل خاک دارد و گه سبزه دیار خویش. حتی پوست آدمی هم سرگردان است یا آفتاب سوزان یا سایه خنک باغ های مدینه و کوفه. تازه سفر شروع شده... 🔸 این همه کثرت در دَوَران عشق و جنون یا سردی و عافیت گیج شده و حیرانند. چه کنند؟ بمانند یا بروند؟ در این راه قدم بگذارند یا که فرار کنند؟ سفر را شروع کنند یا شروع نشده تمامش کنند؟ پا را به قربانگاه برسانند یا که عبد فرار شوند؟ با حسین شوند یا بی حسین؟ با ، مقابل او قد علم کنند یا که فقط او را ببینند؟ تازه سفر شروع شده... سفری ، ، ، علیه السلام 🔸 و تو نیز در این روزهایی! شروع شده! اضطراب ها شروع شده! خودبینی ها شروع شده! دل بستنی ها نمایان شده! دنیا پیدا شده! تو در این ده روزه سفر، ظهور کرده! هر چه کردی و نکردی، در کاسه داری و نداری از عمق وجودت بروز کرده! چه میکنی؟ دل میکنی یا دل میگذاری؟ همه شیطان با لشکرش به مصاف تو آمده! اصلا میفهمی یا باز هم در غفلت یک ساله، بلکه یک عمره فرو رفته ای؟ بانگ رحیل زدند! صدای رقیه میاید! میشنوی؟! تازه سفر شروع شده... @andishevarzi
💔 نامحرم ▪️ وقتی فروختند و پیراهن خونی نزد آوردند مصیبت ها شروع شد... یعقوب از فراق یوسف پیر تر از پیر میشد و اشک، امان چشم هایش را ربوده بود. چه میکرد؟ تمام هستیش گم شده بود. از شراره های آتشِ اشتیاق جانی برایش نمانده بود و دلیلی برای زندگی جز یوسف نداشت. تا این که چشم ها دگر یارای اشکان یعقوب نشدند و و در طریق عاشقی جاماندند. ▪️ روزی برادر نزد او آمده و از حال نزارش جویا شده و دلش سوخت. گفت چرا چشمانت را به باد دادی؟ یعقوب پاسخ داد که از نورِ چشم، چشم مدت ها پیش نور خود از دست داده بود و حال فقط فهمید که نوری ندارد. ▪️ ندایی غضبناک رسید که : «ای یعقوب چه میگویی؟ شکایت به میبری؟» گویا خدا هم میدانست که یوسف و یعقوب جنس کوچه و بازار نیست که هر کس و ناکس بدان راه یابد. حتی اگر پیغمبرزاده باشد. آنجا بود که یعقوب دم فروبست و سرداد: «إنّما أَشْكُوا بَثِّي‏ وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّه‏» همانا که آنچه قلبم را پاره میکند و آن چه وجودم را برآشفته، شکایتش نزد خدا میبرم. «وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏» و من از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید. ▪️ وقتی غلام زین العابدین علیه السلام از حضرتش پرسید که چرا اینگونه است در غم «» ناله میکنید و اشک ریخته و فغان سر میدهید؛ حضرت در جوابش فرمود: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي‏ وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏». ای جوان، راز عاشقی محرَم خواهد و ؟ حسین، محرم خدا بود و محرم حسین کیست؟ سِرِّ سَر به مهر کربلا، سَری سَر به مهر میخواهد و دلی بی دل از آشوب عشق. ▪️ خدایا این شب ها در حرم حسین، بد دردی است به حسین. خدایا نه دلِ دنیازده ام تاب دنیازدگی حسین دارد و نه نگاه حرام دیده ام تاب نگاه حریمش. چه بد رسمی است نمک ارباب خوردن و نمکدان شکستن و چه بد سوزی است که حسین به تو هم بگوید: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي‏ وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏» یعنی که تو هم محرم اسرار نیستی، دور شو که اهل حریم ما غیر توست. ▪️ باشد آقا نگو و در خود بریز، باشد آقا ما را محرم حساب نکن و با غیر درد و دل کن، باشد آقا ما را اهل ندان و جز ما را برگزین. باشد آقا... ▪️ «حسین» محرم خدا بود و ؟... @andishevarzi
🔳 پا به پای اکبر 🔸 مگر میشود خونی هزار و اندی سال و بلکه هزاران بماند و صاحب خون، فقط کودکی شیرخواره باشد؟ مگر میشود هزاران هزار مادر در عزای طفلی دگر خون بگریند و آن طفل، فقط کودکی شیرخواره باشد؟ مگر میشود کل عالم و کائنات، مات و مبهوت گلوی نازکی بمانند و آن گلو، فقط گلوی کودکی شیرخواره باشد؟ مگر میشود اصلا ، آن که درِ حوائج و نیاز های نه انسان، بلکه عالم است، آنکه ساحت امام، او میطلبد، فقط کودکی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... 🔸 علی اصغر فقط کودکی شیرخواره نبود. او پسر حسین بود، او نواده رسول خدا بود، او نوه علی مرتضی بود، او دردانه حضرت زهرا بود. خون علی در رگ هایش تلاطم داشت، تو گویی تاب غریبی پدر نداشت و شهادت اختیار کرد نه از سر اتفاق. عیسی در قنداقه، غریبی مادر دید و تاب نیاورده به سخن آمد، علی غربت ببیند و تاب بیاورد و به مسلخ نرود؟ برای همین است که عالمِ امکان و بلکه مجنون او شده. مگر میشود شهیدی این چنین عاشق، فقط طفلی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... 🔸 علی میدید و حس میکرد و اشک میریخت و ناله میزد ولی کجا بود چشم و گوش بینای به که بی تابی علی را در تشنگی حسین ببیند که آب پس زده، به مسلخ عاشقی رود. کودکی شیرخوار و این چنین بصیرتی شگفت! واعجبا! مگر میشود این چنین کسی فقط کودکی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... 🔸 بگذار نگویم که اگر علی میماند، جاپای سجاد و علی اکبر میگذاشت، بگذار نگویم که اگر علی میماند، عباسی برای زین العابدین میشد یا شاید هم... . بگذار نگویم که اگر علی میماند کتاب تاریخ، کنار حسین و همزه و جفعر و عباس، نام را به صفحه اولش بزرگ مینوشت که ایها الناس اینان بهترین عموهای عالمند. این چنین مگر میشود فقط کودکی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... 🔸 مگر شوخی است کودکی شش ماهه باب الحوائج عالم شود؟ بسان کاظم و عباس، درب ورود شود؟ مگر میشود آدم و عالم وامدار خنده رضای لبانی خشک و کوچک شوند؟ مگر میشود دستان رستم دستان ها چنگ به بند انگشتان کوچک بزنند؟ شوخی نیست جسمی دریده و سری بریده آن هم در طریق عشق امام، از آن طفلی باشد که تازه «بابا بابا» گفتنش را شروع کرده بود. باور کن این ، پاهای نادیده اصغر بود که به قربانگاه ، رفتنی مثل رفتن اکبر و قاسم و عبد الله. و باز مگر میشود پاهایی این چنین تشنهِ قتلگاه عشق، فقط از آنِ طفلی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... @andishevarzi
ا🖤🖤🖤🖤🖤🖤ا امشب ابر ها هم مقطع الاعضاء شده اند قم، شب عاشورای ۱۴۴۲
🔶 محاسبه محرم 1 🔸 باید دید که در این دهه چه به دست آورده ایم. باید بعد از مراقبه ای که داشتیم، را شروع کنیم. باید دید که اصلا چه از دست داده ایم. بسیاری به این نگاه میکنند که چه به دست آورده اند ولی نگاه صحیح تر این است که بیشتر بنگریم چه . اصلا بیایید کل این تا شروع محرم بعدی را صرف این کنیم که چه از دست داده ایم. فکر کنم این بهتر است. 🔸 صبر کنید ببینیم که در محرم میشود چه به دست آورد تا بفهمیم چه از دست داده ایم. بزرگان گویند بعضی از محرم و از جذبه هایی این چنینی فقط میگیرند و بس؛ یعنی روزگارشان عوض نمیشود، حالشان آنطور دگرگون نمیشود. 🔸 بعضی دیگر هم جدای از آمرزش گناهان، میگیرند در محرم که لذتی فوق لذت های دنیا دارد و به همین بسنده میکنند. گویی محرّم، است و تا تمام شد برمیخیزند و میروند. 🔸 بعضی حال محرّم را بر دوش، یدک کشیده و با آن میگذرانند. مثل این که سر سفره حسین رفته و غذا خورده و باقی مانده را در کیسه ای ریخته و چند روزی از آن بهره میگیرد. 🔸 بعضی بلدند، به جای این که غذا ببرند، میدانند از کریم هر چه بخواهند میدهد؛ پس در عین تواضع و شکستگی، پرروگری کرده و به صاحب خوان نعمت محرّم، گویند که بیایند و از سفره، غذا ببرند. پس کل سال حال خوشی دارند و خودمانی بگویم . اما معلوم نیست که هر روز حال رفتن داشته باشند یا نه... 🔸 بعضی دیگر زرنگ ترند، میدانند که اگر به خودشان باشد تنبلیشان گرفته و یک خط در میان از آن خوانِ پرنعمت بهره میبرند و سر سفرهِ سفره دار عالم مینشینند؛ پس باورشان به حسین زیادتر از دسته قبلی است و خواهان این میشوند که خود هر وعده، غذا به در خانه آنان فرستد البته با کمال شکستگی و اظهار بی نوایی. 🔸 میدانی بعضی دگر چه میکنند؟ اینان اصلا سر از سفره و خوان کریم برنداشته و از خانه او بیرون نمیروند. لحظه لحظه اشان است و حضور در کنار خوان پر نعمت و آن به آن بهره مندند از فیوضات و نوازش های کریم. 🔸 باز هم گفته اند ولی بگذریم... حال در کدام دسته ایم و چه از دست داده ایم؟ @andishevarzi
آقا فرمودند این کار ها را میکنند تا ذهن ملت های مسلمان را از مسائل غرب آسیا دور کنند، یعنی پشت سر همه اینها . عکس العمل ما باید دو جنبه داشته باشد: یکی تعظیم مقام رسول خاتم صلی الله علیه و آله، دوم و مهم تر از اولی تبغیض نسبت به نه فرانسه بلکه @andishevarzi
نمیدانم چرا بعضی ژشت روشنفکریشان گرفته و میگویند جام زهر، جام زهر نبود، تازه درونش کوکا ریخته بودند و چه حالی هم داد... برادر! بار دیگر صحبت آقا را بخوان! در دو مقام ایشان وارد شده اند ۱. تحریف امام به عنوان یک پیرمردی که نمیدانست ۲. تحریف جنگ به عنوان یک جوّ غیر عقلانی ایشان میخواهند این ها را بزنند، اینکه امام حواسش جمع نبود، اینکه امام را گول زدند، اینکه امام جو زده عمل میکرد، اینکه امام پیرمردی بود که نمیدانست... چه ربطی به جام زهر و خیانت خائنان داشت؟ چه ربطی به بی مسولیتی امثال موسوی و هاشمی و خاتمی ها داشت؟ آیا دیدنِ عزم مسولان بی عزم، در اتمام و سازش کردن با دشمن و طبق آن تصمیم گرفتن کاری غیر عقلانی است؟ مگر بارها نشده که میگویید رهبر به سردارانش نگاه میکند، هرچه قدر آنان جلو آمدند او نیز جلو میامد. مگر نبود امیرالمومنین و صد ها تصمیم مثل این؟ بروید تاریخ بخوانید! بروید اصول بخوانید! بروید صحبت های امام و افق فکرشان را بخوانید! درضمن آقا فرمودند تحریف نکنید! @andishevarzi