📚طنز و انتقاد در دوران پهلوی💀
#تولدی_دیگر
#فروغ_فرخزاد
#حسن_جوادی
#تاریخ_طنز_در_ادبیات_فارسی
بخش اول✏️
🔸شعرایی که شعر فارسی را از قید قافیه و وزن سنتی آزاد ساختند، گاهی آثار طنزآمیزی از خود بهجا گذاشتند. چون تعهد شاعر نسبت به اجتماع، یکی از مهمترین مسائل مطرح در ادبیات جدید است، طبیعی است که انتقاد از معایب و مفاسد اجتماعی قسمت قابلتوجهی از شعر جدید فارسی را تشکیل میدهد و از این میان مسائل بهصورتی سمبلیک یا طنزآمیز مطرح میشوند.
🔹شعرای جدید نیز مانند نویسندگان دورهٔ مشروطیت، از لحاظ زبانی از آزادی زیادی برخوردار هستند و زبان محاورهای و کوچه و بازار بیشتر و بهتر بیانگر مسائل طنزآمیز اجتماعیاند. بهعنوان نمونه در اینجا قسمتی از شعر «ای مرز پرگهر» فروغ فرخزاد نقل میشود، که در آغاز انتقادی لطیف از وضع قرطاسبازی در ادارات را میکند تا اینکه موفق میشود شناسنامهای بگیرد و فاتح شود «و خود را به ثبت برساند.»آنگاه از وضع شعرای هم دورهٔ خود سخن میگوید:
#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و انتقاد در دوران پهلوی💀
#تولدی_دیگر
#فروغ_فرخزاد
#حسن_جوادی
#تاریخ_طنز_در_ادبیات_فارسی
بخش دوم✏️✏️
در سرزمین شعر و گل و بلبل
موهبتی است زیستن، آن هم
وقتیکه واقعیت موجود بودن تو پس از سالهای سال پذیرفته میشود
جایی که من
با اولین نگاه رسمیام از لای پرده، ششصد و هفتاد و هشت شاعر را میبینم
که، حقهبازها، همه در هیئت غریب گدایان
در لای خاکروبه، به دنبال وزن و قافیه میگردند
و از صدای اولین قدم رسمیام
یکباره، از میان لجنزارهای تیره، ششصد و هفتاد و هشت بلبل مرموز
که از سر تفنن
خود را به شکل ششصد و هفتاد و هشت کلاغ سیاه پیر درآوردهاند
با تنبلی بهسوی حاشیهٔ روز میپرند
و اولین نفس زدن رسمیام
آغشته میشود به بوی ششصد و هفتاد و هشت شاخه گل سرخ
محصول کارخانجات عظیم پلاسکو
موهبتی است زیستن، آری
در زادگاه شیخ ابودلقک کمانچهکش وافوری
و شیخ ای دل ای دل تنبکتبار تنبوری
شهر ستارگان گرانوزن سابق و باسن و پستان و پشت جلد و هنر
گهوارهٔ مؤلفان فلسفی «ای بابا بمن چه ولش کن»
مهد مسابقات المپیک هوش - وای!
جایی که دست به هر دستگاه نقلی تصویر و صوت میزنی، از آن
بوق نبوغ نابغهای تازه سال میآید
و برگزیدگان فکری ملت
وقتی که در کلاس اکابر حضور مییابند
هر یک به روی سینه، ششصد و هفتاد و هشت کبابپز برقی
و بر دو دست ششصد و هفتاد و هشت ساعت ناو زر ردیف کرده و میدانند
که ناتوانی از خواص تهیکیسه بودن است، و نه نادانی
🔸🔸🔸
فاتح شدم، بله، فاتح شدم!
اکنون به شادمانی این فتح
در پای آینه، با افتخار، ششصد و هفتاد و هشت شمع نسیه میافروزم
و میپرم به روی طاقچه تا، با اجازه، چند کلامی
دربارهٔ فواید قانونی حیات به عرض حضورتان برسانم
و اولین کلنگ ساختمان رفیع زندگیام را
همراه با طنین کف زدنی پرشور
بر فرق خویش بکوبم
من زندهام، بله، مانند زندهرود، که یک روز زنده بود.
و از تمام آنچه که در انحصار مردم زنده است، بهره خواهم برد
من میتوانم فردا
در کوچههای شهر، که سرشار از مواهب ملیست
و در میان سایههای سبکبار تیرهای تلگراف
گردشکنان قدم بردارم
و با غرور، ششصد و هفتاد و هشت بار، به دیوار مستراحهای عمومی بنویسم
خط نوشتم که خر کند خنده.
🖇🖇🖇
منبع:
(تاریخ طنز در ادبیات فارسی. حسن جوادی. صفحات ۷۶-۷۸)
#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan