📖بگوبخند با حافظ😊
#مجید_بهرهور
#ابوالقاسم_حالت
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
(حافظ)
🔸🔸🔸
من نه آن مَردَم که فکر میهن و کشور کنم
«محتسب داند که من این کارها کمتر کنم»
گرچه دریای صدارت پر ز موج فتنه است
«سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر بر کنم»
با وزیران مشاور مشورت کردن خطاست
«میروم تا مشورت با شاهد و ساغر کنم»
چون ندارد عهد و پیمان وکیلان اعتبار
عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
هر وكيلى طىّ نطق افسانهها خوانَد، ولی
«من نه آنم کز وی این افسانهها باور کنم»
من که از آغاز بودم بیسواد و لاکتاب
«کج دلم خوان گر نظر بر صفحهی دفتر کنم»
غیر سرگردانی از عدلیه کس خیری ندید
«داوری دارم بسی، یارب، که را داور کنم؟»
چون وفای وعده در عمرم ندیدم از کسی
وعده فردای دولت را چرا باور کنم؟
🔹🔹🔹
[دیوان خروس لاری. ابوالقاسم حالت. سال۱۳۷۸. صفحه۲۸۳]
🖇🖇🖇
منبع:
(بگوبخند باحافظ. مجید بهرهور. صفحه۲۳۱)
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝قصیدهی انتخابیه!🤓
#خنده_های_فالش
#سعید_سلیمان_پور_ارومی
کاندیداتور مطرح، از کلّ رقیبان سر
از نامزد اصلح، یکخرده هم اصلحتر!
هم عارف و هم عامی گشتند مرا حامی
معروف به خوشنامی در باختر و خاور
ما را نبود وحشت از رد صلاحیت
قربان توای «هیئت»، مدیون تو ای «کشور»!
گرچه موتور مخلص گهگاه کند فسفس
امید که تا مجلس چرخم نشود پنچر!
با رأی فزاینده، در دورۀ آینده
ماییم نماینده، گر بخت شود یاور
من مردمی و نازم، خوشصحبت و طنّازم
بهبه که چه میتازم! احسنت برین استر!
دی گفت ترازومان: «کای دلبر مهرومان
از غصهی محرومان کلی شدهای لاغر!»
من حامی نسوانم، جان بر کف ایشانم
من درد تو میدانم، پس رأی بده خواهر!
من سرسبد گلها، معشوقهی بلبلها
محبوب تشكّلها، یک دلبر سیمین سر(!)
«گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل»
از عشق رخم، بالکل، آن قاطی و این پرپر
این علم و سواد من، این هوش زیاد من
اعضای ستاد من هستند بر این باور
خطاط و دو تا شاعر، تبلیغگر ماهر
یاردانقلی و باقر، قربانعلی و اصغر
از سعی اکیپ من خوشگل شده تیپ من
بنگر به تریپ من، این عکس شده محشر!
با این رخ چون ماهم در عکس چه دلخواهم
هممیهن همراهم، کن نام مرا از بر
ناز قلمت ای یار! بر برگهی رأی اینبار
تو اسم مرا بنگار، پس لطف مرا بنگر
گر سوی ستاد آیی، شام است و پذیرایی
هنگام دسر چایی با بیسکویت مادر
از مکر رقیبانم هر چند پریشانم
من رستم دستانم، خالی نکنم سنگر
مزدور فرنگ آنها، با بنده به جنگ آنها
پس دنگ و دبنگ آنها، بیشخصیت و عنتر!
گه رنگ و دبنگ آید، که منگ و ملنگ آید
چون قافیه تنگ آید، شاعر به ... الى آخر!
📎📎📎
منبع:
(خندههای فالش.سعید سلیمانپور ارومی. صفحات۱۱۵-۱۱۷)
#طنز_سیاسی
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بهسوی ملکوت👌
#وقایع_اختلافیه
#امید_مهدی_نژاد
#نثر_طنز
#طنز_سیاسی
#طنز_مطبوعاتی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در رسیدن عید و سررسید مواعید فرماید✍✍✍
#رفوزهها
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
توی تقویم، دیدم ای فرزند
بیست روزی گذشته از اسفند
نیست دیگر زمان برای خرید
تا بجُنبی، رسیده عید سعید
باز هم از تو شرمسار شدم
بسکه مشغول کار و بار شدم
ناگهان آه از نهادم رفت
که چه بد شد که باز یادم رفت
میشود بود و فکر عید نکرد؟
یا مگر میشود خرید نکرد؟
- گرچه قلباً از این سخن خجلم
ما نکردیم و شد، عزیز دلم -
وعده دادم اگر بهار شود
پسر بنده نو نوار شود
گفتمت: صبر کن، بهار آید
فصل کمبوزه و خیار آید
تند و بیدیر و زود و سوخت و سوز
چشم برهم زدیم و شد نوروز
بردم از یاد، از فراموشی
که تو برعکس بنده، باهوشی
غافل از اینکه بیدخالتِ دست
وعدهها مو به مو بهیادت هست
منم آن مردِ قولِ وقتشناس
که برایم نمانده هوش و حواس
میدهم وعدههای بیتضمین
چون مدیرانِ پشتِمیزنشین
یک دوجینی و جفت جفت و تکی
روز و شب وعده میدهیم الکی
آه از آن وعدههای بیبنیاد
که رود سررسید آن از یاد
📎📎📎
منبع:
(رفوزهها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۳۲۹-۳۳۰)
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸🔸🔸
چگونه رنج زمین را زمان نمیبیند
چگونه این همه خون را جهان نمیبیند...
🖇🖇🖇
منبع:
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=55802
#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚مقام طنز و طیبت در سخن سعدی✍
#رضا_داوری_اردکانی
#پایگاه_مجلات_تخصصی_نور
🔹طنز زبانی دارد که نمیتوان آن را به زبان عمومی برگرداند. درست مثل زبان شعر که اگر به نثر برگردانده شود، چیزی دیگر از آب درمیآید. اما طنز بیشتر به حکمت و فلسفه نزدیک است، بهخصوص که اهل طنز حماقت و قول و فعل بیخردانه را نشان میدهند.
🔸طنز صورتهای متفاوت دارد، یک قسم آن طنز روانشناسی است که به خلقیات و منش اشخاص بازمیگردد. غالب طنزها در ادبیات ما در این حوزه جای میگیرند. به این نمونه از حکایت سعدی توجه کنید:
📝📝📝
یکی در مسجد سنجار به تطوع بانگ گفتی، به ادایی که مستمعان را از او نفرت بودی و صاحب مسجد امیری بود عادل نیکسیرت، نمیخواستش که دل آزرده گردد. گفت: ای جوانمرد، این مسجد را مؤذناناند قدیم. هر یکی را پنج دینار مرتب داشتهام، تو را ده دینار میدهم تا جای دیگر روی. بر این قول اتفاق کردند و برفت. پس از مدتی در گذری پیش امیر باز آمد. گفت: ای خداوند! بر من حیف کردی که به ده دینار از آن بقعه به در کردی، که اینجا که رفتهام بیست دینارم همی دهند تا جای دیگر روم و قبول نمیکنم. امیر از خنده بیخود گشت و گفت: زنهار تا نستانی، که به پنجاه راضی گردند.
به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گل
چنانکه بانگ درشت تو میخراشد دل
🔗🔗🔗
منبع:
https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1496124/%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D9%88-%D8%B7%DB%8C%D8%A8%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍
#بررسی_طنز_در_بوستان
#باب_چهارم_در_تواضع
#محمدعلی_علومی
بخش اول✏️
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراکندهروز
بخندید کی بابک دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بدرَگی
ولیکن نیاید ز مردم، سگی
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#سعدی_شیرازی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍
#بررسی_طنز_در_بوستان
#باب_چهارم_در_تواضع
#محمدعلی_علومی
بخش دوم✏️✏️
🔸بنای اصلی و اساسی طنز در این حکایت منظوم، طنز عبارت است و بهجهت ساختار دوگانهی آن به لطیفه شباهت دارد. بخش اول و مبتدا، وقتی است که یک سگ پای صحرانشینی را میگزد. بخش دوم و منتها، گفتگوی پدر با دخترش است.
🔹لطیفهها اغلب ساختاری دوبُنی دارند، که از مبتدا شروع میشوند و گزارش میدهند و بخش منتها در تضاد با بخش اول است. همچنانکه در این حکایت، در مبتدا، مرد صحرانشین را سگ میگزد و در بخش منتهاست که دخترک با پدرش تندی میکند که: «که آخر تو را نیز دندان نبود؟» و پدر خندهکنان پاسخ میدهد:
«مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم»
🔸مطابق با سبک و سیاق سعدی، این حکایت لطیفهوار نیز پیامی دارد:
«توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن نیاید ز مردم، سگی»
📎📎📎
منبع:
(بررسی طنز در بوستان. محمدعلی علومی. صفحه ۱۳۲-۱۳۳)
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#سعدی_شیرازی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
مصرفکنندگان بیتالمال😊
#طنز_مقدس
#طنز_سیاسی
#وقایع_اختلافیه
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚زیر سایهی «سعدی»✍
🌺(پیشکش به استاد و سرورم کیومرث صابری فومنی «گل آقا»)🌺
#گل_آقا
#رفوزه_ها
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
طریقتشناسی به ظاهر جهول
ز دیوان طلب کرد، اذن دخول
نگهبان کابینه چون گل شکفت
ببردش به دیوان و خندید و گفت
که این بُلعَجب مرد سرگشتهایست
ز حيث تعقل، دمر گشتهایست
بیاوردمش از برای مزاح
اگرچه خودش دم زند از صلاح!
بزرگان که پیش از شما بودهاند
دم خستگی خنده فرمودهاند
به این آدم ساده تسخر کنید
به گفتار او خستگی در کنید
فتادند در وی وزیران شوخ
که فرض است بر فرق مجنون، کلوخ
چنان خیل شوخی بر او تاختند
تو گویی که بیخش برانداختند
به فرزانگی، آن پسندیده رای
کشید از دهان، تیغ معجز نمای
به سحر
آشتی داد بین دو ضد
به ظاهر به شوخی، به باطن به جد
چنان درهم آمیخت شیرین و تلخ
که «لخ لخ» گه خواندن «سلخ و بلخ»!
به دانندگی لب به پاسخ گشود
بفرمود چیزی که بایسته بود
به هر جملهای پاسخی خوب گفت
سخنهای مطلوب و مرغوب گفت
به گفتار او، پاسخ سروران
چو «بشکن» به بازار آهنگران
چه بسیار دانای گیتی فروغ
که وارفته باشد بهظاهر چو دوغ
از آن لطف گفتار و سحر بیان
فرو ماند انگشتشان در دهان
کشیدندش اما نیامد به صدر
که فرزانه را قدر، بهتر که صدر
نه خلعت پذیرفت و همیان زر
که آسودهدل بود و صاحبنظر
ز هر سو برآمد درود و سلام
که این است لطف سخن را تمام
برآمد عجب سروری ارجمند
کسی را که گفتیم هالوپشند!
رطب میکشد از دهانش سرک
کسی را که خواندیم خرما خرک!
نیارد کسی نکته بهتر از این
زهی، حبذا، مرحبا، آفرین!
برون رفت مرد پسندیدهکیش
شنودن نیارست، تحسین خویش
بزرگان که ببریدهاند از هوس
نیارند تحسین شنیدن ز کس
چنان گرم رفت از میان توسنش
که واقف نگشتند از رفتنش
چو باز آمدند از خمار میاش
به هر سو نهادند سر در پیاش
به هر گوشهی ملک بشتافتند
بجستند و کمتر اثر یافتند
منادی بپرسید از مردمان
که: گمگشته مردیست با این نشان
سخندان و طناز و صاحبنظر
کمی
تا حدودی شبیه بشر!
همه گفتههایش ملیح و قشنگ
جهاندیده مردی به ظاهر مشنگ!
بگفتند: از این نوع شیرین نفس
در اینجا «گل آقا» شناسیم و بس!
شکرپاره گفتار شیرینکلام
در اینجا جز او را مجو والسلام!
🔗🔗🔗
منبع:
(رفوزهها. ابوالفضل زرویی نصرآباد. صفحات۷۷-۷۹)
#طنز_مقدس
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan