eitaa logo
عقلانیت انقلاب اسلامی
1.2هزار دنبال‌کننده
672 عکس
205 ویدیو
56 فایل
انقلاب اسلامی به زعامت امام خمینی، محصول حکمت و عقلانیت اجتماعی متفکران انقلاب اسلامی است که نمونه‌ی آن کتاب‌های «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی و شهید مطهری و «طرح کلی اندیشه‌ اسلامی در قرآن» اثر آیت الله خامنه‌ای است. @Taha_121
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌 خلاصه ی مطالب جلسه ی دوم مکتب تربیتی و عرفانی امام ره(یکشنبه ۱۲اسفند۰۳، اول رمضان ۱۴۴۶) ۱. ما امروز بیش از هر زمان نیازمند بحث از تربیت و معنویت هستیم. تکثرگرایی و دنیازدگی و اصالت دنیا و غفلت از امر معنوی بحران های بزرگی پیش اورده که علی رغم افرایش قدرت و سلطه بر طبیعت، بعضی بحرانها بی سابقه است، خودکشی بحران خانواده، زوال عاملیت انسانی و.‌‌.‌‌. که همگی معلول غفلت از امر معنوی است. ۲. این بحران‌ها با تذکر و موعظه درست نمی شود، بلکه نیازمند تغییر دستگاه فکری آدمی از جمله نگاه او به خودش می باشد. که این دستگاه باید بر یک منطق و فلسفه ی متقن استوار باشد. ۳. اساس دستگاه تربیتی اسلامی تحول فکری و اندیشگی است که اگر رخ داد حالات و کلمات متناسب را ایجاد خواهد کرد. ۴. راه حل برون رفت از این بحرانها، ارائه تفسیری جدید از انسان است با ملاک رشد و تعالی، با این صبغه که نواقص همین تمدن موجود را نشان داده و افق بالاتری به بشر نشان دهد. ۵. یکی از مهمترین ویژگی های دستگاه تربیتی امام، تربیت انسان در پیوند با جامعه است، به نحوی که بالاترین مرحله ی کمال انسان را خدمت به خلق معرفی می کند امام محرومان را شایستگان امت می داند و هیچ نگاه از بالا و با منت به آنها ندارد کدام دستگاه فلسفی است که محرومان را شایسته از ثروتمندان بداند. غایت قصوای تعلیم و تربیت خدمت به خلق الله است. این را مقایسه کنید با دستگاه های عرفانی که دعوت به عزلت می کنند و گوشه گیری از مردم و جامعه . در مدرسه تربیتی اهل بیت در بین مردم بودن و عارف بودن مهم است. ۶. ما اول باید سراغ کلمات برویم و بعد حالات، بر خلاف الگوی تربیتی فعلی ما که به دنبال حالات هستیم، اما زیر ساخت آنها تحول فکری است ۷. صرف رجوع به سنتهای مشترک گذشته مسائل امروز بشر را حل نمی کند چنانکه سنت گرایان مدعی آن هستند، چون مدرنیته آن قدر قدرتمند است که می تواند هر امر تاریخی را در راستای اهداف خود به کار بگیرد. ۸. مکتب تربیتی امام تفسیر جدیدی از انسان است که افق های بالاتر حیات را نشان می دهد در عین اینکه مسیر پیشرفت های موجود بشر را نمی بندد و توصیه به ارتجاع نمی کند‌. می خواهد نشان دهد که مسیر تکاملی که بشر پیموده درست لست، اما نواقصی دارد و محدودیت هایی، همین انسان مادی غرق در مادیات حرکت می کند به سمت معنویات، این جوهره ی مکتب تربیتی امام است‌. در مکتب تربیتی اما خدمت به خلق از بالاترین مقاماتی است که کسی می تواند به آن برسد. ۹. در نظریه فطرت امام همه ی انسانها دارای سرشت واحدی هستند. و لقد کرمنا بنی آدم..... فطرت نحوه خاصی از خلقت است که اختصاص به انسان دارد در برابر طبیعت که حرکت یکنواختی دارد. از همین رو زندگی انسان همواره با تغییر و تحول همراه است، اما فرآیندهای طبیعت مانند فرآیندهای حاکم بر زندگی حیوانات همواره ثابت و لا یتغیر است. اما انسان نحوه ای وجود دارد که نام فطرت که پایه ی تغییرات و تحولات انسانی همگی. همین است. تغییر در معماری و شهرسازی و .سبک لباس پوشیدن و گفتار و آداب و رسوم همگی نسبت به گذشته تغییر کرده ریشه ی همه ی اینها فطرت است . همه ی ملت ها اینگونه اند، انسان موجودی است تحول خواه و تحول گرا که نو به نو به دنبال حقیقت است که تمام هم نمی شود. در فضای فکر و علم نیز همینگونه بوده و بشر مدام نظریات گذشته را باطل کرده و افق های جدیدی را کشف کرده و جلو رفته ۱۰. ریشه ی همه ی این تغییر و تحولات در حیات انسانی، خلقت خاص انسان است، «فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله» فطرت در حقیقت یک میل و یک عشق به کمال مطلق در وجود انسان است و تغییر و تحولات در حیات انسانی نیز از همین میل ریشه می گیرد. ۱۰. امام می فرماید همه ی انسان ها یک فطرت اصلی دارند یعنی عشق به تسلط و کمال و زیبایی و قدرت مطلق و به تبع آن تنفر از هرگونه نقص و محدودیت و ضعف و ذلت. هیچ انسانی به چیزی، بخاطر ضعف و نقصانش علاقه ندارد. ریشه ی هر علاقه ای قدرت و زیبایی و کمال است. ۱۱. این فطرت انسانها بود که همه ی مردم را در دفاع از غزه به میدان اورد. که اگر درست بارور شود زمینه ساز ظهور حضرت حجت ع خواهد بود. @taamollat
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی سوم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، دوشنبه ۱۳ اسفند۰۳، دوم رمضان۱۴۴۶) 🔹منطق فطرت و هدایت امام، در مقابل منطق جدال و قدرت دنیای مادی(بخش اول) ۱. ما برای روشن تر کردن بحث، ابتدا باید سه مفهوم را توضیح دهیم. اول مکتب تربیتی دوم: منطق رفتاری و سوم منطق فطرت و هدایت ۲. ما در مباحث اجتماعی [هم برای تبیین و هم برای تجویز در مقام عمل] نیازمند منطق هستیم، اما روشن است که در اینجا چیزی غیر از منطق صوری مد نظر است. ۲. ما چه زمانی به نظریه نیاز داریم؟ زمانی که با پدیده های چند لایه مواجه هستیم که با نگاه اولی قابل کشف نیست. در اینجا نیازمند چارچوبی نظری هستیم تا بتوانیم روابط پنهان پدیده ها را کشف کنیم. ۳. هر مکتب یا نظریه تربیتی بر پایه ی مفهومی محوری استوار است که در اطراف آن یک شبکه ی مفهومی شکل می گیرد. مثلا در اندیشه ی ارسطو محور نظام تربیتی عدالت ارسطوست‌ . در برخی دیگر محبت یا نفی شهوت است، مثلا در نظام تربیتی الهیات مسیحی رهبانیت اساس است و سایر مفاهیم در نسبت با آن معنا و صورت بندی می شود. ۴. منظور از مکتب تربیتی در مقابل نگاهی است که شخصی یک سری گزاره های تربیتی پراکنده دارد‌‌، اما نسبت آنها با یکدیگر مشخص نیست و خروجی روشنی هم ندارد. اما در مکتب تربیتی متفکر دارای مجموعه ای بهم پیوسته از گزاره های ناظر به حیات اجتماعی است که قابلیت تبدیل به برنامه را دارد و می تواند فرد و جامعه را متحول کند. بسیاری از شخصیت های اخلاقی ما روایات و نکات اخلاقی خوبی می گویند، اما فاقد مکتب تربیتی پیوند دهنده ی آن مفاهیم هستند. ۵. فطرت نقطه ی مرکزی نظام تربیتی امام است که سایر مفاهیم در نسبت با آن صورت بندی می شود. امام با نظریه ی فطرت دارد یک عینک به ما می دهد تا بتوانیم روابط پیچیده و چند لایه ی انسانی را تحلیل کنیم. این نظام تربیتی فطرت بنیان، به ما یک منطق و نظام محاسباتی می دهد که می توانیم بر اساس آن پدیده های خرد و کلان را تحلیل کنیم. امام با قراردادن فطرت کنار مفاهیم دیگری چون عشق و کمال و نفی نقص و توحید، این شبکه ی مفهومی را مبنایی برای تحلیل سیاسی و اجتماعی قرار می دهد. ۶. امام بر مبنای مفهوم فطرت منطقی خاص برای تحلیل رفتارهای انسانی ایجاد می کند که در مقابل سایر منطق های تحلیل است. ۷. در فضای کنونی جهان رفتارهای بشری یا بر اساس منطق «قدرت و جدال» و یا بر اساس منطق «قدرت و سازش» تحلیل و تبیین می شود. در نگاه انسان غربی از شهریار ماکیاولی گرفته تا لویاتان هابز و ‌‌‌‌.... مهمترین مفهوم قدرت است، انسان یعنی اراده و انسانی بالاتر است که قدرت و اراده ی بیشتری داشته باشد. (شهید مطهری در کتاب انسان کامل از این دیدگاه گزارش کاملی ارائه داده) قدرت یعنی فعال شدن اراده ی انسان در جهت استخدام دیگران و طبیعت. [در نگاه اینها رفتارهای انسانی، طبقات و ارزشهای اجتماعی و .... همه و همه در نسبت با مفهوم قدرت فهم می شوند و انسان کامل و ملت پیشرفته نیز، آن انسان و ملتی است که از قدرت بیشتری برخوردار باشد و بتواند دیگران را به خدمت خود درآورد.] بر اساس این منطق انسانها نیز یا قدرت مند هستند و ظالم و یا ضعیف و مظلوم ۸. امام منطق دیگری طراحی کرد به نام «منطق فطرت و هدایت» که بر اساس آن انسان نه ظلم می کند و نه مستضعف و ظلم پذیر می شود، بلکه با همه ی هستی از جمله سایر انسانها با منطق فطرت مواجه شود. ۹. بر اساس منطق فطرت و هدایت، جهان یک کاروان پویا و بهم پیوسته است که ذرات جهان همه خویشاوندند که به یک نقطه بر می گردند. و الیه المصیر. امام می گوید ما در قرآن و روایات اساس اولیه ی عالم بر بر زوجیت و هماهنگی میان پدیده هاست. ۱۰. این در مقابل برخی نگاه های غرب ستیز است می گویند ما هم باید قدرتمند شویم و غلبه کنیم و اگر نصف جهان هم کشته شوند مانعی نیست. اساس محاسبات انسان در این نگاه جدال و قدرت طلبی است. و اگر کسی نتوانست به قدرت دست یابد باید سازش کند و و تحت عبودیت او برود.(منطق سازش) لذا این منطق دیالکتیک و تضاد و جدال را نتیجه می دهد. در نگاه این منطق همه ژ انسانها چون قدرت طلبند میان قدرت ها تضاد ایجاد می شود و انسان یعنی موجود قدرت طلب که نتیجه ی طبیعی آن جدال و درگیری است. این نگاه هم به لحاظ منطق در همان چارچوب قدرت و جدال است. این فکر که یا باید قدرت داشته باشی یا تسلیم شود منطق قدرت در جهان امروز است و بسیاری در دنیا در همین منطق سیر می کنند. در حالیکه نظام عالم نه تنها بر جدال و درگیری نیست بلکه بر پیوستگی و وحدت است که این وحدت و پیوستگی در هر دوره جهان به شکلی آشکار می شود. @taamollat
هدایت شده از تأملات اجتماعی
🔹منطق فطرت و هدایت امام، در مقابل منطق جدال و قدرت دنیای مادی(بخش دوم) ۱۱. در مکتب تربیتی امام یک مفهوم محوری داریم به نام فطرت که خودش یک نظریه است که یک میدان معنایی در اطراف خودش شکل داده است. بر اساس این مفهوم همه ی انسانها سرشت مشترکی دارند که اتفاقا این سرشت در پیوند و توافق با طبیعت و سایر اجزای عالم است. در نتیجه تضاد و جدال و تقابل امری عارضی است. ۱۲. روش قرآن در تربیت انسانها بر اساس همین منطق فطرت قابل توجه است. قرآن بین دو یا سه مفهوم رابطه برقرار می کند : حنیف، فطرت، صبغه الله ودین حنیف یا فطرت الله را همواره به ابراهیم ع نسبت می دهد. چرا قرآن کریم و اولیای دین در این مسئله بر ابراهیم ع تاکید دارند؟ چون ابراهیم ع و روش هدایتی او بروز و ظهور فطرت است. ۱۳. در سوره ی انبیا از ایه ی ۵۱تا ۷۲ و در سوره ی انعام از آیه ی ۷۱تا۸۳ دو ماجرا را از ابراهیم نقل می کند و منطق هدایت بر اساس فطرت را در هر دو نشان می دهد. در مواجهه با مردم می گوید چرا اینها را می پرستید. و در مقابل جواب آنها که به دین پدرانشان استناد می کنند او آنان را به فطرت شأن رجوع می دهد و محدودیت بتها را آشکار می کند ونشان داد که این امر محدود نمی تواند مطلوب فطرت شما باشد، پس به کجا برویم؟ آسمان و پرستش ستارگان. فطرت انسان کمال مطلق می خواهد، در زمین که نرسید سراغ آسمان می رود. فلما افل قال انی لا احب الافلین. توجه داد که اینها هم محدودند. باز دارد توجه به فطرت می دهد وکمال بالاتری نشان می دهد. او هم محدودیت زمین و هم آسمان را آشکار کرد، پس رو کنید به سمتی که هیچ محدودیتی نیست. فاقم وجهک للدین حنیفا. ۱۴. بر اساس منطق قرآنی امام، انسانها دارای فطرت مشترک هستند که همین موضوع مبنایی است برای درک توافق و هماهنگی در عالم انسانی و همچنین تربیت انسانها و همچنین پایه ای برای تحلیل رفتارها. ۱۵. بر اساس منطق فطرت و هدایت، انسان به دنبال کمال و علم و زیبایی مطلق است و هر چه را مصداق کمال مطلق بداند به سمت او می رود. این بیت الغزل دستگاه تربیتی امام است که ملت را با آنهمه تشتت و پراکندگی بر همین اساس به میدان اورد . امام توانست با همین منطق ملت را یکپارچه کند‌ و تقابل فقیر و غنی و توده و بازاری را که چپ ها القا می کردند از بین ببرد. امام گفت همه ی جدال ها امر عارضی است. همه ی شما سرشت مشترکی دارید که به دنبال عزت و کرامت است، همه بر گردید به فطرت الهی تان. اینجا بود که سنتی و متجدد و کارگر و بازاری و .... همه در یک صف قرار گرفتند. این ظهور نظریه فطرت امام بود. تاکید وحدت هم بر همین مبنا بود و می فرمود هرگونه تشتت ظلم به انسانیت است. این یکی از نتایج کنار گذاشتن منطق قدرت و جدال و ملاک قرار دادن منطق فطرت و هدایت است. @taamollat
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی پنجم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (چهارشنبه ۱۵اسفند۰۳، چهارم رمضان ۱۴۴۶) (بخش اول) 🔹ویژگی نظام فکری جامع ۱. بعضی متفکران در حوزه های مختلفی حضور دارند، اما بصورت جزیره ای، گاها نظریات قابل توجهی هم دارند، اما اینها لزوما بهم پیوسته نیست. لذا فقه اش ربطی به تربیتش و تربیتش به مباحث سیاسی اش ارتباط ندارد. ۲. نظام اندیشه ی امام اینگونه نیست، بلکه کلام و عرفان و تربیت و سیاست او همه بهم پیوسته است. نه اینکه خلط رخ دهد، اما اندیشه ها بصورت نظام مند و شبکه ای آن قدر بهم پیوسته است که جدا کردن حیثیت ها آسان نیست، لذا برای تبیین نظریه عرفانی و تربیتی و کنش های سیاسی و اجتماعی، همه ی آثار او باید ملاحظه شود. ۳. دو نمونه ی تاریخی از امتداد نظریه ی فطرت در اندیشه ی سیاسی و اجتماعی امام ره: 👈ماجرای اول: هنگامیکه امام به نجف تبعید شدند خیلی ها به دیدار امام آمدند. از آن جمله مرحوم سیدمحسن حکیم با امام گفت و گویی دارند که می گویند حالم خوش نیست. امام می گویند کاش به ایران می امدید که هم حال و هوایتان قدری عوض شود و هم مردم را ببینید.‌ آیت الله حکیم نا امیدانه می گوید نمی شود کاری کرد، مردم همکاری نمی کنند. امام استناد به قیام امام حسین ع می کنند و ایشان به تنهایی امام حسن ع استناد می کنند. در مقابل امام می گفتند شما شروع کنید مردم پای کار می آیند. در اینجا با دو نگاه به مردم از منظر دو فقیه روبرو هستیم. آقای حکیم خودش اهل فعالیت اجتماعی بوده، اما نگاهی که امام به مردم دارد، در اندیشه ی ایشان نیست. در دستگاه فکری امام چون فطرت اساس است و منشا همه ی رفتارها را عشق به کمال می داند، معتقد است که مردم پای کارند و اگر نیامدند چون مصداق کمال معرفی نشده، اگر ما پای کار بیاییم و کمال حقیقی را به آنها نشان دهیم، مردم همراهی می کنند. اما در دستگاه ایت الله حکیم چون فطرت حضور موثری ندارد، مردم را مغلوب شهوات و خارج از مسیر دانسته و نگاه بدبینانه ای به مردم دارد. در میان همه، تنها امام است که به میدان می آید بخاطر حضور همین نظریه ی فطرت 👈ماجرای دوم: وقتی که کتاب نهضت امام آماده شد می برند خدمت امام. امام مولف را می خواهد و نسبت به تغییر تعبیرات امام نسبت به شاه در خاطرات اعتراض می کنند. که چرا تعبیر اعلیحضرت و شاهنشاه را که امام در اوایل نهضت بکار برده اند را تغییر داده اید، شما نباید تاریخ را تغییر دهید. @taamollat
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی پنجم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (چهارشنبه ۱۵اسفند۰۳، چهارم رمضان ۱۴۴۶) (بخش دوم) ۴. امام بر اساس منطق فطرت معتقد است که همه ی انسانها مخاطب ما هستند، چنانکه انبیا همینگونه بودند. قرآن به موسی و هارون می گوید با او به نرمی سخن بگویید شاید متذکر گردد. امام حسین ع هم تا لحظه ی آخر تلاش کرد تا فطرت مردم را بیدار کند. عبارات خیلی مهم است و نظام سیاسی و تربیتی هر دو به یک نقطه بر می گردد. «در مورد آن چه در جواب تلگراف شاه آمده باید توجه کنید که وظیفه دینی ما اقتضا می کند که در قدم اول با زبان ملایم، با زبان پند و اندرز با افراد مواجه شویم، خواه شاه باشد یا شبان. وظیفه علما در قدم اول ارشاد است و در این وظیفه نباید میان انسان ها ، از نظر مقام ، موقعیت و منصب فرق بگذارند. وظیفه علما همان وظیفه انبیاست. انبیای الهی آمده اند تا دست انسان ها را بگیرند و آن ها را از لجنزار مادی و دنیوی نجات دهند. این که می بینید خداوند متعال به حضرت موسی می فرمایند: و قولا له قولا لیّنا لعلّه یتذکّر او یخشی (طه : 44) برای این است که هدف نجات انسان ها می باشد و در این هدف مقدس میان فرعون با دیگران تفاوتی نیست.» امام در شاه هم بدنبال فطرت است. شبیه همین کار، نامه نگاری آقاست به جوانان اروپا ، در واکنش به اهانت مجله ی فرانسوی این نامه و نامه ی امام به گورباچوف و برخورد امام همه بر اساس منطق فطرت قابل فهم و تحلیل است. ‏دستور اسلام این است که نه ظلم بکنید نه زیر بار ظلم بروید. انظلام یعنی زیر بار ‏ ‏ظلم رفتن از ظلم کم تر نیست. انظلام به خود ظلم کردن است. به یک ملت ظلم کردن است. ظلم هم از همین قماش است. هر دویش در اسلام ممنوع است. نه شما حق دارید به کسی ظلم کنید، نه حق دارید که از کسی ظلم بکشید. (صحیفه، ج۱۱، ص۲۵۵) امام با این نگاه از هر دو منطق قدرت و جدال و قدرت و سازی عبور می کند. اما امام می گوید در برابر این دو منطق، چارچوب قرآن اصلا منطق دیگری است. فطرت و هدایت، تبدیل پذیر نیست، و می شود با همین منطق با فرعون و شاه هم گفت و گو کرد، البته نه ذیل منطق سازش برخی گفت و گوی امام با سپاه کوفه را ذیل منطق سازش می فهمند، در حالیکه هدف هدایت او ذیل منطق فطرت و هدایت است.‌ عده ای تاریخ اسلام را بر اساس منطق جدال تعریف می کنند و عده ای بر اساس منطق صلح و سازش در این منطق راه جدیدی برای ارتباط با انسانها ایجاد می شود. امام فرمودند اصلا مسیر سیر و سلوک از خدمت به محرومان می گذرد. اول باید سراغ مردم رفت، اما اول سراغ خواص و پادشاهان نرفت، اول سراغ مردم رفت، چون به فطرت نزدیک‌ترند. 🔹فطرت و عشق ۵. یکی از لوازم بحث فطرت عشق است، وجه مایز انسان از سایر موجودات یکی همین عشق است و عشق اساس حیات انسانی است که راه جدیدی به روی انسان باز می کند. امام خود گوید: وَه چه افراشته شد دَر دو جهٰان پرچم عشق‏ ‏‏آدم و جنّ و مَلَک مانده به پیچ و خم عشق‏ ‏‏عرشیان ناله و فریادکُنان دَر ره یار‏ ‏قدسیان بَر سر و بر سینه زنان از غم عشق هیچ انسان غیر عاشقی نداریم، در نگاه امام، عشق مخصوص برخی بندگان خاص نیست. ۶. عشق درونمایه ی اصلی ادبیات ماست، پر رنگ ترین مفهوم در ادبیات عرفانی ما عشق است، و در هیچ کجا چنین مفهومی متعالی وجود ندارد و از زیباترین اوصافی است که به یک انسان نسبت داده می شود. در یونان عشق یک مفهوم کاملا فردی و مادی است. عشق به این مفهومی که ما داریم ندارند اصلا، غیر از کسانی که با شعرای ما نسبتی برقرار کرده اند. حتی عشق هم در روابط انسانی ما به حالتی متعالی اطلاق می شود و نه هر دوستی و قرابتی. ۷. در دستگاه امام اتحادی وجودی داریم بین عشق و عاشق و معشوق و چون میل به کمال مطلق دارد خودش فانی در کمال مطلق می شود. مولوی گوید: تا در طلب گوهر کانی کانی تا در هوس لقمهٔ نانی نانی این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی هر چیز که در جستن آنی آنی این همان مفهوم فطرت است که بر اساس آن ، انسان به هر چه عشق بورزد شبیه او می شود، بلکه خود او می شود. ما در دنیا داریم چهره ملکوتی مان را می سازیم،در قیامت آنچه که ساخته ایم آشکار می شود. یکی ممکن است با انگشتر یا تسبیحش محشور شود. چون فطرت انسان عشق و با معشوقش مشاکل می شود. ابوسعید عارفانه تر می گوید: گر در طلب گوهر کانی کانی ور زنده به بوی وصل جانی جانی القصه حدیث مطلق از من بشنو هر چیز که در جستن آنی آنی اینگونه است که سلمان می شود منا اهل آلبیت ما خودمان از طریق همین راه عشق در حال ساختن خودمان هستیم. @taamollat
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی ششم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (پنجشنبه ۱۶ اسفند۰۳، پنجم رمضان ۱۴۴۶) 🔹رابطه ی فطرت و عشق در اندیشه ی امام ره ۱. آقا نقل می کنند که از امام پرسیدند با کدام دعا انس بیشتری دارید؟ فرمودند یکی مناجات شعبانیه و دیگری دعای کمیل و از این دو دعا هم در کلمات شان خیلی استفاده کرده و ارتباط وجودی با آنها دارند. ۲. اگر دقت کنیم مفهوم محوری هر دو، مفهوم عشق است. ارتباط با خدا و مسئلت در این دو دعا نه از جهت عرض نیاز دنیایی و درخواست اجابت ، آن به جای خودش، همه چیز را باید از خدا بخواهیم، اما دعاها -از جمله این دو دعای شریف- علاوه بر اینکه زبان درخواست از خداست، زبان تبیین حقیقت فطری خودمان هم هست، لذا امام از قول آقای شاه آبادی می فرمودند دعا قرآن صاعد است، در کنار قرآن نازل که بر پیامبر نازل شد. در همان نامه ی به حاج احمد آقا فرمودند حتی اگر قرآن را نفهمی، صرف قرائت آن تاثیر معنوی دارد ، اما زبان دیگری داریم که ظهور فطرت کمال جوی انسان است که آنهم دارد از حقیقت عالم سخن می گوید. دعا قرآن صاعد است که از درون انسان می جوشد و تجلی پیدا می کند. قرآن مسیر قوس نزول و دعا مسیر قوس صعود را فراهم می کند. این قرآن که فطرت انسان را آشکار می کند، بیان حقیقت و ظرفیت های وجودی انسان است. اگر فطرت انسانی با قرآن آشکار شد خروجی اش می شود دعا. فلذا اهل بیت معارف سنگین را در قالب ادعیه بیان کردند. امام می فرمود دعا پر از معارف فطری است. ۳. ادعیه غیر از سخنان عمومی اهل بیت است، در دعا انسان کامل با ذات اقدس اله سخن می گوید و معارف ناب فطری آشکار می شود. ۴. حقیقت دعا یعنی عشق بازی فطری و ظهور فطرت عشق، انسانی که بر فطرت عشق مفطور شده و عشق به زیبایی مطلق دارد و با معشوق خودش اتصال وجودی بر قرار می کند.‌ ۵. عشق اساس مکتب تربیتی امام است و عالی ترین ظهور مکتب تربیتی امام مدرسه ی عشق است . «بسيج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهيدان گمنامي است که پيروانش بر گلدسته ‏هاي رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده ‏اند.» در واقع شهدا تربیت شده های مکتب امام هستند. بعضی شهدا را ناقص و ناتمام از دنیا رفته تلقی می کنند در حالیکه شهادت اوج مکتب تربیتی امام است. از شهدا که نمی‌شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه‌شان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون اند؛ و از «نفوس مطمئنه‌ای» هستند که مورد خطاب فَادخُلِی فِی عِبادِی وادخُلیِ جَنَّتِی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش برخود می‌شکافد. (صحیفه ی امام، ج۲۱،ص۱۴۷) ۶. در تفسیر فادخلی جنتی می فرماید:؛ شهادت بالاترین مقامی است که ممکن است برای یک انسان تصور شود. اینها نفس مطمئنه اند،راضیه مرضیه. مستقیم فرمود فی عبادی، خود خدا، اختصاصا مال خدایند و در جوار قرب خدایند ، جنت خود خدا . این دیگر آخرین مقامات است، می فرماید شهدا مصداق نفس مطمئنه اند. در آن کلام می فرماید هفتاد سال عبادت کردید قیپل یاشد، یک بار وصیتنامه ی شهدا را بخوانید ‌. شهدا نمونه های این مسیرند که می توان راه سد ساله را یک شبه رفت و دفاع مقدس می شود خانقاه انقلاب اسلامی، بقول شهید بهشتی خانقاه عشق بازی دراز هاست . ۷. عقل مسیر کمال را روشن می کند اما بتنهایی برای حرکت کافی نیست، موتور حرکت عشق است. و این عشق ظهور فطرت است. علت عاشق ز علت‌ها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشنگرست لیک عشق بی‌زبان روشنترست چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب ۸. درباره ی عشق باید از مصادیق سخن گفت، از اینرو آقا اصرار دارند به خواندن خاطرات شهدا، «با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد.» شهدا نشان دادند که در همین مسیر نظامی می توان سیر و سلوک کرد و به مراتب بالا رسید. کدام مکتب می تواند به این سرعت حال کسی را تغییر دهد. ۹. راز همه ی این تحولات آشکار شدن فطرت انسانها است. فقط کافیست حقیقت توحید آشکار شود. لذا در دستگاه تربیتی امام عشق یک اصل است. ۱۰. در سیر و سلوک، محاسبه و حساب و کتاب جایی ندارد. طلبکارانه با خدا مواجه شدن جایی ندارد. ۱۱. در منطق عشق سه ویژگی وجود دارد: حیا: انسان عاشق نسبت به معشوق حیا دارد، مراقبت و تقوا دارد. غیرت: عاشق نسبت به معشوق غیرت دارد. سومین صفت فنا است که جز معشوق را نمی بیند و در نهایت در او فانی می شود. در فنا جز او دیگر چیزی نیست. @taamollat
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی هفتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (جمعه ۱۷ اسفند۰۳، ششم رمضان ۱۴۴۶) (بخش اول) 🔹جلسه ی هفتم: عشق فطری و لوازم آن ۱. فطرت یعنی عشق به کمال مطلق که همه ی انسانها بدون استثنا آن را در درون خود می یابند و از هر گونه نقص نفرت دارند. اساس انسانیت همین حب و بغض است، هل الدین الا الحب و البغض. محبت که موجب اتصال و حرکت و دیگری نفرت و بعد است. ۲. ریشه ی فطرت همین میل به کمال است که هر چه کامل و قوی قادر می بیند را دوست ندارد و از اسارت ضعف و محدود شدن و نقص گریزان است، حب و بغض، جاذبه و دافعه جلوه های همین عشق فطری است. در حیاتمان چیزهایی را جذب و چیزهایی دیگر را دفع می کنیم و از او فاصله می گیریم. هر چه با معشوق ما هماهنگ باشد آن را می گیریم و هرچه با او هماهنگ نباشد از او دوری می جوییم. ۳. ملاک تولی و تبری یا جاذبه و دافعه میل به کمال مطلق است. و اگر علم من به کمال مطلق زیاد شود به او عشق می ورزم. عشق اساس زندگی انسان و بدون آن حیات اصلا ممکن نیست. هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما ۴. علت بسیاری از خودکشی ها همین انحراف در عشق است، اما اگر چشم ها بشوید و محدودیت ها را ببینند، دیگر احساس شکست نمی کند. ۵. کسی که خود را کم می بیند، به معشوق های سبک رضایت می دهد. فرمود: رحم الله امرأ علم قدره، کسی که خودش را ناقص ببیند معشوق ناقص انتخاب می کند. ۶. همه ی انسانها در دنیا بر پایه ی عشق عمل می کنند، تاریخ حیات انسانی تاریخ ظهور عشق است، معشوق ها متنوعند. عشق است که موجب حرکت است و همین معیاری است برای شناخت انسانها. خیلی ها دم از عشق می زنند، اما از کجا باید فهمید که در عشق آنچه می گویند صادق هستند یا کاذب، و دل در گرو چیز دیگری دارند، اما خودشان نمی دانند. ۷. برای شناخت هیچ راهی نداریم جز دیدن فعل و اقدام. هر محبوبی فعل متناسب با خودش را ایجاد می کند. محبوب بی نهایت فعل بی نهایت، هر چه محبوب بلند تر، فعل انسان هم قدرتمند تر و پر حجم تر، و الا به محبوب نمی رسد. تناسب هر حرکتی متناسب با محبوب و معشوق است. ۸. قرآن کریم در سوره ی حجرات درباره ی بعضی می فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ», (حجرات،۱۴) ...اگر ایمان داشتید و در عشق صادق بودید از اعمال تان چیزی کم نمی کردید. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»(حجرات،۱۵) ۹. لازمه ی عشق حرکت به سمت معشوق است، لذا فطرت موجب اقدام و عمل می شود، بر خلاف برخی فرق عرفانی و صوفیه که از حرکت باز می دارند ، این نشان می دهد که اصلا عشقی وجود ندارد ما زنده از آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست ۱۰. انسان عاشق به حرکت می افتد ، هر چه عشق قویتر حرکت پر شتاب تر حافظدر نقد متصوفع ای که دم از عشق می زنند اما خود را از کار و جهاد و مبارزه کنار می کشند. حافظ در نقد همین نگاه می گوید: صوفی نه همه صافیِ بی‌غَش باشد ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد خوش بُوَد گر محکِ تجربه آید به میان تا سیه‌روی شود هر که در او غَش باشد خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب ای بسا رُخ که به خونآبه مُنَقَّش باشد ناز‌پروردِ تَنَعُّم نبَرَد راه به دوست عاشقی شیوهٔ رندانِ بلاکش باشد غمِ دنیای دَنی چند خوری؟ باده بخور حیف باشد دلِ دانا که مُشَوَّش باشد دلق و سجادهٔ حافظ ببَرَد باده‌فروش گر شرابش ز کفِ ساقی مَه‌وَش باشد ۱۱. عاشق زیر بار سختی ها و مسئولیت ها می رود، مسئولیت خانوادگی و اجتماعی ۱۲. عشق زمانی می آید که ذهن متمرکز باشد، این را فردا شب توضیح خواهیم داد.‌ ۱۳. بر همین اساس امام یک آیه را خیلی برجسته می دانند، «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ...» (سبا،۴۶) @taamollat
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌خلاصه ی مطالب جلسه ی هفتم «مکتب تربیتی و عرفانی امام ره»، (جمعه ۱۷ اسفند۰۳، ششم رمضان ۱۴۴۶) (بخش دوم) ۱۴. امام مردم را بر اساس همین آیه به میدان آوردند. راه عشق ورزی فقط یک کلمه است و آن نیست جز قیام برای خدا، گروه گروه، نشد فرد فرد، لازمه ی عشق نهضت و حرکت است. ۱۴. امام در آن نامه ی معروف در سال ۲۳ گزارشی از تاریخ انبیا ارایه می دهند. بسم الله الرحمن الرحیم قال الله تعالی: قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی‌ وَ فُرادی‌. خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظه‌هایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلّت رسانده و از جلوه‌های گوناگون عالم طبیعت رهانده. خلیل آسا درِ علم الیقین زن ندای «لا احبّ الآفلین» زن‌ قیام للَّه است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صَعْق و صَحْو کشاند. قیام برای خداست که خاتم النبیین - صلی الله علیه و آله - را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قابَ قوسیْن أو أدنی رساند. (صحیفه ی امام، ج۱ص۲۱) ۱۵. کل نظام تربیت انبیا و اولیا همین یک کلمه است. این قیام ابراهیم را به مقام خلت رسانید. موسی را کلیم الله کرد و رسول خدا به قاب قوسین او ادنی رسانید. ۱۶. قیام هم محصول عشق است و هم مقدمه ی عشق های بالاتر است. عشق سلسله مراتبی دارد و به هر میزان جهاد و مبارزه کنیم در آن پیش می رویم. در شرایط جنگ و مبارزه این وصول آسانتر است. ۱۷. عشق اهل بیت یک سرمایه ی بزرگ است که باید شناخت و متناسب با آن حرکت کرد که اگر آمد کارهای بزرگی می کند. @taamollat
📌خلاصه‌ی مکتوب جلسات درس‌هایی از مکتب عرفانی تربیتی امام (ره) ✍ استاد: حجةالاسلام سید مهدی موسوی رمضان ۱۴۰۳ ۱۲ جلسه ✔️جلسه اول https://eitaa.com/taamollat/1464 ✔️جلسه دوم https://eitaa.com/taamollat/1465 ✔️جلسه سوم - بخش اول https://eitaa.com/taamollat/1468 جلسه سوم - بخش دوم https://eitaa.com/taamollat/1470 ✔️جلسه چهارم https://eitaa.com/taamollat/1472 ✔️جلسه پنجم - بخش اول https://eitaa.com/taamollat/1474 جلسه پنجم - بخش دوم https://eitaa.com/taamollat/1475 ✔️جلسه ششم https://eitaa.com/taamollat/1477 ✔️جلسه هفتم - بخش اول https://eitaa.com/taamollat/1480 جلسه هفتم - بخش دوم https://eitaa.com/taamollat/1481 ✔️جلسه هشتم https://eitaa.com/taamollat/1485 ✔️جلسه نهم https://eitaa.com/taamollat/1487 ✔️جلسه دهم - بخش اول https://eitaa.com/taamollat/1489 جلسه دهم - بخش دوم https://eitaa.com/taamollat/1490 ✔️جلسه یازدهم - بخش اول https://eitaa.com/taamollat/1492 جلسه یازدهم - بخش دوم https://eitaa.com/taamollat/1493 جلسه یازدهم - بخش سوم https://eitaa.com/taamollat/1494 ✔️جلسه دوازدهم - بخش اول https://eitaa.com/taamollat/1495 جلسه دوازدهم - بخش دوم https://eitaa.com/taamollat/1497 جلسه دوازدهم - بخش سوم https://eitaa.com/taamollat/1499 •..•✾..•🌿.🌺.🌿•..✾•..• ❇️ https://eitaa.com/usul121/1985