eitaa logo
طرز طنز
62 دنبال‌کننده
124 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍ بخش اول✏️ مفسران در تفسیر کلمه‌ی «استهزاء» در آيه‌ی شريفه‌ی: اَللّهُ يَستَهزِئُ بِهِم وَ يَمدُّهُم في طُغيانِهِم يَعمَهون؛(بقره،۱۵/۲) خداوند آنها را به استهزاء می‌گیرد و آنها را به خود وامی‌گذارد تا در طغیان خود سرگردان شوند. حرف‌ها و توجیه‌های بسیار آورده‌اند که در ذیل قسمتی از گفته‌ها و آرای آن‌ها را با هم مطالعه می‌کنیم: استهزاء از ماده‌ی «هزء» به معنای درهم‌ شکستن که اگر به «باء» متعدی شود به‌معنای سبک گرفتن و دست‌انداختن می‌آید. و در اصطلاح به‌معنی اهانت و تحقیر و یادکردن عیوب و کمبودهای کسی به‌نحوی که باعث خنده‌ی دیگران شود. و گفته‌اند این معنا در فرهنگ عرب یک کار منفی و خلاف اخلاق است که نسبت دادن آن به باری‌تعالی قبیح است. مثلاً صاحب تفسير روض‌الجنان بعد از چند توجیه در این خصوص می‌نویسد: این جمله‌ای است در معنی این آیه بر وجهی که آیت را بیرون آرد از اضافت قبیح و عیب بر خدای‌تعالی. و یا صاحب تفسير «من وحی‌القرآن» نوشته‌اند: نسبت دادن استهزاء به باری‌تعالی درست نیست چون متضمن نوعی خدعه است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍ بخش دوم✏️✏️ به‌همین‌خاطر مفسران یا با زیرکی از کنار این آیه گذشته‌اند و یا به توجیهاتی که با ظاهر آیه سازگاری ندارد، پرداخته‌اند. مثلاً بعضی در تفسیر کلمه «استهزاء» آن را به کلمه‌ی «مکر» ارجاع داده‌اند و در تفسیر این کلمه هم توجیهاتی مثل استعمال آن در تدبیر خوب و بد، مکر ابتدایی و ثانوی و اینکه مراد از مکر عذاب خداست، پرداخته‌اند. در مورد این آیه از شیعه و سنی روایتی به این مضمون نقل شده که در آخرت وقتی کفار در آتش جهنم معذبند، ناگهان دری از بهشت بر روی آنها باز می‌شود و همه به سرعت به طرف آن حرکت می‌کنند ولی همین‌که می‌خواهند وارد آن شوند درِ بهشت بسته می‌شود و همه‌ی مؤمنین به آن‌ها می‌خندند. مرحوم فیض و علامه شبر - رحمة‌الله‌عليهم - در تفسیر این آیه گفته‌اند‌: خداوند در دنیا به این نحو آن‌ها را مسخره می‌کند که در عین این‌که احکام اسلام را قبول ندارند ولی خداوند آن‌ها را مکلف به آن می‌سازد و مکلف ساختن کسی که آن حکم را قبول ندارد نوعی مسخره کردن اوست. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍ بخش سوم✏️✏️✏️ در حدیثی از امام کاظم(علیه‌السلام) آمده است: «استهزاء منافقان در دنیا این است که خداوند برای این‌که آن‌ها در ظاهر اظهار اسلام کرده‌اند ظواهر احکام مسلمین را بر آن‌ها جاری می‌کند.» مرحوم طبرسی در جوامع‌الجامع در تفسير «الله يستهزئ بهم» می‌گوید: «یعنی خداوند بر آن‌ها حقارت و نابودی نازل می‌کند.» او در مجمع‌البیان برای توجیه این کلمه پنج احتمال ذکر می‌کند که توجیه مهم و نزدیک به مضمون این آیه این است که خداوند در ظاهر به آن‌ها نعمت و در واقع عذاب می‌دهد، بعد از «ابن‌عباس» نقل می‌کند که خداوند به آن‌ها نعمت می‌دهد و آن‌ها تصور می‌کنند که این نعمت پاداش رفتار و کردار صحیح آنان است، درحالی‌که خداوند فقط به‌این‌منظور به آنان نعمت می‌دهد که آنان در عملِ زشتِ خود غوطه‌ور شوند، در نتیجه به عذاب و بدبختی که نتیجه‌ی عمل خودشان است گرفتار شوند و از این جهت به این نعمت دادن «استهزاء» گفته شده است که ظاهر آن نعمت، ولی در واقع کشاندن آنها به هلاکت است. اما این معنی با ظاهر آیه سازگار نیست. درست است که باری‌تعالی در دنباله آیه فرموده است: «ما به آن‌ها مهلت دهیم تا در طغیان و سرکشی خود غوطه‌ور شوند.» اما نمی‌توان از آن به‌دست آورد[که] خداوند در برابر خطاکاری آن‌ها نعمت می‌دهد، آن هم به این هدف که آن‌ها گمراه‌تر شوند. به نظر می‌رسد مسخره کردن آن‌ها همان مطلبی است که در ادامه‌ی آیه به آن تصریح شده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍ بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ خداوند در این آیات در ادامه‌ی به طنز گرفتن کفار، منافقین را با عباراتی طنزآمیز چون «ما يَخدَعونَ اِلّا اَنفُسِهِم وَ ما يَشعُرون؛ اینان در کمال ناآگاهی به خود نیرنگ می‌زنند» و خود را فریب می‌دهند و سر خود کلاه گذاشته‌اند، [معرفی می‌کند.] بُعد تعبیر قرآن از بی‌ایمانی آن‌ها بسیار جالب است. قرآن از بی‌ایمانی آن‌ها به مرض یاد می‌کند، برای این‌که به آن‌ها سرکوفت بزند و آن‌ها را نسبت به کارشان عصبانی و تحقیر کند. اضافه می‌کند که خداوند مرض آن‌ها را زیاد و در آن غوطه‌ورشان سازد. قرآن با مریض خواندن آن‌ها خواسته است غیرمستقیم تصمیمات و اقدامات آن‌ها را ناسالم، ناقص و علیل معرفی کند؛ چه‌اینکه مرض را به قلب نسبت داده است و قلب کلمه‌ای چندپهلو است که هم به‌معنی مرکز ادراکات و احساسات و عواطف و هم به مرکز سلامتی و حفظ بدن و روح اطلاق می‌شود و هیچ بعید نیست که قرآن خواسته باشد این نکته را با زیرکی به مخاطب خود گوشزد کند که سراپای وجود آن‌ها مرض است و آن‌ها نمی‌توانند نیت و کار سالم داشته باشند. باید توجه داشت که این آیه شاه‌بیت و نقطه‌ی طلایی این آیات است، و قبل و بعد این آیه‌ی شریفه مقدمه و زمینه‌ساز لبه‌ی تیز و ویران‌کننده‌ی پیکان‌های تند و بُرّنده‌ای است که پشت‌سرهم کار این مردمان شوربخت را یک‌سره ساخته است. بعد برای این‌که آنها را کاملاً خُرد و نسبت به راه و کارشان ناامید و شکست‌خورده معرفی کند، می‌گوید: «برای آنها عذاب[ی] دردناک است، به‌خاطر این‌که دروغ‌گو بودند.» 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚قرآن و استهزاء نامقبول✍ بخش پنجم✏️✏️✏️✏️✏️ جالب توجه این‌که قرآن همواره منافقین و کفار را «دروغ‌گو» می‌داند. صرف‌نظر از این‌که دروغ صفتی مذموم و حکایت از پستی و ضعف انسان‌ها دارد، معرفی آن‌ها به‌این‌عنوان جهت دیگری دارد و آن این‌که قرآن با این جهت‌گیری می‌خواهد بگوید آن‌ها در عین این‌که به خدا، قیامت و نبوت پیامبران علم دارند، به انکار و نفی آن می‌پردازند؛ یعنی انکار آن‌ها انکاری از سر علم و آگاهی است، نه از روی جهل و غفلت. به‌همین خاطر قرآن در بعضی آیات تصریح می‌کند «هیچ انسانی پیامبری را انکار نکرد؛ اِلّا مِن بَعدِ ما جاءَهُم بَيِّنَه» چه‌اینکه دروغ به‌این معنی است که خلاف واقع خبر داده شود و الا اگر نسبت به آن امر جهل و یا غفلتی وجود داشته باشد وصف آن‌ها به «کذب» صحیح نمی‌باشد و باید گفت «بما كانوا يجهلون» و يا «يغفلون». بعد قرآن برای معرفی بیشتر آن‌ها با بیانی طنزآمیز به دو شاخصه‌ی مهم از پندارهای باطل آن‌ها اشاره می‌کند: «آن‌ها اهل فساد و ویرانی هستند، اما درعین‌حال خود را اهل اصلاح و مصلح می‌دانند.» وقتی به آن‌ها گفته می‌شود ایمان بیاورید کمااینکه مردم ایمان آورده‌اند، می‌گویند: «آیا ایمان بیاوریم کمااینکه انسان‌های بی‌خرد و سفیه ایمان آورده‌اند.» قرآن چنین به آن‌ها جواب می‌دهد: «آگاه باشید که خود این‌ها سفیه و بی‌خردند لکن نمی‌دانند.» و در جهل مرکب هستند. بعد قرآن به آخرین شاخصه از کارهای آن‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «هر گاه [با] کسانی که ایمان آورده‌اند ملاقات کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و هرگاه با شیاطین خود خلوت می‌کنند می‌گویند ما با شماییم.» و با تأکید می‌گویند: «جز این نیست که ما از مسخره‌کنندگان هستیم.» این‌که آن‌ها به‌جای‌این‌که خود را مؤمن بدانند مسخره‌گر معرفی می‌کنند، قرآن به‌ این طریق به زبان خودِ آن‌ها می‌خواهد نهایت حماقت آن‌ها را به تصویر بکشد. 📎📎📎 منبع: (مقاله طنزمقدس. علی‌نجفی‌صحنه‌ای. بیّنات. سال۱۵. بهار۱۳۸۷. شماره۱. صفحات۱۷۴-۲۱۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝تفنن خنده‌دار✍ بخش اول✏️ معنی خنده چیست؟ چه‌چیزی در کُنه امور خنده‌دار نهفته است؟ میان شکلک درآوردن یک دلقک، بازی با کلمات، اشتباه گرفتن شخصی با شخص دیگر یا چیزی با چیز دیگر در نمایشی سبک و سرگرم‌کننده، یا صحنه‌ای از یک کمدی ناب چه وجه‌اشتراکی می‌بینیم؟ از راه چه تقطیری می‌توانیم عصاره‌ای به‌دست بیاوریم که همیشه یکسان است و انبوهی از فراورده‌های گوناگون، رایحه‌ی تند یا عطر لطیف خود را از آن وام می‌گیرند؟ بزرگ‌ترین اندیشمندان، از ارسطو تاکنون به این مسئله‌ی کوچک پرداخته‌اند، مسئله‌ای که هر کوششی را عقیم می‌گذارد، مجال تعمق نمی‌دهد، می‌گریزد، قد علم می‌کند و تأمل فلسفی را گستاخانه به چالش می‌طلبد. توجیه این‌که ما نیز به این مسئله پرداخته‌ایم این است که هدف‌مان محدود کردن تفنن خنده‌آور در چهارچوب یک تعریف نیست. ما بیش از هر امری، در آن چیزی زنده می‌بینیم که حتی اگر اندک هم باشد، با همان احترامی که برای زندگی قائلیم با آن برخورد می‌کنیم؛ و به این‌که شاهد رشد و شکوفایی‌اش باشیم بسنده می‌کنیم. این تفنن خنده‌آور، از گونه‌‌ای به گونه‌ی دیگر با تحولی تدریجی و نامحسوس، در پیش چشم‌مان به طرزی شگفت‌آور استحاله می‌یابد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝تفنن خنده‌دار✍ بخش دوم✏️✏️ ما از آنچه خواهیم دید، کمترین چیزی را نادیده نخواهیم گرفت و کوچک نخواهیم شمرد. وانگهی شاید از این رابطه‌ی پیگیر، چیزی انعطاف‌پذیرتر از تعریفی نظری به دست بیاوریم، شناختی عملی و نزدیک همچون شناختی که از رفاقتی دیرپا زاده می‌شود؛ و شاید هم به این نتیجه برسیم که بی‌آنکه بخواهیم، به شناختی سودمند دست یافته‌ایم. تفنن خنده‌دار، حتی در بیشترین کژروی‌ها و انحرافات خویش، منطق خاص خود را دارد و در عین خُل‌بازی روش‌مند است. خیال‌پردازی می‌کند و من هم به این نکته معترفم، اما در این خیال‌پردازی تصاویری به ذهن متبادر می‌کند که در کل یک اجتماع پذیرفته و فهمیده می‌شود. بنابراین چگونه ممکن است که ما را از فرایند تخیل بشری، به‌ویژه تخیل اجتماعی، مشترک و مردمی آگاه نسازد؟ این تفننِ نشئت‌گرفته از زندگی واقعی و همگون‌شده با هنر، چگونه ممکن است که برایمان پیامی نیز درباره‌ی هنر و زندگی نداشته باشد؟ 🖇🖇🖇 منبع: (خنده. هانری برگسون. مهستی بحرینی. صفحه۲۳-۲۴) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝نیل به خنده به‌واسطه‌ی کاربرد زبان در شوخ طبعی✍ بخش اول✏️ دومعنا داشتن از جمله مهم‌ترین مولفه‌های شوخ‌طبعی در نظر گرفته می‌شود. از جمله مهم‌ترین واژگانی که در گفتمان متعارف و ادبی به دو معنایی یا چند معنایی اشاره دارند عبارتند از : 🔸ابهام (ambiguity) 🔸جناس و بازی‌های کلامی (pun) 🔸کنایه (Irony) 🔸طعنه (Sarcasm) در واقع، دومعنایی حاصل نوعی ناهماهنگی کلامی میان دو موقعیت است که از آن به عدم تجانس زبانی ( Verbal Incongruity) یاد می‌کنیم. معنای قاموسی عدم‌ تجانس «ناپیوسته، عدم تطابق و سازگاری با یکدیگر، منفصل و نامناسب» است. عدم تجانس از دو جنبه‌ی کلامی و غیرکلامی قابل بررسی است. عدم تجانس کلامی عمدتاً حول محور مسائل زبانی لطیفه‌ها دور می‌زند... عامل سرگرم‌کنندگی که در لبّ مطلب (Punch line) لطیفه به اوج می‌رسد، به‌واسطه‌ی عدم تجانس کلامی، لبان خواننده را به خنده می‌گشاید. عدم تجانس غیرکلامی که با کنایه‌ی موقعیت( Irony of Situation ) هم‌پوشانی معنایی دارد، بر مؤلفه‌ی غیرمترقبه بودن (surprise) تاکید می‌کند. بر این اساس، تضاد میان آنچه مورد انتظار است و آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد، لبان بیننده را خندان می‌کند. البته گاهی این عدم تجانس یا تناسب منجر به ایجاد ترس، خشم و احساسات منفی دیگر می‌شود. آنچه تفریح و سرگرم‌کنندگی را از این‌گونه واکنش‌ها متمایز می‌کند این است که سرگرمی از روی عدم تجانس منجر به ایجاد لذت می‌شود. تفاوت این نظریه با نظریه‌ی برتری‌جویی در این است که در اولی تضاد میان آنچه مورد انتظار است و آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد، خنده‌دار است و در دومی، حس برتر بودن از کسی که کاری بی‌تناسب انجام داده است. 📎📎📎 منبع: (درباره طنز. ابوالفضل حری. صفحه۴۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖شگردهای دومعنایی ✏️(double meaning)🖍 بخش دوم✏️✏️ شگردهای دومعنایی(double meaning) در لطیفه‌ها که فروید، دسته‌بندی و ارائه کرد: 🔹هم‌نامی با نام اشخاص و اشیا (meaning as a name and a thing) 🔹معنای استعاری و حقیقی (metaphorical and literal meaning) 🔹دومعنایی خاص (double meaning proper) 🔹دو پایانی (double entendre) 🔹چندمعنایی همراه با تلمیح (double meaning with an allusion) 🔸دو نمونه لطیفه با شگردهای دومعنایی🔸 📜حاکم آمل از بهر سراج‌الدین قمری براتی نوشت بر دهی که نام او پَس بود. سراج‌الدین به طلب آن وجه می‌رفت. در راه باران سخت می‌آمد. مرد و زنی را دید که گهواره‌ای و بچه‌ای بر دوش گرفته به زحمت تمام می‌رفتند. پرسید که راه پَس کدام است؟ مرد گفت: اگر راه پَس دانستمی ، بدین زحمت گرفتار نشدمی. [هم‌نامی نام روستا که «پَس» است با قید پس.] 📜قزوینی تابستان از بغداد می‌آمد. گفتند: آنجا چه می‌کردی؟ گفت: عَرَق. [چه می‌کردی هم در معنای «چه‌کاری انجام می‌دادی؟» و هم در معنای «از شدت گرمای بغداد «چه می‌کردی؟»] 🖇🖇🖇 منبع: (درباره طنز. ابوالفضل حری. صفحه۴۹-۵۰) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تفاوت نگاه بودیسم ذِن و فلسفه‌ی غرب به طنز🧐 بخش اول✏️ برای ذِن، طنز به آن دلیل ارزشمند است که به قطع وابستگی‌های‌مان به دکترین‌ها، به فهمِ مفهومی و به خودِ موهوم کمک می‌کند، چرا که طنز برخورد احساس و فهم، معکوس کردن دیدگاه‌ها و عاجز کردن منطق را دربر دارد. و هم‌چون بصیرت که گاهی شکلی از آن است، طنز به همان اندازه برق‌آسا و غیرمنتظره فرود می‌آید. «آها»ی ناگهانی بصیرت از «ها ها»ی فهمیدن یک لطیفه چندان دور نیست. گفت‌وگو میان استادان و شاگردان، اغلب انتقال‌های شناختیِ غیرمنطقی را دربر می‌گیرد، همچون وقتی که توزان (تونگ-شان) می‌پرسد: «بودا چیست؟» و پاسخ می‌شنود: «مقداری کتان». تناقضات به شکلی مشابه برای عاجز کردن ذهن منطقی مفیدند و بنابراین، به آن‌ها توجه می‌شود. حتی نیازی نیست پاسخ به پرسش‌های شاگردان اصلاً معنایی داشته باشد، همچون وقتی‌که رینزای به همه‌ی پرسش‌ها بدون استثنا با «کواتز»[یک کلمه‌ی بی‌مفهوم] یا با چوب زدن، سیلی زدن و پیچاندن بینی آن‌ها پاسخ می‌دهد. هدف همه‌ی این کارهای بی‌سر و ته برای خارج کردن قطار فکر از ریلش است، تا شاگرد به سطحی پایه‌ای‌تر از آگاهی برسد، ماهیت حقیقی واقعیت و گول‌زنندگی ذات شخصی فرد را ببیند. به این ترتیب، طنز در ذن نماینده‌ی عالی‌ترین شکل تفکر انتقادی است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تفاوت نگاه بودیسم ذِن و فلسفه‌ی غرب به طنز🧐 بخش دوم✏️✏️ مورد مشابه در تفکر غربی نظر شوپنهاور است، مبنی بر این‌که بخشی از لذت طنز ناشی از شعف ما در کشف نواقص تفکر مفهومی است: « از این رو برای ما باید مسرّت‌بخش باشد که برای یک‌بار هم که شده، آن حاکم سخت‌گیر، خستگی ناپذیر و دردسر ساز، یعنی منطق محکوم به ناکامی شود.» از دیدگاه ذن، «می‌اندیشم پس هستم» یا کوجیتوی دکارتی از همان ابتدا هم مشکل‌دار به‌نظر می‌رسد؛ چرا که لازمه‌ی آن، ایده‌ی موهوم ذهن شخصیِ مادی و نیز اعتمادی اغراق شده به عقل است. اگر ذات من اندیشیدن است، پس لازم است همه‌چیز اندیشیدنی باشد. تکیه بر کوجیتوی دکارتی به‌عنوان نقطه‌ی آغازین نیز به گمان من، عامل اصلی فقیر بودن طنز در آرای بسیاری از فلاسفه‌ی غربی است. آن‌ها همه‌چیز را زیادی جدی می‌گیرند؛ چرا که خودشان را زیادی جدی می‌گیرند و به این دلیل خودشان را زیادی جدی می‌گیرند، چون «خود»شان را زیادی جدی می‌گیرند. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تفاوت نگاه بودیسم ذِن و فلسفه‌ی غرب به طنز🧐 بخش سوم✏️✏️✏️ در نتیجه‌ی کار با مفروضات خردگرایی، فلاسفه‌ی غربی معمولاً وقتی با ناسازگاری‌های عظیم حل‌نشدنی در زندگی روبه‌رو می‌شوند، دچار پریشانی می‌شوند. مثلاً وقتی به‌نظر می‌رسد خودِ مادی‌شان با این فکر تهدید می‌شود که مرگ‌شان ممکن است پایان خودشان باشد، با حاشیه‌روی، ناامیدی یا عصیان واکنش نشان می‌دهند. در مقابل، متفکران ذن، هیچ‌کدام از دشواری‌های متفکران غربی را با پوچی ندارند؛ چرا که موضع اصلی ذن یک موضع آیرونیک است. و از آن‌جا که ذن بنا را بر برآوردن نیازهای فهم من از دنیا به‌عنوان جهانی مبتنی بر نظامی عقلایی نگذاشته است، برای آن‌هنگام که پدیده‌ها توضیح‌دادنی نیستند، آمادگی دارد. کسی که می‌تواند غیرواقعی بودن ذهن شخصیِ مادی را درک کند، یعنی کسی که در واقع به دنبال درک این واقعیت به‌عنوان عالی‌ترین نوع بصیرت است، برخلاف خردگرایی غربی برای هر‌چیزی آماده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖تفاوت نگاه بودیسم ذِن و فلسفه‌ی غرب به طنز🧐 بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ به همین ترتیب، نامنطبق بودن امیال و امکانات نیز معضلی برای ذن نیست؛ چرا که ذن به‌دنبال حفظ امیال است. کسی می‌تواند در از دست دادن داشته‌های مادی لبخند بزند که به آن‌ها وابستگی ندارد. به همین شکل، عدم وابستگی به خود است که اجازه‌ی خندیدن به خود را می‌دهد؛ آن‌چنان که توماس مِرتون درباره سالکی -که در مطالعه‌ی ذن به بصیرت رسیده- می‌گوید: « قبول کامل هیچ‌بودگی خویش نه تنها دشوار نیست، بلکه منشأ و کانون لذتی توصیف‌ناپذیر است.» بنابراین، طنز نه تنها برای رسیدن به بصیرت به‌کار می‌رود، بلکه با فهم ناگهانِ ماهیت فریبنده‌ی خویش به خودی خود می‌تواند شکلی از شادمانی عمیق باشد. بهترین شوخی‌ای که می‌توانم تجربه کنم خودم هستم. 📎📎📎 منبع: (فلسفه طنز. جان موریل. محمود فرجامی. دانیال جعفری. صفحه ۲۲۰-۲۲۲) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚بررسی اجمالی معنا و مفهوم واژه‌ی «تطفیل»✍ تطفیل ( = Going uninvited to a feast): طفیلی شدن. تَطَفَّلَ وطَفَلَ: صَارَ طُفَيليّاً. و الطفيلي: الذي يَدْخُلُ وَليمةٌ وَ لَمْ‌يُدْعَ إليها، وَ هُوَ منسوب إلى رَجُلٍ آسمهُ طُفَيل‌العرائس(لسان العرب). و نیز گفته‌اند تطفیل، عبارت از دخول در سفره‌ی مردمان برای خوردن طعام و نان است، بی‌آنکه شخص را دعوت کرده باشند. و آن را از لئامت و پست‌فطرتی دانسته‌اند، و گفته‌اند: وَ مِنَ اللوم التطفيل، وهُوَ التعرُّضُ لِلطَّعَامِ، مِنْ غَيْرِ أَنْ يُدعَى إِلَيْهِ. و علت اینکه تطفیل را جزو مباحثِ مُزاح و شوخ‌طبعی یاد کرده‌اند به احتمال زیاد این است که کارهای آنان و حرکات و اعمالشان در عروسی‌ها و مجالس سرور مایه‌ی خنده و لاغی و خوشی وقت مردم می‌شده است. کسانی که به تطفیل مشهورند در ادب تازی و فارسی بسیارند و محققان و دانشمندان اسلام در اخبار آنها کتاب‌های زیادی پرداخته‌اند. 🔹🔸🔹 جاحظ بصری و ابن‌عبد ربه و راغب اصفهانی و دیگران فصول مشیعی درباره‌ی آنان و اخبارشان آورده‌اند و خطیب بغدادی (وفات ۴۶۳ هـ. ق.) مورّخ معروف تاریخ بغداد، کتابی جداگانه به نام التطفیل پرداخته است. مقصود از طفیل هم که یاد شد طفیل العرائس است که همۀ طفیلی‌ها بدو منسوب‌اند. شاید مشهورترین نماینده‌ی تطفیل اشعب‌طمّاع باشد که نوادر و شوخ طبعی‌های او حتی در این اواخر توجه مستشرقان را به خود جلب کرده و از جمله روزنتال کتابی نوشته به نام مزاح در اسلام نخستین (Humour in Early Islam) که اخبار اشعب را در آن گردآوری کرده است و بحثی نیز در ماهیت مزاح و خنده در آغاز آن آورده که اهمیت بسیار دارد. 🔹🔸🔹 [جاحظ، البيان والتبيين، ۲۲۱-۲۵/۳؛ ابن‌عبدربه، العقد الفريد ۲۰۵۱۲/۶؛ ابن‌ندیم، الفهرست، ۲۰۹، چاپ تجدّد؛ دینوری المعارف، ۶۱۲، دکتر ثروت عکاشه. جاحظ گوید: طفیل العرائس را گفتند: «دو دو تا چند تا می‌شود؟» گفت «چهار تا کلوچه!» (البيان و التبيين، ۲۲۱/۳). قيل لطفيلِ العرائس: «كَمْ اثنان في اثْنَيْنِ؟» قال: «اَرْبَعَةُ اَرْغِفَةٍ».] سنائی در هجو شاعران معاصر خود گوید: عامیان را خدایگان دانند مهتران را به پاسبان خوانند همه تطفیل‌ْخوی و جاسوس‌اند! همه ناشسته روی و منحوس‌اند یک قصیده دویست‌جا خوانده پیش هر سِفله ریش را لانده (حدیقه، ۴۹۲، مدرس) 🔗🔗🔗 منبع: (تاریخ طنز و شوخ‌طبعی در ایران و جهان اسلام. دکتر علی‌اصغر حلبی. صفحه ۱۱۱) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش اول✏️ می‌گویند طنز همزاد آدمیزاده است تا زندگی را تاب آورد؛ و دیوانگی کردن یا در ستایش دیوانگی سخن گفتن، از بزرگ‌ترین شگردهای طناز است، تا هرآنچه را که باید گفت و به زبان جد یارای گفتن و شنیدن آن نیست، واگوید. بنابراین دیوانگی را نیز قدمتی است به دیرپایی تاریخ حیات بشریت، تا آدمی عقل دوراندیش را کناری نهد و در آینه‌ی جادویی دیوانگی، هرآنچه را که نادیدنی یا ناگفتنی است، عیان بیند و بگوید. اینجاست که طناز با دیوانگی کردن یا ستایش از دیوانگی به محاکمه‌ی هنجارهای نابهنجار می‌پردازد و تا آنجا پیش می‌رود که ناراستی‌ها را به محکمه می‌کشد و چه‌بسا حرکت‌آفرین نیز می‌شود. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش دوم✏️✏️ رساله‌ی «در ستایش دیوانگی» اثر «دِسیدریوس اِراسموس»، ادیب و عالم دینی هلندی قرن شانزدهم میلادی گواهی بر این مدعاست. اِراسموس، در نقد اوضاع اجتماعی زمان خود و در اعتراض به بیدادگری‌های اصحاب کلیسا و استبداد هولناک قرون وسطایی دیوان‌های تفتیش عقاید، تصمیم می‌گیرد که رساله‌ای در دفاع از دیوانگی خطاب به دوست خود «تامس مور» سیاست‌مدار و اندیشمند شهیر انگلیسی بنویسد. انتشار این کتاب در تمام جهان مسیحی آن عصر، چنان هیاهویی برانگیخت که به‌عقیده‌ی بسیاری از مورخان، هم در پیشرفت و تکامل فکری رنسانس -خاصه در ایتالیا- و هم در جریان رفرماسیون مارتین لوتر موثر واقع شد و بر آثار هنری غالب نویسندگان قرن شانزدهم و ادبیات فرانسوی نیز تأثیر گذاشت. همزمانی نشر این کتاب با حرکت‌های رفرمیستی کالون و مارتین لوتر در جهان مسیحیت آن زمان از یک‌سو و ارتباط اِراسموس با چهره‌های معروف سیاسی و فکری هم‌عصرش از سوی دیگر، علی‌القاعده باید وی را از اعتراض و هجوم متعصبان در امان نگاه می‌داشت، اما پس از بیست سال، تحسین‌ها به اعتراض بدل شد و نویسنده‌ی آن توسط حکمای مذهبی سوربن، به الحاد و کفر متهم و حکم سوزاندن او صادر گردید، ولی چون به نویسنده دسترسی پیدا نکردند، نماینده و اولین مترجم کتاب او به زبان فرانسوی، در آتش سوزانده شد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸از زبان دیوانگی🔸 اِراسموس، در این کتاب، از حق‌ناشناسی با اعمال و قصور نوع بشر در حیرت است که «اگرچه همگی از هواخواهان پرجمعیت دیوانگی‌اند و فواید آن را با ميل و لذت احساس می‌کنند، با این حال حتی یک‌تن پس از قرن‌ها تا امروز، کلام محبت‌آمیزی در تمجید از دیوانگی نگفته است.» لاجرم دفاع از دیوانگی را بر عهده‌ی خود دیوانگی می‌نهد و می‌گذارد که خود سخن گوید تا اثبات کند که نه‌تنها انسان زاییده‌ی فراموشی - ابزار دیوانگی - است و اصل و منبعش را مدیون اوست، بلکه همه‌ی خوشبختی‌هایی را که زندگی انسان شامل آن است نیز مدیون آن است، به گونه‌ای که زندگی آدمی بدون دیوانگی غیر قابل تحمل خواهد شد. «هیچ اجتماعی بی‌ کمک دیوانگی پایدار نمی‌ماند و هیچ پیوند قابل‌اعتمادی به وجود نمی‌آید و بنابراین هر قدر کسی دیوانه‌تر باشد، خوشبخت‌تر است، چرا که سراسر جهان از سویی تا سویی دیگر، برای دیوانگی، بهترین معابد و پرستشگاه‌هاست. اگر افراد بشر متقابلاً یکدیگر را حتی در رابطه‌ی دوستی یا ازدواج فریب نمی‌دادند، چاپلوسی نمی‌کردند، چشم‌پوشی و کتمان به‌کار نمی‌بردند و خلاصه آن که اگر هرکس اندکی بدن خود را با شهد دیوانگی مالش نمی‌داد، خوشبختی وجود نداشت.» 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش چهارم✏️✏️✏️✏️ او سپس از زندگی عقلا شاهد می‌آورد که: « همواره با مسکنت و گرسنگی و بدبختی دست به گریبانند و زندگی را در فراموشی و گمنامی و نفرت دیگران می‌گذرانند، حال آن‌که جیب دیوانگان سرشار از سکه‌های طلاست و در حکومت دولت‌ها شرکت می‌کنند و از همه‌ی امتیازات برخوردارند. بنابراین عقل به‌چه‌کار خواهد آمد، وقتی بزرگان از هیچ چیز به قدر عقل نفرت ندارند؟...» بنابراین بزرگترین بدبختی ملت آن است که «اختیارش دست مردمی فلسفه‌باف یا مدعی دانش بیفتد.» آن‌گاه نتیجه می‌گیرد: «دیوانگی اساس و مبنای اجتماع است. همین دیوانگی است که امپراتوری‌ها، حکومت‌ها، محاکم و دارالشوراها را اداره می‌کند.» سپس در یک کلام خلاصه می‌کند: «زندگی آدمی، یک بازی دیوانگی است.»! 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖در ستایش دیوانگی🤪 بخش پنجم✏️✏️✏️✏️✏️ دیوانگی برای نشان دادن تسلط خود بر زندگی آدمیان، در کتاب، به ارائه‌ی مستندات گوناگونی از میان اقشار و طبقات مختلف متوسل می‌شود. ابتدا زندگی ارباب انواع را شاهد می‌آورد که: «در آن جز دیوانگی مطلق چیزی نیست.» سپس به زنان، پیران، کودکان و کاشفان اشاره می‌کند که هرکدام به نوعی از دیوانگی سهم دارند. پس از آن به زندگی سالکان مذهبی یا راهبان، پادشاهان، شاهزادگان، درباریان و بزرگان اطراف شاه اشاره می‌کند و در نهایت لبه‌ی تیز حملات خود را متوجه پاپ، کاردینال و اسقف‌ها می‌کند که: «همه از لطف و عنایت دیوانگی، زندگی دلپذیر و خالی از هر غم و رنجی دارند و بعضاً همچنان که شایسته‌ی همه‌ی آزادمردان است، صمیمانه و با حق‌شناسی، دیوانگی را مورد پرستش و ستایش قرار می‌دهند.» کتاب، با آوردن مستنداتی از سخنان بزرگان در ستایش از دیوانگی به پایان می‌رسد و مؤلف، آن را با این عبارت تمام می‌کند که: «ای دوستان و هواخواهان دیوانگی، خوش باشید، کف بزنید، خوش بیاشامید و سلامت زندگی کنید.» 🖇🖇🖇 منبع: (نشریه گل‌آقا. کیومرث صابری فومنی. سال هفتم - شماره دوازدهم. صفحه۱۹) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖فهم شوخ‌طبعی کودکان از نظر مک‌گی👶 بخش اول✏️ بعد از ارائه‌ی نظریه‌ی پیاژه در نیمه‌ی دوم قرن بیستم، نظریه‌های زیادی در حوزه‌های مختلف به وجود آمد که کاملاً تحت‌تأثیر نظریه‌ی پیاژه بود. یکی از شیرین‌ترین این نظریه‌ها، نظریه‌ی یکی از استادان دانشگاه تگزاس به نام «مک‌گی» است. او در مورد فهم شوخ‌طبعی در کودکان پژوهش می‌کرد و متوجه شد که مراحلی که پیاژه می‌گوید روی درک شوخ‌طبعی در کودکان موثر است. مک‌گی دریافت کودکان در فهم شوخ‌طبعی از این مراحل می‌گذرند: 🔸مرحله ۱ یک‌و‌نیم تا دو سالگی(عدم تجانس بین اشیا و کاربردشان) مک‌گی می‌گوید تا یک و نیم سالگی بچه‌ها شوخ‌طبعی را نمی‌فهمند. نه این‌که نمی‌خندند. بله کودکان می‌خندند، اما به شوخ‌طبعی ما یا خودشان نمی‌خندند. در این مرحله که پایان دوره‌ی حسی-حرکتی است، کودکان دارند با اشیا ور می‌روند تا کاربردشان را بدانند. در این آزمون و خطا، آن‌ها گاهی اشتباه‌های خنده‌داری می‌کنند. مثلاً از لیوان به‌جای گوشی تلفن استفاده می‌کنند. این استفاده‌ی تناقض‌آمیز موجب خنده‌ی بزرگسالان می‌شود. کودک بدون این‌که بداند کارش اشتباه است، فقط به خاطر خنده‌ی دیگران این کار را تکرار می‌کند. این شروع عمل شوخ‌طبعانه در کودکان است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖فهم شوخ‌طبعی کودکان از نظر مک‌گی👶 بخش دوم✏️✏️ 🔸مرحله ۲ از دو تا سه سالگی (عدم تجانس میان کلمات) در این مرحله که دایره‌ی واژگانی کودک به طرز شگفت‌انگیزی دارد وسیع می‌شود. بارها پیش می‌آید که اشتباهاً کلماتی را به‌جای هم به‌کار ببرد. مثلاً دست به‌جای پا، سگ به‌جای گربه و غیره. این اول، باعث خنده‌ی دیگران و بعد باعث خنده‌ی خود کودک می‌شود. 🔸مرحله ۳ از سه تا هفت سالگی (عدم تجانس میان مفاهیم) در این مرحله که تقریباً منطبق با مرحله‌ی پیش عملیاتی پیاژه است کم‌کم دارد مفاهیم در ذهن کودکان شکل می‌گیرد. «مفهوم» یعنی مجموعه‌ای از نشانه‌ها که نشان‌گر یک چیز در ذهن کودک هستند. مثلاً این‌که گربه یک موجود پشمالو با چشم‌های بادامی براق و صدای «میو» است. حالا هر وقت که بین این نشانه‌ها تناقضی پیش بیاید، مثلاً گربه به‌جای صدای همیشگی(میو) صدای گاو(ما) را در بیاورد، برای کودک خنده‌دار است. ایده‌ای که می‌تواند برای شخصیت طنز ساختن برای کودکان بسیار الهام‌بخش باشد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖فهم شوخ‌طبعی کودکان از نظر مک‌گی👶 بخش سوم✏️✏️✏️ 🔸مرحله ۴ از هفت تا یازده سالگی (خندیدن به معناهای دوگانه) در این سن که مطابق با مرحله‌ی عملیات عینی پیاژه است، کودک به‌خاطر خاصیت «برگشت پذیری» ذهنش می‌تواند معناهای دوگانه‌ی کلمات یا اصطلاح‌ها را درک کند. بسیاری از طنازی‌های نویسندگان و شاعران ادبیات کودک بر پایه‌ی همین معناهای دوگانه است. به‌عنوان مثال، کودک در این سن معنای دوگانه «مگر زبان نداری» در این لطیفه را متوجه می‌شود: بچه‌ای دستش را دراز می‌کند و از آن‌طرف سفره نمک برمی‌دارد، پدرش به او می‌گوید: مگر زبان نداری؟ او می‌گوید: زبان دارم اما تا آن‌طرف سفره نمی‌رسد! 🔸مرحله ۵ از یازده سالگی به بعد (شوخ‌طبعی‌های انتزاعی) نظریه‌ی مک‌گی در مرحله‌ی قبل تمام می‌شود، اما نظریه‌های جدیدتر می‌گویند مرحله‌ی پنجمی هم وجود دارد. در مرحله‌ی پنجم که مطابق با مرحله‌ی تفکر انتزاعی پیاژه است، ما می‌توانیم به طنزهایی که یک فرم را کاملاً به‌هم زده‌اند بخندیم. چون خندیدن به این ساختارشکنی احتیاج به یک تفکر انتزاعی دارد. مثلاً در این سن است که تازه این سری از معماهای معروف برای ما خنده‌دار می‌شود: سوال: می‌دانی که چطور ۶ فیل در یک فولکس‌واگن جا می‌شوند؟ پاسخ: سه‌تا فیل جلو و سه‌تا فیل عقب! 📎📎📎 منبع: سایت شیرین‌طنز (shirintanz.ir) سایت دفتر طنز حوزه هنری (daftaretanz.ir) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚ویژگی‌های ضدکمیک در یکتاپرستی✍ 🔸در برابر [این] عناصر موافق کمیک در یکتاپرستی شمار بزرگتری عناصر ضدکمیک وجود دارند. یکی آن است که در هر لحظه، جهان هستی و زندگی هر یک از ما یا در مسیر درست حرکت می‌کند یا در مسیر نادرست. هر لحظه بر پایه‌ی معیارهای خدا داوری می‌شود، و ما همواره مستعد سقوطیم. 🔹در سنت‌هایی مانند کالوَن، ما گمراهیم و خود به تنهایی توانا بر هیچ چیز نیستیم مگر سقوط. پس نیاز فوری در هر لحظه وجود دارد، همچنان که پیامبران یهود، عیسی [علیه‌السلام]، پولس، محمد[صلی‌الله‌علیه و آله و سلم] به ما یادآوری کرده‌اند. 🔸با جهت‌گیری دائمی به سوی خواست خدا و داوری واپسین، نه مجالی برای توقف است، نه جایی برای بازی، نه زمانی برای تن‌آسایی. همان‌گونه که عیسی گفته است: «در روز داوری ما برای هر واژه‌ی بیهوده مسئول خواهیم بود.» (انجیل متی ۱۲:۳۶) 🔹چون کتاب مقدس و قرآن پیروی از خواست خدا را ارزش اصلی خود دانسته‌اند، نمی‌توانند از لذت بردن از چیزی دفاع کنند که برخلاف خواست خدا باشد، مانند رذیلت و حماقت بشری، که حجم عمده‌ی چیزی را می‌سازند که در کمدی به آن می‌خندند. 🔸در قلب بینش کمیک، توانایی لذت بردن از ناهمخوانی در تجربه‌ی خودمان قرار دارد، که ناشایستگی، درماندگی و کاستی‌های اخلاقی خودمان را هم در برمی‌گیرد. اما لذت بردن از چنین ناهمخوانی‌هایی با یکتاپرستی ناسازگار است، زیرا وقتی چیزها به‌گونه‌ای نیستند که می‌بایست باشند، این موضوعی است برای نگرانی، نه شادی. 🖇🖇🖇 منبع: (کمدی‌‌ تراژدی و دین. جان موریل. البرز حیدرپور. صفحه ۱۰۷) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز بلاغی🤔 🔸مراد از فعل امر (بکن) و نهی (نکن) باشد. مثلاً به کودکی که با رادیو بازی می‌کند می‌گوییم: بکن! خرابش کن! و از این قبیل است جملات زیر که به مقتضای حال گفته شود: پاره کن! مرا بکش! هر چه دلت می‌خواهد بگو! 🔹در بلاغت غربی rhetorical irony (طنز بلاغی) به سخنی گفته می‌شود که قصد گوینده درست عکس آن باشد. گوینده معمولاً لحن جدی دارد و پند و اندرز می‌دهد، اما در حقیقت مقصود او تحذیر و تنبیه است: رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز! (عبید زاکانی) 🖇🖇🖇 منبع: (بیان و معانی. سیروس شمیسا. صفحه۱۷۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚تجاهل🤪 🔸زمانی که مصلحان اجتماعی، اوضاع سیاسی و اجتماعی را مناسب صراحت‌گویی نمی‌یابند، «تجاهل» را بهترین روش برای نقد وضعیت موجود می‌بینند؛ روشی که در آن با نادان‌نمایی چنین وانمود می‌کنند که از حقیقت اطلاعی ندارند و دوست دارند از موضوع باخبر شوند. از همین رو آنان شروع به سؤال می‌کنند و طرف مقابل را در موضع پاسخ‌گویی قرار می‌دهند و به‌گونه‌ای سمت و سوی سؤال‌های خود را هدایت می‌کنند که عجز و درماندگی او نمایان شود. 🔹در دانش بدیع مراد از تجاهل این است که از چیز آشکار و شناخته شده چنان سخن بگوییم که گویی آن را ندانسته و نمی‌شناسیم و هدف از آن، مبالغه در تشبیه، شگفتی نمودن سرزنش و خوار شمردن و بدنام کردن ناکسان و نااهلان است. این روش که نوعی محاضره و حاضر جوابی است، دارای پیشینه‌ی کهن و كاملاً شناخته‌شده‌ای است و قرآن بسیار از آن سود برده است. 📎📎📎 منبع: (طنز مقدس. علی نجفی. صفحه ۱۲۸) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan