#زندگی_به_سبک_شهدا🌷
🔸عباس نصفي از حقوق ماهانهاش را صرف امور #خيريه ميكرد، در واقع او بخشي از حقوقش را به دو خانوادهاي ميداد كه يكيشان بيمار سرطاني و ديگري بچه #يتيم داشتند
🔹باقي حقوقش را هم بخشي صرف امور روزمرهاش و بخشي را خرج #هيئات و مراسم مذهبي ميكرد.
🔸در طول ماه شايد 20 روزش را #روزه ميگرفت و غذايي كه محل كارش به او ميدادند، به خانوادههاي مستمند ميداد
🔹يكبار كه ميخواست به #مأموريت برود دو، سه غذا توي خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما براي فلان خانواده ببر، بابا گفت: من خجالت ميكشم دو #غذا دستم بگيرم و ببرم اما عباس اصرار داشت كه اگر كم هم باشد بايد به مردم كمك كرد و باري از دوش كسي برداشت.
#شهید_عباس_آسمیه
#شهید_مدافع_حرم 🌷
#عشق_حسین؛ تمام معادلاتِ عالم را به هم میریزد
عشق حسین؛ عاشق پرور است
عشق حسین؛ #شهید پرور است
عشق به حسین، تازه داماد نصرانی را پایبند #کربلا کرد و وهب به هوای عشق حسین؛ #تازه_عروسش را به مادر سپرد و عاشقانه به میدان زد
بعد از هزار و اندی سال؛ باز هم عشق حسین؛ عشقِ زمینی را #شکست میدهد
اینبار تازه دامادی به نامِ #عباس
متولد ماهِ اردیبهشت ماهِ عاشقان. نور چشم پدر و قوتِ قلبِ #مادر
درمهرماه نود؛ لباسِ مقدسِ #پاسداری به تن کرد و ورد زبانش شد: خدمت و خدمت و خدمت
در اردیبهشت "نود و پنج" تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین (ع)، راهی دیارِ #حضرت_عقیله شد.
میدانِ جنگِ #حلب؛ قتلگاهش شد و صورت خضاب شده با خونش چشم رفقایش را به هوای #جوانِ_کربلا بارانی کرد
قبل از شهادت #نماز خوانده بود. در تیررس دشمن مثل مولایش حسین (ع) نُقل مراسم عروسی، نثارِ #پیکر_سوخته اش شد
مادر میگوید: "عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید میشد" و خوشحال است که لحظه تدفین به پاسِ این سربلندی، شیرش را حلالِ شیرپسرش کرده
پدر میگوید: "از همان دوران کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که #اعتکاف های رجبی اش را آغاز کرد"
حالا چندسالی هست که جایِ عباس، در میان اعتکاف های رجبی خالیست اما اکنون، #معتکف آسمانها است
جایش خالیست اما ...
گرمی #حضورش، همه شهر را گرم میکند
#میلادت_مبارک_عباسِ_دلها♥️
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
#شهید_عباس_دانشگر🌹
#سالروز_ولادت🌷
#خاطره
پیش از نماز صبح به راز و نیاز با خداوند مهربان می پرداخت و آنقدر خالصانه به نیایش می پرداخت که گاهی صدای گریه های او موجب بیدار شدن اطرافیانش می شد.او عبادت های خود را تا طلوع آفتاب ادامه می داد.
🌾
تورجی زاده به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت.
#شهیدمحمدرضاتورجی_زاده🌷
#کلام_شهید:
🔸خدا نکند که حرف زدن و نگاه کردن به #نامحرم برایتان عادی شود
🔹پناه می برم به خدا از روزی که #گناه فرهنگ و عادت مردم شود.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
🌷وقتی خبر #شهادتش را شنیدم رفتم منزلشان و #مادرش را دیدم. عکس #شهید_بیضایی بر دیوار اتاق نصب بود، به مادر شهید شجاع گفتم: هادی می گفت: میخواهم انتقام شهید بیضایی را بگیرم
🌷مادرش همینطور که اشک می ریخت گفت: وقتی آقای بیضایی به #شهادت رسید🕊 عکس را روی دیوار اتاق زد و سفارش کرد، این عکس را برای #همیشه نگه دار مادر، شهید بیضایی به گردن من خیلی #حق داشته است.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_هادی_شجاع
⬅️ سردار شهید غلامرضا دانا،
«شهید شاخص سال ۱۳۹۹ سپاه ناحیه سلمان شهرستان رشت»
🔸نام پدر: علی
🔹تاریخ و محل تولد: ۱۳۴۰ ، شهر سنگر
🔸تاریخ و محل شهادت: ۱۳۶۱/۰۲/۱۹ ، عملیات بیت المقدس
********
آقایی بود که تنها زندگی می کرد و بچه هایی که جذب سپاه و این برنامه ها نبودند را جمع می کرد. شهید دانا چیزی برای شام می خرید و به آنجا می رفت و برای شام با هم بودند و صحبت می کردند. آنها هم مجذوب غلامرضا شده و به این ترتیب فاصله شان کم می شد و وصل می شدند.
وی در 19 اردیبهشت 61 و در عملیات آزاد سازی خرمشهر به شهادت رسید.
🌹 ❅ 🌹
🔻فرازی از وصیت نامه شهید:
برای برپایی عدالت و حکومت اسلامی، باید از مال و جان خود بگذریم تا بتوانیم به دین خدا خدمت کنیم.
🌷شادی ارواح پاک و طیبه شهدا صلوات🌷
اللهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
.
ﻣﺤﺴﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻣﯿﺜﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﺸﻪ؛ ﭼﻮﻥ ﺍﻋﻤﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺎﻟﺼﻪ...
ﺗﻮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ، تکفیری ها ﺍﺯ ﺗﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ... ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﻠﻪ ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﺗﯿﺮ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﻕ، ﺳﯿﻢ ﺑﮑﺴﻞ ﻣﯿﺒﺴﺘﻦ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺩ ﺑﺸﻪ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﮔﯿﺮ ﮐﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﯿﻢ ﻭ ﭼﭗ ﮐﻨﻪ؛؛؛ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺗﻠﻪ و البته ﺑﺪﻭﻥ ﻫﺰﯾﻨﻪ.
ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﻢ ﺑﮑﺴﻞ ﻫﺎ، ﺗﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﻦ... ﻋﻠﯽ ﺭﻏﻢ ﺧﻄﺮ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ، ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺜﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﺧﻂ ﺳﯿﻢ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﭽﯿﻨﻪ.
ﻫﺮﺟﺎ ﺗﻠﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺸﻦ...
🌹 #شهید_میثم_مدواری
🌹 #سالروز_ولادت
💠نحوه شهادت
🔹همرزمان #پاکستانی شهید از دوربین پیکر چند #شهید را بین نیروهای خودی و دشمن مشاهده میکنند و به جانشین محمد میگویند که در همان لحظه شهید بزرگوار سر میرسند و میگویند #مادران این شهداء چشم به راه فرزندانشانند
🔸او میرود که #پیکر_شهدا را با چند نفر دیگر که داوطلب میشوند برگردانند که در نزدیکی پیکر شهدا #کمین میخورند و به شهادت میرسند و مادر این شهید هم چشم انتظار #فرزندش میماند و بعد از یک سال چشم انتظاری در نهایت پیکر پاکش را در مشهد #تشییع و به خاک میسپارند.
🔹در زمان حضور طولانی مدت(حدود شش ماه) در سوریه به همرزمش گفته بود: دلم برای #خانواده و پدر و مادر و برادران و خواهرانم تنگ شده است ولی #غیرتم اجازه رفتن به مرخصی را به من نمیدهد و از حضرت زینب (س) #خجالت میکشم که او را تنها بگذارم
🔸اگر او را تنها بگذارم در آن دنیا جوابی برای #حضرت_علی(ع) ندارم که بدهم و من #پوتینهایم را جفت کرده ام و اصلا به مرخصی نمیروم یا باید #جنگ تمام شود و ما به پیروزی کامل برسیم و یا اینکه من به #شهادت برسم
#شهید_محمد_اسدی🌷
شادی روحش #صلوات
حاجت من را هم بدهید.
همسر شهید: ما سال پیش از شهادت حسین تمام روزهای #ماه_رمضان را در جوار شهدا افطار کردیم ، شهید محرابی می گفت: نذر کردم برای این که کارهای اعزامم درست بشود این کار را انجام دهم. سال قبلش که منزلمان در گلبهار بود به مزار 2 شهیدی که در نزدیکمان قرار داشت می رفتیم. پنجشنبه و شب های قدر را هم می رفتیم بهشت رضا (ع) مشهد🌹.
#شبهای_قدر سر مزار شهدا بلند می گفت: امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود، می گفت: ببینید شهدا، من از چه راه دوری پیش شما می آیم، اگر واقعا عند ربهم یرزقون هستید حاجت من را هم بدهید🌹. نماز صبح را در جوار شهدا می خواندیم، مزار شهدا را تمیز می کردیم و راه می افتادیم به سمت خانه.
از به دنیا آمدن محمد مهیار خیلی خوشحال شده بود، کلی ذوق می کرد. بهش گفتم تو چقدر پسر دوست داشتی و هیچی نمی گفتی، یک نگاهی به محمدمهیار انداخت و گفت: خوشحالی من برای روزی است که اگه من نبودم یک مرد توی خانه باشد...
تعجب کردم، گفتم کجا به سلامتی می خوای بری؟ گفت: خدا را چه دیدی شاید دعای «اللهم الرزقنا توفیق شهادت» ما هم به زودی اجابت شود...
#شهید_حسین_محرابی
🔰تنها کسی که شهید دارابی گوش به فرمانش بود...
🔸دم خداحافظی گفت که راهی #سوریهام. ناراحت و کلافه گفتم: حسین تو چرا حرف هیچکس را گوش نمیدهی کجا میروی، مگر تازه نیامدهای حداقل بگو به حرف #چه_کسی گوش میدهی!
🔹جواب داد مادر من فقط به حرف #رهبرم گوش میدهم. آقا دستور بدهد، جانم را هم برایشان میدهم.
📜وصیتی به بچه #حزباللهیها میکنم و آن هم این است که: در قبال #انقلاب احساس تکلیف کنند و ننشینند گوشهای و نگاه کنند و مشکلات را به گردن دیگران بیندازند.
#شهید_حسین_دارابی🌷
#شهید_مدافع_حرم
✳ در گوشهای در میان خادمها ایستاد
🔻سردار شهید بیشتر اوقات پایین #ضریح_حضرت_رضا(ع) مینشست و از همان مکان عرض ادب و ارادت خود را نشان میداد زمانی هم که در کنار ضریح قرار میگرفت، بسیار #متواضعانه رفتار میکرد.
🔹یک بار در مراسم #خطبهخوانی در صحن انقلاب اسلامی حرم مطهر رضوی، سردار سلیمانی در حالی که لباس #خادمی به تن داشت، اصرار دیگران مبنی بر قرار گرفتن در جایگاه مسؤولان، مدیران و علما را در این مراسم نپذیرفت و در گوشهای بین ۴۹ هزار خادمی که حضور یافته بودند، با #متانت تمام و آرام ایستاد.
✍راوی: مدیر امور خدمه آستان قدس رضوی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی♥️
در مقابل زورگويي ها علي وار مي ايستاد و براي ياري مظلومان پيش قدم بود بطوري كه هميشه مظلومان براي گرفتن حق خود به ايشان مراجعه مي كردند. مقيد به مسائل ديني بود. اكثر اوقات روزه مستحبي مي گرفت ودر مراسم دعاي كميل و زيارت عاشورا شركت مي كرد.
#سردارشهید_علی_بسطامی🌷
#سالروز_شهادت
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
در مقابل زورگويي ها علي وار مي ايستاد و براي ياري مظلومان پيش قدم بود بطوري كه هميشه مظلومان براي گر
#رسم_خوبان
وقتی در عملیات والفجر 2 در منطقه کردستان وارد عمل شدیم، توانستیم بخشی از ارتفاعات را از عراق پس بگیریم. در فصل زمستان و در حالی که هوا به شدت سرد و برف روی زمین بود باید خودمان را برای مرحله دوم عملیات آماده میکردیم.
سنگرهای ارتش عراق که به دست ما افتاده بود، بخاری داشت و گرم بود. ما ناچار بودیم برای برنامهریزی و مرور نقشهها و مشورت برای چگونگی عملیات در مرحله دوم در این سنگرها جلسه داشته باشیم، در حالی که سایر نیروهای بسیجی و یا سرباز بیرون از سنگرها و در آن هوای سرد روی زیراندازهای پلاستیکی و در کیسه خوابها خوابیده بودند.
تا حدود ساعت 12 شب هماهنگیها انجام شد. شهید بسطامی که فرمانده گردان بود، رو به ما کرد و گفت: برویم بیرون و استراحت کنیم. گفتیم کجا؟ گفت: کنار همان بچههای بسیجی که باید فردا عملیات کنند. بعد کولهپشتی و کیسه خوابش را برداشت و آن فضای گرم و مطبوع داخل سنگر را ترک کرد و در هوای فوقالعاده سرد، کنار بچهها خوابید. سایر دوستان هم همین کار را کردند..
✍به روایت سردار نعمان غلامی
#بربال_سخن
خدایا تو را عاجزانه شکر میکنم، هم چنان که صاحب غار حرا را بر انگیختی و بر جان بتهای جان دار و بی جان انداختی؛ بنیاد کفر برکندی و طرح اسلام در انداختی. خدایا تو را شکر و سپاس که حسینمان دادی، کربلایمان دادی، معلم شهادت را بر کلاس کربلا مبعوث کردی که درس عشق و ایثارمان آموزد. ریشهٔ بندگی غیر خدا را سوزد و چراغ آزادگی بر افروزد.
📎فرماندهٔ اطلاعات و عمليات تيپ يكم اميرالمومنين(ع) لشكر4بعثت
#سردارشهید_علی_بسطامی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۲/۲/۱ ملک شاهی ، ایلام
شهادت : ۱۳۶۷/۳/۷ مهران
🔰 توصیه هایی از شهید #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💠قانون اول:
⇜بارالها، اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی 10 آیه #قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتما #یک_جزء کامل بخوانم
💠قانون دوم:
⇜پروردگارا! اعتراف میکنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار #شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم روز بعد باید #نماز_قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم
💠قانون سوم:
⇜خدایا! #اعتراف میکنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید #دو_رکعت نماز تقرب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت #نماز_قضا بجا بیاورم🌺
#گمنام_وبی_صدا
🍂ترم های اول ورود به #دانشگاه به پیشنهاد یکی از بچه ها قرار شد یه گروه تشکیل بدیم از بچه های مشتی و #بااخلاص و پای کار که کارای صلواتی🌸 برای بچه های دیگه انجام بدیم.
🍁مثلا واکس زدن پوتین بچه ها، کارهای #خدماتی و نظافتی و... طوری که هیچکس شناخته نشه جلسه گرفتیم و چند تا #تیم تشکیل دادیم. هر تیم یه مسئول داشت و چند تا نیرو.
اسم کار رو گذاشتیم #ستاد جنگ های نامنظم با نفس
🍂هر تیم رو هم به اسم یه #شهید نام گذاری کردیم. هر کدوم از بچه ها به نیابت از یک شهید اتیکت اسم اون شهید بزرگوار رو به سینه میزدن اما با #چفیه صورتشون رو میبستن تا شناسایی نشن
🍁صبح خیلی زود یا آخرای شب، طوری که کسی #متوجه_نشه فعالیت خودشون رو انجام میدادن. #حسین_آقا فرمانده یکی از تیم ها شد که به اسم سردار شهید محمد حسین، عموی شهیدش نام گذاری شده بود...
🍂هدف از انجام این کارها #رفاه حال بچه های دانشگاه بود. عموما بعد یه روز طاقت فرسای آموزشی همه مثل #جنازه خودشون رو میرسوندن به تخت خواب اما یه عده مشتی مثل #شهید، اگرچه خودشون خسته بودند، بجای استراحت، میرفتن پوتین گلی و خاکی دوستاشون رو واکس میزدن و #سرویسا رو نظافت می کردن که بقیه اذیت نشن
#شهید_حسین_معزغلامی🌹
#شهید_مدافع_حرم
#کلام_شهید🌷
🌴شهادت نوع #مرگ را عوض میکند #وقت مرگ را عوض نمیکند
از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند #شهادت را نصیبتان کند و از دنیا ببرد🕊
مدافع حرم
#شهید_جواد_محمدی🌹
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة
🔰شهید مدافع حرمی که بعد از شهادت #گریه_کرد...
🔸هر سه نفر بالای سر #آقامرتضی بودیم. شروع به حرف زدن کردم. گفتم سلام آقا مرتضی دل مان خیلی برایت تنگ شده. نفیسه هم گفت: #باباجان می گویند شهدا زنده اند اگر هستی به ما یک نشانه بده.
🔹نفیسه سر به زیر دارد و مادر تصویر #همسرش را در گوشی تلفنش نشانمان میدهد و میگوید: حرف #نفیسه که تمام شد دیدیم از گوشه چشم چپ آقا مرتضی یک قطره اشک سرازیر شد و بخشی از پارچه کفن خیس شد.
🔸به #درد_دل هایمان ادامه دادیم که دیدم از گوشه چشم دیگرش هم قطره اشک دیگری سرازیر شد
راوی: همسر شهید🌷
#شهید_مرتضی_عطایی
°•🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹°•
#خاطره🌿
#نایبباش
قبل از رفتنش به #سوریه، در فرودگاه ساعت ده و نیم صبح بود که تماس گرفت.
با ناراحتی گفت: امسال نه به مراسم بیت حضرت آقا می رسم و نه به چیذر اصرار داشت که اگر بیت می روی و حضرت آقا را دیدی، عوض من هم نگاهش کن، به جای من کیف کن
به جای من حسین حسین بگو عوض من گریه کن.
💟راوی: خواهرِمحترمشهید
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے
🔸راه ما #راه_حسین است. خدا را شاکرم که به این بنده رحم نمود و مورد لطف و عنایت خود قرار داد و این موقعیت را فراهم نمود تا من به #وظیفه خود عمل کنم.
🔹حالا که ائمه اطهار و #حضرت_زینب (س) مرا برای دفاع از حریم اهل بیت پذیرفته اند و من به چنین افتخاری نائل شده ام با تمام وجود و #مشتاقانه آماده ام تا جان ناقابل خود را فدای آنها نمایم
🔸خدارا شکر میکنم که #عشق_علی (ع) و ائمه اطهار را در وجود من قرار دارد و چنین نعمت بزرگی را به من عطا نمود. دوستان و همکاران و هم وطنان ما باید #شاکر چنین نعمتی باشیم که ما را در چنین کشوری قرار داد که از هر نظر ممتاز می باشد
#شهید_محمد_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
#رسم_خوبان
هیچ وقت دوست نداشت شناخته شود و همیشه سعی میکرد گمنام بماند، به دلیل همین هم خانواده و دوستان، اطلاعات دقیقی از محل و نوع مسئولیت او نداشتند.
یک روز مادرش را در بیمارستان چالوس بستری کردند، من در لشگر ۹۲ زرهی اهواز خدمت میکردم و از آنجایی که محمدابراهیم جبهه را ترک نمیکرد و به خانه نمیآمد، از منزل تماس گرفتند و از من خواستند تا موسی را پیدا کنم و ماجرا را با او در میان بگذارم.
به پایگاه شهیدبهشتی اهواز رفتم و با پرس و جوهای زیاد به هر طریقی که بود، توانستم او را در واحد اطلاعات عملیات پیدا کنم.
پس از احوالپرسی، مرا به سنگر برد و با کنسرو بادمجان و کمی نان از من پذیرایی کرد. گفتم پس کمی از کنسرو میخورم تا شام اصلی را بیاورند.
محمدابراهیم گفت: بخور که شام دیگری در کار نیست، با تعجب پرسیدم: شامتان همین است؟ محمدابراهیم گفت: مگر عیبی دارد؟ گفتم: اینجوری که میگفتند شما برای خودت اینجا برو بیایی داری و کلی آدم زیر دستت است، خندید و گفت: من اینجا کارهای نیستم و در ثانی اینجا همه از یک نوع غذا میخورند.
همیشه لباس خاکی بسیجی بر تن داشت و لباس سبز آرمدار سپاهی را نمیپوشید و میگفت: «میخواهم نیروهای بسیجی با من راحت باشند.» بارها ناشناس همراه آنان به کندن کانال میپرداخت و از مشکلات آنان آگاه و در جلسات به رفع آن میپرداخت.
📎فرماندهٔ طرح و عملیات لشگر۲۵کربلا
#شهید_محمدابراهیم_موسیپسندی🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۴۰/۳/۱۲ چالوس ، مازندران
شهادت : ۱۳۶۲/۲/۹ جادهٔ آبادان _ خرمشهر
*طعم شهادت با زبان روزه در شب قدر*
*شهید محمد مهدی فریدونی*🌹
تاریخ تولد: ۳۰ / ۶ / ۱۳۶۶
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۳ / ۱۳۹۷
محل تولد: شیراز / فسا
محل شهادت: سوریه 🌹
از زبان پدر:
محمد کارشناس ارشد زبان انگلیسی بود هیچ وقت از کارهای خوبش به ما نگفته بود و بعد از شهادتش فهمیدیم او به خانوادهای که دو فرزند معلول داشتهاند کمک میکرده ما تمام حسابهای محمدمهدی را پس از شهادتش چک کردیم و طبق محاسبات ما باید حدود ۱۰۰ میلیون تومان که از محصولات باغمان به حسابش ریختهبودیم، در حسابش بعنوان پس انداز میداشت *اما تنها یک تا ۲ میلیون در حسابش مانده بود و بعدها متوجه شدیم به خیریهای کمک کرده و برای دختران بیبضاعت جهیزیه خریده است
از زبان همرزم:
ساعت ۹ شب بود که دیگر هرچه بیسیم زدیم جوابی را دریافت نکردیم دو تا سه تن از بچههای فاطمیون داوطلبانه به جلو رفتند و بعد بیسیم زدند و از ما خواستند که به آنجا برویم؛ *وقتی به آنجا رسیدیم پیکر مطهر محمد و دوستش به همراه جسد شش داعشی را آنجا دیدیم که داعشیها توسط محمد با سلاح کمری به هلاکت رسیده بودند* که این اتفاق قابل توجهی است و کار هر کسی نیست در نهایت *او مصادف با شب ضربت امام علی (علیه السلام) اولین شب قدر با دهان روزه در اثر اصابت خمپاره تروریست های تکفیری* شربت شهادت را نوشید
#شهید_محمد_مهدی_فریدونی
#سالروز_شهادت
▪️از مراسم سالگرد #ارتحال_امام خسته و کوفته و با زبون #روزه برگشته بود خونه، لباساشو عوض کرده بود و راه افتاده بود که تولد محمدپارسا رو تبریک بگه به #آبجی جونش
▪️اما بیمارستان رو #اشتباهی رفته بود و فکـــر کرده بود همون بیمارستانی که #ریحان به دنیا اومده اونم به دنیا اومده!
▪️وقتی تماس گرفت که چرا اسم آبجی جون تو لیست #بستریا نیست و متوجه شدیم که اشتباهی رفته، هممون از خنده روده بر شدیم حق داشت اشتباه کنه، به فاصله نه روز دوبار #دایی شده بود.
▪️بچه ها انگار عجله داشتن که حتما #دایی جونشونو ببینن و باهاش عکس داشته باشن! حالا ما موندیم و #انتظار رسیدن یه توراهی که #هرگز داییشو ندیده و عکس یادگاری هم باهاش نداره خدا کنه که بچه ها #راه داییشونو ادامه بدن
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🔸هوش خیلی بالایی داشت. آنقدر که بعد از چند جلسه کلاس درس را خوب یاد میگرفت و استاد به عنوان #کمک_مربی و استاد از او استفاده میکرد.
🔹اگر جایی #مسئولیتی به عهده میگرفت اینطور نبود که فقط بایستد و دستور دهد خودش پا به پای نیروهایش کار میکرد. اهل #رئیس بازی درآوردن نبود.
🔸وقتی وارد مجموعه میشدید و کسی را نمیشناختید، متوجه نمیشدید که #رئیس کیست و مرئوس کیست؟ آنقدر که متواضعانه رفتار میکرد. در عین حال یک #غرور_سازندهای هم در کارش داشت.
#شهید_خلیل_تختی_نژاد🌹
#شهید_مدافع_حرم
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
هر کجا باشید اگر چه در کاخهای بسیار محکم، مرگ شما را فرا میگیرد.
نمیخواهم به سادگی کشته یا مجروح شوم باید دگرگون کنم، باید عصیان کنندهها در برابر حق را در جای خودشان بنشانم تا بفهمند اسلام، آن هم اسلام راستین فقط در پیروی از خط امام خمینی است و بس.
با آگاهی، با شناخت و با یقین میروم به سوی جنگ، به سوی جهاد، به سوی خدا، به سوی شهادت، و به سوی سعادت.
#شهید_مرتضی_طلاکوب🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۳۵/۷/۱ اهواز
شهادت : ۱۳۶۰/۳/۲۱ دارخوین ، عملیات فرماندهٔ کلقوا
#ستارههای_زینبی
برای رفتن به سوریه از هوافضای سپاه ماموریت گرفت و منتقل شد به نیروی قدس ؛ کلام شهید حاج احمد آقا کاظمی را می گفت و تکرار می کرد و تکیه کلامش شده بود و مثل حاج احمد می گفت: خدایا در نیروی هوایی ما نتوانستیم به شهادت برسیم، در نیروی زمینی این را رزق و روزی ما کن.
#شهید_حیدر_جلیلوند🌷
#سالروز_شهادت