eitaa logo
عقلانیت انقلاب اسلامی
978 دنبال‌کننده
542 عکس
181 ویدیو
53 فایل
انقلاب اسلامی به زعامت امام خمینی، محصول حکمت و عقلانیت اجتماعی متفکران انقلاب اسلامی است که نمونه‌ی آن کتاب‌های «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی و شهید مطهری و «طرح کلی اندیشه‌ اسلامی در قرآن» اثر آیت الله خامنه‌ای است.
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا ما بی‌نیاز از سیر مطالعاتی هستیم؟.mp3
8.69M
📌 آیا بی‌نیاز از سیر مطالعاتی هستیم؟ (نقد نگاه افراط و تفریط به سیر مطالعاتی) 🎙 سید مهدی موسوی ✔️ ✔️ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1783
📌نقش آثار شهید مطهری در نظام فکری فخر عالم اسلام شهید سید حسن نصرالله 🎤 از شهید مطهری برایمان بگویید؟ 👤 : ▫️من بشخصه با شهید مطهری از نزدیک آشنا نبودم؛ زیرا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران نرفتم. من تحصیلاتم در نجف اشرف و لبنان بود. ایشان با فاصله کمی پس از پیروزی انقلاب شهید شد و من بعدها و بعد از شهادت مطهری و چمران به ایران رفتم. ▫️ما به عنوان یک مسلمان لبنانی، شهید مطهری را از طریق کتاب‌هایش می‌شناسیم و آنچه نوشته است. بیش‌ترِ کتاب‌های مطهری به عربی ترجمه شده و ما از طریق آثارشان ایشان را شناخته‌ایم. ▫️بعد از اینکه زبان فارسی را یاد گرفتم، برگشتم کتاب‌هایش را به فارسی خواندم؛زیرا در لغات اصلی و مبدأ که فارسی بود، نوعی روحیه و عطر خاصی در آثار ایشان استشمام می‌کردم. ▫️مترجم می‌تواند واژه به واژه معنی و به صورت تحت اللفظی معنای واژه را منتقل کند؛ اما وقتی خودتان کتابی را به زبان مادری بخوانید، مزه و طعم به خصوصی را می‌توانید از آن استشمام کنید. ▫️تحصیل‌کرده‌های لبنانی از طریق ترجمه‌ها با آثار شهید مطهری آشنا شدند؛ اما روی‌آوری من و بسیاری از برادران به کتاب‌های مطهری به خاطر آن بود که امام خمینی تاکید بر خواندن کتاب‌های مرحوم مطهری داشتند و آن را سفارش می‌کردند. 🎤 در همان دیدارتان در سال ۱۹۸۲ با امام؟ ▫️نخیر. ما تاکیدات مبنی بر مطالعۀ کتاب‌های شهید مطهری را در سخنرانی‌های عمومی امام شنیدیم؛ نه در آن دیدار شخصی که با ایشان داشتم. ▫️شاید بتوانم بگویم تاثیرگذارترین اشخاصی که در من و جهان تشیع تاثیر گذاشتند، دو محقق بزرگ شهید و بودند؛ همچنان که زیرساخت‌های عقیدتی و ایدئولوژیک یک مسلمانِ رزمنده و پژوهش‌گر دینی را این دو بزرگوار برای ما ترسیم کردند که حالا مورد استفادۀ انسان‌های مومن و مجاهد است. ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1784
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 سلسله جلسات شرح کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 🎙استاد: حجةالاسلام دکتر سید مهدی موسوی (استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم، دکتری فلسفه علوم اجتماعی و مولف کتاب جامع «درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه آیت الله العظمی خامنه‌ای») 🔹 تک جلسه | معرفی اجمالی کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» https://eitaa.com/usul121/1761 ❇️ آموزش روش تدریس کتاب طرح کلی به مربیان 🔸جلسه ۱ | توضیح فرایند استادیاری کتاب طرح کلی https://eitaa.com/usul121/975 🔹جلسه ۲ | سیر محتوایی کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن https://eitaa.com/usul121/976 ❇️ امتداد طرح کلی اندیشه‌ اسلامی در قرآن (برای خواهران بسیج) 🔸جلسه ۱ | شبکه‌ی معرفتی اسلام (سیر منطقی کتاب طرح کلی اندیشه‌ اسلامی) https://eitaa.com/usul121/867 🔹جلسه ۲ | نقش متفکران انقلاب اسلامی در تحول باطنی و انقلاب درونی ملت ایران (بررسی نمونه‌ی کتاب طرح کلی اندیشه‌ اسلامی) https://eitaa.com/usul121/868 🔸جلسه ۳ | مهارتهای تدریس کتاب طرح کلی اندیشه‌ اسلامی و الزامات جذب نسل جوان (ویژه خواهران) https://eitaa.com/usul121/869 ❇️سلسله جلسات | تدریس تفصیلی کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن (فیلم و صوت) ۲۳ جلسه https://eitaa.com/usul121/466 موجود در آپارات ❇️ الهیات اجتماعی آیت الله العظمی خامنه‌ای 🔹جلسه ۱ | ماهیت شناسی الهیات اجتماعی https://eitaa.com/usul121/1120 🔸جلسه ۲ | ماهیت شناسی الهیات اجتماعی https://eitaa.com/usul121/1139 🔹جلسه ۳ | الهیات اجتماعی در انقلاب اسلامی https://eitaa.com/usul121/1165 🔸جلسه ۴ | تأثیر الهیات اجتماعی در تولید علوم انسانی اسلامی https://eitaa.com/usul121/1165 🔹 تک جلسه | الهیات اجتماعی امام خمینی و امام خامنه‌ای https://eitaa.com/usul121/555 ❇️ الهیات اجتماعی با محوریت طرح کلی 🔹جلسه ۱ | الهیات_اجتماعی با محوریت کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن https://eitaa.com/usul121/544 🔸جلسه ۲ | الهیات_اجتماعی با محوریت کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن https://eitaa.com/usul121/545 ❇️ نظام فکری آیت الله العظمی خامنه‌ای براساس کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قران 🔸جلسه ۱ | شخصیت شناسی https://eitaa.com/usul121/1574 🔹جلسه ۲ | نظریه سیاسی (مردم سالاری دینی و مراتب سه گانه‌ی ولایت الهی) https://eitaa.com/usul121/1576 🔸جلسه ۳ | نظریه تربیتی ۱ (تربیت عقلانی فطرت پایه و مسئولیت مدار) https://eitaa.com/usul121/1577 🔸جلسه ۴ | نظریه تربیتی ۲ (تربیت عقلانی تحت ولایت اجتماعی) https://eitaa.com/usul121/1578 🔹جلسه ۵ | از نظریه سیاسی تا نظریه فرهنگی https://eitaa.com/usul121/1580 🔸جلسه ۶ | نظریه فرهنگی ۱ https://eitaa.com/usul121/1581 🔹جلسه ۷ | نظریه فرهنگی ۲ https://eitaa.com/usul121/1582 ❇️ مبانی نظری فرهنگ در نظام فکری آیت الله العظمی خامنه‌ای 🔹جلسه ۱ | ماهیت فرهنگ و ابعاد وجودی آن https://eitaa.com/usul121/1583 🔸جلسه ۲ | پرسش و پاسخ https://eitaa.com/usul121/1584 ❇️ فقه نظام ساز 🔸 تک جلسه | فقه نظام ساز از منظر آیت الله العظمی خامنه‌ای (مختصر) https://eitaa.com/usul121/535 🔹تک جلسه | فقه نظام ساز از دیدگاه امام خامنه ای مدظله العالی (مفصل) https://eitaa.com/usul121/532 ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1787
علم، قدرت و رشدیافتگی جامعه.mp3
29.75M
📌 قدرت، علم و رشدیافتگی (تحلیلی از وضعیت جبهه مقاومت و جامعه ایران در وضعیت جنگی امروز) 🎙استاد: سید مهدی موسوی (درس جامعه‌شناسی علم و معرفت؛ کارشناسی ارشد فلسفه علوم اجتماعی) ۲۷ آذر ۱۴۰۳ (سالروز شهادت شهید مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه) ۱. تحلیلی از سه رکن قدرت؛ ۲. نقش علم در تولید قدرت؛ ۳. ضرورت تقویت زیرساخت‌های علمی و فناوری‌های پیشرفته‌؛ ۴. عدم تضاد مباحث فلسفی «علم دینی» و «تحول علوم انسانی» با پیشرفت‌های علمی و جنبش نرم‌افزاری؛ ۵. بررسی چرایی تضعیف حرکت علمی کشور؛ ۶. ضرورت تقویت روحیه علمی عمومی و حرکت علمی کشور؛ ۷. نقش علوم انسانی در تقویت حرکت علمی کشور. ۸. شرح نظریه «رشد اسلامی» فیلسوف انقلاب اسلامی شهید آیت‌الله مطهری (ره) ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1788
اصول و شاخصه های مکتب عرفانی و تربیتی امام خمینی فاز ۵ مدرسه صدوق ۲۸ ابان_01.mp3
10.18M
📌اصول و شاخصه های مکتب عرفانی و تربیتی امام خمینی 🎙استاد: حجةالاسلام سید مهدی موسویجلسه اول: ۲۸ آبان ۱۴۰۳ قم: فاز ۵ مدرسه شهید آیت الله صدوقی ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1789
مکتب عرفانی و تربیتی امام جلسه دوم.mp3
44.56M
📌اصول و شاخصه های مکتب عرفانی و تربیتی امام خمینی 🎙استاد: حجةالاسلام سید مهدی موسوی ⏹جلسه دوم: ۱۹ آذر ۱۴۰۳ قم: فاز ۵ مدرسه شهید آیت الله صدوقی ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1790
تحول اجتماعی محور کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی _01.mp3
16.02M
📌 بنیاد مفهومی کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» ✔️راهنمای تدریس کتاب ✔️تحول اجتماعی محور کتاب طرح کلی ... ✔️ بنیاد فلسفی کتاب ... 🎙 استاد: حجةالاسلام سید مهدی موسوی قم: در جمع استادان کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» ⏱دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1792
📌 تذکر یک اشتباه راهبردی کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» صرفا یک کتاب ادبی و شور افکن و هیجان انگیز نیست که برخی بر آن تأکید دارند و انتظار موج آفرینی و آتشفشانی رادیکالی و ضربتی از آن دارند و هر چه غیر این را بخصوص آتش‌نشان می‌خوانند. بلکه در درجه اول یک کتاب معرفتی و علمی است که در ادامه سنت کلامی، فلسفی و الهیاتی متفکران مسلمان تا دوران معاصر و بخصوص دستگاه الهیاتی و مکتب فکری انقلاب اسلامی به وجود آمده است و یک صورت و شیوه‌ی جدید در نظام معرفت دینی را عرضه می‌کند و همین نظام واره‌ی معرفتی بدیع، این کتاب را برجسته ساخته است و موجب اقبال نسل جوان شده است. بنابراین کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» یک کتاب نظری و علمی و عقلانی نظام واره است و می‌تواند بنیاد فکری عقلانیت و خلاقیت کنش‌گران انقلاب اسلامی باشد. نتیجه این طرح‌واره حکیمانه و فقیهانه، موج آفرینی و حرکت مسئولانه و متعهدانه برای بسط ولایت و همبستگی اجتماعی و سازندگی همه‌جانبه‌ای ایران عزیز است. نهضت نرم‌افزاری و جنبش تولید علم و رسیدن به قله‌های بلند علم و فن‌آوری، از مهمترین ابعاد موج آفرینی و حرکت پرتلاش الهیات صاحب کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. ✍ سید مهدی موسوی دوشنبه ۳ دی‌ماه ۱۴۰۳ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1793
📌 استثناانگاری و کتاب‌نخوانی (درآمدی بر فهم و تفسیر آثار متفکران انقلاب اسلامی) 🔹 یکی از پدیده‌های مکرری که در ایران به طور عام و حوزویان به‌طور خاص دیده می‌شود پدیده «استثناانگاری» و «معجزه‌پنداری» افراد یا آثار است. یعنی بعد از آنی که یک شخص با یک متفکر و گوینده آشنا می‌شود و یا کتابی را خوب و دقیق می‌خواند و با حرف‌ها و نظرات جدیدی آشنا می‌شود که تا قبل آن نخوانده و نشنیده است به سرعت حکم بر فوق‌العاده بودن، استثنابودن و معجزه بودن آن متفکر، گوینده و یا کتاب و نظریه می‌کند و معتقد می‌شود که هیچ فرد دیگری مثل او وجود ندارد و هیچ شخص دیگری چنین نظریه‌ای نداده است. 🔸 این یک پدیده رایج و متداول میان ما ایرانیان و حوزویان است. نتیجه این نگاه هم، اثبات یک نفر و نفی دیگران است، یعنی «اثبات شئ، نفی ماعدا می‌کند»!!! 🔹 این پدیده‌ی استثناانگاری، معحزه‌پنداری و نفی دیگران، اگر چه ریشه در «حبّ الشئ یعمی و یصم» دارد؛ اما اگر خوب بنگریم ریشه عمیق‌تری دارد و آن هم «کتاب نخواندن» و گستره‌ی اطلاعاتی و مطالعاتی کم آنها از تاریخ اندیشه، متفکران، کتابها و نظریه‌هاست. 🔸 افرادی که زیاد کتاب نمی‌خوانند و با کتابهای متفکران و نویسندگان آشنا نیستند و از تاریخ فکر و اندیشه مطلع نیستند، زمانی که به یک فرد و یا کتابی بر می‌خورند که نکات جدیدی دارد سریع جذب می‌شوند و به همان اکتفا می‌کنند و حاضر نیستند به تاریخ اندیشه مراجعه کنند و ریشه های فکری و استادان و‌هم‌عصران آن متفکر را مطالعه و مقایسه کنند و وجه شباهت‌ها و تمایزهای میان آنها را به دقت بررسی کنند.‌ نتیجه این ضعف مطالعاتی، محدود شدن و بسته شدن ذهن‌ها و قضاوت‌های زودهنگام و از سرِ حبّ و بغض سطحی است. 🔹 والا افرادی که اهل مطالعه‌ی جدی و واقعی تاریخ اندیشه هستند و با متفکران و کتابها مأنوس هستند و از تازه‌های چاپ و نشر مطلع هستند و کتابهایی که از متفکران گذشته تا امروز هست را مطالعه و تحقیق و مقایسه کنند، می‌یابند که هیچ متفکری استثنا نیست، هیچ کتاب بشری، معجزه نیست و هیچ نظریه‌ی علمی در خلأ به وجود نمی‌آید و بدون سابقه و پیشینه نیست. بلکه همه‌ی متفکران بر دوش متفکران قبل از خود ایستاده‌اند و به نحو حداکثری از آثار و اندیشه‌های آنان بهره برده‌اند. در خط به خط هر اثر و نظریه‌ای، متفکران پیشین و نظریه‌های دیگران به نحو آگاهانه و یا غیر آگاهانه حضور دارند. 🔸 افراد أهل مطالعه‌ی حقیقی و تحقیق واقعی (یعنی مأنوس به کتاب‌های قدیم و جدید، داخلی و خارجی، عمومی و تخصصی)، خوب می‌دانند که در هر عصر و دورانی - که گاه سیصد چهارصد سال طول می‌کشد- متفکران و نویسندگان، دغدغه‌های مشترکی دارند و از روح زمانه و دردهای مشترکی برخوردارند و در افق‌های نزدیک به یکدیگر می‌اندیشند. با هم گفت‌وگوی مستقیم و غیرمستقیم دارند، از آثار یکدیگر استفاده می‌کنند؛ به نحوی که اگر خوب در آثار و اندیشه‌های آنها نگاه شود و مقایسه شود، بخش اعظم تولیدات آنها شباهت زیادی به هم دارد؛ هرچند که تمایزهای آنها در واژه‌پردازی، اصطلاح‌سازی، نحوه استدلال و نتیجه‌گیری و ... نیز غیر قابل انکار است. 🔹 هنر معلمان، مروجان و مفسران یک متفکر و یک اندیشه این نیست که استثناانگاری کند و یا معجزه‌پنداری، ذهن مخاطب را محدود کند و آنها را نسبت به سایر متفکران و اندیشه‌ها بدبین کند و آنها را در جهل مرکب فرو ببرد، بلکه هنر این است‌که ذهن مخاطبان را باز کرد، آنها را با تاریخ فکر و اندیشه و حیات متفکران مختلف آشنا کند، تطورات و تحولات فکر و اندیشه را به درستی تحلیل کند، ریشه های فکری متفکر و کتاب مورد نظر خود را نشان دهد، اشتراکات و شباهت‌های آنها را با دیگر متفکران هم‌عصر آشکار کند و بعد همه‌ی اینها، تمایزها و نوآوری‌های متفکر و کتاب مورد نظر را تبیین کند. 🔸 در عقلانیت انقلاب اسلامی، هرگونه استثناانگاری، معجزه‌پنداری و نفی دیگران، مردود است. متفکران انقلاب اسلامی در ادامه متفکران و اندیشمندان مسلمان از صدر اسلام تا دوران معاصر، حرکت کرده‌اند. تحولات گسترده علمی و اجتماعی در دوران معاصر را مطالعه کرده‌اند و از بخشهای مثبت آن تأثیر پذیرفته‌اند و به بازخوانی اندیشه اسلامی و پاسخ به پرسش‌های پرداخته‌اند. متفکران انقلاب اسلامی در ادامه الهیات اجتماعی دو سده اخیر جهان اسلام، اندیشیده‌اند و به صورت یک جبهه واحد متصل و هماهنگ به تولید فکر پرداخته‌اند و از آثار و اندیشه‌های یکدیگر و سایر مصلحان، روشنفکران و نویسندگان بهره برده‌اند و بعداز آن به نگارش کتاب پرداخته‌اند. 🔹متفکران انقلاب اسلامی امام‌خمینی، آیت‌الله‌خامنه‌ای، علامه‌طباطبایی، شهیدان مطهری، بهشتی، باهنر، آیت‌الله طالقانی و... یک جبهه فکری مکمل و‌مؤید هم هستند. ✍ سید مهدی موسوی سه شنبه ۴ دیماه ۱۴۰۳ ┄══===•ஜ📖ஜ•===══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1794
📌نسبت ما با قانون (روایتی از یک سفر و گفتگوهای علمی_ماکسیمی) ⏹ بخش اول 🎞 پرده اول: ماکسیم_سواری ⏱بعد از یک روز پرکار و پرجلسه در تهران، یکشنبه شب ۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۲۱:۳۰ یکی از دوستان از برنامه‌ی ماکسیم، ماشین سفر از تهران به قم را برایم هماهنگ کرد و بعد ۲۰ دقیق ماشین به خیابان ۱۷ شهریور رسید. 💼خواستم که سوار ماشین سمند سفید رنگ بشوم راننده اصرار داشت که کیف دستی‌ام را روی صندلی عقب نگذارم و توی صندوق عقب بگذارم. اما من گفتم تنها هستم و نیازی به صندوق نیست. اما صندوق را باز کرد و اصرار بر گذاشتن کیف دستی‌ام توی صندوق داشت ولی من هم قبول نکردم و روی صندلی گذاشتم و در صندلی جلو نشستم. +بی‌مقدمه گفت: پولی که برای کرایه می‌دهند خیلی بیشتر از پول پاک آقا است. خوشحال بودم که یک جوان مذهبی با لحجه شیرین اصفهانی راننده است و از این جهت راحت خواهم بود. -گفتم که: برای یک جلسه علمی آمده‌ام نه سخنرانی. +او هم گفت که: برای شرکت در یک هیئت در خ ۱۷ شهریور آمده است. همینکه نشستم خواستم کمربند ببندم؛ هرچه تلاش کردم کمربند باز نمی‌شد. راننده گفت: - بی‌خیال شو؛ +گفتم: قانون است و باید ببندم. - گفت: قانون رو ول کن. آخر فهمیدم که اصلا کمربند ماشین خراب است و خودش هم اصلا کمربند نبست. راننده ظهر هم که با او از قم به تهران آمدم اصفهانی بود و اصفهان زندگی می‌کرد؛ با اینکه فهمیدم راننده اصفهانی هست از او پرسیدم که : +اصفهان هستی؟ -گفت: نه قم هستم. +گفتم: مشغول به چه کار هستی؟ -گفت: حوزه هستم. +گفتم: روضه هستی؟ -گفت: حوزه، حوزه. +پرسیدم: چی درس می‌خوانی؟ -گفت: درس می‌دهم. +گفتم: چی؟ -گفت: حدیث، رجال، خارج فقه. 🤔تا گفت خارج فقه با خودم گفتم که شاید اشتباه فهمیدم. با خودم گفتم آخه درس خارج و شلوار لی تنگ؟ +دوباره پرسیدم: چی درس می‌دهی؟ -گفت: درس خارج فقه. +از من پرسید که: شما چه می‌کنی؟ 👤تا حدودی ویژگی‌های راننده به دستم آمده بود که نگاه خیلی سطحی به فقه و علم دارد و حتی گرایش‌های اخباری و هیأتی دارد. -خیلی با احتیاط گفتم: در حال طلبگی هستم و مشغول مطالعه کتابهای فقهی و اصولی و فلسفه اجتماعی. - بعد از این ماجرا گفت: خواستم تلفنی به کسی که ماشین گرفته بگم که ماکسیم ۱۰۰ هزار تومان را از کرایه بر می‌دارد. شما ۱۰۰ هزار تومان بیشتر بده و یا اجازه بده که مسافر سوار کنم که تلفن را قطع کرد. 🔗بعد ادامه داد که حالا شما اجازه بده تا جلوی ترمینال جنوب مسافر سوار کنم. تازه دلیل اصرار بر صندوق گذاشتن کیف دستی را فهمیدم. در جواب صریح ندادم. گفتم شاید خیلی جدی نیست. 📞 در همین حین، دوستی که ماشین گرفته بود زنگ زد و از کیفیت ماشین پرسید که مثل ظهر نشود.(ماجرای ماشین ظهر هم خیلی جالب بود که بگذریم) + گفت پول کرایه را ۴۷۰ هزار تومان یعنی دو هزارتومان بیشتر به حساب من واریز کرده که کارت به کارت کنم. - راننده گفت بگو بیشتر بریزه. من توجهی به حرفش نکردم و خداحافظی کردم. مدتی در خیابان‌های جنوب تهران می‌رفتیم که دوباره گفت: برم مسافر بزنم. + گفتم: نه نیازی به سوار کردن مسافر نیست؛ سریع برویم. ●نیم پرده: [😔در دلم خیلی ناراحت شدم و از اینکه چنین فردی که مدعی طلبگی و استادی است اینگونه خلاف قانون و شرع و اخلاق عمل می‌کند.] - گفت: چرا؟ + گفتم: چون قانون است و نباید خلاف قانون عمل کرد... اخم‌هایش در هم رفت و سکوت کرد و به رانندگی ادامه دارد. 📿 بیش ۱۰ دقیقه گذشت، شب سرد و تاریکی بود. از جیبم تسبیحی درآوردم و مشغول صلوات فرستادن شدم. راننده مشغول رانندگی بود و فضا خیلی سنگین بود و زمان به سختی می‌گذشت. 🎞پرده دوم: شکستن سکوت. ⏳دقایق طولانی گذشت و از عوارضی قم و تهران هم گذشتیم. اما حیفم می‌آمد از این فرصت استفاده نکنم و با نظرات راننده طلبه که احتمالا نظرات متفاوتی آشنا نشوم. سکوت را شکستم. +گفتم که: سرعت ماشین ۱۴۰ تا ۱۵۰ هست که خطرناکه. -گفت که: تا ۱۲۰ که قانونی است و ۱۰ تا هم کیلومتر شمار زیاد می‌زنه. 🔗همین رو بهانه قرار دادم که صحبت کنم. +گفتم: ظهر که تهران آمدم، ماشینِ پراید هماهنگ کرده بودند. مجبور شدم بیایم؛ چون ماشین درب منزل رسیده بود و اخلاقی نبود که سفر را لغو کنم. سوار شدم اما تا تهران اذیت شدم. +پرسیدم که: کجا درس خوانده‌ای؟ -گفت: ۱۵ ساله که قم هستم اما مقدمات را اصفهان بودم. +پرسیدم که: اصفهان کدام حوزه بوده‌ای؟ 🔗نام یکی مدارس را گفت. یادم افتاد که یکی از دوستان آنجا درس خوانده. نامش را به راننده گفتم با ذکر کمی مشخصات او را شناخت و چهره‌اش باز شد و خیلی خوشحال شد. +گفت: دوست بسیار صمیمی و هم حجره‌ای من بود. 🔗ادامه داد که [فلانی] خیلی مهربان و در عین حال منظم و ضابطه‌مند و قانون‌مند بود. اما قانون را برای خودش می‌خواست نه برای دیگران؛ مثل بعضی‌ها. 🛑 ادامه دارد.... ┄══===•ஜ📖ஜ•===══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1795
📌نسبت ما با قانون (روایتی از یک سفر و گفتگوهای علمی_ماکسیمی) ⏹ بخش دوم 🎞پرده سوم: ابزار سرکیسه‌کردن مردم 📍توی حرفهاش طعنه به اقدامات خودم را در ماجرای کمربند و مخالفت با سوار کردن مسافر بیشتر فهمیدم. متوجه شدم که «بعضی‌ها» من هستم! ▪️همین بهانه خیلی خوبی شد برای گفتگوهای علمی_ماکسیمی ... بعد از کمی گفتگو درباره دوست مشترک و بیان خاطرات و ویژگی‌های او، بحث را به سمت قانونمندی آن دوستمان کشیدم و همان را محور ادامه بحث قرار دادم. گفتم: [فلانی] دوست مشترکمان، خیلی قانون‌مدار بود و گاهی هم دیگران نصیحت می‌کرد. ای کاش می‌توانستیم روحیه قانون‌مداری را در جامعه گسترش می‌دادیم. +راننده گفت: قانون مال بدبخت بیچاره هاست و فقط ابزاری برای یک عده افراد است که با آن مردم را سرکیسه کنند. اما خودشان اصلا به قانون عمل نمی‌کنند. ♻️و همین مطلب را، تکرار می‌کرد. -در پاسخ گفتم که: نه؛ قانون باید برای همه افراد جامعه باشد و ما باید قانون را به یک ارزش و هنجار اجتماعی تبدیل کنیم تا همگان به آن عمل کنند. تنها راه پیشرفت و سعادت جامعه عمل به قانون است. 🗣+گفت: نه؛ مگر مردم بیچاره و بدبخت چقدر تاثیرگذار هستند که ما می‌خواهیم قانون رو به آنها یاد بدهیم؟ مگر چقدر پول و سرمایه و ... دست آنهاست که از قانون براشون بگیم؟ چرا کسانی که قانون دست‌شان است زمین‌های انفال را رها نمی‌کنند تا مردم صاحب مسکن بشوند؟ چون منافع آنها در این قانون است. خلاصه قانون برای منافع تعداد خاصی است. 👤- جواب دادم: ما طلبه‌ها و روحانیت باید با همه مردم از رییس تا مرئوس ارتباط داشته باشیم و همه جا باید از قانون سخن بگوییم تا همه مردم چه مسئول و چه غیر مسئول، «همه» رعایت کنند. قانون باید به ارزش اخلاقی و هنجار اجتماعی تبدیل بشود. اگر فرهنگ عمومی بشود، همه آن را رعایت می‌کنند قانون موجب نظم و عدالت اجتماعی است. مشکل اینه که امروزه قانون ارزش اخلاقی و هنجار عمومی در جامعه ما نیست و کمتر به آن عمل می‌کنیم! ما باید تلاش کنیم که همه سطوح جامعه به قانون احترام بگذارند آن وقت تمام مشکلات جامعه حل خواهد شد. + راننده بحث را تغییر داد و گفت: اصلا کلمه قانون از کجا آمده است؟ - گفتم: واژه قانون معرب کلمه ناموس یونانی است و بعداً در نهضت ترجمه وارد زبان و فرهنگ اسلامی شد. لذا بسیاری از بزرگان کلام و فلسفه و فقه آن را به کار گرفته‌اند. 🔗در ادامه گفتم: در کلام و فلسفه بیشتر از مفهوم «قانون» استفاده می‌شود اما در حدیث و فقه بیشتر از واژه «شریعت» استفاده می‌کنند. + گفت: جامعه‌ی ما ایرانی‌ها قانونمند نیست. چون قانون در اسلام یعنی «امام». با هر چیزی غیر امام مردم مخالف بوده اند. + بلافاصله اضافه کرد که: آیا اصلا آمار داریم که کدام کشور بی‌قانون تر است؟ 👥-گفتم: قانون‌مداری یک هنجار عمومی و فرهنگ است. اگر در جامعه‌ای از قدیم الایام، قانون ارزش بود و برای آن تولید فکر و اندیشه شد و در نزد افکار عمومی منتشر شد، طبیعتا آن جامعه قانون‌گرا شده است. مثل یونان باستان یا فرانسه ... اما در جامعه ما، چون قانون یک ارزش اجتماعی نبوده و‌ حکومت‌های عادلانه حاکم نبوده و اصلا قانونی نداشتیم و فقط حرف شاه معیار بوده، طبیعتا قانونمداری هم در جامعه کم است و الا ربطی به اندیشه امامت در اسلام ندارد که عین قانون‌مداری است. + راننده گفت: آیا آمار داریم که کدام کشور بی‌قانون‌تراست؟ آمار می‌خواهم؟ - گفتم: بله آمارهای متعددی وجود دارد که قبلاً دیده‌ام الان یادم نیست. اگر برسم قم می‌توانم آدرس برخی کتابها و مجلات را که داخل کتابخانه‌ام دارم برایت بفرستم. اما جامعه ایرانی در کل جز جوامع بی‌قانون و قانون ستیز نیست پنجاه پنجاه است؛ بلکه چون از قبل، شریعت داشته و مردم شریعتمدار بودند. شریعت و فقه خودش نوعی قانون اجتماعی بوده است. اگر به ابواب فقه نگاه کنیم الا چند بحث عبادی، اکثریت ابواب ناظر به زندگی مردم و ایجاد نظم اجتماعی و عدالت است نکاح و طلاق، مکاسب و بیع، حدود و دیات، همه قانون است. خلاصه در جامعه ما سطحی از قانونمندی از طریق فقه و شریعت وجود داشته است. الان هم می‌بینیم اکثر قانون‌مداران کشور، مذهبی‌ها و متدینین هستند. 🛑 ادامه دارد ... ┄══===•ஜ📖ஜ•===══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1796
📌نسبت ما با قانون (روایتی از یک سفر و گفتگوهای علمی_ماکسیمی) ⏹ بخش سوم 🎞 پرده چهارم: فلسفه قانون + گفت: قانون برای جلوگیری از جرم است ..‌. نه... - وسط حرفش پریدم و گفتم: نه؛ قانون برای تحقق نظم و عدالت است یکی از لوازم این نظام بخشی، پیشگیری از جرم و مقابله با مجرم هست. این رو هم متکلمان و فلاسفه و هم متفکرین ما گفته‌اند. + بحث رو عوض کرد که: آیا ما نصی در منابع دینی درباره قانون داریم؟ - گفتم: در آثار متکلمین و بزرگان آمده است. + گفت: اونها مهم نیست نص داریم؟ - گفتم: بله. اگر چه کلمه قانون معرب کلمه «ناموس» است اما در لسان قرآن کریم و روایات معصومین، واژگان «دین» و «شریعت»، معادل قانون الهی است که غایت آن ایحاد نظم اجتماعی، رفع اختلافات و تحقق عدالت اجتماعی است. این معنا در آیات و روایات زیادی ذکر شده است. بعد این چند آیه را خواندم و نکته مرتبط هر آیه را تذکر دادم: 🔖۲۱۳ بقره: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ 🔖۲۵ حديد: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ 🔖۴۸ مائده: وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ 🔖۱۳ شورى: شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ. پشت فرمان ماشین با سرعت بیش از ۱۲۰ تا، گوشی‌اش را در آورد و خواست آیات را جستجو کند. آیه اول را خواند ... در همین حین مطالعه، که واقعا بسیار نگران بودم که مبادا تصادف کنیم و یا چپ. بعد از ذکر آیات، به نقش «ولایت» در میان احکام شرعی اشاره کردم. اما هر چه فکر کردم روایتی پیرامون قانون و نقش دین و شریعت در نظم و عدالت اجتماعی یادم نیامد و فقط فرازی از خطبه فدکیه را با تردید خواندم «جعل امامتنا نظاما للملة» و گفتم که «امامت» برای نظم بخشی به امت است که همان رسالت قانون است. 🗣+دوست راننده که سرش را از گوشی بالا آورد و کمی جاده را دید گفت: اول خطبه این است: «و جعل طاعتنا نظاماً للملة وامامتنا امانا من الفرقه». +بعد ادامه داد که: این اختصاص به معصومین دارد. 👤-جواب دادم: محل بحث «نیاز به نظم اجتماعی» است که از جمع ادله استفاده می‌شود که «شریعت» و «امامت» دو رکن نظم اجتماعی است. تا زمانی که پیامبران هستند آنها اقامه کننده شریعت و قانون هستند بعد از پیامبران، امامان معصومند، و امامان در زمان حیات خود این کار را انجام می‌دهند. 🔗بعد از آن، خداوند متعال و معصومین، مردم را به نواب خاص و نواب عام رجوع داده‌اند؛ همانطور که زمان امیرالمومنین، مالک اشتر از طرف ایشان حاکم مصر شد. یا امام صادق (ع) به شاگردان خود فرمودند که در مسجد بنشیند فتوای شرعی بدهند. در زمان غیبت هم فقهای جامع الشرایط نائب امام (ع) و اقامه کننده شریعت و قانون الهی هستند. + راننده گفت: نه؛ اصلا شیعه با قانون سازگاری ندارد و همیشه شیعه قانون را نفی کرده است و فقط معصومین را قانون می‌داند. از این‌رو، ایرانی‌ها بی‌قانون هستند و به قانون عمل نمی‌کنند. 🛑 ادامه دارد ... ┄══===•ஜ📖ஜ•===══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1797
📌نسبت ما با قانون (روایتی از یک سفر و گفتگوهای علمی_ماکسیمی) ⏹ بخش چهارم - گفتم: نه اینگونه نیست، شیعیان همیشه با حکومت‌های غیرعادل و قوانین ظالمانه ستیز کرده‌اند نه با اصل قانون. 🔗ادامه دادم که: فقهای بزرگی همچون آیت الله سیستانی رعایت قوانین عقلایی کشورهای اروپایی را برای مهاجرین مسلمان لازم می‌دانند. + گفت: نص و روایت بیاور نه نظرات دیگران. شما که محقق هستید نباید نظرات دیگران را بیاورید. - پاسخ دادم: بله بنده محقق هستم؛ اما نظر تحقیقی دادن نیازمند تفحص در همه آیات و روایات است تا مبنا و ساختار «فقه قانون» را عرض کنم. اینجا که دسترسی به همه ادله نداریم که عام و خاص، مطلق و مقید، واژگان و مفاهیم آن را بررسی کنیم؛ 🔗 نیاز به تحقیقی دارد که به قول اصولیون «یأس عن الفحص» ایجاد شود. لذا باید به سراغ مجتهدان و روایت شناسان برویم مثل آیت الله سیستانی؛ البته بنده مقلد آیت الله سیستانی نیستم و مقلد حضرت آقا هستم. اما آیت الله سیستانی و مراجع و رهبری اسلام شناس هستند و به منابع مسلط هستند لذا به آنها ارجاع دادم تا اهمیت قانون و قانون‌مداری براساس شریعت اسلامی روشن شود. والا اگر هر روایتی را من بخوانم ممکن است شما به معارض آن استناد کنی و بحث به سرانجام نرسد. +گفت: پس معتقدی که نصوص ناقص است و ما باید سراغ دیگران برویم؟ -گفتم: نخیر؛ من معتقدم که نصوص و ادله دینی جامع و فراگیر است و در هیچ مسئله‌ای «شریعت» نقص ندارد و علم فقه در هر دوره‌ای باید این جامعیت را با استنباط صحیح از ادله نشان دهد. 🌐 ادامه دادم: اگر آیات و روایات را به صورت مجموعه‌ای و شبکه‌های ببینیم و به قول معروف «تجمیع ظنون» کنیم و دقیق‌تر اینکه «تشبیک ظنون» کنیم آن وقت می‌توانیم تمام مسائل زندگی را از منابع و ادله اربعه با روش اجتهادی به دست آورد و مشکلات جامعه را حل کرد. 📚در ادامه از تحقیقات خودم درباره «فقه اجتماع» و «فقه محیط زیست» گفتم که اگر به آیات و روایات معصومین با این روش رجوع کنیم، حرفها و نظریه‌های خیلی جدید را می‌توانیم استنباط کنیم که متخصصان فن از آن استقبال می‌کنند. + راننده بعد از شنیدن این مطالب، یک جمله‌ای را به نقل از مرحوم صاحب جواهر خواند که مضمون آن این بود که: روایت مفسر یکدیگر هستند. ✅و من هم تأیید کردم و گفتم: احسنت دقایقی سکوت حاکم شد و ❓در ادامه از استادان فقه و اصولش پرسیدم. نام چند استاد مطرح حوزه را برد. با پرس و جوی از میزان و کیفیت تحصیلش، مطلع شدم که تلمذ نزد هر یک از آنها در حد یکی و دو سال بوده و چندان عمیق نبوده است. ▪️بعد اشکال کرد به استادان و فقها که روایت نخوانده‌اند و طلاب با روایات انس ندارند. + من هم ابتدا با او همراهی کردم و اضافه کردم که نه فقط با روایت سطحی مواجه می‌شویم، بلکه در همه متون اینگونه هستیم. با قرآن مأنوس نیستیم، روایات را عمیق و دقیق و نظام واره مطالعه نمی‌کنیم. با تاریخ اسلام و سیره پیامبر و ائمه معصومین (علیهم‌السلام) تا تاریخ معاصر مسلمین و تحولات علمی و اجتماعی جامعه خودمان آشنا نیستیم و ... 🎞 پرده پنجم: شما به مقصد رسیده‌اید. 📍رسیدیم به پمپ گاز. برای گرفتن گاز پایین آمد، من هم براساس قانون پیاده شدم. بعد که سوار شدیم دیگه بحث علمی ادامه پیدا نکرد. 🔹توی ماشین، شیشه سمت راننده را پایین آورد و سیگاری از پاکت خیلی زیبا و کوچکی در آورد و روشن کرد و با حوصله کشید. به جهت اینکه از بس تذکر دادم و درباره قانون حرف زدم و هیچ نتیجه‌ای نداشت این بار رو تذکر ندادم و تحمل کردم. 📞 تلفنش زنگ خورد و دختربچه‌ای شیرین لهجه، جویای احوال بابا بود و منتظر رسیدن پدر. ▪️بحث به آدرس منزل رسید و نام وی را پرسیدم و خودم را معرفی کردم. + گفتم لازم بود طبق روایات اول نام شما را می‌پرسیدم، اول که نشد حداقل آخرش بپرسم. 🔹وارد شهر قم شدیم شماره کارتش را گرفتم ۴۷۰ هزار تومان واریز کردم. ▪️۲۳:۳۵ به منزل رسیدم. 📞با دوستی که ماشین گرفته بود تماس گرفتم و تشکر کردم، ماجرا را تعریف کردم. + خیلی تعجب کرد و گفت: اصل قیمت ماکسیم ۴۴۱ بوده که راننده قیمت را بیشتر کرده و نهایتا با ۴۶۸ توافق کردیم. 🎞 پرده ششم: حکایت همچنان باقی است 💭 خلاصه، هرچه بیشتر در جامعه حضور پیدا می‌کنم بیشتر احساس می‌کنم که روحیه قانون‌مداری گمشده جامعه ماست. چاره‌ای نیست که باید به ارزش اخلاقی بنیادین و هنجار عمومی تبدیل شود. مسئولیت این مهم، در درجه اول بر دوش تحصیل‌کردگان حوزه و دانشگاه است و مذهبی‌ها بیشتر از دیگران وظیفه دارند. ❓اما با این وضعیت و بیگانگی ما با فلسفه و ماهیت قانون و ... ، آیا این آرزو محقق شدنی است ؟؟؟؟ فیه تأمل ✍سید مهدی موسوی چهارشنبه ۵ دی‌ماه ۱۴۰۳ 🛑 پایان ┄══===•ஜ📖ஜ•===══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1798
نکات راهبردی تدریس طرح کلی - خواهران بسیج _01.mp3
7.09M
📌 نکات راهبردی در تدریس کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 🎙استاد: سید مهدی موسوی قم: در جمع استادان خواهر طرح کلی ۱۹ دقیقه ┄══===•ஜ📖ஜ•===══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1799
عقلانیت انقلاب اسلامی
📌نسبت ما با قانون (روایتی از یک سفر و گفتگوهای علمی_ماکسیمی) ⏹ بخش چهارم - گفتم: نه اینگونه نیست،
📌 چند واکنش نسبت به مطلب «نسبت ما با قانون» (روایتی از یک سفر و گفتگوهای علمی_ماکسیمی) ❇️واکنش اول: سلام خوب هستید گفتگوی علمی ماکسیمی خیلی جذاب بود با اینکه قبلا تعريف کرده بودید نمیشد نخوندش❤️❤️❤️ ❇️ واکنش دوم: سلام علیکم حاجاقا این متنتون را از اول تا آخر خوندم به نظرم رسید چه خوب بود این قانون مند شدن و همین استدلال ها در ادبیات رمانی و در خلال داستان رمانی بیان شود تا به گوش مردم برسد. این قضیه رمان اگر اتفاق بیفته مرحله بعدی میتونه ساخت فیلم از این رمان باشه و مرحله بعدی میتونه ساخت بازی باشه و حتی میشه سنبل سازی کرد و ازش در صنعت چاپ لباس و ... استفاده کرد ┄══===•ஜ📖ஜ•===══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1800
شرح طرح کلی اندیشه اسلامی ۲۹ آذر جلسه ۱_01.mp3
11.36M
📌 شرح طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن (مجموعا ۸ جلسه خواهد بود) 🎙 استاد: سید مهدی موسوی جلسه اول: شرح مقدمه کتاب ۲۹ آذر ۱۴۰۳ اسلامشهر: در جمع ائمه جماعات ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1801
شرح طرح کلی اندیشه اسلامی ۲۹ آذر جلسه ۲_01.mp3
13.73M
📌 شرح طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن (مجموعا ۸ جلسه خواهد بود) 🎙 استاد: سید مهدی موسوی جلسه دوم: سیر بحث ایمان ۲۹ آذر ۱۴۰۳ اسلامشهر: در جمع ائمه جماعات ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1802
شرح طرح کلی اندیشه اسلامی 6 دی - اسلامشهر ج3_01.mp3
14.29M
📌 شرح طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن (مجموعا ۸ جلسه خواهد بود) 🎙 استاد: سید مهدی موسوی جلسه سوم: توحید در نسبت با زندگی (زمان‌شناسی ویژگی کتاب طرح کلی، اهداف مطالعه کتاب) ۶ دی ۱۴۰۳ اسلامشهر: در جمع ائمه جماعات ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1803
شرح طرح کلی اندیشه اسلامی 6 دی - اسلامشهر ج4_01.mp3
14.6M
📌 شرح طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن (مجموعا ۸ جلسه خواهد بود) 🎙 استاد: سید مهدی موسوی جلسه چهارم: توحید بنیاد ساختار اجتماعی ۶ دی ۱۴۰۳ اسلامشهر: در جمع ائمه جماعات ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1804
📌 آیه و سایه (سلسله داستان‌های کوتاه بر پایه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی») درس اول: «زندگی جنبش جاری شدن است» ۱ پرده اول: آرزوها و رویاها چند وقتی است که فکرم خیلی مشغول شده. دائما درگیر هستم. روزها کمتر، چون مشغول به درس و مدرسه و کارهای روزمره هستم، اما شب‌ها بعد از شام و قبل از خواب که تنها و بی‌کار می‌شوم، ذهنم درگیر می‌شود، به آینده خیلی فکر می‌کنم. البته نه خیلی هم آینده دور، نه همین آینده نزدیک. چند روز و چند سال آتی. آن چیزی که خیلی برام مهمه، این است که من خودم تنها نیستم و مجبورم با دیگران زندگی کنم و در ارتباط با آنها، برنامه‌ریزی کنم و از میان پیشنهادهای مختلف دیگران، یکی را انتخاب کنم. پدر و مادر، برادر و خواهر و دوستای مدرسه هر کدام برای من خوابی دیده‌اند و پیشنهادی می‌دهند. مادرم دوست دارد من پزشک چشم بشوم، دیگری پیشنهاد داده است که معلمی که خیلی به من می‌آید و دوستم نرگس خیلی روی رشته تجربی تأکید داره و هر روز به گوشم می‌خواند که بیا با هم برویم کلاس‌های کنکور تجربی و با رتبه بالایی وارد دانشگاه خوبی بشویم. مشاوره مدرسه، نظر دیگری دارد، معتقد است که من توی جامعةالزهرا بهتر می‌توانم موفق بشوم و به کار بیایم. همه‌ی این پیشنهادها و آرزوها خیلی خوبه، کاش چندتا عمر داشتم و همه آنها را تجربه می‌کردم. ولی چه کنم که یه عمر بیشتر ندارم و مجبور به انتخاب یکی از آنها هستم. تازه تمام ماجرا این نیست، به فرض که یک رشته‌ای انتخاب کردم و وارد دانشگاه یا جامعةالزهرا شدم. خوب، بعدش چی؟ چند سال هم درس خواندم و دکتر شدم، سر کار هم رفتم. آخرش چه می‌شود؟ ... خلاصه خیلی گیج شدم، اصلا مسئله من، یه مسئله دیگری است. خود مسئله رو هم نمی‌دانم چیست فقط یک حس غریب و عجیبی است. هم قشنگه هم تلخه. نمی‌دانم چه کار کنم... خیلی تلاش می‌کنم به آن فکر نکنم با مطالعه کتاب و دیدن فیلم و کمی گشت و گذار توی کانالهای فضای مجازی و خواندن شوخی‌ها و دعوای بچه‌ها توی گروه کلاسی مدرسه، خودم را سرگرم می‌کنم ... تا خوابم ببره. کم کم بی‌حس می‌شوم و می‌خوابم. آی که چقدر خواب خوبه، چه نعمت بزرگی است که اگر نبود دیوانه می‌شدم. ⏹ پرده دوم: این خواب بدبختی است مادر با لحنی آرام: آیه بیدار شو. نزدیک صبحه. صدای مادر نزدیکتر می‌شود: آیه، آیه، آخه دختر بلند شو، مگه کار نداری، مگه زندگی نداری. صدا به فریاد تبدیل می‌شود: چرا هر روز صبح باید با داد و بیداد بیدار بشی، این خواب، خواب بدبختیه. آیه: باشه الان بیدار می‌شم. تو برو همین الان می‌آم. مادر که داشت می‌رفت: پاشو که خیلی کار داری ... فردا اگه نرگس شاگرد اول شد و تو شاگرد آخر شدی، نگی معلم پارتی‌بازی کرد و ... صدای مادر می‌آمد اما دیگه خیلی مفهوم نبود: ... خودت ... زندگی ... انتخاب ... امروز ... نمی‌دونم ... هستی ... . ⏹ پرده سوم: حرکت می‌کنم پس هستم صبح شده و باید از خواب بلند بشوم، سنگ که نیستم تا راکد و بی‌حرکت بمانم‌. ساعت نیستم که کوکم کنند و سر وقت زنگ بزنم و یا یک‌نواتخت بچرخم. آدم هستم، هر روز باید بلند بشوم و حرکت کنم، زندگی کنم. هر روز صبح که بلند می‌شوم می‌بینم که ده‌ها کار عقب افتاده دارم. مثل همین امروز، تکالیف مدرسه، اتو کردن لباس‌ها، خوردن صبحانه، نوشتن متنی که به لیلا قول دادم تا توی کانال کانون منتشر کند، کمک به مادرم برای پختن شیرینی تولد فاطمه خواهر کوچکم. خوب که نگاه می‌کنم، ما آدمها همه‌اش در حال حرکت و تلاش هستیم، کار می‌کنیم، راه می‌رویم، غذا می‌خوریم، لباس می‌پوشیم، صحبت می‌کنیم، فکر می‌کنیم، ... همه‌اش حرکت، همه‌اش تلاش. اگر این کار و حرکت نبود، زندگی معنا نداشت. اصلا زندگی وجود نداشت. چون حرکت و کار هست، زندگی هم هست پس من هستم. پس باید زندگی کنم؛ از زندگی نمی‌توانم فرار کند. پس زندگی مهم است و باید آن را انتخاب کنم و با حرکت و تلاشم آن را درست بسازم. با خودم گفتم، فلسفه بازی بسه، بلند شو و به کارهات برس. 🛑 ادامه دارد ... ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1805
📌 آیه و سایه (سلسله داستان‌های کوتاه بر پایه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی») درس اول: «زندگی جنبش جاری شدن است» ۲ ⏹ پرده چهارم: زندگی جاری است سریع از رختخواب بلند شدم. پتو را جمع کردم و رفتم پایین. با عجله و شتاب نمازی خواندم، هرچند عصرانه بودم و خیلی دوست داشتم دوباره بخوابم، اما مسئله آبرویم پیش بچه‌های کلاس بود، خیلی وقت ندارم. نزدیکه پایان ساله و باید آماده بشوم. خوب حالا باید چه کار کنم؟ از کجا شروع کنم؟ در همین فکرها بودم صدای کارشناس برنامه صبحگاهی تلویزیون به گوشم خورد که از ضرورت کار و تلاش صحبت می‌کرد. «موفقیت هر انسانی، ثمره‌ی تلاش و کوشش خود اوست. انسان موفق کسی که است که زندگی را جدی می‌گیرد و بازی نمی‌پندارد. راه‌های بهتر زندگی کردن را می‌شناسد و در آن راه حرکت می‌کند و به اقتضائات حرکت خود پایبند است. این انسان در راه، اگر زمین هم بخورد، بلند می‌شود، اگر عقب هم بماند، اما چون در مسیر حرکت است و تلاش می‌کند از طرف خداوند کمک می‌شود و خلأها و عقب ماندگی‌های او جبران می‌شود.» بلند شدم و به سمت کنترل تلویزیون حرکت کردم آن را را گرفتم و صدا را بیشتر کردم تا بهتر بشنوم: «فردی که تلاش نمی‌کند، حرکتی ندارد تا به یاری و نصرت دیگران نیاز داشته باشد. بلکه آنکه در حرکت و تلاش است، می‌تواند خود را بسنجد، پیشرفت‌ها و عقب‌ماندگی‌های خود را احساس کند، خلأها و نواقص را بشناسد و جبران آن را از خداوند طلب کند.» حرف‌های بسیار جالب و امیدوار کننده‌ای بود، یاد آن ضرب المثل معروف افتادم: «از تو حرکت، از خدا برکت» حس خوبی گرفتم و انگیزه‌ام برای سبقت و سرعت در کارهایم دوچندان شد. داشتم با خودم ضرب‌المثل را تکرار می‌کردم که ناگهان گوشی همراهم زنگ خودرد سایه بود، حس قشنگم را به هم زد. گوشی رو وصل کردم اما هنوز حواسم به حرفهای کارشناس بود و با خودم زمزمه می‌کردم: حرکت، زندگی، انتخاب، عقب‌ماندگی، جبران ... ناگهان صدای سایه را شنیدیم که می‌گفت: الو الو، آیه آیه، چی با خودت حرف می‌زنی، دیوانه شدی؟ یک دفعه متوجه شدم که سایه پشت خطه، برایس حرفهای کارشناس رو تعریف کردم. اما او خیلی دل نداد و گفت بی‌خیال این حرفها شو. محدوده امتحانی رو پرسید و تلفن را قطع کرد. اما مسئله برای من خیلی مهم بود. هر چی بیشتر فکر می‌کردم دیدم نه زندگی خیلی مهم است، «زندگی جاری است» دوباره به تلویزیون نگاه کردم اما بحث کارشناس تلویزیون تمام شده بود. کمی غصه خوردن که حیف شد، ای کاش سایه وقت دیگری تماس می‌گرفت. در همین حیص و بیص بود که مجری تلویزیون شعر خیلی زیبایی درباره زندگی خواند. سریع توی صفحه سفید آخر کتاب ریاضی‌ام شعر را نوشتم. «زندگی رفتن و راهی شدن است» زندگی با همه وسعت خویش محفل ساكت غم خوردن نیست! حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست! اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست! زندگی خوردن و خوابیدن نیست! زندگی جنبش جاری شدن است! زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی كه خدا می داند. زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف، یادمان باشد اگر گل چیدیم، زندگی با همه وسعت خویش محفل ساكت غم خوردن نیست! حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست! اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست! زندگی خوردن و خوابیدن نیست! زندگی جنبش جاری شدن است! زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی كه خدا می‌داند. زندگی، چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف، یادمان باشد اگر گل چیدیم ، عطر و برگ و گل و خار ، همه همسایه ی دیوار به دیوار همند.» برنامه تمام شد. سریع رفتم توی اینترنت و یکی دو بخش آن را جستجو کردم و دنبال شاعر آن و دیگر اشعارش گشتم. خیلی جالب بود، شاعر چند شعر دیگر درباره زندگی و حرکت و جنبش و هجرت داشت. نوع نگاهش برایم جدید و زیبا بود. اشعار دیگرش را خواندم اما یکی از ابیات خیلی مرا گرفت و حال عجیبی به من داد آنجا که می‌گفت: «زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد». زندگی ... حس غریب ... مرغ مهاجر ... آره این همان احساس عجیب و غریب من بود که نمی‌دانستم چیست. بلند شدم که بروم سراغ کتاب «ریاضی» اما با خودم گفتم: چرا باید ریاضی بخونم؟ ریاضی کجای زندیمه؟ ... 🛑 پایان ✍سید مهدی موسوی جمعه ۷ دی ۱۴۰۳ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1806
📌 آیه و سایه (سلسله داستان‌های کوتاه بر پایه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی») ❇️درس دوم: بن‌بست‌ها شکستنی‌اند ۱ ⏹پرده اول: جریان طبیعی زندگی بعضی وقت‌ها که فرصت پیدا میکنیم با دوستم سایه درباره‌ی موضوعات مختلف بحث و گفت‌وگو می‌کنم که گاهی هم دعوامون می‌شود. سایه خیلی به من تذکر می‌دهد و می‌گوید «خیلی زندگی را جدی نگیر، خیلی ذهنت را مشغول نکن، فقط خوش باش.» او این باور را دارد که ما باید همان‌طوری باشیم که دیگران از ما انتظار دارند، ما در یک جریان طبیعی قرار گرفته‌ایم که مجبور به پذیرش آن هستیم. در آن باید زندگی کنیم. در این صورت است که می‌توان خوشبخت بود و الا همیشه باید رنج و سختی ببینیم و آن را تحمل کنیم. خوب که می‌بینم که «جریان طبیعی زندگی» سایه رو به سایه کشانده و هر روز سرگرم مجموعه‌ای از کارهای روزمره و عادی است، خیلی هم از وضعیت خودش، احساس رضایت دارد. بارها برام گفته که وقتی از مدرسه به خانه بر می‌گردد، نهارش را که می‌خورد، ساعتی تلویزیون نگاه می‌کند، بعد می‌خوابد، البته قبل خواب موسیقی گوش می‌دهد تا بخوابد و بعد از خواب و شام هم پای مجموعه تلویزیونی شب می‌نشیند، کمی هم با آرمان داداش کوچکترش کل کل می‌کند. آخرش هم چند ساعت با گوشی تلفن همراه ور می‌رود و توی کانال‌ها و گروهای مد لباس و غذا و لوازم آرایشی و ... وقتش را می‌گذراند. 🔹هر روز که سایه رو می‌بینم احساسم قوی‌تر می‌شود که در سایه حرکت نیست، او خالی از شور و شوق رفتن و انگیزه جاری شدن ندارد. موقع امتحانات همیشه این حرف را می‌زند: «امتحان لعنتی ... استاد هم حالش خوب نیست ، می‌خواد از ۵۰۰ صفحه کتاب امتحان بگیره. من که وقت ندارم. چقدر از این ایام امتحانات متنفرم.» سایه را دوست دارم و خیلی دل می‌خواهد به او کمک کنم اما نصیحت‌های من فایده‌ای ندارد تازه اصلا علم لازم و کافی را ندارم. چند وقتی است که به این فکر می‌کنم چطور می‌شود به سایه کمک کرد؟ ⏹ پرده دوم: ژولیده‌‌ی آشفته یک روز صبح که وارد مدرسه شدم انتظار داشتم مثل همیشه بچه‌های گروهمان را در گوشه مدرسه ببینم و صدای بلند سایه رو از انتهای حیاط مدرسه بشنوم که می‌گفت: آیه آیه بیا اینجا. اما امروز خبری از صدای سایه نبود، بچه‌ها گوشه حیاط بودند، رفتم پیش آنها و سلام و احوالپرسی کردم از سایه پرسیدم که کسی از او خبر نداشت. کمی نگران شدم، چون هیچ وقت سابقه نداشت. رفتیم کلاس، زنگ اول خبری از سایه نشد. زنگ دوم که خورد، یک دفعه سروکله سایه پیدا شد اما خیلی ژولیده و بهم ریخته و نگران. نگاهش کردم و او هم نگاهی کرد و رفت سر جایش نشست. تمام مدت کلاس به فکر سایه بودم. چه اتفاقی افتاده؟ آیا از دست من ناراحت است؟ آیا مشکلی برای خانواده‌اش پیش آمده؟ لحظه شماری می‌کردم که زنگ کلاس زودتر بخوره و برم پیش سایه. یک بار هم از معلم اجازه گرفتم که به بهانه‌ی گرفتن خط‌کش ترسیم نقشه بروم پیش سایه واز ماجرا مطلع بشوم. همینکه رسیدم، سرش را انداخت و نخواست حرفی بزند. اذیتش نکردم وبرگشتم سرجایم نشستم. بالاخره زنگ تفریح خورد وبرخلاف همیشه که اولین نفر خارج می‌شدم وسریع می‌رفتم کتابخانه مدرسه، ماندم توی کلاس تا با سایه صحبت کنم. ⏹ پرده سوم: به بن‌بست رسیده همه بچه‌ها رفتند بیرون از کلاس، فقط من ماندم وسایه. پرسیدم: سایه چته؟ چرا امروز دیر اومدی؟ این چه سر ووضعیه که داری؟ سایه هیچی نگفت و بغض کرد. دستاشو گرفتم و چقدر سرد بود، گرفتمش توی بغلم. یک دفعه زد زیرگریه. چند لحظه بعد همینطور که دستش تو دستم بود گفت: «یه وقتایی نمی‌دونم چمه! نمی‌دونم چرا ناراحتم، بغض دارم، عصبی‌ام! یه جورایی دلم پر از حرفایی میشه که نمیدونم چیکارشون کنم..! به کی بزنمشون اصلا به زبون بیارمشون یا نه؟!:) می‌دونی اینجور مواقع خودمم نمیتونم خودمو تحمل کنم. ...» کمی راحت شد، اشک‌هاشو با دستام پاک کردم و باهم رفتیم بیرون کلاس. از بوفه مدرسه دو تا بیسکویت گرفتم و رفتیم توی حیاط. زنگ کلاس خورد. سایه سریع خواست بره به کلاس اما بهش گفتم نه عجله نکن کمی بریم توی حیاط مدرسه هوا بخوریم بعد با هم می‌ریم کلاس. توی حیاط با هم قدم زدیم سایه کمی آروم شده بود و گفت: «حس میکنم دارم به زور ادامه میدم، دارم با خودم برعلیه خودم میجنگم، دارم خودمو از بین میبرم با یه مشت فکر الکی، برای این زندگی که دلخوشی نداره همش غمه، همش درده، همش حسرته، حس میکنم دیگه توان و صبرم تموم شده،خیلی وقته که تموم شده ولی هنوز دارم ادامه میدم با درد با زجر با خستگیه تموم… حس میکنم همیشه دردام بیشتر از ظرفیتم بوده و همیشه هم تحمل کردم ولی خیلی وقته دیگه دارم نمیتونم، دیگه من این دردا رو نمیتونم ...» 🔹بهش گفتم: آخه دختر جون به لبم کردی خب آخرش بگو چی شده؟ اصل ماجرا چیه که این‌قدر تو رو به هم ریخته بهم؟ بگو شاید بتونم کمکت کنم. 🛑 ادامه دارد ... ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1807
📌 آیه و سایه (سلسله داستان‌های کوتاه بر پایه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی») درس دوم: بن‌بست‌ها شکستنی‌اند ۲ سایه گفت: «هیچی نشده، من با خودم مشکل دارم. واقعا دیگه از این وضعیت خسته‌م. از هر چیز و ناچیزی، از هر مسئله بزرگ و کوچیکی خسته‌ام. واقعا دیگه نمی‌کشم، تحمل‌شو ندارم. خسته‌م از خواستن و خواسته نشدن. خسته‌م از دوییدنای بی‌رسیدن. خسته‌م از اهمیت دادن و بی‌اهمیت شدن. خسته‌م از له شدنِ روح و روانم. خسته‌م از نادیده گرفتن قلبم. خسته‌م از بحث کردن. خسته‌م از حرف زدن‌. خسته‌م از نبودن، نداشتن، نشدن، نیومدن، نتونستن. خسته‌م از هر اون چیزی که روح و روانمو رنده می‌کنه ...» 🔸فهمیدم که سایه دوست نداره خیلی اصل ماجرا را بگوید و ریشه‌ی نگرانی و ناراحتی و افسردگی خودش را افشا کند.با خودم گفتم: فکرکنم مسئله خیلی خصوصی است ومی‌خواهد محرمانه بماند. دیگر اصراری نکردم که برایم ازریشه‌ها بگه، اما مسئله روشن بود که اون در برابر سختی‌ها ومشکلات، خواستن‌های خودش و نخواستن‌های دیگران کم آورده است و خودش را باخته است. او به لحاظ روحی به بن‌بست رسیده، می‌توانم به او دلداری بدهم. ⏹ پرده چهارم: چشم‌ها را باید شست ناگهان دیدم خانم فتاحی معلم پرورشی و مشاوره‌ی مدرسه به ما نزدیک می‌شود. گفتیم الان تذکر می‌دهد که چرا کلاس نرفتیم. تا به ما نزدیک شد، سلام کردیم و گفتم خانم ببخشید الان می‌ریم کلاس. با لحنی مهربان گفت نه لازم نیست، بیایید بریم دفتر مشاوره کارتون دارم. رفتیم دفتر و روی صندلی نشستیم و خانم هم آمد کنار ما نشست. خانم گفت: معلم کلاس قبلی‌تون گفت که سایه هم دیر آمده و هم نگران و آشفته خاطر بوده؛ چند دقیقه‌ای است که از پشت پنجره‌ی دفتر زیر نظر دارم تون. چه کمکی از من بر می‌آد؟ سایه سرشو به زیر انداخت، اما من از فرصت استفاده کردم و گفتم: خانم! سایه خودشو باخته و انگیزشو برای زندگی کردن و تلاش کردم از دست داده. مشکلات زندگی اذیتش می‌کنه، البته خانم این مشکل سایه تنها نیست خیلی از ما هم بعضی وقتها این حس رو پیدا می‌کنیم. چکار باید بکنیم که اسیر جریان عادی زندگی نشیم؟ خانم فتاحی رو کرد و به ما گفت: «دلم می‌خواد یک نکته کلی رو بدونید؛ هیچ چیز توی این دنیا دائمی نیست؛ نه حال بد، نه روزای بد، نه حال خوب،‌ نه روزای خوب‌، نه حرفای قشنگ، نه آدمای دوستداشتنی، نه نفرت، نه خشم، نه حس کینه و بدبختی، نه آرامش و خوشبختی، پس آروم باش، غصه نخور و خودتو اذیت نکن. هیچ بن‌بستی نمی‌تونه آدم رو از پا در بیاره. ما آدم‌ها توی سخت ترین شرایط هم می‌تونیم راه جدیدی پیدا کنیم فقط لازم است که به مقصد و راهی که انتخاب کرده‌ایم باور واقعی داشته باشیم و برای آن تلاش کنیم و با مشکلات بجنگیم. اگر باور و یقین قلبی داشتیم، هر حرکت و تلاش ما، معنا دار و نتیجه بخش است اما اگر باور و دلبستگی به مقصد، راه و تلاش و حرکت خودمان نداشته باشیم، هر حرکت و تلاشی ناپایدار و بی‌فرجام است و هر پوینده‌ای بی‌نشاط، افسرده و راکد می‌شود. فقط باید برای خودمون یک پشت و پناه محکمی پیدا کنیم که بتونید بهش تکیه کنیم. ویژگی ما آدم‌ها اینه که دارای احساسات و گرایش‌های قلبی هستیم و نیاز به پشت و پناهی داریم که بهش علاقه‌ی شدید داشته باشیم، باورش کنیم و باورمون کنه. اگر تکیه‌گاه مطمئنی را انتخاب و باور کردیم و در قلبمون قرار گرفت دیگه تسلیم شرایط عادی زندگی و حوادث نمی‌شویم. اشتباهات گذشته ما رو از حرکت و زندگی ناامید نمی‌کنه. دیگه هیچ بن‌بستی وجود نداره.» خانم اینها رو با یک شور و هیجانی می‌گفت، معلوم بود که خودش باورشون داشت. سایه خوب گوش می‌کرد انگار اولین بار بود این حرفها رو می‌شنید، برای خودم هم خیلی جدید و جذاب بود. خانم ادامه داد: «فعلا روی این نکته فکر کنید تا فردا بیشتر صحبت کنیم. حالا پاشید برید سرکلاس» از خانم تشکر کردیم و بلند شدیم و خداحافظی کردیم. تا دم کلاس سایه خیلی توی فکر بود. وارد کلاس شدیم واجازه گرفتیم و سرجایمان نشستیم. ⏹ پرده پنجم: زندگی درک همین اکنون است حدود ۲۰ دقیقه بعد زنگ آخر خورد. سایه آمد پیشم و گفت: آیه تمام کلاس داشتم به حرفهای خانم فکر می‌کردم. این حرف‌ها رو که خانم می‌زد، ... نمی‌دونم‌ ... ولی فهمیدم که انگار خیلی وقته از خودم دور افتادم، خیلی وقته خودمو نمی‌شناسم، نمی‌دونم چرا زندگی می‌کنم یا هدفم چیه، فقط می‌دونم نفس می‌کشم و راه میرم، بودنم کاملا بیهودست و به درد هیچکسی نمیخوره، حتی نمی‌دونم چی شد که این بلا سرم اومد، چی شد که از همه حتی خودم متنفر شدم، چی شد که شدم یه انسان پوچ و بی‌فایده، جواب این سوال رو هیچ‌وقت نفهمیدم. من هم گفتم: راستشو بخوای این حرفها برای من خیلی جدید بود و باید خیلی درباره اش فکر کنم. کاش بقیه بچه‌ها هم این حرف‌ها رو می‌شنیدند. 🛑 پایان ✍سید مهدی موسوی شنبه ۸ دی ۱۴۰۳ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1808
4.63M
📌 ما و علوم انسانی اسلامی (پاسخ به چند پرسش بنیادین درباره عملکرد ما در تولید علوم انسانی اسلامی) 🎙 استاد: سید مهدی موسوی بخش اول: ❇️پرسش‌ها: مطالبی که چند روز پیش در خدمت شما بودیم رو در جایی بیان کردم، سؤالاتی مطرح شد که گفتم برای تکمیل بحث از شما بپرسم. (چند وقت پیش این شبهه در مورد کتاب درآمدی بر علوم انسانی اسلامی هم در جایی مطرح شد که علم نیست که!!! البته جواب قانع کننده‌ای دادم اما از زبان شما شنیدن لطف دیگه‌ای داره) ۱) فرق نظر و نظریه چیست؟ و این مطالبی که در کتاب‌های علوم انسانی اسلامی آمده، چقدر مبتنی بر نظریه و چقدر مبتنی بر نظر هستند؟ یکی از دوستان نقل قولی از شهید مطهری داشت که بسیاری از این مطالب بیان شده توسط علما نظر هستند و نه نظریه. ۲) آیا نظریه‌های علوم انسانی همان علم در این ساحت هستند؟ ۳) چند درصد از کتاب‌ها و مجلات علوم انسانی حاوی نظریه هستند؟ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1809
طرح کلی اندیشه اسلامی بسیج قم_01.mp3
11.55M
📌 شرحی بر فرامتن کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 🎙 استاد: سید مهدی موسوی جلسه اول: تحول اجتماعی مفهوم مرکزی الهیات اجتماعی آیت الله العظمی خامنه‌ای پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳ قم: در جمع طلاب و روحانیون مبلغ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1810
طرح کلی اندیشه اسلامی بسیج قم_02.mp3
12.54M
📌 شرحی بر فرامتن کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 🎙 استاد: سید مهدی موسوی جلسه دوم: جایگاه ایمان در طرح کلی اندیشه اسلامی پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳ قم: در جمع طلاب و روحانیون مبلغ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1811
3.06M
📌 ما و علوم انسانی اسلامی (پاسخ به چند پرسش بنیادین درباره عملکرد ما در تولید علوم انسانی اسلامی) 🎙 استاد : سید مهدی موسوی بخش دوم: (بخش اول را از اینجا بشنوید) ❇️ پرسش‌ها خیلی خیلی عالی و خیلی خیلی ممنون یک سؤال دیگه نسبت نظریه‌های مختلف متفکران انقلاب اسلامی با هم چیه؟ مثلا نسبت نظریه‌ی مالکیت شهید صدر یا نظریه‌ی اعتباریات علامه با نظریه‌ی خطابات قانونیه‌ی امام! آیا مکمل هم هستند؟ یا عموم و خصوص من وجه یا تباین؟ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1812
📌 آیه و سایه (سلسله داستان‌های کوتاه بر پایه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی») ❇️درس سوم: زندگی را نقاشی کنیم ۱ پرده اول: تابلوها حرف می‌زنند فردا که به مدرسه رفتم تغییر محسوسی را احساس کردم. توی راهروی مدرسه، چند تا تابلو با مضامینی خاص نصب شده بود که قبلاً نبود. تابلوها نگاه بچه‌ها را به خود جلب می‌کرد؛ بچه‌ها چند لحظه‌ای می‌ایستادند و با تعجب نگاه می‌کردند و رد می‌شدند. برام جالب بود به سمت اولین تابلو رفتم. لحظه بلند شدن چند پرنده زیبا از زمین را نشان می‌داد که بالهای خود را باز کرده بودند و نگاه به آسمان آبی دوخته بودند. به تابلوی بعدی نگاه کردم، مینیاتوری از یک جلسه میان مرغ‌ها و پرندگان جنگل بود، هدهد در حال سخن گفتن بود و ولوله‌ای میان جمع انداخته بود، برخی از پرنده‌ها قصد سفر داشتند و برخی نگاه می‌کردند و برخی هم مانع تراشی می‌کردند. صحنه‌ی خیلی عجیبی بود. تصویر بعدی جاده‌ی بلند و پر پیچ و خمی بود که از میان کوه‌های کوتاه و بلندی می‌گذشت، هرچه جلوتر می‌رفت، تنگ‌تر می‌شد، انگار انتهای آن در آسمان محو می‌شد. اما دورتر، در آسمان که نگاه می‌کردی قله‌ی کوهی بزرگ پیدا بود. تابلوی بعدی فضای یک جنگل زمستانی را نشان می‌داد که دختری قلبش را به دست گرفته بود و در قلبش خورشید می‌درخشید و محیط قلب را گرم کرده بود و آن بخش از طبیعت که در قلب پیدا بود سرسبز و بهاری بود. تصویر بعدی خیلی عجیب بود، دو خواهر که بالای پشت بام آپارتمان، فرش کوچکی پهن کرده بودند و یکی برای دیگری شعری می‌خواند و خواهر کوچکتر که سر روی پای خواهر گذاشته بود، به چشم خواهر بزرگتر که بالاتر نشسته بود زل زده بود. چقدر این صحنه ناز بود. در صحنه‌ی دیگر، مردمان شهری بودند که متحیّر و مردّد به این سو و‌ آنسو نگاه می‌کردند، قصد حرکت داشتند اما نمی‌دانستند کجا بروند، در چند طرف شهر چیزهایی شبیه چراغ می‌درخشید و مردم را به سمت خود می‌خواندند، اما در پشت چراغ‌ها خبر دیگری بود که مردم خبر نداشتند پشت یکی گودال بزرگی بود، پشت دیگر بیابان خشک بودی، پشت یکی تاریکی بود. اما خوب که نگاه می‌کردی یک چراغ واقعی وسط خود شهر بود که کسی به آن توجه نداشت و آن را نمی‌دید. نمی‌دانم چرا کسی به آن توجه نداشت و بیرون از شهر دنبالش می‌گشت. همین عجیب بود. خواستم تابلوی بعدی را ببینم که در تاریکی مردمی دور فیلی جمع شده بودند و آن را لمس می‌کردند ... یک دفعه، یکی زد روی دوشم و گفت: آیه چه کار می‌کنی، کلاس شروع شده. خانم رضوی بود... دست و پایم را گم کردم. و گفتم: مع مع معذرت می‌خواهم! سریع به سمت کلاس رفتم. ⏹پرده دوم: طبقه‌بندی عناصر وارد کلاس شدم، درس علوم تجربی بود. معلم چادرش رو در آورده و داشت به چوب لباسی می‌زد، اجازه گرفتم و روی صندلی نشستم. هستی خیلی یواش از من پرسید، نقاشی‌هارو دیدی، گفتم آره خیلی جالب بود. گفت: می‌دونی مال خانم نیکوکلام معلم هنر است. گفتم: نه! گفت: آره. بچه‌ها اینطوری می‌گویند، بعید هم نیست. چون خانم خیلی مهارت داره. کلاس شروع شد، معلم از روی لب تابش تصویر جدول مندلیف رو تابلوی کلاس انداخت و از ترتیب عناصر صحبت کرد. خانم گفت: دمیتری مندلیف یکی از سرشناس‌ترین شیمی‌دانان روسی است که با پایه‌گذاری قانون تناوب و جدول مندلیف نام خود را در تاریخ ماندگار کرد. او هنرمندانه تلاش کرد تا عناصر شیمیایی را بر اساس خواص شیمایی مرتب کند و در همین زمان متوجه الگوی منظم آنها شد که به تدوین جدول تناوبی عناصر شیمیایی انجامید. او جدول عناصر را بر اساس افزایش وزن اتمی آنها مرتب کرده بود. همچنین به دیگر اختراعات و دستاوردهای علمی این دانشمند روسی می‌توان به بالون هوایی اشاره کرد که در رسد صنعت هواپیمایی روسیه تأثیرگذار بود. بعلاوه، او چگالی‌سنج را برای اندازه‌گیری چگالی مایعات اختراع کرد... معلم داشت که از تلاش‌های مندلیف و تأثیر آن بر علم شیمی می‌گفت که یکی از بچه‌ها پرسید: خانم چطوری یک آدم به تنهایی می‌تونه این همه کار بزرگ انجام بدهد حتما در یک وضعیت رفاه و آسایش کامل بوده که همه چیز براش فراهم بوده است. خانم بحرینی گفت: نه اینطوری نیست. خیلی زود قضاوت کردی! اگر بدونی که توی چه شرایط سختی بوده نظرت عوض می‌شه. خانم ادامه داد: مندلیف در خانواده شلوغ با ۱۳ خواهر و برادر بزرگ شده. پدرش در سال‌های کودکی او بینایی‌اش را از دست داد و شغل معلمی او در مدارس لغو شد. مادرش مجبور به کار شد و کارخانه‌ی اجدادی شیشه‌سازی خود را راه‌اندازی کرد. دمیتری در سن ۱۳ سالگی پس از مرگ پدرش و آتش‌سوزی در کارخانه‌ی مادرش، به مدرسه‌ی شبانه‌روزی در توبولسک رفت. خانواده‌ی فقیر مندلیف مجبور به نقل مکان به سن‌پترزبورگ شدند و او در سال ۱۸۵۰ وارد دانشگاه دولتی این شهر شد. 🛑 ادامه دارد ... ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1813