eitaa logo
๛ وارستگی ๛
1.5هزار دنبال‌کننده
216 عکس
59 ویدیو
18 فایل
❖ وارستگی ๛ گلاسنهایت ๛ رهایی ๛ انقطاع ❖ ادمین: @alirooholamin (نقل مطالب، با ذکر لینک کانال بلامانع است) برچسب‌ها: عرفان | فلسفه | آوینی | انقلاب اسلامی | هایدگر | نیچه | گادامر | فردید | داوری اردکانی | فوکو | کانت | هگل | دکارت | هرمنوتیک | ملاصدرا
مشاهده در ایتا
دانلود
دکتر صدوقی سها: مطلب دیگری نیز که به گمان من مهم است، این است که آقای همیشه به یک حال نبود و احوال مختلفی داشت: صوفی ابن الوقت باشد‌ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق... هر روز به یک حالی بود اواخر به لحاظ فکری طوری شده بود که همه می‌دانند و دشمن تراشی ایشان نیز از همین جهت بود و من به این بخش ورود نمی‌کنم. عده‌ای از او بد می‌گفتند و می‌گفتند او که اینهمه از اسلام و اسلامیت حرف می‌زند {این}اعتقاد او این نیست... ولی دوست عزیز ما آقای دکترهرمز بوشهری که دانشجوی ما بود و به انجمن می‌آمد و بعدها همکارمرحوم استاد جلال الدین آشتیانی شد، یکبار برای ما نقل کرد که ازمرحوم فردید در مصاحبه‌ای در تلویزیون که سر و صدای زیادی کرده بود در سال 1354، پرسیده شد هندبوک شما چیست... فردید دست در جیب خود کرد و کریم را در آورد و بلند کرد و گفت:«قرآن کتاب دیروز و امروز و فردا»... این مطلب مهمی است و ممکن است بسیاری از بد بینی‌هایی که دوستان دارند را تلطیف کند.
فردید: با ظهور اسلام، امری مطرح می شود که در یونانیت به این معنی وجود ندارد و آن و آسمانی است. فعلا تعبیرات امر و خلق و شهادت و غیبت را با یونانیت مقایسه نمی کنیم. همین قدر می گوییم که در تفسیر قرآن، صورت افلوطینی و نوافلوطینی به آن داده اند. سینا ... با فلسفه یونان اثبات قرآن کند، در برابر بوعلی، سن توما با فلسفه یونان اثبات أناجیل کند. حتی ابن عربی از الفاظ فلسفه غرب مصون نیست... . و توجه دارند که فلسفه اولا و بالذات یونانی است و می خواهند بین الله و طاغوت جمع کنند... . بوعلی سینا برای من زندیق است، ولی زندقه او خودبنیادانه نیست.
حتى تفسیر مفسران را نیز مورد انتقاد قرار داده، معتقد است که آنها تحت تأثیر فرهنگ و تفکر یونانی دست به تفسیر زده اند. از نظر فردید «زمان کتب آسمانی و قرآن غیر [از] زمان فلسفه و یونان است؛ و در اثر قرآن را با زمان یونانی تفسیر کرده اند». به اعتقاد فردید، «فلسفه ملتزم به و و نیست، ولی و قرآن ملتزم به آن است».
فردید: ارزشهای غربی را ندانسته قبول میکنیم و بعد از آنکه قبول کردیم نسبت میدهیم به . من خود بارها شنیده ام که فلان آقا میگوید که پیغمبر روانکاو بوده است یا اقتصاد دان اینها همه سراپا غلط است و . ‌
فردید: پدیده ای بسیار بزرگ در مقابل "" یونانی – یعنی و – است . یک نیروی عظیم و پایدار است . یارای آنرا ندارد که را بغلطاند و بر آن مستولی شود . به محض ورود به این تمدن متوقف میشود و از اینجاست که دین بعنوان عاملی برای مقابله با غربزدگی ، ارزشی محتوم پیدا میکند . اما خوب نباید فراموش کرد که حقانیت بقیه ادیان که در چنبره فلسفه قرار میگیرند ، همچنان برای "" محفوظ است. این حقانیت در" پس فردا" چهره خود را نشان خواهد داد . میبدی: به این ترتیب شما معتقدید که فلسفه مطلقا در اسلام تاثیر نداشته است . فردید: نه منظور من این نیست . کافیست شما به "" نگاه کنید که سراسر فلسفه است . فلسفه ای بیخون و بی تحرک . منظور من این است که فلسفه صورت نوعی اسلام نیست ولی گاه نیز در اندیشه بعضی از متفکران ....موثر بوده است . میبدی: مثلا . فردید: خوب کسی را مثال آوردید . میبدی: اصیل چی ؟ فردید: شیعه اصیل همواره سدی در برابر" شرک" و " زندقه" و بالمآل فلسفه بوده است . ___________ پاورقی: در جلسه دوم چنین آمده است: میبدی – راجع به گفت و شنود قبلی باز هم سخنی دارید یا میتوانیم به مباحث دیگری بپردازیم ؟ فردید – شما از قول من نوشته بودید قرآن پدیده ای بزرگ در برابر فلسفه یونانی ، زندقه و شرک است و فلسفه یارای آن را ندارد که تمدن اسلامی را بغلطاند . درست است؟ میبدی – بله عینا همینطور بود . فردید – آقا جان ! برادر عزیز ! من کی گفتم "" ؟ بنده وقتی به این تعبیر یعنی " پدیده قرآن" رسیدم بند بند وجودم به لرزه افتاد . چون در استعمال کلمات و الفاظ همیشه جانب حزم و احتیاط را داشته ام . برای من استعمال الفاظ با ادبیات بافی و فلسفه بافی ملازمه دارد نه با تعاطی حکمت و فلسفه و هنر حقیقی . بهر صورت برای این حقیر اشتغال به الفاظ غیر از تعاطی کلمات است . صریح عرض کنم که از گمگشتگی در الفاظ ابدا خوشم نمی آید . چون واقع بگویم ، از فلسفه بافی گذشته ام . برای بنده فلسفه بافی غیر از تعاطی حکمت وفلسفه است . معتقدم که اگر کسی امروز متعاطی فلسفه بود ، نمی تواند از فلسفه نگذرد . امروز غالبا "فلسفه" زیاد از "فلسفه " حرف میزند . غالب اشخاص مشتغل به فلسفه هستند و فلسفه بافی میکنند . پدیده یعنی فنومن ...فنومن نیز لفظی است که معنی تازه ای دارد و متعلق به فلسفه جدید است. میبدی – وفلسفه جدید ریشه در غرب دارد . غربی که شما با آن ستیز میکنید ، بهمین علت است که نسبت به فنومن نظری شکاکانه و بد بینانه دارید ؟ فردید – بله ...چرا باید بگوئیم و نگوئیم "" . نمود اصطلاح سابق حقیر است که در مجله سخن از آن استفاده میکردم . امروز هم موقتا از پدیدار استفاده میکنم . میبدی – بدین ترتیب باید از الفاظ و اصطلاحاتی که مربوط به فلسفه خودبنیادانه غربی است پرهیز کرد ؟ فردید – بله و به همین علت استعمال پدیده در مورد قرآن ، یعنی قرآن را حوالت تاریخی غرب قرار دادن است و این نکته ای بسیار اساسی است . توجه داشته باشید که آنچه من درباره "کلام الله " حقیقت قرآن میگویم حسابش با تمدن اسلامی جداست . میبدی – پس اطلاق " تمدن " به اسلام را هم قبول ندارید؟ فردید – چون آنهم ریشه در جهان بینی غربی دارد . اساسا کلمه " " ترجمه " " ی یونانی است که من آنرا به ولایت (به کسر واو) ترجمه کرده ام . در اینجا هم باید بگویم که روی من به حقیقت دیانت اسلام است . یعنی جنبه ولایت (به فتح واو) آن برایم مطرح است نه (به کسر واو) آن . از تا به بعد ، من ولایت (به فتح واو) را فراروی خود قرار میدهم نه ولایت (به کسر واو) را . ولایت (به فتح واو) لفظا و معنا با " فیلیا " ی یونانی مشترک است . ولایت (به کسر واو) با "پولیته یا" که اینک در غرب به – به تمام معنی لفظ – تمامیت حاصل کرده است. بهمین قیاس من الفاظی مثل "زیربنا" و "روبنا" ،"گرائی" ،"مکتب" ،"نماد" ،"بافت" و از این قبیل را استعمال نمیکنم ،چرا که با زبان فلسفی من جور در نمی آید و همینطور بسیاری از "برساخته" های فرهنگستانی را . البته بدون اینکه با دیگران در استعمال آنها مخالفتی داشته باشم ولی اعتقاد دارم که وضع این واژه ها و الفاظ قرین با خود آگاهی نیست تا چه رسد به دل آگاهی . میبدی – پس قاعدتا اصطلاحاتی مثل "شکل" و "محتوا" و"ارزشهای مادی" و" ارزشهای معنوی" و "تحرک " و "پویائی" و خیلی از اصطلاحات و مفاهیم جا افتاده دیگر را هم قبول ندارید ؟ فردید - معلوم است که قبول ندارم....استعمال " ارزش" و " ارزشیابی" به جای خود برای من اشکالی ندارد ولی " ارزشهای مادی" و" ارزشهای معنوی" را استعمال نمیکنم. فراموش نکنید که اصطلاحاتی که ما امروز داریم "" است و کمابیش فاقد و .
فردید: بنده كتب آسماني را مقدم مي‌گيرم از كتب افلاطون و ارسطو حتي زمانا. كلام‌الله مجيد تقدم دارد نسبت به افلاطون و ارسطو حتي زمانا . اين نكته باريك است. اگر شما به زمان فاني برويد تقدم با آنهاست اما در زمان باقي اول كلام الله است. بعدش كتب يوناني. حالا من اگر بخواهم اين را توضيح كنم بايد بروم به دقايق حكمي و اعيان ثابت و سوابق مطلب. كلام الله پريروزي و پس فردايي است و با كلام الله مجيد نبوت ختام مي‌پذيرد. پيغمبر اسلام خاتم‌الانبياء، است. خاتم كدام انبياء؟ انبياء پريروز و در خود قرآن و اخبار هم بارها و بارها گفته شده كه هر چه فرهنگ و تمدن اسلامي جلوتر مي‌رود و باصطلاح تكامل (!) پيدا مي ‌كند. از الله دور مي‌شود تا جايي كه امام زمان ظهور مي‌كند.
اسماء اساس فكر بنده است، اما اقسامي دارد براي من : يكي به معني جديد لفظ است. است. مي‌رود تا مرتبه اي كه فكر مي‌شود فكر كمي، مثل فيزيك جديد. فكر علمي با كميت و كه جدا نيست. گاهي هم ممكن است كه يك كسي در اين فكر علمي آنقدر تكامل (!) پيدا كند كه بگويد هم تفكرش تفكر علمي است! چنانكه صد سال است كه چنين كوششي انجام مي‌شود. اين چنين " بازگشتي به قرآن" مستلزم موقفي از و ميقاتي از است. اين، خودش يك نحو است، فلسفه‌اي كه در علم تصلب (شفتگي) پيدا كرده، فلسفه جايي نرفته. مي‌گوئيم اصالت دارد. خوب، ولي همين فلسفه است كه در علم جديد تصلب پيدا كرده است. بنابراين فكر اقسامي دارد. يكي اين فكر است، اين فكر حسابگرانه به حسابگري علمي نه قبل از تماس با غرب وجود داشته و نه در قرون وسطي و نه حتي در يونان . اجمالا چرا!‌ براي اينكه رياضيات فكر كمي است و طبيعات دوره جديد نمي‌تواندمنفك از رياضيات باشد. يك طبيعيدان سابق تفكرش كيفي است. اما تفكر علمي جديد نمي‌تواند كمي نباشد و اين خود – به يك معني- يك نوع بخششي است و بهره‌ اي است كه حوالت انسان شده است. تا لي فاسده هم داردكه بيان مي‌كنم. من اين فكر را فكر" موافق عادت " نام مي‌گذارم و يك فكر ديگر است كه است. خود اين " تفكر خلاف آمد عادت" دو قسم مي‌شود. در تفكر خلاف آمد عادت پرسش از ماهيات اشياء به ميان مي‌آيد، پرسش ازماهيات اشياء دو جور است. يكي پرسش فلسفي است كه تمام شده است و ديگر پرسشهاي خلاف آمد فلسفي نمي‌شود و پرسش خلاف آمد فلسفي در پرسشهاي علمي تمام شده است. بارها من اين ابيات را تكرار كردم . براي اينكه خودم كمتر سخن گفته باشم و توجه شما را به كلمات بزرگان و متفكران بزرگ اسلامي جلب كرده باشم. فلسفـي خود را ز انديشه بكشت گو ورا كورا سوي گنج است پشت گو بدو چندان كه افزون مي‌دوي از مـــراد دل جداتـــر مي‌شــوي جاهدوافينا بگفت آن شهريار جاهــد وا انا نگفت اي بي قــرار تفكر فلسفي خلاف آمد عادت است و مولانا رد كرد. پس اين تفكر خلاف آمد عادت يا به تعبير ديگر "نابهنگام" را رد كرد براي اينكه ما را به تفكر خلاف آمد عادت ديگري ببرد، پرسشي ديگري از ماهيات و جواب به ماهيات: عجز از ادراك ماهيت عمو حالت عامه بود مطلق مگو اگر از ماهيات اشياء نپرسيدي ، ‌اين " وفاق آمد عادت" است ، عرف و عادت است. البته در عرف و عادت اوقاتي انسان دارد كه از ماهيات پرسش مي‌كند،‌چه از لحاظ فلسفه چه از لحاظ علم. ز آنكه ماهيات و سرسر آن پيش چشم كاملان باشد عيان قرآن از سرسر ماهيات پرسش مي‌كند. حالا اين پرسش از سرسر ماهيات به معني وحي خاص معنايش اين است كه هر انساني بايد برود تا آن پرسش؟ نه! اين سرسر ماهيات كه قرآن پرسيده ممكن است كه انسان تماس با آن پيدا كند. چندانكه بيشتر تماس پيدا كند ، با آن " نابهنگام" و " خلاف آمد عادت" توحيدش زيادتر است تا به مقام حق‌اليقين مي‌رسد. مي‌‌رسد به مقام ولايت (به فتح او). در باب و ولايت مي‌توان به كتب مراجعه كرد،‌منهم در باب ولايت (به فتح واو) و ولايت (به كسر واو) نظر تفصيلي دارم. و سالهاست كه اين زمينه فكر مرا به خود مشغول كرده است. برحسب ادوار تاريخي پرسش ا زماهيات فرق مي‌كند. و و و هم برحسب اين ادوار فرق مي‌كند و بسته به آن اسمي است كه انسان مظهرش است. مولانا طرفدار علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين است، ‌در فلسفه هم علم اليقين وعين اليقين و حق اليقين هست. در افلاطون هم هست. اينها با هم چه فرق دارند؟ مسئله اسمي است كه مظهرش هستند. مثلا فرض كنيد مي‌گويند كمال حق اليقين درهنر است ، هنر يقين حقيقي است، اين سه حيات انسان ـ ، و ـ تاريخي است. يعني تابع اسمي است كه انسان مظهرش است. امروز ما مي‌خواهيم از علم‌اليقين و عين‌اليقين و حق‌اليقين پرسش كنيم ولي توجه كنيم كه پشت سرما صورت نوعي و اسمي است كه غربي مظهرش است، از طرف ديگر صد سال است كه من غربزده هستم. بنابراين تفكر هم سه قسم است، يك تفكر تفكر علمي است كه بهنگام است،اجمال يا تفصيل، حتي تفكر علمي هم وقتي يك مقدار تفصيل پيدا كرد مي‌رود به تفكر عيني، اين خلاف آمد عادت مي‌شود. مثل تئوريهاي علمي جديد. يك تفكري است عيني يعني " خودآگاهانه" و يك تفكري است حقيقي يعني " دل آگاهانه"، تفكر حقيقي كه دل آگاهانه است، خلاف آمد عادت است. تفكر عيني و پرسش از ماهيات هم خلاف آمد عادت و نابهنگام است. ادامه در پست بعد
⁉️ آیا را که ما میخوانیم برداشتِ شخصیِ ما از است؟ 🔴 روزی که مسیرِ شیطان مشخص شد، زورآزمایی او با پیغمبری بود که همه ی‌ انبیا در صُلب او بودند و شیطان برنده شد! عالَمِ شیطان این‌ گونه اقتضا می‌ کند که حق‌ تعالی، دست او را باز گذاشته است، وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ‏ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً، و هر کدام را که توانستى با صداى خود منحرف ساز و لشکر سواره و پیاده ‏ات را بر آنها گسیل دار و در ثروتها و فرزندانشان شرکت جوى و با وعده ‏ها سرگرمشان ساز که شیطان، جز فریب و دروغ وعده نمیدهد. 🔴 شیطان در رگ و خونِ بنی ‌آدم جریان دارد. ما جنسِ شیطان را ندیده ‌ایم و نمیدانیم! بینِ ما و عالَم غیب، پرده‌ ای آویزان است که اگر این پرده کنار برود، خیلی از معارف نصیب انسان ‌میشود. جنسِ عالَم غیب به گونه ‌ای است که عبادت و غیر عبادت تبدیل ‌میشود به لوازم و ملزومات عالم غیب، که یک مؤمن به آن احتیاج دارد. 🔴 مثلاً اگر دو رکعت نماز میخواند، این نماز باید یک زمانی برای این مؤمن فایده داشته باشد؛ این نماز الآن به چه صورت ‌میشود؟ کجا میرود؟ چه کار می‌ کند در عالم غیب؟ انبیا و پیغمبر خدا و اهل‌ بیت علیهم‌ السّلام به اینها اشاره می ‌فرمودند؛ اما گویا، بشر مشغول کارِ خودش بوده و خیلی این معارف را درک نمی‌ کرده است... 🔴 از زمان اهل‌ بیت علیهم‌ السّلام و از زمانِ نزولِ قرآن، کارِ بشر این بوده است که تفسیرِ آیاتِ الهی را به سمت برداشت ‌های خود بکشاند و این ظلمی است که بر تمامِ مطالبِ معرفتی و توحیدی شده است! بشر تا به این درک نرسد که مطالب را آن ‌گونه که نازل شده بگیرد و ارائه کند، مُستحق درکِ حضور نمیشود! گویا به ما گفته شده است: این راه، این چاه؛ باید این‌ گونه شوید، باید توحید را خالص بپذیرید، باید معارف را بیرون از افکارِ القا شده و بیرون از سلیقه ‌ها بگیرید، باید در خودتان چراغ روشن شود؛ اگر نشد راهتان طولانی ‌میشود! این راهی است که هر چه زودتر برویم، مقصد خلقت را زودتر درک کرده‌ایم، مُستحق حضور می‌شویم، مستحق ملاقات امام می‌شویم. بشر باید به این قضیه برسد و معارف ناب را همان گونه که بوده درک کند؛ ولی متأسفانه شیطان و ایادی او، در عالمِ خودشان و خودمان با تمام توان وارد شده‌اند که این برداشت ها و بهره گیری صحیح را برای بشریت خَلط کنند! شیطان نمی‌توانست جلویِ نزول قرآن را بگیرد، ولی جلوی برداشت بشریت را ‌توانست بگیرد؛ از همان وقتی که اهل‌ بیت علیهم‌ السّلام که متن و بطن این قضایا بودند را کنار زد. این هم یکی از عللی شد که برداشت ‌های شخصی جایگزین حقایق آسمانی شود! حجّت الاسلام و المسلمین 🔺 @varastgi
@varastgi وارَستِگینیهیلیسم، ما و قرآن.mp3
زمان: حجم: 46.56M
‌ ‌ 🎧 عنوان: نیهیلیسم، ما و قرآن 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش (جلسه دهم محفل تفکر در محضر سوره "مُرسلات" با محوریت کتاب: تفسیر انفسی سوره مرسلات و اشارات قدسی اثر طاهرزاده) 📍سرای هنر و اندیشه (سُها) اصفهان ⏱ زمان: ۲ساعت و ۷دقیقه 🗓 پنج‌شنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۲ ๛ وارَســتـِگـی ๛ @varastgi ‌ ‌