eitaa logo
تلک الایام
1.5هزار دنبال‌کننده
30 عکس
2 ویدیو
1 فایل
این روزها که می گذرد هر روز.... در انتظار آمدنت هستم @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی إلا أن یُؤذَنَ لکم ... مادر ! همه می دانند که تو اجازه ندادی... @telkalayyam
امشب بی صدا گریه کنید ... @telkalayyam
تو را شبانه غسل "دادند"... کفن "کردند"... توی قبر "گذاشتند"... . . . اما همیشه جمع، نشانه ی کثرت نیست... @telkalayyam
چه دلگیر می شود کوچه ای که از امشب کسی در آن برای همسایه ها دعا نمی کند... @telkalayyam
... دختر داشته باشی... هی صدایش کنی.... هی جواب ندهد... دوباره صدایش کنی.... اسمش هم فاطمه باشد... @telkalayyam
910116-sherkhani-hasan bayatani1.mp3
1.27M
#حتی_نسیم_در_میزد
اگر خوبی کسی بود حتما فاطمه بود ………………….. پیامبر فرمود… مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة (ابن شاذان)،ص 136 @telkalayyam
… السلام علیکِ یا زوجة امیرالمؤمنین السلام علیکِ یا أمّ الحسن و الحسین... @telkalayyam
… کلید را می چرخانم و وارد خانه می شوم... فاطمه دوان دوان به استقبال می آید و با صورتی که همه جایش غرق خنده است خودش را پرت می کند توی آغوشم. حیدر هم پشت سر خواهرش به تقلید از راه می رسد... فاطمه زود از آغوشم پایین می آید و دوان دوان به طرف آشپزخانه می رود که مادرش را باخبر کند... بابا اومد... حیدر هم به تقلید به دنبال خواهرش... خدا را شکر که در خانه ی ما «بابا اومد» یک جمله ی شادی آور و پر هیجان است... ای کاش در دنیای ما هم... @telkalayyam
!… بعضیا یه نفرن اما وقتی نیستن همه تنهان…. @telkalayyam
… این وقت های سال دعوا ونزاع لفظی و شکایت کشی بین دست فروش ها و مغازه دارها بالا می کشد. دستفروش هایی که اغلب کارگرهای کارخانه های تعطیل شده هستند و مغازه دارهایی که شاید اگر بیش از حد ضرورت جنس خارجی نمی آوردند و با آب وتاب از جنس خارجی برای مشتری ها تعریف نمی کردند الان این کارگرها توی کارخانه ها سر کارشان بودند... http://2ela7.persianblog.ir/post/46/ @telkalayyam
حالا اجازه هست شما را از این به بعد این شعر سینه سوخته «مادر» صدا کند؟ @telkalayyam
… بهار موعود کوچکی ست... @telkalayyam
… از امشب یک نفر پشت در خانه هایمان نان و خرما می گذارد… یک نفر که نمی شناسیمش… @telkalayyam
این روزها کوچه های جامعه ی کبیره سیاه پوش توست... @telkalayyam
این ها خانواده ای هستند که به خوبی کردن و بدی دیدن عادت دارند... ................... از زیارت جامعه یادگار نورانی امام هادی علیه السلام @telkalayyam
سعید دربان متوکل مامور شده بود که شبانه خانه ات را غارت کند به خانه ات که رسید نردبان گذاشت روی بام خانه رفت توی تاریکی دنبال جای پا می گشت که از بام پایین بیاید کسی به اسم صدایش زد صدای مهربان تو بود گفتی سعید! تاریک است صبر کن برایت چراغ بیاورم از: منتهی الآمال @telkalayyam
بچه ها بزرگتر که می شوند، سؤال هایشان رنگ و بوی دیگری پیدا می کند. از حالت سؤالی صرف خارج می شود. چاشنی تردید و کنایه و انکار پیدا می کند. تردید به همه ی اعتقاداتی که قرار نیست ملتزم بودن به آنها از روی تقلید باشد. اعتقاداتی که انگار ما خودمان نیز فراموش کرده ایم که چرا خود را به آنها ملتزم می دانیم. از کجا معلوم که در بین این همه دین و مذهب و فکر و عقیده فقط دین ما حق است؟ فقط فکر ما درست است؟ چرا باید نماز خواند؟ چرا باید حجاب داشت؟ هر کدام از ما یک روز، به این سؤال ها یک جوری جواب داده ایم یا بدون اینکه جواب روشنی برایشان پیدا کنیم پرونده ی تردیدها و انکارهایمان را بسته ایم و چسبیده ایم به زندگیمان... بچه ها یک بار دیگر این پرونده ها را برای ما باز می کنند. حتی اگر آدم مؤمن و معتقدی باشیم انگار این خدا را راضی نمی کند. انگار خدا دلش می خواهد که ما هر روز برای نماز خواندنمان دلیل تازه ای داشته باشیم. که هر روز به دلیل تازه ای در برابر او به سجده بیفتیم. دلیلی که از دلیل دیروز قشنگ تر باشد. یک روز می آید که پسر من نماز خواندن مرا به تمسخر بگیرد و آن روز من باید به صرافت بیفتم که چطور نماز بخوانم که مسخره نباشد... . یک روز می آید که دخترم، حجاب مادرش را به چالش بکشد و مادرش باید برای حجاب دلیل مدرنی دست و پا کند. حتی آن هایی که یک روز بعد از این تردیدها به انکار رسیده اند و پرونده ی خیلی اعتقادات و مناسک را بوسیده اند و کنار گذاشته اند؛ منتظر باشند که روزی بچه ها انکارهایشان را به چالش بکشند و پرونده ها دوباره باز شود و آنها برگردند به خانه ی تردید... . بچه های ما دوست دارند خدا را به طرز تازه تری بپرستند. بچه های ما دوست دارند، به دلیل محکم تری نماز بخوانند و حجاب داشته باشند. به جای سرکوب بچه هایمان، برویم بندگیمان را به روز کنیم. برویم ایمان تازه بیاوریم... . از: http://2ta7.persianblog.ir @telkalayyam
از دعای زیبای صباح صبح ها یک نفر ما را بیدار می کند که با ما مهربانی کند @telkalayyam
باباها بچه های خوبشان را یک جور دوست دارند و بچه های بدشان را یک جور دیگر... …………… فرموده بود من و علی بابای این امتیم…
وَ اخْصُصْ أَبَوَيَّ بِأَفْضَلِ مَا خَصَصْتَ بِهِ آبَاءَ عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُمَّهَاتِهِمْ، پیشنهاد یک هدیه هم برای روز پدر و هم روز مادر هدیه ای که حتما به آن نیاز دارند هم و هم هم اکنون هدیه بدهید: خواندن دعای بیست و چهارم صحیفه ی سجادیه دعای آن حضرت در حق پدر و مادر: http://www.emamsajad.com/index.php/2012-02-13-11-56-03/2013-04-27-18-18-52?showall=&start=23 @telkalayyam
سلام بر آن قلب بی قراری که مولا دست روی آن گذاشت و یک سال و نیم بی صدا تپید... @telkalayyam
آن یک قطره اشک را امروز نذر آزادی یوسف فاطمه کن... @telkalayyam
تنبلی مادر نظریه پردازی معاصر است… @telkalayyam
نهج البلاغه ، ح 433. مریض تخت کناری یک پیر مرد خیلی مسن بود که همه چیز را بالکل فراموش کرده بود. حتی بچه هایش را نمی شناخت. اما حرف های حکیمانه ای می زد. صبح ها که دواهایش را می آوردند سر شربت خوردن الم شنگه راه می انداخت. با قرص و آمپول هیچ مشکلی نداشت اما زیر بار شربت نمی رفت. عصبانی می شد و با آن لهجه ی غریبه ی شیرنش سر پرستارها داد می زد. می گفت دروغ گوها! اگه شربتَه پس چرا تلخَه... اگه تلخَه پس چرا شربتَه... http://2ela7.persianblog.ir @telkalayyam