📚 از مثنوی #دانشگاه_نامه 👨🎓
#عباس_احمدی
📝باب دهم: در مدرک دوستی و مدرک گرایی رجال و مدیران 📄
به نام خالقی که مهربونه
اگر ما اُشتریم، او ساربونه
نه معیارش سواد و پول و پُسته
خداییش این خدا کارش درسته
الهی کن مدد در ماه روزه
نگردد بنده روزه، رفوزه
📕📕📕
یکی از مشکلات ملک ایران
بود مدرک گرایی مدیران
اگر چه شغل ایشان اختصاصی است
ولی بیمدرکی هم بیکلاسی است
نماینده اگر دکتر نباشد
زبانش تیر و دستش پر نباشد
خداییش آنکه عنوانش وزیر است
بدون دکترا حرفش حقیر است
اگر بیدکترا کابینه باشد
شُل و وارفته چون خاگینه باشد
چگونه او طلا را میکند مس
وکیلی که نمیباشد مهندس؟
خدا را شد بعد از جنگ، کمکم
مسائل جمله حل شد، این یکی هم
رئیسان، آن زمان با قصد قربت
رعایت تا شود اصل عدالت
بفرمودند زین افراد مخلص
نماند یک نفر اُمّی به مجلس
عطا گردید با اصرار و زوری
به ایشان مدرک غیر حضوری
اعاظم نیز بگرفتند باری
فراوان دکترای افتخاری
ز دانشگاه ملی یا که آزاد
مُدرَّک! شد مدیر شاخ شمشاد
ز دکتر شد فضای مملکت پر
معمّم دکتر و سردار، دکتر
وکیل و قاضی و علامه و شاه
همه دکتر شدند الحمدالله!
صد البت در مقابل اوستادان
گرفتند امتیازات فراوان
به دانشگاه میرفتند لُردی
مدیران خدوم راهبردی
رجال با لیاقت هم در این بین
شدند استاد با یک طرفةالعین
به واقع، اونکه این مدرک باهاشه
نمیشه هیئت علمی نباشه
گروهی نیز در ایران نماندند
به ملک کفر، نخل حق نشاندند
به عشق خدمت فوری به میهن
روان گشتند تا پاریس و لندن
چنین مدرکگرایی باب کردند
گرفته مدرکی و قاب کردند
ولیکن خشت اول شد بنا کج
به قول شاعر اخلاق، ایرج:
« از آن گویند گاهی لفظ قانون
که حرف آخر قانون بود نون»
🔗🔗🔗
منبع:
(دانشگاهنامه. عباس احمدی. صفحه ۴۳ تا ۴۶)
#روز_دانشجو
#خوانش_اشعار_طنز
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
📖مثنوی دانشگاهنامه✍
#دانشگاه_نامه
#عباس_احمدی
🔹باب هفدهم🔹
🔸در بیان مزایا و مضارّ سنت حسنهٔ تقلب🔸
به نام خالق خیر و درستی
خداوند وقار و تندرستی
به یادم هست در ترم بهاره
گرفتم مچ ز یک آتیشپاره
که وقت امتحان بود آن گلاندام
کفِ دستش پر از اعداد و ارقام
به دست دیگرش مانند انجیل
یکی طومار مشحون از فرامیل!
تغیّر کردم و گفتم به تندی
که: «ای دختر که خیلی هم بلوندی!
نمیدانی که این کاری حرام است؟»
جوابم داد: «این حرفا کدام است؟
تقلب خود به غیر از مشورت نیست
عزیزم، مشورت که معصیت نیست
تقلب افتخار عالمان است
تقلب شیوهٔ مستضعفان است
بلی ما هم فقیر علم هستیم
خراب نمره و جزوه پرستیم
تقلب چیست؟ ایثاری اثیری
ز یک شاگرد تنبل دستگیری
به آنی از کرج تا برمه رفتن
رهِ صد ساله را یک ترمه رفتن
زکات علم میباشد تقلب
برات حلم میباشد تقلب
بسا با یک جواب زیر پایی
گشوده گشته باب آشنایی
جواب تستها بر هم گشودند
سپس با یکدگر وصلت نمودند
مراقب کیست؟ یک جاسوس مزدور
که میگوید منم مأمور و معذور
مراقب به که با ما یار باشد
همیشه محرم اسرار باشد!
تقلب کن برادر تا توانی
که تا مثل خودت در گِل نمانی
چرا این قدر اخلاق تو گند است؟
که از تو بوی الرحمن بلند است
تقلب منحصر در امتحان نیست
فقط مختص ما دانشجویان نیست
بسا شخصا که با قلب حقیقت
رسیده بر منال و مال و مکنت
بسا کاسب که با سوگند دینی
به تو قالب کند یک جنس چینی
خلاصه گفت و گفت آن بچه قرتی
برایم خواند آخر یک دوبیتی:
«دلی دارم خریدار تقلب
کز او گرم است بازار تقلب
لباسی بافتم بر قامت دل
ز پود عشوه و تار تقلب»
🔗🔗🔗
منبع:
(دانشگاهنامه. عباس احمدی. صفحات۷۱-۷۴)
#طنز_سیاسی
#طنز_و_اخلاق
#روز_دانشجو
#خوانش_اشعار_طنز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan