📚بررسی و تحلیل انواع آیرونی در مثنوی
(منتشر شده در دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۵. شماره۸۳)
#شهرام_احمدی
#نرگس_شفیعی_آکردی
بخش اول✏️
✍ آیرونی ساختاری مولانا در داستان «آن پادشاه جهود که نصرانیان را میکشت از بهر تعصب»، با بهرهگیری از آیرونی ساختاری به داستان ویژگی خاصی میبخشد. او که در این حکایت تعصب مذهبی را سبب احولی (دوبینی) و نزاع و دشمنی میان پیروان ادیان الهی میداند، معتقد است که آنچه روح واحد همۀ ادیان را در چشم پیروانشان متکثر و متفاوت نشان میدهد، تعصب است؛ تعصبی که باعث میشود شاه جهودان موسی(ع) و عیسی(ع) و مذهب آنها را دوگانه نشان دهد:
بود شاهی در جهودان ظلم ساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
عهد عیسی بود و نوبت آن او
جان موسی او و موسی جان او
شاه احول کرد در راه خدا
آن دو دم ساز خدایی را جدا
(مولانا، ۱/۱۳۸۳: ب ۶-۳۲۴)
✍ همانطور که ملاحظه میشود، این نوع از آیرونی در ساختار روایت نهفته است. باوجود آگاهی کامل خواننده از منظور واقعی نویسنده و وضعیت حاکم بر داستان، شخصیت داستان، یعنی مرد احول، نادانسته و به اقتضای دوبین بودن خود آلت اجرای منظور راوی و انتقال پیام استعاری -که همانا هستیسوز و خانهبرانداز بودن عصبیت جاهلانه و تعصب است- به مخاطب میشود.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی و تحلیل انواع آیرونی در مثنوی
(منتشر شده در دوفصلنامه زبان و ادبیات فارسی. سال ۲۵. شماره۸۳)
#شهرام_احمدی
#نرگس_شفیعی_آکردی
بخش دوم✏️✏️
✍ در داستان «موذن ناخوش آواز» نیز به گونهای دیگر آیرونی ساختاری بازتاب پیدا میکند. مؤذنی بدصدا و بد آوا که کافران را به اسلام میخواند:
یک مؤذن داشت بس آواز بد
در میان کافرستان بانگ زد
چند گفتندش مگو بانگ نماز
که شود جنگ و عداوتها دراز
او ستیزه کرد و پس بیاحتراز
گفت در کافرستان بانگ نماز
(مولانا، ۵/۱۳۸۳: ب ۹-۳۳۶۷)
مولانا ادامه میدهد که هنگامی که این مؤذن زشتآواز به نصیحت دوستان گوش نکرد و کار خویش به پیش برد، کافری، پرسان پرسان، با حلوا و هدیه سراغ او آمد:
شمع و حلوا با چنان جامهیْ لطیف
هدیه آورد و بیامد چون الیف
پرس پرسان کین مؤذن کو؟ کجاست؟
که صلا و بانگ او راحتفزاست
(همان ب ۲-۳۳۷۱)
و هنگامی که از او میپرسند که کجای آواز این مؤذن بد آوا راحتفزاست، چنین پاسخ میدهد که:
دختری دارم لطیف و بس سنی
آرزو
میبود او را مؤمنی
هیچ این سودا نمیرفت از سرش
پندها میداد چندین کافرش
در دل او مهر ایمان رسته بود
همچو مجمر بود این غم من چو عود
هیچ چاره میندانستم در آن
تا فروخواند این مؤذن آن اذان
گفت دختر چیست این مکروه بانگ؟
که به گوشم آمد این دو چاردانگ؟
من همه عمر اینچنین آواز زشت
هیچ نشنیدم درین دیر و کنشت
خواهرش گفتش که این بانگ اذان
هست اعلام و شعار مؤمنان!
(همان،ب۸۰-۳۳۷۴)
دختر باور نمیکند و از دیگران پرسوجو میکند که این آواز زشت چیست، و چنین
میشنود که این آواز مسلمانی است:
چون یقین گشتش رخ او زرد شد
از مسلمانی دل او سرد شد
(همان، ب۳۳۸۳)
مرد کافر، شادیکنان میگوید که با این اذانی که تو دادی من از این پس با خیال راحت خواهم خفت. کافر به او هدایایی میدهد و میگوید به خاطر این خدمتت تا ابد عبد تو هستم و اگر ثروتی داشتم دهانت را پر از زر میکردم.
✍ شاعر در این داستان، با بهرهگیری از آیرونی ساختاری، نقض غرض را به خوبی و با
تمثیلی ماندگار و عمیق به تصویر میکشد و تناقض نیت و نتیجه را که مترتب بر رفتار ناآگاهانه است، به زیبایی نمایان میسازد.
(نیز ر.ک: قصههای «کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب» همان، ۲ ب (۱۲۱۵ - ۱۱۹۲)، «آن زن که طفل او بر سر ناودان خزید» همان، ۴ ب (۷۵-۲۶۵۷) و «حمله بردن سگ بر کور گدا» همان، ۲ ب (۸۶-۲۳۵۴) و .....
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#طنز_و_اخلاق
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan