eitaa logo
طرز طنز
62 دنبال‌کننده
124 عکس
6 ویدیو
2 فایل
ارائه مطالب ادبی - پژوهشی در حوزه ادبیات طنز - ارتباط با مدیر کانال: @chapaak
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی ✍ 📖 طنز فلسفی 🧐 بخش اول✏️ مضمون‌تراشی‌های صائب، تنها در حوزە‌ی اجتماع، مذهب و سیاست خلاصه نمی‌شود؛ بلکه تجلیّات اندیشە‌ی فلسفی وی، حوزە‌ی فکر و حکمت را نیز دربرمی‌گیرد. او فلک و روزگار را نکوهش می‌کند كه مراد كریمان و هنروران را نمی‌دهد و به جای آن از دونان و فرومایگان حمایت می‌کند. شده‌است سفله‌نواز آنچنان فلک كه پدر امــید بیــش به فــرزند ناخـــلف دارد (صائب: ج ۲/ص۳۷۳۳) روزگاری كه به علم و دانش بهایی نمی‌دهد و سفله‌نواز و دون‌پرور است، به‌طوری كه در این زمانه پدر به فرزند ناخلف و فرومایه‌ی خود بیشتر امیدوار است كه به ثروت و مقامی برسد. 👌 در شکست دل ما سعی فلک بی‌جا نیست می‌کند آینه‌ی صاف خجـل زنگی را (همان: ج ۲/ص۵۵۶) فلک همچون زنگی زشتی است كه با آینه دشمن است. چون نشاگر چهرە‌ی حقیقی اوست و با هنروران میانه‌ی خوبی ندارد. 👌 در این زمانه كه زاغان شکرشکن شده‌اند به استخــوان نکند زندگی همـا چه كند (همان: ج ۲/ص۳۹۴۱) 👌 به شیران طعمه از پهلوی خود گردون دهد امّا اگر گــاوی دهــن را واكند لوزینه می‌بارد (همان:ج ۴/ص۲۹۰۵) آسمان و فلک به شیر (مردان واقعی) از پهلوی خود طعمە‌ی ناچیز می‌دهد؛ ولی به افراد احمق(گاو) غذای ارزشمندی چون لوزینه می‌بخشد. 👌 فلـــک مراد كریمــان نمی‌دهد صـــائب به مصلحت دو سه روزی مگر لئیم شویم (همان: ج ۲/ص۵۷۸۰) شاعر به این دلیل كه افراد لئیم و فرومایه در جامعه جایگاه بهتری دارند و از انسان‌های بزرگوار قدردانی نمی‌شود، می‌خواهد از روی مصلحت هم كه شده چند روزی در سلک لئیمان درآید تا شاید با این كار به مرتبه و مقامی برسد. @tarzetanz
📚 سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی ✍ 📖 طنز فلسفی 🧐 بخش دوم✏️✏️ اگر به آیــینه دل صـــاف می‌کند زنگـی امــید هست شود چــرخ با هنرور صـاف (همان: ج ۳/ص۵۱۶۶) «چرخ» همچون زنگی زشت‌رویی است كه با آیینه دشمن است؛ چون نشان‌دهنده‌ی چهره‌ی واقعی اوست و با هنرمندان میانه‌ی خوبی ندارد. 👌 نمی‌شوند ز نان ســیر، دســت چــرخ مگر خمیرمـــایه‌ی خلـــق از گِـل تنور گرفت (همان: ج ۲ /ص۹۰۸) طنز فلسفی است و بن‌مایه‌ی اصلی بیت، حرص و آزمندی است كه شاعر با زیبایی تمام می‌پرسد مگر خمیرمایه‌ی خلق را از گل تنور ساخته‌اند كه چنین سیری‌ناپذیر، مانند تنور همیشه خمیر می‌طلبد! 👌 صائب! ز فلــک كـــام گرفتن به تمــلق از مــردم نوكیســه بود وام گرفتن (همان: ج ۴ /۶۴۴۰) انتظار كام‌روایی و خوشی از فلک و روزگار كج‌مدار و فرومایه داشتن؛ همانند قرض و وام گرفتن از مردم تازه به دوران رسیده است. 👌 جرم ابنای زمان را ز فلــک می‌دانیم هر چه شب دزد نماید، گنه شب‌گرد است (همان: ج ۱/ص۱۴۴۵) نسبت دادن جرم و جنایت مردمان از آسمان و فلک، طنز فلسفی ظریفی ایجاد كرده است. 👌 ستم بر زیردستان نیست از مردانگی ورنه به آهی می‌توانم چــرخ را زیر و زبر كردن (همان:ج ۲/ص۶۶۱۷) چنان از فلک كج‌مدار و ستمگر به تنگ آمده است كه می‌خواهد آن را زیر و زبر كند؛ ولی این فلک و روزگار پست ارزش آن را ندارد كه مردی چون صائب با آن مبارزه كند. 👌 ز چرخ پست‌فطرت مردمی جستن به آن ماند كه خواهی آوری از بیضه‌ی كركس، هما بیرون (همان: ج ۲/ص۶۲۶۵) طلب انسانیت و رفتار خوب از چرخ روزگار پست، امری محال و ناممکن است. 📎📎📎 منبع: (ماهنامه تخصصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی. سال سیزدهم. اردیبهشت۱۳۹۹. شماره۴۸ : مقاله سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی. صدرا قائدعلی. حمید طبسی. ابوالقاسم رادفر. ص۱۶۵-۱۶۶) @tarzetanz
📝هنر طنز و قلمرو آن[بخشی از مقاله]✍ بخش اول✏️ طنز از آنجا آغاز می‌شود که رعایت حقوق دیگران نشود و آزادی توأم با مسئولیت مورد تعدی واقع شده و بی‌بندوباری و هرج و مرج به‌عنوان آزادی تبلیغ گردد. نظام جامعه در مسیر درست و سیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد. ستم و تجاوز در اشکال گوناگون چهره نماید. منادیانِ آزادی خود عاملان بدبختی و جلادان فکر و اندیشه و آزادی گردند. فکر و اندیشه که باید چون چراغی فراراه افراد جامعه و راه‌گشای مشکلات و محرومیت‌های مردم مظلوم و رنجیده باشد، یک‌باره تغییر جهت بدهد. 🔸 در نهایت ترقی و اعتلا جای خود را به انحطاط و سقوط می‌دهد. پویایی اندیشه و حرکت ناشی از آن کم کم به رکود می‌انجامد. وقتی که رکود و انحطاط فرهنگی در تار و پود جامعه ریشه دواند، آن را چون کرم از رگ و ریشه می‌پوساند، زیرا توقف فکر و اندیشه و فقر فرهنگی چیزی نیست که بشود به‌سادگی از کنار آن گذشت و آن را به فراموشی سپرد و به‌زودی جبران ضایعات و کمبودهای ناشی از آن را کرد. 🔸 سالها نیرو و تلاش مستمر نیاز است تا سرچشمه‌های اندیشه‌ی تابناک و زایـا کـه بـه وسیله‌ی افکار گمراه‌کننده و منحرف عقیم شده بود، شکوفایی و زایندگی خود را بازیابد و زلالِ فکر و پویایی اندیشه‌ی سالم و درست را در کالبد مرده و تحلیل رفته‌ی اجتماع رسوخ دهد تا به‌مدد مصلحان و دلسوزان جامعه به نشو و نما ادامه داده و به بار بنشیند و ثمر دهد. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📝هنر طنز و قلمرو آن(بخشی از مقاله)✍ بخش دوم✏️✏️ وقتی در جامعه‌ای اعمال خلاف انسانی در زمینه‌های فکری، اجتماعی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی و فرهنگی صورت گرفت و عواملی به هر نوع درصدد جا انداختن و تثبیت آن برآمدند، اینجاست که هنرمندان و اصلاح‌طلبان وظیفه و رسالت‌شان ایجاب می‌کند که دست به اقدام بزنند و طنزنویس بنابر هدف و جهتی که انتخاب کرده تا پرده تزویر و ریا از روی نابرابری‌ها بردارد، در انجام این امر وظیفه سنگین‌تری به عهده دارد. 🔸 البته اگر این اقدام مبتنی بر یک جهان‌بینی درست و مسئولانه نباشد در دراز مدت نتیجه‌ی عکس می‌دهد و طنز، حر‌به‌ی آگاهی و بیداری، به عامل سرکوب و اختناق تبدیل می‌شود و حاکمیت ستمگران و کارفرمایان را در شکل‌های گوناگون بر گُرده‌ی محرومان و فلاکت‌زدگان جامعه بار می‌کند. اگر حسن‌نیت و قصد خدمت هم در میان باشد، باز کوشش انجام شده صرفاً در حد یک مُسکّن پایین می‌آید و نمی‌تواند شفادهنده‌ی دائمی و آخرین دوا باشد، لذا زیربنای فکری صحیح مبتنی بر جهان‌اندیشی درست می‌تواند طنزنویس را دارای قلمی همچون تیغ تیز برای شکافتن اندام عفونی و دمل‌های چرکین جامعه کند و این‌گونه طنزپردازان و هنرمندان متعهد و مسئول هستند که خدمت‌شان به نفع عموم مردمِ دست‌بسته‌ی پای‌دربند انواع بی‌عدالتی‌ها و زورگویی‌ها تمام می‌شود. 🔸 اینجاست که طنز همچون ادبیات راستین و متعهد به بازگو کردن حوادث زندگی به صورت‌های نو و جدید کمر می‌بندد و آینه‌ی افکار و تجلیات درونی انسان‌ها می‌شود. مهارت طنزپرداز اگر درست در پرداختن یک اثر هنری به کار گرفته شود می‌تواند چنان صحنه‌هایی بیافریند که چون تصویری حقیقی و زنده از برابر دیدگان عبور کند تا حدی روشن که ما بتوانیم آن‌ها را لمس کنیم و بفهمیم و آن‌چنان در بیننده و خواننده تاثیر بگذارد که عامل حرکت و جهتی برای بهترسازی خود و جامعه شود. 🔸 آری، ادبیات حقیقی و طنز واقعی آموزگارانی هستند که از حقایق تلخ سرپوش برمی‌دارند و عدم تساوی‌ها و نابرابری‌ها را لخت و عریان با حالت خشم و نفرت به نمایش می‌گذارند و رسواگر مادر دردها و حق‌کشی‌های خانمان برانداز می‌شوند و علاوه بر کشف دورویی‌ها و ظاهرسازی‌ها، روح مسئولیت و خیرخواهی را در انسان‌ها بیدار می‌کنند. 📎📎📎 منبع: (نشریه قندپارسی.سال۱۳۷۲.شماره۶.صفحات۷۰-۷۶) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی✍ 🔹تناقض‌گویی🔹 پارادوکس یا متناقض‌نما تصویری است که دو روی ترکیب آن به لحاظ مفهوم، یکدیگر را نقض می‌کنند.»(المعجم:ص۳۸۲). به‌عبارتی دیگر ترکیبی که از نظر ظاهر ضدیت دارند؛ اما از نظر واقع و نفس‌الامر وحدت دارند؛ وحدتی ناشی از مبانی عرفانی و اعتقادی همه‌ی مثال‌های پارادوکس از نوعی تعبیر و تفسیر و تاویل عرفانی، فلسفی، اعتقادی و ایدوئولوژیکی برخوردار است. (نقد بدیع:ص۹۶) ساخت ترکیبات متناقض در شعر صائب را می‌توان نوعی سبک ادبی شاخص برای طنزپردازی وی به‌شمار آورد. در حقیقت شعر صائب آیینه‌ای است که رفتار متناقض مردم روزگارش را در بیان متناقض‌نما نمایش می‌دهد. او برای نشان دادن حقیقت ذات این افراد که می‌خواهند با ریاکاری خود را مثبت نشان دهند، از بیان پارادوکسی استفاده می‌کند که تصویری گویا از دو بعد متناقض وجود آنان است. طنز زمانی از ساختار متناقض‌نما حاصل می‌شود که مخاطب با خلاف عادت‌ها مواجه می‌شود. 🔸🔸🔸 شود ز آب وضو تازه داغ‌های ریا مگر شراب نمازی کند ردای مرا (صائب: ج۱ ص۳۰۸) شاعر در این بیت براساس تناقض‌گویی و تقابل آب وضو و شراب، برخی ناروایان اهل شریعت را به ریا متهم می‌کند. 🔸🔸🔸 توبه نتوان کرد از می تا شراب ناب هست از تیمم دست باید شست هرجا آب هست (همان: ج۲ ص۴۱۹) دلیل شرعی آوردن برای باده‌خواری، تناقض‌گویی محسوب می‌شود. همچنین شراب ناب را به‌جای آب مطهر در نظر گرفتن و وضو ساختن کاملاً تقابل ایجاد کرده و ابراز طنز شاعر ساخته که با تمثیل مصرع دوم، بیانی گزنده و نیشدار بوجود آورده است. 🔸🔸🔸 عکس خود را دید در می، زاهد کوتاه‌بین تهمت آلوده‌دامانی به جام باده بست (همان: ج۲ ص۶۰۹) نفاق و نماز ریایی زاهد مورد ملامت قرار گرفته و همچنین کوتاه‌بینی با بیان تناقضی «آلوده دامانی جام باده» طنز زیبایی ساخته است. 🔸🔸🔸 واعظ تو همان در درک‌الاسفل جهلی بهر تو اگر منبر صدزینه بسازند (همان: ج۲ ص۲۱۲۰) بیان منبر صدزینه و درک‌الاسفل، تناقضی برای ذکر جهل واعظ است. او در ظاهر بر بلندی منبر جلوس کرده و در نظر عوام، بلندمرتبه است؛ اما از نظر صائب، جاهلی بیش نیست. 🔸🔸🔸 چنان شد عام در دوران چشمش وسعت مشرب که با سجاده زاهد ساحت میخانه می‌روبد (همان: ج۲ ص۱۲۶) شاعر زاهدی را توصیف می‌کند که با سجاده (نماد قداست و پاکی) ساحت میخانه را که با شرع در تضاد است، می‌روبد. با سجاده‌ی میخانه را جارو کردن تناقضی است که طنز زیبایی ایجاد کرده است. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی✍ 🔹حسن‌تعلیل🔹 حسن‌تعلیل آن است که برای امری دلیلی تخیلی و غیرطبیعی و ادعایی بیاورند که با آن امر ارتباط لطیفی داشته باشد. بسیاری از طنزهای صائب نتیجه‌ی حسن‌تعلیل است. 🔸🔸🔸 بی‌نیازست ز پوشش سر ارباب جنون سر بی‌مغز به دستار نهان می‌دارند (همان: ج۲ ص۱۷۰۲) طنز صریح و زهردار صائب به زاهدان ریاکاری است که آنان را ارباب جنون می‌نامد و حسن‌تعلیلی می‌آورد که آن‌ها برای آن دستار بر سر می‌بندند، تا سر بی‌مغز خود را پنهان کنند. 🔸🔸🔸 ملایمت طمع از زاهدان خشک مدار که هر گلی که ز کاغذ بود گلابش نیست (همان: ج۲ ص۸۸۶) با حسن‌تعلیل طنزی ایجاد کرده است که برخی زاهدان خشک‌اندیش به گل کاغذی مانند شده‌اند که از آن گلاب به‌دست نمی‌آید. 🔸🔸🔸 دوری ز خرابات نه از خشکی زهدست ترسم گرو باده نگیرند ردایم (همان: ج۴ ص۵۹۳۴) علت دوری شاعر از خرابات، خشکی زهد نیست؛ بلکه می‌ترسد ردایش را در گرو باده قبول نکرده و به او باده‌ای ندهند. حسن‌تعلیل باعث ایجاد طنز شده است. 🔸🔸🔸 نه ز زهدست اگر لب نگذارم به شراب ساغری نیست در این بزم به اندازه‌ی من (همان: ج‌۳ ص۶۳۰۵) شراب نخوردن شاعر، به‌خاطر زهد نیست؛ بلکه با حسن‌تعلیل طنزی آفریده و می‌گوید که در این بزم پیمانه‌ای به اندازه‌ی من وجود ندارد. 🔸🔸🔸 عکس خود را دید در می زاهد کوتاه‌بین تهمت آلوده دامانی به جام باده بست (همان: ج۳ ص۱۲۱۳) یکی از عللی که زاهد جام‌باده را آلوده‌دامن می‌داند این است که عکس خود را در آن دیده و در واقع آن‌که آلوده دامن است، خود زاهد است. 🔸🔸🔸 مرا چو سبحه گره آن زمان به کار افتاد که کار من ز توکل به استخاره رسید (همان: ج۲ ص۴۰۲۹) شاعر یکی از علل گره افتادن در کار خود را استخاره به‌جای توکل می‌داند. 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚سبک‌شناسی طنز صائب تبریزی✍ 🔹بزرگ‌نمایی🔹 بزرگ‌نمایی در اصطلاح اهل‌ادب، زیاده‌روی نامعقولی است در توصیف کسی یا چیزی؛ به‌عبارت دیگر، نوعی بیان اغراق‌آمیز است که نقاب نابسامانی‌های جامعه را به‌کناری زده و حقایق را با زبان طنز بیان می‌کند. «طنزنویس چهره‌ی بدی‌ها و مفاسد را با اغراق و درشت‌نمایی آفتابی می‌کند و سعی دارد تفاوت وضعیت نابسامان موجود را با وضعیت آرمانی نشان دهد.»(زبان، صور و اسباب ایجاد طنز ص۱۱۶) 🔸🔸🔸 به زاهدان نکند می ز ننگ آمیزش وگرنه هیزم خشک‌ست مفت آتش تیز (صائب: ج۵ ص۲۳۱۹) بزرگ‌نمایی در مصرع اول، سازنده‌ی طنز بیت است. خشکی و جهل زاهد تعبیر به هیزم خشک شده که مناسب آتش می‌باشد. بیان این مطلب، تمسخری به زاهد و ناآگاهی وی از عشق الهی می‌باشد. 🔸🔸🔸 زمین از سایه‌اش چون آسمان نیلوفری گردد به این عمامه‌ واعظ چون به منبر می‌تواند شد (همان: ج۳ ص۱۴۱۹) بزرگی دستار واعظ با اغراق مطرح شده است که بر سر او سنگینی می‌کند. شاعر به تمسخر گفته واعظ با این سنگینی عمامه آیا می‌تواند بر منبر برود؟ بیت، طنزی گزنده در خود دارد. 🔸🔸🔸 بی زرق و ریا نیست نماز شب زاهد معیوب بود هرچه به شب تار فروشند (همان: ج۴ ص۲۱۲۲) در این بیت، آن‌قدر در مورد عیوب زاهد اغراق شده است که حتی نماز شب او نیز بی‌ارزش و معیوب دانسته می‌شود. 🔸🔸🔸 در و دیوار در وجد آمد و از جا نمی‌جنبد ز زهد خشک، زاهد زیر دیوارست پنداری (همان: ج۶ ص۳۲۹۵) زاهد تنگ‌نظر، از اجسامی چون در و دیوار هم بی‌ارزش‌تر دانسته شده است، چراکه از درک وجد و شوق عاشقانه‌ی ناشی از معرفت باطنی بازمانده است، درحالی‌که در و دیوار به وجد آمده‌اند؛ ولی او خاموش است. تشخیص موجود در مصرع اول اغراق‌گونه است. همچنین «زیر دیوار بودن زاهد» تمسخری اغراق‌آمیز به زاهد دارد. 🔸🔸🔸 مکن اسراف در اسباب شید و زرق ای زاهد که چندین مرده را آن گنبد عمامه بس باشد (همان: ج۳ ص۱۵۰۰) شاعر با لحنی طنزگونه، دستار زاهد را اسباب ریاکاری وی قلمداد کرده و می‌گوید که هر چه بزرگ‌تر باشد، دلیل بر آلوده بودن بیشتر وی به اسباب ریاکاری است و در این سخن بزرگ‌نمایی کرده است. 🖇🖇🖇 منبع: (ماهنامه تخصصی سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی.سال سیزدهم.شماره دوم.اردیبهشت۹۹. صفحات۱۶۷-۱۷۳) 🆔 ایتا : @tarzetanz 🆔 تلگرام : @tarzetanz 🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan