eitaa logo
طرز طنز
62 دنبال‌کننده
124 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📜اَلحَمدُلِلّه...🤲 ♦️حکایت♦️ عربی در بیست و هفتم رمضان، ماه را دید گداخته و باریک شده، گفت: «اَلحَمدُلِلّه‌ِالَّذی انحَلَّ جِسمَکَ کَما خَمَّصتَ بَطنی»؛ سپاس مر آن خدای را که گداخت جسم تو را، همچنان‌که تهی ساختی تو شکم مرا. 📎📎📎 منبع: (لطایف‌الطوایف. فخرالدین علی‌صفی. صفحه۱۴۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شگردهای دومعنایی ✏️(double meaning)🖍 بخش دوم✏️✏️ شگردهای دومعنایی(double meaning) در لطیفه‌ها که فروید، دسته‌بندی و ارائه کرد: 🔹هم‌نامی با نام اشخاص و اشیا (meaning as a name and a thing) 🔹معنای استعاری و حقیقی (metaphorical and literal meaning) 🔹دومعنایی خاص (double meaning proper) 🔹دو پایانی (double entendre) 🔹چندمعنایی همراه با تلمیح (double meaning with an allusion) 🔸دو نمونه لطیفه با شگردهای دومعنایی🔸 📜حاکم آمل از بهر سراج‌الدین قمری براتی نوشت بر دهی که نام او پَس بود. سراج‌الدین به طلب آن وجه می‌رفت. در راه باران سخت می‌آمد. مرد و زنی را دید که گهواره‌ای و بچه‌ای بر دوش گرفته به زحمت تمام می‌رفتند. پرسید که راه پَس کدام است؟ مرد گفت: اگر راه پَس دانستمی ، بدین زحمت گرفتار نشدمی. [هم‌نامی نام روستا که «پَس» است با قید پس.] 📜قزوینی تابستان از بغداد می‌آمد. گفتند: آنجا چه می‌کردی؟ گفت: عَرَق. [چه می‌کردی هم در معنای «چه‌کاری انجام می‌دادی؟» و هم در معنای «از شدت گرمای بغداد «چه می‌کردی؟»] 🖇🖇🖇 منبع: (درباره طنز. ابوالفضل حری. صفحه۴۹-۵۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
اثری پژوهشی- تحلیلی از دکتر ، براساس بیانات حضرت امام خمینی(رضوان‌الله تعالی علیه) از اولین روزهای نهضت تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی(۱۳۴۱-۱۳۶۶ ه.ش) منتشر شده در دوره‌ی ۲۲جلدی صحیفه‌ی امام. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖سخنرانی(۱)📼 🗓زمان: ۸ صبح ۲۶ فروردین ۱۳۴۳/ ۲ ذی الحجه ۱۳۸۳ 🕌مکان: قم، مسجد اعظم 📄موضوع: تحلیلی از قیام ۱۵ خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما و روحانیان شما دیدید که روزنامه‌ی اطلاعات در روز سه‌شنبه هجدهم فروردین نوشت که ... جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت. ... این علمای اسلام، این علمای اسلام در ماورای جو هستند؟ این‌هایی که با شما یک قرارداد سری کرده‌اند خوب اسم ببرید. آقا، اگر مردی اسم ببر؛ بگو که خمینی توی حبس[بود] ما رفتیم پیش او و او گفت که بر گذشته‌ها صلوات!... (صحیفۀ امام، ج۱: ۲۹۰) ✍ افشای ادعای مطبوعات رژیم شاه مبنی بر توافق روحانیان با انقلاب سفید، با بهره‌گیری از لحن مطایبه‌آمیز و کنایی. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖سخنرانی(۲)📼 🗓زمان: ۸ صبح ۲۶ فروردین ۱۳۴۳/ ۲ ذی‌الحجه ۱۳۸۳ 🕌مكان: قم، مسجد اعظم 📄موضوع: تحلیلی از قیام ۱۵ خرداد عملکرد دولت و رسالت علما و روحانیان ... «مملکت مترقی»! تو از لولهنگ(آفتابه)سازی هم باز بالا نرفتی. رزم‌آرا گفت: ما غیر از لولهنگ‌سازی چیزی بلد نیستیم. کشتندش. این «مملکت مترقی»! این مملکت مترقی که الان نسبت به هر چیزش احتیاج دارد به خارج؟ از اسرائیل کارشناس می‌آورد، ای وای! به اسرائیل می‌فرستد که یاد بگیرند. (صحیفۀ امام، ج ۱ :۳۰۵) ✍ افشای پوشالی بودن داعیۀ ترقی مملکت از جانب رژیم در برابر وابستگی شدید به بیگانگان با لحنی کنایی و ریشخندآمیز. 📎📎📎 منبع: (تبسم دوست. اسماعیل امینی. صفحه ۲۹ و ۳۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚کاریکلماتور✏️ 🔸مجموعه‌ای از کاریکلماتورهای زنده‌یاد پرویز شاپور، منتشر شده در شماره دوازدهم نشریه‌ی گل آقا🔸 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜حکایت شاعران طامع💵 شاعری در مدح خواجه‌ای بخیل قصیده‌ای بگفت و بر [ا]و خواند، هیچ صله نداد. يک‌هفته صبر کرد و اثری ظاهر نشد. قطعه‌ی تقاضایی* بگفت و بگذرانید، خواجه التفات ننمود. پس از چند روز هجو کرد، خواجه به‌روی خود نیاورد. شاعر بیامد و بر در خانه‌ی او بنشست. چون خواجه بیرون آمد و او را چنان دید، گفت: «ای شوخ‌چشم بی‌حیا! مدح گفتی هیچت ندادم، قطعه‌ی تقاضا آوردی پروا نکردم، هجو کردی به‌روی خود نیاوردم، دیگر به چه امیدی اینجا نشسته‌ای؟» گفت: «بدان امید که بمیری و مرثیه‌ات نیز بگویم!» خواجه بخندید و او را صله‌ای نیکو بخشید. 🔸نظیر: بزرگوارا در انتظار بخشش تو نمانده است مرا بیش ازین شکیبایی سه شعر رسم بود شاعران طامع را یکی مدیح و دوم قطعه‌ی تقاضایی اگر بداد ثنا و اگر نداد هجــا ازین سه‌گانه دو گفتم دگر چه فرمایی؟ (دیوان کمال‌الدین اصفهانی. صفحه۴۱۳) * قطعه شعری که به‌وسیله‌ی آن، مادح از ممدوح صله یا زمینی خواهد. 🖇🖇🖇 منبع: (خواندنی‌های ادب فارسی.علی‌اصغر حلبی.صفحه۶۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی اجمالی معنا و مفهوم واژه‌ی «تطفیل»✍ تطفیل ( = Going uninvited to a feast): طفیلی شدن. تَطَفَّلَ وطَفَلَ: صَارَ طُفَيليّاً. و الطفيلي: الذي يَدْخُلُ وَليمةٌ وَ لَمْ‌يُدْعَ إليها، وَ هُوَ منسوب إلى رَجُلٍ آسمهُ طُفَيل‌العرائس(لسان العرب). و نیز گفته‌اند تطفیل، عبارت از دخول در سفره‌ی مردمان برای خوردن طعام و نان است، بی‌آنکه شخص را دعوت کرده باشند. و آن را از لئامت و پست‌فطرتی دانسته‌اند، و گفته‌اند: وَ مِنَ اللوم التطفيل، وهُوَ التعرُّضُ لِلطَّعَامِ، مِنْ غَيْرِ أَنْ يُدعَى إِلَيْهِ. و علت اینکه تطفیل را جزو مباحثِ مُزاح و شوخ‌طبعی یاد کرده‌اند به احتمال زیاد این است که کارهای آنان و حرکات و اعمالشان در عروسی‌ها و مجالس سرور مایه‌ی خنده و لاغی و خوشی وقت مردم می‌شده است. کسانی که به تطفیل مشهورند در ادب تازی و فارسی بسیارند و محققان و دانشمندان اسلام در اخبار آنها کتاب‌های زیادی پرداخته‌اند. 🔹🔸🔹 جاحظ بصری و ابن‌عبد ربه و راغب اصفهانی و دیگران فصول مشیعی درباره‌ی آنان و اخبارشان آورده‌اند و خطیب بغدادی (وفات ۴۶۳ هـ. ق.) مورّخ معروف تاریخ بغداد، کتابی جداگانه به نام التطفیل پرداخته است. مقصود از طفیل هم که یاد شد طفیل العرائس است که همۀ طفیلی‌ها بدو منسوب‌اند. شاید مشهورترین نماینده‌ی تطفیل اشعب‌طمّاع باشد که نوادر و شوخ طبعی‌های او حتی در این اواخر توجه مستشرقان را به خود جلب کرده و از جمله روزنتال کتابی نوشته به نام مزاح در اسلام نخستین (Humour in Early Islam) که اخبار اشعب را در آن گردآوری کرده است و بحثی نیز در ماهیت مزاح و خنده در آغاز آن آورده که اهمیت بسیار دارد. 🔹🔸🔹 [جاحظ، البيان والتبيين، ۲۲۱-۲۵/۳؛ ابن‌عبدربه، العقد الفريد ۲۰۵۱۲/۶؛ ابن‌ندیم، الفهرست، ۲۰۹، چاپ تجدّد؛ دینوری المعارف، ۶۱۲، دکتر ثروت عکاشه. جاحظ گوید: طفیل العرائس را گفتند: «دو دو تا چند تا می‌شود؟» گفت «چهار تا کلوچه!» (البيان و التبيين، ۲۲۱/۳). قيل لطفيلِ العرائس: «كَمْ اثنان في اثْنَيْنِ؟» قال: «اَرْبَعَةُ اَرْغِفَةٍ».] سنائی در هجو شاعران معاصر خود گوید: عامیان را خدایگان دانند مهتران را به پاسبان خوانند همه تطفیل‌ْخوی و جاسوس‌اند! همه ناشسته روی و منحوس‌اند یک قصیده دویست‌جا خوانده پیش هر سِفله ریش را لانده (حدیقه، ۴۹۲، مدرس) 🔗🔗🔗 منبع: (تاریخ طنز و شوخ‌طبعی در ایران و جهان اسلام. دکتر علی‌اصغر حلبی. صفحه ۱۱۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
🌺باسلام و احترام🌺 🔸با توجه به تذکر بعضی از اساتید و دوستان عزیز، سرفصل مستقلی با عنوان در کانال ایجاد شد، که شامل مطالبی از جمله شعر، حکایت و داستانک، لطیفه، معرفی کتاب، یادداشت و مقالات پژوهشی و... خواهد بود.🔸 🙏باسپاس از همراهی و توجه شما🙏 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖صله‌ی شعری که هنوز در راه است!💵 سعیدای «زکی» اردستانی(د ۱۰۲۲ ق) از شعرای اواخر سده‌ی دهم و اوایل سده‌ی یازدهم هجری است. از قطعه شعر مطایبه‌آمیز او برمی‌آید که مدت‌ها در انتظار صله‌ای بوده که ممدوح او برایش فرستاده ولی هنوز به دستش نرسیده! 🔸قطعه🔸 ای که از همت جهانگیرت غیر آوازه‌ای به ما نرسید وی که از ابر رحمت عامت نیم قطره به این گیا نرسید! در دعاگویی‌ام همیشه ولی غیر آمینم از دعا نرسید در ثناخوانی‌ام مدام ولی غير تحسینم از ثنا نرسید! هیچ‌کس اندرین دیار نماند که ز خوان تواش صلا نرسید ،من چه کردم که با کمال هنر هیچ چیزم جز اشتها نرسید در نخستم به لطف خود دادی ای دریغا به انتها نرسید لطف کردی ولی تمام نشد وعده دادی ولی به‌جا نرسید عمر در انتظار رفت و هنوز صله‌ی شعر ما به ما نرسید! 📎📎📎 منبع: (چنته.محمدعلی مجاهدی.صفحه۱۷۳-۱۷۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی و تحلیل انواع آیرونی در مثنوی (منتشر شده در دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۵. شماره۸۳) بخش اول✏️ ✍ آیرونی ساختاری مولانا در داستان «آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب»، با بهره‌گیری از آیرونی ساختاری به داستان ویژگی خاصی می‌بخشد. او که در این حکایت تعصب مذهبی را سبب احولی (دوبینی) و نزاع و دشمنی میان پیروان ادیان الهی می‌داند، معتقد است که آنچه روح واحد همۀ ادیان را در چشم پیروانشان متکثر و متفاوت نشان می‌دهد، تعصب است؛ تعصبی که باعث می‌شود شاه جهودان موسی(ع) و عیسی(ع) و مذهب آنها را دوگانه نشان دهد: بود شاهی در جهودان ظلم ساز دشمن عیسی و نصرانی گداز عهد عیسی بود و نوبت آن او جان موسی او و موسی جان او شاه احول کرد در راه خدا آن دو دم ساز خدایی را جدا (مولانا، ۱/۱۳۸۳: ب ۶-۳۲۴) ✍ همان‌طور که ملاحظه می‌شود، این نوع از آیرونی در ساختار روایت نهفته است. باوجود آگاهی کامل خواننده از منظور واقعی نویسنده و وضعیت حاکم بر داستان، شخصیت داستان، یعنی مرد احول، نادانسته و به اقتضای دوبین بودن خود آلت اجرای منظور راوی و انتقال پیام استعاری -که همانا هستی‌سوز و خانه‌برانداز بودن عصبیت جاهلانه و تعصب است- به مخاطب می‌شود. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی و تحلیل انواع آیرونی در مثنوی (منتشر شده در دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۵. شماره۸۳) بخش دوم✏️✏️ ✍ در داستان «موذن ناخوش آواز» نیز به گونه‌ای دیگر آیرونی ساختاری بازتاب پیدا می‌کند. مؤذنی بدصدا و بد آوا که کافران را به اسلام می‌خواند: یک مؤذن داشت بس آواز بد در میان کافرستان بانگ زد چند گفتندش مگو بانگ نماز که شود جنگ و عداوت‌ها دراز او ستیزه کرد و پس بی‌احتراز گفت در کافرستان بانگ نماز (مولانا، ۵/۱۳۸۳: ب ۹-۳۳۶۷) مولانا ادامه می‌دهد که هنگامی که این مؤذن زشت‌آواز به نصیحت دوستان گوش نکرد و کار خویش به پیش برد، کافری، پرسان پرسان، با حلوا و هدیه سراغ او آمد: شمع و حلوا با چنان جامه‌یْ لطیف هدیه آورد و بیامد چون الیف پرس پرسان کین مؤذن کو؟ کجاست؟ که صلا و بانگ او راحت‌فزاست (همان ب ۲-۳۳۷۱) و هنگامی که از او می‌پرسند که کجای آواز این مؤذن بد آوا راحت‌فزاست، چنین پاسخ می‌دهد که: دختری دارم لطیف و بس سنی آرزو می‌بود او را مؤمنی هیچ این سودا نمی‌رفت از سرش پندها می‌داد چندین کافرش در دل او مهر ایمان رسته بود همچو مجمر بود این غم من چو عود هیچ چاره می‌ندانستم در آن تا فروخواند این مؤذن آن اذان گفت دختر چیست این مکروه بانگ؟ که به گوشم آمد این دو چاردانگ؟ من همه عمر این‌چنین آواز زشت هیچ نشنیدم درین دیر و کنشت خواهرش گفتش که این بانگ اذان هست اعلام و شعار مؤمنان! (همان،ب۸۰-۳۳۷۴) دختر باور نمی‌کند و از دیگران پرس‌وجو می‌کند که این آواز زشت چیست، و چنین می‌شنود که این آواز مسلمانی است: چون یقین گشتش رخ او زرد شد از مسلمانی دل او سرد شد (همان، ب۳۳۸۳) مرد کافر، شادی‌کنان می‌گوید که با این اذانی که تو دادی من از این پس با خیال راحت خواهم خفت. کافر به او هدایایی می‌دهد و می‌گوید به خاطر این خدمتت تا ابد عبد تو هستم و اگر ثروتی داشتم دهانت را پر از زر می‌کردم. ✍ شاعر در این داستان، با بهره‌گیری از آیرونی ساختاری، نقض غرض را به خوبی و با تمثیلی ماندگار و عمیق به تصویر می‌کشد و تناقض نیت و نتیجه را که مترتب بر رفتار ناآگاهانه است، به زیبایی نمایان می‌سازد. (نیز ر.ک: قصه‌های «کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب» همان، ۲ ب (۱۲۱۵ - ۱۱۹۲)، «آن زن که طفل او بر سر ناودان خزید» همان، ۴ ب (۷۵-۲۶۵۷) و «حمله بردن سگ بر کور گدا» همان، ۲ ب (۸۶-۲۳۵۴) و ..... 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🔗🔗🔗 منبع: (چنته درویش.محمدعلی مجاهدی.صفحه۲۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚برای فلسطین🇵🇸 ✍ترسوها😩 از کوه‌هایمان می‌ترسند می‌دانند آبستن هزار انتفاضه است از خانه‌هایمان می‌ترسند می‌دانند هر تکه‌اش سرباز انتفاضه است از قلب‌هایمان می‌ترسند می‌دانند می‌تپد در سینه‌ی این شعرها که انتفاضه را تکثیر می‌کند... [آبان۸۳] 🔸🔸🔸 ✍پوزخند😊 سنگی فرستاد گلوله‌ای پس گرفت زخمی بر سینه‌اش به عدالت جهان پوزخند زد... [آبان۸۳] 📎📎📎 منبع: (چراغانی بی‌دلیل. حمیدرضا شکارسری. صفحات ۶۲و۶۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شعرهای گاوی🐄 🔸قلعه‌ی حیوانات🔸 در کوچه، گوسفندم در مدرسه، طوطی در اداره، گاو به خانه که می‌رسم، سگ می‌شوم چوپانی از برنامه کودک داد می‌زند گرگ آمد! گرگ آمد! و من کنار بخاری شعر تازه‌ام را پارس می‌کنم! (صفحه۱۶) 🔹حمایت🔹 گاو، گاو است چه در هلند باشد، چه در اسپانیا چه مال مش‌حسن باشد، چه کار مهرجویی من به دادخواهی گاوهای جهان آمده‌ام قصاب مهربانی هستم جنب سفارت هند گوشت گوساله موجود است! (صفحه۱۷) 🔸شاخدار شکنی🔸 همه‌ی گاوها، گوساله به دنیا می‌آیند منِ گوساله، گاو به دنیا آمدم شیرم را دوشیدند شاخم را شکستند از دباغ‌خانه که برگشتم عزیز شدم حالا نشسته‌ام پشت ویترین گالری کفش سایز ۳۷ درست اندازه‌ی پای ملیحه! (صفحه۱۹) 🔹اقرار🔹 چوپان چراگاه ارض موعودم گوسفندان زیادی در من می‌چرند گرگ‌های زیادی از من می‌درند سگ‌های زیادی با من می‌دوند چیزی به موسی شدنم نمانده است این گوساله‌ها اگر بگذارند! (صفحه۲۲) 📎📎📎 منبع: (شعرهای گاوی. اکبر اکسیر. ابوالقاسم تقوایی) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜شاعر بَنگی😪 تذکره نگاران در شرح‌حال کاهی میانکالی (۹۸۸ق) نوشته‌اند: میرغلامعلی«آزاد» بلگرامی این مطلب را از ثمرات‌القدس نقل کرده است وقتی که کاهی رباعی زیر را در تعریف «بنگ» سرود: هرکس که ز اسرار خدا آگاه است پیوسته میان بنگیانش راه است! از بنگ شود سرّ انا‌الحق ظاهر چون هر برگش به‌صورتِ اللّه است! شيخ عبدالنّبى صدرالصدور او را تکفیر کرد و اکبر پادشاه را بر آن داشت که او را تعزیر کرده و به خاطر شهرت دادن این مطلب در میان مردم، مورد بازخواست قرار دهد. کاهی را در مجلس حاضر کردند و جرم کاهی را به او تفهیم کردند. کاهی از اکبر پادشاه خواست تا از حضرت شیخ بپرسد که آیا گاهی بر سبیل تفتن از «بنگ» استفاده کرده است یا نه؟! شیخ از شنیدن این حرف برآشفت و گفت: استغفرالله! تاکنون صورت بنگ را ندیده‌ام تا چه رسد به چشیدن آن! کاهی سخن حضرت شیخ را پذیرفت و گفت: اگر اندکی از آن را تناول کرده بودند در مقام انکار من برنمی‌آمدند و چون من اناالحق می‌گفتند! و اکبر پادشاه که خود مذهب آفتاب‌پرستی را رواج می‌داد و به باورهای دینی پای‌بند نبود، از پاسخ کاهی بر سر ذوق آمد و او را از حضور خود مرخص کرد. [خزانه عامره.صفحه۵۲۸] 🖇🖇🖇 منبع: (چنته درویش.محمدعلی مجاهدی.صفحه۵۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖هنر در انتخابات📽 📝مؤسسه‌ی تبلیغاتی و سینمایی «جینگیلی مَستون» آمادگی خود را برای ساختن فیلم‌ها و سریال‌های تبلیغاتی نامزدهای انتخابات اعلام کرد. طبق اعلام روابط‌عمومی این مؤسسه، کلیه‌ی نامزدهای انتخابات اعم از چپ، راست، یه‌وری و بی‌طرف می‌توانند از امروز با در دست داشتن مدارک نامزدی خود، با مراجعه به‌ این مؤسسه و پر کردن فرم‌های مربوطه فیلم تبلیغاتی خود را در ژانرهای ملودرام، معمّایی، جنگی، علمی - تخیلی، معناگرا، مخاطب خاص و نیز ژانرهای ترکیبی سفارش دهند. در ضمن این مؤسسه این امکان را فراهم کرده است که بازیگران دلخواه و مورد علاقه‌ی هر نامزد، در نقش مقابل وی به ایفای نقش بپردازند. 📎📎📎 منبع: (وقایع اختلافیه. امیدمهدی‌نژاد. صفحه۳۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مقام طنز و طیبت در سخن سعدی✍ 🔹طنز زبانی دارد که نمی‌توان آن را به زبان عمومی برگرداند. درست مثل زبان شعر که اگر به نثر برگردانده شود، چیزی دیگر از آب درمی‌آید. اما طنز بیش‌تر به حکمت و فلسفه نزدیک است، به‌خصوص که اهل طنز حماقت و قول و فعل بی‌خردانه را نشان می‌دهند. 🔸طنز صورت‌های متفاوت دارد، یک قسم آن طنز روان‌شناسی است که به خلقیات و منش اشخاص بازمی‌گردد. غالب طنزها در ادبیات ما در این حوزه جای می‌گیرند. به این نمونه از حکایت سعدی توجه کنید: 📝📝📝 یکی در مسجد سنجار به تطوع بانگ گفتی، به ادایی که مستمعان را از او نفرت بودی و صاحب مسجد امیری بود عادل نیک‌سیرت، نمی‌خواستش که دل آزرده گردد. گفت: ای جوان‌مرد، این مسجد را مؤذنان‌اند قدیم. هر یکی را پنج دینار مرتب داشته‌ام، تو را ده دینار می‌دهم تا جای دیگر روی. بر این قول اتفاق کردند و برفت. پس از مدتی در گذری پیش امیر باز آمد. گفت: ای خداوند! بر من حیف کردی که به ده دینار از آن بقعه به در کردی، که این‌جا که رفته‌ام بیست دینارم همی دهند تا جای دیگر روم و قبول نمی‌کنم. امیر از خنده بی‌خود گشت و گفت: زنهار تا نستانی، که به پنجاه راضی گردند. به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گل چنان‌که بانگ درشت تو می‌خراشد دل 🔗🔗🔗 منبع: https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1496124/%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D9%88-%D8%B7%DB%8C%D8%A8%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍ بخش اول✏️ سگی پای صحرانشینی گزید به‌ خشمی که زهرش ز دندان چکید شب از درد بیچاره خوابش نبرد به خیل اندرش دختری بود خرد پدر را جفا کرد و تندی نمود که آخر تو را نیز دندان نبود؟ پس از گریه مرد پراکنده‌روز بخندید کی بابک دل‌فروز مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم توان کرد با ناکسان بدرَگی ولیکن نیاید ز مردم، سگی 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍ بخش دوم✏️✏️ 🔸بنای اصلی و اساسی طنز در این حکایت منظوم، طنز عبارت است و به‌جهت ساختار دوگانه‌ی آن به لطیفه شباهت دارد. بخش اول و مبتدا، وقتی است که یک سگ پای صحرانشینی را می‌گزد. بخش دوم و منتها، گفتگوی پدر با دخترش است. 🔹لطیفه‌ها اغلب ساختاری دوبُنی دارند، که از مبتدا شروع می‌شوند و گزارش می‌دهند و بخش منتها در تضاد با بخش اول است. همچنان‌که در این حکایت، در مبتدا، مرد صحرانشین را سگ می‌گزد و در بخش منتهاست که دخترک با پدرش تندی می‌کند که: «که آخر تو را نیز دندان نبود؟» و پدر خنده‌کنان پاسخ می‌دهد: «مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش محال است اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم» 🔸مطابق با سبک و سیاق سعدی، این حکایت لطیفه‌وار نیز پیامی دارد: «توان کرد با ناکسان بدرگی ولیکن نیاید ز مردم، سگی» 📎📎📎 منبع: (بررسی طنز در بوستان. محمدعلی علومی. صفحه ۱۳۲-۱۳۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝شعرهای فرانو✏️ 🔸اعترافات🔹 از دو کلمه بیزارم: عشق و سیاست مادر به عشق رسید، کور شد پدر به صندلی رسید، لال شد یک روز صندلی را از زیر پاش پراندند زبان درآورد و مادر پرفروش‌ترین کتاب سال شد! 📎[بفرمایید بنشینید صندلی عزیز. صفحه۷۵] 🔸مواجب🔹 حقوق بشر حقوق حيوانات حقوق کودکان کار حقوق زنان حقوق شهروندی حقوق معلمان حقوق کودکان عقب مانده حقوق عقب مانده‌ی کارگران وای... ما چقدر حقوق‌بگیر داریم! 📎[رادیاتور .صفحه ۲۸] 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜حکایت ✍ احمقی از کنار قبرستان عبور کرد، قبر[ی]خالی دید. با خود خیال کرد، می‌روم در قبر می‌خوابم، ببینم نکیر و منکر راست است؟ رفت و خوابید، قافله رسید. یک‌بار[ه] از قبر درآمد. قاطرها رم کردند، بارها را انداختند. مُکاری مرد را زیر چوب انداخت و بزد. چون به خانه آمد، زنش گفت: کجا بودی که رخت‌هایت پاره و سرت شکسته؟ گفت: من مرده بودم، این حالت مرده است. زن گفت: در قبر و قیامت چه خبر است؟ گفت: اگر قاطر مردم را رم ندهی خبری اصلاً نیست. 🖇🖇🖇 منبع: (کتاب مستطاب حمدان و نمدان. میرزا مهدی بدایع نگار لاهوتی. نسخهٔ خطّی محفوظ در امریکا. برگ۶۲) 🔸آدرس کانال هزلیات و هجویات: @hazliatvahajviat 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖نماز بی‌‌وضو!✍ 🔸ملاّ فرخ حسین «ناظم» هروی، از سخنوران ولایی و بنام سده‌ی یازدهم هجری در سبک هندی است. او درباره‌ی شرف زیارت حرم علوی در نجف اشرف برای زائران بیت‌الله‌الحرام رباعی زیبایی دارد: در وصف علی خرد فرو می‌ماند خاک نجفش به آبرو می‌ماند از راه نجف به کعبه هرکس نرود حجّش به نماز بی‌‌وضو می‌ماند! 🔹[دیوان ناظم هروی. ص ۵۸۷]🔹 📎📎📎📎 منبع: (چنته. محمدعلی مجاهدی. صفحه ۲۰۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حکایت✍ 🔸این ییلاق و قشلاق را از کجا آورده‌اید؟🔸 🔹 مرحوم میرزا ابوالحسن خان دکتر، از اولین اطبایی بود که به اسلوب طب جدید درس خوانده و بالطبع از چهار مزاج و چهار خلط قدما اطلاعی نداشت و یا اگر داشت درست نمی‌دانست. زنی برای استعلاج پیش او آمده گفت: «حکیم باشی! طبعم گرم است و استخوان‌هایم سرد، سردی می‌خورم با من نمی‌سازد و گرمی هم ضرر می‌کند. دکتر به تعجب پرسید: «خانم! این ییلاق و قشلاق را از کجا آورده‌اید؟!» 🔗🔗🔗 منبع: (خواندنی‌های ادب فارسی. علی‌اصغر حلبی. صفحه۵۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan