eitaa logo
طرز طنز
65 دنبال‌کننده
139 عکس
7 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📖حكمت طنز✍ [مبانی نظری و کاربردی و جایگاه آن در رسانه] 🔹ترویج انتقادگری و انتقادپذیری🔹 بخش سوم✏️ 🔸یکی از نویسندگان این کارکرد مهم طنز را این‌گونه توضیح می‌دهد: طنز فرصتی فراهم می‌کند تا وجوهی از فرهنگ و جامعهٔ خود را بازنگری کنیم که امکان سخن گفتن مستقیم از آنها بی‌فایده یا اساساً مخاطره‌آمیز است. در پشت خنده‌های گاه کشدار و گاه تلخ و کوتاه طنز، همواره اندیشه و ژرف‌نگری به کمین نشسته است. 🔹قدرت شگفت‌انگیز طنز در آن است که زوایای پنهان را از منظری که شاید در نگاه اول وحشتناک و باورناپذیر به نظر آید، نشان می‌دهد؛ اما پس از فروکش کردن خنده و لحظاتی تأمل و تفکر سوژه‌های طنز، خود را به‌صورت حقایقی تلخ نمایان می‌سازد. روح انتقادی طنز سبب می‌شود مخاطبان جنبه‌های نادرست اندیشه، کردار و فرهنگ جمعی را بازنگری و سرانجام آنها را اصلاح و دگرگون کنند. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حكمت طنز✍ [مبانی نظری و کاربردی و جایگاه آن در رسانه] 🔹ترویج انتقادگری و انتقادپذیری🔹 بخش چهارم✏️ 🔸از سوی دیگر، طنز هشدار و زنگ خطری است که گروه‌های پیشرو اجتماعی به صدا در می‌آورند. براساس این نظریه، طنز از فاصله‌ها سخن می‌گوید. از این‌رو با وجود ظاهر تمسخرآمیزش باید زیرکانه آن را گرفت و به آن احترام گذاشت. زیرا طنز قصد ترمیم شكاف اجتماعی و کاهش بحران را دارد؛ آن هم به بهترین شکل و در صلح‌جویانه‌ترین وجه ممکن. 🔹اگر جامعه درک کند که در طنز خشونت و خشم نهفته است و به آن به دیدهٔ احترام بنگرد، در این صورت هشدارِ طنز برای جامعه ثمربخش خواهد بود و چه بسا با بازسازی نقش طبقات اجتماعی، فاصله‌ها کاهش می‌یابد و پل ارتباطیِ گروه‌ها و طبقه‌های اجتماعی و به‌ویژه گروه‌های قدرت با مردم دوباره احیا و برقرار می‌شود. 🖇🖇🖇 منبع: (حکمت طنز. دکتر محمد سلیمی. صفحه ۲۶۶-۲۶۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخش‌هایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍ بخش اول✏️ 🔸طنز و طبیت واژگانی در شعر شفیعی کدکنی🔸 🖍در شعر و طنز شعری شفیعی کدکنی در ژانر مبارزه، همۀ عناصر بر پایهٔ قطبیت ایدئولوژیک انتخاب می‌شوند. این قطبیت که ریشه در تقابل گفتمانی دارد، نه تنها در نظام واژگانی بلکه در رنگ‌بندی فرایندها، طيف عامل‌ها، سطح زبان، شکل و شیوهٔ گزارش و ... نیز به چشم می‌آید. یکی از وجوه این تقابل، قطبیت واژگانی است. در شعرِ او عناصر گفتمان خودی به کمک واژه‌های مثبت و عناصر گفتمان مخالف به کمک واژه‌های نفرت‌انگیز که معمولاً باری از طنز طعن و پرخاش دارند، توصیف می‌شود. 🖍این قطبیت واژگانی به‌ویژه در آرایش متقابل نمادها، استعاره‌ها و کنایه‌رمزها چشمگیر است. نمادها و استعاره‌ها در شعر او ذیل دو ستون متنافر و در قالب تقابل‌های دوگانه می‌نشینند و از فاصلهٔ اغراق‌آمیز آن‌ها طنزهایی قوی پدید می‌آید. در شعر وی، همچنین، بسیاری از انگاره‌ها به کمک نمادها بیان می‌شوند و مهمترین کارکرد نماد، به رغم نداشتن صراحت، انطباق یافتن آسان آن با مقتضیات زمان و مکان است.(سیدحسینی، ص ۵۳۹) 🖍در این الگو هر عنصر یک ویژگی را به کمک اغراق طنزآمیز نمایندگی می‌کند که با نقیض خود در سوی دیگر قرینه‌سازی می‌شود. در یک‌سو، «روز» و در دیگر سو، «شب» می‌نشیند. یک‌سو «عقاب» و در دیگر سو، «لاشخور». 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخش‌هایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍ بخش دوم✏️✏️ 🖍بدین‌گونه عناصر نمادین در شعر شفیعی کدکنی ذیل دو دستهٔ متناظر طبقه‌بندی می‌شوند. مثلاً، «شب» در این گفتمان از شعر کسرایی گرفته تا شاملو، ابتهاج، شفیعی کدکنی و ... در توصیف نابرابری اجتماعی و اختناق سیاسی به کار می‌رود؛ و «سگ» نمایندهٔ مأموران امنیتی یا مردم دنیاخواه و منفعت‌جویانی است که برای برخورداری از امنیت جانی و اقتصادی به هر خفتی تن می‌دهند. 🖍چنین منش و رفتاری برای «سگ» در شعر شاعران شاخص این گفتمان، از جمله شفیعی کدکنی و اخوان ثالث و کسرایی رفتاری نمادگونه تثبیت می‌شود(طنز پرخاش). این نمادها در شعر شفیعی کدکنی عمدتاً به میراث فرهنگی و ادبیِ گذشته وابسته است و دلیل آشکارِ آن نیز تاثیرپذیری وی از میراث زیباشناختی شعر کهن است(پورنامداریان، ص۶۶). 🖍به همین ترتیب، عناصر ‌و عوامل گفتمان معارض با کارکرد استعاری شب، گرگ، جغد، زغن، غلیواژ، خفاش، لاشخور و ... توصیف می‌شوند و برجستگی طنز تخریبی همچون اغراق، هتک، هم‌پایگی و حیوان‌نمایی در آن‌ها آشکار است. در مقابل، عناصر گفتمان خودی با واژگانی چون روز، سحر، خروس، باز، گل سرخ، نسترن سرخ، عقاب و ... نمایانده می‌شوند و با توجه به پیشینهٔ ادبی‌شان بار معنایی مثتچبتی دارند و احساس خوبی در خواننده برمی‌انگیزند. 🖍همچنین، گزینش عناصر و شخصیت‌های تاریخی، در این چیدمان، هدفمند و منطبق بر مصالح گفتمانی است. شخصیت‌هایی چون ناصرخسرو و حلاج و عین‌القضات همدانی و فضل‌الله حروفی و ... به مثابه مبارزانی حق‌جو و حق‌گو احیا و نظیره‌سازی می‌شوند در مقابل اسکندر و چنگیز و تاتار و مغول و ... به مثابه عناصر حاکمیت. در اینجا، موفقیت طنز نمادگرایانه و استعاری به انتخاب عناصری وابسته است که بتواند رذیله‌ای اخلاقی را در بالاترین حدّ آن نمایندگی کنند. نظیره‌سازی‌هایی از این دست در شعر شفیعی کدکنی بسیار پربسامد است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخش‌هایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍ بخش سوم✏️✏️✏️ 🖍نظارت شدید حاکمیت بر نظام فرهنگی به‌ویژه پس از سال ۱۳۳۲ و بالأخص با تشکیل سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) در سال ۱۳۳۵ طرح مستقیم دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی را دشوار و شاعران را وادار می‌کند از صراحت نشانه‌های زبانی بکاهند و به شیوه‌های کلی‌گویی همچون نمادگرایی، ایهام و ابهام بیشتر روی آورند. با نگاهی اجمالی، در می‌یابیم مبارزه با اختناق سیاسی و فرهنگی درون‌مایهٔ بسیاری از آثار این دوره است. 🖍شعر شفیعی کدکنی خفقان و وحشت حاکم بر فضای اجتماعی و سیاسی کشور در سال‌های پیش از انقلاب را به خوبی ترسیم می‌کند. او در توصیف این فضای رعب‌آور، به‌ویژه از اغراق طنز آمیز کمک می‌گیرد. از جمله در شعر «دعای باران» (۱۳۵۳) از دفتر خطی ز دلتنگی چنین می‌گوید: «ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم/ ... در عصر زمهریری ظلمت/ عصری که شاخ نسترن، آنجا/ گر بی‌اجازه برشکفد، طرح توطئه‌ست.» (شفیعی کدکنی۲، ص۳۲) 🖍او در شعر درین شبها (١٣٤٦) از دفتر از زبان برگ نیز اختناق و انسداد سیاسی را با طنز اغراق این‌گونه وصف می‌کند: «درین شب‌ها که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می‌ترسد...»(همو۱، ص۲۲۳) «گل»، «برگ» و «باد» از هم بسته‌های ادبی‌اند و تأکید بر ترس و بدگمانی آن‌ها در مقایسه با هم، اغراقی طنزآمیز از جوّ امنیتی حاکم بر کشور است، که به منظور تخفیف و پنهان‌سازی با زبانی استعاری بیان شده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخش‌هایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍ بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ 🖍شفیعی کدکنی در شعر «جاودانگی» (۱۳۵۷) از دفتر خطی از دلتنگی ارکان سلطنت را با تار عنکبوت هم‌پایه می‌بیند و آن را سست و فناپذیر تصویر می‌کند: «پیش از شما، به‌سان شما، بی‌شمارها/ با تار عنکبوت نوشتند روی باد/ کاین دولت خجستهٔ جاوید زنده باد!» (همو۲، ص۳۴) 🖍با تارعنکبوت روی باد نوشتن، اگر هم ممکن باشد، ابلهانه است(طنز محال و گزارش حماقت). شاعر با گواه گرفتن تاریخ، اضمحلال سلاطین و حاکمان جور را قطعی می‌داند و به زورمداران هشدار می‌دهد که به زنده‌بادها و جاویدبادها دل خوش نکنند. از نظر او، حکومت‌های ستم‌پیشه، همچون نبشته‌هایی از تارعنکبوت، در برابر جبر تاریخ دیر نمی‌پایند. شعر او به تلمیح قرآنی و طنز تمثیل هم توجه دارد؛ ضمن آن‌که هم‌پایه کردن ارکان حکومت با تار عنکبوت تشبیه طعنه‌آمیز قدرتمندی است. 🖍شعر «دیر است و دور نیست» از دفتر مثل درخت در شب باران، تعریضی است به جشن‌های شاهنشاهی: «جشن هزارۀ خواب/ جشن بزرگ مرداب/ غوكانِ لوشخوارِ لجن زی! .../ مردابکِ حقیر شما را خواهد خشکاند/ خورشیدِ آن حقیقتِ سوزان.» (همو١، ص٤١٢) شعر مزبور می‌کوشد، به یاری زبان، آراستگی و شکوه ظاهری جشن‌های شاهنشاهی را سخيف جلوه دهد و عظمتِ آن را در نگاه خواننده در هم شکند. 🖍شاعر، به‌منظور گزارش قدرت‌نمایی پهلوی، از زبانی سخره‌آمیز و هزل‌گونه بهره جسته است. استفاده از ساخت تصغیر (مردابکِ حقیر) و واژه‌های تنفرانگیزی مانند مرداب، غوک، لوش و لجن، به افزودن حسّ انزجار در خواننده کمک می‌کند. آرایش واژگان مذکور، در تقابل با ترکیب موقر «جشن بزرگ» نمونهٔ درخوری از مسخرگی نازل است. مسخرگی نازل نوعی از طنز وارونگی[Irony] است، که در آن موضوعی جدی و فخیم، با استفاده از زبانی فرودست، فروکشیده می‌شود. بدین ترتیب، عظمت و اقتدار سیاسی سلطنت با انحطاط و حقارت زبانی تعدیل می‌شود. 🖇🖇🖇 منبع: (فصلنامه ادبیات انقلاب اسلامی. صفحات۸۳-۸۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜طنز در تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی🤓 🔸🔹🔸 حَنَانَيْكَ رَسْمُ الْحَقِّ وَ الصِّدْقِ قَدْ عَفَا وَ إِنَّ أَسَاسَ الْمَكْرُمَاتِ عَلَى شَفَا مُنِينَا بِأَعقَابٍ قَد أَتَّخَذُوا عَمَّى لأعْقَابِهِمْ مُشْطَاً وَ لِلمُشْطِ مِنْشَفَا ✍[رحمت بر تو باد، بی‌تردید نشانهٔ حق و راستی از بین رفته است و همانا اساس و بنیان خوبی‌ها بر لب پرتگاه است. ما گرفتار فرزندانی شدیم که از روی کوری (و نادانی) برای پاشنه‌های پایشان «شانه» و برای سرشان «سنگ پا» را برمی‌گزینند.] کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تَحَرْمُز[حرام‌زادگی] و نَمیمت را صَرامت[شجاعت] و شهامت نام کنند؛ وَ يَعْتَدُّهُ قَوْمٌ كَثِيرٌ تِجَارَةً وَ يَمْنَعُنِى عَنْ ذَاكَ دِينِي وَ مَنْصِبي ✍[گروه بسیاری، آن (حرام‌زادگی) را برای خود تجارت به حساب می‌آورند؛ در‌حالی‌که دین و مقام من، مرا از این کار بازمی‌دارد.] 📖(بیت از بعیث بن حُریث است) و زبان و خط اُيغورى[قومی ترک] را فضل و هنرِ تمام شناسند؛ هر یک از ابناءالسّوق[مردم کوچه و بازار] در زيِّ اهل فسوق، امیری گشته و هر مزدوری، دستوری[صاحب‌ مسند] و هر مُزوِّری[شیّاد]، وزیری و هر مُدبِری[بخت برگشته‌]، دبیری و هر مُستدفى[نازپرورده‌]، مُستوفی‌ای و هر مسرفی، مُشرفی[ناظر] و هر شیطانی، نایبْ‌دیوانی[قائم‌مقام] و هر کون‌خری[بی‌ارزشی]، سر صدری[بالانشین] و هر شاگرد پایگاهی، خداوندِ حرمت و جاهی و هر فراشی، صاحبْ دورباشی[نیزه‌ای دوشاخ مرصّعی که در قدیم پیشاپیش شاهان می‌بردند تا مردم بدانند که پادشاه می‌آید و خود را کنار کشند] و هر جافی‌ای، کافی‌ای و هر خسی، کسی و هر خسیسی، رئیسی و هر غادری[بی‌وفا] قادری و هر دستاربندی[عمّامه‌دار]، بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی[شتربان] از کثرتِ مال باجمالی و هر حمّالی از مساعدت اقبال، با فُسحت‌ِ[گشادگی]حالی: وَمَا تَسْتَوِى أحْسَابُ قَوْمٍ تُوُورِثَتْ قَدِيماً وَأَحْسَابٌ نَبَتْنَ مَعَ البَقْلِ ✍[اصل و نسب قومی که از قدیم دارای وراثت بوده، با اصل و نسب کسانی که مثل گیاهان هرز، روییده‌اند(اقوام تازه به دوران رسیده) برابر نیست.] 📖(بیت از عمرو بن الهذیل العبدی است) آزاده‌دلان گوش به مالش دادند وز حسرت و غم سینه به نالِش دادند پشت هنر آن روز شکسته‌ست درست کاین بی‌هنران پشت به بالش دادند كَمْ أَرَدْنَا ذَاكَ الزَّمَانَ بِمَدْحٍ فَشُغِلْنَا بِذَمِّ هَذَا الزَّمَانِ ✍[چه‌بسا که تصمیم به ستایش آن زمان گرفتیم، ولی به بدگویی این زمان مشغول شدیم(و این اشتغال، ما را از آن مدح بازداشت).] 📖(بیت از ابوالعلاء مَعرّی است) ضَرْط[تیز دادن] و صَفع[پشت گردنی، سیلی] را از لطف طبع، طَبَعَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ[خدا بر دلهای ایشان مُهر نهاد] پندارند و مُشاتمت[دشنام دادن] و سِفاهت[کم‌عقلی] را از نتایج خاطرِ بی‌خطر شناسند...(بیان مصنّف در عبارات اخیر طنزگونه است.) 🖇🖇🖇 منبع: (تاریخ جهانگشا. عطاملک جوینی. احمد خاتمی. صفحات۴۳-۴۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی اجمالی واژگان و اصطلاحات طنز و شوخ‌طبعی✍ 🔸 سَقَط Invective 🔸 🔹معادل‌های دیگر: دشنام، زخم زبان، ناسزا، هتاکی. سقط در لغت معنی سخن درشت و دشنام می‌دهد. سقط گفتن یعنی زشت گفتن و بد گفتن. چنانچه بیهقی می‌گوید: « و غلامان در می‌آویختند و کشاکش کردند و وی سقط می‌گفت.» و سعدی: «ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن آغاز کرد.» 🔸معادل انگلیسی آن invective از فعل inveigh به‌معنی پرخاش کردن ساخته شده است. معادل لاتين سقط هم invectivus معنی attacking یا حمله می‌دهد. سقط از ابزارهای مهمی است که هجوگو بـا سخنانی رکیک و بی‌پرده فضای طنزآمیز مورد نظر خود را شکل دهد. 🔹در ادبیات فارسی سنت سقط‌گویی هم مانند هجو به تأثیر از ادبیات عرب برمی‌گردد و نمونه‌های فراوانی از آن را در شعرهای شاعران عرب می‌توان یافت. در ادبیات فارسی هم شعرهای انوری، سوزنی، یغمای جندقی و ایرج میرزا در این زمینه شهرت دارد. 🔸سوزنی در توجیه سقط‌های شعری‌اش می‌گوید: در هجا گویی دشنام مده، پس چه دهم؟ مرغ بریان دهم و برّه و حلوا و حریر؟ هجو را مایه ز دشنام دهد مرد حکیم تا مخمر شود از هجو بخیزد چو خمیر مَثَل نان فطیر است هجا، بی دشنام مرد را درد شکم گیرد از نان فطیر 🔹خاقانی در هجویه‌ای برای ابوالعلاء گنجوی، او را با سقط‌هایی چون ملحد، جاهل دین، غرّبچه(فرزند فاحشه)، عوری(لخت، برهنه)، سگ و غول خطاب می‌کند و می‌گوید: بینی سگ گنجه را در این کوی هم سرخ قفا و هم سیه روی آن ملحد بوالعلای سافل چون وحش و بهيمه غَفل و غافل آن جاحظ وقت را بدی خواه آن جاهد دین اباده الله غربچه و غرچه‌ای ز لوری عوری سگ و غول و اصل عوری چون آن سگ غوری از جهان زاد همشیرهٔ شیخ نجدی افتاد 🔸در ادبیات غرب در نمایش‌نامه‌های آرخیلوخوس و آریستوفان و همچنین در هجوهای فردی و اجتماعی، مواردی از سقط را می‌توان پیدا کرد. گویی در موعظه‌های لوسیلیوس هم سقط‌هایی وجود داشته، هرچند از این موعظه‌ها امروزه چیزی باقی نمانده است. آرخیلوخوس که در قرن هفتم قبل از میلاد زندگی می‌کرد، به خاطر سقط‌هایش چنان شهرتی یافت که ایوستاتیوس او را «عقرب زبان» نامید. 🔹در کمدی روم باستان، جوونال به عنوان بزرگ‌ترین سقط‌گوی ادبیات کلاسیک در قرن اول میلادی در نکوهش شیوهٔ زندگی رومی‌ها سقط گفت... 🔗🔗🔗 منبع: (فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز. محمدرضا اصلانی. صفحه۱۷۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖گفتار طرب‌انگیز طنز سعدی✍ 🔸باب چهارم بوستان در تواضع است. سعدی در این باب چون خیلی تواضع نشان داده، مطالبش کمی طولانی شده است. اما خواننده نباید زیاد نگران باشد، چون بعضی از طنزها را فعلاً نمی‌شود مطرح کرد. از این بابت هم نگران نباشید، اگر از بعضی طنزها سخنی نگوییم، سرنخی به دستتان می‌دهیم تا در بوستان سعدی خودتان آن را پیدا کنید و بخوانید. البته اگر حال و حوصله‌اش را داشته باشید و گرفتاری‌های روزمره وقتی برای مطالعه بگذارد. 🔹تواضع و فروتنی در کلام سعدی مفاهیم گسترده‌تری دارد. تواضع یعنی خود را ندیدن و درک حضور دیگران. سعدی این مفهوم را با تمثیلی زیبا بیان می‌کند: یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم... 🔸برخلاف تمثیل سعدی، گاهی در جامعه قطره‌هایی را می‌بینیم که برای دریا قیافه می‌گیرند. مثل مگسی که در مثنوی معنوی روی خسی بر بول خر می‌نشیند و می‌پندارد کشتیبان است و فرمانروای همه دریاها! اگر مردم در گفت‌وگوهای خود دلیل و منطق داشته باشند و خود را برتر از دیگری ندانند، جامعه کمتر دچار تزلزل و آشوب می‌شود. سعدی در طنزی زیبا این مفهوم را بیان کرده است: فقيهان طريق جدل ساختند لَم و لانُسَلِّم در انداختند گشادند بر هم در فتنه باز به لا و نعم کرده گردن دراز تو گفتی خروسان شاطر به جنگ فتادند در هم به منقار و چنگ! 🔹سعدی در این چند بیت با كلمات، كاريكاتور جالبی از افراد بی‌منطق ترسیم کرده و چنین نتیجه گرفته است: دلایل قوی باید و معنوی نه رگ‌های گردن به حجت قوی ... 🖇🖇🖇 منبع: (گفتار طرب‌انگیز طنز سعدی در بوستان.عمران صلاحی. تهران.گل‌آقا.صفحه ۵-۴۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی اجمالی واژگان و اصطلاحات طنز✍ 👇طنز سیاه Black Humour 👇 🖍معادل دیگر: کمدی سیاه🖍 🔸نوعی طنز که از مشخصه‌های تئاتر پوچی و داستان‌های مدرن است. در این نوع طنز بیشتر به جنبه‌های بیمارگونه، موحش و هولناک حیات بشری می‌پردازند و به تأثیر از فلسفهٔ اگزیستانسیالیست، وجود عناصر رنج، ترس، دلهره و مرگ در آن مشهود است. 🔸در طنزهای سیاه، قدرت‌هایی ناشناخته و غیر قابل درک، سرنوشت و ارادهٔ انسان را تحت سیطرهٔ دارند؛ در این حالت، انسان در حالتی ناگوار و پوچ به سر می‌برد و سرخوردگی و بدبینی در وجودش چیزی همیشگی است. در طنزهای سیاه انسان از آن‌جایی که توان آن را ندارد تا در وضعیت ناگوار خود تغییری دهد، می‌خندد. 🔸نمونه‌هایی از طنز سیاه را در میان آثار نمایشنامه‌نویسانی که تئاتر پوچی نوشته‌اند، همچنین داستان‌های داستان‌نویسانی مانند لوئیجی پیراندلو ایتالیایی، ولادیمیر ناباكف، جوزف هلر، گونتر گراس، جی‌دی سالينجر و كورت ونه‌گات می‌توان یافت. طنزهای سیاه و تندرآسای بهرام صادقی نمونه‌های درخشانی از طنز سیاه ادبیات فارسی است. 🔗🔗🔗 منبع: (فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز. محمدرضا اصلانی. صفحه۲۱۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز در مقامه‌نویسی✍ بخش اول✏️ 🔸مقامات بدیع‌الزمان همدانی(۳۹۸-۳۵۸هجری) نیز گاهی «تیپ‌سازی» جالبی دارد. قسمت عمدهٔ این مقامات دربارهٔ کدیه و گدایی است و کسانی را توصیف می‌کند که به نحوی از انحا از مردم اخاذی می‌کنند. همدانی با روش خاص خود تصویر زنده‌ای از اجتماع پر از فساد و تباهی و ریا و تزویر آن روزگار می‌کشد و مردمی را برای ما مجسم می‌سازد که برای رسیدن به مال و منال از هیچ کاری روی‌گردان نیستند. 🔸دکتر فارس ابراهیمی حریری در کتاب «مقامه‌نویسی در ادبیات فارسی» می‌نویسد: «همدانی مانند یک روان‌شناس زبردست و هوشیار، عقده‌های روانی و خصوصیات فکری مردم عصر خود را تشریح می‌کند و با عبارات ادبی خنده‌دار و بسیار لطیف طبقهٔ نوکیسه و تازه به دوران رسیده و قاضیان مال‌مردم‌خوار را با بی‌پروایی رسوا می‌کند. در داستان‌های او روح نیرنگ و افسون موج می‌زند. گاهی خواننده را به خنده وامی‌دارد و گاهی او را به خشم در می‌آورد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز در مقامه‌نویسی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸مثلاً در «مقامهٔ اصفهانیه»، ممکن نیست که کسی پس از خواندن آن از کار مزوّرانهٔ ابوالفتح اسکندری، که نمونه و فرد شاخص آن عصر در کسب مال حرام است، مشمئز نشود و از طبقه‌ای که به نام دین اسلام به عوام‌فریبی می‌پردازند و هر روز به عنوانی دکان باز می‌کنند، در خشم نشود و منزجر نگردد. 🔸ذیلاً قطعهٔ کوچکی از «مقامهٔ نیشابوریه» ترجمه می‌شود که در آن عیسی‌بن‌هشام در نیشابور مشغول نماز جماعت بوده که ناگهان مردی در لباس مخصوص قاضیان از آنجا می‌گذرد. پس از نماز می‌پرسد: این کیست؟ مردی که کنارش بوده او را چنین وصف می‌کند: «او ساسی است که جز بر لباس یتیمان نمی‌افتد. ملخی است که جز بر مزرعهٔ حرام فرود نمی‌آید. دزدی است که جز به خزانهٔ اوقاف نقب نمی‌زند. راهزنی است که جز بر ضعیفان یورش نمی‌آورد. گرگی است که خلق خدا را جز بین رکوع و سجود پاره نمی‌کند. جنگجویی است که مال خدا را جز پیش چشم شاهدان و عاهدان غارت نمی‌کند. او دست از دینش شسته و دنائت خویش را پنهان ساخته است. لسان قضاوت او درست است و زبان و دستش کج. او سبیلش را کوتاه ساخته و ظاهرش را آراسته و در عوض دامش را گسترده است. زبان‌آوری و ورع او به چشم می‌زند، در حالی که دروغ‌ها و طمع‌کاریش پنهان است. 📎📎📎 منبع: (تاریخ طنز در ادبیات فارسی. حسن جوادی. صفحه۸۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan