eitaa logo
طرز طنز
64 دنبال‌کننده
117 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 دعای کودکان😊 🔸🔹🔸 جمعی به دعای باران بیرون رفتند و همه‌ی اطفال مکتب‌ها را با خود بردند‌. ظریفی گفت که: «این طفلان را کجا می‌برید؟» گفتند: «تا دعا کنند، که ایشان بی‌گناهان‌اند و دعای بی‌گناهان مستجاب است.» گفت: «اگر دعای ایشان مستجاب شدی، یک مکتب‌دار در همه عالم زنده نماندی!» 🔗🔗🔗 منبع: (از لطافت‌های زندگی. شهاب‌الدین عباسی. صفحه۱۶۷) @tarzetanz
📝 دویدن در پی دروغ خود🤑 روزی (اشعب) در کوچه‌ای می‌گذشت و جمعی از اطفال بازی می‌کردند. گفت: «ای کودکان این‌جا چرا ایستاده‌اید؟ و حال آنکه در سر چارسو کسی یک خروار سیب سرخ و سفید آورده و بر مردم بخش می‌کند.» کودکان که آن شنیدند به یک‌بار ترک بازی کرده رو به چارسو دویدند. از دویدن ایشان اشعب نیز در طمع افتاد و دویدن گرفت. او را گفتند: «به خبر دروغ که خود ساخته‌ای چرا می‌دوی؟» گفت: «دویدن اطفال از روی جدّ و اهتمام مرا به طمع انداخت، که شاید این صورت واقعی باشد و من محروم مانم!» 📎📎📎 منبع: (از لطافت‌های زندگی.شهاب‌الدین عباسی.صفحه۱۸۳-۱۸۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜بصر و بصیرت👌 🔸پاسخ امام سجاد علیه‌السلام به تعریض یزید لعنة‌الله علیه🔸 🔗🔗🔗 منبع: (لطایف‌الطوائف. فخرالدین علی‌صفی. دکتر حسن نصیری جامی. صفحه۴۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜اَلحَمدُلِلّه...🤲 ♦️حکایت♦️ عربی در بیست و هفتم رمضان، ماه را دید گداخته و باریک شده، گفت: «اَلحَمدُلِلّه‌ِالَّذی انحَلَّ جِسمَکَ کَما خَمَّصتَ بَطنی»؛ سپاس مر آن خدای را که گداخت جسم تو را، همچنان‌که تهی ساختی تو شکم مرا. 📎📎📎 منبع: (لطایف‌الطوایف. فخرالدین علی‌صفی. صفحه۱۴۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜حکایت شاعران طامع💵 شاعری در مدح خواجه‌ای بخیل قصیده‌ای بگفت و بر [ا]و خواند، هیچ صله نداد. يک‌هفته صبر کرد و اثری ظاهر نشد. قطعه‌ی تقاضایی* بگفت و بگذرانید، خواجه التفات ننمود. پس از چند روز هجو کرد، خواجه به‌روی خود نیاورد. شاعر بیامد و بر در خانه‌ی او بنشست. چون خواجه بیرون آمد و او را چنان دید، گفت: «ای شوخ‌چشم بی‌حیا! مدح گفتی هیچت ندادم، قطعه‌ی تقاضا آوردی پروا نکردم، هجو کردی به‌روی خود نیاوردم، دیگر به چه امیدی اینجا نشسته‌ای؟» گفت: «بدان امید که بمیری و مرثیه‌ات نیز بگویم!» خواجه بخندید و او را صله‌ای نیکو بخشید. 🔸نظیر: بزرگوارا در انتظار بخشش تو نمانده است مرا بیش ازین شکیبایی سه شعر رسم بود شاعران طامع را یکی مدیح و دوم قطعه‌ی تقاضایی اگر بداد ثنا و اگر نداد هجــا ازین سه‌گانه دو گفتم دگر چه فرمایی؟ (دیوان کمال‌الدین اصفهانی. صفحه۴۱۳) * قطعه شعری که به‌وسیله‌ی آن، مادح از ممدوح صله یا زمینی خواهد. 🖇🖇🖇 منبع: (خواندنی‌های ادب فارسی.علی‌اصغر حلبی.صفحه۶۵) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan