#گزیده_کتاب
#حاج_آقا_روح_الله
✅ ملاقات حاج آقا روحالله با شاه
📚حاج آقا روحالله برای دیدار با شاه بنز سفید رنگی را کرایه کردند و به تهران رفتند؛ ولی در دربار قوانین و تشریفات خاصی برای ملاقات وجود داشت. از جمله این قوانین، این بود که ماشینی که میخواست وارد دربار شود باید رنگش مشکی باشد و حتما باید فقط یک سرنشین داشته باشد. حاج آقا روحالله نیز مثل سایرین، باید دم در ورودی از ماشین پیاده میشدند، عمامه را برمیداشتند و لباس ملاقات میپوشیدند. وقتی وارد اتاق میشدند نیز باید میایستادند تا اجازۀ نشستن داده شود. چند ساعت پیش از ملاقات، به افراد ملاقاتکننده، این آداب را یاد میدادند. حاج آقا روحالله به درب کاخ که رسیدند، گفتند: «روحالله از طرف آیتالله العظمی بروجردی!» نگهبان گفت: «باید از ماشین پیاده شوید.» حاج آقا روحالله گفت: «پس برمیگردم!» نگهبان هم بهاجبار درب را باز کرد و ماشین تا دم در کاخ رفت. حاج آقا روحالله با همان لباس روحانیت داخل اتاق ملاقات شدند و روی صندلی شاه نشستند. شاه که وارد شد، مجبور شد بایستد تا برای او صندلی بیاورند.
حاج آقا روحالله به شاه گفتند: «آیتالله بروجردی فرمودند که قاتلین بهائیان ابرقو باید آزاد شوند، شاه فقید، این گروه ضالّه را داد به طویله بستند و الان هم مردم ایران همان جریان را از شما انتظار دارند.» شاه در جواب آهی کشید و گفت: «آقای خمینی شما الان را با آن وقت مقایسه نکنید. آن وقت همۀ وزرا و همۀ رجال مملکت از پدرم حرفشنوی داشتند؛ جرئت نمیکردند تخطی کنند. الان وزیر دربار من هم از من حرفشنوی ندارد؛ من چطور میتوانم این کار را بکنم.» حاج آقا روحالله هم دوباره درخواست آیتالله بروجردی را تکرار کرده، بلند شدند و رفتند.
بعد از این دیدار، شاه همان روز فرمان آزادی محکومین را صادر کرد. حاج آقا روحالله پس از این ملاقات، به دوستانشان گفته بودند: «نمیخواهم از خودم تعریف کنم؛ ولی ابهت من شاه را گرفته بود و شاه، مسلط بر زبان و گفتارش نبود.»
قریب به 14 سال پس از این ماجرا، پس از رحلت آیتالله العظمی بروجردی، زمانی که قیام روحانیت و مردم مؤمن به رهبری حاج آقا روحالله آغاز شده بود، شاه وقتی تصویر حاج آقا روحالله را میبیند، خاطرۀ این دیدار را به یاد میآورد و از اطرافیان میپرسد: این همان روحاللهی نیست که از طرف آیتالله بروجردی یک بار نزد من آمد؟
📌 برگرفته از ص ۳۱۰ و ۳۱۱ کتاب «حاج آقا روح الله»، تألیف حمیدرضا باقری، شرکت چاپ و نشر بینالملل
تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ اجرای حجاب اجباری به سبک آشیخ حسن روحانی در ابتدای انقلاب
🌱طرح مسئله پوشش و #حجاب_زنان در اسفند ۱۳۵۷ بدون مشکل نبود و تا مدتها مسئولین را به خود مشغول کرد.
پس از ۲۲ بهمن که سازمانها و ادارات دولتی کار خود را آغاز کردند و مدارس نیز از اواسط اسفند به فعالیت پرداختند،
شمار زیادی از خانم های کارمند و دانش آموزان دختر، #بدون_حجاب و با سر برهنه در ادارات و سازمانهای دولتی حاضر میشدند
و در میان آنها، گاهی زنان با حجاب در اقلیت بودند.
🌱بعضی پرستاران بیمارستانها و پزشکان و معلمان زن نیز بدون روسری به محل کار خود میرفتند و در خیابانها هم زنان بی حجاب رفت و آمد داشتند.
البته زنان با حجاب نیز فراوان بودند و در همه جا به چشم میخوردند.
🌱به هر حال اول بار #علمای_قم به بی حجابی زنان اعتراض کردند و گفتند:
در حکومت اسلامی همه زنان باید با حجاب باشند.
#امام نیز در یکی از بیانات خود به #لزوم_حجاب برای زنان اشاره کردند و همین باعث شد، عده ای از زنان بی حجاب در خیابانها #تظاهرات کنند و در مقابل کاخ دادگستری و نخست وزیری #تحصن نمایند.
🌱در این هنگام نیز آقای #طالقانی پای پیش گذاشت و سخنانی درباره حجاب ابراز کرد و گفت: «حجاب اجباری نداریم و خانمها باید خودشان حجاب را انتخاب کنند.»
در اینجا نیز نظر آقای طالقانی با نظر علمای دیگر متفاوت بود.
🌱به یاد دارم روزی آقای #بنی_صدر به سازمان رادیو تلویزیون در جام جم رفته بود و در آنجا زنان بی حجاب دور وی جمع شده و پرسیده بودند که دلیل لزوم حجاب زنان چیست؟
🌱بنی صدر در پاسخ بحثی کرد و در ضمن گفت: زنها باید روسری سر کنند زیرا از موی سر آنان اشعه ای متصاعد میشود که باعث میشود چنین و چنان شود!
این سخنان موجب تعجب همه شده بود.
🌱گروهکها و #مجاهدین_خلق هم اطلاعیه میدادند که حجاب نباید اجباری باشد.
در #دولت_موقت هم بحث بود که آیا حجاب باید اجباری شود یا نه...
🌱با وجود این، در #ستاد_ارتش با دوستان تصمیم گرفتیم حجاب را #الزامی کنیم، که آغازی برای وزارتخانه ها و ادارات دولتی باشد.
🌱طرح اجباری شدن حجاب در ادارات مربوط به ارتش به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول همه زنان کارمند مستقر در #ستاد_مشترک_ارتش را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند.
🌱زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر #بی_حجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانم های بی حجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند.
🌱پس از ستاد ارتش، نوبت به #نیروهای_سه_گانه رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آنها هم زیاد بود، در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم.
🌱در آنجا زن ها خیلی سر و صدا راه انداختند، اما من قاطعانه گفتم: «این #دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست». بعد توضیح دادم که ما نمیگوییم #چادر سر کنید، بحث چادر مطرح نیست، سخن بر استفاده از #روسری و پوشاندن سر و گردن است.
🌱در نهایت، در آنجا هم گفتم: به دژبان دستور داده ایم از فردا هیچ زن بی حجابی را به پایگاه راه ندهند.
در نیروی زمینی و نیروی دریایی نیز برای کارمندان زن صحبت کردم و با خواندن آیات و روایات و کشاندن بحث حجاب به مسائل اجتماعی و سلامت جامعه و ارائه دلایل مختلف درباره لزوم حجاب، موضوع را #تبیین کردم.
🌱و دست آخر نیز با #بخشنامه، رعایت #حجاب_الزامی شد. بحمدالله این تلاشها #نتیجه_مثبت داشت و پس از تعطیلات نوروز، همه زنان کارمند در ارتش با روسری به محل کار خود می آمدند.
🌱در وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی و حتی صدا و سیما نیز به تدریج حجاب عملی شد و همه زنان با روسری از خانه بیرون می آمدند.
البته در روزهای #رفراندوم هنوز شماری از زنان بی حجاب بودند و با سر برهنه در پای صندوهای رأی حاضر شدند ولی این #معضل_اجتماعی خیلی زود جمع و جور شد و به سامان مناسبی رسید.
📚خاطرات دکتر #حسن_روحانی، جلد اول، ص571 (نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
تاریخ دیروز، امروز، فردا
دوستان میپرسن نظر امام و رهبری درباره نواب و مشی او چی بوده؟ برخی میگن تایید کردن و برخی میگن نقد کر
یکی از شخصیت هایی که خاطرات جالبی از نواب و فدائیان اسلام نقل کرده، آقای سیدمهدی امام جمارانی است، بعد از ذکر این خاطرات هم به تفاوت نگاه امام و نواب پرداخته. بخشی از خاطرات ایشون رو براتون میزارم، در پاسخ به سوال بالا بهمون کمک میکنه.
❇️ محک علمی نواب توسط آسیدمصطفی خمینی
🌱روزی حاج آقا #مصطفی_خمینی با آقای #خلخالی، که از دوستانش بود، پیش مرحوم #نواب رفتند.
آنها پیش از دیدن نواب در #سواد او تشکیک کرده و پرسیده بودند: سطح تحصیلات آقای نواب چیست؟
🌱با اینکه دوره تحصیل مرحوم نواب در #نجف خیلی کوتاه بود، اما از آنجا که بسیار آدم با استعدادی بود، وقتی آقا مصطفی سؤالی راجع به یکی از مسائل اصولی از کتاب #کفایة_الاصول میکند،
🌱نواب از یک صفحه قبل از سؤال متن کفایه را از حفظ میخواند و بعد هم اشکالی که ایشان مطرح کرده بود را به خوبی جواب میدهد و در نهایت میگوید:
➕«#آقا_مصطفی امروز روز این مباحث نیست، امروز روز #مبارزه است.»
🌱آقا مصطفی هم از آن اشکالی که کردند و رفتاری که داشتند پشیمان شده بودند.
📚روایات و خاطرات #سید_مهدی_امام_جمارانی، ج1، ص162
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ نواب و جذابیت او برای همه...
🌱آن ایام واعظان و منبری های متعددی در قم مطرح بودند. یکی از آنها... واعظی به نام آقا #سید_محمود_طباطبایی بود... فردی تقریبا #آزادمنش و #باشخصیت بود.
🌱وقتی منبر می رفت خیلی آزادانه صحبت میکرد و درباره چیزهایی که دیگران ملاحظه و سکوت میکردند با صراحت سخن میگفت و گاهی انتقادات تندی میکرد.
[ایشان] گرایش شدید به آقای #بروجردی داشت، به همین دلیل با حرکات مرحوم #نواب و #فدائیان_اسلام موافق نبود و ما این را میدانستیم.
🌱روزی دوستان آقای طباطبایی به او اصرار کردند که به رغم مخالفتش با نواب بیاید و ایشان را از نزدیک ببیند و ملاقاتی با او داشته باشد.
ابتدا ایشان موافق نبود تا اینکه بالاخره پذیرفت و به منزل آقای #واحدی آمد که نواب صفوی در آنجا سخنرانی میکرد.
🌱مدتی به سخنان پرهیجان نواب گوش داد و ناگهان خطاب به آقای نواب گفت: «حضرت نواب اجازه میدهید من دو کلام حرف بزنم؟» ایشان گفت: «پسرعمو جان بفرمایید.» در این لحظه آقای نواب نشست و آقاسید محمود بلند شد و ایستاد و باکمال صراحت گفت:
➕«آقایان من تا این لحظه مخالف آقای نواب و مشی ایشان بودم چراکه تبلیغاتی که علیه آقای نواب شده بود، من را تحت تأثیر قرار داده بود و امروز به اینجا آمده بودم تا ایشان را #نصیحت کنم و او را از ادامه ی این راه بازدارم.
▫️اما در این چند دقیقه ای که او را دیدم و سخن او را شنیدم دریافتم که این مرد #دلسوز_اسلام است و هرچه میگوید واقعیت است.
او مردی است که در عالم اسلام #کم_نظیر است و بر همه ی مسلمانان #واجب است که از ایشان حمایت کنند.»
🌱آقاسید محمود طباطبایی که به حریت و آزادمنشی در میان وعاظ قم معروف بود، آن روز با صراحت تمام راجع به نواب سخن گفت...
🌱گاهی فکر میکردم چون من نوجوان بودم خیلی مجذوب آقای نواب شده بودم، اما میدیدم که آقای #ربانی_شیرازی که آدم ملّا و فاضل و سابقه داری بود و از سویی طرفدار آقای #بروجردی و از اطرافیان آقای #گلپایگانی بود و همچنین واعظ مهمی چون آقاسید محمود طباطبایی هم جملگی مرید مرحوم نواب شده بودند.
🌱روش آقای نواب در سخنرانی چنین بود که معمولاً #ایستاده سخن میگفت، اصلاً خستگی نداشت، مخصوصاً وقتی که با طلاب حوزه سخن میگفت...
میگفت امروز روزی است که باید به داد #امت_اسلام برسید! بسیار تند و با حرارت حرف میزد.
با تک تک اشخاصی که در جلسه او بودند، ارتباط مستقیم و خاصی برقرار میکرد.
📚روایات و خاطرات #سید_مهدی_امام_جمارانی، ج1، ص162
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
▫️زمانی سیدی از علمای ساکن تهران که در یکی از مساجد در حوالی خیابان ری امام جماعت بود، از کنار مغازه ای میگذرد که در آنجا خانمی با وضع #حجاب_غیر_متعارفی در حال خرید بود.
▫️این سید به آن کاسب میگوید: فلانی معامله با بی حجاب نکن و نان خودت را خراب نکن. از قضا این خانم که همسر یکی از #افسران_اطلاعاتی بود، این ماجرا را برای همسرش تعریف میکند و این موجب میشود که آن سید را دستگیر کنند.
▫️وقتی خبر دستگیری این آقا تحت عنوان #نهی_از_منکر به گوش مرحوم #نواب رسید، به قدری عصبانی شد که بلافاصله گوشی را برداشت و به رئیس شهربانی تلفن کرد که اگر این سید امشب و فی الفور آزاد نشود، قلب تو را از کار خواهیم انداخت، و به شدت او را تهدید کرده بود.
▫️این تهدید موجب شد که بلادرنگ سید را آزاد کنند. او وقتی متوجه میشود که با پیگیری و حمایت مرحوم نواب آزاد شده است، به اطرافیان خود میگوید که باید در حمایت از نهضت نواب #قیام کنیم.
▫️این خبر که به گوش مرحوم نواب رسیده بود، با خنده گفته بود: «بله آقایان #قیام میکنند اما به #کلام، نه به #عمل.» این جمله حکایت از گله مندی نواب داشت.
📚روایات و خاطرات #سید_مهدی_امام_جمارانی، ج1، ص167
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
❇️ امام و تلاش برای جلوگیری از شهادت نواب
🌱متاسفانه ذهن مرحوم آقای #بروجردی را نسبت به #نواب و #فدائیان_اسلام آنقدر خراب کرده بودند که ایشان به آنان خیلی بدبین شده بود.
در آن ایام اقداماتی برای تغییر این ذهنیت و دخالت آقای بروجردی برای جلوگیری از محاکمه نواب انجام شد.
🌱در یکی از این اقدامات، چهار نفر از بزرگان حوزه قم به دیدار آیت الله بروجردی رفتند. آن چهار نفر، یکی آقای #میرزا_محمد_مجاهدی_تبریزی بود که مدرس #کفایه بود و در قم خیلی معروف بود.
🌱ایشان تبریزی و از علمای بزرگ حوزه بود. آن موقع او هم بسیار راجع به این قضیه فعال بود که شاید بتواند کاری کند و اینها را از زندان نجات دهد تا محاکمه نشوند.
🌱آقای مجاهدی به همراه آقای #خمینی، آقا #مرتضی_حائری(پسر حاج شیخ عبدالکریم حائری) و آقا #رضا_صدر درصدد شدند که پیش آقای بروجردی بروند تا آن ذهنیت را پاک کنند، زیرا اگر سفارشی از طرف آقای بروجردی میشد، امکان داشت که موجب نجات اعضای فدائیان اسلام شود.
🌱این آقایان به بیرونی منزل آقای بروجردی وارد میشوند اما به رغم اصرارشان اجازه ملاقات با آقای بروجردی را نمیدهند.
در بیت آقای بروجردی پیشکاری بود به نام حاج #احمد_خادمی که تمام شیطنت ها و بدگویی هایی را که از فدائیان نزد آقای بروجردی شده بود، زیر سر همین شخص میدانستند.
🌱در بیت آقای بروجردی راهی بود که از بیرونی به داخل اندرونی میرفتند. آنجا را بسته بودند. حاج آقا رضا صدر وقتی میبیند که حاج احمد و اطرافیان آقای بروجردی بنایشان بر این است که راه ندهند، میگوید:
🌱«آقایان بیایید از زیرزمین وارد شویم. اینکه نمیشود ما بایستیم و اجازه بگیریم تا به اندرون منزل آقای بروجردی برویم.» در همین لحظه حاج احمد جلو می آید و چون رویش نمیشد به دیگران که خیلی بزرگتر و مهم تر بودند چیزی بگوید، رو به آقای صدر میکند و میگوید:
🌱«آقا رضا کجا میروی؟» آقای صدر میگوید: «باید آقای بروجردی را ببینیم.» حاج احمد آدم وقیحی بود و با پرخاش به آقای صدر میگوید: «مگر اینجا #طویله است که اینطور وارد میشوی؟ اینجا منزل #مرجع_تقلید است.»
🌱آقا رضا هم در جواب او می گوید: «فلان فلان شده اگر طویله نبود تو اینجا نبودی.» و خیلی تندی میکند.
در این هنگام حاج احمد در را می بندد و قفل میکند که آقایان وارد نشوند و هرچه آنها اصرار و دعوا میکنند که ما می خواهیم آقای بروجردی را ببینیم، تو چه کاره ای و فلان و بهمان، او می ایستد و نمیگذارد آنها وارد شوند.
🌱بدین ترتیب تلاش علما به منظور وساطت آقای بروجردی برای نجات فدائیان با شکست مواجه شد.
🌱آنطور که ما در آن زمان شنیدیم، پس از دستگیری اعضای فدائیان اسلام و در زمان محاکمه آنان، از بیت آقای بروجردی شخصی که احتمالاً همین حاج احمد خادمی بوده به دادگاه زنگ زده و خواستار این شده بود که #لباس_روحانیت را از تن محاکمه شوندگان در بیاورند و گفته:
🌱«اینها باید #خلع_لباس روحانیت شوند و صلاح نیست با لباس روحانیت محاکمه گردند.» و به گونه ای وانمود کرده که نظر آقای بروجردی را مطرح میکند.
🌱این اقدام برای نظام شاه یک نوع اظهار رضایت مرجعیت شیعه بر محاکمه و اعدام نواب و اعضای فدائیان اسلام تلقی میشد.
مردم نیز خیال میکنند این تماس از طرف شخص آقای بروجردی است، در صورتی که واقعیت چنین نبود و ایشان اصلاً روحش هم از ماجرا خبر نداشت و نمی دانست که افرادی در بیت ایشان چنین کارهای منفی انجام میدهند.
🌱پس از این اتفاقات تا مدتی آقای حائری، آقای خمینی و دیگران کمتر به منزل آقای بروجردی میرفتند، به گونه ای که این موضوع میان طلبه ها در قم شایع شده بود.
📚روایات و خاطرات #سید_مهدی_امام_جمارانی، ج1، ص173
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF