📙 باب ششم: در قناعت 👌
#بوستان_سعدی
✏️بخش اول✏️
📜 حکایت ✒️
یکی پُر طمع پیش خوارزمشاه
شنیدم که شد بامدادی پگاه
چو دیدش، به خدمت دوتا گشت و راست
دگر روی بر خاک مالید و خاست
پسر گفتش ای بابک نامجوی
یکی مشکلت میبپرسم بگوی
نگفتی که قبلهست سوی حجاز
چرا کردی امروز ازین سو نماز
مبر طاعت نفس شهوتپرست
که هر ساعتی قبله دیگرست
داستان، طنز آشکار موقعیت و طنز عبارت است. مضمون آن هنوز هم میتواند در روابط مرئوس و رؤسا و مدیرکلها، کارکرد داشته باشد. مانند داستانی کوتاه و طنز از چخوف که دو دوست پس از سالها همدیگر را در ایستگاه قطار میبینند، یکی کارمندی ساده و دیگری مدیرکل است و ...
#تئوری_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#محمدعلی_علومی
#بررسی_طنز_در_بوستان_سعدی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📙 باب ششم: در قناعت 👌
#بوستان_سعدی
✏️✏️بخش دوم ✏️✏️
آدمی طمعکار، در بامدادی پگاه - سعدی هوشیارانه این هنگام و وقت را آورده که کمابیش وقت نماز صبحگاهی است - به دیدار خوارزمشاه میرود و چنان رفتارهایی خاشعانه و خاضعانه دارد که آدمی فقط هنگام نماز انجام میدهد. همین نوع رفتارهاست که طنز موقعیت در این داستان را ایجاد کرده است، توجه کنید:
« چو دیدش، به خدمت دو تا گشت و راست
دگر، روی بر خاک مالید و خاست! »
طنز عبارت در گفته و پرسش پسر اوست. گفتهایم که بنای هر نوع طنز و از آن جمله طنز عبارت بر تضاد است، پرسش پسر از پدر، مبتنی بر تضادی است که طنز عبارت را ایجاد کرده است:
« پسر گفتش ای بابک نامجوی
یکی مشکلت میبپرسم بگوی
نگفتی که قبلهست سوی حجاز
چرا کردی امروز ازین سو نماز؟ »
پسر به سبب سن کم خود، نمیداند که این تغییر قبله، جهت طمعکاری است و بس.
🖇🖇🖇
منبع:
(بررسی طنز در بوستان سعدی. محمدعلی علومی. صفحه ۱۶۷-۱۶۹)
#تئوری_طنز
#یادداشت_ها_و_مقالات
#محمدعلی_علومی
#بررسی_طنز_در_بوستان_سعدی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📚طنز دربارهی پهلوی🥸
#محمدعلی_علومی
#طاهره_صفارزاده
بخش اول✏️
🇮🇷بیتوجهی عام و گسترده به زندگان و توجه عام، گسترده و البته مضحک به آنچه افتخارات تاریخی و نژادی نامیده میشد، یعنی شوونیسم، از سیاستهای فرهنگی غالب در حکومت پهلوی بود. در منظومهٔ «سفر عاشقانه»، شاعر در شعری که طنز اجتماعی - سیاسی، طنز عبارت و طنز موقعیت است، در تضاد با آنهمه تبلیغات رسمی از تاریخ مشعشع نیاکان، از درخت کجی سخن میگوید که در اصفهانِ نصف جهان روییده است و - مطابق رسم و پسند آن زمان - توریستها، جهانگردان و بهخصوص ایرانیها کنارش عکس میگرفتند:
🔹« در اصفهان درخت کجی دیدم/ ...کنار تپهی افغان/ من و تو یک ملیون/ افغان هفشت هزار/ من و تو را/ بردند/ کشتند و ما دوباره آمدهایم/ و میخواهیم به یادگار/ عکس بگیریم/ بر روی تپهای که بر آن مُردیم».
🇮🇷استناد شاعر به تاریخ، به اصفهان آباد و پرجمعیت و شکست شاهسلطانحسین از تعداد کم مهاجمان و بلافاصله ربط آن به زمان خود و عکس یادگاری گرفتن بر تپهای که یادگار کشتار ایرانی به دست مهاجمان است، خود با سیاستهای فرهنگی دورهی پهلوی در تناقض قرار میگیرد.
#تئوری_طنز
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز دربارهی پهلوی🥸
#محمدعلی_علومی
#طاهره_صفارزاده
بخش دوم✏️✏️
🇮🇷شاعر، در بخش بعدی با زبان و لحن طنز، اشاره به نقشی دارد که حکومت پهلوی میخواست به زن بدهد:
🔹«هفت سین در باستانی/ سرخاب را دیدم که هلهله میکرد/ و سین قرمز سر، ساکت بود/ ای بانوان شهر/ گلویتان هرگز از عشق بارور نشده است/ وگرنه سرخاب را به اشک میآلودید/ و سین ساکت سر را سلام میگفتید.»
🇮🇷شاعر، از کلمهی سرخاب به «سین ساکت سر» اشاره میکند که سرخی است، سرخی انقلابی خونین و خطاب به بانوانی که متاثر از سیاستهای فرهنگی و غالب در رژیم پهلوی بودند، میگوید که اگر عشق را میشناختید: «سرخاب را به اشک میآلودید/ و سین ساکت سر را سلام میگفتید.»
🇮🇷در ادامه، شاعر به شاعرانی که از شعر فقط به الفاظ توجه داشتند و بس، در طنز عبارت میگوید که:
🔹«فریادهای لفظی/ تنبور قوم لوط است/ پرواز آفتاب لب بام است/ مقصد به گم شدن و تاریکی دارد».
#تئوری_طنز
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز دربارهی پهلوی🥸
#محمدعلی_علومی
#طاهره_صفارزاده
بخش دوم✏️✏️
🇮🇷شاعر، در بخش بعدی با زبان و لحن طنز، اشاره به نقشی دارد که حکومت پهلوی میخواست به زن بدهد:
🔹«هفت سین در باستانی/ سرخاب را دیدم که هلهله میکرد/ و سین قرمز سر، ساکت بود/ ای بانوان شهر/ گلویتان هرگز از عشق بارور نشده است/ وگرنه سرخاب را به اشک میآلودید/ و سین ساکت سر را سلام میگفتید.»
🇮🇷شاعر، از کلمهی سرخاب به «سین ساکت سر» اشاره میکند که سرخی است، سرخی انقلابی خونین و خطاب به بانوانی که متاثر از سیاستهای فرهنگی و غالب در رژیم پهلوی بودند، میگوید که اگر عشق را میشناختید: «سرخاب را به اشک میآلودید/ و سین ساکت سر را سلام میگفتید.»
🇮🇷در ادامه، شاعر به شاعرانی که از شعر فقط به الفاظ توجه داشتند و بس، در طنز عبارت میگوید که:
🔹«فریادهای لفظی/ تنبور قوم لوط است/ پرواز آفتاب لب بام است/ مقصد به گم شدن و تاریکی دارد».
#تئوری_طنز
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📚طنز دربارهی پهلوی🥸
#محمدعلی_علومی
#طاهره_صفارزاده
بخش سوم✏️✏️✏️
🇮🇷و آنگاه به نقش شعر و شاعر و شاعری میپردازد که:
🔹«شاعر باید شاعر به واقعهی هستی باشد/ و نبض واقعهی هستی باشد/ وقتی که از نمای فاخر شعرت/ بهخویش میبالی/ آیا ارج تشبیه را در مییابی؟»
🇮🇷پرسش این است که آیا هنر آینهگردان تاریخ است؟ خیلی از آثار ارجمند هنر و ادبیات همین نقش را داشتهاند مانند آثار بالزاک و در شعر نظیر آثار سعدی و حافظ ... در بخش سعدی، شاعر تصویری دقیق از دورهی خود با «لحن طنز» و به تلخی بیان میکند:
🔹«و جسم را رایج کردند/ کمبود شوق/ کمبود سربلندی را رایج کردند/ کمبود گوشت/ کمبود کاغذ/ کمبود آدم».
🇮🇷و یا اینکه این تصویر مضحک و در عین حال دردناک که:
🔹«مکتوب سوگوار/ تاریخ نسل خام پلوخواری است/ که آمدن و رفتنش/ مثل خندهی دیوانگان/ بدون سبب/ و بیهوده است/ و زندگانیاش/ خزه را میماند در آب/ پر از تحرک ظاهر/ و رکود باطن!»
🔗🔗🔗
منبع:
(طنز دربارهی پهلوی. محمدعلی علومی.صفحه ۲۶۸-۲۶۹)
#تئوری_طنز
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍
#بررسی_طنز_در_بوستان
#باب_چهارم_در_تواضع
#محمدعلی_علومی
بخش اول✏️
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراکندهروز
بخندید کی بابک دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بدرَگی
ولیکن نیاید ز مردم، سگی
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#سعدی_شیرازی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan
📖بررسی طنز در متون کهن ادب فارسی✍
#بررسی_طنز_در_بوستان
#باب_چهارم_در_تواضع
#محمدعلی_علومی
بخش دوم✏️✏️
🔸بنای اصلی و اساسی طنز در این حکایت منظوم، طنز عبارت است و بهجهت ساختار دوگانهی آن به لطیفه شباهت دارد. بخش اول و مبتدا، وقتی است که یک سگ پای صحرانشینی را میگزد. بخش دوم و منتها، گفتگوی پدر با دخترش است.
🔹لطیفهها اغلب ساختاری دوبُنی دارند، که از مبتدا شروع میشوند و گزارش میدهند و بخش منتها در تضاد با بخش اول است. همچنانکه در این حکایت، در مبتدا، مرد صحرانشین را سگ میگزد و در بخش منتهاست که دخترک با پدرش تندی میکند که: «که آخر تو را نیز دندان نبود؟» و پدر خندهکنان پاسخ میدهد:
«مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم»
🔸مطابق با سبک و سیاق سعدی، این حکایت لطیفهوار نیز پیامی دارد:
«توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن نیاید ز مردم، سگی»
📎📎📎
منبع:
(بررسی طنز در بوستان. محمدعلی علومی. صفحه ۱۳۲-۱۳۳)
#تئوری_طنز
#طنز_و_اخلاق
#سعدی_شیرازی
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_کتابهای_طنز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
🆔 ایتا : @tarzetanz
🆔 تلگرام : @tarzetanz
🆔 اینستاگرام : @hassan__malekan