https://eitaa.com/Chocolate2005/14220
الان با این پیام برخورد کردم
و باید بگم یه اکیپی هستیم توی کلاس که در طول زنگ های مدرسه هر ساعتش رو داریم والیبال بازی میکنیم ( در حدی که حتی مصدوم هم میدیم و حتی استادها و معلم و معاون ها رو هم وارد بازی میکنیم) و هیچ کس باور نمیکنه که ما تجربی هستیم..
تا اینکه دیگه امروز مدرسه و معلم های ورزش ازمون تقدیر کردن و تقدیر نامه دادن بهمون🗿🤌
خاکستر زرد''
کدامِ شما بعضی وقتها دیوانه نشده؟ کدام شما دور و بر یک خانه به هوای دیدن یک آدمِ خاص با ماشین دور ن
سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان آهسته گفتم:
بهارت خوش که فکر دیگرانی
فریدون مشیری
یکی از کارای مورد علاقم وقتی وارد ایتا میشم چک کردن نقاشی و طرح های بقیس
و دیدن استعداد ها و پشتکارای خفنشونه
حتی چنل هایی که کارای دیجیتالی انجام میدن و عمیقا از دیدنشون لذت میبرم!
خاکستر زرد''
جدیداً انقدر توی تفکراتم غرق میشم که امروز وارد آشپزخونه شدم و رفتم تا برقش رو روشن کنم ؛ خودمو در
امروز امتحان نهایی نگارش داشتیم
و من از یه جایی به بعد از دور خارج شده بودم و داشتم راجب نظریه های اپیکور و تامس مور مینوشتم
خاکستر زرد''
به کویر باورت، اشک هدیه می کنم به سیاهی موهایت، ستاره های دلم را به تمنای دلم کمی عشق می دهی؟ در گوش
تابلوی انتها را می بینم ؛
دست تکان می دهی
و من ذره ذره آب می شوم؛ نمیگویی خودت بی وفایی را یادم داده ای؟
به آغاز بر گشته ام،
خودم را گم میکنم
و رد قدم هایت را با آخرین جرعه های خاطرات از یاد می برم.
به کسی از تابلوی آخر نمی گویم ،
تو هم من را به سراب متهم کن...
بی وفا از خط آخر جا مانده ام.
قاصدک هایت کجا رفتند؟
آرزو های من به کدام انتها سفر کردند؟
⇦خاکستر زرد
#روایت
خاکستر زرد''
تابلوی انتها را می بینم ؛ دست تکان می دهی و من ذره ذره آب می شوم؛ نمیگویی خودت بی وفایی را یادم د
آخرین خط های جامونده از این روایت هم تقدیم نگاه هاتون.
همونطور که اولش هم گفتم از نوشته هایی بود که باب میلم نبود اما طبق همیشه قلم بی خجالت نوشت.
خاکستر زرد''
حتی دیگه نمیدونم این خستگی از کجا نشأت میگیره میخوابم ، استراحت میکنم ، اعتیاد به قهومو کنترل میکنم
نمیدونم برای پایان نمایش آمادم یا نه
اما فقط برای جسمم
روحم رو انگار فروختم
انگار زنده به گورش کردم
دیدی جسدا میمونن یه بوی عجیبی دارن وگندیدن...
کرم ها شروع به خوردن و راه رفتن روی جسد میکنن
من بوی پوسیده ی روحمو خیلی وقته حس کردم
کرم هایی که دارن تجزیه اش میکنن
و نمیتونم کاری کنم
نمیتونم
#شاید
درود رفقا
حال قشنگتون چطوره؟
خسته ی این روزا نباشید!
حقیقتاً در جریانید که امتحانات نهایی از رگ گردن به ما نزدیک تره و حجم و فشار درسا چیزی نیست که بتونم نادیده اش بگیرم...
نمیخوام بگم به طور کل قراره اف بزنم و یا یک مدت نباشم ، فقط بودنم این چند وقت قراره خیلی محدود تر بشه ...
در آخر رفقای من برای همتون آرزوی موفقیت میکنم ، همه ی شما لیاقت تجربه ی بهترین اتفاقات رو دارین ، از این لحظاتتون استفاده کنید و خاطرات بهتری بسازین! 💛')
ارادتمند شما ؛ برهان
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
ضمن عرض تسلیت به خانواده ی شهدا
و ملت عزیز ایران🖤
خاکستر زرد''
''به یادگار از آخرین قسم ها و پاکی های از یاد رفته'' چشمان مرگ بسته می شود و سرابِ زندگی در خط ها به
از تکرار آن رویا هنوز می ترسم ؛
کسی فریاد زند :
بازنگشتی دیگر...
⇦خاکستر زرد
#چرک_نویس
خاکستر زرد''
از تکرار آن رویا هنوز می ترسم ؛ کسی فریاد زند : بازنگشتی دیگر... ⇦خاکستر زرد #چرک_نویس
نمی فهمد ، درک ندارد انگار
دلِ دیوانه پرست نمی خواست ، مگر؟!
⇦خاکستر زرد
#چرک_نویس
همه که خودشون رو میکشن تا این تاریخ بچشون رو به دنیا بیارن:
الیاس که امروز تولدشه:
هدایت شده از مَحان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز از مرگ نترسیدم من...
خاکستر زرد''
بلکه قرآن با عظمت است ') پ.ن: و الله ، بی همتا ترین نویسنده
﴿ لا تَحْزَنْ إنَّ اللهَ مَعَنا ﴾
_غمگین نباش قطعا خدا با ماست.
سوره ی توبه ، آیه ی ۴۰
خاکستر زرد''
نمیدونم برای پایان نمایش آمادم یا نه اما فقط برای جسمم روحم رو انگار فروختم انگار زنده به گورش کرد
تقریبا این چند وقت روزی بالغ بر ۳ یا ۴ ساعت و این دو روز بالغ بر ۷ ، ۸ ساعت شیمی خوندم.
شیمی همیشه مورد علاقم بوده و هست
و امسال یکی از زیبا ترین فصول و مباحث ها رو داشتیم و منی که تقریبا حداقل تو یک ساعت یه فصل شیمی رو تموم میکردم امسال به خاطر تدریس بی کیفیت معلممون به شدت ضربه خوردم.
البته نه تنها من بلکه هر ۳۰ نفر از دانش آموزایی که تو کلاسیم و کلاسای دیگه ای باهاشون داشتن. مدرسه چنباری برامون کلاس فوق العاده گذاشت
و ما تا الان با یه ذهن پر از توضیحات گُنگ و مبهم معلم خودمون ، دو استادی که برامون آوردن و فیلم های آموزشی که نگاه کردیم برای این امتحان داریم جون می دیم!
با وضع اسفناک معده ام مجبور شدم این دو روز به قدری قهوه بخورم که تجمع اسید رو تا مری و حلقم حس کنم و بیشتر به زخم معدم نزدیک بشم
با فایل پی دی افی ای ۳۰۰ صفحه ای که از کتابکار گیر آوردم و تایمش نبود که بتونم کتاب رو سفارش بدم چشام داره نابود می شه
و فشاری که از طرف امتحانا و این چند وقت وارد شده فقط زندگی کردن رو سخت می کنه!
می دونم که نمره ها قراره حتی شاید یه سال دیگه هم برام مهم نباشن.. اما تاثیری که قراره بزاره از امسال نابود کنندس ، تقلب هایی که خیلی قشنگ مانور میدن و ...
همه ی اینا رو گفتم که بگم رفقا معلمی شغل شریف و مهمیه :)
درسته شاید زیاد بهش اهمیت ندن و مزایای کمی داشته باشه و حتی حقوق مناسبی هم ندن ... اما از شریف بودن این مقام کم نمی کنه
بار ها با خودم صحبت های معلم رو مرور میکنم جزوه هاش رو نگاه میکنم و از نفهمیدنشون دلم میخواد تا مرز خودکشی برم.
درسی که محبوبم بوده و من پارسال هم با همین معلم که کسی نمی فهمید با خون دل خوردن ۲۰ گرفتم و یازدهم دیگه از دستش کم آوردم و حتی امسال معلم خودشم میگفت چرا اینطور شدی برهان.
خب قربون شکل ماهت برم ، این وضع تدریس توی زمان مغول هم قفل بوده..
جدا از همه غر ها و نقد هام میخوام بگم رفقا شغل معلمی شغل حساسیه
اگه یه روزی خواستین این شغل شریف رو انتخاب کنید برای پولش و یا فرهنگی بودنش نباشه ، تو هر درسی چه تخصصی چه عمومی و حتی توی پایه های دیگه
هدفتون دیدن برق رضایت توی چشمای دانش آموزاتون باشه ، نشین مایه ی شرمندگی و نفرین آخر سالی
با تمام احترامی که برای معلم امسالم هنوز هم قائلم اما این روند لعنتی شیمی یازدهم با تمام روانم بازی می کنه و امتحان فردا؟
علی برکت الله :)
#شاید
خاکستر زرد''
برای برهان
به شدت مستفیض کننده بود '))))
این آهنگ برام زرده.. پر از خاطراتیه که میخوام یادم بره ولی با هر بار پخشش دوباره برمیگردن.
و اصلا فکر کنم خصلت آهنگ ها همین باشه ، یادآوری زندگی ای که فراموشش کردیم.