eitaa logo
طلوع
1.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
لینک دعوت https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16474090467803 هرچی میخواید بگید.👆🌻 @Tolou12 👈 ارتباط با ما🌻 کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) آزاد است🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای مردم زندگی نکن! تباه میشوی … غمگین ترین آدم ها کسانی هستند که برداشتِ دیگران برايشان زیادی مهم است … 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خطر ابتلا به فقر محیطی در کودکان را جدی تلقی کنید... فقر محیطی به بیان ساده، زمانی است که کودک از محیط پیرامون خود تجربه های حسی-حرکتی و اطلاعات شناختی متناسب با سنش را کسب نمی کند. والدینی که با کودکشان به طور مداوم صحبت نمی کنند. والدینی که با کودکشان بازی نمی کنند. والدینی که برای کودکشان شعر و کتاب نمی خوانند. والدینی که کودکشان را به طبیعت و گردش نمی برند. والدینی که اطلاعات شناختی لازم را به کودکشان نمی دهند. ناخواسته و ندانسته کودک را دچار فقر محیطی می کنند که در نتیجه آن قدرت درک و شناخت و فراگیری کودک، رفته رفته کاهش می یابد و در صورت تداوم ، مشکلات بسیاری را علی الخصوص در تحصیل و ارتباطات اجتماعی برای او به دنبال خواهد داشت. 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
دلیل انجام ندادن کارهام: استرس دلیل استرس: انجام ندادن کارهام!! 😁 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر چه دور و برت غرق عنکبوت شده است چه دست‌ها که به نامت پر از قنوت شده است بر انجماد سپیدت، شبی که برف آمد چنان شدیم که خورشید هم به حرف آمد 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طلوع
#من_زنده_ام #فصل_ششم_انتظار #قسمت_دهم با تاریک شدن هوا یاد شبی افتادم که با دوستانت توی قبر خوابید
بگو ببینم ما بزرگیم یا کوچیک ؟ حالا خوبه اختیار چند تا مرده رو دادن دستت ، اگه زنده ها رو می سپردن دستت چیکار می کردی؟ البته مرده شور پوست کلفت تر از این حرف ها بود و با وجود کتکی که خورده بود نمی خواست در را باز کند اما بالاخره با دست و صورت زخمی کلید انداخت و ما وارد اتاق شدیم . بوی سدر و کافور ، سرمای هوا ، بوی مرگ و جسد های که دور تا دور مان روی سکوها در ملحفه ای پیچیده شده بودند ما را به دنیای دیگری برد صورت هایمان مثل صورت مرده ها بی رنگ و بی رمق شده بود حتی مثل مرده ها به هم نگاه می کردیم آنجا فقط مرده شور بود که نگاه و رنگ آدمیزاد داشت و به همه چیز عادی نگاه می کرد . نمی دانم از چه می ترسیدیم ! از دیدن مرده ها یا از نزدیک شدن به حقیقتی تلخ و بر ملا شدن دروغ جن گیرها و فالگیرها با تکه پاره شدن امیدهای مادرم هم می خواستیم و هم نمی توانستیم نمی دانستیم از کجا باید شروع کنیم ؟ از صورت از موها از دست ها ؟ جرأت شروع شناسایی را نداشتیم . مرده شور پرسید : - شما چطور خواهرتون رو از صورت نمی شناسید ؟ صورتش رو نگاه کنین . رحمان گفت : مثل اینکه حالت سر جاش اومده و دو باره دلت کتک می خواد ، آدم باید مرده شور باشه که جرأت نگاه کردن به صورت جسد خواهرش رو داشته باشه . - در هر صورت یا از سر باید بشناسیدش یا از پا . - بالاخره یه حرف حسابی از دهنت در اومد. تنها چیز مشترک و شبیه به هم بین ما دوازده تا خواهر وبرادر ، انگشتان پاهای مان بود ، که آقا همیشه در باره شان می گفت :« پنجه ها و انگشتاتون شبیه مرغ های پا کوتاه است . » مرده شور ملحفه را تا مچ پا بالا زد . پنجه های جسد بلند و کشیده بودند و کف پایش بیابان ترک خورده به رنگ سفید مهتابی لابه لای ترک ها خاک وچرک لانه کرده بود . من و رحمان هم زمان جوراب هایمان را در آوردیم . یک نگاه به پنجه ها و انگشتان خودمان می انداختم و یک نگاه به پنجه های بی جانی که بر سکو افتاده بود . نه ! هیچ شباهتی بین این پنجه و پنجه های ما نبود . جرات پیدا کردم که مرده شور کفن را آرام از روی چهره جسد کنار بزند . چند قدم عقب تر رفتیم تا شاید ترکش حقیقت کمتر به ما آسیب بزند و ما کمتر بسوزیم . کفن که کنار رفت دختری را دیدم گندمگون ، با پیشانی بلند و ابروانی مشکی و کشیده و به هم پیوسته با دندان هایی که با فاصله از یکدیگر از میان لب های نیمه بازش پیدا بود . در کنار گونه اش زخمی عمیق توام با خون مردگی بود که جگر آدم را پاره پاره می کرد . آن دختر با چهره ای معصوم و غریب ، تنها در گوشه ای از این خاک روی سکوی قبرستان افتاده بود . دلمان برای ابن دختر ، مادر ، پدر، برادر، خواهران و همه بستگانش کباب شد . - نه این خواهر ما نیست ، این معصومه نیست . نمی دانستیم خوشحال باشیم یا ناراحت . دچار احساسی متناقض شده بودیم . دوباره همدیگر را بغل کردیم و زار زار گریه کردیم . رحمان مرده شور را در آغوش گرفت و از او عذرخواهی کرد و گفت کاکا حلالمون کن ، خدا نصیب هیچ کافر و مسلمونی نکنه که خواهرش رو گم کنه و حتی جنازه شو هم پیدا نکنه ، نصیب گرگ بیابون نشه . عبدالله هم صد تومان جیبش گذاشت و صورتش را بوسید و خداحافظی کردیم . مرده شور گفت : - خب از اولش به جای کتک زدن ، سبیلمون را چرب می کردین بهتر نبود ! ادامه دارد…✒️ @Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه چیز است که هر کس مراعات کند، پشیمان نگردد؛ عجله نکردن، مشورت، توکل بر خدا 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
اگـر عـشـق نـبـود دنـیـا خـامـوش مـی‌شـد. 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیر زمانی نیست که دریافته‌ام، وقتی از کسی رنجش و کینه‌ای به دل می‌گیرم، در حقیقت برده‌ی او می‌شوم او افکارم را تحت کنترل خود می‌گیرد اشتهایم را از بین می‌برد؛ آرامش ذهن و نیات خوبم را می‌رباید و لذت کار کردن را از من می‌گیرد اعتقاداتم را از بین می‌برد و مانع از اجابت دعاهایم می‌گردد او آزادی فکرم را می‌گیرد و هر کجا که می‌روم برایم مزاحمت ایجاد می‌کند هیچ راهی برای فرار از او ندارم. تا زمانی که بیدارم، با من است و وقتی که خوابیده‌ام، وارد رویاهایم می‌شود وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم، کنارم است؛ هرگز نمی‌توانم احساس شادی و راحتی کنم. او حتی به روی تُنِ صدایم نیز تاثیر می‌گذارد؛ او مجبورم می‌کند تا به خاطر سوء هاضمه، سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من می‌دزد بنابر این در یافته‌ام اگر نمی‌خواهم یک برده باشم، در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم خود را در آیینه نگریستم و دریافتم ارزش من بیش از یک فکر ناآرام است. 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر کسی پنداشته است که می توان سخن از حق گفت و در عین حال در آرامشی کامل از مکر شیطان و اذنابش در امان بود، سخت در اشتباه است. 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجرای سرود "عاهدناک امام زمانی(عج)" در استادیوم باستانی رومی شهر صور در جنوب لبنان 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طلوع
#من_زنده_ام #فصل_ششم_انتظار #قسمت_یازدهم بگو ببینم ما بزرگیم یا کوچیک ؟ حالا خوبه اختیار چند تا
هر بار که از این دست ماجراها پیش می آمد و دست خالی بر می گشتیم ، داغ دل همه تازه می شد و داستان از نو شروع می شد . با آمدن بهار 1360 و رویش گل ها و سبز شدن درختان ، حال عجیبی به مادر دست داده بود . به درختانی که در زمستان خشک و بی برگ شده بودند و حالا با بادهای بهاری دوباره جوانه های سبز و شکوفه به بغل می گرفتند غبطه می خورد و می گفت : - خدایا قدرت و عظمتت را شکر، جلال و جبروتت را شکر، تو به باد ماموریت دادی به این شاخه های بی مقدار نفس دوباره بدهد تا حیات بگیرند و سبز و پر گل شوند ؛ پس من چی؟ دامن من را هم سبز کن ! گل و شکوفه من را هم به دامن برگردان . با بلبلان و مرغان دریا و زمین ، درد و دل می کرد و سراغ گل بی نشان را می گرفت . راه می رفت و می گفت اسم مرا بگذارید حیران . اگر کسی عزت صدایش می زد بر نمی گشت و جواب نمی داد و می گفت من حیرانم . تابستان با بی بی و خاله ها به زیارت حضرت معصومه رفتند . بی بی می گفت - مادرتون از همون صحن اول حضرت رو صدا زد و خودش را به حضرت معرفی کرد ؛ خانم منو می شناسی ، من حیرانم اومدم گدایی ، من از گدایی در خونه شما خجالت زده نیستم ، من دستم رو دراز می کنم تا جوابم رو بدی ، معصومه رو به اسم تو معصومه گذاشتم ، تو هم باید برش گردونی … یک روز که در شلوغی صحن گم می شود خدّام حرم برای پیدا کردنش به اسم حیران صدایش می زدند . سردرگمی و پریشانی برای ما تبدیل به یک بیماری مزمن خانوادگی شده بود که شدت و ضعف داشت و در فصل های به خصوصی شدید تر می شد . مرتب فیلم و تصاویر مربوط به امداد گران را از صدا و سیما امانت می گرفتم و آنها را به دقت نگاه می کردیم تا شاید ردپایی از تو پیدا کنیم . با شروع مهر،خاطره روزهای اول جنگ مثل فیلم سینمایی از جلو چشم همگیمان می گذشت انگار همین دیروز بود . تمام شهر به جبهه شبیه شده بود . فقط نیروهای نظامی و امدادی در شهر مستقر بودند . ما باید خودمان را از این سر در گمی خلاص می کردیم . تنها جایی که نه تنها شب های جمعه بلکه هر روز رونق داشت بهشت شهدا بود . دیدن مزار شهدا و خانوادهایی که غریبانه ، بی مزار و نشان ، عزیزان شان را به خاک سپرده بودند و حتی فرصت عزاداری نداشتند ، زجر آور بود . آنها همه شهدا را از خودشان می دانستند و شهدا فقط منسوب به خانواده شان نبودند . رفتن به گلزار شهداء تا حدودی مادر را از حیرانی و سرگردانی در می آورد . کنار مادرانی که بر سر مزار عزیزانشان بودند می نشست و شکوه می کرد . باز خدا را رو شکر کنید که می دانید جگر گوشه تان کجاست و سنگ قبر داره و هر شب به دیدنش می آیید . می دانید خانه اش کجاست و کجا باید سراغش را بگیرید و بو بکشید . این حرف ها نشان می داد که مادر از گشتن خسته نشده اما حتی به پیدا کردن جنازه ات هم راضی است . وقتی به چشم دیدی که عزیزت را زیر تلی از خاک پنهان کردند ، آن وقت مرگ برایت باور پذیر می شود . البته زمان پذیرش مرگ یک عزیز برای هر کس یک مدتی دارد . بعضی ها بلافاصله با مرگ کنار می آیند و بعضی دیرتر و عده ای هم هرگز این موضوع را نمی پذیرند . مادر گاهی ساعت ها کنار قبرهای بی نشان می نشست و می گفت : - من اینجا می نشینم شاید مادری دیگه در گوشه دیگه از این دنیا کنار قبر دخترم بشینه و او را از تنهایی در آورد . می گفتیم شاید یکی از این قبرهای بی نشان ، قبر معصومه باشد . می گفت : - نه مادر! مادر بوی تن بی جان فرزندش را هم می شناسد . شما هنوز بچه اید و این چیزها را نمی دانید ، هر چه بیشتر بگذرد قبر معطرتر می شود . و خاک بوی خدا را می گیرد . مادر خاک بچه اش را بهتر می شناسد . ادامه دارد…✒️ @Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَخَيَّلَ اَنَّ الله بعَظَمَته يُحِبُّكْ .... تصور كن خدا با اين همه عظمتش دوستت دارد. 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
آیین عشق بازی دنیا عوض شده‌ست يوسف عوض شده‌ست، زلیخا عوض شده‌ست سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی در عشق سال هاست که فتوا عوض شده‌ست خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده‌ست آن باوفا کبوتر جلدي که پر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده‌ست حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق من همچنان همانم و دنیا عوض شده‌ست 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این انقلاب قوی است.... و به مهدویت وصل خواهد شد... و هرکس پیاده شود باخته است... 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2990276745C178e103edf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خویشتنداری۲۷ @Tolou1400
کارگاه خویشتن داری_27.mp3
14.49M
۲۷ کوچکترین فعل ما، که حرمت و تقدّس حریم شخصی افراد و امنیّت روانی آنان را خدشه‌دار کند، ظلم و تجاوز است، ولو یک نگاه... نگاه‌هایی پنهانی یا از جنس کنجکاوی و ارزیابی. خویشتنداری در نگاه را تمرین کنیم.. @Tolou1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا