صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
❤️وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ❤️ سوره مبارکه #هود ۹۰ 🌷و از پروردگارتان آمرزش طل
❤لا تقنطوا من رحمة الله❤
سوره مبارکه #زمر ۵۳
🌹از رحمت خدا نا امید نشوید🌹
🆔 @tark_gonah_1
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
❤لا تقنطوا من رحمة الله❤ سوره مبارکه #زمر ۵۳ 🌹از رحمت خدا نا امید نشوید🌹 🆔 @tark_gonah_1
یکی از امیدبخشترین آیات قرآن کریم خطاب گناهکاران 👇
🌸آیه:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۵۳﴾
🌹ترجمه:
بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشتهايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مى بخشد، كه او آمرزگار مهربان است (۵۳)
💗قرآن کریم بزرگترین معجزه پیامبر اکرم(ص) است که تک تک آیات آن برای بندگان خداوند سراسر امید است، اما برخی از این آیات افراد خاصی را مخاطب خود قرار میدهند.
♦️در این میان آیه ۵۳ سوره مبارکه زمر، یکیاز امیدبخشترین آیات قرآن کریم است که در رابطه با بخشش همه گناهکاران است و تمام انسانها را چه آنها که کمتر گناه کردهاند و چه آنها که گناهشان زیاد است، مورد خطاب قرار داده است.
💖دقت در تعبیرات مفسران قرآن کریم نشان میدهد که این آیه از امیدبخشترین آیات قرآن کریم نسبت به همه گنهکاران است، شمول و گستردگى آن به حدى است که در روایات از آن به «أوسَعُ الآیات» تعبیر شده است.
.
❤بر اساس برخی از روایات؛ فراگیرترین و گستردهترین آیه از جهت امید و رحمت قرآن، آیه ۵۳ سوره مبارکه زمر است
در روایتی آمده است که پیامبراکرم(ص) فرمود: «دوست ندارم که دنیا و آنچه در آن است، به ازاىِ این آیه از آن من باشد: یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ…». مردى گفت: اى پیامبر خدا! پس کسى که شرک ورزیده است، آیا این آیه، شامل حال او هم میشود؟ پیامبراکرم(ص) سکوت کرد و سپس سه بار فرمود: بجز کسى که شرک ورزیده است.»
. 💜در حدیث دیگری از امام علی(ع) آمده است که فرمود: «در قرآن، آیهاى فراگیرتر از «یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ…» وجود ندارد.» و گفته شده که این آیه، درباره وحشى، قاتل حمزه، نازل شد، آنگاه که خواست اسلام آورد؛ اما ترسید که توبهاش پذیرفته نشود و چون این آیه نازل شد، اسلام آورد. به پیامبراکرم(ص) گفته شد: اى پیامبر خدا! این آیه اختصاص به او دارد یا شامل حالِ همه مسلمانان میشود؟
پیامبرمکرم اسلام(ص) فرمود: «شامل همه مسلمانان میشود.»
🆔 @tark_gonah_1
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فراق امام زمان
👤استاد علی اکبر رائفی پور
@tark_gonah_1
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
مجردان انقلابی.....
🔴 #تلنگر
استاد رائفی پور:
آمار طلاق در شمال تهران ۵۷ درصد است. یعنی بیش از نصف! یعنی پول دوای درد نبوده. زن و شوهر باید یکدیگر را بفهمند.
🔆امام باقر(ع):
مصیبتی از این بدتر نیست که جوان مسلمانی, به خواستگاری دختر برادر مسلمانش برود اما پدر دختر بخاطر فقر و کم پولی خواستگار را رد کند و بگوید : و من از تو ثروتمندترم و تو هم شأن و مرتبه من نیستی.
📚مستدرک الوسائل باب 17
#خانواده_مهدوی
@tark_gonah_1
امام حسن عليه السلام :
صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ما تُحِبُّ أن يُصاحِبوكَ بِهِ؛
🌺💐🌸
با مردم به گونه اى رفتار كن كه دوست دارى با تو آن گونه رفتار كنند .
. أعلام الدّين ، ص 297 .
@tark_gonah_1
هدایت شده از أللَّھُـمَــ ؏َـجـِّلْ لِوَلیِڪْ ألـْفَرَج
➖عصرجمعست لطفا جهت خشنودی حضرت #زهرا(س)وتعجیل در امر فرج #امام_زمان(عج) نفری پنج صلوات ختم کنید...
یاعلی
@tark_gonah_1
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
🌹 نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم 🌹 #آیه_های_جنون #قسمت_نود_و_یکم #بخش_اول با صداے زنگ موبایل بہ خو
🌹 نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم 🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_نود_و_یکم
#بخش_دوم
موهاے قهوہ اے تیرہ شدہ اش را سادہ بستہ،پوست سفیدش ڪمے زرد بہ نظر مے رسد و زیر چشم هایش گود افتادہ!
دیگر خبرے از آن چهرہ ے پر انرژے نیست!
لبخند ڪم جانے میزنم:سلام!
دست هایش را باز میڪند:سلام عزیزم! خوش اومدے!
در آغوشش میروم:حالتون خوبہ؟!
چہ سوال مسخرہ اے!
_خوبم! تو خوبے؟!
از آغوشش بیرون میام:بد نیستم!
نگاهش بہ شڪم برآمدہ ام مے افتد،برقے از شادے در چشم هایش مے درخشد و چند لحظہ بعد برق حسرت!
با ذوق مے گوید:بیا داخل هوا خیلے سردہ!
باهم وارد خانہ میشویم،همانطور ڪہ ڪفش هایم را درمیاورم مے گویم:بابا خونہ نیست؟!
_نہ! رفتہ بیرون!
چادرم را درمیاورم و در رخت آویز بالاے جاے ڪفشے آویزان میڪنم.
نگاهے بہ سالن مے اندازم،مثل همیشہ مرتب و خلوت است.
یڪ دست مبل سلطنتیِ شیرے رنگ وسط سالن چیدہ شدہ و یڪ دست مبل فیروزہ اے رنگِ راحتے انتهاے سالن.
پردہ هاے سالن پردہ هاے تورے سادہ هستند،دیوار هاے سفید رنگ هم هم زینت خاصے ندارند جز یڪ تابلوے وان یڪاد بزرگ و یڪ ساعت دیوارے جمع و جور و زیباے شیرے!
تلویزیون و دستگاہ دے وے دے هم ڪنار مبل هاے راحتے قرار دارند.
در سمت چپ سالن آشپزخانہ قرار دارد ڪہ مقابل اُپن چوبے شیرے میز غذاخورے ستِ مبل هاے سلطنتے قرار گرفتہ.
در این چهار سال هیچ تغییر خاصے نڪردہ! نهایتا ماهے یڪ بار بہ اینجا مے آمدیم،آن هم بہ اصرار من!
روزبہ بعد از ازدواج زیاد دوست نداشت با مادرش رفت و آمد ڪنیم! بہ دلیل مخالفتش براے ازدواجمان!
هربار بہ اینجا مے آمدیم طورے نگاهمان میڪرد ڪہ انگار منتظر بود روزے جدایے ما را ببینید!
برعڪس،پدرِ روزبہ با اینڪہ میل چندانے بہ ازدواج روزبہ با من نداشت،سریع با من گرم گرفت و صمیمے شد! بہ انتخاب روزبہ احترام گذاشت!
سمانہ بہ مبل هاے انتهاے سالن اشارہ میڪند:تا تو بشینے یہ چیز گرم بیارم بخوریم!
لبخند تصنعے اے تحویلش میدهم و بہ سمت مبل ها مے روم،همیشہ با من نہ گرم بوده نہ سرد!
بے احترامے نمے ڪرده،رفتار و گفتار بدے هم نداشته ولے انگار دوستم هم نداشته!
نہ اینڪہ عروس باب میلش نباشم نہ! میگفت من و روزبہ آدم هم نیستیم! نباید احساسے تصمیم بگیریم!
روے یڪے از مبل ها مے نشینم و روسرے ام را در میاورم،صداے سمانہ از آشپزخانہ مے آید:حال مامان و بابا چطورہ؟! یاسین جان؟!
_همگے خوبن و سلام دارن! آقا فرزاد گفت ڪسالت دارید بابا میگفت حتما باید براے دیدنتون بیایم!
_لطف دارن!چیزے خاصے نیست!
یڪے دو دقیقہ بعد سینے چاے بہ دست نزدیڪم میشود،سریع میگویم:ممنون!باعث زحمت شدم!
این همہ تعارفے بودن و راحت نبودن تقصیر خودش است! نمیتوانم زیاد احساس صمیمیت ڪنم و برایش جاے دخترے ڪہ ندارد باشم!
سینے را روے میز مے گذارد،فنجان و نعلبڪے شیشہ اے ڪہ پر از چاے خوشرنگ با بوے گل محمدے و دارچین است مقابلم میگذارد.
سپس سہ پیالہ پر از خرما و گردو و توت خشڪ برایم میگذارد،تشڪر میڪنم.
رو بہ رویم مے نشیند،بعد از ڪمے صحبت و احوالپرسے مے گوید:واقعیتش خواستم بیاے اینجا ڪہ یہ چیزے رو بهت بگم! یعنے حلالیت بطلبم!
گیج و نگران نگاهش میڪنم،آهے میڪشد و ادامہ میدهد:چهارسال پیش من وجدان ڪارے و فردے مو نادیدہ گرفتم! راجع بہ تو!
_متوجہ نمیشم!
بہ چشم هایم زل میزند:چهار پنج سال پیش ڪہ روزبہ گفت میخواد ازدواج ڪنہ خیلے خوشحال شدم چون یہ شڪست عاطفے رو پشت سر گذاشتہ بود.
بہ تو هم گفتہ بود ڪہ چند سال قبل تو دانشگاہ با یہ دخترے آشنا شدہ و ازش خوشش اومدہ.
من با ازدواج اولش هم مخالف بودم،آوا اصلا تیڪہ ے روزبہ نبود!
یہ دختر تند و پر سر و صدا و بے قید و بند! روزبہ رفت سمتش با این شعار ڪہ تغییرش میدہ!
ما زیاد دخالت نڪردیم و یہ مدت زیر نظر ما باهم در ارتباط بودن،درست یہ روز قبل از عقد آوا جا زد!
بہ روزبہ گفتہ بودم این دختر نمیتونہ پایبند شوهر و خانوادہ باشہ ظاهرا شبیہ توئہ و وانمود میڪنہ اعتقادات تو رو دارہ!
بہ قول خودش آوا آقا بالا سر نمیخواست! دوست پسر میخواست!
نمیتونست مسئولیت یہ زندگے رو قبول ڪنہ،وقتے با روزبہ آشنا شد توقعش رفت بالا!
توقع داشت روزبہ براش یہ ماشین چند صد ملیونے و یہ خونہ ے ویلایے بزرگ تو یڪے از منطقہ هاے بالا بگیرہ!
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
🌹 نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم 🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_نود_و_یکم
#بخش_سوم
از وقتے روزبہ گفت پس اندازش فقط بہ اندازہ ے گرفتن یہ عروسے خوب و آبرومند و رهن ڪردن یہ آپارتمان هشتاد نود مترے سمت شهرڪ غربہ سست شد!
دنبال بهونہ بود! تا اینڪہ یہ روز قبل عقد جا زد بہ روزبہ پیام داد نمیتونہ مسئولیت قبول ڪنہ و شرایطش رو قبول ندارہ!
ازش عذرخواهے ڪردہ بود و خطش رو خاموش!
روزبہ خیلے اذیت شد نہ بخاطرہ علاقہ ش بہ آوا! بخاطرہ آبرو و بازے خوردنش! مخصوصا وقتے فهمید آوا با یہ مرد حدود چهل سالہ ے پولدار دوست شدہ و عین خیالش نیست ڪہ چے ڪار ڪردہ!
از رفتن آوا راضے بود! بہ قول خودش اصلا همچین زنے براش قابل تحمل نبود!
دوسال ڪہ گذشت من ازش خواستم ازدواج ڪنہ،گفت فعلا میخواد تنها باشہ و از نظر روحے آمادگے شو ندارہ!
منم زیاد اصرار نڪردم،سہ سال گذشت!
همہ چیز از وقتے شروع شد ڪہ یہ دختر مظلوم و ساڪتِ نوزدہ سالہ رو آورد پیشم و گفت بهش ڪمڪ ڪنم!
آب دهانم را قورت میدهد،لبخند تلخے میزند:از همون موقع فهمیدم ڪہ دلش پیشت گیر ڪردہ!
ڪمے از چایم مے نوشم و چیزے نمے گویم،ادامہ میدهد:یہ ماہ بعد از اینڪہ اومدے پیش من و جلسہ هات تموم شد،خودش گفت میخواد ازدواج ڪنہ!
هرچے پرسیدم ڪے رو در نظر دارہ گفت باید از طرف مقابلش هم مطمئن بشہ بعد بگہ بریم خواستگارے!
چند وقت همہ ش میرفت تو خودش،آروم و قرار نداشت!
بہ ظاهر خونسرد بود اما نبود! ازش پرسیدم مسئلہ بہ اون دختر خانم مربوط میشہ؟ گفت آرہ!
پرسیدم چرا؟ گفت نگرانم بخاطرہ اختلاف سنے و تفاوت اعتقاداتمون قبول نڪنہ!
گفتم مگہ چند سالشہ؟ مردد گفت نوزدہ!
جا خوردم! روزبہ آدمے بود ڪہ اختلاف سنے بالاے پنج شیش سالو قبول نداشت حالا میگفت از دخترے خوشش اومدہ ڪہ دوازدہ سال ازش ڪوچیڪترہ!
گفتم تفاوت اعتقاداتتون چیہ؟! گفت آدم مذهبے و معتقدیہ! ولے من مشڪلے با عقایدش ندارم،اما اونو نمیدونم!
اولین نفرے ڪہ بہ ذهنم رسید تو بودے! گفتم آیہ نیازے درستہ؟!
چشماش خندید و محڪم گفت آرہ!
هرچے باهاش صحبت ڪردم گفت از احساسش مطمئنہ و با عقل هم سنجیدہ! تو رو دوست دارہ!
این دفعہ دقیقا نقطہ ے مقابل آوا رو انتخاب ڪردہ بود! یہ دختر آروم و نجیب ڪہ میتونست خوب مسئولیت یہ زندگے رو بہ عهدہ بگیرہ اما نہ زندگے با روزبہ رو!
گفتم این دفعہ حاضر نیستم اصلا خواستگارے بیام! گفت بہ تو گفتہ بهت علاقہ دارہ و نمیخواد فڪر ڪنہ منظور یا قصد بدے داشتہ!
گفتم نظر آیہ چیہ گفت نمیدونم! یعنے میگہ نمیخواد!
خیالم یڪم راحت شد،انگار تو نمے خواستیش!
اصرار روزبہ بیشتر شد،جدے و قاطع با پدرش صحبت ڪرد.
پدرش گفت باید بہ خواستہ ش احترام بذاریم و بریم خواستگارے!
دفعہ ے اولے ڪہ اومدیم خواستگارے رو یادتہ؟
سرم را بہ نشانہ ے مثبت تڪان میدهم:بلہ!
_بهت گفتم اگہ براے فرزاد اومدہ بودم خواستگاریت از صمیم قلبم راضے بودم! اما براے روزبہ نہ!
اینو گفتم ڪہ بدونے مشڪلم تو نبودے یا از پسر خودم نامطمئن نبودم!
مشڪلم اختلاف اعتقادے و اخلاقے شما دو نفر بود!
بہ اندازہ ے زمین تا آسمون فاصلہ داشتید و دلتون نمیخواست این فاصلہ رو ببینید!
روزبہ میگفت ڪنار میاد و تو میخواستے روزبہ رو تغییر بدے!
میخواستے راهے رو برے ڪہ روزبہ قبلا رفتہ بود!
بهت گفتم آیہ جان! ازدواج تعمیرگاہ نیست! اما روے حرف خودت پافشارے ڪردے!
روزبہ یہ پسر سے و دو سالہ بود و تو یہ دختر بیست سالہ!
اون یہ زن پختہ و منطقے میخواست و تو یہ مرد احساساتے و پر شور!
اون بہ چیزے اعتقاد نداشت و تو شدیدا پایبند دین بودے!
روزبہ باید یڪے دو سال بعد از ازدواجش بہ فڪر بچہ دار شدن مے افتاد و تو تازہ میخواستے بہ دانشگاهت و خودت برسے و بچہ دار شدن برات زود بود!
همہ ے اینا رو میدونستید اما دلتون نمیخواست قبول ڪنی
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
❤لا تقنطوا من رحمة الله❤ سوره مبارکه #زمر ۵۳ 🌹از رحمت خدا نا امید نشوید🌹 🆔 @tark_gonah_1
👀 آیا ما برای او دو چشم قرار ندادیم؟
🌹الم نجعل له عینین🌹
🌷آیه ۸ سوره مبارکه #بلد🌷
🆔 @tark_gonah_1