📝بخشهایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#علی_علیزاده_جوبنی
#ادبیات_انقلاب_اسلامی
بخش سوم✏️✏️✏️
🖍نظارت شدید حاکمیت بر نظام فرهنگی بهویژه پس از سال ۱۳۳۲ و بالأخص با تشکیل سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) در سال ۱۳۳۵ طرح مستقیم دغدغههای سیاسی و اجتماعی را دشوار و شاعران را وادار میکند از صراحت نشانههای زبانی بکاهند و به شیوههای کلیگویی همچون نمادگرایی، ایهام و ابهام بیشتر روی آورند. با نگاهی اجمالی، در مییابیم مبارزه با اختناق سیاسی و فرهنگی درونمایهٔ بسیاری از آثار این دوره است.
🖍شعر شفیعی کدکنی خفقان و وحشت حاکم بر فضای اجتماعی و سیاسی کشور در سالهای پیش از انقلاب را به خوبی ترسیم میکند. او در توصیف این فضای رعبآور، بهویژه از اغراق طنز آمیز کمک میگیرد. از جمله در شعر «دعای باران» (۱۳۵۳) از دفتر خطی ز دلتنگی چنین میگوید:
«ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم/ ... در عصر زمهریری ظلمت/ عصری که شاخ نسترن، آنجا/ گر بیاجازه برشکفد، طرح توطئهست.» (شفیعی کدکنی۲، ص۳۲)
🖍او در شعر درین شبها (١٣٤٦) از دفتر از زبان برگ نیز اختناق و انسداد سیاسی را با طنز اغراق اینگونه وصف میکند:
«درین شبها که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر میترسد...»(همو۱، ص۲۲۳)
«گل»، «برگ» و «باد» از هم بستههای ادبیاند و تأکید بر ترس و بدگمانی آنها در مقایسه با هم، اغراقی طنزآمیز از جوّ امنیتی حاکم بر کشور است، که به منظور تخفیف و پنهانسازی با زبانی استعاری بیان شده است.
#تئوری_طنز
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخشهایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#علی_علیزاده_جوبنی
#ادبیات_انقلاب_اسلامی
بخش چهارم✏️✏️✏️✏️
🖍شفیعی کدکنی در شعر «جاودانگی» (۱۳۵۷) از دفتر خطی از دلتنگی ارکان سلطنت را با تار عنکبوت همپایه میبیند و آن را سست و فناپذیر تصویر میکند:
«پیش از شما، بهسان شما، بیشمارها/ با تار عنکبوت نوشتند روی باد/ کاین دولت خجستهٔ
جاوید زنده باد!» (همو۲، ص۳۴)
🖍با تارعنکبوت روی باد نوشتن، اگر هم ممکن باشد، ابلهانه است(طنز محال و گزارش حماقت). شاعر با گواه گرفتن تاریخ، اضمحلال سلاطین و حاکمان جور را قطعی میداند و به زورمداران هشدار میدهد که به زندهبادها و جاویدبادها دل خوش نکنند. از نظر او، حکومتهای ستمپیشه، همچون نبشتههایی از تارعنکبوت، در برابر جبر تاریخ دیر نمیپایند. شعر او به تلمیح قرآنی و طنز تمثیل هم توجه دارد؛ ضمن آنکه همپایه کردن ارکان حکومت با تار عنکبوت تشبیه طعنهآمیز قدرتمندی است.
🖍شعر «دیر است و دور نیست» از دفتر مثل درخت در شب باران، تعریضی است به جشنهای شاهنشاهی:
«جشن هزارۀ خواب/ جشن بزرگ مرداب/ غوكانِ لوشخوارِ لجن زی! .../ مردابکِ حقیر شما را خواهد خشکاند/ خورشیدِ آن حقیقتِ سوزان.» (همو١، ص٤١٢)
شعر مزبور میکوشد، به یاری زبان، آراستگی و شکوه ظاهری جشنهای شاهنشاهی را سخيف جلوه دهد و عظمتِ آن را در نگاه خواننده در هم شکند.
🖍شاعر، بهمنظور گزارش قدرتنمایی پهلوی، از زبانی سخرهآمیز و هزلگونه بهره جسته است. استفاده از ساخت تصغیر (مردابکِ حقیر) و واژههای تنفرانگیزی مانند مرداب، غوک، لوش و لجن، به افزودن حسّ انزجار در خواننده کمک میکند. آرایش واژگان مذکور، در تقابل با ترکیب موقر «جشن بزرگ» نمونهٔ درخوری از مسخرگی نازل است. مسخرگی نازل نوعی از طنز وارونگی[Irony] است، که در آن موضوعی جدی و فخیم، با استفاده از زبانی فرودست، فروکشیده میشود. بدین ترتیب، عظمت و اقتدار سیاسی سلطنت با انحطاط و حقارت زبانی تعدیل میشود.
🖇🖇🖇
منبع:
(فصلنامه ادبیات انقلاب اسلامی. صفحات۸۳-۸۹)
#تئوری_طنز
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بهقدر خنده و اشکی غزل بخوان...🍁
#علیرضا_قزوه
#چمدانهای_قدیمی
«رفیق جان منا»* دورهٔ رفاقت نیست
سرِ گلایه ندارم که جای صحبت نیست
یکی به مفتی شهر از زبان ما گوید
اطاعتی که تو را میکنند، طاعت نیست
چگونه نقشهٔ آسایش جهان بکشیم
به خانهای که در آن جای استراحت نیست
همه به سایهٔ هم تیر میزنند اینجا
میان سایه و دیوار هیچ الفت نیست
چقدر بی تو در این شامها دلم خون شد
چقدر بی تو در این روزها صداقت نیست
مجو عدالت از این تاجرانِ بازاری
که در ترازویشان نیمجو مروت نیست
حرامیان همه دولت شدند و دولتمند
گناه دولتیان و گناه دولت نیست
دل شهید به ابریشم هوس دادید
به چشم مخملتان هیچ خوابِ راحت نیست
به دام زلزله افتادهاید در شب مرگ
نماز خواندنتان جز نماز وحشت نیست
میان اینهمه شبتاب و اینهمه بیتاب
یکی ز جمعِ کریمان با کرامت نیست
بجز سکوت و تبسم چه میتوانم گفت
به واعظی که گمان میکند قیامت نیست
هوای کعبه بهسر دارد و دلش گرم است
که در طریق هوی سختی و جراحت نیست
«کجا روم؟ چه کنم؟ چاره از کجا یابم؟»**
هزار سینه سخن مانده است و رخصت نیست
طریقت تو همین شاعریست، شعر بگو
که شرع بی غزل و شعر بی شریعت نیست
بهقدر خنده و اشکی غزل بخوان با من
بهقدر خواندن شعری همیشه فرصت نیست
🔸🔹🔸
پینوشت:
* [«بهار جانِ منا...» از ابوعبدالله محمدبن عبدالله جُنیدی شاعر قرن چهارم]
** [«کجا روم؟ چه کنم؟...» از حافظ است]
📎📎📎
منبع:
(چمدانهای قدیمی. علیرضا قزوه. صفحات ۵۰-۵۲)
#طنز_و_دین
#طنز_سیاسی
#علیرضا_قزوه
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📜طنز در تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی🤓
#تاریخ_جهانگشا
#عطاملک_جوینی
#دکتر_احمد_خاتمی
🔸🔹🔸
حَنَانَيْكَ رَسْمُ الْحَقِّ وَ الصِّدْقِ قَدْ عَفَا
وَ إِنَّ أَسَاسَ الْمَكْرُمَاتِ عَلَى شَفَا
مُنِينَا بِأَعقَابٍ قَد أَتَّخَذُوا عَمَّى
لأعْقَابِهِمْ مُشْطَاً وَ لِلمُشْطِ مِنْشَفَا
✍[رحمت بر تو باد، بیتردید نشانهٔ حق و راستی از بین رفته است و همانا اساس و بنیان خوبیها بر لب پرتگاه است. ما گرفتار فرزندانی شدیم که از روی کوری (و نادانی) برای پاشنههای پایشان «شانه» و برای سرشان «سنگ پا» را برمیگزینند.]
کذب و تزویر را وعظ و تذکیر دانند و تَحَرْمُز[حرامزادگی] و نَمیمت را صَرامت[شجاعت] و شهامت نام کنند؛
وَ يَعْتَدُّهُ قَوْمٌ كَثِيرٌ تِجَارَةً
وَ يَمْنَعُنِى عَنْ ذَاكَ دِينِي وَ مَنْصِبي
✍[گروه بسیاری، آن (حرامزادگی) را برای خود تجارت به حساب میآورند؛ درحالیکه دین و مقام من، مرا از این کار بازمیدارد.]
📖(بیت از بعیث بن حُریث است)
و زبان و خط اُيغورى[قومی ترک] را فضل و هنرِ تمام شناسند؛ هر یک از ابناءالسّوق[مردم کوچه و بازار] در زيِّ اهل فسوق، امیری گشته و هر مزدوری، دستوری[صاحب مسند] و هر مُزوِّری[شیّاد]، وزیری و هر مُدبِری[بخت برگشته]، دبیری و هر مُستدفى[نازپرورده]، مُستوفیای و هر مسرفی، مُشرفی[ناظر] و هر شیطانی، نایبْدیوانی[قائممقام] و هر کونخری[بیارزشی]، سر صدری[بالانشین] و هر شاگرد پایگاهی، خداوندِ حرمت و جاهی و هر فراشی، صاحبْ دورباشی[نیزهای دوشاخ مرصّعی که در قدیم پیشاپیش شاهان میبردند تا مردم بدانند که پادشاه میآید و خود را کنار کشند] و هر جافیای، کافیای و هر خسی، کسی و هر خسیسی، رئیسی و هر غادری[بیوفا] قادری و هر دستاربندی[عمّامهدار]، بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی[شتربان] از کثرتِ مال باجمالی و هر حمّالی از مساعدت اقبال، با فُسحتِ[گشادگی]حالی:
وَمَا تَسْتَوِى أحْسَابُ قَوْمٍ تُوُورِثَتْ
قَدِيماً وَأَحْسَابٌ نَبَتْنَ مَعَ البَقْلِ
✍[اصل و نسب قومی که از قدیم دارای وراثت بوده، با اصل و نسب کسانی که مثل گیاهان هرز، روییدهاند(اقوام تازه به دوران رسیده) برابر نیست.]
📖(بیت از عمرو بن الهذیل العبدی است)
آزادهدلان گوش به مالش دادند
وز حسرت و غم سینه به نالِش دادند
پشت هنر آن روز شکستهست درست
کاین بیهنران پشت به بالش دادند
كَمْ أَرَدْنَا ذَاكَ الزَّمَانَ بِمَدْحٍ
فَشُغِلْنَا بِذَمِّ هَذَا الزَّمَانِ
✍[چهبسا که تصمیم به ستایش آن زمان گرفتیم، ولی به بدگویی این زمان مشغول شدیم(و این اشتغال، ما را از آن مدح بازداشت).]
📖(بیت از ابوالعلاء مَعرّی است)
ضَرْط[تیز دادن] و صَفع[پشت گردنی، سیلی] را از لطف طبع، طَبَعَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ[خدا بر دلهای ایشان مُهر نهاد] پندارند و مُشاتمت[دشنام دادن] و سِفاهت[کمعقلی] را از نتایج خاطرِ بیخطر شناسند...(بیان مصنّف در عبارات اخیر طنزگونه است.)
🖇🖇🖇
منبع:
(تاریخ جهانگشا. عطاملک جوینی. احمد خاتمی. صفحات۴۳-۴۵)
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#طنز_سیاسی_اجتماعی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تو را خواهم خورد!😋
#رمضان
#عبدی_شوشتری
#عرفات_العاشقین
آمد رمضان، نه صاف داريم و نه دُرد
از چهرهٔ ما، گرسنگی رنگ ببُرد
در خانهٔ ما ز خوردنی چيزی نيست
ای روزه! برو ورنه تو را خواهم خورد!
🔸رباعی طنزآمیز عبدی شوشتری، یکی از نمونههای موفق طنز کلامی است. روزهداری و شاید هم روزهخواری شاعر، در عین طنزآمیز بودن، تراژیک هم هست. شاعر گرسنه، روزه را تهديد میکند که دور و بر او پيدايش نشود، وگرنه از شدت گرسنگی به روزه نيز رحم نخواهد کرد!
🔗🔗🔗
منبع:
(عرفاتالعاشقين.جلد۴.ص ۲۵۷۹)
🧷🧷🧷
کانال "چهار خطی" :
https://telegram.me/Xatt4
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی اجمالی واژگان و اصطلاحات
طنز و شوخطبعی✍
#فرهنگ_واژگان_و_اصطلاحات_طنز
#محمدرضا_اصلانی_همدان
🔸 سَقَط Invective 🔸
🔹معادلهای دیگر: دشنام، زخم زبان، ناسزا، هتاکی.
سقط در لغت معنی سخن درشت و دشنام میدهد. سقط گفتن یعنی زشت گفتن و بد گفتن. چنانچه بیهقی میگوید:
« و غلامان در میآویختند و کشاکش کردند و وی سقط میگفت.» و سعدی: «ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن آغاز کرد.»
🔸معادل انگلیسی آن invective از فعل inveigh بهمعنی پرخاش کردن ساخته شده است. معادل لاتين سقط هم invectivus معنی attacking یا حمله میدهد. سقط از ابزارهای مهمی است که هجوگو بـا سخنانی رکیک و بیپرده فضای طنزآمیز مورد نظر خود را شکل دهد.
🔹در ادبیات فارسی سنت سقطگویی هم مانند هجو به تأثیر از ادبیات عرب برمیگردد و نمونههای فراوانی از آن را در شعرهای شاعران عرب میتوان یافت. در ادبیات فارسی هم شعرهای انوری، سوزنی، یغمای جندقی و ایرج میرزا در این زمینه شهرت دارد.
🔸سوزنی در توجیه سقطهای شعریاش میگوید:
در هجا گویی دشنام مده، پس چه دهم؟
مرغ بریان دهم و برّه و حلوا و حریر؟
هجو را مایه ز دشنام دهد مرد حکیم
تا مخمر شود از هجو بخیزد چو خمیر
مَثَل نان فطیر است هجا، بی دشنام
مرد را درد شکم گیرد از نان فطیر
🔹خاقانی در هجویهای برای ابوالعلاء گنجوی، او را با سقطهایی چون ملحد، جاهل دین، غرّبچه(فرزند فاحشه)، عوری(لخت، برهنه)، سگ و غول خطاب میکند و میگوید:
بینی سگ گنجه را در این کوی
هم سرخ قفا و هم سیه روی
آن ملحد بوالعلای سافل
چون وحش و بهيمه غَفل و غافل
آن جاحظ وقت را بدی خواه
آن جاهد دین اباده الله
غربچه و غرچهای ز لوری
عوری سگ و غول و اصل عوری
چون آن سگ غوری از جهان زاد
همشیرهٔ شیخ نجدی افتاد
🔸در ادبیات غرب در نمایشنامههای آرخیلوخوس و آریستوفان و همچنین در هجوهای فردی و اجتماعی، مواردی از سقط را میتوان پیدا کرد. گویی در موعظههای لوسیلیوس هم سقطهایی وجود داشته، هرچند از این موعظهها امروزه چیزی باقی نمانده است. آرخیلوخوس که در قرن هفتم قبل از میلاد زندگی میکرد، به خاطر سقطهایش چنان شهرتی یافت که ایوستاتیوس او را «عقرب زبان» نامید.
🔹در کمدی روم باستان، جوونال به عنوان بزرگترین سقطگوی ادبیات کلاسیک در قرن اول میلادی در نکوهش شیوهٔ زندگی رومیها سقط گفت...
🔗🔗🔗
منبع:
(فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز. محمدرضا اصلانی. صفحه۱۷۷)
#تئوری_طنز
#هجو_و_هحوگویی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#واژگان_و_اصطلاحات_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📕طنزآوری در غزلهای سعدی✍
#لبخند_سعدی
#اسماعیل_امینی
از صومعه رختم به خرابات برآرید
گرد از من و سجادهٔ طامات برآرید
تا خلوتیان سحر از خواب درآیند
مستان صبوحی به مناجات برآرید
آنان که ریاضتکش و سجادهنشینند
گو همچو ملک سر به سماوات برآرید
در باغ امل شاخ عبادت بنشانید
وز بحر عمل دُرّ مکافات برآرید
رو ملک دو عالم به میِ یکشبه بفروش
گو زهد چهل ساله به هیهات برآرید
تا گرد ریا گم شود از دامن «سعدی»
رختش همه در آب خرابات برآرید
🔸تمام غزل در برائت جویی از اهل ریاضت و ریاکاری است، از همان آغاز میخواهد که از صومعهٔ زاهد به خرابات برود و با مستان صبوحیزده به مناجات بپردازد. این است که با لحنی پر از کنایه به ریاضتکشان و سجادهنشینان میگوید که شما چون فرشتگان به آسمان بروید و در پی رسیدن به آرزوها اینهمه عبادت کنید و منتظر پاداش باشید! اما اهل خرابات آنانند که مُلک دو عالم به میِ یکشبه میفروشند و زهد چهل ساله را به دور میافکنند و دامن خویش را از گرد ریا به آب خرابات میشویند.
📎📎📎
منبع:
(لبخند سعدی.اسماعیل امینی.صفحه۳۶۲)
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖گفتار طربانگیز طنز سعدی✍
#عمران_صلاحی
#سعدی_نامه
🔸باب چهارم بوستان در تواضع است. سعدی در این باب چون خیلی تواضع نشان داده، مطالبش کمی طولانی شده است. اما خواننده نباید زیاد نگران باشد، چون بعضی از طنزها را فعلاً نمیشود مطرح کرد. از این بابت هم نگران نباشید، اگر از بعضی طنزها سخنی نگوییم، سرنخی به دستتان میدهیم تا در بوستان سعدی خودتان آن را پیدا کنید و بخوانید. البته اگر حال و حوصلهاش را داشته باشید و گرفتاریهای روزمره وقتی برای مطالعه بگذارد.
🔹تواضع و فروتنی در کلام سعدی مفاهیم گستردهتری دارد. تواضع یعنی خود را ندیدن و درک حضور دیگران. سعدی این مفهوم را با تمثیلی زیبا بیان میکند:
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم...
🔸برخلاف تمثیل سعدی، گاهی در جامعه قطرههایی را میبینیم که برای دریا قیافه میگیرند. مثل مگسی که در مثنوی معنوی روی خسی بر بول خر مینشیند و میپندارد کشتیبان است و فرمانروای همه دریاها!
اگر مردم در گفتوگوهای خود دلیل و منطق داشته باشند و خود را برتر از دیگری ندانند، جامعه کمتر دچار تزلزل و آشوب میشود. سعدی در طنزی زیبا این مفهوم را بیان کرده است:
فقيهان طريق جدل ساختند
لَم و لانُسَلِّم در انداختند
گشادند بر هم در فتنه باز
به لا و نعم کرده گردن دراز
تو گفتی خروسان شاطر به جنگ
فتادند در هم به منقار و چنگ!
🔹سعدی در این چند بیت با كلمات، كاريكاتور جالبی از افراد بیمنطق ترسیم کرده و چنین نتیجه گرفته است:
دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن به حجت قوی
...
🖇🖇🖇
منبع:
(گفتار طربانگیز طنز سعدی در بوستان.عمران صلاحی. تهران.گلآقا.صفحه ۵-۴۱)
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#خوانش_اشعار_طنز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚دو کلمه حرف حساب✍
🔸مقدمهٔ کتاب دوکلمه حرف حساب به قلم زندهیاد روانشاد #کیومرث_صابری_فومنی
#گل_آقا
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#طنز_سیاسی_اجتماعی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
🌺بهمناسبت روز معلم🥸
#ببر_در_کوزه
#اسماعیل_امینی
🔸حکایت آن استاد که فیل هوا میکرد:
آن شنیدستی که آن استاد شعر
بود در دستش شلنگِ بادِ شعر
اهل غوغا بود، نه اهل سکوت
باد میکرد این و آن را در سهسوت
این یکی اسطورۀ نسل جوان
آن یکی غولِ چراغِ شاعران
این یکی استادِ فرم و محتوا
آن یکی دلچسب، مثل باقلوا
جوجه شاعرها همه میآمدند
نزد آن استاد و کُنده میشدند
با شلنگِ بادِ شعرِ بیبدیل
باد میشد جوجه میشد قدّ فیل
فیلهای بادی خیلی سبک
شاعران شهرت و جنجال و شوک
شاعرانِ بادیِ سر در هوا
شاعرانِ گندهٔ بیمحتوا
شاعرانِ بادِ جمعاً زندهباد
زنده بادا شاعرانِ اهل باد!
شاعرانِ بادیِ انبوهساز
جای شعر، از کاهِ واژه کوهساز
شعرهای سانتی مانتال قشنگ
شعرهای گلدرشت زرد رنگ
با کلام خوشگلِ تودلبرو
تو دلِ خوانندهٔ خوشگل برو
هی نشستی شعر خوشگل ساختی
از خودت صدجور عکس انداختی
این منم، این دستخط شعر من
حال کردی جون من؟ لایکو بزن!
مرحبا فیلی که با باد آمده
با شلنگِ بادِ استاد آمده
فیل ما پیدا و ناپیداست باد
جانمی جان، جانِ شعرِ ماست باد
فیلها با نخ به استادند وصل
فیلها فرعند و استادست اصل
چون هوای فیلها را دارد او
برخلافِ میلِ او چیزی نگو
گر تو ناراحت کنی استاد را
ول کند، خالی کند آن باد را
هر کسی از نزد آن استاد رفت
در افقها محو شد، بر باد رفت
تا بود در دستِ آن استاد باد
جان فدای نامِ آن استاد باد
📎📎📎
منبع:
(ببر در کوزه. اسماعیل امینی.صفحات۱۱۷-۱۱۹)
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز در مقامهنویسی✍
#دکتر_حسن_جوادی
#تاریخ_طنز_در_ادبیات_فارسی
بخش اول✏️
🔸مقامات بدیعالزمان همدانی(۳۹۸-۳۵۸هجری) نیز گاهی «تیپسازی» جالبی دارد. قسمت عمدهٔ این مقامات دربارهٔ کدیه و گدایی است و کسانی را توصیف میکند که به نحوی از انحا از مردم اخاذی میکنند. همدانی با روش خاص خود تصویر زندهای از اجتماع پر از فساد و تباهی و ریا و تزویر آن روزگار میکشد و مردمی را برای ما مجسم میسازد که برای رسیدن به مال و منال از هیچ کاری رویگردان نیستند.
🔸دکتر فارس ابراهیمی حریری در کتاب «مقامهنویسی در ادبیات فارسی» مینویسد: «همدانی مانند یک روانشناس زبردست و هوشیار، عقدههای روانی و خصوصیات فکری مردم عصر خود را تشریح میکند و با عبارات ادبی خندهدار و بسیار لطیف طبقهٔ نوکیسه و تازه به دوران رسیده و قاضیان مالمردمخوار را با بیپروایی رسوا میکند. در داستانهای او روح نیرنگ و افسون موج میزند. گاهی خواننده را به خنده وامیدارد و گاهی او را به خشم در میآورد.
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#طنز_سیاسی_اجتماعی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز در مقامهنویسی✍
#دکتر_حسن_جوادی
#تاریخ_طنز_در_ادبیات_فارسی
بخش دوم✏️✏️
🔸مثلاً در «مقامهٔ اصفهانیه»، ممکن نیست که کسی پس از خواندن آن از کار مزوّرانهٔ ابوالفتح اسکندری، که نمونه و فرد شاخص آن عصر در کسب مال حرام است، مشمئز نشود و از طبقهای که به نام دین اسلام به عوامفریبی میپردازند و هر روز به عنوانی دکان باز میکنند، در خشم نشود و منزجر نگردد.
🔸ذیلاً قطعهٔ کوچکی از «مقامهٔ نیشابوریه» ترجمه میشود که در آن عیسیبنهشام در نیشابور مشغول نماز جماعت بوده که ناگهان مردی در لباس مخصوص قاضیان از آنجا میگذرد. پس از نماز میپرسد: این کیست؟ مردی که کنارش بوده او را چنین وصف میکند:
«او ساسی است که جز بر لباس یتیمان نمیافتد. ملخی است که جز بر مزرعهٔ حرام فرود نمیآید. دزدی است که جز به خزانهٔ اوقاف نقب نمیزند. راهزنی است که جز بر ضعیفان یورش نمیآورد. گرگی است که خلق خدا را جز بین رکوع و سجود پاره نمیکند. جنگجویی است که مال خدا را جز پیش چشم شاهدان و عاهدان غارت نمیکند. او دست از دینش شسته و دنائت خویش را پنهان ساخته است. لسان قضاوت او درست است و زبان و دستش کج. او سبیلش را کوتاه ساخته و ظاهرش را آراسته و در عوض دامش را گسترده است. زبانآوری و ورع او به چشم میزند، در حالی که دروغها و طمعکاریش پنهان است.
📎📎📎
منبع:
(تاریخ طنز در ادبیات فارسی. حسن جوادی. صفحه۸۹)
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#طنز_سیاسی_اجتماعی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan