#صفرنامه
#طریقیت_یا_موضوعیت
#خوشا_راهی_که...
نُه
در این که زیارت اربعین را باید با خانواده برویم تردیدی نداشتیم.
مشکل این بود که خانم تا سر کوچه حتی نمی توانست راه برود و کارش به سرُم می کشید.
از بین همه ی داروهای کم خونی فقط یکی به ایشان می ساخت که توی داروخانه ها نایاب شده بود.
از بین انواع مسکن ها هم یک قرص خارجی.
خانم تماس گرفته بود با کارخانه ای که داروی آهن را تولید می کرد و گفته بودند که اصلاً تولید این دارو متوقف شده.
خیلی اصرار کرده بود و گفته بودند فقط سیزده تا از این دارو توی انبار هست و خلاصه پول واریز کردیم و همه ی موجودی انبار را برایمان پست کردند.
قرص مسکن را هم خریدیم و کوله ها را بستیم.
نزدیکی های اهواز فهمیدیم که همه ی داروها را جا گذاشته ایم.
داروی آهن را که کاری نمی شد کرد اما زنگ زدیم به سیدمحمدمهدی که از داروخانه های اهواز قرص مسکن را پیدا کند .
سیدمحمدمهدی نتوانسته بود قرص را پیدا کند.
توی طریق مشکلی که داشتیم این بود که تا می خواستیم چند دقیقه یک جا استراحت کنیم یا توی صفِ غذایی چیزی بایستیم خانم صدایش بلند می شد که تو را به خدا معطل نکنید راه بیایید.
::
به خانم می گویم چی شد؟ شما که تا سر کوچه هم نمی توانستی راه بیایی؟
راستی سردردهایت کو؟
می گوید می بینی؟ باورم نمی شود.... و آرام اشک می ریزد...
می گویم معلوم می شود این راه هایی که ما می رفتیم راه نبودند وگرنه راه اگر راه باشد پاهای ما هر جوری که باشد می آیند.
@telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
#و_الباب_المبتلی_به_الناس…
کریم
به کسی می گویند
که با لبخند، در را به روی تو باز کند
بی آنکه
از صدای در
خاطره ی خوشی داشته باشد...
#حتی_بیشتر
@telkalayyam
هدایت شده از شعر و کودکی
#شعر_و_کودکی
_میخوای در آینده چه کاره بشی؟
+من نمیتونم در آینده کارهای بشم چون میخوام تو بچگی شهید بشم.
محمد/هشتونیم ساله
@sherokoodaki
هدایت شده از تلک الایام
#یا_من_یعطی_من_لم_یسئله_و_من_لم_یعرفه…
از امشب
یک نفر پشت در خانه هایمان نان و خرما می گذارد…
یک نفر که نمی شناسیمش…
#حتی_بیشتر
@telkalayyam
#کتاب_قرن
داشتم فکر می کردم اگر به جای کتاب سال بخواهیم کتاب قرن را معرفی کنیم، به کدام کتاب خواهیم رسید؟
شیطان توی سال ها و قرن ها و هزاره های مهلتی که از خدا گرفته، حیات دنیا را با مناسک سازی اداره کرده.
از آیین های جعلی پرستش بگیر تا طواف عریان دور کعبه و مکاء و تصدیه، تا بلک پارتی و وایت پارتی و رد پارتی و هالوین و ولنتاین و....
زندگی چه مؤمنانه باشد چه غیر مؤمنانه، بدون مناسک هویت و قوام پیدا نمی کند.
داشتم فکر می کردم نزدیک صد سال است که یک کتاب به زندگی های مؤمنانه هویت داده و آن را در حد وسع هر کس پر از مناسک کرده.
به زیارت رونق داده؛
برای ایام الله و شب های قدر ما سین برنامه چیده؛
اجازه نداده چرخش زمین، ما را از گردش لیل و نهار و طلوع و غروب ماه و خورشید و کامل شدن ماه غافل کند؛
بارها و بارها در مناسبت های معین مؤمنین را دور هم جمع کرده؛
خلوت های سحرگاهی و صبحگاهی ما را آذین بسته و پربار کرده؛
برای ساعت به ساعت ما برنامه ی پیشنهادی داشته؛
تسبیح را وارد سبد زندگی و بندگی کرده؛
برای انواع و اقسام حاجت های مادی و معنوی ما راه حل نشان داده و نسخه تجویز کرده؛
شاید خدوم ترین دولت ها و وزرا و وکلا به اندازه ی او گره از کار مؤمنین باز نکرده اند؛
غم ها و شادی های ما را مدیریت کرده؛
دلهایمان را سبک کرده،
غصه ها را از دلمان دور کرده،
غریبه تر ها را با زندگی مؤمنانه آشتی داده؛
رفیق و همراه خیلی از شهدا بوده؛
چقدر پای سفره ی او نشسته ایم و با یکدیگر هم نوا شده ایم
شب های جمعه با یا نور یا قدوس...
صبح های جمعه با این الحسن این الحسین
شب های چهارشنبه با یا وجیها عندالله...
شب های قدر با خلصنا من النار یارب...
روزهای عرفه با لک العتبی لک العتبی...
و...و... و...
خلاصه اینکه دستمریزاد
آقای شیخ عباس قمی
#لبیک_داعی_الله
@telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
#فما_احلی_اسمائکم…
در نامت حلاوتی است
و در تکرار نامت
حلاوتی دیگر...
حسین
حسین
حسین
#حتی_بیشتر
@telkalayyam
هدایت شده از تلک الایام
#اللهم_اهل_الکبریاء_و_العظمه_و_اهل_الجود_والجبروت
خدایی که من می شناسم... خدایی که این شب ها در ابوحمزه با او انس گرفته ام... خدایی که در جوشن کبیر صدایش زده ام... خدایی نیست که اگر مهمانی را به خانه اش دعوت کرد، او را بیرون کند...
خدایی نیست که اگر سفره ای پهن کرد آن را جمع کند....
خدایی نیست که اگر دست و پای دشمنی را بست دوباره آن را باز کند...
حتی دوستان او اینگونه نیستند...
سفره ای که این روزها حرف از جمع شدن آن می زنیم حتی در شأن سلیمان نبی نیست...
اصلا مهمانی بهانه بوده...
که مقیم خانه ی او شویم...
که از اینجا به مهمانی دیگری نرویم...
اینکه ما از سر سفره بلند شویم و مهمانی را ترک کنیم حرف دیگری ست...
اینکه ما به دست خودمان دوباره دشمنمان را بر خودمان مسلط کنیم ربطی به تمام شدن یا نشدن ماه مبارک ندارد...
خدایا
تو اهل کبریا و عظمتی
تو اهل جود و جبروتی
تو اهل عفو و رحمتی
تو اهل تقوا و مغفرتی
و این اهلیت، قید زمان و مکان ندارد...
@telkalayyam
#صاد...
توی علل الشرایع خوانده بودم که صاد، نام چشمه ای ست که از پایین عرش می جوشد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، نخستین بار با آب آن چشمه وضو گرفت.
گاهی در خیال از خودم می پرسم یعنی چشمه ای که آب نخستین وضوی حبیب خدا در آن جاری ست از کجاها رد می شود و به کجا می رسد.
صبح های خلوت حرم، حدود همان ساعتی که فرشته های شب به بالا می روند و فرشته های صبح به زمین می آیند،
صدای دلنوازی به گوش می رسد که شبیه هیچ یک از موسیقی های این دنیا نیست.
صدای نجواهای آرام زائرین و سوت های ملایمی که حاصل از تکرار "سین" ها و "صاد" هاست.
هر چه می خواهی فکر کنی این تناسب و توالی و ضرباهنگ سین ها و صادها از گوشه و کنار، اتفاقی و بدون هماهنگی است، باورش دشوار می نماید.
چشم که می بندی و دل به این آهنگ که می سپاری صدای نرم و لطیف و دلربای چشمه ای را می شنوی که از کنار تو عبور می کند و حتی خنکای نسیمش را می توانی روی پوستت حس کنی.
چشم که باز می کنی دوست داری بدانی این چشمه، آخرش به کجا می رسد...
#چشمه_ی_سلام_و_صلوات
@telkalayyam
تلک الایام
#لایقتل_معی_رجل_علیه_دین تن ماهی و ماکارانی قسطیش خوبه این را امروز روی یک بیلبرد تبلیغاتی دیدم. ان
#و_طول_الامل...
دوست داری با کدام آرزوها پیر شوی؟
@telkalayyam