❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش اول)
🔹#محرم که میرسد، همیشه برایمان از #بی_وفایی_کوفییان میگویند، اما خوب است مقداری هم به نوع تعامل دیگر قبایل با مسئله #کربلا بپردازیم. #سید_الشهدا هم پیش از شروع نهضت و هم هنگام شروع نهضت، افراد، گروه ها و قبائل مختلفی را برای پیوستنشان به این حرکت دعوت کردند، از جمله اهل بصره را. در ادامه اندکی به نوع تعامل #بصریان خواهیم پرداخت.
🔸حضرت نامه دعوت را توسط #سلیمان به پنج قبیله بصره و بزرگان آن فرستاد. حضرت در نامه فرموده بود: رَدای خلافت ازآنِ ما بود اما دیگران از ما گرفتند و ما هم به آن تن دادیم تا موجب #اختلاف و #تفرقه نشود. شما را به #کتاب_خدا و #سنت_پیامبر دعوت میکنم که امروز سنت رسول الله از میان رفته و #بدعت ها زنده شده. اگر از فرمانم پیروی کنید شما را به #صراط_مستقیم و سبیل رشاد هدایت میکنم.
🔹یکی از آن سران، #منذر_بن_جارود بود، کسی که از صحابی امیرالمومنین(ع) بشمار میرفت و در جنگ #جمل فرماندهی بخش کوچکی از سپاه حضرت را به عهده داشت. حضرت او را والی و حاکم شهر #اصطخر فارس کرد اما او در #بیت_المال خیانت کرد و بخشی از آن را برای خود برداشت. حضرت نیز به او چنین می نویسد:
➕«خوبى پدرت، مرا درباره تو فريب داد. گمان مىكردم تو از شيوه و رفتار او پيروى مىكنى؛ امّا آن گونه كه از تو به من رسيده، #پيروى_هوا_و_هوس را رها نمىكنى، گرچه به دينت آسيب رسانَد، و به سخن خيرخواهان، گوش فرا نمىدهى، هرچند خالصانه خيرخواهى كنند.
به من خبر رسيده كه كارهاى بسيارى را بر زمين مىگذارى و براى سرگرمى و تفريح و صيد، بيرون مىروى و در ثروت خداوند، نسبت به باديهنشينان قبيلهات گشادهدستى مىكنى، گويا #ميراث_پدر_و_مادر توست. به خدا سوگند، اگر اين گزارشها درست باشد، شتر قبيلهات و بند كفشهايت از تو بهترند.
خداوند، لهو و لعب را نمىپسندد و خيانت به مسلمانان و تباه كردن كارهاى آنان، خداوند را به خشم آورَد، و كسى كه چنين است، شايسته نيست كه با او مرزها پاسدارى شود و ثروتهاى عمومى، گردآورى گردد و امين اموال مسلمانان قرار گيرد. هر گاه نامهام به تو رسيد، نزد من بيا»
🔸منذر به #کوفه می آید و حضرت او را به پرداخت غرامت محکوم و زندانی میکند اما چندی بعد با #وساطت و شفاعت #صعصعة_بن_صوحان (که از بهترین صحابه حضرت و از بزرگان قبیله منذر بود) آزاد میشود، البته پس از آن كه او را قسم داد و او هم قسم ياد كرد كه ندارد. این ماجرای تاریخی پر از عبرت ها برای امروز ماست، از #عدالتخواهی عده ای و عدم توجه منذر به آنها تا نوع تعامل حضرت با او، از وساطت صعصعة تا پذیرش آن توسط حضرت...
🔹خب حالا این صحابی امیرالمومنین(ع) چگونه با دعوت فرزندش سیدالشهدا تعامل میکند؟ او این مسئله را به #عبید_الله که حاکم وقت #بصره بود اطلاع میدهد چون دخترش همسر عبیدالله بود و میترسید این نیرنگ و شگرد او برای گرفتن #ناصران_حسین(ع) باشد. عبیدالله نیز فرستاده و سفیر حسین را گردن میزند. کار به جایی رسید که حتی براساس برخی گزارشات وقتی عبیدالله والی کوفه شد، یکی از همراهان او به کوفه همین جناب منذر بوده است.
🔸جالب است که همین منذر پیش از ماجرای کربلا یک وقت سیدالشهدا را دید و به ایشان گفت: خدا مرا فدايت كند، اى فرزند پيامبر خدا! در چه حالى هستى؟ حضرت هم فرمود: «...از #گرفتارى_هاى _اين_امّت، آن است كه اگر آنان را فرا بخوانيم، اجابتمان نمىكنند و اگر آنها را وا گذاريم، به وسيلۀ غير ما هدايت نمىيابند»، اما با این حال او همچنان اصرار داشت مسیر دیگری را دنبال کند.
🔹جالب تر آنکه در گزارش دیگری خود جناب منذر نقل کرده در جنگ #جمل وقتی با حضرت امیر(ع) وارد بصره و مکانی به اسم «#زاویه» شدیم، حضرت توقّف كرده و چهار ركعت نماز خوانده و گونههايش را به خاك ساييد و اشكهايش با خاك، عجين شد. سپس دستهايش را بلند كرد و چنین دعا فرمود: «بار خدايا! ...اين، بصره است. از تو خيرهايش را مىخواهم و از شرّش به تو پناه مىبَرَم... بار خدايا! اين گروه، اطاعت مرا كنار نهادند و بر من ستم كردند و بيعتم را شكستند. بارخدايا! خون مسلمانان را خودت حفظ كن.
📌منذر، هم ندای عدم اطاعت مردم از امامشان را از لسان سیدالشهدا شنید و هم از لسان امیرالمومنین اما باز خود #عبرت نگرفت و مطیع امامش نشد. آیا این ماجرا برای امروز ما عبرتی دارد؟
📚تمامی استنادات تاریخی از دو کتاب دانشنامه امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) نشر دارالحدیث می باشد که به دلیل تعدد استنادات صفحات ذکر نشده.
➕بخش دوم: https://eitaa.com/TarikhDEF/134
➕بخش سوم: https://eitaa.com/TarikhDEF/138
➕بخش چهارم: https://eitaa.com/TarikhDEF/144
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش دوم)
🔹در نوشته قبل به نامه سیدالشهدا به بصریان و خصوصا #منذر_بن_جارود و شخصیت رو به افول او و عبرت های آن پرداخته شد. حضرت نامه دوم را برای #احنف_بن_قیس، یکی دیگر از سران بصره نوشتند. بررسی این شخصیت ها پُر از عبرت هاست. او نیز مانند جناب منذر، شخصی رو به #انحطاط بود...
🔸احنف کسی بود که در عصر پيامبر(ص) اسلام آورد اما ايشان را نديد. او به بردبارى و آقايى، شهره بود. از فرماندهان #سپاه_عمر در فتح #خراسان و از فرماندهان #لشكر_عثمان در فتح #مَرو بشمار میرفت. در #جنگ_جَمَل با اینکه #عايشه او را به همراهى دعوت كرده بود امّا او با سخنانى هوشمندانه موضع عايشه را ناروا دانست و به همراه چهارهزار نفر از قبيلهاش از جنگ کناره گرفت و عملا نه با علی(ع) همراهی کرد و نه با عایشه.
🔹#الجمل ماجرا را چنین گزارش کرده: احنف پيكى به سوى على(ع) فرستاد و گفت من در میان قومم همچنان بر اطاعت تو هستم و یکی از این دو کار را میتوانم برایت انجام دهم: 1. اینکه با 200 شمشیرزن از خاندانم به یاری تو بیاییم. 2. یا اینکه در قومم بمانم و مانع پیوستن 4000 شمشیرزن قبیله ام به سپاه #عایشه شوم؛ حال هرچه شما امر کنید همان را انجام میدهم. حضرت امير نیز پاسخ داد در میان قومت بمان و مانع حرکت 4000 نفر به سمت عایشه شو. احنف نیز چنین کرد.
🔸این نقل نشان میدهد احنف توانایی یاری حضرت به همراه 4000 شمشیرزن را نداشته و صرفا توانسته آنها را نگه دارد تا به عایشه نپیوندند اما #الجَمَل نقل دیگری هم دارد که مقداری بحث را متفاوت میکند. در این نقل آمده وقتی فرستاده احنف بر على(ع) وارد شد و خبر داد که احنف قومش را نگه داشته تا به عایشه نپیوندند، مردى گفت: اى امير مؤمنان! اين احنف كيست؟
🔹آن فرستاده گفت: او، #زيرك_ترينِ_عرب و بهترينِ آنان براى قومش است. على(ع) نیز در کلامی طعنه آمیز فرمود: «چنين است و من او را با #مُغيرة_بن_شعبه مىسنجم كه به #طائف رفته و در آن جا مانده و منتظر است تا ببيند مردم به فرمان چه كسى درمىآيند».
🔸اینکه حضرت او را با مغیرة مقایسه کرده و چنین تحلیل میکند، آشکار میکند احنف حداقل در ظاهر خود را علی(ع) دوست و مطیع او نشان میداده اما در باطن، میلش به دنیاطلبی و روشش تغییر رنگ براساس شرایط بوده. انگار سياست او بیشتر مبنى بر مسامحه و همراهى با قوم و قبيله خود و دورى از تنش ها بوده، چه اینکه در آشوب #ابن_حَضْرَمى نیز او اعتزال پيشه كرده و از على(ع) دفاع نمیکند.
🔹البته احنف آدم کمی نبود، درست است در #جمل همراه علی(ع) نیست اما در #صفین از فرماندهان سپاه اوست و نقشی فعال دارد و در جريان #حَكَميت، پيشنهاد میکند او به جاى ابوموسى، حَكَم معرفی شود. #وقعة_الصفین ماجرای جنگ صفین را چنین گزارش میکند:
🔸احنف به سوى على(ع) رفت و گفت: اى امير مؤمنان! من در جنگ جمل، دو راه به تو پيشنهاد كردم كه اگر بخواهى، پيروانم را كه اندكاند به یاری تو آورم و يا قبيله #بنى_سعد را كه بسيارند از جنگ با تو بازدارم. شما هم گفتى قومت را بازدار كه همين جلوگيرى براى كمك به من كافى است. من نيز به فرمان تو ماندم و چنین کردم.
🔹اما اين #ابوموسى_اشعرى، كسى است كه من عصاره خِرَدش را دوشيده و او را فردى #سطحى و #كُند_ذهن يافتهام. او مردى از يمن است و قومش همراه معاويهاند. تو اكنون با مردى سخت و گران جان مثل #عمرو_عاص روبهرويى؛ مردى كه با خدا و پيامبرش جنگيده لذا كسى بايد به رويارويىاش برود كه چنان خود را از او دور نگه دارد كه گويى با ستارگان آسمان است و چنان خود را به آنان نزديك كند كه گويى در كف دستشان است.
🔸پس مرا بفرست كه به خدا سوگند، عمرو، هيچ گِرهى را نمىگشايد، مگر آن كه سختتر از آن را برايت مىبندم. پس اگر مىگويى كه من از ياران پيامبر خدا نيستم، پس صحابى ديگرى غير از ابوموسی را انتخاب کن و مرا نيز همراه او بفرست. حضرت امیر(ع) فرمود: «اينان ابوموسی را با آن كلاه زاهدنمايَش عَلَم كرده و نزد من آوردهاند و گفتهاند: «اين را بفرست كه ما به او رضايت داريم» و خداوند، خود، امر خويش را پيش مىبرد».
🔹احنف وقتی میبیند چاره ای نیست به سراغ ابوموسی میرود و برای او کلاسی از #روابط_دیپلماتیک برگذار میکند تا به او بیاموزد چگونه با عمرو عاص دیدار کند و چه نکاتی را ملاحظه کند تا #نیرنگ او را نخورد.
🔸این تنها نقش آفرینی احنف در صفین نبود بلکه پیش از شروع جنگ وقتی حضرت، #اهل_بصره را دعوت به یاری برای جنگ با #معاویه میکند همین احنف است که برمیخیزد و میگوید: «به خدا سوگند که به تو پاسخ مثبت مىدهيم و با تو حركت مىكنيم، چه آسان باشد، چه دشوار، گوارا يا ناگوار! و در اين راه، اميد خير مىبريم و پاداشِ خداى بزرگ را.»
ادامه دارد....
📚دانشنامه امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) نشر دارالحدیث.
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
هدایت شده از تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش اول)
🔹#محرم که میرسد، همیشه برایمان از #بی_وفایی_کوفییان میگویند، اما خوب است مقداری هم به نوع تعامل دیگر قبایل با مسئله #کربلا بپردازیم. #سید_الشهدا هم پیش از شروع نهضت و هم هنگام شروع نهضت، افراد، گروه ها و قبائل مختلفی را برای پیوستنشان به این حرکت دعوت کردند، از جمله اهل بصره را. در ادامه اندکی به نوع تعامل #بصریان خواهیم پرداخت.
🔸حضرت نامه دعوت را توسط #سلیمان به پنج قبیله بصره و بزرگان آن فرستاد. حضرت در نامه فرموده بود: رَدای خلافت ازآنِ ما بود اما دیگران از ما گرفتند و ما هم به آن تن دادیم تا موجب #اختلاف و #تفرقه نشود. شما را به #کتاب_خدا و #سنت_پیامبر دعوت میکنم که امروز سنت رسول الله از میان رفته و #بدعت ها زنده شده. اگر از فرمانم پیروی کنید شما را به #صراط_مستقیم و سبیل رشاد هدایت میکنم.
🔹یکی از آن سران، #منذر_بن_جارود بود، کسی که از صحابی امیرالمومنین(ع) بشمار میرفت و در جنگ #جمل فرماندهی بخش کوچکی از سپاه حضرت را به عهده داشت. حضرت او را والی و حاکم شهر #اصطخر فارس کرد اما او در #بیت_المال خیانت کرد و بخشی از آن را برای خود برداشت. حضرت نیز به او چنین می نویسد:
➕«خوبى پدرت، مرا درباره تو فريب داد. گمان مىكردم تو از شيوه و رفتار او پيروى مىكنى؛ امّا آن گونه كه از تو به من رسيده، #پيروى_هوا_و_هوس را رها نمىكنى، گرچه به دينت آسيب رسانَد، و به سخن خيرخواهان، گوش فرا نمىدهى، هرچند خالصانه خيرخواهى كنند.
به من خبر رسيده كه كارهاى بسيارى را بر زمين مىگذارى و براى سرگرمى و تفريح و صيد، بيرون مىروى و در ثروت خداوند، نسبت به باديهنشينان قبيلهات گشادهدستى مىكنى، گويا #ميراث_پدر_و_مادر توست. به خدا سوگند، اگر اين گزارشها درست باشد، شتر قبيلهات و بند كفشهايت از تو بهترند.
خداوند، لهو و لعب را نمىپسندد و خيانت به مسلمانان و تباه كردن كارهاى آنان، خداوند را به خشم آورَد، و كسى كه چنين است، شايسته نيست كه با او مرزها پاسدارى شود و ثروتهاى عمومى، گردآورى گردد و امين اموال مسلمانان قرار گيرد. هر گاه نامهام به تو رسيد، نزد من بيا»
🔸منذر به #کوفه می آید و حضرت او را به پرداخت غرامت محکوم و زندانی میکند اما چندی بعد با #وساطت و شفاعت #صعصعة_بن_صوحان (که از بهترین صحابه حضرت و از بزرگان قبیله منذر بود) آزاد میشود، البته پس از آن كه او را قسم داد و او هم قسم ياد كرد كه ندارد. این ماجرای تاریخی پر از عبرت ها برای امروز ماست، از #عدالتخواهی عده ای و عدم توجه منذر به آنها تا نوع تعامل حضرت با او، از وساطت صعصعة تا پذیرش آن توسط حضرت...
🔹خب حالا این صحابی امیرالمومنین(ع) چگونه با دعوت فرزندش سیدالشهدا تعامل میکند؟ او این مسئله را به #عبید_الله که حاکم وقت #بصره بود اطلاع میدهد چون دخترش همسر عبیدالله بود و میترسید این نیرنگ و شگرد او برای گرفتن #ناصران_حسین(ع) باشد. عبیدالله نیز فرستاده و سفیر حسین را گردن میزند. کار به جایی رسید که حتی براساس برخی گزارشات وقتی عبیدالله والی کوفه شد، یکی از همراهان او به کوفه همین جناب منذر بوده است.
🔸جالب است که همین منذر پیش از ماجرای کربلا یک وقت سیدالشهدا را دید و به ایشان گفت: خدا مرا فدايت كند، اى فرزند پيامبر خدا! در چه حالى هستى؟ حضرت هم فرمود: «...از #گرفتارى_هاى _اين_امّت، آن است كه اگر آنان را فرا بخوانيم، اجابتمان نمىكنند و اگر آنها را وا گذاريم، به وسيلۀ غير ما هدايت نمىيابند»، اما با این حال او همچنان اصرار داشت مسیر دیگری را دنبال کند.
🔹جالب تر آنکه در گزارش دیگری خود جناب منذر نقل کرده در جنگ #جمل وقتی با حضرت امیر(ع) وارد بصره و مکانی به اسم «#زاویه» شدیم، حضرت توقّف كرده و چهار ركعت نماز خوانده و گونههايش را به خاك ساييد و اشكهايش با خاك، عجين شد. سپس دستهايش را بلند كرد و چنین دعا فرمود: «بار خدايا! ...اين، بصره است. از تو خيرهايش را مىخواهم و از شرّش به تو پناه مىبَرَم... بار خدايا! اين گروه، اطاعت مرا كنار نهادند و بر من ستم كردند و بيعتم را شكستند. بارخدايا! خون مسلمانان را خودت حفظ كن.
📌منذر، هم ندای عدم اطاعت مردم از امامشان را از لسان سیدالشهدا شنید و هم از لسان امیرالمومنین اما باز خود #عبرت نگرفت و مطیع امامش نشد. آیا این ماجرا برای امروز ما عبرتی دارد؟
📚تمامی استنادات تاریخی از دو کتاب دانشنامه امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) نشر دارالحدیث می باشد که به دلیل تعدد استنادات صفحات ذکر نشده.
➕بخش دوم: https://eitaa.com/TarikhDEF/134
➕بخش سوم: https://eitaa.com/TarikhDEF/138
➕بخش چهارم: https://eitaa.com/TarikhDEF/144
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF
هدایت شده از تاریخ دیروز، امروز، فردا
❇️ حسین(ع) و ماجرای دعوت از بصریان(بخش دوم)
🔹در نوشته قبل به نامه سیدالشهدا به بصریان و خصوصا #منذر_بن_جارود و شخصیت رو به افول او و عبرت های آن پرداخته شد. حضرت نامه دوم را برای #احنف_بن_قیس، یکی دیگر از سران بصره نوشتند. بررسی این شخصیت ها پُر از عبرت هاست. او نیز مانند جناب منذر، شخصی رو به #انحطاط بود...
🔸احنف کسی بود که در عصر پيامبر(ص) اسلام آورد اما ايشان را نديد. او به بردبارى و آقايى، شهره بود. از فرماندهان #سپاه_عمر در فتح #خراسان و از فرماندهان #لشكر_عثمان در فتح #مَرو بشمار میرفت. در #جنگ_جَمَل با اینکه #عايشه او را به همراهى دعوت كرده بود امّا او با سخنانى هوشمندانه موضع عايشه را ناروا دانست و به همراه چهارهزار نفر از قبيلهاش از جنگ کناره گرفت و عملا نه با علی(ع) همراهی کرد و نه با عایشه.
🔹#الجمل ماجرا را چنین گزارش کرده: احنف پيكى به سوى على(ع) فرستاد و گفت من در میان قومم همچنان بر اطاعت تو هستم و یکی از این دو کار را میتوانم برایت انجام دهم: 1. اینکه با 200 شمشیرزن از خاندانم به یاری تو بیاییم. 2. یا اینکه در قومم بمانم و مانع پیوستن 4000 شمشیرزن قبیله ام به سپاه #عایشه شوم؛ حال هرچه شما امر کنید همان را انجام میدهم. حضرت امير نیز پاسخ داد در میان قومت بمان و مانع حرکت 4000 نفر به سمت عایشه شو. احنف نیز چنین کرد.
🔸این نقل نشان میدهد احنف توانایی یاری حضرت به همراه 4000 شمشیرزن را نداشته و صرفا توانسته آنها را نگه دارد تا به عایشه نپیوندند اما #الجَمَل نقل دیگری هم دارد که مقداری بحث را متفاوت میکند. در این نقل آمده وقتی فرستاده احنف بر على(ع) وارد شد و خبر داد که احنف قومش را نگه داشته تا به عایشه نپیوندند، مردى گفت: اى امير مؤمنان! اين احنف كيست؟
🔹آن فرستاده گفت: او، #زيرك_ترينِ_عرب و بهترينِ آنان براى قومش است. على(ع) نیز در کلامی طعنه آمیز فرمود: «چنين است و من او را با #مُغيرة_بن_شعبه مىسنجم كه به #طائف رفته و در آن جا مانده و منتظر است تا ببيند مردم به فرمان چه كسى درمىآيند».
🔸اینکه حضرت او را با مغیرة مقایسه کرده و چنین تحلیل میکند، آشکار میکند احنف حداقل در ظاهر خود را علی(ع) دوست و مطیع او نشان میداده اما در باطن، میلش به دنیاطلبی و روشش تغییر رنگ براساس شرایط بوده. انگار سياست او بیشتر مبنى بر مسامحه و همراهى با قوم و قبيله خود و دورى از تنش ها بوده، چه اینکه در آشوب #ابن_حَضْرَمى نیز او اعتزال پيشه كرده و از على(ع) دفاع نمیکند.
🔹البته احنف آدم کمی نبود، درست است در #جمل همراه علی(ع) نیست اما در #صفین از فرماندهان سپاه اوست و نقشی فعال دارد و در جريان #حَكَميت، پيشنهاد میکند او به جاى ابوموسى، حَكَم معرفی شود. #وقعة_الصفین ماجرای جنگ صفین را چنین گزارش میکند:
🔸احنف به سوى على(ع) رفت و گفت: اى امير مؤمنان! من در جنگ جمل، دو راه به تو پيشنهاد كردم كه اگر بخواهى، پيروانم را كه اندكاند به یاری تو آورم و يا قبيله #بنى_سعد را كه بسيارند از جنگ با تو بازدارم. شما هم گفتى قومت را بازدار كه همين جلوگيرى براى كمك به من كافى است. من نيز به فرمان تو ماندم و چنین کردم.
🔹اما اين #ابوموسى_اشعرى، كسى است كه من عصاره خِرَدش را دوشيده و او را فردى #سطحى و #كُند_ذهن يافتهام. او مردى از يمن است و قومش همراه معاويهاند. تو اكنون با مردى سخت و گران جان مثل #عمرو_عاص روبهرويى؛ مردى كه با خدا و پيامبرش جنگيده لذا كسى بايد به رويارويىاش برود كه چنان خود را از او دور نگه دارد كه گويى با ستارگان آسمان است و چنان خود را به آنان نزديك كند كه گويى در كف دستشان است.
🔸پس مرا بفرست كه به خدا سوگند، عمرو، هيچ گِرهى را نمىگشايد، مگر آن كه سختتر از آن را برايت مىبندم. پس اگر مىگويى كه من از ياران پيامبر خدا نيستم، پس صحابى ديگرى غير از ابوموسی را انتخاب کن و مرا نيز همراه او بفرست. حضرت امیر(ع) فرمود: «اينان ابوموسی را با آن كلاه زاهدنمايَش عَلَم كرده و نزد من آوردهاند و گفتهاند: «اين را بفرست كه ما به او رضايت داريم» و خداوند، خود، امر خويش را پيش مىبرد».
🔹احنف وقتی میبیند چاره ای نیست به سراغ ابوموسی میرود و برای او کلاسی از #روابط_دیپلماتیک برگذار میکند تا به او بیاموزد چگونه با عمرو عاص دیدار کند و چه نکاتی را ملاحظه کند تا #نیرنگ او را نخورد.
🔸این تنها نقش آفرینی احنف در صفین نبود بلکه پیش از شروع جنگ وقتی حضرت، #اهل_بصره را دعوت به یاری برای جنگ با #معاویه میکند همین احنف است که برمیخیزد و میگوید: «به خدا سوگند که به تو پاسخ مثبت مىدهيم و با تو حركت مىكنيم، چه آسان باشد، چه دشوار، گوارا يا ناگوار! و در اين راه، اميد خير مىبريم و پاداشِ خداى بزرگ را.»
ادامه دارد....
📚دانشنامه امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) نشر دارالحدیث.
🆔https://eitaa.com/TarikhDEF