eitaa logo
تربیت تمدنی
933 دنبال‌کننده
225 عکس
37 ویدیو
7 فایل
نوشته های احمد سعیدی و بانو سعی ما در تبیین و روشنگری پیرامون مسائل تربیتی و تربیت انقلابی_تمدنی است اما از اندیشه ها و نوشته های دیگر حیطه ها بی نصیب نمیمانیم. راه ارتباطی: @admin_t_t "الیه یصعد الکلم الطیب"
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️قایق های تندرو فرهنگی ◾️خدا حفظ کند آن پیر معرفت، حضرت استاد عابدینی حفظه الله را. میفرمودند دنیا است و برای رسیدن به مقصود، اسباب مختلفی هست که هرکدام رساننده اند. میفرمودند در مقابله با دشمن نباید در آن ها بازی کنید، اگر آن ها میاورند شما بیاورید، اگر آن ها بی بند و بار میاورند شما علم کنید و او را در کل سال بکشید. چه نیکو دُری است این سخن ... ◾️فضایی که الآن در کلیت مجموعه های فرهنگی کشور با آن رو به رو هستیم، این مجموعه ها در سرتاسر کشور اسلامیمان است. پدیده مبارکی که در کنار بعضی از تلخکامی های فرهنگی چند سال اخیر لبخندی زیبا به لبان ولی عصر عجل الله فرجه الشریف مینشاند. چه بسیار سربازان اسلحه به دوشی که با فرمان رهبری بیدار شده و اسلحه به دست شدند. ◾️اما نکته ای که از آن غافلیم نقش این فرمان و گسترش فعالیت ها و مجموعه های فرهنگی در تغییر برای ایجاد است. پدیده ای که با آن رو به روییم رو آمدن تکنولوژی و ساخت بی شمار قایق های تندرو فرهنگ (مجموعه های فرهنگی گسترده در کشور) بعد از از ناوشکن های فرهنگی (فرهنگ سازی از طریق ارگان های دولتی) است. ◾️در نگاه ابتدایی، این مهم فقط برای حل مشکلات فرهنگی کشور است ولی غافل از این که گویا حضرت آقا آتش به اختیار را به عنوان یک مطرح فرمودند. استراتژی که ذیل تعریف شده و تحقق عینی یکی از آرمان های انقلاب که همانا به صورت گسترده و فعال در سرنوشت کشور است را رقم میزند. لیقوم الناسُ بالقسط... ◾️این استراتژی نوع ساخت فرهنگی کشور را دچار تغییری بس شگرف میکند که فرهنگ کشور را از حالت خارج کرده و به ساختاری بدل میکند که در آن خود مؤمنین دست به کار اهل بیت علیهم السلام و در عرصه نصرت ولی جامعه میشوند نه یک عده خاص به نام دولت و ارگان های دولتی یا حتی مجلس و قوه قضائیه. البته نقش این نهاد ها اصلا قابل چشم پوشی نیست و قوام فرهنگ به همراستایی این قوا با جهت کلی فرهنگی کشور است. ◾️با این استراتژی ما شاهد تشکیل یک ساختار برای محافظت در مقابل کشور هستیم. در لایه اول قوای سه گانه و آن چه با اصطلاح حکومت آن را میشناسیم و در لایه دوم، خود مردم هستند که در صورت خرابی لایه اول همچنان کشور را حفظ میکنند. ◾️إن شاء الله در روزگار آتی با روی کار آمدن دولتی ، و ، ناوشکن های فرهنگی کشور پیدا کرده و با پشتوانه قایق های موتوری به دست پیدا خواهیم کرد که جهان تا حال به خود ندیده است و صحنه بازی را از تهاجم فرهنگی باطل به بدل میکنیم. لحظه های انتظار این ارتقا و تبدیل، به ثانیه افتاده است. إنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا...
💥 انحصار اسباب 🔺 مدت ها برایم سؤال بود که آن جا که حضرت یعقوب به پسرانش میفرماید هنگام ورود دوباره به مصر از روید نه از باب واحد یعنی چه؟ آنجا که در سوره یوسف میفرماید: «وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ‏ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَة». تا این که شنیدم حضرت حفظه الله در بیان سیره تربیتی انبیاء در قرآن کریم نه تنها این سوال را حل کرده بلکه مطلبی بیان فرمودند که در مقابل این جواب چون ذره ای بود در مقابل آفتاب. و آن تفسیری بود از بعض مفسرین که طعم عرفان داشت و چه زیبا ایشان آن را به کشاندند. 🔺 و اما مطلب آن بود که از جمله معانی پنهان آیه شریفه که جزو بطون قرآن کریم است این میباشد که هنگام درخواست از خدا، خود را در یک سبب نکنید. خداوند خود مسبب الاسباب است، خودش سبب ساز است، او درگیر اسباب خویش و آنها نیست. اسباب فقط اسبابند و همه کاره اوست. اگر اجابت دعای خویش را فقط از سبب و راهی مشخص خواستی و خود را محدود به آن کردی و قدرت خداوند را نادیده گرفتی و به دعای خویش رنگ توحید نزدی، خداوند نیز بر طبق ظن بنده خویش عمل میکند و نعمت را میکند، چرا که اگر کار را به خدا میسپرد و فقط خواسته بیان میکرد نه انحصار راه اجابت، خداوند از راهی به او خواسته اش را میداد که صد برابر بیشتر متنعم گردد. 🔺 ایشان میفرمودند دلیل ناامیدی انسان هم است. گویا فکر میکند که خواسته اش باید از این راه اجابت شود و از غیر این راه امکان پذیر نیست. لذا اگر آن راه را بسته دید، دست از دعا برداشته و گردد. این یعنی انحصار اسباب، این یعنی دست کم و بلکه نادیده گرفتن قدرت خداوند، این یعنی معنایی ضد توحیدی و این یعنی . 🔺 این مهم در عرصه اجتماعی نیز خودنمایی میکند. کسی که قدرت دریایی را در منحصر ببیند، در صورت عدم دسترسی به آن ناامید شده و تسلیم میگردد ولی کسی که در سببی واحد منحصر نشود و دنیا را عالم اسباب بداند و را فوق این اسباب، دنبال راهی دیگر رفته و به میرسد. کسی که معیشت زندگی را فقط در درآمد ماهیانه میبیند و از اسباب دیگر مثل انفاق و برکت و نذر غافل است و به آنها باور ندارد، اگر حقوقش کم شود ناامید میشود و خداوند هم به همان گمانش با او رفتار میکند و معیشتش را تنگ مینماید. 🔺 همین مهم در بیانات حضرت آقا حفظه الله هم به چشم میخورد، آن جایی که میفرمایند برای پیشرفت علمی و جهش علمی در همین اسباب متداول نمانید نگویید همان راهی که غربیان طی کردند ما هم باید طی کنیم. بگردید دنبال ، بگردید دنبال . مگر زمان اختراع نیروی بخار کسی فکر الکتریسیته را میکرد و مگر زمان الکتریسیته کسی فکر اتم و انرژی اتمی را میکرد؟ این یعنی منحصر نشدن در اسباب دنیایی. راستی عجب آقای آشنا به داریم! الحمد لله، گویی عارفی است برای خود، که جامعه را به توحید و خدا میکشاند حتی در بحث علمی مادی... 🔺 لذاست که یکی از راهکار های مهم امیدواری مردم و از بین بردن ریشه ناامیدی، در مردم است. همان کلیدواژه مهم بیانات مقام معظم رهبری. باید مردم را از انحصار اسباب درآورد، باید مردم را به سمت ایمان و سوق داد چه در عرصه فردی و چه در عرصه اجتماعی. باید جامعه را به سمت کشاند. باید خدا را در وسط زندگی مردم برد. باید به جای برجام و طاغوت سبحان را سر سفره مردم گذاشت؛ اگر خدا سر سفره آورده شود، سفره، هر آن، بزرگ و بزرگتر میشود. باید ایمان به خدایی که درگیر اسبابش و در بند آن ها نیست را در جامعه بالا برد تا جامعه را از که در اصل، ناامیدی از خداوند است که اعظم گناهان و هولناک ترین سم برای جامعه مؤمنین و انقلاب اسلامی میباشد، حفظ کرد.
شهادت امام حسن بن علی المجتبی محضر امام زمان علیهما السلام تسلیت باد
🔖 عمق راهبردی صلح امام حسن 1 ✍️ در کتاب صلح امام حسن شیخ راضی آل یس که حضرت آقا به زیبایی هر چه تمام تر ترجمه کرده اند، این عبارت یکی از واژگان کلیدی کتاب است که امام حسن علیه السلام باید بین دو راهی «» یکی را انتخاب میکردند. تعبیر جالبی است که نشان از واقعیتی تلخ دارد که شیرینی کار امام مجتبی را بیشتر نمایان میسازد. ✍️ سوالاتی در تاریخ مطرح است: چرا از یاران خاص الخاص امیرالمومنین، خلف صالح ایشان را خطاب کردند؟ چرا از فرماندهان پا به رکاب و مستقیم حضرت، از فرمان ایشان داشته و سپاه را بعد از صلح مخیر به پذیرفتن صلح و یا جنگیدن و خروج از بیعت حسن بن علی کردند؟ چرا آخر باری که حضرت خطبه خوانده و مردم را به جنگ با شجرة خبیثه فراخواندند کسی طبق نقل ها جواب نداد؟ کجا بودند یاران صفین و جمل و نهروان؟ همه مرده بودند؟ پس این گرد مرگ چیست که بر سر زندگان ریخته شده است؟ ✍️ جوابش کوتاه است و آن ندانستن معنای و نفهمیدن است. تا حال، برایتان سوال نشده که چرا امیرالمونین هنگام اصرار مردم برای پذیرش خلافت، دلیل پذیرش خود را عهدی که خداوند بر گذاشته بود بیان فرمودند؟ مگر یا علی! تو امام بر حق نیستی؟ و حال آنکه «عهد امام» با «عهد عالم» فرق دارد. پس چرا از حق امام دم نزدی و شخصیت حقوقی که این منصب را قبول کرده را عالم دانستی نه امام؟ جواب همان است که گفتیم. مردم در آن زمان هم، بیعتشان با علی مرتضی بیعت با سابق در دین، شوهر دخت یگانه رسول، مرد روز های جنگ و صاحب ذوالفقار بود نه امام بر حق و خلیفه خداوند بر روی زمین! ✍️ آنچه بسیاری از مردم آن روزگار و حتی خواص یاران و اصحاب امیرالمومنین با او به این نگاه بیعت کردند و حتی شمشیر زده و حتی به شهادت رسیدند، بود. آن کسانی که بعد از امیرالمونین با امام حسن بیعت کردند نیز بیعتشان بیعت با یک امام سیاسی بود لذا کار به صلح کشید. لذا وقتی اینچنین شد، قدم ها لغزید و دل ها پراکنده گشت. چرا که امام حسن را حاکمی میدانستند مدیر و مدبر و انسانی والا و شخصیتی بزرگ و نوه رسول خدا، نه روی زمین.
🔖 عمق راهبردی صلح امام حسن 2 ✍️ اینجا هنر کار سبط رسول خدا مشخص میشود. صلح امام حسن در واقع، گذار از «» به «» بود. صلحی که باعث شد شیعه کم کم جان بگیرد، صلحی که باعث شد، شیعه، شیعه شدنش را آغاز کند. اگر امام حسن صلح نمیکرد، شیعه، صرف شیعه سیاسی میماند و میشد مخالف دولت وقت، آواره در دشت ها و بیابان ها که هر از گاهی عملیاتی انجام داده و مخالفت و وجود خود را ابراز میکردند. و مثل بسیاری از فرقه های دیگر، صِرفِ جمعیتی مبارز تلقی میشدند که عاقبتی جز تفرقه و برایشان نبود. چرا که عمق معرفتی نداشتند. ✍️ در واقع امام مجتبی در شیعه، رشدی شگرف به وجود آورد که ایشان را از «» به «» رساند. به عبارت دیگر امام حسن علیه السلام با این کار باعث شد که زین پس شیعیان، نه فقط به خاطر حکومت، بلکه به خاطر اعتقادشان به و امامت با أئمه هدی علیهم السلام بیعت کنند. از این پس شیعه نه به عنوان یک «» بلکه به عنوان یک «» شناخته شد که حتی اگر حکومت دستشان نباشد نیز دارای امام و ساختارند. ✍️ اگر صحنه کربلا را نظاره کنیم تفاوت عجیبی که با صحنه های سال های قبل، حتی زمان جنگ های امیرالمومنین دارد این است که محور اصلی حرکت یاران سیدالشهدا، قیام علیه ظلم به جامعه نیست بلکه قیام علیه ظلم به ولی خدا و بود. یاران کربلا دغدغه اصلیشان برچیدن حزب بنی امیه نبود بلکه حفظ جان و ناموس امام عصرشان و یاری او و جانبازی در طریق او بود، دغدغه اصلیشان و صراط مستقیم توحیدی بود، محوشدن و در حسین بن علی بود. ✍️ حتی وصیتشان به هم نیز جز سید الشهداء چیز دیگری نبود. اگر صد بار کشته شده و خاکسترشان به باد میرفت، دوباره زنده شده و و در طریق او، مهجة خود را فدا میکردند. اینگونه تعبیر ها و رفتار ها، قبل از این در تاریخ شیعه به صورت این چنین گسترده . وگرنه میدانستند که با این تعداد کم حتما سرنوشتی جز مرگ ندارند. البته و صد البته که قیام علیه ظلم اجتماعی و برچیدن شجره خبیثه هم در نیت اینان بود ولی همه اینها در امام و حمایت و نصرت او شده بود... کاشتن این اندیشه و باغبانی از آن، کار امام مجتبی بود. ✍️ این هدایتِ کثرات به سمت وحدت است، امام هر جامعه است، این مظهریت در هم باید نمود و بروز پیدا کند و امام مجتبی کاری که کرد این بود که این تحول عظیم را در سیر رشد شیعه و مسأله ولایت رقم زد. آنچه کربلائیان را کربلائی کرد مکتبی بود که امام حسن علیه السلام با گذشت ظاهری از اعتبار خویش، جانِ تازه به او داد. یاران عاشوراء دست پرورده امام حسن و مکتب حسنی هستند. حتی حسین بن علی در این مکتب پرورید و بالید. این صلح امام حسن علیه السلام است.
[Forwarded from روضه] 💪 عجز عقربه ها ✨ اسمش بود. لقبش خبر از حالش میداد؛ مکفوف بود یعنی اینکه نمیدید و نابینا بود. روزی امام باقر علیه السلام و ابابصیر در مسجد داخل شدند؛ آقا به ابابصیر فرمود که از مردم بپرس که آیا من را میبینند؟ ابابصیر هم شاید با تعجب از مردم پرسید که آیا اباجعفر را میبینید؟ و تعجبش آنگاه به حیرت بدل گشت که شنید مردم میگویند: «نه، .» آقا فرمودند: حال از ابوهارون مکفوف بپرس! ابابصیر که در حیرت جواب مردم بود از ابوهارون پرسید و جوابی شنید که عقل از سرش پرید! ابوهارون اینچنین گفت که چه طور نبینم در حالی که رو به رویم ایستاده! ابابصیر مستأصل پرسید که آخر چگونه؟ جواب داد: مگر درخشش بیهمتای او را کسی هست که نبیند؟ ✨ خدا حفظ کند حضرت استاد عابدینی حفظه الله تعالی را میفرمودند که روایت میفرماید فلسفه غیبت امام زمان سری است از اسرار الهی و یکی از دلائل آن این است که مردم 250 سال عادت کرده بودند به اینکه را ببینند و از حقیقت او غافل باشند. دلخوش به اینکه جسم امام را مشاهده میکنند از شهود او غافل شدند. فکر کردند که قرب به امام قرب مکانی است لذا از جا ماندند. مثل اینکه آنقدر غرق در دنیا بودند که حتی امام را هم نگاه میکردند. گویا جسم امام مانع از باز شدن چشم مردم به روی حقیقت امام داشت، لذا خداوند جسم امام را از ایشان گرفت... ✨ تا کسی خیال نکند امام ! تا کسی خیال نکند نزدیکی به امام نزدیکی به بدن اوست! تا کسی خیال نکند لبخند ظاهری امام به او خبر از رضایت ایشان از او دارد! تا کسی خیال نکند سلام امام به او مثل سلام بقیه به اوست! تا کسی خیال نکند رسیدن به امام خرجش برداشتن است! تا کسی خیال نکند همسایه امام بودن به دیوار به دیوار بودن مشتی گل و کُلوخ است! تا کسی خیال نکند دوری از امام واحدش متر و گز و فرسنگ است! تا کسی خیال نکند سرعت رسیدن به امام کیلومتر است و ثانیه ها! تا کسی خیال نکند بودن با امام جنسش جنس عقربه های ساعت شمار دنیایی است... ✨ ای مسافر حسینی، کجا میروی و چرا میروی؟ قدم کجا میگذاری و چرا میگذاری؟ حسین را در کجا جستجو میکنی؟ منتظر چه هستی؟ مگر شرط رسیدن به حسین، رسیدن به کربلاست؟ حسین با توست، نفس هایت را میشنود، قدم هایت را میشمارد، عرق هایت را زمین میریزد، درد هایت را میچشد و با تو درد میکشد. نگاه کن! قشنگ تر نگاه کن! آنکه از رگ گردن به تو نزدیک تر است خداست و سپس ! هر کجا رو کنی حسین است که نگاهت میکند! هر چه بگویی حسین است که میشنود! هر چه بشنوی حسین است که به تو میگوید از سخنی از زبان دیگران تا الهامی که در قلب، جا خوش کند. حسین است... ✨ منتها بشرطها و شروطها و من شروطها. بگذار قواعد این دنیای کوچک و حقیر را به هم بزنیم! بگذار پا روی نوامیس دنیای مادیگرای غرب زده بزنیم! بگذار با پوزخند های خود، آبروی دنیای دنیازدگان را ببریم! بگذار با گذشتن از دنیا و مافیهایش، او را حقیر تر از حقیرش بکنیم. بگذار از بگذریم و به برسیم. بگذار قلب خود را، به جای چشم خود باز کنیم. بگذار گوش دل خود را، به جای گوش سر به کار اندازیم! بگذار باور کنیم دنیای حسین را! بگذار پرده جسم و مکان را بشکافیم و پوچی آن را با لحظه لحظه بودن با حسین نشان دهیم! بگذار و کل عمرمان را در لحظه ای خلاصه کنیم و آن لحظه همان لحظه بودن با حسین باشد. بگذار کل این چند روزه را و بلکه از الآن تا کربلا را در حریم حسین باشیم...
✍️ مردم 1 🔸 در بررسی صلح امام حسن علیه السلام آنچه در پشت پرده ذهن ما وجود دارد این است که اگر امیرالمومنین به شهادت نرسیده بودند و سپاهِ آماده کردهِ خود را به سمت معاویه روانه میکردند، معاویه را شکست داده و چشم فتنه ای دیگر را کور میکردند. اما از کجا معلوم کار مظلومِ عالم نیز به کشیده نمیشد. آنچه که قرائن و شواهد دم از آن میزند وقوع صلح در صورت زنده ماندن امیرمومنان است. 🔸 جای بررسی شواهد و قرائن این مهم در این وجیزه نیست ولی این مسأله، مسأله ای نیست که خودِ مولا از آن باشد. چنانچه سخنان و خطبه های ایشان به این مهم صراحت دارد. کنایه های ایشان به مردم کوفه در اوائل خلافت و «اشباه الرجال و لا رجال» خواندن آنها در اواخر خلافت مطالبی میباشد که بر کسی پوشیده نیست. یکی از این کنایه های مهم، قبول منصب خلافت نه به عنوان بر حق و خلیفه و وصی بلافصل رسول خدا بلکه به عنوان از عالمان اسلام میباشد. 🔸ما در توضیح ولایت فقیه که نوع حکومت مطلوب اسلامی است عموما به این مطلب اشاره داریم که عهده دار حکومت، فقیهی عادل و مدیر و مدبر باشد. این معنا گرچه درست است ولی از برخوردار است. چه اینکه اگر این مطلب صادق باشد پس چرا در زمان امیرالمومنین که بارزترین نوع این حکومت بود، این طرح و الگو، در ظاهر دچار نوعی شکست شد؟ البته حکومت، حکومت اسلامی است ولی صحبت ما بر سرِ و حکومت مطلوب اسلامی است. صحبت ما سر عاملی است که باعث شد وصی برحق رسول خدا نه به عنوان وصی، بلکه به عنوان عالم دین با مردم بیعت کند. 🔸 در نگاه اولیه اینطور به چشم میخورد که این جمله نشان از آن دارد که خود مولا به عنوان عالم دین با مسلمین بیعت کردند ولی اگر بیشتر دقت کنیم خواهیم دید که قضیه آن است. به عبارت دیگر این جمله امیر مومنان بر این دلالت نمیکند که ایشان به عنوان یک عالم، با مردم بیعت کردند بلکه در اصل این بودند که با ایشان به عنوان عالم دین بیعت کردند. وجود امامِ معصوم، مظهر تام اسماء الهی در زمین است، همانطور که فیض الهی را جز خودِ قابل، حد نمیزند، فیض امام معصوم که همان فیض الهی است را هم جز خودِ انسان، محدود نمیکند. پس این بودند که با ایشان به عنوان یک عالم دین کردند که ایشان هم با آنان به عنوان یک عالم دین بیعت کردند.
✍️مردم 2 🔸 یعنی ایراد اصلی، از و رابطه آن ها با بود نه ایراد از خود ولی الهی. اینطور نبود که امیر مومنان اهل ناز کردن باشند و بعد از کلی سختی و رنج بی پایان که از همین امت کشیده اند بخواهند نعوذ بالله تلافی کرده و فیض وجودی خویش را از آنان دریغ نمایند؛ بلکه صحبت سرِ خودِ مردم است و رابطه ایشان با امام و ولی جامعه. لذا از این جا مشخص میشود که شاید مهم ترین مؤلفه در حکومت اسلامی و حکومت ولی فقیه، منصب حکومت داری و زعامت نیست، بلکه نوع نگاه مردم و مردم با ولی جامعه میباشد. اینجاست که پای مردم به بحث ولایت فقیه باز میشود. نظام حکومتی ولایت فقیه، بدون در نظر گرفتن مردم، است. نظامی که در آن مردم مطرح نباشند، مردم تعیین کننده آینده جامعه و نوع حکومت نباشند، نظام مورد نظر اسلام نیست. 🔸 با این بیان، ارزش انقلاب، جمهوری اسلامی و الگوی حکومتی اسلام در زمان غیبت، که باشد بیش از هر موقع دیگری خودنمایی میکند. نوع حکومتی که الآن در جامعه ایران اسلامی با آن مواجهیم حتی زمان حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام هم برقرار نبود و این به خاطر میباشد. مردمی که با ولی فقیهِ خود نه به عنوان عالمی خشک و خالی مثل بقیه علما برخورد کنند بلکه او را مفترض الطاعة ای میدانند که امر او هم مثل امر امام، مُطاع است. ولایتی که همان ولایت رسول خداست و ولایت و اطاعتی خداوندی که هدف ارسال رسل و به بیان دیگر هدف خلقت است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ‏ بِإِذْنِ اللَّه‏» 🔸 لذا این مردمند که ولایت فقیه را ولایت فقیه کرده اند و لذاست که که خداوند بر درجات رفیعشان بیفزاید، این همه روی مردم و حضور و شرکت مردم و دخالت آن ها در اداره جامعه تأکید دارند. این همان معنای اساسی است. مردم سالاری دینی که از های اصلی انقلاب است فقط شرکت مردم در انتخابات نیست بلکه حضور و دخالت دم به دم و آن به آن مردم در آینده کشور و ساختن آن است. 🖌 ::مردم سالاری دینی گستراندن وجود مردم در عرصه حکومت و کشیدن این کثرات به سمت توحید تحت لوای ولی فقیه و به اسم حکومت اسلامی است:: 🔸 اینجاست که فرمان مقام معظم رهبری در مورد آتش به اختیار و بیانیه گام دوم معنا پیدا میکند. فرمان آتش به اختیار و بیانیه گام دوم، نشان از رسیدن مردم به است که جدای از پذیرفتن ولایت فقیه و نوع نگاه توحیدی به آن، مرتبه بالاتری از این راه را آمده اند و حال، آماده شده اند که در رهبر جامعه ایستاده و هم راستا با منظومه فکری ایشان بدون صدور دستور های جزئی وارد اقدام و عملیات شوند. 🖌 ::به عبارتی دیگر آتش به اختیار، تبلور جمع شدن کثرات جامعه در توحد فکری و علمی ولی جامعه میباشد:: و این خبر از خبرهایی نزدیک دارد. إن شاء الله ...
⏱ گام دوم و سنت تراکم زمان 1 🔺 در دوران محنت بنی اسرائیل که فرعونیان و قبطیان بر آن ها تسلط یافته و فرزندانشان را کشته و زنانشان را به کنیزی گرفته بودند، قرائن خبر از نوعی برنامه برای بنی اسرائیل میداد. لذا حالِ بنی اسرائیل اینطور بود که هر صبح و شام در انتطار آمدن بودند و ندای «أین أین»شان بلند بود. بالاخره تاب و توان از آن ها گرفته شد و با حال اضطرار و درماندگی، شاید برای چندمین بار به صورت مخفیانه نزد نبی آن زمان رفته و عرض حال و نیاز نجات کردند. 🔺 آن نبی الهی دست به آسمان بلند کرده و عرض حال ایشان را نزد خداوند رحمان برد. در این حال بود که به او وحی شد: یا نبی الله به قومت بگو که به خاطر این حال اضطرار و نیاز و التجاء شما، آن منجی موعود دیگر خواهد آمد. آنچه عجیب است بلند شدن صدای «» ایشان است. در حالی که اگر ما بودیم و دعای فرج میکردیم و میگفتند که چهل سال بعد، احتمالا در بهترین حالتش نَفَسی فروبرده و با حالتی یأس وار میگفتیم: «باشد». 🔺 و عجیب تر اینکه وقتی خدای رحیم به پیامبرش وحی فرستاد که به خاطر این گفته ایشان و حمدشان، فرج منجی را ده سال دیگر جلو انداخته و دیگر کردم، دست از رضای خویش برنداشته و ندای «کل نعمة من الله» سر دادند. که خداوند ده سال دیگر ظهور منجی را جلو انداخته و کرد. این روند ادامه داشت تا اینکه سواری را دیدند که سوار بر مرکب از پشت کوه و او کسی نبود جز موسی بن عمران، منجی قوم بنی اسرائیل! 🔺 اگر روایت میفرماید که خداوند امر حجت خود را اصلاح میکند، یا اینکه زمان ظهور را خداوند معین میکند، این نیست که خداوند نگاه کند و هر وقت نعوذ بالله دلش خواست و بدون هیچ قاعده ای این کار را ترتیب دهد یا اینکه خداوند نگاه کرده و دیده که بعد از سالیان دراز، هنوز شرائط ظهور مهیا نشده، لذا حوصله اش سر رفته و برای اینکه حرفش زمین نماند و ضایع نشود، یک دفعه یک شبه ای کار ظهور را ترتیب میدهد. این تفکری عامیانه و صد در صد اشتباه و منفعلانه است.
⏱ گام دوم و سنت تراکم زمان 2 🔺 این همه نشان از این دارد که اصلاح امرِ ولی که همان امر باشد چیزی مرتبط با خود امام زمان و یا خودِ خدا به آن صورتِ گفته شده نیست، چه اینکه حضرتش از همه ما به این امر مشتاق ترند و آماده تر. پس آنچه که اصلاح امر ولی به آن بسته است، خود ما هستیم، یعنی خود امت آخر الزمان، یعنی خود . 🔺 اگر جامعه انسانی و یا حتی ایمانی، مثل قوم بنی اسرائیل به آن درجه از برسد که حتی چهل سال بعد را نزدیک ببیند و شکر خدا به جای آورد، محقق است و شاید این تفسیر عبارت شریف «إِنَّهُمْ‏ يَرَوْنَهُ‏ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيبا» باشد که اصل قُرب و بُعد، در است نه در واقعیت خارجیِ آن، که البته اگر آن نگاه محقق شد، واقعیت خارجی هم همان میشود. 🔺 یعنی این مردم هستند که میتوانند مثل بنی اسرائیل نه حتی یک شبه بلکه ای ره صد ساله را طی کرده و ظهور ولی خود را چهل سال جلو بیندازند. عین همین قضیه در اصلاح امرِ ولی، در نیز صادق است. یعنی این مردم هستند که میتوانند با اضطرار و آمادگی خود، ظهور منجی خود را حتی چند صد سال جلو بیندازند و به عبارت دیگر امر ولی خود را یک شبه نمایند. 🔺 این مردم و عموم جامعه جهانی است که باید به حد اضطرار رسیده و از عمق جان، ندای «أمن یجیب» سر داده و صبر پیشه کرده و به رضای الهی راضی بشوند؛ که همه اینها اجابت دعای مضطر و کشف سوء را در پی دارد که همان ظهور منجی باشد. پس اصل در ظهور، هستند. و ما از این سنت الهی تعبیر به «» میکنیم. یعنی کاری که در چند صد سال باید رقم بخورد خداوند سبحان یک شبه رقم میزند بدون اینکه به آن امر وارد شود. و این به عالم و قوانین اجتماعی آن است.
⏱ گام دوم و سنت تراکم زمان 3 🔺 اگر خوب در عرصه قوانین هستی و سنن الهی نظر اندازیم خواهیم فهمید که انقلاب اسلامی هم از این قاعده مستثنا نیست. گام دوم که است برای ظهور منجی آخر الزمان، همان قواعدی است که خودِ ظهور، از آنها پیروی میکند. لذا «سنت تراکم زمان» در اینجا هم جاری است. شاید بتوان گفت، گام دوم برنامه ای برای چهل سال بعد نیست، و اینطور نیست که گام سوم، چهل سالِ بعد اتفاق بیفتد، بلکه بسته به و نگاه و فعالیت های ایشان و انتظار عملی که برای رسیدن به گام سوم و تحقق گام دوم میکشند، زمان گام سوم مشخص میشود. گام سوم ممکن است چهل سال بعد رقم بخورد، ممکن است صد سال بعد رقم بخورد و ممکن هم هست که «اصلح الله امر ولیه فی لیلة» و این یعنی رقم بخورد. 🔺 پس لازم است که کمر همت بسته و منتظر آمدن چهل ساله دوم نباشیم، لازم است و قدرت الهی پیدا کرده و با توکل بر خدا، گردن افراشته و سینه سپر کرده به مقابله با خطرات گام دوم و برطرف کردن موانع آن برویم؛ لازم است از همین الآنِ الآن شروع کنیم و با به سنت خداوند متعال در تراکم زمان ها و وعده پا در عرصه ورود به کشور و گذار از تصمیم سازی به گذاشته و در راستای تحقق گام دوم انقلاب و رسیدن هر چه سریعتر به گام سوم قطره قطره توان خود را صرف کنیم؛ که«إِنَّهُمْ‏ يَرَوْنَهُ‏ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيبا». 🔺 این نوع است که ظهور را جلو انداخته و جامعه جهانی را از گرداب و منجلاب کثافت باری که در آن غرقه گشته و هر آن، خورده های خویش را بالا میاورد نجات داده و سعادت کلی را نصیب مردم دنیا میکند. باید منتظر طی شدن سال ها نبود، باید «سوف سوف» را کنار گذاشت. باید مثل بنی اسرائیل با تمام وجود امام زمان خویش را درک کرد. باید اشک ها ریخت و ناله ها سرداد؛ باید خون دل ها خورد و عرق ها روان کرد در مسیر انقلاب و نصرت ولی زمان، نائب بر حقِ حجت بن الحسن، امام خامنه ای...
🔶 اصلح هم انتخاب نشد، نشد ولی ... به ما گفته اند بروید مردم را پای انتخابات بیاورید اما نگفته اند چرا؟ بینی و بین الله آیا نگاه ما به شرکت مردم در انتخابات این نیست که بیایند و به نامزد مورد علاقه من رای بدهند؟ و اگر قرار باشد به کس دیگری رای بدهند، نیایند بهتر است. برای همین وقتی قرار شد تبلیغات ما باعث مشارکت طرفداران نامزد رقیب شود دست از تبلیغات میکشیم! شاید بعضی هامان یک مقدار آقایی تر به قضیه نگاه کنیم و بگوییم حتی اگر قرار است فردی بیاید و به نامزد رقیب هم رای بدهد، بیاید. قدمش روی چشم. چرا که اعتبار نظام بالا میرود، چرا که نظام با این مشارکت بالا مشروعیت پیدا میکند. ولی اینان هم باید بدانند که باز تا رسیدن به عمق نگاه حضرت آقا و به عبارت دیگر پی بردن به عمق اسلام سیاسی راهی دراز دارند. شاید بپرسید چرا؟ چونکه هدف اصلی شرکت مردم در انتخابات، مشروعیت نظام نیست. اینرا من نمیگویم، خود آقا میفرمایند. هدف اصلی چیز دیگری است. به قول آقا مشروعیت با نصف رای مردم هم حاصل میاید چنانچه در دیگر کشور ها اینچنین است. ولی باز هم سوال ما باقی است: چرا مردم باید در انتخابات شرکت کنند و چرا ما باید برای شرکت حداکثری مردم تلاش کنیم؟ بگذارید اینگونه بگویم: آنچه مهم است لحظه رای دادن مردم و اعلام نتایج نیست. یک ذره بی مهاباتر بگویم، آنچه در مشارکت مردم اصل است حتی انتخاب اصلح هم نیست!!! بلکه آنچه مهم است، پس از انتخاب است، آنچه مهم است یک ماه ایام انتخابات نیست بلکه چهارسال بعد از انتخابات است. آنچه مهم است از خود دانستن دولت و مجلسی است که پای کار آمده. آنچه مهم است عمل کردن به قوانین و مناسبات سیاسی و اجتماعی است که به انتخاب خود مردم تدوین شده. آنچه مهم است این است که مردم آنچه دولت و مجلس انجام میدهد را زاییده خود بدانند و خود را نسبت به آن مسول بشمارند. آنچه مهم است این است که مردم در سرنوشت کشورشان سهیم باشند اما نه به یک رای دادن یک روزه خشک و خالی بلکه قبول مسولیت چهارساله پر التهاب آن رای. فکر کنید که مشارکت مردم کم باشد، دیگر اگر مجلس و دولت دست به کاری بزنند مردمی پشت سرشان نیستند. هر کس به دیگری میگوید من که رای ندادم، به من هم ربطی ندارد هر کاری میخواهند بکنند من هم "مجبورم" که بسازم. و این مهلک ترین سم برای جامعه است یعنی انفصال بدنه مردم از حاکمیت. ولی اگر مشارکت بالا باشد، دیگر نمیتواند بگوید به من ربطی ندارد، چون خودش انتخاب کرده، پس خود را سهیم در وضعیت موجود میداند و به عبارتی دیگر دولت و مجلس را از خود میداند لذا تلاش میکند تا وضعیت درست شود یا لااقل صبر میکند ولی نه صبر از روی ناچاری بلکه صبر بر "مکافات عمل". اینجاست که اگر اصلح انتخاب نشده باشد باید توبه اجتماعی روی دهد، باید خواص جامعه، مردم را به سمت امید و رحمت الهی بکشانند، باید از این تهدید، فرصت ساخت و منطق تصمیم گیری و لایه بصیرتی مردم را بالا برد. باید هم استغفار عملی کرد و هر کسی هر کاری میتواند برای بهبود وضعیت انجام دهد، و هم استغفار معرفتی نمود و ملاک های انتخابمان در زندگی را اصلاح کرد. نباید عملکرد قشر خواص ناامید کردن مردم از آینده باشد چراکه مصداق بارز ناامیدی از خدا و اعظم گناهان است. باید روح امید را در جامعه دمید و مردم را با حکمت و قول لین به استغفار کشاند. بنگرید و خوب بنگرید که اگر انتخابی و مشارکتی نبود، معرفت نسبت به گناه و نقصانی که جامعه به آن دچار بود فاش نمیشد، پس استغفار و توبه ای نبود، پس جامعه در جهل مرکب خویش حیران گشته و چون دردِ داشته اش را حس نمیکرد، دنبال درمان هم نمیافتاد، پس در جای خود درجا میزد و رشدی اتفاق نمیافتاد، پس هدف از حاکمیت اسلام محقق نمیشد. این است نقش شرکت مردم در انتخابات و هدف اصلی این مهم. @andishevarzi
🔳 غیب سلیمانی باید قواعد عالم را بشناسیم. اگر سرسری به حوادث نگاه کردیم جز ظاهر آن چیز دیگری به چنگ نمیاوریم. خداوند اصلا انسان را به دنیا آورده تا از ظاهر عبور کند و به باطن برسد. حالا شما اسم باطن را "غیب" بگذارید. "الذین یومنون بالغیب..." چرا باید فرعون، زمان موسای کلیم باشد و نمرود، زمان ابراهیم خلیل؟ دو نبی اولوالعزم، همزمان و در مقابله مستقیم با دو طاغوتی که در قعر جهنم، آتش افروزِ آنند قرار گرفته و سرآخر جبهه حق است که بر جبهه باطل پیروز میشود. این قاعده پنهان الهی و از اسرار غیب الوهی است. قانون خداوند است که شقی ترین ها را در مقابل سعید ترین ها و بهترین ها را در مقابل بدترین ها علم میکند تا باطل در باطل خود محق شود و حق در حقانیتش محض. امروز با پست ترین نظام عالم رو به روییم یعنی جبهه بین المللی صهیونیست یا همان استکبار، پس بهترین و والاترین نظام عالم را هم در همین زمان پیدا کنید. آن نظام، چیزی نیست جز نظام مقدس جمهوری اسلامی. قضیه به اینجا ختم نمیشود، چنانچه آتش نمرود و گلستان ابراهیم تاریخ ساز شد، چنانچه سحر فرعون و عصای موسی درهای بی انتهای هدایت را تا ابدالدهر گشود و چنانچه ملکوت عاشورائیان و شقاوت یزیدیان عالم را تا قیام قیامت به هم ریخت خون هایی که در این تقابل حق و باطل به زمین ریخته میشود ابواب هدایت میگشایند و سرعت سیر عالم را صدچندان میکنند. هرچه شدت دشمنی و بزرگ بودن دشمنان بیشتر، گشایش و هدایت گری هم بیشتر... چنانچه خون هایی که فرعون قبل آمدن حضرت موسی از نوزادان و کودکان جاری کرد، خودِ آن خون ها بودند که تخت سلطنت فرعون و فرعونیان را در آب غرقه ساختند، خون کسی مثل "شهید" سلیمانی نوید از هم گسستن و فرپاشی کاخ سفید و غیرسفید میدهد. مگر او کم کسی بود؟ نائب امام زمان وقتی آن تعابیر بیسابقه را در موردش بیان میکند، تو گویی مالک ولی زمان بود. این شوخی نیست، قانون تخلف ناپذیر خداوند است... "و لن تجد لسنه الله تبدیلا" پس بنگرید و خوب بنگرید که چه غوغایی شود، خون حاج قاسم از خود او بیشتر به کار آید و اثر نبودن ظاهریش بیشتر از بودن ظاهریش است، چرا که او هست، بیشتر از گذشته... "الذین یومنون بالغیب..." @andishevarzi
☄️ موسی را از آب گرفتند، منتظر باشید... 💥 وقتی که فرعونیان حضرت موسی علیه السلام را از رود گرفتند تعبیر خداوند در قرآن کریم را اینطور میشود تفسیر کرد که اینان موسی را از آب گرفتند اصلا به خاطر اینکه و مایه حُزنشان باشد و این را که این کودک دشمن آنها میشود. شاید برای بعضی سوال پیش بیاید که این چه تعبیر و تفسیری است؟ آخر آدم کاری میکند که باعث هلاکت خودش شود آن هم کسی مثل فرعون با آن همه قدرت و زیرکی و آن هم در آن هنگامی همه خبر از تولد نوزادِ موعود و منجی بنی اسرائیل و شوکت فرعونی داشتند؟ 💥 جواب را خود خداوند در فقره بعدی آیه شریفه داده است: «إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئين‏» چرا که همانا فرعون و هامان و دار و دسته شان پیوسته بودند. فرقی که خاطئ با مخطئ دارد این است که مخطئ نمیداند که چیزی به ضررش است و آن را انجام میدهد ولی خاطئ که آن کاری که میخواهد انجام دهد به است و انجام میدهد. 💥 یعنی فرعونیان و هامانیان در طول زندگی خود بودند و بارها و بارها کاری که به صلاحشان نبوده را _یا از روی حرص و آز و یا از روی شهوت و قدرت و یا بسیاری از چیز های دیگر_ انجام دادند. آنقدر پا روی عقل خود گذاشتند که این خصیصه، درونشان شد، لذا اهل خطا شدند و در کار های خیلی ساده و تصمم گیری های خیلی کوچک هم دستِ خودشان نبود، خطا میکردند؛ چرا که اهل خطا شده بودند. 💥 وگرنه چه کسی در آن زمانه که معلوم بود کودکی که اینچنین در دریا انداخته شده است از سبطیان یا همان بنی اسرائیل است و کسی از قبطیان یا همان فرعونیان با فرزند خود اینچنین نمیکند. چه شده بود بر مغز این که اینچنین اشتباه فاحشی را انجام دادند که فقط به نجات او از دریا اکتفا نکرده، بلکه در خانه و کاشانه خود و به دستِ خود، او را ؟ جوابش همان بود که گذشت. 💥 تعجب نکنید که رئیس جمهور دیوانه آمریکا و اعوان و انصارش همچنین کاری کردند. هر کسی میدانست که ترور ناجوانمردانه شخصیتی اینچنینی که نه تنها قهرمانی ملی بلکه قهرمانی منطقه ای و حتی است چه بغض و نفرتی از عاملان این کار، در قلوب دنیا میگذارد. 💥علاوه بر اینکه با توجه به قدرت امروزی جبهه مقاومت و در رأسشان ایران اسلامی که همه تلاش های خود را منعطف نابودی او کردند ولی چهل سال است که روز به روز قوی تر میشود، معلوم است که پاسخ سخت و سخت تری دارد. بگذریم که آن همه ریسمانی که در فتنه های اخیر برای ملت ایران و عراق بافتند، که با این خطای فاحش، به دست خودشان همه آن را کردند. آیا این کار جز است؟ 💥 دلیلش همان است که خود خداوند فرمود چرا که اینان اهل خطا بودند و هستند. شخصیتشان بر محور شکل گرفته. بزرگترین خطای اینان هم، مقابله و قد علم کردن در مقابل و است. بگذریم از جنایات بی انتهایشان و ظلم های بی حدشان در عالم که جز ظلم به خودشان چیز دیگری نیست. لذاست که در این مورد هم خطا کردند ولی خطایی بس بزرگ... 💥 پس منتظر این باشید که این موسایی که این احمقان از آب گرفته اند، در کاخ خودشان بزرگ شده و از سفره خودشان خورده و فتنه ای شود. موشک هایی که به سراغ حاج قاسم فرستادند همان دست های فرعونی آن ها بود که موسی را و حال، قتلِ سردار، نوزادی است که از درون، کاخ استکبار را ویران کرده و همه فرعون و فرعون صفتان را در این شهیدان غرق میکند. @andishevarzi
🔳 شهید من یا شهید بقیه؟ یک لحظه صبر کنیم یا نه در همین حال که پوستر میچسبانیم و ایستگاه برپا میکنیم و قلم میزنیم و مجلس عزا میگیریم به این فکر کنیم که حاج قاسم، اول، شهیدِ من بود یا ؟ نه، کار را رها نکن، ادامه بده! هر کاری که برای نشر و راه او انجام میدهی ادامه بده! ولی به این فکر کن! بگذار معطلت نکنم، حاج قاسم قبل از اینکه شهیدِ بقیه باشد . شهید، قبل از اینکه پیام برای بقیه داشته باشد، پیام برای تو دارد. برای تو چیست؟ راحت تر بگویم چه قدر از اشک های سلیمانی را داریم؟ چه قدر شور اشتیاق شهادت داریم؟ ما که دو روز اجابتِ دعایمان دیر میشود، دادمان به هوا میرود، توان چهل سال پشتِ در ماندن را در آرزوی شهادت داریم؟ ما کجاست؟ چه قدر از وقت خود را در شبکه های مجازی و میان جمع ها و صحبت های بیهوده تلف میکنیم؟ یک لحظه فکر کنیم در آن هنگام که سردار در میان خاک های ابوکمال و خان طومان شب و روز نداشت ما و چه میکردیم؟ آیا گیر کرده ایم در این دنیای خود و همین چند نفری که دور و برمان هستند؟ امروز و فردا میکنیم که فعلا زود است برای بزرگ شدن و بالاتر رفتن افق دید، حالا وقت مانده برای زیر و رو کردن جامعه و فعلا از ما انتظاری ندارند... در چاله این افکار، هیچ کاری نمیکنیم و عادت کردیم به زندگی کردن و کار کردن، کار هایی مثل بقیه... شهید قاسم سلیمانی است برای سنجش ما تا امروزمان و حجتی است نزد خداوند برای . دستنوشته اش را دیدی؟ آن احترام نظامی به آقایش را دیدی؟ خبر از آینده دادنش را دیدی؟ دستش در تکوین را چه؟ که حتی نحوه شهادتش را خودش برگزید... ببین چه عالمی را به هم زده! حالا من و تو راضی به همین زندگی هستیم و خوش میگذرانیم؟ چشم هایش را نگاه کن، در پشت لبخند هایش، خوابیده که از عمق وجودش میجوشد و آن، چیزی جز نیست. فراق یار، فراق ارباب، فراق ... ما چه قدر درد داریم؟ میخواهی بگویم؟ آخر هفته ها آنهم زور بزنیم یکی دو ساعت... دیدی چه قدر عقبیم؟ میخواهی طور دیگری بگویم؟ باشد میگویم: "یک ذره به فکر انتقام سردار از هم باشیم" حاج قاسم قبل از اینکه شهید بقیه باشد شهید توست... @andishevarzi
💥 خطر تویی نه مردم ⚡️ گریه با گریه فرق دارد. نگویید بعد از حسین نیز جمعیت های بیکران برایش گریه کردند اما یاریش ندادند، پس این گریه و تجمع شما هم مثل آنان است و بعد از این دیگر به فکر سردار نیستید. استغفر الله! این چه بزرگی است؟ چه قدر زشت است این چرخاندن زبانتان در دهان! ⚡️ گریه توابین از سر ندامت بود و جنسش جنس بود، گریه مردم ما از سر شوق است و جنسش، جنس . و خیلی تفاوت است از توابین تا شاکرین! کوفیان پشت حسین را خالی کردند ولی پشت علی ایستاده اند. ⚡️ این اجتماع های عظیم و بی سابقه، شکر خداوند متعال است بر این نعمت عظما، پس منتظر خداوند باشیم. اما کوفیان ‌اجتماعشان، اجتماع توبه کننده بود که خداوند میخواست میبخشید و نمیخواست نمیبخشید. البته بعد از که پیشه ساختند و عذابی "لشدید" که دچارش شدند. ⚡️ مردم را ، اینان همانانند که چشم فتنه را کور کردند، اینان همانانند که نائب امام، آنان را بالای سر خود میگذارد و اظهار ارادت به محضرشان میکند. اینان همانانند که گرچه بعضی ظاهری غلط انداز دارند و شاید زبانی پر از شِکوه، ولی در چیزی نیست و جز محبت به خدا و انقلاب، نمیابی. شاهدش امروز، شاهدش دیروز و شاهدش فردا. هر زمان دست میگذاری اینان را میابی که مثل کوه پشت نظام ایستاده اند. ⚡️ ولی آنچه خطر دارد مردم نیستند، بلکه تو هستی با این افکار بریده از مردمت. آنچه خطر دارد این طرز نگاه توست و . آنچه خطر دارد کفران تو نسبت به این نعمت است، نعمتی به نام مردم و مردم سالاری. آنچه خطر دارد این نیست که مردم سردار را فراموش کنند بلکه آن است که تو مردم را فراموش کنی. آنچه خطر دارد این مردم است. اگر مردم را باور نداشتی، مردم نیز تو و راهت را باور نمیکنند، پس یادشان میرود. پس ... ⚡️ اگر مردم را شناختیم و آنها را باور کردیم، یاد سردار که نه، کل اسلام جانی دوباره میگیرد و زنده تر میشود. اگر مردم را باور کردیم، را نیز باور کردیم و این باور است که را میرساند. بله، مردم این زمانه فرق دارند با مردم زمانه های دیگر. اینرا من نمیگویم، رسول خدا میگوید. بله، اینان فرق دارند پس گریه هاشان هم ... @andishevarzi
⚡️ فعلا ترامپ را نکشید ✨ ملت شریف ایران دست نگه دارید. عاجزانه از شما تقاضا دارم ترامپ را نکشید. از سوز دلتان خبر دارم ولی صبر کنید. فعلا ترامپ را نکشید. ✨ مترسکی بیش نیست. سرباز فراری جنگ ویتنام که این چند وقته اگر اشتباه نکنم مصرف ایزی لایفش بالا رفته. او را چه به رجز خوانی برای ما. به او بگویید برود با بزرگترش بیاید. هنوز دهنش بوی شیر مادر که نه شیر ... میدهد. سر او کجا و فیل زیر کفش ملی ما! ✨ ترامپ قبل از اینکه خودش باشد، یک است. نماد یک تفکر. ترامپ قبل از اینکه رئیس جمهور آمریکا باشد نوکر و دست نشانده یک جبهه و حزب است به نام جبهه و حزب . خود ترامپ و پمپئو و بولتون مهم نیستند آنچه مهم است آنهاست که فرزندانی نامشروع مثل آنها میزاید. آنچه مهم است آن عقیده و تفکر و مکتبی است که اینان پای آن بزرگ شده اند. ✨ دقت کنید اگر آقا میفرمایند دشمنی ما و خطاب مرگ بر آمریکای ما متوجه ترامپ و پمپئو و بولتون است به خاطر این است که اینان آن تفکرند. مردان در سایه و دستان پشت پرده، هم زیاد ترند و هم مهم تر. و مهم تر از همه آنها، آنهاست. مکتب باطل، عقیده استکبار و جهان بینی شیطانی. ✨ بگذریم از اینکه وقتی به مردم آمریکا بگویی حاکم بر آمریکا، غالب آنها مثل شیرفرهاد نگاه عمیقی کرده و گویند: «ها! ایکه گفتی یعنی چه؟» و این نتیجه همان سبک تفکری است که سبک زندگی ای میسازد به نام «سبک زندگی آمریکایی» که فلسفه وجودیش در نگه داشتن مردم است و بی خبری از . ✨ اگر جبهه مقاومت میگوید که انتقام من پاک کردن منطقه از لوث وجود آمریکاست، این هم به خاطر آن است که از منطقه دور شود. چرا که پایگاه های این کشور و حضور نظامی و فیزیکیشان در منطقه، همان است که فرزندان زنازاده ای به نام عقاید ، محصول آن است. ✨ پس ما این است که عقیده استکباری و ضد توحیدی را از سرتاسر کشور وجود خودمان و دیگران پاک کنیم. هر کس با هرچه در توان دارد. کسی کار فرهنگی میکند، کس دیگری عملیات نظامی، یکی قلم میزند، دیگری شعر میسراید و آن یکی موسیقی مینوازد. کاسبی عکس حاج قاسم میچسباند و با جبهه حقش، مدارا میکند، راننده تاکسی ای به جای صحبت های بی فائده، از حاج قاسم میگوید و ، کارمندی در عملِ خود، عدلِ علی را نشان میدهد، معلمی در کلاسش با رأفت حاج قاسمی درس و مبارزه میدهد... خلاصه هر که با هر چه میتواند. ✨ پس ملت شریف ایران دست نگه دارید. عاجزانه از شما تقاضا دارم فعلا ترامپ را نکشید؛ بلکه او را بکشید... @andishevarzi
⚡️ عارف تراز انقلاب 💫 دلم نمیاید ننویسم. بگذارید بگویم و بنویسم: در آخرالزمان به خاطر مردم و ازدیاد تکثرات و به وحدت رسیدنِ در دل کثرات، ظهور امور خیلی کمتر میشود. 💫 زمان را نگاه کنین، عصا اژدها شد و دست موسی، ید بیضا؛ عذاب های نه گانه بر فرعونیان نازل گشت، دریا شکافت، سنگ ترک خورد، کوه کنده شد و بالای سر برگزیدگان قوم ایستاد، تیه به وقوع پیوست، مَنّ و سَلوی در همان تیه بر آنان تفضل شد‌ و خیلی از امور دیگر... 💫 اما امروز از آنها آنچنان خبری نیست. ایراد از مردم نمیباشد بلکه عوض شده، انسان این زمان، کودکی نیست که با کارتون های افسانه ای سرگرم شود، الآن مردی بزرگسال شده که درگیر و لابلای کتاب هاست. (البته قیاسی بلا تشبیه میکنم.) 💫 دیگر خداوند خود را در دل حوادث خارق عادت نشان نمیدهد بلکه همین که دادِ وجود خدا سر میدهند. اگر قبلا عرفا، درد جسم دوا میکردند و کوه ها را جا به جا، عرفای زمان ما روح جلا میدهند و زیر و رو میکنند. 💫 عرفای آخر الزمان، کرامتشان، برهم زدن است. کرامتشان تربیت بالای دویست هزار ولی الهی است که به مقام رسیدند. کرامتشان برپایی است که همانند ابراهیم، آتش برایش گلستان شده... 💫 ، مثل حاج قاسمند، کسانی که در دل تکثرات و به توحید رسیده اند. نمیگویم به پای قاضی رسیده ولی مثل او پشت در ماند آنهم درب شهادت و لحظه ای عقب نکشید... 💫 گفت فاطمیه نیستم، فاطمیه شد و نیست. گفت شهادت، شد؛ گفت در ماشین و سوخته پیکر، پس پیکرش در آن سوخت؛ گفت بیایید بر جنازه ام دهید، آمدند و شهادت دادند آنهم چه جور؛ گفت ایران نمیخواهد، برای آمریکا کافیم، میبینید و خواهید دید که کافی شد و کافی خواهد شد. 💫 نشنیده ای قرب فرائص و نوافل را؟ گویی از تقرب فرائض عبور کرد و به رسید. نمیدانم خودتان قضاوت کنید: قبلا دستی بود که کارِ خدا میکرد اما حالا ، دستِ او شده و خدا کسی است که آنچه حاج قاسم گفته اجابت میکند و به کار میندازد. گفتم که قرارِ خدا بر این نیست که حتما عرفای این زمان کار خارق العاده کنند باید خودت از همین بفهمی چه خبر است... 💫 عرفان تراز انقلاب عجب عرفانی است! همان مکتب عرفانی است که به روز شده و به برکت انقلاب اسم باطن و ظاهر در آن به اوج رسیده، هم دنیا دارد و هم آخرت، هم حب دارد و هم بغض، هم کتاب دارد و هم تیغ تیز، هم صلح است و هم جنگ، هم خود را درونش دارد و هم را درون خود، گویی کل عالم با همه سلیقه ها درون این عرفان شده... راستی داخل پرانتز: سرباز آقا که اینچنین است، پس خود آقا کیست؟؟؟