📖در ستایش دیوانگی🤪
#رؤیا_صدر
#نشریه_گل_آقا
بخش چهارم✏️✏️✏️✏️
او سپس از زندگی عقلا شاهد میآورد که:
« همواره با مسکنت و گرسنگی و بدبختی دست به گریبانند و زندگی را در فراموشی و گمنامی و نفرت دیگران میگذرانند، حال آنکه جیب دیوانگان سرشار از سکههای طلاست و در حکومت دولتها شرکت میکنند و از همهی امتیازات برخوردارند. بنابراین عقل بهچهکار خواهد آمد، وقتی بزرگان از هیچ چیز به قدر عقل نفرت ندارند؟...» بنابراین بزرگترین بدبختی ملت آن است که «اختیارش دست مردمی فلسفهباف یا مدعی دانش بیفتد.»
آنگاه نتیجه میگیرد: «دیوانگی اساس و مبنای اجتماع است. همین دیوانگی است که امپراتوریها، حکومتها، محاکم و دارالشوراها را اداره میکند.» سپس در یک کلام خلاصه میکند: «زندگی آدمی، یک بازی دیوانگی است.»!
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_کتابهای_طنز
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪
#رؤیا_صدر
#نشریه_گل_آقا
بخش پنجم✏️✏️✏️✏️✏️
دیوانگی برای نشان دادن تسلط خود بر زندگی آدمیان، در کتاب، به ارائهی مستندات گوناگونی از میان اقشار و طبقات مختلف متوسل میشود. ابتدا زندگی ارباب انواع را شاهد میآورد که: «در آن جز دیوانگی مطلق چیزی نیست.» سپس به زنان، پیران، کودکان و کاشفان اشاره میکند که هرکدام به نوعی از دیوانگی سهم دارند. پس از آن به زندگی سالکان مذهبی یا راهبان، پادشاهان، شاهزادگان، درباریان و بزرگان اطراف شاه اشاره میکند و در نهایت لبهی تیز حملات خود را متوجه پاپ، کاردینال و اسقفها میکند که: «همه از لطف و عنایت دیوانگی، زندگی دلپذیر و خالی از هر غم و رنجی دارند و بعضاً همچنان که شایستهی همهی آزادمردان است، صمیمانه و با حقشناسی، دیوانگی را مورد پرستش و ستایش قرار میدهند.»
کتاب، با آوردن مستنداتی از سخنان بزرگان در ستایش از دیوانگی به پایان میرسد و مؤلف، آن را با این عبارت تمام میکند که:
«ای دوستان و هواخواهان دیوانگی، خوش باشید، کف بزنید، خوش بیاشامید و سلامت زندگی کنید.»
🖇🖇🖇
منبع:
(نشریه گلآقا. کیومرث صابری فومنی. سال هفتم - شماره دوازدهم. صفحه۱۹)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_کتابهای_طنز
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبکشناسی طنز صائب تبریزی✍
#ابوالقاسم_رادفر
#صدرا_قائد_علی
#حمید_طبسی
🔹تناقضگویی🔹
پارادوکس یا متناقضنما تصویری است که دو روی ترکیب آن به لحاظ مفهوم، یکدیگر را نقض میکنند.»(المعجم:ص۳۸۲). بهعبارتی دیگر ترکیبی که از نظر ظاهر ضدیت دارند؛ اما از نظر واقع و نفسالامر وحدت دارند؛ وحدتی ناشی از مبانی عرفانی و اعتقادی همهی مثالهای پارادوکس از نوعی تعبیر و تفسیر و تاویل عرفانی، فلسفی، اعتقادی و ایدوئولوژیکی برخوردار است. (نقد بدیع:ص۹۶)
ساخت ترکیبات متناقض در شعر صائب را میتوان نوعی سبک ادبی شاخص برای طنزپردازی وی بهشمار آورد. در حقیقت شعر صائب آیینهای است که رفتار متناقض مردم روزگارش را در بیان متناقضنما نمایش میدهد. او برای نشان دادن حقیقت ذات این افراد که میخواهند با ریاکاری خود را مثبت نشان دهند، از بیان پارادوکسی استفاده میکند که تصویری گویا از دو بعد متناقض وجود آنان است. طنز زمانی از ساختار متناقضنما حاصل میشود که مخاطب با خلاف عادتها مواجه میشود.
🔸🔸🔸
شود ز آب وضو تازه داغهای ریا
مگر شراب نمازی کند ردای مرا
(صائب: ج۱ ص۳۰۸)
شاعر در این بیت براساس تناقضگویی و تقابل آب وضو و شراب، برخی ناروایان اهل شریعت را به ریا متهم میکند.
🔸🔸🔸
توبه نتوان کرد از می تا شراب ناب هست
از تیمم دست باید شست هرجا آب هست
(همان: ج۲ ص۴۱۹)
دلیل شرعی آوردن برای بادهخواری، تناقضگویی محسوب میشود. همچنین شراب ناب را بهجای آب مطهر در نظر گرفتن و وضو ساختن کاملاً تقابل ایجاد کرده و ابراز طنز شاعر ساخته که با تمثیل مصرع دوم، بیانی گزنده و نیشدار بوجود آورده است.
🔸🔸🔸
عکس خود را دید در می، زاهد کوتاهبین
تهمت آلودهدامانی به جام باده بست
(همان: ج۲ ص۶۰۹)
نفاق و نماز ریایی زاهد مورد ملامت قرار گرفته و همچنین کوتاهبینی با بیان تناقضی «آلوده دامانی جام باده» طنز زیبایی ساخته است.
🔸🔸🔸
واعظ تو همان در درکالاسفل جهلی
بهر تو اگر منبر صدزینه بسازند
(همان: ج۲ ص۲۱۲۰)
بیان منبر صدزینه و درکالاسفل، تناقضی برای ذکر جهل واعظ است. او در ظاهر بر بلندی منبر جلوس کرده و در نظر عوام، بلندمرتبه است؛ اما از نظر صائب، جاهلی بیش نیست.
🔸🔸🔸
چنان شد عام در دوران چشمش وسعت مشرب
که با سجاده زاهد ساحت میخانه میروبد
(همان: ج۲ ص۱۲۶)
شاعر زاهدی را توصیف میکند که با سجاده (نماد قداست و پاکی) ساحت میخانه را که با شرع در تضاد است، میروبد. با سجادهی میخانه را جارو کردن تناقضی است که طنز زیبایی ایجاد کرده است.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبکشناسی طنز صائب تبریزی✍
#ابوالقاسم_رادفر
#صدرا_قائد_علی
#حمید_طبسی
🔹حسنتعلیل🔹
حسنتعلیل آن است که برای امری دلیلی تخیلی و غیرطبیعی و ادعایی بیاورند که با آن امر ارتباط لطیفی داشته باشد. بسیاری از طنزهای صائب نتیجهی حسنتعلیل است.
🔸🔸🔸
بینیازست ز پوشش سر ارباب جنون
سر بیمغز به دستار نهان میدارند
(همان: ج۲ ص۱۷۰۲)
طنز صریح و زهردار صائب به زاهدان ریاکاری است که آنان را ارباب جنون مینامد و حسنتعلیلی میآورد که آنها برای آن دستار بر سر میبندند، تا سر بیمغز خود را پنهان کنند.
🔸🔸🔸
ملایمت طمع از زاهدان خشک مدار
که هر گلی که ز کاغذ بود گلابش نیست
(همان: ج۲ ص۸۸۶)
با حسنتعلیل طنزی ایجاد کرده است که برخی زاهدان خشکاندیش به گل کاغذی مانند شدهاند که از آن گلاب بهدست نمیآید.
🔸🔸🔸
دوری ز خرابات نه از خشکی زهدست
ترسم گرو باده نگیرند ردایم
(همان: ج۴ ص۵۹۳۴)
علت دوری شاعر از خرابات، خشکی زهد نیست؛ بلکه میترسد ردایش را در گرو باده قبول نکرده و به او بادهای ندهند. حسنتعلیل باعث ایجاد طنز شده است.
🔸🔸🔸
نه ز زهدست اگر لب نگذارم به شراب
ساغری نیست در این بزم به اندازهی من
(همان: ج۳ ص۶۳۰۵)
شراب نخوردن شاعر، بهخاطر زهد نیست؛ بلکه با حسنتعلیل طنزی آفریده و میگوید که در این بزم پیمانهای به اندازهی من وجود ندارد.
🔸🔸🔸
عکس خود را دید در می زاهد کوتاهبین
تهمت آلوده دامانی به جام باده بست
(همان: ج۳ ص۱۲۱۳)
یکی از عللی که زاهد جامباده را آلودهدامن میداند این است که عکس خود را در آن دیده و در واقع آنکه آلوده دامن است، خود زاهد است.
🔸🔸🔸
مرا چو سبحه گره آن زمان به کار افتاد
که کار من ز توکل به استخاره رسید
(همان: ج۲ ص۴۰۲۹)
شاعر یکی از علل گره افتادن در کار خود را استخاره بهجای توکل میداند.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبکشناسی طنز صائب تبریزی✍
#ابوالقاسم_رادفر
#صدرا_قائد_علی
#حمید_طبسی
🔹بزرگنمایی🔹
بزرگنمایی در اصطلاح اهلادب، زیادهروی نامعقولی است در توصیف کسی یا چیزی؛ بهعبارت دیگر، نوعی بیان اغراقآمیز است که نقاب نابسامانیهای جامعه را بهکناری زده و حقایق را با زبان طنز بیان میکند. «طنزنویس چهرهی بدیها و مفاسد را با اغراق و درشتنمایی آفتابی میکند و سعی دارد تفاوت وضعیت نابسامان موجود را با وضعیت آرمانی نشان دهد.»(زبان، صور و اسباب ایجاد طنز ص۱۱۶)
🔸🔸🔸
به زاهدان نکند می ز ننگ آمیزش
وگرنه هیزم خشکست مفت آتش تیز
(صائب: ج۵ ص۲۳۱۹)
بزرگنمایی در مصرع اول، سازندهی طنز بیت است. خشکی و جهل زاهد تعبیر به هیزم خشک شده که مناسب آتش میباشد. بیان این مطلب، تمسخری به زاهد و ناآگاهی وی از عشق الهی میباشد.
🔸🔸🔸
زمین از سایهاش چون آسمان نیلوفری گردد
به این عمامه واعظ چون به منبر میتواند شد
(همان: ج۳ ص۱۴۱۹)
بزرگی دستار واعظ با اغراق مطرح شده است که بر سر او سنگینی میکند. شاعر به تمسخر گفته واعظ با این سنگینی عمامه آیا میتواند بر منبر برود؟ بیت، طنزی گزنده در خود
دارد.
🔸🔸🔸
بی زرق و ریا نیست نماز شب زاهد
معیوب بود هرچه به شب تار فروشند
(همان: ج۴ ص۲۱۲۲)
در این بیت، آنقدر در مورد عیوب زاهد اغراق شده است که حتی نماز شب او نیز بیارزش و معیوب دانسته میشود.
🔸🔸🔸
در و دیوار در وجد آمد و از جا نمیجنبد
ز زهد خشک، زاهد زیر دیوارست پنداری
(همان: ج۶ ص۳۲۹۵)
زاهد تنگنظر، از اجسامی چون در و دیوار هم بیارزشتر دانسته شده است، چراکه از درک وجد و شوق عاشقانهی ناشی از معرفت باطنی بازمانده است، درحالیکه در و دیوار به وجد آمدهاند؛ ولی او خاموش است. تشخیص موجود در مصرع اول اغراقگونه است. همچنین «زیر دیوار بودن زاهد» تمسخری اغراقآمیز به زاهد دارد.
🔸🔸🔸
مکن اسراف در اسباب شید و زرق ای زاهد
که چندین مرده را آن گنبد عمامه بس باشد
(همان: ج۳ ص۱۵۰۰)
شاعر با لحنی طنزگونه، دستار زاهد را اسباب ریاکاری وی قلمداد کرده و میگوید که هر چه بزرگتر باشد، دلیل بر آلوده بودن بیشتر وی به اسباب ریاکاری است و در این سخن
بزرگنمایی کرده است.
🖇🖇🖇
منبع:
(ماهنامه تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی.سال سیزدهم.شماره دوم.اردیبهشت۹۹. صفحات۱۶۷-۱۷۳)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖فهم شوخطبعی کودکان از نظر مکگی👶
#سعید_بینیاز
#سایت_شیرین_طنز
#سایت_دفتر_طنز_حوزه_هنری
بخش اول✏️
بعد از ارائهی نظریهی پیاژه در نیمهی دوم قرن بیستم، نظریههای زیادی در حوزههای مختلف به وجود آمد که کاملاً تحتتأثیر نظریهی پیاژه بود. یکی از شیرینترین این نظریهها، نظریهی یکی از استادان دانشگاه تگزاس به نام «مکگی» است. او در مورد فهم شوخطبعی در کودکان پژوهش میکرد و متوجه شد که مراحلی که پیاژه میگوید روی درک شوخطبعی در کودکان موثر است. مکگی دریافت کودکان در فهم شوخطبعی از این مراحل میگذرند:
🔸مرحله ۱
یکونیم تا دو سالگی(عدم تجانس بین اشیا و کاربردشان)
مکگی میگوید تا یک و نیم سالگی بچهها شوخطبعی را نمیفهمند. نه اینکه نمیخندند. بله کودکان میخندند، اما به شوخطبعی ما یا خودشان نمیخندند. در این مرحله که پایان دورهی حسی-حرکتی است، کودکان دارند با اشیا ور میروند تا کاربردشان را بدانند. در این آزمون و خطا، آنها گاهی اشتباههای خندهداری میکنند. مثلاً از لیوان بهجای گوشی تلفن استفاده میکنند. این استفادهی تناقضآمیز موجب خندهی بزرگسالان میشود. کودک بدون اینکه بداند کارش اشتباه است، فقط به خاطر خندهی دیگران این کار را تکرار میکند. این شروع عمل شوخطبعانه در کودکان است.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#روانشناسی_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖فهم شوخطبعی کودکان از نظر مکگی👶
#سعید_بینیاز
#سایت_شیرین_طنز
#سایت_دفتر_طنز_حوزه_هنری
بخش دوم✏️✏️
🔸مرحله ۲
از دو تا سه سالگی (عدم تجانس میان کلمات)
در این مرحله که دایرهی واژگانی کودک به طرز شگفتانگیزی دارد وسیع میشود. بارها پیش میآید که اشتباهاً کلماتی را بهجای هم بهکار ببرد. مثلاً دست بهجای پا، سگ بهجای گربه و غیره. این اول، باعث خندهی دیگران و بعد باعث خندهی خود کودک میشود.
🔸مرحله ۳
از سه تا هفت سالگی (عدم تجانس میان مفاهیم)
در این مرحله که تقریباً منطبق با مرحلهی پیش عملیاتی پیاژه است کمکم دارد مفاهیم در ذهن کودکان شکل میگیرد. «مفهوم» یعنی مجموعهای از نشانهها که نشانگر یک چیز در ذهن کودک هستند. مثلاً اینکه گربه یک موجود پشمالو با چشمهای بادامی براق و صدای «میو» است. حالا هر وقت که بین این نشانهها تناقضی پیش بیاید، مثلاً گربه بهجای صدای همیشگی(میو) صدای گاو(ما) را در بیاورد، برای کودک خندهدار است. ایدهای که میتواند برای شخصیت طنز ساختن برای کودکان بسیار الهامبخش باشد.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#روانشناسی_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖فهم شوخطبعی کودکان از نظر مکگی👶
#سعید_بینیاز
#سایت_شیرین_طنز
#سایت_دفتر_طنز_حوزه_هنری
بخش سوم✏️✏️✏️
🔸مرحله ۴
از هفت تا یازده سالگی (خندیدن به معناهای دوگانه)
در این سن که مطابق با مرحلهی عملیات عینی پیاژه است، کودک بهخاطر خاصیت «برگشت پذیری» ذهنش میتواند معناهای دوگانهی کلمات یا اصطلاحها را درک کند. بسیاری از طنازیهای نویسندگان و شاعران ادبیات کودک بر پایهی همین معناهای دوگانه است. بهعنوان مثال، کودک در این سن معنای دوگانه «مگر زبان نداری» در این لطیفه را متوجه میشود:
بچهای دستش را دراز میکند و از آنطرف سفره نمک برمیدارد، پدرش به او میگوید: مگر زبان نداری؟ او میگوید: زبان دارم اما تا آنطرف سفره نمیرسد!
🔸مرحله ۵
از یازده سالگی به بعد (شوخطبعیهای انتزاعی)
نظریهی مکگی در مرحلهی قبل تمام میشود، اما نظریههای جدیدتر میگویند مرحلهی پنجمی هم وجود دارد. در مرحلهی پنجم که مطابق با مرحلهی تفکر انتزاعی پیاژه است، ما میتوانیم به طنزهایی که یک فرم را کاملاً بههم زدهاند بخندیم. چون خندیدن به این ساختارشکنی احتیاج به یک تفکر انتزاعی دارد. مثلاً در این سن است که تازه این سری از معماهای معروف برای ما خندهدار میشود:
سوال: میدانی که چطور ۶ فیل در یک فولکسواگن جا میشوند؟
پاسخ: سهتا فیل جلو و سهتا فیل عقب!
📎📎📎
منبع:
سایت شیرینطنز (shirintanz.ir)
سایت دفتر طنز حوزه هنری (daftaretanz.ir)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#روانشناسی_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی و تحلیل انواع آیرونی در مثنوی
(منتشر شده در دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۵. شماره۸۳)
#شهرام_احمدی
#نرگس_شفیعی_آکردی
بخش اول✏️
✍ آیرونی ساختاری مولانا در داستان «آن پادشاه جهود که نصرانیان را میکشت از بهر تعصب»، با بهرهگیری از آیرونی ساختاری به داستان ویژگی خاصی میبخشد. او که در این حکایت تعصب مذهبی را سبب احولی (دوبینی) و نزاع و دشمنی میان پیروان ادیان الهی میداند، معتقد است که آنچه روح واحد همۀ ادیان را در چشم پیروانشان متکثر و متفاوت نشان میدهد، تعصب است؛ تعصبی که باعث میشود شاه جهودان موسی(ع) و عیسی(ع) و مذهب آنها را دوگانه نشان دهد:
بود شاهی در جهودان ظلم ساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
عهد عیسی بود و نوبت آن او
جان موسی او و موسی جان او
شاه احول کرد در راه خدا
آن دو دم ساز خدایی را جدا
(مولانا، ۱/۱۳۸۳: ب ۶-۳۲۴)
✍ همانطور که ملاحظه میشود، این نوع از آیرونی در ساختار روایت نهفته است. باوجود آگاهی کامل خواننده از منظور واقعی نویسنده و وضعیت حاکم بر داستان، شخصیت داستان، یعنی مرد احول، نادانسته و به اقتضای دوبین بودن خود آلت اجرای منظور راوی و انتقال پیام استعاری -که همانا هستیسوز و خانهبرانداز بودن عصبیت جاهلانه و تعصب است- به مخاطب میشود.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی و تحلیل انواع آیرونی در مثنوی
(منتشر شده در دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۵. شماره۸۳)
#شهرام_احمدی
#نرگس_شفیعی_آکردی
بخش دوم✏️✏️
✍ در داستان «موذن ناخوش آواز» نیز به گونهای دیگر آیرونی ساختاری بازتاب پیدا میکند. مؤذنی بدصدا و بد آوا که کافران را به اسلام میخواند:
یک مؤذن داشت بس آواز بد
در میان کافرستان بانگ زد
چند گفتندش مگو بانگ نماز
که شود جنگ و عداوتها دراز
او ستیزه کرد و پس بیاحتراز
گفت در کافرستان بانگ نماز
(مولانا، ۵/۱۳۸۳: ب ۹-۳۳۶۷)
مولانا ادامه میدهد که هنگامی که این مؤذن زشتآواز به نصیحت دوستان گوش نکرد و کار خویش به پیش برد، کافری، پرسان پرسان، با حلوا و هدیه سراغ او آمد:
شمع و حلوا با چنان جامهیْ لطیف
هدیه آورد و بیامد چون الیف
پرس پرسان کین مؤذن کو؟ کجاست؟
که صلا و بانگ او راحتفزاست
(همان ب ۲-۳۳۷۱)
و هنگامی که از او میپرسند که کجای آواز این مؤذن بد آوا راحتفزاست، چنین پاسخ میدهد که:
دختری دارم لطیف و بس سنی
آرزو
میبود او را مؤمنی
هیچ این سودا نمیرفت از سرش
پندها میداد چندین کافرش
در دل او مهر ایمان رسته بود
همچو مجمر بود این غم من چو عود
هیچ چاره میندانستم در آن
تا فروخواند این مؤذن آن اذان
گفت دختر چیست این مکروه بانگ؟
که به گوشم آمد این دو چاردانگ؟
من همه عمر اینچنین آواز زشت
هیچ نشنیدم درین دیر و کنشت
خواهرش گفتش که این بانگ اذان
هست اعلام و شعار مؤمنان!
(همان،ب۸۰-۳۳۷۴)
دختر باور نمیکند و از دیگران پرسوجو میکند که این آواز زشت چیست، و چنین
میشنود که این آواز مسلمانی است:
چون یقین گشتش رخ او زرد شد
از مسلمانی دل او سرد شد
(همان، ب۳۳۸۳)
مرد کافر، شادیکنان میگوید که با این اذانی که تو دادی من از این پس با خیال راحت خواهم خفت. کافر به او هدایایی میدهد و میگوید به خاطر این خدمتت تا ابد عبد تو هستم و اگر ثروتی داشتم دهانت را پر از زر میکردم.
✍ شاعر در این داستان، با بهرهگیری از آیرونی ساختاری، نقض غرض را به خوبی و با
تمثیلی ماندگار و عمیق به تصویر میکشد و تناقض نیت و نتیجه را که مترتب بر رفتار ناآگاهانه است، به زیبایی نمایان میسازد.
(نیز ر.ک: قصههای «کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب» همان، ۲ ب (۱۲۱۵ - ۱۱۹۲)، «آن زن که طفل او بر سر ناودان خزید» همان، ۴ ب (۷۵-۲۶۵۷) و «حمله بردن سگ بر کور گدا» همان، ۲ ب (۸۶-۲۳۵۴) و .....
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚علاقهی تضاد، مبنای استعارهی تهکّمیه🤓
#بیان_و_معانی
#سیروس_شمیسا
🔸بهاین معنی که واژهیی را درست در معنی ضد آن بهکار برند و مثلاً بهجای افتضاح بگویند: عالی! و بهجای بداقبالی بگویند: مژده! و یا به فرد ضعیف بیدست و پایی رستم دستان اطلاق کنند. تضاد کامل را قدما از مقولهی شباهت محسوب کرده و بهاینگونه مجاز، استعارهی تهكّميه یعنی استعارهی ریشخند میگفتهاند؛ زیرا این مجاز برایاستهزا و سخره بهکار میرود، چنانکه در قرآن مجید آمده است:
🔹 فَبَشِّرْهُمْ بِعذابٍ اَليـم. یعنی: ای پیغمبر کافران را به عذاب سخت بشارت ده!»🔹
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟
گفتم ای خواجهی عاقل هنری بهتر از این؟!
[حافظ]
که مراد از خواجهی عاقل در مقام طنز، خواجهی نادان است.
🖇🖇🖇
منبع:
(بیان و معانی. سیروس شمیسا. صفحه۳۰)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_دین
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانیهای محتوایی در شعر
#علیرضا_قزوه و #سمیح_القاسم
با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍
#قاسم_سالاری
#رضا_علی_اکبری
#اطهر_تجلی_اردکان
بخش اول✏️
🔸اعتراض به نالایقان و بیدردان🔸
قزوه به گمنامی شهیدان، ثروتاندوزی شیادها با نام آنان و سکوت دینفروشان دنیادوست و مردان بیتحرک و تأثیر، معترض است:
🔹
سخت گمنامید، اما ای شقایق سیرتان
کیسه میدوزند با نام شما شیادها
(قزوه، ١٣٨٤ : ١٨)
🔹
هلا دینفروشان دنیاپرست!
سکوت شما پشت ما را شکست
(همان : ۲۷)
🔹
آی مردان چُرت
مردان خط و خط بازی
مردان خرناسه
هنوز نیزههای شکسته برجاست...
(همان : ٦٢)
🔹
سمیح هم در این مورد دقیقاً چون قزوه میاندیشد:
انهض/و لا تنهض/فاشباه الرجال/كما عهدت علىالرجال اباطره...
(القاسم: ۱۹۹۳ ج۳ ص۱۹۰)
برخیز! که مردوارهها/همچنان بر مردها سرورند! / ...
(بيدج، ١٣٧٣ : ٢٥)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_جهان_و_آثارشان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانیهای محتوایی در شعر
#علیرضا_قزوه و #سمیح_القاسم
با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍
#قاسم_سالاری
#رضا_علی_اکبری
#اطهر_تجلی_اردکان
بخش دوم✏️✏️
🔸اعتراض به اروپاییان و غربیان معاند🔸
نگاه شعر دورهی جنگ در کشور ما به مرزها محدود میشد. بعد از جنگ اعتراضش به دشمن داخلی بود، اما در مرحلهی سوم است که اعتراض شاعران داخلی با اعتراض شاعران دیگر کشورها درهم میآمیزد و ادبیات پایداری شکل میگیرد.
قزوه در همنوایی با شاعران معترض دیگر ملتها بهویژه شاعران فلسطینی چنین
میگوید:
🔹
گوساله را با خوک، جمع کن
نجاست را با سیاست آمریکایی
تا مثل من بدت بیاید از
قصاب پسر
از چاقوی سیاست
بدت بیاید از آریل شارون و رایس...
(قزوه، ١٣٨٤ : ١٤٨)
🔹
ای خدای آفرینندهی موسی و فرعون با هم
که قادری جرج کوچک را
به یک گنجشک
یا یک سوسمار بدل کنی...
(همان: ۱۵۳)
سميح
به سیاستهای نظامی و اقتصادی دولت امریکا اعتراض میکند:
🔹
تلک سمفونيه الكاوبوى/تعزفها اساطيل الخرافه/فى طقوس الصم/تعزفها على اوتار قلبک انت/موعظه من الشركات/والبورصات والثكنات...
(القاسم، ۱۹۹۳: ج ۳ ص ۱۸۳)
این سمفونی گاوچرانهاست/که ناوگانهای موهومش مینوازند/بر تارهای قلب تو/در
فصلهای ناشنوایی/موعظهگونه، مینوازندش/از سوی شرکتها/و بازارهای بورس و سربازخانهها...
(بيدج، ۱۳۷۳ : ۲۲)
سمیح در شعری با عنوان «اروپاییان» میسراید:
🔹
يخرجون مساءً لنزهتهم فىالحدايق الكلاب المدلله الناعمه حولهم والصغار النظيفون بفترينه حالمه...
(القاسم، ۱۹۹۳ : ج ۳ ص ٢٥٨)
عصرها/برای گردش به پارک میروند/ سگهای نازپرورده ملوس/بر گردشان/و کودکان تمیز که به ویترینهای رؤیایی میچسبند....
(بيدج: ١٣٧٣ : ٤٨)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_جهان_و_آثارشان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانیهای محتوایی در شعر
#علیرضا_قزوه و #سمیح_القاسم
با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍
#قاسم_سالاری
#رضا_علی_اکبری
#اطهر_تجلی_اردکان
بخش سوم✏️✏️✏️
🔸اعتراض به سازمانهای جهانی و حقوقبشری منفعل و سکوت آنها در برابر ظلم🔸
قزوه از رئیسجمهور آمریکا[بوش] و شورای امنیت گله میکند:
🔹
از بوش و
گوسفندهای مرینوس و
شورای امنیت بدم میآید
و دارد سرگیجه میرود اعصابم...
(قزوه، ١٣٨٤ : ١٥٢)
و سازمان ملل را از یک بادمجان بیخاصیتتر میداند و شورای امنیت را بازیچهی قدرتها:
🔹
ای خدای آفرینندهی بادمجان و سازمان ملل
خدای آفرینندهی شورای امنیت و منچ؟...
(همان: ۱۵۳)
🔹
حالا قطاری از سلام
در زیر خاک، راه میافتد
و میرسد چه زود
به کربلا
به وادیالسلام نجف
این قطار را
نه سازمانملل میبیند
نه ماهوارهها
فقط او میبیند و شاعران!...
(همان: ۱۸۲)
سمیح هم از گوش ناشنوای شورای امنیت ناله سر میدهد:
🔹
ناديت من عشرين عام/يا مجلس الامن المقره - آه-/من عشرين عام
(القاسم ، ٦٣٥:١٩٨٧)
بیست سال است فریاد میکنم/ای شورای محترم امنیت/آه، بیست سال است/فریاد میکنم/...
(بيدج، ١٣٧٣ : ٤٢)
سمیح در شعری با عنوان «به تمام مردان شیک پوش در سازمان ملل» اعتراض خود را عمیقاً ابراز میکند:
🔹
ايها الساده من كل مكان/ربطات العنق فى عز الظهره/ والنقشات المثيره/ما الذي تجديه في هذا الزمان؟/...ايها الأحذيه اللامعة الاسودا من كل مكان/نقمتي اكثر من صوتي/... (القاسم ۱۵:۱۹۸۷)
آقایان در هر کجا که هستید/کراواتهایتان در گرمای روز/ و نقشهی خیالانگیز/چه سودی دارند امروز؟/...ای کفشهای سیاه براق در هر کجا که هستید/خشمم بزرگتر از صدای من است/...
(بيدج، ۱۳۷۳ : ٤٦٩٤٧)
🔹
في الخامس/من شهر حزيران الماضى/طار جميع القتلى الامم المتحده/ واشتركوا بالجلسه غير العادية/...
(القاسم ٤٢٨:١٩٨٧)
در پنجم ژوئن/تمام کشتگان/به سازمان ملل پرواز کردند/تا در جلسه فوقالعاده شرکت کنند!/...
(بيدج، ١٣٧٣: ٥٣)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_جهان_و_آثارشان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚همسانیهای محتوایی در شعر
#علیرضا_قزوه و #سمیح_القاسم
با تأکید بر سه مفهوم عشق، اعتراض و طنز✍
#قاسم_سالاری
#رضا_علی_اکبری
#اطهر_تجلی_اردکان
بخش چهارم✏️✏️✏️✏️
عنصر غالب بعضی از سرودههای این دو شاعر، «طنز» است؛ یعنی با طنز شروع میشود؛ ادامه مییابد و با طنز پایان میپذیرد. البته طنز غالباً با عنصر اعتراض در این کارها بههم آمیخته است. این اشعار چون طولانی است به آوردن پارههایی از آنها بسنده میشود:
🔹
و تهمت، صلهی شعرهای من شد!
دلتنگ نیستم
و کفی بالله شهیدا
ببخشید اگر پایم را
از گلیمم بیشتر دراز کردم
تقصیر کوچکی گلیم بود!...
شاعر
در میتینگهای ادبی
از سالنهای مجلل سر در میآورد
شاعر وقتشناس باید فقط زیباییها را ببیند
مهم نیست اگر صندلیهای چرخدار
چرخ غرور میزنند
مهم نیست اگر به اسلام وصلهی ناجور میزنند
شاعر باید مگسش را بپراند
شاعر باید چشمش کور باشد...
(قزوه، ٥٠:١٣٨٤)
🔹
دیروز در خیابان زنی را دیدم
که مانتوهای سبک سامورایی را تبلیغ میکرد
با آستینهای تنگ
مخصوص آنان که با تیمم نماز میخوانند
و تاجری سهتیغه را
که به مرد شش میلیون دلاری محل نمیگذاشت
هزار تا چاقو میساخت
همهاش را احتکار میکرد
در یک گوشه مردم با دو حلقه لاستیک، خوشبخت میشدند...
(همان:۵۳)
🔹
...ملت یتیم میشد اگر
این مشت زن نبود
دولت یتیم میشد اگر
آن برادران نبودند
سیاست یتیم میشد اگر
این «مادموازل» نبود
خانقاه غیرانتفاعی
مجهز به شومینه و شعر و یاهو
مریدهای تمام وقت میپذیرد...
(همان: ۹۱)
سمیح با اضافه کردن کلمهی «قدیم» به شورایامنیت گویی میخواهد بیتأثیری آن را در حال حاضر نشان دهد:
🔹
یا مجلس الامن القديم/صوتی یجییک زهره حمرا/من حقل الجريحه/فالى اللقاء... الى اللقا/ يا مجلس الامن القديم/...
(القاسم، ٦٣٦:١٩٨٧)
ای شورای قدیم امنیت/صدای من/چونان گلی سرخ/بهسوی تو میآید/از کشتزار جنایت؛ پس به امید دیدار/به امید دیدار/ای شورای قدیم امنیت...
(بيدج، ٤٣:١٣٧٣)
🔗🔗🔗
منبع:
(دوفصلنامه مطالعات تطبیقی فارسی عربی. سال۵. شماره۷. بهار و تابستان۹۹. صفحات۸۷-۱۰۸)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_جهان_و_آثارشان
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝شعرهای فرانو📌
#رادیاتور
#اکبر_اکسیر
📗لایک👍
کار گرگ، دریدن و خفهکردن است
کار کفتار، مردهخواری
گوسفندی تعریف میکرد:
سگ گله اگر غرق اینستاگرام نمیشد
چوپان بیچاره
رسوای کتابهای درسی نبود!
(صفحه٣٩)
📚📚📚
📙سلبریتیها🤳
صوفیان میچرخند
و مثل پیچ در
خاک فرو میروند
عارفان اما ثابت میمانند و به آسمان میرسند
برای صوفیان یک قونیه قرص ماشین بیاورید گیوههایشان را گریسکاری کنید
تا به حفاری خود ادامه دهند
با عارفان کاری نداشته باشید
ثوابت، از سبکسری سیارات
ستاره میشوند!
(صفحه٣٠)
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚آلازون= Alazon 🥷
#محمدرضا_اصلانی
#فرهنگ_واژگان_و_اصطلاحات_طنز
📝معادلهای دیگر: خود فریب، سرباز لاف زن
🔸آلازون همراه با آیرون و لوده، جزو سه شخصیت قراردادی کمدیهای قدیم یونان است. آلازون مردی بلوفزن، ترسو و خودفریب است که در تقابل با آیرون قرار میگیرد. Braggadaccio معادل انگلیسی آلازون یونانی است. Braggadaccio از واژهی brag به معنى لافزدن یا braggart بهمعنی لافزن، همراه با پسوند اضافی(augmentative) ایتالیایی occio - ساخته شده است.
🔸این شخصیت اولین بار در نمایشنامهی «پهلوانپنبه» اثر پلاتوس، نمایشنامهنویس روم باستان، ظاهر شد. نیکولا اودال، اولین نمایشنامهنویس انگلیسی بود که در نمایشنامهی «رویستر دویستر» از آن استفاده کرد. بعدها ویلیام شکسپیر در «هنری ششم» با شخصیت فالستاف، و بنجانسن در «هرکس سرخُلق خویش» با شخصیت بوداریل، آلازون را دوباره خلق کردند...
🔸پهلوانپنبه، دانشمند عوضی، سرباز لافزن، آدم فضلفروش و فيلسوف مالیخولیایی نمونههای رایج آلازون هستند. سنکس ایراتوس (Senex Iratus) یا پدر ظالم، سردستهی آلازونها است. او با خشم، تهدید، وسوسهی دایمی ذهن و سادهلوحیاش به پولیفموس(Polyphemus) شخصیت دوزخی رمانش شبیه است. شخصیت ارباب آلورتی (Squre Allworthy) در «تام جونز» اثر هنری فیلدینگ همان نقش نمایشی آلازون را دارد.
🔗🔗🔗
منبع:
(فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز. محمدرضا اصلانی. صفحه۱۳)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#معرفی_کتابهای_طنز
#واژگان_طنز_و_شوخطبعی
#معرفی_طنزپردازان_جهان_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚ویژگیهای ضدکمیک در یکتاپرستی✍
#جان_موریل
#کمدی_تراژدی_و_دین
#البرز_حیدرپور
🔸در برابر [این] عناصر موافق کمیک در یکتاپرستی شمار بزرگتری عناصر ضدکمیک وجود دارند. یکی آن است که در هر لحظه، جهان هستی و زندگی هر یک از ما یا در مسیر درست حرکت میکند یا در مسیر نادرست. هر لحظه بر پایهی معیارهای خدا داوری میشود، و ما همواره مستعد سقوطیم.
🔹در سنتهایی مانند کالوَن، ما گمراهیم و خود به تنهایی توانا بر هیچ چیز نیستیم مگر سقوط. پس نیاز فوری در هر لحظه وجود دارد، همچنان که پیامبران یهود، عیسی [علیهالسلام]، پولس، محمد[صلیاللهعلیه و آله و سلم] به ما یادآوری کردهاند.
🔸با جهتگیری دائمی به سوی خواست خدا و داوری واپسین، نه مجالی برای توقف است، نه جایی برای بازی، نه زمانی برای تنآسایی. همانگونه که عیسی گفته است: «در روز داوری ما برای هر واژهی بیهوده مسئول خواهیم بود.» (انجیل متی ۱۲:۳۶)
🔹چون کتاب مقدس و قرآن پیروی از خواست خدا را ارزش اصلی خود دانستهاند، نمیتوانند از لذت بردن از چیزی دفاع کنند که برخلاف خواست خدا باشد، مانند رذیلت و حماقت بشری، که حجم عمدهی چیزی را میسازند که در کمدی به آن میخندند.
🔸در قلب بینش کمیک، توانایی لذت بردن از ناهمخوانی در تجربهی خودمان قرار دارد، که ناشایستگی، درماندگی و کاستیهای اخلاقی خودمان را هم در برمیگیرد. اما لذت بردن از چنین ناهمخوانیهایی با یکتاپرستی ناسازگار است، زیرا وقتی چیزها بهگونهای نیستند که میبایست باشند، این موضوعی است برای نگرانی، نه شادی.
🖇🖇🖇
منبع:
(کمدی تراژدی و دین. جان موریل. البرز حیدرپور. صفحه ۱۰۷)
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_کتابهای_طنز
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖حلزونهای خانهبهدوش✍
🔸کتاب معرفی شده شامل مباحثی در نقد جریان روشنفکری و ارتباط آن با انقلاب اسلامی است.
علت معرفی این اثر در کانال #طرز_طنز ، شیوهی بیان هنرمندانه و استفادهی مناسب از شگردهای طنزنویسی مانند تعریض و تمسخر، طعنه و تهکم، تناقض و ... در نقدهای دقیق و عالمانهی این شهید والامقام است، که موجب انبساط خاطر مخاطب شده و او را به تفکر و تأمل بیشتر دعوت میکند.
#طنز_و_دین
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#روز_هنر_انقلاب_اسلامی
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖دوگانگی طنز و طعنهی خواص و عوام ✍
#کتاب_طنز
#محمد_مددپور
#سورن_کییر_کهگور
🔸از مطاوی تفکر و اندیشه کییرکهگور در باب عبارات طنز و استهزا و طعنهآمیز، صرف شوخی و مطایبه و جوک و مضحکه به معنی متعارف آن نیست، او به دنبال طنز ویرانگر سقراطی است که بیشتر نیش و سوزشی ایجاد میکند تا نوش و راحتی غفلت.
🔹از این منظر کییرکهگور با جوکرها و طنزپردازان ژورنالیسم رسمی و دلقکهای تماشاخانهها نسبت و رابطه ندارد. او به دنبال شومنهای شوخ نیست و برای عوامالناس که روحی دونژوانی[اغواگر، تنوعطلب، بیتفاوت نسبت به احساسات دیگران] دارند و اخلاق را برای خنداندن خلایق زیر پا میگذارند، ارزشی قائل نمیشود.
🔸از این نظر، او طالب انسانی عمیقتر است مانند سقراط ویرانگر یک تمدن یا مانند سوفسطاییان گروهی اهل علم و ادب روزمره. شاید به تسامح و تساهل بگوییم به قیاس معالفارق او بیشتر طالب چارلیچاپلین است تا مستربین و خواهان عبید زاکانی است تا کریم شیرهای و اجمالاً او در جستجوی انسان دردمند است تا انسان شوخطبع لطیفهگو و مسخره.
🔗🔗🔗
منبع:
(کتاب طنز۱. سیدعبدالجواد موسوی.صفحه۴۰)
#تئوری_طنز
#طنز_مقدس
#فلسفه_طنز
#پژوهش_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_جهان_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚میز با وفا✍
#واژه_در_دست_تعمیر
#سعید_سلیمانپور_ارومی
یکی از بزرگان به شکلی تمیز
شنیدم که چسبید عمری به میز!
چو گیسوی مهطلعتانِ «طراز»
مدیریت و عمر او شد دراز
به هنگام نزعش ز خویشان کسی
بر آن میز زد زور بیجا بسی
نشد کنده میز از بر محتضر
مگر شد از آن محتضر را خبر
بزد شیشهی قرص را بر سرش
که میزش نگردد جدا از برش
همه در عجب چون پس از مرگ نیز
نداد از کف خویش دامان میز
نگو میز بر کس ندارد وفا
تو بنگر وفاداری میز را
شده میت و میز با هم کفن
در این کار حیران شده گورکن
جدا کردنش چون نه مقدور شد
به همراه آن میز در گور شد!
منبع:
(واژه در دست تعمیر. سعید سلیمانپور ارومی. صفحه۱۲۰ )
#فلسفه_طنز
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مرز بندی «خود» و «دیگری»✍
#درآمدی_بر_طنز_عرفانی
#علیرضا_محمدی_کلهسر
#محمدعلی_خزانهدارلو
بخش اول✏️
🔹با نگاهی آماری به آثار مطایبهآمیز در ادبیات کلاسیک فارسی میتوان گفت که بیشترین حجم آنها به آثار هجوآمیز مربوط میشوند. چنانکه گفته شد پژوهشگران ریشهٔ این هجوها را رجزها و مفاخرههای موجود در ادبیات عرب میدانند. در ادبیات فارسی نیز هجوها بر اساس انگیزههای گوناگونی شکل گرفتهاند که یکی از مهمترین آنها موضعگیری شاعر در برابر شخصیت یا گروه هجوشونده است(رستگار فسایی، ۱۳۷۲: ۲۳۰ـ۲۳۴).
🔸باتوجه به اینکه یکی از موارد کاربرد هجوهای اعراب نیز رجزخوانیهای پیش از جنگ بوده است (کاسب، ۱۳۶۶: ۲۵-۲۲) میتوان مهمترین زمینهی استفاده از هجو را مقابلهی مستقیم با «دیگری» (other) ذکر کرد. چنین زمینهای را بهنوعی دیگر، در تعاریف امروزین از طنز نیز میتوان یافت، با این تفاوت که «دیگری»، در معنای اصطلاحیِ طنز، بیشتر انگیزه و هدفی اجتماعی دارد تا انگیزهای شخصی.
🔹گفتنی است، معنایی که امروزه از طنز مرسوم است با مفاهیم مدرنی چون انتقاد، اصلاح و اهداف سوم است با مفاهیم اجتماعی پیوند دارد، در حالی که پیش از این به دلیل وجود نداشتن این مفاهیم در نظام فکری جامعه، آنچه امروزه طنز خوانده میشود، از نظر هدف با هجو و از نظر ارزش با هزل (بهعنوان امری غیرجد) در پیوند بوده است.
#تئوری_طنز
#طنز_مقدس
#فلسفه_طنز
#پژوهش_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#فصلنامه_متن_پژوهی_ادبی
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مرز بندی «خود» و «دیگری»✍
#درآمدی_بر_طنز_عرفانی
#علیرضا_محمدی_کلهسر
#محمدعلی_خزانهدارلو
بخش دوم✏️✏️
🔹در برخی پژوهشها، گرایش به هجو بهجای پرداختن به انتقاد، حاصل رابطهی دربار و شاعران در نظامهای اجتماعی پیشین ایران دانسته شده است(رستگار فسایی، ۱۳۷۲: ۲۵۲). ولی به نظر میرسد ریشههای گرایش به هجو را، بیش از این عامل باید در تفاوت میان تلقی گذشته و امروز از مفهوم جامعه و تغییرات اجتماعی دانست.
🔸مفهوم رنگ باختهی انتقاد اجتماعی در ادوار گذشته موجب شده بود تا در میان آثار غیرطنز نیز انتقادها به مسائلی اشاره کنند که به شکلی ثابت در همهی ادوار پیش و پس تکرار میشدند. مضامینی نوعی (typical) چون ریاکاری دینداران، ظلم حكّام، شکمپرستی و شهوت صوفیان، حرص و طمع عالمان دین، غدّاری زمانه و... پیوسته در این قطعات تکرار میشوند که زمینهای جز مرزبندی میان «خود» (self: شاعر، طرفِ برحق) و «دیگری» (other: ابناء زمان، طرفِ ناحق) ندارند.
🔹تمِ اصلی این نمونهها را بهصورت «فراموشی رسوم و تباهی حقایق» در آثاری چون کشفالمحجوب(هجویری ۱۳۵۸: ۷و۸)، تاریخ جهانگشا (جوینی، ۱۳۲۹: ۳)، غزلیات سنایی(سنایی، بیتا: ۸۳-۸۱) و ... میتوان دید. بنابراین، شاید بتوان با اندکی تسامح، بیشتر آثاری را که امروزه بهعنوان طنز در ادبیات فارسی شناخته شدهاند در کنار آثار فراوان هجوهای شخصی به عنوان ابزاری برای مرزبندی آشکار میان «خود» و «دیگری» تلقی کرد.
🔗🔗🔗
منبع:
(فصلنامه متن پژوهی ادبی. شماره۴۸. تابستان۱۳۹۰. صفحات ۷۴-۷۵)
#تئوری_طنز
#طنز_مقدس
#فلسفه_طنز
#پژوهش_طنز
#طنز_و_اخلاق
#یادداشت_ها_و_مقالات
#فصلنامه_متن_پژوهی_ادبی
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📙نمونههایی از سرودههای سهرای سپهری
با محوریت «تناقض» و «تعریض» 📖
#هشت_کتاب
#سهراب_سپهری
🔸🔸🔸
... اهل کاشانم/ نسبم شاید برسد/ به گیاهی در هند، به سفالینهای از خاک «سیلک»/ نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد/ پدرم پشت دوبار آمدن چلچلهها، پشت دو برف/ پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی/ پدرم پشت زمانها مرده است/ پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود/ مادرم بیخبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد/ مرد بقال از من پرسید: چند من خربزه میخواهی؟/ من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند؟.../ ...اهل کاشانم، اما/ شهر من کاشان نیست/ شهر من گمشده است/ منِ با تاب، منِ با تب/ خانهای در طرف دیگر شب ساختهام...
🔹🔹🔹
... من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم/ حرفی از جنس زمان نشنیدم/ هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود/ کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد/ هیچکس زاغچهای را سر یک مزرعه جدی نگرفت/ من به اندازۀ یک ابر دلم میگیرد/ وقتی از پنجره میبینم حوری/-دختر بالغ همسایه-/پای کمیابترین نارون روی زمین/ فقه میخواند...
🔸🔸🔸
... و نپرسیم کجاییم/ بو کنیم اطلسی تازۀ بیمارستان را/ و نپرسیم که فوارۀ اقبال کجاست/ و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است/ و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی، چه شبی داشتهاند/ پشت سر نیست فضایی زنده/ پشت سر مرغ نمیخواند/ پشت سر باد نمیآید/ پشت سر پنجرۀ سبز صنوبر بسته است/ پشت سر روی همه فرفرهها خاک نشسته است/ پشت سر خستگی تاریخ است/ پشت سر خاطرۀ موج به ساحل صدف سرد سکون میریزد...
🔹🔹🔹
... سر هر کوه رسولی دیدند/ ابر انکار به دوش آوردند/ باد را نازل کردیم، تا کلاه از سرشان بردارد/ خانههاشان پر داوودی بود/ چشمشان را بستیم/ دستشان را نرساندیم به سرشاخۀ هوش/ جیبشان را پر عادت کردیم/ خوابشان را به صدای سفر آینهها آشفتیم...
🔸🔸🔸
... من گدایی دیدم/ دربهدر میرفت آواز چکاوک میخواست/ و سپوری که به یک پوستهی خربزه میبرد نماز/ برهای را دیدم، بادبادک میخورد/ من الاغی دیدم، یونجه را میفهمید/ در چراگاه «نصیحت» گاوی دیدم سیر...
🔹🔹🔹
... مسجدی دور از آب/ سر بالین فقیهی نومید کوزهای دیدم لبریز سوال/ قاطری دیدم بارش «انشا»/ اشتری دیدم بارش سبد خالی «پند و امثال»/ عارفی دیدم بارش «تنناها یاهو» / من قطاری دیدم، روشنایی میبرد/ من قطاری دیدم، فقه میبرد و چه سنگین میرفت/ من قطاری دیدم، که سیاست میبرد و چه خالی میرفت...
🔗🔗🔗
منبع:
(هشت کتاب. سهراب سپهری)
#فلسفه_طنز
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖اخوانیهای برای سیدحسن حسینی✍
#قیصر_امینپور
#دستور_زبان_عشق
#سید_حسن_حسینی
چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم
تمام عبادات ما عادت است
به بیعادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟
به هنگام نیت برای نماز
به آلالهها قصد قربت کنیم
چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی «بشنو از نی حکایت» کنیم؟
چه اشکال دارد در آیینهها
جمال خدا را زیارت کنیم؟
مگر موج دریا ز دریا جداست
چرا بر یکی حکم کثرت کنیم؟
پراکندگی حاصل کثرت است
بیایید تمرین وحدت کنیم
وجود تو چون عین ماهیت است
چرا باز بحث اصالت کنیم؟
اگر عشق خود علت اصلی است
چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟
بيا جيب احساس و اندیشه را
پر از نقل مهر و محبت کنیم
پر از «گلشن راز» از «عقل سرخ»
پر از «کیمیای سعادت» کنیم
بیایید تا عین «عینالقضات»
میان دل و دین قضاوت کنیم
اگر سنت اوست نوآوری
نگاهی هم از نو به سنت کنیم
مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت کنیم
برادر چه شد
رسم
اخوانیه؟
بیا یاد عهد اخوت کنیم
بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم
خدایا دلی آفتابی بده
که از باغ گلها حمایت کنیم
رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
«بیا عاشقی را رعایت کنیم»
منبع:
(مجموعه کامل اشعار. قیصر امینپور. صفحات۶۳-۶۵)
#طنز_مقدس
#فلسفه_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan