هدایت شده از تحریریه تبیان
تفکیک علم و دین.pdf
117.8K
تفکیک علم از دین
بخشی از کتاب ارزشمند «تشیع و فراگیری جهانیش»
نوشته دانشمند معظم حضرت آیت اللّه مرتضی رضوی
@tebyan314
دعا در مکتب قرآن و اهلبیت علیهمالسلام
بهترین نعمت و کرامتی که خداوند به انسان داده، چیست؟ آیا آفریدن و به وجود آوردن انسان، بهترین نعمت و کرامت است؟
«وجود انسان» موضوع «کرامت انسان» است و اگر انسان نباشد کرامتش، سالبه بانتفاء موضوع می گردد. پس وجود انسان ارجمندتر از کرامت اوست.
اما از دیدگاه قرآن چنین نیست. زیرا در انسان شناسی این مکتب، انسان یک «موجود مشروط» است؛ مشروط به «انسانیت» و انسان بدون انسانیت، نبودش از بودش، بهتر است. و این است فرق اسلام با اُمانیسم، دربارۀ انسان. سرانجامِ وجود انسانِ بدون کرامت و انسانیت، دوزخ و نکبت است. و چنین وجودی در زیست دنیوی نیز «معیشت ضنک = زندگی تنگ، تحت فشار، زیر فشار پِرس» است.
بهترین نعمت و کرامتی که خداوند به انسان داده و او را گرامی داشته است «جواز دعا» است؛ اجازه داده موجودی که مخلوق خودش است با او همسخن شود. وگرنه، ایجاد کنندۀ جهانِ کائنات کجا، و این پدیدۀ کوچک کجا؟؟ خدائی که «الکبرياء ردائه»، اجازه داده است انسان که همین دیروز به وجود آمده طرف گفتگوی او باشد. انسانی که ساکن یک فرفرۀ کوچک بنام کرۀ زمین که ذرهای ریز است در کهکشان شیری، تا چه رسد به مجموعۀ میلیاردها کهکشان که محتوای آسمان اول است و باز قرآن آن را «ارض» می نامد، و کرۀ زمین «ارض گمشده ای» است در آن ارض. و تا چه رسد به کل کائنات.
ادامه مطلب:👇
http://binesheno.com/صحیفۀ-سجادیّه-منشور-جهانی-دعاست؟-یا-من/
@tebyan314
هدایت شده از بینش نو | اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
🏴🏴🏴🏴
سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام بر تمامی شیعیان تسلیت باد.
کانال اطلاع رسانی سایت بینش نو
🆔 @binesheno
اولین اصل در توحید و خداشناسی
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَه
حمد خدای را است که «اوّل» است بدون این که پیش از او اوّلی باشد. و او آخر است بدون آن که آخری بعد از او باشد.
لغت: اوّل
این واژه سه کاربرد دارد:
الف: چیزی که در ردیف و صف زمانی در آغاز قرار داشته باشد. و یا در ردیف و صف مکانی در آغاز باشد.
ب: اول، یعنی آغاز یک شیئ نسبت به مراحل بعدی خودش.
ج: در این کاربرد سوم، اوّل یعنی فقط و محضِ «پیش»، «قبل» که صرفاً یک «مفهوم ذهنی» می شود با صرفنظر از مراحل خود یک شیئ و با صرفنظر از ردیف و صف اشیاء متعدد در زمان یا در مکان.
در این دعا مراد امام عليه السلام اول و آخر زمانی نیست، زیرا خود زمان مخلوق و پدیده است. می گوید: خدا اول و آخر است.
همان طور که قرآن می گوید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِر».
غیر از خداوند «هیچ چیزی مجرد از زمان و مکان نیست» و همگی مکانمند و زمانمند هستند، حتی ملائکه، روح، عقل، هوش، فکر و اندیشه، مهر و محبت و هر چیز دیگر.
پس: هر چیزی (غیر از خداوند) محکوم به اول داشتن و آخر داشتن به دو کاربرد و دو معنی مذکور، است. یعنی در این جهان- اعم از هفت آسمان، کهکشان ها، منظومه ها، کرات و همۀ عالَم ماده و انرژی، روح، ملائکه و… همگی اول و آخر ردیفی و صفی دارند، هم وجود خودشان اول و آخر دارد، و هم نسبت به همدیگر اول و آخر دارند.
اما: اول و آخر با معنی و کاربرد سوم، فقط خداوند است؛ وقتی که به او اول یا آخر گفته می شود نه ردیف اشیاء در مکان یا زمان در نظر است و نه مراحل «بودِ» خود او. زیرا او متغیر نیست تا دارای مراحل باشد و مرحله ای از وجودش اول و مرحلۀ دیگر آخر باشد.
جهان، اول نیست؛ زیرا قبل از او خداوند ازلی بود. و جهان، آخر نیست زیرا خداوند ابدی است. و خداوند انتها، ندارد تا جهان یا (هر چیز دیگر) بعد از او باشد.
اول، آخر، پایان، شروع، انتها، همگی از خواص ماده و انرژی هستند. و غیر از خداوند هیچ چیزی فارغ از ماده یا انرژی نیستند، زیرا همگی «متحرک، متغیر» و زمانمند ومکانمند هستند و هر چیز زمانمند و مکانمند یا ماده است و یا انرژی، حتی روح و ملائکه.
وچیزی به نام «مجرّدات» که در اصطلاح ارسطوئیان آمده، برای توجیه «صدور» است که آنان مخلوق اولیه را «صادر شده از وجود خدا» می دانند که نادرستی اصل صدور، در ادامه از بیان امام عليه السلام و نیز با ادلّة عقلی خواهد آمد.
#صحیفه_سجادیه
@tebyan314
بداء
این اصل که «خداوند هر چه را بخواهد تغییر می دهد و هر چه را بخواهد ثابت می دارد» یعنی اصل «محو و اثبات»، در مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام «بداء» نامیده می شود.
خدای ارسطوئیان «موجَب» است؛ از هر تصمیم و اراده عاجز است؛ نمی تواند در برنامه و کار خود تغییری ایجاد کند. مانند خورشید است که نور و گرما می دهد و نمی تواند ندهد، کار می کند و انرژی می دهد امّا هیچ اراده ای ندارد و از هر تصمیمی ناتوان است. حتی کار او بر خود او مسلط است همان طور که سوختن بر هیزم سوزان مسلط است. و به قول «رنان»: خدای ارسطو نشسته بر تخت، بر صدور اشیاء از وجود خود تماشا می کند.
خدای قرآن و اهل بیت علیهم السلام فعال ما یشاء، «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن» و خدای محو و اثبات است.
دعا:
دعا یعنی دعا کننده تغییری را در روند زندگی خود می خواهد. و استجابت دعا یعنی ایجاد تغییر در روند زندگی دعا کننده. خدای ارسطوئیان عاجز و ناتوان از استجابت دعا است.
و برخی از نویسندگان اهل سنت با وجود مشاهدۀ این همه آیه های قرآنی، اصل اهل بیتی بداء را انکار می کنند و آن را بر شیعه ایراد می گیرند، می گویند: انسان ها در برنامۀ خود تغییر می دهند زیرا که می فهمند برنامة پیشین غلط داشته است و برای اصلاح آن، آن را تغییر می دهند. خداوند چرا باید در برنامه اش تغییر دهد؟ او که منزه از هر اشتباه است.
و در بیان تخصصی تر، می گویند: خداوند حکیم است و هر کار او حکیمانه است، اگر در برنامه اش تغییر دهد یا صورت قبلی غیر حکیمانه بوده و یا صورت بعدی غیر حکیمانه است.
اینان معنی حکمت را دریافت نمی کنند؛ حکمت خدا را بر خود خدا مسلط می کنند به طوری که حکمتش دست او را ببندد و هر اراده ای را از او سلب کند. در حالی که ذات خدا بی نهایت است، و صفاتش عین ذاتش است، پس حکمتش نیز بی نهایت است؛ «كرم الله سبحانه لا ينقض حكمته» اگر با لطف و کرمش (و نیز با غضبش) سرنوشت کسی را عوض کند صورت تعویض شده نیز حکیمانه است.
این دوآلیسم که «یا صورت اول درست بوده و یا صورت دوم»- یا صورت اول حکیمانه بوده و یا صورت دوم- یک قاعدۀ درستی است اما فقط دربارۀ کارهای انسان، نه دربارۀ کارهای خداوند. و نباید قاعدۀ بشری را بر خداوند شمول داد که «كَيْفَ يَجْرِي عَلَيْهِ مَا هُوَ أَجْرَاه» این قاعدۀ مخلوقات است و خود این قاعده یک مخلوق و یک پدیده است و چگونه بر می گردد و بر خالق خود شامل می شود؟
#صحیفه_سجادیه
@tebyan314
💢بچه شهری احمق‼️
گویند روزی جوانی از شهر به خانه یک روستایی به مهمانی رفته بود، پس از شام شب، مرد روستائی به پسرش گفت: برای کاشتن فلان زمین دو خروار نخود لازم است یک خروار داریم، یک خروار دیگر باید بخریم فردا پیش فلانی برو و خریداری کن.
جوان شهری با ژست روشنفکری و با نگاه تحقیر آمیز به آنان گفت: اگر یک خروار نخود را لپه کنید به تعداد دو خروار بذر می شود و برای آن کافی می شود.
جوان روستائی از شنیدن سخن جوان شهری، تبسم کرد اما مرد روستائی که به چپقش پک می زد چنان خندید که دود چپق نفسش را دچار سرفه های پی در پی کرد؛ چیزی در خلال سرفه ها می گفت بعداً معلوم شد که می گوید: پسرم تو بچه شهری هستی نمی فهمی که لپه جوانه نمی زند.
امروز نیز برخی ها دقیقاً مانند آن بچه شهری می گویند: چرا این همه پول و وقت را هزینۀ حج می کنید، بهتر است آن را در امور خیر دیگر مصرف کنید. و…
اولاً: با تجربۀ عینی و آمار عملی روشن شده است که گویندگان این سخن نه اهل خیرات هستند و نه دغدغۀ امور خیریه را دارند، بیماران فکری هستند که قیافۀ روشنفکری به خود می گیرند.
ثانیاً: افراد کوتهبینی هستند که از درک آثار عظیم فردی و اجتماعی حج ناتوان هستند، البته برخی ها چنان پَست هستند که با دین اسلام مشکل دارند؛ برتری اسلام و احکام انسانی فردی و اجتماعی آن را در مقایسه با ادیان (یا ایسم های دیگر) نمی فهمند. چیزی که دانشمندان و محققان غیر مسلمان نیز به آن اذعان دارند.
بویژه تربیت شدگان راه «محمدعلی فروغی» (کابالیست فراماسونر) که مأموریت استعماری داشتند و دارند و به یک تناقض آشکار مبتلا هستند گرچه خود را اندیشمند بدانند: در برابر اسلام، ناسیونالیست و ایران باستانپرست و صد در صد نژاد پرست، و در برابر غرب نه حس ناسیونالیسم دارند و نه نژاد پرستی. مانند مرغ ماکیان به محض مشاهدۀ خروس به زمین خوابیده و آمادگی خود را اعلام می کنند.
ثالثاً: اینان چرا روزانه آن صدها نفر را که برای عیاشی به اروپا و کشورهای دیگر می روند، نمی بینند؟ چرا به آنان نمی گویند این همه دارائی جامعه را چرا صرف امور بی معنی و بی هدف می کنید؟ چرا اقتصاد جامعه را فلج می کنید.
این یک منطق ابلیسی است که به نام خیریه از بزرگترین خیر ممانعت می کنند. ابلیس هرگز به صراحت امر به بدی ها نمی کند بلکه سخن و خواسته ضد انسانی خود را با واژگان انسانی در لفافه نیک قرار می دهد.
#مرتضی_رضوی
#بینش_نو
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
#حج
https://eitaa.com/tebyan314
@tebyan314
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شیعه ولایتی شیعه وصایتی.pdf
265.6K
شیعه ولایتی، شیعه وصایتی
بخشی از کتاب ارزشمند «مکتب در فرآیند تهاجمات تاریخی»
نوشته دانشمند معظم حضرت آیت اللّه مرتضی رضوی
@tebyan314
http://binesheno.com
🌺🌷🌸🌹🌿🌷🌸
صلّی اللّه علیک یا ابا الحسن یا علی ابن موسی الرضا
🌺🌷🌸🌹🌿🌷🌸
ولادت با سعادت امام رضا علیه السلام بر شیعیان مبارک باد.
🌺🌷🌸🌹🌿🌷🌸
@tebyan314
حرّیت و آزادی
علوم انسانی غربی می گوید: «آزادی هر انسان به آزادی انسان های دیگر محدود است». شگفتا این که یک تناقض است (!!!) آزادیای که به آزادی میلیون ها نفر محدود باشد، محدودیت است نه آزادی.
آزادی دو نوع است:
۱- آزادی غریزی؛ یعنی پشت کردن به اقتضاهای روح فطرت و خودسر گذاشتن غرایز، بلی این یک نوع آزادی است اما محدود می شود به آزادی غرایز دیگران و این آزادی نمی شود، زیرا مصداق تناقض است که مساوی می شود با آزادی گاوان در گلّۀ گاوان، که آزادی هر گاو محدود است به آزادی گاو دیگر. و جبراً و قهراً حدود این آزادی ها را زور و نیروی هر گاوی تعیین خواهد کرد، و در جامعۀ انسانی حدود و گسترۀ این آزادی را زور و زر تعیین خواهد کرد. هر کسی به حدی برازندۀ آزادی خواهد بود که دارندگی داشته باشد که: دارندگی، برازندگی.
۲- آزادی فطری: مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام، می گوید: انسان دارای دو روح است: روح غریزه و روح فطرت، و هر کدام از این دو روح، اقتضاها و انگیزش هایی دارند، اقتضاهای غریزه باید تحت مدیریت روح فطرت قرار بگیرد. انسانی که چنین نباشد بیمار است. و آزادی غریزه و حرّیت غریزه اساساً امکان ندارد، یعنی چنین آزادیای در این جهان «امکان وجود» ندارد. و لذا تعریفی که از این آزادی (غریزی) می کنند، مصداق اتمّ تناقض است و تناقض امکان وجودی ندارد حتی در فرض و خیال.
اما آزادی فطری، امتیاز بزرگ انسان است و این حرّیتی است که انسان بدون آن انسان نیست. و آزادی فطری هیچکسی به آزادی فطری کس دیگر محدود نیست و نمی شود. زیرا هیچ تعارضی و منافاتی میان اقتضاهای فطری افراد وجود ندارد. همۀ اقتضاهای فطری نیکو است؛ نیکوئی هیچ کسی مزاحم نیکوئی شخص دیگر نیست. اساساً اولین مصداق و اولین گام آزادگی «اسیر نبودن شخص در دست غرایز خود است». اینجاست که یکی دیگر از خلاء های اساسی علوم انسانی غرب را مشاهده می کنیم که منشأ آن غفلت از وجود روح فطرت در انسان است.
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
@tebyan314
جوار الله: نزد خدا
جوار الله: بر خلاف تخیلات صوفیان و صدرویان، مراد «جوار رحمة الله»، «جوار نعمة الله» یعنی همان بهشت است. نه رسیدن وجود انسان به وجود خداوند.
اساساً تصوف نه تنها ربطی به دین ندارد بلکه ضد دین است و برای براندازی ادیان آمده است؛
تصوف همان کابالیسم است که توسط ابلیس طرحریزی شده و از هزاران سال پیش به دین هندو، بودائی، تا حدودی به زردشتی، یهودی، مسیحی و اسلام نفوذ کرده است که در دیگر نوشته ها از آن جمله در کتاب «کابالا و پایان تاریخش» شرح داده ام.
همانطور که در قرآن «نصر الله» به معنی «نصر دین الله» است، جوار الله هم به معنی «جوار رحمة الله» و «جوار نعمة الله» است.
می فرماید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم»: اگر خدا را یاری کنید او نیز شما را یاری می کند. بدیهی است که مراد «یاری دین خدا» است. نه یاری خود خدا، و خداوند منزّه است از این که نیازمند کمک کسی باشد.
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
@tebyan314
هدایت شده از تحریریه تبیان
دعاهای قرآنی برای داشتن فرزند صالح و سالم:
🌷رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً ۖ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ🍃
پروردگارا! مرا از سوی خود فرزندی پاکیزه عطا کن، یقیناً تو شنوای دعایی.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌷رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَ مِن ذُرِّيَّتِي ۚ رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ🍃
پروردگارا! مرا بر پادارنده نماز قرار ده، و نیز از فرزندانم [برپادارندگان نماز قرار ده]. و پروردگارا! دعایم را بپذیر.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌷رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا🍃
پروردگارا! ما را از سوی همسران و فرزندانمان خوشدلی و نورچشم ببخش، و ما را برای پرهیزکاران پیشوا قرار ده.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌷رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلَىٰ وَالِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ🍃
پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده ای سپاس گزارم، و کار شایسته ای که آن را می پسندی انجام دهم و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان به درستی که من به سوی تو برگشتم و از تسلیم شدگانم.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌷
دعای امام سجاد علیه السلام برای فرزند (بخشی از دعای ۲۳ صحیفه سجادیه):
🌷اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ... وَ اَعِذْنى وَ ذُرِّيَّتى مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ🍃
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست... و مرا و فرزندان مرا از شر شیطان رانده شده پناه ده.
این دعا هم برگرفته از قرآن است، آنجا که همسر عمران برای دخترش مریم دعا میکند و میگوید:
🌷وَ إِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ🍃
من نامش را «مریم» نهادم، و او و فرزندانش را از شر شیطان رانده شده به پناه تو می آورم.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌷اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ🌷
در مورد بهشت
لَا تَحُول: دچار تحول نمی شود
بهشت و آنچه در آن هست، و نیز انسان ها در بهشت، همگی در تغییر هستند و خواهند بود، همانطور که پیشتر بیان شد همه چیز (غیر از خدا) متغیر و متحرک هستند. با این ویژگی که تغییر و حرکت در بهشت همیشه و فقط به سوی کمال است. این جهان «جهان منفی و مثبت» است اما بهشت «جهان مثبت» است و تنها در مسیر مثبتات تغییر می یابد. با اینهمه، بهشت نیز «مثبت مطلق» نیست، مطلق فقط خداوند است. بهشت و بهشتیان می روند که مطلق شوند اما هرگز به آن نخواهند رسید، زیرا مطلق، مطلق است و قابل رسیدن نیست و اگر قابل رسیدن بود مطلق نمی بود.
فرق میان تغییر و تحول:
هر تغییر، تحول است. تحول یعنی از حالی به حالی شدن، و این یعنی همان تغییر. مراد امام عليه السلام که می فرماید در بهشت تحول نیست، نوعی از تحول است که در این دنیا هست؛ مراد تحولات مرحله ای است مانند تحول از شکم مادر و محیط جنینی و تولد یافتن، و تحول از جوانی به پیری، به ویژه تحول مرگ؛ این نوع تحولات که باصطلاح عالَم انسان را عوض می کند، در بهشت نیست.
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
@tebyan314
آفرینش پیامبر (صلی الله علیه و آله)، نبوت او، اختصاص او به امت آخر الزمان، هر کدام نموداری از قدرت خداوند است.
نبوت و ماهیتش
قضا و قدر
خاتمیّت
علم غیب و عصمت
ادامه مطلب:👇
http://binesheno.com/بخش-اول-آفرینش-پیامبرصلی-الله-علیه-و-آ/
@tebyan314
عصمت:
آیه (تطهیر : انما یرید الله ...) نصّ است در عصمت اهل بیت (علیهم السلام) و همانطور که پیشتر به شرح رفت؛ عصمت بدون «علم غیب» امکان ندارد. زیرا عصمت بدون علم در حدی که عصمت آور باشد، عصمت سنگ و خاک است، نه عصمت انسان، و لازمۀ عصمت و علم غیب، ولایت است، زیرا اعطای این علم و عصمت، لغو و بیهوده نیست، برای بیکارگی نیست، برای به کارگیری و بهرهمندی انسان و انسان ها است؛ هر معصومی «حُجَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّه» و «وَلِيَّ اللَّه»است. با وجود فرد معصوم و عالم به غیب، ریاست و مدیریت دیگران خطاء است. و در این میان گمراهتر از هر فرقهای «شیعیان وصایتی» هستند که هنوز هم گاهگاهی سر بر آورده و برای ما درس تشیع می دهند، عصمت و علم غیب ائمه (علیهم السلام) را زیر سؤال برده و تنها به «اَحق بودن» آنان باور دارند.
وصایتیان می گویند: حق با علی است و خلافت حق علی بود به دلیل وصیت پیامبر، نه به عنوان «حُجَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّه» و دارای عصمت و علم ویژه؛ علم ویژه و استثنائی که از روح پنجم یعنی «روح القدس» برخاسته باشد. اینان به حدّی خیره سری نشان می دهند که علم غیب کاهنان و مرتاضان را باور می کنند اما علم غیب ائمه طاهرین را بر نمی تابند (!!) آن را ممکن و این را محال می دانند، دربارۀ کاهنان طوری به سرایش می پردازند که دهن شان کف می کند، نوبت که به اهلبیت میرسد روشنفکری شان گل کرده و باد در غبغب انداخته و می گویند: خرافات است، غلوّ است، و…
دربارۀ متعدد بودن روح ها در وجود انسان (روح نباتی، روح غریزی و روح فطرت)، و روح چهارم بنام روح القدس در وجود معصومین، پیشتر بحثی گذشت و در آینده نیز خواهد آمد.
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
@tebyan314
حج در صحیفه سجادیه.pdf
303.2K
حج
بخشی از کتاب ارزشمند «انسان و علوم انسانی در صحیفه سجادیه - جلد ۶»
شرح دعای ۲۳ صحیفه
✅ ارزش و اهمیت حج
✅ نقش و جایگاه کعبه
✅ اهمیت زیارت اهلبیت علیهمالسلام
#بینش_نو
#مرتضی_رضوی
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
@tebyan314
با علم غیب نمیتوان زندگی کرد
معصومین و پیامبر (علیهم السلام) علم غیب را در زندگیشان دخالت نمی دادند. و به اصطلاح و بلاتشبیه، کانال علم غیب را در امور زندگی خاموش می کردند و در موقع لزوم آن، برای نبوت و امامت، آن را روشن می کردند؛ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) گاهی که می خواست کفش هایش را بپوشد آن را تکان می داد که چیزی یا مثلاً عقربی در آن نباشد. و در این کار و در هیچ کاری از کارهای زندگی از علم غیب استفاده نمی کرد.
در راه تبوک که اردو زده بودند، شترش گم شد، کس یا کسانی را فرستاد که آن را پیدا کنند، آمدند گفتند نیافتیم. یکی از منافقین یواشکی گفت: این مرد مدعی نبوت است از زمین و زمان، آفاق و آسمان به ما خبر می دهد، اما نمی داند شترش کجاست. در این جا استفاده از علم غیب لازم گشت و فرمود: شتر من در فلان دره است افسارش به یک درختچه گیر کرده و مانده است بروید بیاورید. رفتند و آوردند.
خدمتکار امام صادق (علیه السلام) خطائی کرد و مخفی شد، امام می خواست او را تنبیه کند اما نیافت. و همین ماجرا را در مسجد در حضور دشمنانش به عنوان تقیه بازگو کرد.
اساساً با علم غیب نمی توان زندگی کرد، اندکی تفکر در جهان و انسان، این حقیقت را روشن می کند که خداوند حکیم زندگی بشری را این گونه بر قرار و جاری کرده است که با علم معمولی زندگی کند.
و خواهد آمد که اساساً هر اطلاع از غیب، علم نیست؛ اطلاع از غیب دو نوع است: اطلاع علمی و دانشی، که یک روند جاری اندیشه ای است. و اطلاع از غیب موردی، تکتک بدون جریان اندیشهای. این نوع دوم ماهیت علمی و دانشی ندارد، اطلاع محض است، که کاهن توسط شیطان یا جن و یا به وسیله ریاضت به آن می رسد.
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
@tebyan314
هدایت شده از بینش نو | اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
♨️ پرسش و پاسخ (2)
〽️ پرسش
🔆بنده در سوالات قبلی ازحضرتعالی پرسیده بودم که چگونه ممکن است عالم تا به ابد گسترش پید اکند و شما نیز به بطور عالی این مطلب رابرای حقیر روشن کردید و فرمودیدکه با اصل انقباض انیشتین مخالف هستید و اعتقاد دارید که جهان تا ابد به گسترش خود ادامه میدهد و زمان و مکان تا ابد عرصه ی حضور مخلوقات جدید خواهندبود و با توجه به تفسیری که از آیه ی شریفه ی لمن الملک الیوم لله الواحد القهار این موضوع را به نحو احسن روشن فرمودید.
🔺اما چون تاحدودی با آراء فلاسفه و عرفا آشنایی دارم به هنگام مطالعه ی آثار آنها با اصلی با این مضمون روبه رو میشم که ( النهایه رجوع الی البدایه) یعنی برای عالم پایانی در نظرمیگیرند و این پایان را بازگشت به ابتدای آن می دانند اما خوب حقیر که از رشته ی فیزیک اطلاع دارم می دانم که حرکت گسترشی عالم،حرکتی تند شونده است یعنی با گذشت زمان سرعت حرکت عالم افزایش می یابد خوب این حرکت تند شونده ی عالم کاملا با گفته ی فلاسفه و عرفا فرق دارد و نه تنها فرق دارد بلکه بین این دو مطلب پارادوکس آشکاری وجود دارد.
نظرحضرتعالی درباره ی اصل النهایه رجوع الی البدایه چیست؟؟
✳️ پاسخ:
🖋در مورد این مطلب باید عرض کنم استاد بر اساس تبیینات ثقلین حرکت می کنند و قائل به فلسفه اهل بیت علیهم السلام هستند لذا با بسیاری از مفروضات بی پایه فلاسفه مخالف هستند چرا که نه ریشه دینی دارد و نه ریشه عقلی مانند اصل الواحد لایصدر منه الا الواحد که معلوم نیست از کجا آمده است و چرا از واحد بیش از یکی صادر نمی شود اگر مساله به دلیل ترکیب است که با یک صدور هم انجام می یابد و ... قاعده ای که فرمودید ناشی از ماهیت ممکنات در این جهان است که همه فانی هستند و ما هم این را می پذیریم اما این فنا شدن در محتوای آسمان اول است و گرنه چطور می توان خلود در بهشت و جهنم را توجیه کرد؟! جهان ازلی نیست اما ابدی است این حضرات برای توجیه این اصل خود می گویند ابدیت انسان هم زمانی است و ... که هیچ دلیل دینی یا عقلی ندارد.
🔗 کانال اطلاع رسانی سایت بینش نو
🆔 @binesheno
هدایت شده از بینش نو | اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
♨️ پرسش و پاسخ (3)
〽️ پرسش:
🔆 من برای موضوع گسترش عالم الی الابد برهانی را از دعای عظیم جوشن کبیر اقامه کرده ام که دوست دارم نظر حضرتعالی را درباره ی درستی یا نادرستی این برهان بدانم.
🔸دریکی ازفرازهای دعای عظیم جوشن کبیر آمده است که (یامن جعل لکل شی عددا)؛ حال من از این فراز دو تساوی را استخراج کردم
🔺اول: شی = عدد
🔺دوم: شی = ماده
🔹بنابراین ماده=عدد
خوب در ریاضیات ابتدای اعداد با یک شروع میشود و برای انتهای عدد عبارت بی نهایت را ذکرمیکنند چرا که اعداد تابه ابد ادامه دارند و در بحث های محاسباتی ریاضی ازجمله توابع و بحث حد و پیوستگی برای بعضی از توابع برای پایان اونها عبارت بی نهایت را در نظر میگیرند
🔳بنابراین حقیر نتیجه گرفتم که آغازجهان، اشیا و یا مواد با یک است که همان عدد مربوط به ماده ی اولیه جهان است و جهان اشیا و مواد نیز همچون اعداد تابی نهایت ادامه دارد یعنی جهان تا به ابد ادامه دارد
❓آیا این برهان حقیر از نظرحضرتعالی برهانی درست است؟؟
✳️ پاسخ:
🖋 این که ذهن جناب عالی منعطف به چنین نکته ظریفی می شود بسیار عالی است و نمی توان حرف شما را به طور قطع اشتباه یا درست دانست چرا که این خلقت تا ابد هم ادامه داشته باشد دائما تعداد رقم ها افزایش می یابد اما آنچه ما متوجه می شویم این است که در این دعا امام ع در مقام بیان محدودیت و معدودیت مخلوق است یعنی خداوند می تواند تعداد دانه های شن را هم بیان کند یعنی همه چیز معدود است حتی تعداد اتم های کل جهان قابل شمارش است و این یکی از تفاوت های اصلی خداوند و مخلوقات است معنای نامحدود بودن و محدودیت.
🔗 کانال اطلاع رسانی سایت بینش نو
🆔 @binesheno
هدایت شده از تحریریه تبیان
حج و روشنفکرنماها
با فرا رسیدن موسم حج، سیل تبلیغات منفی به سوی این فریضه الهی روانه میشود و تخریب جایگاه آن و کاستن از ارزش آن در نظر مخاطبان در رسانه ها و شبکه های اجتماعی شدت بیشتری پیدا میکند.
به عنوان مثال برخیها میگویند به جای اینکه پولها را توی حلقوم عربها بریزید بیایید به فقرای کشور خودتان کمک کنید. به جای حج، جهیزیه برای زوجهای جوان بخرید. به جای حج، کودکان کار را سروسامان دهید. به جای حج، کار تولیدی و اشتغالزایی کنید. به جای اینکه پول خرج کنی تا حاجی بشوی انسانی را از فقر نجات بده تا ناجی بشوی و از این حرفهای شیک و جذاب که میزنند.
همه این کارها به جای خود صحیح و لازم و مستحق پاداش عظیم از درگاه الهی است اما هیچ عمل نیکی نمیتواند جای فریضه حج را بگیرد. حج یک برنامه مهم معنوی و سیاسی و اجتماعی است و اثرات و فواید بسیاری در رشد فردی و اجتماعی دارد.
ضمن اینکه باید بدانیم هر پدیده ای، آفتهایی دارد و برنامه حج نیز از این قاعده مستثنی نیست و متأسفانه در زمان کنونی ما این آفتها زیاد هم شده است. اما با این وجود دلیل نمیشود که برنامه حج تعطیل شود و جامعه اسلامی ما و جوامع مسلمانان جهان از برکات و فواید حج محروم شوند. مگر اینکه در شرایطی خاص بنا به تشخیص ولی فقیه و امام امت این برنامه به صورت موقت تعلیق شود.
کسانی که پیامهای منفی و مخرب در مورد حج منتشر میکنند عمدتاً افرادی ناآگاه هستند که شناخت کافی از اصول و مبانی اسلام ندارند ولی به دلیل حس انساندوستی و مشاهده برخی آفتها در مراسم حج، با این برنامه دینی مخالفت میکنند. غافل از اینکه خدای حج به همه مصالح انسان و جامعه انسانی آگاهتر از بندگان خود میباشد و صلاح جامعه را در عمل به این فریضه دانسته و قرار داده است.
اما گروه دیگری از مخالفان حج، روشنفکرنماهایی هستند که در موسم حج، به یک باره وطنپرست میشوند و به یاد فقرا می افتند و مثلا دلشان به حال نیازمندان کشور میسوزد، اما خودشان همواره ارز مملکت را در سفرهای تفریحی و عیاشی خود به کشورهایی مانند تایلند و ترکیه و امارات و کشورهای اروپایی و نقاط دیگر بر باد میدهند. یکی دیگر از مواقعی که این سبک مغزهای غربزده به یاد وطن و فقرا می افتند مراسم اربعین حسینی است که اینها را مثلا نگران اقتصاد کشور میکند. بیشترِ اینها خودشان اهل هیچ خیری نیستند و با یک توجیه شیطانی به نام کمک به فقرا مانع یک امر خیر دیگر میشوند.
اُختالقرآن
محتوای صحیفۀ سجادیه جمله به جمله معجزه است و لذا بحق لقب «اخت القرآن» برایش داده اند. اما نمی دانم لقب «زبور آل محمد» را چه کسی کی و کجا به صحیفه داده است؟؟؟
اهل بیت عليهم السلام در ترازوی حقیقت در یکی از دو کفة ثقلین قرار دارند عِدل قرآن هستند، به همان میزان که قرآن بر همة کتب پیشین رجحان دارد اهل بیت نیز بر همة انبیای پیشین برتری دارند. و این است که جوان ۱۵ سالة فاطمی یحیی بن زید، به متوکل می گوید: این کتاب را به مدینه برسان زیرا می ترسم این علم به دست بنی امّیه بیفتد.
نمی گوید این دعاء گر چه محتوای صحیفه دعاترین دعاها است، لیکن همگی این دعاها به محور حمد است به محور اندیشه، شناخت و ستایش است.
@tebyan314
هدایت شده از بینش نو | اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
🏴🏴🏴🏴
سالروز شهادت مظلومانه امام محمد باقر علیهالسلام بر تمامی شیعیان تسلیت باد.
کانال اطلاع رسانی سایت بینش نو
@binesheno
سلطنت جمهوریت امامت.pdf
236.7K
سلطنت، جمهوریت، امامت
ماهیت و تفاوتها
کدام یک مورد پسند و تأیید اسلام است؟
بخشی از کتاب ارزشمند «انسان و علوم انسانی در صحیفه سجادیه - جلد ششم»
نوشته دانشمند معظم آیت اللّه مرتضی رضوی
@tebyan314
هدایت شده از بینش نو | اطلاع رسانی و نشر آثار آیت الله مرتضی رضوی
🌹🌹🌹🌹🌹
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام
کانال اطلاع رسانی سایت بینش نو
@binesheno
– حسين كشته شد.
– كجا؟
– در كربلا.
– كربلا كجاست؟ تاكنون چنين نامى نشنيده بوديم. چرا در مدينه نه؟! چرا در مكه نه؟! در كوفه و دمشق نه؟! كربلا كجاست؟ كى كشته شد؟
_ در دهم محرم، عاشورا.
– در محرم؟! ماه حرام؟! ماهى كه آدم كشى به حق، نيز در آن حرام است -؟!
– قوم و قبيله اش با او نبودند؟
– نه، عدهاى از هر قبيله و عشيرهاى با او بودند جمعا ۷۲ نفر.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
نام نو، مكان نو، زمان شگفت، ياران استثنائى، همه استثنائى، همه شگفت، همه نوپديد، همگى چاشنى و چاشنىدار براى پيامرسانى پيام حسين(ع)،
همه كاروانها و كاروانسراها، زبانها و دهانها، بازارها، مسجدها و محفلها به ابزار تبليغ حسين(ع) تبديل شدند. حسينى كه در سرتاسر ممالك اسلامى (حتى در مدينه جدش) يك منبر – و بقول امروزیها يك تريبون – نداشت اينك همه كس و همه چيز وسيله تبليغ و اطلاعرسانى او و مكتب و جامعه كمّاً كوچك و كيفاً بزرگ او، شده اند.
اولين اثر اين تبليغ، ضربهاى بود كه بر پيكر منطقهاى تك بعدى بزرگان، وارد شد: منطق عبداللّه بن عمر منطق فقاهت و عبادت بدون سياست، منطق عبداللّه ابن عباس منطق آموزش عالى فارغ از سياست، منطق عبدالرحمن بن ابوبكر منطق رفاه و گريز از دردسر، منطق عبداللّه بن زبير منطق سياست ماكياولى. كه همگى منطق حج و عمره در زير پرچم رئيسالحج اموى، نيز بود.
در سال ۶۰ هجرى اينان بودند «بزرگان اسلام» كه اگر امويان امكانات مادى را از حسين(ع) سلب كرده بودند اينان امكانات معنوى، علمى و تبليغى را از او سلب كرده بودند، خودشان مرجع و روششان الگو براى مسلمانان شده بود و دكانهايى بودند كه امامت را تكه تكه كرده و در قفسههاى خود جاى داده بودند، خفقانى كه از اين جهت ايجاد شده بود دقيقا بيشتر و براى امت نابود كنندهتر از خفقانى بود كه با قدرت سياسى، نظامى امويان ايجاد مىشد.
مردم در هر بلده و ديارى با شنيدن شهادت حسين(ع) با خود مىانديشيدند، چرا مرگ را انتخاب كرد؟ چرا نماند مثل عبداللّه بن عمر سالى يك بار حج كند و يك بار به عمره رود؟- يا مانند او به عبادت بپردازد -؟ يا مانند عبداللّه بن عباس به پرورش شاگردانى چون عكرمه بپردازد و به پرسشهاى فقهى عادى مردم پاسخ دهد -؟ چرا و چرا؟-
آنگاه خودشان پاسخ خودشان را مىدادند: پس معلوم مىشود به خاطر دين بايد از جان هم گذشت، بايد همه شيرينىهاى زندگى را فدا كرد.
و نقص اساسى منطقهاى فوق براى همگان روشن گشت.
بدين سان تأسيس حكومت اسلامى در جامعهاى كه اصول انديشهاش غيراسلامى و مصداق كامل «تعرُّب بعد الهجرة» شده بود، نه ممكن بود و نه منتج، حسين(ع) در صدد اصلاح بود و پيام و بس.
حسين(ع) جامعهاى ساخت و به نمايش گذاشت.
اى شخص جامعه شناس! هل ترى من فطور؟: آيا خلائى، كمبودى در آن مىبينى؟ كاستىاى و يا زيادىاى در آن است؟ ثُمّ ارجع البصر: از نو نگاه كن با دقت كرّتين: با ديد مكرر، چشم مكرر ينقلب اليك البصر خاسئا و هو حسير: باز مىگردد بررسى نقادانهات به سوى خودت خسته و وامانده.
#جامعه_شناسی_کربلا
@tebyan314
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی بر شما تسلیت باد.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
رابطۀ خدا با انسان
چرا خداوند بنده اش را گرفتار می کند؟
گرفتاریها چهار نوع هستند:
۱- گرفتاریهائی که سزا و جزای عمل هستند.
۲- بلاهائی که ظاهرشان بلا و باطن شان نعمت و کرامت است و نمونه اعلای این نوع، شهادت در راه خدا است.
۳- گرفتاری هائی که برای تنبه، و «بیدار باش» هستند.
۴- ابتلاء: گرفتاریهائی که برای آبدیده شدن، کمال و رشد انسانیت انسان است.
برای شناختن هر چهار نوع، به گفتار یزید و پاسخ امام سجاد عليه السلام توجه کنیم:
وقتی که یزید با اسیران کربلا روبرو شد، خطاب به امام سجاد عليه السلام گفت: «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»: هر مصیبتی که به شما برسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید، و بسیاری را نیز عفو می کند.
امام فرمود: چنین نیست و این آیه دربارۀ ما نازل نشده، آنچه دربارۀ ما نازل شده این است که می فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ- لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»: هیچ مصیبتی در زمین و یا در وجود شما روی نمی دهد مگر این که همۀ آنها پیش از آنکه زمین را بیافرینم در لوح محفوظ ثبت است، و این امر برای خدا آسان است - تا برای آنچه که از دست می دهید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و مشعوف نباشید. و خداوند هیچ متکبر فخر فروش را دوست ندارد.
آنچه امام عليه السلام قرائت کرده، شامل نوع دوم، سوم، و چهارم است که سمبل اعلای نوع دوم ماجرای امام حسین عليه السلام و خاندانش است که برای شان نعمتی بود در قالب مصیبت، که پاسخ حضرت زینب سلام الله علیها به ابن زیاد نیز آن را بیان می کند: ابن زیاد گفت: كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟: رفتار خدا را با برادرت و خاندانت، چگونه دیدی؟
حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود: مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ: این رفتار خدا را نمی بینم مگر زیبا، این گروه کسانی بودند که خداوند شهادت را برای شان نوشته بود.
برای دفع یا رفع این نوع دوم - که ظاهرش بلا و باطنش نعمت است - نباید دعا کرد، بلکه بر عکس؛ باید آن را آرزو کرد. و این خود دو قسم است: برخی از اینها «تکلیف» هستند، مانند جهاد و شهادت که دعا بر علیه تکلیف نتوان کرد و این تکلیف نیز یا واجب است و یا مستحب و ایثار. و امام حسین عليه السلام برای پیشگیری از ماجرای کربلا دعا نکرد. بلکه در سخنرانی که در عرفات کرد رسماً اعلام کرد که به سوی شهادت می رود:
«من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا فإنني راحل مصبحا إن شاء الله تعالى»:
ای مردم هر کس آماده است در راه مکتب ما جانش را فدا کند، به همراه ما حرکت کند که من فردا صبح حرکت خواهم کرد ان شاء الله.
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
@tebyan314
بقاء و تداوم تشیع
یک تحلیلگر تاریخ و یک جامعه شناس محقق، با بررسی اصول، فروع و جزئیات تاریخ و عناصر جامعه شناختی تاریخ، به وضوح می بیند که بقاء و دوام مکتب تشیع براستی یک معجزه است؛ مکتبی که از همان روز رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) سرکوب شده، طرد شده، دور افکنده شده، به حدی که فردای روز رحلت آن حضرت فقط پنج نفر وفادار داشت: سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار.
«ارْتَدَّ النَّاس [عَنِ الْوَلَايَةِ] إِلَّا ثَلَاثَةٌ أَوْ أَرْبَعَةَ» که با رهبرشان پنج نفر می شوند.
سرکوبی که ۱۴ قرن تداوم داشته و دارد و هیچ نمونۀ دیگر در تاریخ ندارد. هر مکتبی، جریان فکریای، آئین و مذهبی که مدتی با چنین سرکوب مداوم روبرو شده، یا ریشه کن شده و یا تحریف شده است. این تنها مکتب تشیع است که همچنان با حفظ اصول خود باقی و با دوام مانده است.
البته مراد از دوام و بقای مکتب، آن است که پیروان مخلص به محور ناب و خالص آن قرار دارند. نه آنان که پیرو ارسطوئیات، بودائیات و صدرویات هستند و خود را شیعه می دانند. اگر تشیع آن است که اینان دارند، بی تردید تحریف شده و در اثر اختلاط ها و التقاط ها از بین رفته است. نه، مرادم اینان نیستند.
مراد آن تشیع است که فوکویاما نماینده اندیشۀ کابالیسم می گوید: شیعه دو بال دارد:
۱- کربلا و شهادت خواهی
۲- انتظار و اعتقاد به ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه)
مقصود آن تشیع است که بر قرآن و تبیینات اهل بیت (علیهم السلام) مبتنی است، نه بر اساس فرضیات ارسطوئی و یا تخیلات بودیسم که متأسفانه امروز عرفان نامیده شده و برای ما مرتاض تربیت می کند.
یک محقق ژرفنگر، در بررسی عناصر جامعه شناختی بقای تشیع، یک خلاء بزرگ را مشاهده می کند.
آن کدام عنصر سوم نیرومند است که نقشش را در میان مؤلّفه های دوام تشیع، بخوبی می بینیم؟
بلی: آن (عامل سوم) دعاهای شخصیت هائی مانند امام سجاد (علیه السلام) است.
#انسان_و_علوم_انسانی_در_صحیفه_سجادیه
@tebyan314