تاریخ دیروز، امروز، فردا
🔳 ماجرای قهر آیت الله طالقانی
▫️#مرور_اتفاقات_مهم_روز
▫️25 فروردین 58
#عقلانیت_در_بحران
#عدالت_طلبی_به_سبک_امام
#مصلحت
🔰23 فروردین 1358، ابوالحسن و مجتبی پسران آیت الله طالقانی توسط #محمد_غرضی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب و سپاه دستگیر میشوند. مجتبی عضو سازمان مجاهدین خلق بود که سال55 در نامه ای به پدرش اعلام میکند مارکسیست شده.
او همچنین متهم به کارهای خلافی مانند قتل یکی از دختران سازمان مجاهدین بود لذا به همین جهت او را برای تحقیق میگیرند.
همین مسئله موجب ناراحتی آقای #طالقانی شده و ایشان دفاتر خود را تعطیل کرده و بدون اطلاع چند روزی را به خارج تهران میروند.
🔰مجاهدین خلق، چریک های فدایی خلق، جبهه ملی و... از فضا استفاده کرده و اعلامیه هایی جداگانه صادر کرده و دست به اعتراض هایی در حمایت از آقای طالقانی میزنند.
عده ای هم دست به راهپیمایی هایی در حمایت از اقدام سپاه میزنند که جمعیتشان حدودا 500 هزار نفر تخمین زده شد.
خلاصه با پخش خبر قهر آیت الله طالقانی و راهپیمایی های دو طرف، فضای کشور به هم میریزد.
🔰#محسن_رفیق_دوست نقل میکند:
➕امام مرا خواستند و رفتم. توضیح خواستند. پرونده مجتبی را خدمتشان دادم.امام خوب مطالعه کردند و فرمودند:
«اگر این پرونده متعلق به #احمد، پسر من بود و شما او را دستگیر می کردید، من از شما تشکر می کردم. اما چه کنم که مربوط به آقای طالقانی است و ایشان گردن انقلاب خیلی حق دارند.»
بعد گفتند که شما بروید پسر ایشان را آزاد کنید و به هر نحو از ایشان دلجویی کنید.»خاطرات رفیق دوست،ج1،ص81
🔰امام در 29 فروردین نیز شبیه همین کلام را می گویند که: «اگر احمد را بگیرند بکُشند هم من حرفی نمیزنم».
#علی_محمد_بشارتی که دستور این دستگیری را داده بود نیز شبیه چنین بیانی را از امام نقل کرده اند.
البته نقل های دیگری نیز در این ماجرا شده که در فایل ضمائم می توانید بخوانید.
🔰امام، سید احمد را به سراغ آقای طالقانی میفرستد تا ایشان را پیدا کند و هر چه زودتر به قم بیاورد. #هاشمی_رفسنجانی میگوید:
➕«امام به حاج احمد تاکید کرد مرتب کنار آیت الله باشد و او را ترک نکند. نگران بود #منافقین دور او جمع شوند و با ایجاد مسائل تازه، هیاهو و جنجال دیگری بپا شود.» انقلاب و پیروزی[عباس بشیری]،ص259
🔰آیت الله طالقانی به قم و نزد امام می آیند. ایشان وقتی فضا را غبارآلود میبینند چندین موضع و صحبت محکم در دفاع از کمیته ها و تمام شدن راهپیمایی ها انجام میدهند که در نهایت منجر به پایان یافتن این غائله میشود.
🔰مسئله مهم در این ماجرا، مواجهه حضرت امام با این مسئله است. ایشان میتوانستند به نحو دیگری با این مسئله برخورد کنند مثلا در قامت یک #عدالت_خواه ورود کرده و بگویند فرزند من و فرزند طالقانی ندارد، اگر فرزند او خطایی کرده باید محاکمه شود همانگونه که اگر فرزند من هم بود باید چنین میکردند
اما ایشان چنین نمیکند چون در کنار اعتقاد به #عدالت، معتقد به اصل دیگری به نام #عقلانیت نیز هست، فضای بهم ریخته کشور را میبیند، پخش خبر تفرقه بین رهبران انقلاب را میبیند و... ایشان طی چندین صحبت تمام تلاش خود را میکنند تا پشت پرده این تفرقه اندازی ها را روشن کنند.
🔰همه اینها دست به دست هم میدهند تا امام با مشی فقهی اجتماعی خود چنین مواجهه ای داشته باشند و این غائله را که ممکن بود مسائلی را ایجاد کند پایان بدهند.
بله ممکن است کسی بگوید کلام و سیره امام برای من حجت نیست و این کار او اشتباه بوده
اما تمام حرف این است که باید اولا این مواجهه او را فهمید، درک کرد، او که در قامت #بزرگترین_اسلام_شناس_قرن و #ایدئولوگ_عصر ظهور کرده بود چرا چنین مواجهه ای داشت،
بعد از فهم این مسئله، اشکال ندارد، حالا بیاییم و بگوییم به فلان دلیل به نظر می رسد اگر ایشان چنین میکردند بهتر بود یا کار ایشان اشتباه بود.
🔰اما چیزی که در صحنه عمل دیده میشود این است که طرف هنوز عُمر کار سیاسی اش به دو سه سال نمیرسد، مطالعات خاصی در این زمینه نداشته، فهم صحیحی از اسلام ندارد و...
آنگاه محکم میگوید خمینی برای خودش خمینی بود و من برای خودم، او متفکر بود و من هم متفکر لذا قرار نیست تابع او باشم
اما بحث سر تبعیت از او نیست، بحث سر این است که هیچ انسان عاقلی به خود حق نمیدهد به راحتی و بدون درک کلام چنین شخصیتی از کنار او به راحتی عبور کند.
◀️فایل ضمائم:
1.اولین روایت مستقیم توسط مرتضی الویری:https://eitaa.com/TarikhDEF/46
2.روایت آیت الله مهدوی کنی مسئول کمیته:https://eitaa.com/TarikhDEF/47
3.روایت محمد علی بشارتی مسئول وقت اطلاعات سپاه:https://eitaa.com/TarikhDEF/48
4.روایت مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی:https://eitaa.com/TarikhDEF/49
5.مواضع آیت الله طالقانی:https://eitaa.com/TarikhDEF/50
6.مواضع امام خمینی: https://eitaa.com/TarikhDEF/51
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF
«من پيشتر گفته بودم -زمان طاغوت- كه ما در مواقع معينى مى بينيم كه يك #غائله بلند مى شود.
آن مواقع معين، يك وقت قبل از ماه #رمضان است و يك وقت قبل از ماه #محرّم.
ماه رمضان براى دولت سابق يك خطرى داشت كه نبادا روحانيون -در مساجد [كه] مردم مجتمعند، ماه عبادت است- نبادا يك تبليغ سوئى بر ضد دولت بشود.
قبل از ماه مبارك يك غائله درست مى كردند! غائله- قضيه مثلًا- «#شهيد_جاويد»!
يك ماه مبارك را ماها غفلت مى كرديم، كه ما از كجا داريم، اشتباهمان از كجاست. يك ماه مبارك ما سر يك #مسئله_جزئى به جان هم مى افتاديم.
#اهل_منبر دو طايفه مى شدند: يك طايفه از آن ور، يك طايفه اين ور! علما و مثلًا ... طلبه هاى ما دو طايفه مى شدند: يك طايفه از آن ور، يك طايفه ...
يك ماه مبارك را ما هدر مى داديم كه دولت را بايد در اين ماه مبارك ما تنبيهش بكنيم به يك چيزهايى، يك مطالبى بگوييم،
آنها درست مى كردند اين مطلب را و ما را #سرگرم مى كردند به شهيد جاويد! يك ماه، دو ماه، سه ماه اين مى شد.
همچو كه اين طرف [رو به] سردى مىرفت و ماه محرّم مثلًا نزديك مى شد، مسئله مرحوم «#شمس_آبادى» را پيش مى آوردند. اى بسا كه شمس آبادى، حالا شايد هم خودشان يك همچو كارى مى كردند كه اين غائله درست بشود! حالا خودشان هم نكرده باشند كس ديگرى كرده باشد
اما آنها غائله را درست مى كردند و دو دسته راه مى انداختند، يك دسته از آن ور و يك دسته از آن ور.
و قواى ما و نيروى ما كه بايد صرف بشود در مصالح اسلام، سر اين قضيه هدر مى دادند تا اينكه اين يك خرده اى سرد مى شد. وقتى كه اين سرد مى شد، نزديك مى شد- مثلًا- يا ماه رمضان يا ... مى شد، قضيه «#دكتر_شريعتى» را پيش مى كشيدند؛
از آن ور يا اللَّه شروع مى كردند تبليغات بر له او، از آن ور شروع مى كردند تبليغات عليه او. تمام قوا صرف مى شد سر اين.
و الآن هم مشغولند.
الآن هم آنهايى كه مى خواهند نگذارند كه اين مسائل ايران روى مصالح مسلمين [درست] بشود، حالا هم اين مسائل هست.
وقتى اين هم سرد شد، يك مسئله ديگر! حالا شما خواهيد ديد بعد از اينكه مثلًا اين غائله اخير از بين رفت و حل شد- و چنانچه حل است و خود آقاى #طالقانى هم الآن در قم هستند و با ما ملاقات كردند و خود ايشان هم ناراحت از اين مسائل شدند كه يك همچو حرفهايى درست كردند-
بعد از اينكه اين غائله [تمام] شد، يك غائلهاى درست مى كنند. حالا يا خودشان مى فرستند -مثلًا فرض كنيد كه- يك كسى را مى گيرند، مثلًا #احمد [خمینی] ما را مى گيرند- و لو اينكه اگر احمد را بگيرند بكُشند هم من حرفى نمى زنم اما مى خواهند اينها [غائله] درست بكنند-
يا مثلًا ... از يكى از علماى ايران، پسرش را مى گيرند يك كارى سرش مى آورند، اين يك غائله پيدا مى شود. تا اين شد، خودشان شروع مىكنند قبل از اينكه صاحبكار مشغول بشود و اظهار تأثر بكند، آقايان [اظهار] تأثر مى كنند، «وا مصيبت» آقايان مى گويند! خود صاحبكار هيچ حرفى نمى زند اما آقايان سينه مى زنند!
اين چيست؟ براى اين است كه نمى خواهند كه اين مملكت ما به دست خودمان باشد. اينها مأمورند كه اين مملكت را كارى بكنند كه آن مسائل سابق دوباره با يك فرم ديگر فرم شاهنشاهى ديگر نمى شود اما با يك فرم ديگرى- عود بكند و ما باز همان اختناق ها و همان چپاولگري هايى كه آنها داشتند و همان مال مردم را خوردن دوباره بيايد...
ما بايد الآن تمام قوايمان را صرف كنيم در اينكه اين طور مسائل را كه اينها پيش مى آورند #خنثى بكنيم.»