eitaa logo
گذرگاه «انجمن علمی‌پژوهشی تاریخ‌جامعةالزهرا(س): قم»
1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
138 ویدیو
307 فایل
گذرگاه «کانال‌انجمن‌علمی‌پژوهشی‌تاریخ‌جامعةالزهرا(س)؛ قم» 📜پل ارتباطی @tarikh_jz مالکیت فکری و محتوایی کانال، متعلق به انجمن علمی تاریخ جامعةالزهرا(س) است. انتشار فایل‌های صوتی، تصویری، عکس نوشته‌ها و پست‌ها صرفا با ذکر منبع بلامانع است.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅پس از ، وقتی کاروان اسرای کربلا به کوفه برده شدند، در دروازه‌های شهر، (ع)، (س) و حضرت ام کلثوم(س) با مردم سخن گفتند. پس از واقعه عاشورا، اسیران به همراه عمر بن سعد و لشگریان، وقتی شب‌ هنگام به کوفه رسیدند، عبیدالله دستور داد کاروان مدتی در بیرون کوفه توقف کند تا مقدمات ورودشان فراهم شود. صبح روز بعد طبل‌ها به صدا درآمد و بنا به فرمان رسمی حکومت، مردم برای جشن پیروزی بر قیام‌کنندگان علیه حکومت، آماده شده بودند. اسیران اهل بیت(ع) عصمت و طهارت سوار بر چهل شتر بدون جهاز، در محاصره لشگریان عمر سعد وارد کوفه شدند، و جمعیت زیادی از مردم برای تماشا از خانه‌ها بیرون آمدند؛ و این فرصت خوبی بود که خاندان امام حسین(ع) تا پیش از اینکه وارد کاخ عبیدالله شوند، به روشنگری مردم و تشریح نهضت عاشورا بپردازند. پس امام سجاد(ع) شروع به قرائت خطبه کردند : 🔷《أَیُّها النّاسُ! مَنْ عَرَفَني فَقَدْ عَرَفَني و مَنْ لَمْ یَعْرِفْني فَأنا عليُّ بْنُ الحُسَیْنِ(ع) المَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَیْرِ ذَحْل وَ لا تِرات! اَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِکَ حَرِیمُهُ وَ سُلِبَ نَعِیمُهُ وَ انْتُهِبَ مالُهُ وَ سُبِیَ عِیالُهُ، اَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، فَکَفى بِذلِکَ فَخْراً. اَیُّهَا النّاسُ! ناشَدْتُکُمْ بِاللهِ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّکُمْ کَتَبْتُمْ اِلى اَبِی وَ خَدَعْتُمُوهُ، وَ اَعْطَیْتُمُوهُ مِنْ اَنْفُسِکُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثاقَ وَ الْبَیْعَة ثُمَّ قاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلُْتمُوهُ؟ فَتَبّاً لَکُمْ ما قَدَّمْتُمْ لاَِنْفُسِکُمْ وَ سَوْاهً لِرَاْیِکُمْ، بِاَیَّةِ عَیْنِ تَنْظُرُونَ اِلى رَسُولِ اللهِ(ص) یَقُولُ لَکُمْ : قَتَلْتُمْ عِتْرَتِی وَ انْتَهَکْتُمْ حُرْمَتِی، فَلَسْتُمْ مِنْ اُمَّتِی؟》 ♦️ای مردم! هر کس مرا می‌شناسد، می‌شناسد و هر کس نمی‌شناسد (بگویم) که من علی فرزند حسینم که در کنار فرات او را کشتند بی آنکه خونی طلبکار باشند و قصاصی خواهند، من پسر آن کسم که حرمت او شکستند و مال او تاراج کردند و عیال او را به اسیری گرفتند، من پسر آن کسم که او را به زاری کشتند و این فخر ما است! ای مردم شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا در خاطر دارید سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با او کارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟ هلاک باد شما را! چه توشه ای برای خود پیش فرستادید! و زشت باد رأی شما! به کدام چشم به روی پیغمبر(ص) نظر می‌افکنید وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید، پس، از امت من نیستید؟ راوی(حزیم) می گوید : صدای مردم به گریه بلند شد و به یکدیگر می گفتند هلاک شدید و نفهمیدید! پس علی بن الحسین(ع) در ادامه فرمود : 🔷《رَحم اللهُ اِمرأًٌ قَبِلَ نَصیحَتی و حَفِظَ وَصیّتی فِی اللهِ و فی رَسُولِه(ص) و فی أهلِ بیتِه(ع)، فإنّ لَنا (فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَة حَسَنَة)》 ♦️خدای رحمت کند آن که نصیحت من را بپذیرد و وصیت مرا محض خدا و رسول(ص) و خاندان وی نگه دارد! «فان لنا فی رسول الله(ص) اسوة حسنة». روای می گوید : همه کوفیان حاضر گفتند : یابن رسول الله! ما فرمانبرداریم و پیمان تو را نگاه داریم، دل به جانب تو داریم و هوای تو در خاطر ماست، خدای تو را رحمت فرستد! فرمان خویش بفرمای که ما جنگ کنیم با هر که جنگ تو خواهد و آشتی کنیم با هر کس تو با او صلح کنی و قصاص خون تو را از آنها که بر تو و ما ستم کردند بخواهیم. و امام سجاد(ع) در ادامه خطاب به آنان فرمود : 🔷《هَیْهات! اَیُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَکَرَةُ! حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ شَهَواتِ اَنْفُسِکُمْ، اَتُرِیدُونَ اَنْ تَاْتُوا اِلَیَّ کَما اَتَیْتُمْ اِلى آبایِی مِنْ قَبْلُ؟ کَلاّ وَ رَبِّ الرّاقِصاتِ اِلى مِنى! فَاِنَّ الْجُرْحَ لَمّا یَنْدَمِلْ، قُتِلَ اَبِی بِالاَْمْسِ وَ اَهْلُ بَیْتِهِ مَعَهُ، فَلَمْ یُنْسِنِی ثُکْلَ رَسُولِ اللهِ(ص) وَثُکْلَ اَبِی وَ بَنِی اَبِی وَ جَدِّی، شَقَّ لَهازِمی وَ مَرارَتُهُ بَیْنَ حَناجِرِی وَ حَلْقِی، وَ غُصَصُهُ تَجْرِی فِی فِراشِ صَدْرِی، وَ مَسْاَلَتِی اَنْ لا تَکُونُوا لَنا وَ لاعَلَیْنا.》 ♦️هیهات! ای بی وفایان مکار! میان شما و شهوات حایل آمد، می خواهید همان اعانت که پدران مرا کردید همان گونه مرا هم اعانت کنید؟ هرگز چنین نخواهد شد. سوگند به پروردگار آن زخم که دیروز از کشتن پدرم و اهل بیت وی بر دل من رسید هنوز بهتر نشده و التیام نیافته است، و هنوز داغ پیغمبر (ص) فراموش نگشته و داغ پدرم و فرزندان پدر و جدم موی رخسار مرا سپید کرده است و تلخی آن میان حلقوم و حنجره‌ی من است و اندوه آن در سینه‌ی من مانده است، و خواهش من این است نه با ما باشید و نه بر علیه ما! 📚منابع : ۱)الاحتجاج طبرسى، ج ۲،ص ۱۱۷- ۱۱۹ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۲- ۱۱۳ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۹۲ @tarikh_j
✅پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمربن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى (دشتى پهناور ميان ری و همدان كه بعدها به قزوين ملحق گرديد) منصوب و به سركوبى شورش ديلميان  مأمور کرد. عمر بن سعد طبق دستور با ۴ هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد. وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد. ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم يا سوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد. در این روز سپاه امام(ع) توسط لشگر هزار نفری حرّبن یزید ریاحی در کربلا متوقف شده بود. عمربن سعد از طرفی نمی خواست حکومت ری را از دست بدهد و از طرفی هم نمی خواست دستش به امام حسین(ع) آغشته شود. پس چاره را در مذاکره ی با امام(ع) دید و اینکه از امام(ع) برای یزید بیعت بگیرد و حداقل از این طریق به دو مقصودش برسد‌. پس ابن سعد پیکی به سوی امام(ع) فرستاد. فرستاده ی عمربن سعد نزد امام(ع) آمد. ونامه ابن سعد را به امام(ع) تقدیم نمود و عرض کرد : چرا به دیار ما آمده اى؟ حضرت(ع) فرمود: 《از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار، مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم تا با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.》 وقتى فرستاده عمرسعد بازگشت و او را از جریان امر با خبرساخت، ابن سعد گفت : امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین(ع) برهاند. آنگاه این خواسته ی امام را به اطّلاع ابن زیاد رساند ولى او در پاسخ نوشت : از حسین بن على(ع) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت..! چون نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت : تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست! عمربن سعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین(ع) فرستاد. امام حسین(ع) فرمود : 《من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!》 🔶تا اینکه روز هشتم محرم فرا رسید! امام حسین(ع) قاصدى نزد عمربن سعد روانه ساخت که مى خواهم شب هنگام، در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشیم. چون شب فرا رسید، ابن سعد با بیست نفر از یارانش و امام حسین(ع) نیز با بیست تن از یاران خود در محلّ موعود حضور یافتند. امام(ع) به یاران خود دستور داد تا دور شوند ،تنها عبّاس(ع) برادرش و على اکبر(ع) فرزندش را نزد خود نگاه داشت. همین طور ابن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش، به بقیّه دستور داد، دور شوند. ابتدا امام(ع) آغاز سخن کرد و فرمود : 《وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! اَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی اِلَیْهِ مَعادُکَ؟ اَتُقاتِلُنِی وَ اَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هوُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَاِنَّهُ اَقْرَبُ لَکَ اِلَى اللّهِ تَعالى!》 واى بر تو، اى پسر سعد! آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست. ابن سعد گفت : اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند. امام(ع) فرمود : 《اَنَا اَبْنیها لَکَ》 من آن را براى تو مى سازم! ابن سعد گفت : من بیمناکم که اموالم مصادره گردد. امام(ع) فرمود : 《اَنَا اُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجاز》 من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم! ابن سعد گفت : من از جان خانواده ام بیمناکم. امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، فرمود : 《مالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عاجِلا، وَ لا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ اِنِّی لاَرْجُوا اَلاّ تَاْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِراقِ اِلاّ یَسیراً》 تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خداسوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى! ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت: «وَ فِی الشَّعیرِ کِفایَهٌ عَنِ الْبُرِّ»؛ جو عراق مرا کافى است! سپس فردای آن روز یعنی روز تاسوعا شمر بن ذی الجوشن وارد شد. http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
📌 .... آیا روایت زیر صحیح است و به استناد آن می توانیم در امام (ع) صورت را یا با سیلی کنیم یا گریبان خود را بدریم؟ قال الصادق سلام الله علیه: وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِيَّاتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُيُوبُ. امام صادق(ع) فرمود: (زنان فاطمي) برای حسين بن علي(ع) گريبان هایشان را چاک داده و بر صورت هایشان لطمه زدند و بر فردی مثل حسین(ع) باید بر صورتها لطمه زد و گریبان ها چاک کرد. 📚طوسی، تهذيب الأحكام، ج‏8، ص 325 📚حرعاملی، وسائل الشيعة، ج‏22، ص 402 📌 : اولا: این روایت را نخستین بار شیخ طوسی(ره) متوفای 460هـ در کتاب تهذیب الاحکام با چند واسطه از امام صادق(ع) نقل کرده اند. در بین این واسطه ها دستکم درباره 2 نفر از آنان اطلاعی در دست نیست و درباره وثاقت سومی هم بین علمای رجال شیعه اختلاف وجود دارد. در واقع شیخ (ره) این روایت را از فردی که معلوم نیست نقل کرده که او نیز به نوبه خود از فردی دیگر که اعتبارش معلوم نیست و او از فرد سومی که وثاقتش معلوم نیست، شنیده که امام صادق(ع) چنین فرموده اند. بنابراین سند روایت است و نمی توان با قاطعیت ادعا کرد که امام(ع) چنین فرموده اند. ثانیا: اگر متن کامل روایت را ملاحظه کنیم خواهیم دید که در بخش نخست روایت آمده که گریبان دریدن و سیلی به صورت زدن تنها در و مادر و برادر و بستگان(نسبی) – بجز فرزند - جایز است وگرنه کفاره دارد. این حکم شرعی در رساله های توضیح المسائل نیز آمده است. اینکه زنان فاطمی برای امام حسین(ع) چنین عزاداری کرده باشند دقیقا می تواند از این باب باشد که آنان بستگان نزدیک حضرت (س) یعنی خواهران و دختران و برادرزاده های حضرت بودند. در هر حال باید "متن کامل روایت" ارائه شود نه اینکه یک بخش از روایت را برش بدهیم و عجولانه نشر کنیم. اینکه امام(ع) فرموده باشند: سزاوار است برای امام حسین(ع) گریبان دریده شود و ... نیز می تواند ناظر به زنان خاندان سیدالشهدا(س) باشد و معلوم نیست عمومیت داشته باشد. ثالثاً : روایت دیگری داریم که خراشیدن صورت را می کند؛ شیخ مفید در الارشاد روایتی نقل کرده که می گوید امام (ع) سفارش کرده بود که حضرت (س) در عزای ایشان گریبان ندرد و به صورتش سیلی نزند: «یا اُخَيَّة ... لَا تَشُقِّي‏ عَلَيَ‏ جَيْباً وَ لَا تَخْمَشِي‏ عَلَيَّ وَجْها » خواهر عزیزم! ... (در عزاداری) برای من گریبانت را پاره مکن و صورتت را خراش مده! 📚شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص94 همچنین در سیدبن طاوس آمده که حضرت (س) قبل از وقتی ماجرای امام حسین(ع) درباره را شنیدند سیلی به صورت زدند ولی امام حسین(ع) فرمودند: "ما را (این کار) دشمن شاد نکن" 📚 اللهوف على قتلى الطفوف؛ ترجمه فهرى، ص90 رابعا: حتی اگر فرض بگیریم که سیلی زدن به صورت و گریبان دریدن درباره امام حسین(ع) برای همه مردم جایز است، باز هم باید به شرایط زمان و مکان توجه کرد زیرا گاهی کاری جایز است اما بخاطر شرایط خاص رسانه ای و تبلیغاتی و اینکه بهانه به دست رسانه های وهابی داده نشود ناگزیریم از شیوه های بهتری به جای آن وجود دارد استفاده کنیم. این همانند آن است که در زمان (ص) از کلمه « » استفاده می کردند که جایز بود ولی وقتی همین کلمه به ابزاری به دست برای تمسخر مسلمانان تبدیل شد، دستور الهی آمد که به جای «راعنا» از کلمه «اُنظرنا» استفاده شود که همان معنا را می رساند ولی قابلیت سوء استفاده ندارد. 📚ر.ک: ترجمه و تفسیر آیه 104 سوره بقره، تفسیر المیزان. http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
🔹عُبیدالله بن زیاد وی با کنیه ابوحفص، از کنیزی به نام مرجانه زاده شد. 🔹برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب  کرده و (ابن مرجانه) خوانده‌اند که اشاره به ناپاکی تولد عبیدالله دارد. 🔹پدرش زیاد بن ابیه، در دوران امام علی(ع) کارگزار ایشان در استخر فارس بود که بعد از شهادت امام علی(ع) معاویه، زیاد را با استناد به صحبتی از پدرش ابوسفیان که زیاد را حاصل زنای خود با سمیه، مادر زیاد می‌دانست، بدین رو معاویه، زیاد را برادر خویش می‌خواند و وی را (زیاد بن ابی سفیان) خطاب می کرد. 🔹اما در نسب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست. از این رو،‌ وی را ابن ابیه (یعنی پسرِ پدرش) خوانده‌اند. 🔹معاویه زیاد را در دوران حکومت خود به حکومت بصره و کوفه گمارد که بعدها از سرداران و حکمرانان نامی اموی شد که در سرکوب شورش‌ها در مناطق اسلامی، به قساوت و بی‌رحمی شهرت یافت‌. 🔹عُبیدالله در قلمرو حکومتی پدرش زیاد بن ابیه که والی کوفه و بصره بود، از امور حکومتی دور نبوده است. 🔹در مورد عُبیدالله ابن زیاد نوشته اند که همچون پدرش بسیار خشن، بی‌رحم و بی پروا بوده و برخی او را با عنوان (جبّار) یاد کرده‌اند. 🔹معاویه پس از مرگ زیاد، عُبیدالله را به حکومت خراسان منصوب و در سال ۵۵ قمری او را از ولایت خراسان برداشت و به امارت بصره منصوب کرد. 🔹عبیدالله در حکومت بصره موفق عمل کرد و ناآرامی‌هایی که از سوی خوارج ایجاد شده بود را با سرکوبشان آرام کرد. 🔹یزید پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ قمری قصد داشت عبیدالله را از حکومت بصره بردارد؛ ولی گویا اوضاع وخیم سیاسی بصره و کوفه اجازه این کار را به او نداد. ♦️در زمان امام حسین(ع) : 🔹وقتی خبر آغاز قیام امام حسین(ع) و اعزام مسلم بن عقیل به کوفه، و بیعت کوفیان بامسلم به یزید رسید، یزید بلافاصله نعمان بن بشیر را عزل و عُبیدالله را که به خشونت در سرکوب شورش‌ها و جنبش‌ها مشهور بود، در سال ۶۰قمری با حفظ سمت به ولایت کوفه منصوب کرد.به نقلی یزید به پیشنهاد سرجون مسیحی که از مشاوران یزید بود، دست  به این اقدام زد. 🔹کوفیان در سال ۶۰ قمری برای بیعت با امام حسین(ع) اعلام موافقت کردند و در انتظار ورود او به کوفه بودند.ابن زیاد با روی پوشیده وارد شهر شد و مردم گمان کردند که او حسین(ع) است و از او استقبال کردند، ولی به زودی دریافتند که عبیدالله بوده است. 🔹ابن زیاد به محض ورود به کوفه، در یک خطابه، مخالفان حکومت یزید را به‌سختی تهدید کرد. 🔹نخستین اقدام عبیدالله جست و جو برای یافتن نماینده امام حسین(ع)، مسلم بن عقیل بود که در مدت کوتاه توانست مسلم و دیگر مخالفین از جمله هانی بن عروه و مختار و میثم تمّار را دستگیر کند. 🔹خبر شهادت مسلم و هانی در منزلگاه ثعلبیه به امام حسین(ع) رسید. ♦️اعزام لشکر به سوی امام حسین(ع) : عبیدالله پس از تهدید و تطمیع کوفیان، حرّ بن یزید را با سپاهی هزار نفره به سوی امام(ع) فرستاد و به او دستور داد تا جلوی حسین(ع) را بگیرد و نیز اجازه ندهد در محلی که دارای آب است، اردو بزند.سپس عمر بن سعد بن ابی وقاص را با لشکری به سوی وی فرستاد. 🔹پس از شهادت امام حسین(ع)، ابن زیاد دستور داد باقی‌مانده خاندان او را اسیر کنند و به کوفه بیاورند. 🔹مجادله ابن زیاد با حضرت زینب(س) در مجلس عبیدالله از مهمترین رویدادهای این قسمت از تاریخ عاشوراست. 🔹از جمله وقایع کوفه در این هنگام، بردن سر مطهّر امام حسین(ع) به مجلس ابن زیاد است. نقلی او با چوبی که در دست داشت، به لب‌ها و دندان‌های امام حسین(ع) نواخت و بی‌احترامی کرد. 🔹بعد از هلاکت یزید عبیدالله به دمشق رفت و به مروان بن حکم ملحق شد. 🔹وی در جنگ مروانیان با ضحاک بن قیس، که به شکست ضحاک انجامید، فرماندهی سواران مروان را بر عهده داشت. 🔹عبیدالله در سال ۶۵ قمری در جنگ با توّابین نیز که به سرکردگی سلیمان بن صُرَد خُزاعی به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرده بودند، فرماندهی سپاه را برعهده گرفت و در عین الورده جنگ خونینی بین سپاه ابن زیاد و توابین درگرفت که به کشته شدن سلیمان و یارانش انجامید. 🔹ابن زیاد سپس در سال ۶۶ قمری در موصل به جنگ با سپاه مختار ثقفی به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر رفت که سپاه مختار، سپاه ابن زیاد را شکست داد و در این جنگ عُبیدالله همراه با یارانش به قتل رسید.براساس روایتی از ابومخنف، گویا ابراهیم بن اشتر خود در جنگ تن به تن، ابن زیاد را به قتل رسانید. 🔹عبیدالله یکی از منفورترین شخصیت‌های تاریخ اسلام نزد شیعیان به حساب می‌آید و نام او در چند زیارت‌نامه مشهور، از جمله زیارت عاشورا آمده و مورد لعن قرار گرفته است. منابع : ۱)انساب الاشراف، ج۴، ص۷۵ ۲)الاختصاص شیخ مفید، ص۷۳ ۳)الاستیعاب، ج۲، ص۵۲۵ ۴)الاخبار الطوال دینوری، ص۲۶۹ ۵)تاریخ طبری، ج۷، ص۱۸۵ ۶)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۷ ۷)مقاتل الطالبین اصفهانی، ج۱، ص۹۷ ۸)اللهوف ابن طاووس، ج۱، ص۷۲ @tarikh_j
📢 روشنگری.... سر شهیدان را در روز اول صفر از دروازه "توما" به آوردند در حالی که شهر را آزین بسته بودند. هنگامی که امام (ع) در کنار در مسجد جامع بودند، پیرمردی نزد آنان آمد و گفت: 📢 ستایش خدایی که شما را کشت و نابود کرد و مردم را از شر شما آسوده نمود و را بر شما پیروز کرد. 📌 امام (ع) به او فرمود: آیا خوانده ای؟ گفت آری. امام فرمود: پس این( ) آیه را شنیده ای: 💠 بگو من هیچ پاداشی از شما دربرابر رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم.(اهل بیتم) (شورا: ۲۳) گفت: آری. امام سجاد(ع) فرمود: ما همان اهل بیتی هستیم که خدا این آیه را مخصوص ما نازل کرد. پیرمرد، خجل شد و گریست. سپس سر به آسمان برداشت و گفت: 📢 خداوندا در پیشگاه تو از آل محمد علیهم السلام، از و انس بیزاری می جویم. 📚شیخ صدوق، امالی، ص۲۳چ 📚ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۰ http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
📣📣📣📣 ❇️یک نکته: در سریال" مختارنامه "فیلمنامه طوری نوشته شد که "شبث بن ربعی" در قیام مصعب علیه مختار کشته شد.... در صورتیکه وی به مرگ طبیعی درگذشت (در زمان حکومت حجاج بن یوسف در کوفه) http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
✅در روز پنجم‌ محرم‌ سال‌ ۶۱ هجری‌ شبث‌ بن‌ ربعی‌ با چهار هزار نفر سپاه‌ به‌ کربلا رسید. عبیدالله‌ بن‌ زیاد پس‌ از این‌ که‌ احساس‌ کرد عمر بن‌ سعد در مقابله‌ با امام‌(ع) مصمم‌ نیست‌، شبث‌ بن‌ ربعی‌ را در رأس‌ چهار هزار نفر نیروی‌ جنگی‌ به‌ کربلا فرستاد، شبث‌ روز پنجم‌ محرم‌ وارد کربلا شد و تحت‌ فرمان‌ عمر بن‌ سعد قرار گرفت‌. به‌ نوشته‌ منابع‌ ابن‌زیاد در فاصله‌ روزهای‌ سوم‌ تا دهم‌ محرم‌ افراد دیگری‌ را به‌ همراه‌ جنگجویان‌ به‌ کربلافرستاد. از جمله‌ سنان‌ ابن‌ انس‌ نخعی‌ را با چهار هزار نفر، عروه‌ بن‌ قیس‌ را با چهار هزارنفر شمر بن‌ ذی‌ الجوشن‌ را با چهار هزار نفر و نصر مازنی‌ را با سه‌ هزار نفر برای‌ جنگ‌ باامام‌ به‌ کربلا عازم‌ نمود. 📚منبع : الصحیح من مقتل الحسین(ع) و اصحابه،ص۹۴۳ http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60