@varastgi وارَستِگینیهیلیسم، ما و قرآن.mp3
زمان:
حجم:
46.56M
@Soha_simaمقتل امام حسین(ع) روز پنجم.MP3
زمان:
حجم:
29.15M
🎧 عنوان: نیهیلیسم، ما و کربلا
🎙 حجتالاسلام نجات بخش
سید رسول فاطمی
(جلسه پنجم محفل مقتل خوانی)
📍سرای هنر و اندیشه (سُها) اصفهان
⏱ زمان: یک ساعت
🗓 ششم محرم الحرام ۱۴۴۵
➕ جلسه مرتبط (نیهیلیسم، ما و قرآن):
👉🏻 eitaa.com/varastgi/331
๛ وارَســتـِگـی @varastegi_ir ๛
#نیهیلیسم #کربلا
🔸 نیهیلیسم مکتب نیست که بتوان آن را نقد کرد، #نیهیلیسم روح دوران ماست و اگر آن را احساس نکنیم باید بپذیریم به مرز تفکر ارتقا نیافتهایم زیرا از آنچه در زمانه ما حاضر است، غفلت داریم.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
✍🏻 استاد طاهرزاده
🔸 نیهیلیسم مجال #انتظار برای ما نمیگذارد...
🔹 قبل از فراگرفتهشدن ما توسط #نیهیلیسم امید و ناامیدی وجود داشته اما ما بعد از آن با جهانی مواجه میشویم که اصلا نیازی به #امید ندارد...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
✍🏻 برداشتی از جلسه «انتظار در ساحت وجودبینی»
๛ وارستگی ๛
💠 #فراسوی_ایمان_و_کفر ▪️ (قسمت ۱۴) 🔸 آیا متکلمان به موضوعی که در اندیشهی #هایدگر محل توجه است
💠 #فراسوی_ایمان_و_کفر
▪️ (قسمت ۱۵)
🔸 چرا باید تاریکی زمانه عسرت که در آن گریز خدا ما را در زمانه بدون خدا رها میکند (زمانی چنان فقیر که حتی نمیتواند فقدان خدا را بهمثابه یک فقدان تجربه و درک کند) تحمل کنیم؟
🔹 #هایدگر گفته است: «انکشاف نمیتواند نزدیک باشد، در راهی که نزدیک است...». انکشاف؟ بله انکشاف. با وارد شدن به گرگومیش و شب که ما آن را مییابیم میتوانیم بگوییم: یک ستاره!
🔸 این جهان-شب لزوماً انحلال همه چیز در آشفتگی ای ناامیدانه و بدون فکر نیست. هولدرلین شاید بیشتر از نیچه چنین حس میکند. اگرچه این جهان-شب ما را با درهمی و آشفتگی یک مغاک تهدید میکند، اما امکان تغییر و دگرگونی را نیز تشدید میکند.
🔹 این، نزول کردنی را مهیا میکند که با آن ما وارد آغاز اقامت خود در این کره خاکی میشویم.
🔸 همانطوری که باید به ذات #نیهیلیسم و فراموشی وجود برگردیم تا بتوانیم یکبار دیگر معنای #وجود را مطرح کنیم، بههمین ترتیب باید به این فقدان خدا، به مغاک، که ممکن است ما بار دیگر از درون آن از خدا بپرسیم، برگردیم. زیرا درنتیجهی شب، ستارگان بیرون میآیند و آسمانها روشن میشوند.
🔹 هایدگر در #هولدرلین شریکی برای گفتوگو در باب بیخانمانی انسان و فقدان خدا مییابد که بیرون از زبان متافیزیکی است. بااینحال نوید یک دعوی الهی، یک خدای آینده، با چنین پرسشهایی و با کلمات هولدرلین نشان داده است که این زمان، زمان گریز خدا و زمان خدایی است که "خواهد آمد" نویدی که در اعلان هایدگر مبنیبر اینکه «تنها یک خدا میتواند ما را نجات دهد»، آشکارا تکرار شد.
🔸 این نوید، تنها به واسطه شب یک زمانه بیخدایی که شامل بلاتکلیفی است، وجود دارد.
🔹 بنابراین در اینجا هیچ آرامشی برای متکلمی که ممکن است در این نگرش نشانههای امیدواری و انتظار ببیند وجود ندارد. هیچچیز در اینجا قطعی نیست، ما نمیتوانیم عجله کنیم و از خرابههای قدیمی، خدایی را دوباره برای خودمان بسازیم. در عوض تفکر همانطورکه هولدرلین توصیف میکند در «وضعیت شک الهام شده الهی» قرار میگیرد.
🔸 ما باید علیرغم ظهور بیخدایی، در جوار فقدان خدا باقی بمانیم و مراقب آن باشیم زیرا در برابر خدایی که غایب است تسلیم میشویم. تاریکیای که بدین ترتیب آشکار شد، هوشیاری و روشنایی جدیدی به ارمغان میآورد.
🔹 ما در جمع شدگی بیشتر رشد میکنیم، بیشتر متوجه و مراقب میشویم، دوباره شروع به فکر کردن میکنیم و از این طریق به ذات خود فرود میآییم.
🔸 «به روح خود گفتم آرام باش و بگذار تاریکی بر تو بیاید که تاریکیِ خدا خواهد بود. مانند یک تئاتر، چراغها خاموش میشوند تا صحنه تغییر کند.»
ادامه دارد...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
@varastegi_ir وارستگینسبت جهان تکنیک با جن و ملک.mp3
زمان:
حجم:
26.84M
🎧 نسبت جهان تکنیک با جِن و مَلَک
➕ توضیحات
🎙 آقایان: نجات بخش، صادقیان، بهرامی، روحالامین و...
⏱ زمان: ۵۴ دقیقه
🗓 ۱۵ مهرماه ۱۴۰۳
📍سرای هنر و اندیشه (سُها)
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
#تکنیک #نیهیلیسم #اسرائیل #جنگ #دفاع_مقدس #انقلاب_اسلامی
@varastegi_ir وارستگیمعنای عبور از نيهيليسم.mp3
زمان:
حجم:
23.97M
🎧 معنای «عبور» از نيهيليسم
🎙 گفتگوی بنده با حجتالاسلام نجاتبخش
⏱ زمان: ۴۸ دقیقه
🗓 ۱۴ مهرماه ۱۴۰۳
📍سرای هنر و اندیشه (سُها)
➕ جلسات مرتبط
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
#نیهیلیسم #انقلاب_اسلامی #هایدگر
قاصِدَکْ! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا، وَزْ کِه خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، امّا، امّا
گِرْدِ بام و دَرِ من
بی ثَمَر میگردی.
انتظارِ خبری نیست مرا
نَه زِ یاری نَه زِ دَیّار و دیاری- باری،
برو آنجا که بُوَد چشمی و گوشی با کس،
برو آنجا که تو را منتظرند.
قاصدک!
در دلِ منْ همهْ کورند و کَرَنْدْ.
دستْ بَرْدار از این دَرْ وطنِ خویشْ غریب.
قاصدِ تجربههایِ همهْ تلخ،
با دلم میگوید
که دروغی تو، دروغ؛
که فریبی تو، فریب.
قاصدک! هان، ولی… آخر… ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با تُواَم، آی! کجا رفتی؟ آی…!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
ماندهْ خاکسترِ گرمی، جایی؟
در اجاقی- طَمَعِ شعله نمی بندم- خُرْدَکْ شَرَری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهایِ همهْ عالمْ شب و روز
در دلم میگریند...
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
✍🏻 مهدی اخوان ثالث
#نیهیلیسم
((كتيبه))
فتاده تخته سنگ آنسویتر، انگار كوهی بود
و ما اينسو نشسته، خسته انبوهی
زن و مرد و جوان و پير
همه با يكديگر پيوسته، ليک از پای
و با
زنجير
اگر دل میكشيدت سوی دلخواهی
به سويش میتوانستی خزيدن، ليک تا آنجا كه رخصت بود
تا زنجير
ندانستيم
ندايی بود در رويای خوف و خستگیهامان
و يا آوايی از جايی، كجا؟ هرگز نپرسيديم
چنين میگفت
فتاده تخته سنگ آنسوی، وز پيشينيان پيری
بر او رازی نوشته است، هركس طاق هر كس جفت
چنين میگفت چندين بار
صدا، و آنگاه چون موجی كه بگريزد ز خود در خامشی میخفت
و ما چيزی نمیگفتيم
و ما تا مدتی چيزی نمیگفتيم
پس از آن نيز تنها در نگهمان بود اگر گاهی
گروهی شک و پرسش ايستاده بود
و ديگر
سيل و خستگی بود و فراموشی
و حتی در نگهمان نيز خاموشی
و تخته سنگ آن سو اوفتاده بود
شبی كه لعنت از مهتاب میباريد
و پاهامان ورم میکرد و میخاريد
يكی از ما كه زنجيرش كمی سنگينتر از ما بود، لعنت كرد گوشش را
و نالان گفت: بايد رفت
و ما با خستگی گفتيم:
لعنت بيش بادا گوشمان را چشممان را نيز
بايد رفت
و رفتيم و خزان رفتيم تا جايی كه تخته سنگ آنجا بود
یكی از ما كه زنجيرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند:
كسی راز مرا داند
كه از اينرو به آنرويم بگرداند
و ما با لذتی اين راز غبارآلود را مثل دعايی زير لب
تكرار میكرديم
و شب شط جليلی بود پر مهتاب
هلا ، يک ... دو ... سه .... ديگر پار
هلا ، يک ... دو ... سه .... ديگر پار
عرقريزان، عزا، دشنام، گاهی گريه هم كرديم
هلا ، يک، دو، سه، زينسان بارها بسيار
چه سنگين بود اما سخت شيرين بود پيروزی
و ما با آشناتر لذتی،
هم خسته هم خوشحال
ز شوق و شور مالامال
يكی از ما كه زنجيرش سبكتر بود
به جهد ما درودی گفت و بالا رفت
خط پوشيده را از خاک و گل بسترد و با خود خواند
و ما بیتاب
لبش را با زبان تر كرد ما نيز آنچنان كرديم
و ساكت ماند
نگاهی كرد سوی ما و ساكت ماند
دوباره خواند، خيره ماند، پنداری زبانش مرد
نگاهش را ربوده بود ناپيدای دوری، ما خروشيديم
بخوان! او همچنان خاموش
برای ما بخوان! خيره به ما ساكت نگا میكرد
پس از لختی
در اثنايی كه زنجيرش صدا میکرد
فرود آمد، گرفتيمش كه پنداری كه میافتاد
نشانديمش
بدست ما و دست خويش لعنت كرد
چه خواندی، هان؟
مكيد آب دهانش را و گفت آرام
نوشته بود
همان
كسی راز مرا داند
كه از اينرو به آرويم بگرداند!
نشستيم
و به مهتاب و شب روشن نگه كرديم
و شب شط عليلی بود
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
✍🏻 مهدی اخوان ثالث
#نیهیلیسم