eitaa logo
طرز طنز
65 دنبال‌کننده
129 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚خراب کردنِ سمبل‌ها😝 بخش دوم✏️✏️ 🔸نظامی‌گری نیز شکست‌پذیر و قابل انتقاد است، زیرا همه‌ی سپاهیان برای حفظ نظم و اخلاق نظامی، رموز و نشانه‌های گوناگون بکار می‌برند. نظامیان نیز زیر نامِ دفاع از مرز و بوم ویژه یا مرام خاص و حتی دفاع از دیانت و مذهب مردم رمزها و علامت‌ها بکار می‌برند و در تقدیس آن شاعران و گویندگانِ کاسه‌لیس شعرها می‌سرایند و «اعلاء کلمه‌ی حق» و «حفظ بَيْضَه‌ی دین» پیش می‌کشند و در این راه گاهی از هیچ کار نامعقول و ناپسندیده باز نمی‌ایستند. 🔹سُلطان محمود غزنوی (درگذشته ۴۲۱ هـ.ق) به هندوستان لشکر کشید تا دین اسلام را در آنجا رواج بخشد. تاریخ‌نویسان و شاعران خواب‌ها دیدند که اولیای دین او را بدین کار تشویق می‌کردند، اما گروهی نیز که چشم بصیرت‌شان باز بود آنچه را در زیر این عنوان فریبنده بود می‌دیدند، مانند ناصرخسرو که گفت: آنکو به هندوان شد یعنی که غازیم از بهر سیم و زر نه ز بهر غزا شده است 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚خراب کردنِ سمبل‌ها😝 بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸... فردوسی بزرگ که خود در بیان رموز و دقایق نظامی‌گری در شاهنامه، از بزرگان جهان است و حتی یکی از بزرگ‌ترین مغرب‌زمینیان قدرت سخنوری رزمی او را با بزرگ‌ترین شاعر حماسی جهان هُمِر یونانی سنجیده است، جسته و گریخته در شاهنامه اشارات مهمی در پوچی اصول نظامی‌گری اظهار کرده و نظامیان جاه‌طلب را بریشخند گرفته است: به دانش نیاید سر جنگ‌جوی نباشد به جنگ اندرون آبروی سر مرد جنگی خرد نسپرد که هرگز نیامیخت کین با خرد! 🔹🔹🔹 یکی روز مرد آرزومند نان دگر روز بر کشوری مرزبان یکی مرد بینی تو با دستگاه رسیده کلاهش به عقل سیاه که او دست چپ را نداند ز راست به بخشش فزونی نداند ز کاست! 📎📎📎 منبع: (طنز و شوخ‌طبعی در ایران و جهان اسلام. علی اصغر حلبی. صفحات ۷۷-۷۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚میز با وفا✍ یکی از بزرگان به شکلی تمیز شنیدم که چسبید عمری به میز! چو گیسوی مه‌طلعتانِ «طراز» مدیریت و عمر او شد دراز به هنگام نزعش ز خویشان کسی بر آن میز زد زور بی‌جا بسی نشد کنده میز از بر محتضر مگر شد از آن محتضر را خبر بزد شیشه‌ی قرص را بر سرش که میزش نگردد جدا از برش همه در عجب چون پس از مرگ نیز نداد از کف خویش دامان میز نگو میز بر کس ندارد وفا تو بنگر وفاداری میز را شده میت و میز با هم کفن در این کار حیران شده گورکن جدا کردنش چون نه مقدور شد به همراه آن میز در گور شد! منبع: (واژه در دست تعمیر. سعید سلیمانپور ارومی. صفحه۱۲۰ ) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚شعر طنز قرن چهارم📝 🔸رنگ نان🔸 ای مجلسیان حضرت شاه دریای شما نهنگ دارد از بهر خدا مرا بگویید تا نان شما چه رنگ دارد؟! 🔹دیوان و دیوانه🔹 گویند مرا: چرا گریزی از صحبت و کار اهل ديوان۱؟ گویم: زیرا که هوشیارم دیوانه بود قرین دیوان۲ [۱. اهل دیوان: کارکنان دربار، نویسندگان نامه‌های دولتی ۲. دیوان: جمع دیو، در این مصراع ایهام دارد] 🖇🖇🖇 منبع: (لبخند بر لب شعر. اسماعیل امینی. صفحه۴۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖مثنوی دانشگاه‌نامه✍ 🔹باب هفدهم🔹 🔸در بیان مزایا و مضارّ سنت حسنهٔ تقلب🔸 به نام خالق خیر و درستی خداوند وقار و تندرستی به یادم هست در ترم بهاره گرفتم مچ ز یک آتیش‌پاره که وقت امتحان بود آن گل‌اندام کفِ دستش پر از اعداد و ارقام به دست دیگرش مانند انجیل یکی طومار مشحون از فرامیل! تغیّر کردم و گفتم به تندی که: «ای دختر که خیلی هم بلوندی! نمی‌دانی که این کاری حرام است؟» جوابم داد: «این حرفا کدام است؟ تقلب خود به غیر از مشورت نیست عزیزم، مشورت که معصیت نیست تقلب افتخار عالمان است تقلب شیوهٔ مستضعفان است بلی ما هم فقیر علم هستیم خراب نمره و جزوه پرستیم تقلب چیست؟ ایثاری اثیری ز یک شاگرد تنبل دست‌گیری به آنی از کرج تا برمه رفتن رهِ صد ساله را یک ترمه رفتن زکات علم می‌باشد تقلب برات حلم می‌باشد تقلب بسا با یک جواب زیر پایی گشوده گشته باب آشنایی جواب تست‌ها بر هم گشودند سپس با یکدگر وصلت نمودند مراقب کیست؟ یک جاسوس مزدور که می‌گوید منم مأمور و معذور مراقب به که با ما یار باشد همیشه محرم اسرار باشد! تقلب کن برادر تا توانی که تا مثل خودت در گِل نمانی چرا این قدر اخلاق تو گند است؟ که از تو بوی الرحمن بلند است تقلب منحصر در امتحان نیست فقط مختص ما دانشجویان نیست بسا شخصا که با قلب حقیقت رسیده بر منال و مال و مکنت بسا کاسب که با سوگند دینی به تو قالب کند یک جنس چینی خلاصه گفت و گفت آن بچه قرتی برایم خواند آخر یک دوبیتی: «دلی دارم خریدار تقلب کز او گرم است بازار تقلب لباسی بافتم بر قامت دل ز پود عشوه و تار تقلب» 🔗🔗🔗 منبع: (دانشگاه‌نامه. عباس احمدی. صفحات۷۱-۷۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و انتقاد در دوران پهلوی💀 بخش اول✏️ 🔸شعرایی که شعر فارسی را از قید قافیه و وزن سنتی آزاد ساختند، گاهی آثار طنزآمیزی از خود به‌جا گذاشتند. چون تعهد شاعر نسبت به اجتماع، یکی از مهمترین مسائل مطرح در ادبیات جدید است، طبیعی است که انتقاد از معایب و مفاسد اجتماعی قسمت قابل‌توجهی از شعر جدید فارسی را تشکیل می‌دهد و از این میان مسائل به‌صورتی سمبلیک یا طنزآمیز مطرح می‌شوند. 🔹شعرای جدید نیز مانند نویسندگان دورهٔ مشروطیت، از لحاظ زبانی از آزادی زیادی برخوردار هستند و زبان محاوره‌ای و کوچه و بازار بیشتر و بهتر بیانگر مسائل طنزآمیز اجتماعی‌اند. به‌عنوان نمونه در اینجا قسمتی از شعر «ای مرز پرگهر» فروغ فرخزاد نقل می‌شود، که در آغاز انتقادی لطیف از وضع قرطاس‌بازی در ادارات را می‌کند تا این‌که موفق می‌شود شناسنامه‌ای بگیرد و فاتح شود «و خود را به ثبت برساند.»آن‌گاه از وضع شعرای هم دورهٔ خود سخن می‌گوید: 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز و انتقاد در دوران پهلوی💀 بخش دوم✏️✏️ در سرزمین شعر و گل و بلبل موهبتی است زیستن، آن هم وقتی‌که واقعیت موجود بودن تو پس از سال‌های سال پذیرفته می‌شود جایی که من با اولین نگاه رسمی‌ام از لای پرده، ششصد و هفتاد و هشت شاعر را می‌بینم که، حقه‌بازها، همه در هیئت غریب گدایان در لای خاکروبه، به دنبال وزن و قافیه می‌گردند و از صدای اولین قدم رسمی‌ام یکباره، از میان لجن‌زارهای تیره، ششصد و هفتاد و هشت بلبل مرموز که از سر تفنن خود را به شکل ششصد و هفتاد و هشت کلاغ سیاه پیر درآورده‌اند با تنبلی به‌سوی حاشیهٔ روز می‌پرند و اولین نفس زدن رسمی‌ام آغشته می‌شود به بوی ششصد و هفتاد و هشت شاخه گل سرخ محصول کارخانجات عظیم پلاسکو موهبتی است زیستن، آری در زادگاه شیخ ابودلقک کمانچه‌کش وافوری و شیخ ای دل ای دل تنبک‌تبار تنبوری شهر ستارگان گران‌وزن سابق و باسن و پستان و پشت جلد و هنر گهوارهٔ مؤلفان فلسفی «ای بابا بمن چه ولش کن» مهد مسابقات المپیک هوش - وای! جایی که دست به هر دستگاه نقلی تصویر و صوت می‌زنی، از آن بوق نبوغ نابغه‌ای تازه سال می‌آید و برگزیدگان فکری ملت وقتی که در کلاس اکابر حضور می‌یابند هر یک به روی سینه، ششصد و هفتاد و هشت کباب‌پز برقی و بر دو دست ششصد و هفتاد و هشت ساعت ناو زر ردیف کرده و می‌دانند که ناتوانی از خواص تهی‌کیسه بودن است، و نه نادانی 🔸🔸🔸 فاتح شدم، بله، فاتح شدم! اکنون به شادمانی این فتح در پای آینه، با افتخار، ششصد و هفتاد و هشت شمع نسیه می‌افروزم و می‌پرم به روی طاقچه تا، با اجازه، چند کلامی دربارهٔ فواید قانونی حیات به عرض حضورتان برسانم و اولین کلنگ ساختمان رفیع زندگی‌ام را همراه با طنین کف زدنی پرشور بر فرق خویش بکوبم من زنده‌ام، بله، مانند زنده‌رود، که یک روز زنده بود. و از تمام آنچه که در انحصار مردم زنده است، بهره خواهم برد من می‌توانم فردا در کوچه‌های شهر، که سرشار از مواهب ملی‌ست و در میان سایه‌های سبک‌بار تیرهای تلگراف گردش‌کنان قدم بردارم و با غرور، ششصد و هفتاد و هشت بار، به دیوار مستراح‌های عمومی بنویسم خط نوشتم که خر کند خنده. 🖇🖇🖇 منبع: (تاریخ طنز در ادبیات فارسی. حسن جوادی. صفحات ۷۶-۷۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخش‌هایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍ بخش اول✏️ 🔸طنز و طبیت واژگانی در شعر شفیعی کدکنی🔸 🖍در شعر و طنز شعری شفیعی کدکنی در ژانر مبارزه، همۀ عناصر بر پایهٔ قطبیت ایدئولوژیک انتخاب می‌شوند. این قطبیت که ریشه در تقابل گفتمانی دارد، نه تنها در نظام واژگانی بلکه در رنگ‌بندی فرایندها، طيف عامل‌ها، سطح زبان، شکل و شیوهٔ گزارش و ... نیز به چشم می‌آید. یکی از وجوه این تقابل، قطبیت واژگانی است. در شعرِ او عناصر گفتمان خودی به کمک واژه‌های مثبت و عناصر گفتمان مخالف به کمک واژه‌های نفرت‌انگیز که معمولاً باری از طنز طعن و پرخاش دارند، توصیف می‌شود. 🖍این قطبیت واژگانی به‌ویژه در آرایش متقابل نمادها، استعاره‌ها و کنایه‌رمزها چشمگیر است. نمادها و استعاره‌ها در شعر او ذیل دو ستون متنافر و در قالب تقابل‌های دوگانه می‌نشینند و از فاصلهٔ اغراق‌آمیز آن‌ها طنزهایی قوی پدید می‌آید. در شعر وی، همچنین، بسیاری از انگاره‌ها به کمک نمادها بیان می‌شوند و مهمترین کارکرد نماد، به رغم نداشتن صراحت، انطباق یافتن آسان آن با مقتضیات زمان و مکان است.(سیدحسینی، ص ۵۳۹) 🖍در این الگو هر عنصر یک ویژگی را به کمک اغراق طنزآمیز نمایندگی می‌کند که با نقیض خود در سوی دیگر قرینه‌سازی می‌شود. در یک‌سو، «روز» و در دیگر سو، «شب» می‌نشیند. یک‌سو «عقاب» و در دیگر سو، «لاشخور». 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخش‌هایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍ بخش دوم✏️✏️ 🖍بدین‌گونه عناصر نمادین در شعر شفیعی کدکنی ذیل دو دستهٔ متناظر طبقه‌بندی می‌شوند. مثلاً، «شب» در این گفتمان از شعر کسرایی گرفته تا شاملو، ابتهاج، شفیعی کدکنی و ... در توصیف نابرابری اجتماعی و اختناق سیاسی به کار می‌رود؛ و «سگ» نمایندهٔ مأموران امنیتی یا مردم دنیاخواه و منفعت‌جویانی است که برای برخورداری از امنیت جانی و اقتصادی به هر خفتی تن می‌دهند. 🖍چنین منش و رفتاری برای «سگ» در شعر شاعران شاخص این گفتمان، از جمله شفیعی کدکنی و اخوان ثالث و کسرایی رفتاری نمادگونه تثبیت می‌شود(طنز پرخاش). این نمادها در شعر شفیعی کدکنی عمدتاً به میراث فرهنگی و ادبیِ گذشته وابسته است و دلیل آشکارِ آن نیز تاثیرپذیری وی از میراث زیباشناختی شعر کهن است(پورنامداریان، ص۶۶). 🖍به همین ترتیب، عناصر ‌و عوامل گفتمان معارض با کارکرد استعاری شب، گرگ، جغد، زغن، غلیواژ، خفاش، لاشخور و ... توصیف می‌شوند و برجستگی طنز تخریبی همچون اغراق، هتک، هم‌پایگی و حیوان‌نمایی در آن‌ها آشکار است. در مقابل، عناصر گفتمان خودی با واژگانی چون روز، سحر، خروس، باز، گل سرخ، نسترن سرخ، عقاب و ... نمایانده می‌شوند و با توجه به پیشینهٔ ادبی‌شان بار معنایی مثتچبتی دارند و احساس خوبی در خواننده برمی‌انگیزند. 🖍همچنین، گزینش عناصر و شخصیت‌های تاریخی، در این چیدمان، هدفمند و منطبق بر مصالح گفتمانی است. شخصیت‌هایی چون ناصرخسرو و حلاج و عین‌القضات همدانی و فضل‌الله حروفی و ... به مثابه مبارزانی حق‌جو و حق‌گو احیا و نظیره‌سازی می‌شوند در مقابل اسکندر و چنگیز و تاتار و مغول و ... به مثابه عناصر حاکمیت. در اینجا، موفقیت طنز نمادگرایانه و استعاری به انتخاب عناصری وابسته است که بتواند رذیله‌ای اخلاقی را در بالاترین حدّ آن نمایندگی کنند. نظیره‌سازی‌هایی از این دست در شعر شفیعی کدکنی بسیار پربسامد است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخش‌هایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍ بخش سوم✏️✏️✏️ 🖍نظارت شدید حاکمیت بر نظام فرهنگی به‌ویژه پس از سال ۱۳۳۲ و بالأخص با تشکیل سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) در سال ۱۳۳۵ طرح مستقیم دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی را دشوار و شاعران را وادار می‌کند از صراحت نشانه‌های زبانی بکاهند و به شیوه‌های کلی‌گویی همچون نمادگرایی، ایهام و ابهام بیشتر روی آورند. با نگاهی اجمالی، در می‌یابیم مبارزه با اختناق سیاسی و فرهنگی درون‌مایهٔ بسیاری از آثار این دوره است. 🖍شعر شفیعی کدکنی خفقان و وحشت حاکم بر فضای اجتماعی و سیاسی کشور در سال‌های پیش از انقلاب را به خوبی ترسیم می‌کند. او در توصیف این فضای رعب‌آور، به‌ویژه از اغراق طنز آمیز کمک می‌گیرد. از جمله در شعر «دعای باران» (۱۳۵۳) از دفتر خطی ز دلتنگی چنین می‌گوید: «ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم/ ... در عصر زمهریری ظلمت/ عصری که شاخ نسترن، آنجا/ گر بی‌اجازه برشکفد، طرح توطئه‌ست.» (شفیعی کدکنی۲، ص۳۲) 🖍او در شعر درین شبها (١٣٤٦) از دفتر از زبان برگ نیز اختناق و انسداد سیاسی را با طنز اغراق این‌گونه وصف می‌کند: «درین شب‌ها که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می‌ترسد...»(همو۱، ص۲۲۳) «گل»، «برگ» و «باد» از هم بسته‌های ادبی‌اند و تأکید بر ترس و بدگمانی آن‌ها در مقایسه با هم، اغراقی طنزآمیز از جوّ امنیتی حاکم بر کشور است، که به منظور تخفیف و پنهان‌سازی با زبانی استعاری بیان شده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝بخش‌هایی از مقالهٔ «علی علیزاده جوبنی» با عنوان«نمودهای گفتمانی طنز در شعر شفیعی کدکنی در مبارزه با استبداد پهلوی»✍ بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ 🖍شفیعی کدکنی در شعر «جاودانگی» (۱۳۵۷) از دفتر خطی از دلتنگی ارکان سلطنت را با تار عنکبوت هم‌پایه می‌بیند و آن را سست و فناپذیر تصویر می‌کند: «پیش از شما، به‌سان شما، بی‌شمارها/ با تار عنکبوت نوشتند روی باد/ کاین دولت خجستهٔ جاوید زنده باد!» (همو۲، ص۳۴) 🖍با تارعنکبوت روی باد نوشتن، اگر هم ممکن باشد، ابلهانه است(طنز محال و گزارش حماقت). شاعر با گواه گرفتن تاریخ، اضمحلال سلاطین و حاکمان جور را قطعی می‌داند و به زورمداران هشدار می‌دهد که به زنده‌بادها و جاویدبادها دل خوش نکنند. از نظر او، حکومت‌های ستم‌پیشه، همچون نبشته‌هایی از تارعنکبوت، در برابر جبر تاریخ دیر نمی‌پایند. شعر او به تلمیح قرآنی و طنز تمثیل هم توجه دارد؛ ضمن آن‌که هم‌پایه کردن ارکان حکومت با تار عنکبوت تشبیه طعنه‌آمیز قدرتمندی است. 🖍شعر «دیر است و دور نیست» از دفتر مثل درخت در شب باران، تعریضی است به جشن‌های شاهنشاهی: «جشن هزارۀ خواب/ جشن بزرگ مرداب/ غوكانِ لوشخوارِ لجن زی! .../ مردابکِ حقیر شما را خواهد خشکاند/ خورشیدِ آن حقیقتِ سوزان.» (همو١، ص٤١٢) شعر مزبور می‌کوشد، به یاری زبان، آراستگی و شکوه ظاهری جشن‌های شاهنشاهی را سخيف جلوه دهد و عظمتِ آن را در نگاه خواننده در هم شکند. 🖍شاعر، به‌منظور گزارش قدرت‌نمایی پهلوی، از زبانی سخره‌آمیز و هزل‌گونه بهره جسته است. استفاده از ساخت تصغیر (مردابکِ حقیر) و واژه‌های تنفرانگیزی مانند مرداب، غوک، لوش و لجن، به افزودن حسّ انزجار در خواننده کمک می‌کند. آرایش واژگان مذکور، در تقابل با ترکیب موقر «جشن بزرگ» نمونهٔ درخوری از مسخرگی نازل است. مسخرگی نازل نوعی از طنز وارونگی[Irony] است، که در آن موضوعی جدی و فخیم، با استفاده از زبانی فرودست، فروکشیده می‌شود. بدین ترتیب، عظمت و اقتدار سیاسی سلطنت با انحطاط و حقارت زبانی تعدیل می‌شود. 🖇🖇🖇 منبع: (فصلنامه ادبیات انقلاب اسلامی. صفحات۸۳-۸۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖به‌قدر خنده و اشکی غزل بخوان...🍁 «رفیق جان منا»* دورهٔ رفاقت نیست سرِ گلایه ندارم که جای صحبت نیست یکی به مفتی شهر از زبان ما گوید اطاعتی که تو را می‌کنند، طاعت نیست چگونه نقشهٔ آسایش جهان بکشیم به خانه‌ای که در آن جای استراحت نیست همه به سایهٔ هم تیر می‌زنند اینجا میان سایه و دیوار هیچ الفت نیست چقدر بی تو در این شام‌ها دلم خون شد چقدر بی تو در این روزها صداقت نیست مجو عدالت از این تاجرانِ بازاری که در ترازوی‌شان نیم‌جو مروت نیست حرامیان همه دولت شدند و دولتمند گناه دولتیان و گناه دولت نیست دل شهید به ابریشم هوس دادید به چشم مخمل‌تان هیچ خوابِ راحت نیست به دام زلزله افتاده‌اید در شب مرگ نماز خواندن‌تان جز نماز وحشت نیست میان این‌همه شب‌تاب و این‌همه بی‌تاب یکی ز جمعِ کریمان با کرامت نیست بجز سکوت و تبسم چه می‌توانم گفت به واعظی که گمان می‌کند قیامت نیست هوای کعبه به‌سر دارد و دلش گرم است که در طریق هوی سختی و جراحت نیست «کجا روم؟ چه کنم؟ چاره از کجا یابم؟»** هزار سینه سخن مانده است و رخصت نیست طریقت تو همین شاعری‌ست، شعر بگو که شرع بی غزل و شعر بی شریعت نیست به‌قدر خنده و اشکی غزل بخوان با من به‌قدر خواندن شعری همیشه فرصت نیست 🔸🔹🔸 پی‌نوشت: * [«بهار جانِ منا...» از ابوعبدالله محمدبن عبدالله جُنیدی شاعر قرن چهارم] ** [«کجا روم؟ چه کنم؟...» از حافظ است] 📎📎📎 منبع: (چمدان‌های قدیمی. علیرضا قزوه. صفحات ۵۰-۵۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan