eitaa logo
طرز طنز
69 دنبال‌کننده
110 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚بنده مشو درهم و دینار را💵 کار مده نفس تبه‌کار را در صفِ گل جا مده این خار را کشته نکودار که موش هوا خورده بسی خوشه و خروار را چرخ و زمین بنده‌ی تدبیر توست بنده مشو درهم و دینار را همسر پرهیز نگردد طمع با هنر انباز مکن عار را ای که شدی تاجر بازار وقت بنگر و بشناس خریدار را چرخ بدانست که کار تو چیست دید چو در دست تو افزار را بار وبال است تن بی‌تمیز روح چرا می‌کشد این بار را؟ کم دهدت گیتی بسیاردان به که بسنجی کم و بسیار را تا نزند راهروی را به پای به که بکوبند سر مار را خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن پاره کن این دفتر و طومار را هیچ خردمند نپرسد ز مست مصلحت مردم هشیار را روح گرفتار و به فکر فرار فکر همين است گرفتار را آینه‌ی توست دل تابناک بِستُر از این آینه، زنگار را دزد برین خانه از آن‌رو گذشت تا بشناسد در و دیوار را چرخ یکی دفتر کردارهاست پیشه مکن بیهده کردار را دست هنر چید، نه دست هوس میوه‌ی این شاخ نگون‌سار را رو گهری جوی که وقت فروش خیره کند مردم بازار را در همه‌جا راه تو هموار نیست مست مپوی این ره هموار را 🖇🖇🖇 منبع: (دیوان پروین اعتصامی.حسن احمدی گیوی. صفحه۵۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚تجاهل🤪 🔸زمانی که مصلحان اجتماعی، اوضاع سیاسی و اجتماعی را مناسب صراحت‌گویی نمی‌یابند، «تجاهل» را بهترین روش برای نقد وضعیت موجود می‌بینند؛ روشی که در آن با نادان‌نمایی چنین وانمود می‌کنند که از حقیقت اطلاعی ندارند و دوست دارند از موضوع باخبر شوند. از همین رو آنان شروع به سؤال می‌کنند و طرف مقابل را در موضع پاسخ‌گویی قرار می‌دهند و به‌گونه‌ای سمت و سوی سؤال‌های خود را هدایت می‌کنند که عجز و درماندگی او نمایان شود. 🔹در دانش بدیع مراد از تجاهل این است که از چیز آشکار و شناخته شده چنان سخن بگوییم که گویی آن را ندانسته و نمی‌شناسیم و هدف از آن، مبالغه در تشبیه، شگفتی نمودن سرزنش و خوار شمردن و بدنام کردن ناکسان و نااهلان است. این روش که نوعی محاضره و حاضر جوابی است، دارای پیشینه‌ی کهن و كاملاً شناخته‌شده‌ای است و قرآن بسیار از آن سود برده است. 📎📎📎 منبع: (طنز مقدس. علی نجفی. صفحه ۱۲۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حلزون‌های خانه‌به‌دوش✍ 🔸کتاب معرفی شده شامل مباحثی در نقد جریان روشنفکری و ارتباط آن با انقلاب اسلامی است‌. علت معرفی این اثر در کانال ، شیوه‌ی بیان هنرمندانه و استفاده‌ی مناسب از شگردهای طنزنویسی مانند تعریض و تمسخر، طعنه و تهکم، تناقض و ... در نقدهای دقیق و عالمانه‌ی این شهید والامقام است، که موجب انبساط خاطر مخاطب شده و او را به تفکر و تأمل بیشتر دعوت می‌کند. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حقوق بی‌بشر👌 ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش تو سرزمین قبله‌ای، اقامه کن نماز را بی‌آبرو کن این جماعت قمارباز را تمام آیه‌های سرخ فتح را مرور کن زمین به ارث می‌رسد، نگاه در زبور کن تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالمی و جُرم تو همین‌که ایستاده‌ای و محکمی چه نقشه‌ها برای تو کشیده‌اند گرگ‌ها چه خواب‌ها، چه خواب‌ها که دیده‌اند گرگ‌ها چه شاخه‌ها تبر شود، چه زیرها زبَر شود که سازمان بی‌ملل حقوق بی‌بشر شود! دوباره از خیانت سران خودفروخته هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته سکوت‌های بی‌شرف، قنوت‌های بی‌هدف منافقان میان حقّ و باطل‌اند بی‌طرف درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان قیام آدمیّت و خروش دینی است این صدای پای زئران اربعینی است این ورای این حصارها و سیمِ خاردارها طلوع می‌رسد، شکوفه می‌کند بهارها به دوست خنده می‌زند، به دشمن اخم می‌کند طبیبمان می‌آید و علاج زخم می‌کند یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟ به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت 📎📎📎 منبع: 🌐 shereheyat.ir/node/5973@ShereHeyat 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸🔸🔸 چگونه رنج زمین را زمان نمی‌بیند چگونه این همه خون را جهان نمی‌بیند... 🖇🖇🖇 منبع: https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=55802 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مقام طنز و طیبت در سخن سعدی✍ 🔹طنز زبانی دارد که نمی‌توان آن را به زبان عمومی برگرداند. درست مثل زبان شعر که اگر به نثر برگردانده شود، چیزی دیگر از آب درمی‌آید. اما طنز بیش‌تر به حکمت و فلسفه نزدیک است، به‌خصوص که اهل طنز حماقت و قول و فعل بی‌خردانه را نشان می‌دهند. 🔸طنز صورت‌های متفاوت دارد، یک قسم آن طنز روان‌شناسی است که به خلقیات و منش اشخاص بازمی‌گردد. غالب طنزها در ادبیات ما در این حوزه جای می‌گیرند. به این نمونه از حکایت سعدی توجه کنید: 📝📝📝 یکی در مسجد سنجار به تطوع بانگ گفتی، به ادایی که مستمعان را از او نفرت بودی و صاحب مسجد امیری بود عادل نیک‌سیرت، نمی‌خواستش که دل آزرده گردد. گفت: ای جوان‌مرد، این مسجد را مؤذنان‌اند قدیم. هر یکی را پنج دینار مرتب داشته‌ام، تو را ده دینار می‌دهم تا جای دیگر روی. بر این قول اتفاق کردند و برفت. پس از مدتی در گذری پیش امیر باز آمد. گفت: ای خداوند! بر من حیف کردی که به ده دینار از آن بقعه به در کردی، که این‌جا که رفته‌ام بیست دینارم همی دهند تا جای دیگر روم و قبول نمی‌کنم. امیر از خنده بی‌خود گشت و گفت: زنهار تا نستانی، که به پنجاه راضی گردند. به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گل چنان‌که بانگ درشت تو می‌خراشد دل 🔗🔗🔗 منبع: https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1496124/%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D9%88-%D8%B7%DB%8C%D8%A8%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍ بخش اول✏️ سگی پای صحرانشینی گزید به‌ خشمی که زهرش ز دندان چکید شب از درد بیچاره خوابش نبرد به خیل اندرش دختری بود خرد پدر را جفا کرد و تندی نمود که آخر تو را نیز دندان نبود؟ پس از گریه مرد پراکنده‌روز بخندید کی بابک دل‌فروز مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم توان کرد با ناکسان بدرَگی ولیکن نیاید ز مردم، سگی 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸بنای اصلی و اساسی طنز در این حکایت منظوم، طنز عبارت است و به‌جهت ساختار دوگانه‌ی آن به لطیفه شباهت دارد. بخش اول و مبتدا، وقتی است که یک سگ پای صحرانشینی را می‌گزد. بخش دوم و منتها، گفتگوی پدر با دخترش است. 🔹لطیفه‌ها اغلب ساختاری دوبُنی دارند، که از مبتدا شروع می‌شوند و گزارش می‌دهند و بخش منتها در تضاد با بخش اول است. همچنان‌که در این حکایت، در مبتدا، مرد صحرانشین را سگ می‌گزد و در بخش منتهاست که دخترک با پدرش تندی می‌کند که: «که آخر تو را نیز دندان نبود؟» و پدر خنده‌کنان پاسخ می‌دهد: «مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم» 🔸مطابق با سبک و سیاق سعدی، این حکایت لطیفه‌وار نیز پیامی دارد: «توان کرد با ناکسان بدرگی ولیکن نیاید ز مردم، سگی» 📎📎📎 منبع: (بررسی طنز در بوستان. محمدعلی علومی. صفحه ۱۳۲-۱۳۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚زیر سایه‌ی «سعدی»✍ 🌺(پیشکش به استاد و سرورم کیومرث صابری فومنی «گل آقا»)🌺 طریقت‌شناسی به ظاهر جهول ز دیوان طلب کرد، اذن دخول نگهبان کابینه چون گل شکفت ببردش به دیوان و خندید و گفت که این بُلعَجب مرد سرگشته‌ای‌ست ز حيث تعقل، دمر گشته‌ای‌ست بیاوردمش از برای مزاح اگرچه خودش دم زند از صلاح! بزرگان که پیش از شما بوده‌اند دم خستگی خنده فرموده‌اند به این آدم ساده تسخر کنید به گفتار او خستگی در کنید فتادند در وی وزیران شوخ که فرض است بر فرق مجنون، کلوخ چنان خیل شوخی بر او تاختند تو گویی که بیخش برانداختند به فرزانگی، آن پسندیده رای کشید از دهان، تیغ معجز نمای به سحر آشتی داد بین دو ضد به ظاهر به شوخی، به باطن به جد چنان درهم آمیخت شیرین و تلخ که «لخ لخ» گه خواندن «سلخ و بلخ»! به دانندگی لب به پاسخ گشود بفرمود چیزی که بایسته بود به هر جمله‌ای پاسخی خوب گفت سخن‌های مطلوب و مرغوب گفت به گفتار او، پاسخ سروران چو «بشکن» به بازار آهنگران چه بسیار دانای گیتی فروغ که وارفته باشد به‌ظاهر چو دوغ از آن لطف گفتار و سحر بیان فرو ماند انگشت‌شان در دهان کشیدندش اما نیامد به صدر که فرزانه را قدر، بهتر که صدر نه خلعت پذیرفت و همیان زر که آسوده‌دل بود و صاحب‌نظر ز هر سو برآمد درود و سلام که این است لطف سخن را تمام برآمد عجب سروری ارجمند کسی را که گفتیم هالوپشند! رطب می‌کشد از دهانش سرک کسی را که خواندیم خرما خرک! نیارد کسی نکته بهتر از این زهی، حبذا، مرحبا، آفرین! برون رفت مرد پسندیده‌کیش شنودن نیارست، تحسین خویش بزرگان که ببریده‌اند از هوس نیارند تحسین شنیدن ز کس چنان گرم رفت از میان توسنش که واقف نگشتند از رفتنش چو باز آمدند از خمار می‌اش به هر سو نهادند سر در پی‌اش به هر گوشه‌ی ملک بشتافتند بجستند و کمتر اثر یافتند منادی بپرسید از مردمان که: گم‌گشته مردی‌ست با این نشان سخندان و طناز و صاحب‌نظر کمی تا حدودی شبیه بشر! همه گفته‌هایش ملیح و قشنگ جهان‌دیده مردی به ظاهر مشنگ! بگفتند: از این نوع شیرین نفس در اینجا «گل آقا» شناسیم و بس! شکرپاره گفتار شیرین‌کلام در اینجا جز او را مجو والسلام! 🔗🔗🔗 منبع: (رفوزه‌ها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۷۷-۷۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan