🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#مظلومیت_مصائب_شهادت
دختر #پیامبر اسلام (صَلی اللهُ علیهِ و آلهِ و سَلّم)
حضرت #فاطمه زهرا علیها السّلام
فقط از #منابع اهل #سنّت
◾️🔳🔳
#بخش_بیست_و_دوم
#حمله به خانۀ #فاطمه علیها السلام ▪️▪️◾️
پس چون که فاطمه این منظره را دید که چگونه با علی و زبیر برخورد کردند [۴] نالههای سوزناک برکشید و ولوله میکرد، عده ای از زنان هاشمیه و غیر هاشمیه اطراف او جمع شده بودند، وقتی که هجوم کنندگان به خانه فاطمه حمله ور شدند فاطمه در آستانه درب خانه اش ایستاد [۵] فریاد زد: ای ابابکر! چه زود بر اهل بیت رسول خدا حمله بردید! [۶] بخدا قسم هرگز با عمر سخن نخواهم گفت تا انکه خدای خود را ملاقات نمایم. [۷] هیچ قومی را که بدتر از شما به دیدن کسی رفته باشد سراغ ندارم جنازۀ رسول خدا را مقابل ما گذارید و برای در برکردن جامۀ خلافتش بدون آنکه با مشورت کنید به مشورت نشستید در حالی که حق ما را اداء نکردید [۸] .
فاطمه در آستانه درب ایستاده بود که عمر لگدی [۹]
محکم [۱] بر در زد [۲] و فاطمه را کتک زد [۳] آنگاه قنفذ عدوی [۴] سیدۀ زنان فاطمه را در پشت درب فشار سختی [۵] داد [۶] به حدی که محسن بن علی [۷] راسقط کرد [۸] . آری! فاطمه محسن [۹]..... #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۴]: ۲۰۴. عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن ابی الحدید عزّالدّین مدائنی معتزلی معروف به ابن ابی الحدید معتزلی در گذشتۀ سال ۶۵۵ هجری در شرح نهج البلاغة خود چاپ بیروت دارالجیل سال چاپ ۱۴۰۷ هجری جلد دوم صفحه ۵۷ با ذکر سند.
[۵]: ۲۰۵. عمررضا کحاله در اعلام النساء جلد چهارم صفحۀ ۱۱۴-۱۱۵.
[۶]: ۲۰۶. عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن ابی الحدید عزّالدّین مدائنی معتزلی معروف به ابن ابی الحدید معتزلی در گذشتۀ سال ۶۵۵ هجری در شرح نهج البلاغة خود چاپ بیروت دارالجیل سال چاپ ۱۴۰۷ هجری جلد دوم صفحه ۵۷ با ذکر سند.
[۷]: ۲۰۷. عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن ابی الحدید عزّالدّین مدائنی معتزلی معروف به ابن ابی الحدید معتزلی در گذشتۀ سال ۶۵۵ هجری در شرح نهج البلاغة خود چاپ بیروت دارالجیل سال چاپ ۱۴۰۷ هجری جلد دوم صفحه ۵۷ با ذکر سند.
[۸]: ۲۰۸. إبن قتیبه دینوری درکتاب الامامة و السیاسة جلد اول صفحۀ ۱۲ با ذکر سند.. عمر رضا کحاله در همان اعلام النساء جلد چهارم صفحۀ ۱۱۴-۱۱۵.
[۹]: ۲۰۹. شهرستانی به نقل از نظام: ابراهیم بن سیار بن هانی معتزلی که تاز رؤسای مذهب معتزله در زمان خود بشمار میرفت، وی در سال ۲۳۱ هجری از دنیا رفت.
[۱]: ۲۱۰. ذهبی مورخ مشهور در گذشتۀ سال ۷۴۸ هجری در کتاب خود بنام ( (لسان المیزان) ) جلد اول صفحۀ ۲۶۸-شمارل ۸۲۴ تحت عنوان ( (احمد) ) با ذکر سند به نقل از ( (محمد بن احمد حماد کوفی) ) (از حافظین حدیث اهل سنت).
[۲]: ۲۱۱. أبی الفتح محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر احمد شهرستانی در گذشتۀ سال ۵۴۸ هجری در کتاب خود بنام ( (الملل و النحل) ) چاپ بیروت ۱۴۰۲ هجری جلد اول صفحه ۵۷ گوید: نظام گفته است.
[۳]: ۲۱۲. صلاح الدین خلیل بن إیبک صفدی در گذشتۀ سال ۷۶۴ هجری در کتاب خود بنام ( (الوافی بالوافیات) ) چاپ بیروت سال ۱۴۰۱ هجری جلد ششم صفحۀ ۱۷ تحت عنوان ( (حرف الالف) ) - ابراهیم بن سیار- شمارۀ ۲۴۴۴- به نقل از نظام معتزلی.
[۴]: ۲۱۲. صلاح الدین خلیل بن إیبک صفدی در گذشتۀ سال ۷۶۴ هجری در کتاب خود بنام ( (الوافی بالوافیات) ) چاپ بیروت سال ۱۴۰۱ هجری جلد ششم صفحۀ ۱۷ تحت عنوان ( (حرف الالف) ) - ابراهیم بن سیار- شمارۀ ۲۴۴۴- به نقل از نظام معتزلی.
[۵]: ۲۱۴. أبی الحسن، علی بن حسین بن علی مسعودی در گذشته سال ۳۴۶ هجری در کتاب خود بنام ( (اثبات الوصیة) ) صفحۀ ۱۴۲ تحت عنوان ( (حکایة السّقیفة) ).
[۶]: ۲۱۵. یعقوبی مورخ مشهور نزد اهل سنت در گذشتۀ سال ۲۸۴ هجری در کتاب تاریخ خود جلد دوم صفحۀ ۱۲۳، چاپ بیروت.
[۷]: ۲۱۶. لازم به یاد آوری است که تمام کسانی که نام ( (محسن) ) علیه السلام را در تعداد فرزندان حضرت علی علیه السلام ذکر کرده اند یاد آور شده اند که: در کوچکی از دنیا رفته است لکن هیچکدام از مورخین اشاره به روز تولد یا بدنیا آمدن حضرت ( (محسن) ) علیه السلام را نکرده اند و این مطلب سری بسیار سنگین، در درون دارد آن اینکه: تولد وشهادت محسن علیه السلام در یک روز بوده است.
[۸]: ۲۱۷. أبو الحسن، علی بن حسین بن علی مسعودی در گذشته سال ۳۴۶ هجری در کتاب خود بنام ( (اثبات الوصیة) ) صفحۀ ۱۴۲ تحت عنوان ( (حکایة السّقیفة) ) ( (جریان سقیفه) ).
[۹]: ۲۱۸. بلاذری در گذشتۀ سال ۲۷۹ در کتاب خود بنام ( (انساب الشراف) ) چاپ مصر جلد اول صفحۀ ۴۰۴ میگوید: فاطمه برای علی چند فرزند بدنیا آورد که عبارتند از: حسن با کنیۀ أبا محمد، حسین با کنیۀ أبا عبدالله و محسن که در کودکی از دنیا رفت!
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_مناقب_الامام_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام🍃🌸🌸
#بخش_بیست_و_دوم
#گفتار او (ع) بر #هيچ مسلمانى #حلال نيست كه مرا #برهنه و #عريان به بيند مگر #على 🌸🌺
(۲) ۱۳۷- خبر داد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند ابو نصر فرزند عبد اللَّه حميدى كه نقل نمود بما ابو زكريا عبد الرحيم فرزند احمد بخارى كه نقل كرد بما ابو محمد عبد الغنى فرزند سعيد حافظ كه حديث كرد بما ابو حسين على فرزند على فرزند عبد اللَّه فرزند فضل تميمى كه عبد اللَّه فرزند زيدان بآنها نقل كرده و گفت: نقل كرد بما هارون فرزند ابو برده كه حديث كرد بما برادرم حسين از يحيى فرزند يعلى از عبد اللَّه فرزند موسى از زهرى از سائب فرزند يزيد گفت؛ رسول خدا (ص) فرمود:
بر هيچ مسلمانى جايز نيست كه مرا عريان به بيند- يا عورت مرا به بيند- مگر على. «۱»
_________________ _
(۱) علامه مناوى با همان لفظ در كنوز الحقائق ۱۹۳ و علامه شافعى در مناقب خطى خود ۳۳ از از طريق مؤلف ما ابن مغازلى روايت كرده است، و مورد
حديث جريان غسل رسول خدا (ص) و حلال بودن نظر بر بدن عريان او است.
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۱۳
(۱) ۱۳۸- گفت: نقل كرد بما عبد الغنى حافظ كه على فرزند عبد اللَّه فرزند زيدان بآنها نقل كرده و گفته است: نقل كرد بما هارون فرزند ابو بردة كه نقل كرد بمن برادرم حسين فرزند ابو بردة از يحيى فرزند يعلى، از عبد اللَّه فرزند موسى از ابو زبير از جابر بن عبد اللَّه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: بر هيچ مردى جايز نيست كه مرا عريان به بيند مگر على.
#حديث_سطل 🌺🌸
(۲) ۱۳۹- خبر داد بما ابو حسن احمد فرزند مظفر فرزند احمد عطار فقيه شافعى (رحمت خدا بر او باد) باين ترتيب كه من باو خواندم و او هم اقرار نمود، باو گفتم: خبر داد بشما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان ملقب بابن سقاء حافظ واسطى كه نقل كرد بما ابو حسن احمد فرزند عيسى رازى در بصره كه نقل كرد بما محمد فرزند منده اصفهانى گفت: حديث كرد بما محمد فرزند حميد رازى كه نقل نمود بما جرير فرزند عبد الحميد از اعمش از ابو سفيان از انس بن مالك گفت: رسول خدا (ص) به ابو بكر و عمر فرمود: به سوى على برويد تا آنچه در اين شب براى او روى داده بشما بگويد، و من هم پشت سر شما مى آيم، انس مى گويد: آن دو رفتند، و من هم با آنان رفتم، ابو بكر و عمر اذن خواستند، و على بسوى آنها آمده و گفت: اى ابو بكر چيزى رخ داده است؟ گفت: نه جز خير چيزى حادث نشده است،
است، پيامبر (ص) بمن و عمر فرمود: بسوى على برويد آنچه را كه در شبش
📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۱۴
روى داده بشما بگويد.
پيامبر (ص) آمد و فرمود: اى على آنچه در شبت براى تو رخ داده براى اينها بيان كن، گفت: اى رسول خدا شرم دارم، فرمود: بر ايشان بگو زيرا خدا از بيان حق خجالت نمى كشد، پس على گفت: آن شب براى غسل كردن دنبال آب بودم، صبح شد، ترسيدم كه نمازم فوت شود، حسن را بسوئى دنبال آب فرستاده و حسين را بسوى ديگر، دير كردند و اين كار مرا اندوهگين ساخت، ناگاه ديدم سقف شكافته شد و سطلى از آن شكاف به پائين آمد كه با دستمالى پوشيد بود، هنگامى كه در پيش من بزمين گذاشته شد دستمال را از رويش برداشتم آن وقت ديدم در او آب هست، براى نماز غسل كرده و نماز خواندم، سپس سطل و دستمال از همان شكاف بسوى آسمان كشيده شد، و سقف بهم پيوست، پيامبر (ص) بعلى فرمود: اما سطل از بهشت، و آب از نهر كوثر، و دستمال از ديباى بهشت بود، اى على كى همانند تو است در آن شب كه جبرئيل خادمش باشد.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
نشر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع):
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع
#بخش_بیست_و_دوم
عده ای از شهدای کربلا را ترجمه میکنیم.
بقیه از جزوه شماره دو
۵- حنظله بن اسعد الشبامی: سیره نویسان رقم کرده اند که این بزرگوار یکی از شخصیتهای والای شیعه بود و قاری قرآن و شجاع میدان و صاحب زبانی بس فصیح بود. به مجرد رسیدن امام حسین (علیه السلام) به زمین کربلا، این انسان خوشبخت هم حاضر شد و چون مورد وثوق امام (علیه السلام) بود حضرتش او را برای ابلاغ رسالتها نزد عمر سعد (لع) میفرستاد در روز عاشورا زمانی که لشگر امام (علیه السلام) جز اقل قلیلی باقی نمانده بود، خود را به عنوان پیش مرگ در جلوی امام قرارداد و هر تیر و شمشیری که به سوی حضرتش حرکت میکرد به جان میخرید سپس به میدان رفته و با آیات قرآنی، قوم را موعظه کرد. وقتی از موعظه اثر ندید، با استجازه نبرد، سلام وداع گفت و به فضیلت شهادت و توفیق به نام سلام کردن در زیارت ناحیه و رجبیه نائل شد، (رضوان الله تعالی علیه) مخفی نماند. در بعضی از کتب رجال (و از آنها است رجال شیخ) سهو القلمی در لقب شریف این مرد سعید رخ داده است، و شبام را شام ضبط کرده اند، معلوم نیست این اشتباه از مؤلف است یا ناسخ خلاصه او شبامی است نه شامی، و شبام چون کتاب شاخه ای است از همدان کوفه. [۲]
نگارنده گوید: این اشتباه در نام « ارزق ملعون » هم اتفاق افتاده که او را هم به اشتباه شامی ضبط کرده اند و صحیحش ارزق شبامی است. و از اهل شام در لشگر عمر سعد کسی نبوده، همه از اهل کوفه بوده اند. (لعنت الله علیهم) در این مسئله رجوع شود به
تهاویل الربیع قسمت تحقیق درباره اربعین اول که ثابت شده وجود لشگر شام در قشون عمر سعد شاید ازرق هم از آنها باشد مؤلف.
۶- سواربن منعم بن حابس ابی عمیر بن نهم الهمدانی النهمی، در ایامی که امام حسین (علیه السلام) با عمر سعد (لع) در گفتگو بود. ابن عبد صالح به خدمت امام (علیه السلام) رسید و در روز عاشورا در حمله اولی مجروح شده و اسیر گشت. عمر سعد (لع) خواست او را بکشد، لکن خویشان و پسر عمو هایش مانع شدند. او به حالت زخم داری پیش فامیل بود. پس از شش ماه دنیا را وداع گفت (رضوان الله تعالی علیه) بعضی گفته اند که: عمر سعد با شفاعت فامیل او را نکشت و تحویلشان نداد. او به حالت اسارت شهید شد. و عبارت زیارت ناحیه « السلام علی الجریح المأسور سوار بن ابی عمیر النهمی« با هر دو قول سازگار است. [۱]
نگارنده گوید: مرحوم مامقانی در ترجمه این بزرگوار و به تکرار در سایر ترجمهها زیارت ناحیه مقدسه را به امام زمان (عج الله فرجه الشریف) استناد میدهند. الا این که این استناد با عبارت « خرج من الناحیه سنه اثنتین و خمسین و مأ تین « که در اول این زیارت آمده است. [۲]
موافق نیست، و هنوز ولی الله الاعظم (علیه السلام) در این تاریخ متولد نشده بود، و احتمالی هم که مرحوم مجلسی داده که عبارت تاریخ اثنین و ستین و مأتین باشد [۳]
لایخفی مافیه، پس از ناحیه حضرت حسن عسگری (علیه السلام) است نه از ناحیه امام زمان
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به احتمال قوی منشاء سهوالقلم کلمه ناحیه است که در سر عنوان واقع شده است، لکن نباید این منشاء اشتباه شود، زیرا که اهل تحقیق میگویند که: اصطلاح ناحیه از زمان امام هادی (علیه السلام) بود.
۷- سوید بن عمر بن ابی المطاع « شجاع » مجرب در حرب و ناسک با اخلاص در محراب بود. او به روز عاشورا به شدت مجروح شد، فکر کردند که از دنیا رفت، وقتی که
شنید امامحسین کشته شد با خنجری که داخل چکمه اش مخفی کرده بود به قوم حمله کرد و مدتی جنگ کرد. از هر طرف بر او هجوم آوردند تا شهید شد. (رضوان الله علیه) و حشرنا معهم بحق محد واله. [۱]
۸- شوذب مولی شاکره از دلاوران نامی و از محدثین عالی مقام شیعه بود. حدیث را از امیرالمؤمنین (علیه السلام) اخذ کرده و برای تعلیم آن به کرسی یس مینشست. وقتی مشاهده کرد که مردم کوفه سفیر امام حسین (علیه السلام) (مسلم بن عقیل) را خذلان کردند خودش را در مکه خدمت امام حسین (علیه السلام) رسانید و در رکاب همایونی به کربلا آمد و به روز عاشورا چون هژبران جنگی ستیز کرد، و جمع کثیری را به جهنم فرستاد، و به د رجه عالیه شهادت نایل آمده، و به شرف سلام به نام در زیارت ناحیه رسید. (رضوان الله علیه). [۲]
۹ و ۱۰- عبداله و عبدالرحمن ابنی عروه بن حراق: جد بزرگوارشان « حراق « از کسانی بوده که در جنگهای سه گانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) (جمل، صفین، نهروان) در محضر حضرتش بود. و اما خودشان به روز عاشورا به خدمت امام حسین (علیه السلام) رسیده و عرضه داشتندکه: آمدیم از وجود مقدس شما دفاع کنیم، و در محضرتان به فیض شهادت نایل آییم. امام (علیه السلام) مرحبا و خوش آمدید فرمود و امر کرد که نزدیک بیایید. نزدیک آمدند در حالی که اشک در اطراف حدقه چشمشان حلقه زده بود. امام
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#یورش_به_خانه_وحی ▪️✨▪️
#بخش_بیست_و_دوم
#احتجاج فيه فعل #خليفه ▪️◾️◾️
موضوع گردآوري هيزم و آتش براي سوزاندن بيت فاطمه در صدر اسلام از مسلمات تاريخ بود، افراد ديگري كه خود
در زمان قدرت و حكمروايي خويش مصدر چنين كارهايي بوده اند با استناد به عمل خليفه، كار خود را توجيه ميكردند.
اينك دو مورد را در اينجا يادآور ميشويم:
۱. عبدالله بن زبير براي اخذ بيعت از بني هاشم و در راس آنان علي بن الحسين عليهماالسلام جمع مزبور را تهديد به قتل و سوزاندن كرد و بدين منظور همگان را در نقطه اي گرد آورده و تهديد كرد كه اگر بيعت نكنيد همگي طعمه آتش خواهيد شد.
سرانجام بني هاشم با كمكهاي بي دريغ مختار ثقفي از حبس آزاد شدند، زيرا ابن زبير از قوه و قدرت مختار آگاه بود.
بعدها كه آبها از آسياب افتاد و عبدالله بن زبير به دست حجاج بن يوسف ثقفي كشته شد، مردم برادر عبدالله، عروه بن زبير را
نكوهش ميكردند و ميگفتند: برادرت چه تصميم غير صحيحي گرفته بود، زيرامي خواست همه ي بني هاشم را كه در شعب ابي طالب جمع كرده بود بسوزاند.
او در پاسخ گفت: هدف او از اين كار، توحيد كلمه بود.
او ميخواست ميان مسلمانان اختلاف راه پيدا نكند و همگي در اطاعت يك نفر قرار گرفته و سخن آنان باشد. همچنان كه عمر بن خطاب اين كار را با بني هاشم انجام داد، آنگاه كه از بيعت ابي بكر سرباز زدند، او در كنار خانه ي آنان هيزم آماده كرد و خانه را بر سر آنان آتش زد. [۷۷].
۲. مورد ديگر را علامه حلي در كتاب «نهج البلاغه و كشف الصدق» از بلاذري نقل كرده كه متن آن چنين است:
«لمّا قتل الحسين كتب عبداللَّه بن عمر إلي يزيد
بن معاوية: أمّا بعد، فقد عظمت الرزيّة و جلّت المصيبة، و حدث في الإسلام حدث عظيم، و لا يوم كيوم قتل الحسين.
فكتب إليه يزيد:
أمّا بعد، يا أحمق، فإنّا جئنا إلي بيوت مجدَّدة، و فرش ممهّدة و وسادة منضَّدة، فقاتلنا عنها، فإن يكن الحقّ لنا فعن حقّنا
قاتلنا، و إن كان الحقّ لغيرنا، فأبوك أوّل من سنَّ هذا و استأثر بالحقّ علي أهله. » [۷۸].
«هنگامي كه حسين بن علي به شهادت رسيد، عبدالله بن عمر به يزيد به معاويه چنين نامه نوشت: مصيبت بزرگي رخ داده و در اسلام حادثه ي بزرگي انجام گرفته و روزي مانند روز قتل حيسن نيست.
يزيد در پاسخ او نوشت: اي ابله! ما به خانههاي نو و فرشهاي گسترده و پشتيهاي چيده وارد شدم و در راه آن نبرد كرديم، اگر حق با ما باشد به حق نبرد كرده ايم و اگر حق از آن غير ما باشد، پدر تو نخستين كسي بود كه اين سنت را رواج داد و حق را از صاحبان آن برگرفت! ».
📚 منابع:
[۷۷] مروج الذهب ۳/ ۲۷۶، منشورات دانشگاه لبنان؛ ۳/ ۷۷، چاپ دار أندلس.
[۷۸] نهج الحق و كشف الصدق، ص ۳۵۶.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#مومن_در_هزار_حدیث🍃🌸🌸
#بخش_بیست_و_دوم
#آن چه مؤمنان #دچارند و از #آن چه #برکنارند 🍃🌸🌸
فیض کاشانی در وافی [۲] گوید هزاهز: به بلاها و گرفتاریها و جنگ و ستیز میان مردم گفته میشود مراد از آن نوع نابینایی و، کوری که مؤمن از آن ایمن است کوری باطنی و بصیرتی است همان گونه که خداوند عز و جل میفرماید:
﴿فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَرُ وَ لَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتى فى الصُّدُور﴾ [۳]
«به راستی که دیدگان نابینا نمی شوند ولی قلبهایی که در میان سینه هاست نابینا میشوند»
امّا نابینایی و کوری ظاهری و بصری برای مؤمن ممکن است که از جمله کرامات خداوند نسبت به او باشد. همان گونه که:
روى الصدوق رحمه الله في الخصال بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: ﴿إِذَا أَحَبَّ اَللَّهُ عَبْداً نَظَرَ إِلَیْهِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِ أَتْحَفَهُ بِوَاحِدَةٍ مِنْ ثَلاَثٍ إِمَّا صُدَاعٍ وَ إِمَّا عَمًى وَ إِمَّا رَمَدٍ. ﴾. [۴]
شیخ صدوق در کتاب خصال به سند خود از امام باقر علیه السلام نقل میکند که فرمودند: هرگاه خدا بنده ای را دوست بدارد به او توجه ویژه ای مینماید در این صورت یکی از سه چیز را به او هدیه دهد سر درد نابینایی و درد چشم
۴/۶۹- الكليني، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ عُثْمَانَ
اَلنَّوَّاءِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ﴿إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَبْتَلِی اَلْمُؤْمِنَ بِکُلِّ بَلِیَّهٍ وَ یُمِیتُهُ بِکُلِّ مِیتَهٍ وَ لاَ یَبْتَلِیهِ بِذَهَابِ عَقْلِهِ أَمَا تَرَی أَیُّوبَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَیْفَ سُلِّطَ إِبْلِیسُ عَلَی مَالِهِ وَ عَلَی وُلْدِهِ وَ عَلَی أَهْلِهِ وَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ مِنْهُ وَ لَمْ یُسَلَّطْ عَلَی عَقْلِهِ تُرِکَ لَهُ لِیُوَحِّدَ اَللَّهَ بِهِ﴾ [۱]
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند مؤمن را به هرگونه مصیبتی مبتلا خواهد ساخت و هر نوع مرگی را برای او در نظر خواهد گرفت اما هیچ گاه عقل و مشاعر او را مختل نخواهد ساخت ایوب علیه السلام را ببین با آن که مال و فرزندان و خانواده و داراییش از او ستانده شده بود اما خداوند خِرَدش را به او واگذاشت تا با شعور و درک کامل بر وحدانیت خداوند اقرار ورزد.
۵/۷۰- الكليني، عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: ﴿سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بِالْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ أَشْبَاهِ هَذَا قَالَ: فَقَالَ: وَ هَلْ كُتِبَ الْبَلَاءُ إِلَّا عَلَى الْمُؤْمِنِ﴾ [۲]
ابن ابن بکیر گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا مؤمن به جذام و پیسی و امثال آن مبتلا میشود؟ فرمود مگر بلا جز برای مؤمن نوشته و ثابت شده است؟!
می گویم: روایت از نظر سند معتبر و متن واضح میباشد.
۶/۷۱- الكليني، عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ﴿قَالَ: قِیلَ لَهُ فِی الْعَذَابِ إِذَا نَزَلَ بِقَوْمٍ یُصِیبُ الْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَ لکِنْ یَخْلُصُونَ بَعْدَهُ﴾. [۳]
به امام جعفر صادق علیه السلام عرض شد: هرگاه مردمی گرفتار عذاب شوند، مؤمنین را هم فرا گیرد؟ فرمود، بله ولی بعد از مرگ نجات پیدا کرده و در سرای
آخرت عذاب نمی شوند.
می گویم: روایت از نظر سند به ورود نقل یک فرد ثقه و مورد اطمینان در جمعی از مشایخ " ابن ابی عمیر" معتبر میباشد و گویا مراد از عبارت "بعده" پس از مرگ باشد...... #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۲]: الوافي، ج ۵، ص ۷۷۶.
[۳]: الكافي، ج ۲، ص ۲۵۵، ح ۱۸.
[۴]: الخصال، ص ۱۳، ح ۴۵؛ و فيه «حمی» بدل «عمی».
[۱]: الكافي، ج ۲، ص ۲۵۶، ح ۱۲ و ۳، ص ۱۱۲، ح ۱۰؛ و نقل عنه في الوافي، ج ۵، ص ۷۷۷
[۲]: الكافي، ج ۲، ص ۲۵۸، ح ۲۷؛ و نقل عنه في الوافي، ج ۵، ص ۷۷۷.
[۳]: الكافي، ج ۲، ص ۲۴۷، ح ۳؛ و نقل عنه في الوافي، ج ۵، ص ۷۷۷
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_کتاب_نفیس_القطره): #قطره ای از دریای #فضایل اهل #بیت علیهم السلام ✨🍂
#بخش_بیست_و_دوم
#قطره اى از درياى #كمالات و #افتخارات
امام عالِم، ابوابراهيم
حضرت #موسى بن #جعفر، امام #كاظم صلوات اللَّه عليه
السلام🍃🌸🌸
۴۱۶ / ۱ - كلينى رحمه الله در كتاب «كافى» از يعقوب سرّاج نقل كرده است كه گفت: خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت بالاى سر فرزندش موسى كه در گهواره بود ايستاد و مدّتى طولانى با او راز گفت، و من نشسته بودم تا آنكه گفتگوى پنهانى آنها تمام شد، آنگاه برخاستم، امام صادق عليه السلام به من فرمود: نزديك مولايت برو و به او سلام كن.
من نزديك رفتم و سلام عرض كردم، او به زبانى فصيح و گويا سلام مرا پاسخ داد و سپس فرمود:
اذهب، فغيّر اسم ابنتك الّتي سمّيتها، فإنّه اسم يبغضه اللَّه.
برو و نامى كه بر دخترت نهاده اى تغيير بده زيرا نامى است كه خداوند از آن نفرت دارد.
و براى من دخترى به دنيا آمده بود و اسم او را «حميراء» گذاشته بودم.
امام صادق عليه السلام فرمود: فرمان او را اطاعت كن تا رستگار شوى، و من نام او را تغيير دادم. [۱]
۴۱۷ / ۲ - روايت شده است كه: به امام صادق عليه السلام عرض كردند: دوستى شما به فرزندت موسى عليه السلام چقدر است؟
فرمود: وددت أن ليس لي ولد غيره حتّى لايشركه في حبّي له أحد.
دوست داشتم غير از او فرزندى نمى داشتم تا در دوستى من با او شركت نمى كرد، و همه محبّت و دوستى من از آنِ او بود. [۱]
۴۱۸ / ۳ - عيّاشى رحمه الله از سليمان بن عبداللَّه نقل مى كند كه گفت: در خدمت حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام بودم زنى را آوردند كه صورتش به پشت برگشته بود.
امام عليه السلام دست راست خود را بر پيشانى او و دست چپ را پشت آن گذاشت سپس صورت او را از طرف راست فشار داد و اين آيه را تلاوت فرمود:
«إنَّ اللَّهَ لايُغَيِّر ما بِقَوْم حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأنْفُسِهِم» [۲] .
«خداوند احوال طايفه اى را تغيير نمى دهد تا آنكه آنها وضع خود را تغيير دهند».
پس به عنايت حضرت صورت به حال اوّل برگشت، آنگاه به او فرمود:
احذري أن تفعلي كما فعلت. مبادا دوباره كارى كه كردى انجام دهى.
حاضرين عرض كردند: اى فرزند رسول خدا! او چه كرده بود؟
فرمود: گناه او پوشيده شده و من از آن پرده برنمى دارم مگر اينكه خودش بخواهد بازگو كند.
آنها از خود آن زن پرسيدند، و او جواب داد: شوهرم زن ديگرى داشت، روزى برخاستم نماز بخوانم با خود گمان كردم كه الآن شوهرم با او است. به دنبال اين فكر به تفحّص پرداختم و
وقتى سركشى كردم هوو را ديدم كه تنها نشسته و شوهرم با او نيست، بر اثر اين سركشىِ بيجا صورتم آنگونه گرديد. [۱]....... #ادامه_دارد
---------
📚منابع:
[۱]: الكافى: ۳۱۰/۱ ح ۱۱، مناقب ابن شهر اشوب: ۲۸۷/۴ سطر آخر، بحار الأنوار: ۷۳/۴۸ ذيل ح ۹۹، كشف الغمّة: ۲۲۱/۲.
[۱]: كشف الغمّة: ۲۰۷/۲، بحار الأنوار: ۲۰۹/۷۸ ح ۷۸.
[۲]: سوره رعد، آيه ۱۱.
[۱]: تفسير عيّاشى: ۲۰۵/۲ ح ۱۸، بحار الأنوار: ۵۶/۶ ح۳، تفسير برهان: ۲۸۴/۲ ح۳، المستدرك: ۴۰۸/۵ ح۲.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_کتاب_نفیس_القطره): #قطره ای از دریای #فضایل اهل #بیت علیهم السلام ✨🍂
#بخش_بیست_و_دوم
#قطره اى از درياى #كمالات و #افتخارات
امام عالِم، ابوابراهيم
حضرت #موسى بن #جعفر، امام #كاظم صلوات اللَّه عليه
السلام🍃🌸🌸
۴۱۹ / ۴ - ابن شهراشوب در كتاب «مناقب» از علىّ بن يقطين نقل كرده است كه گفت: هارون مردى را طلب كرد كه امر حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام را باطل كند و آن حضرت را ساكت نمايد و در ميان مجلس شرمنده سازد.
آنگاه مجلسى را تشكيل داد و افسونگرى براى او آماده كردند، سفره كه گسترانيدند، آن شخص حيله اى بر نان بكار برد بطوريكه وقتى خادم حضرت مى خواست نان بردارد بالا مى پريد، و هارون با اين عمل اظهار خوشحالى و سرور مى كرد و مى خنديد.
امام كاظم عليه السلام كه اين صحنه را مشاهده كرد سر بلند كرد و به عكس شيرى كه بر پرده اى كشيده شده بود اشاره نمود و فرمود:
يا أسد اللَّه خذ عدوّ اللَّه. اى شير خدا! دشمن خدا را بگير.
به محض صدور اين فرمان، آن صورت به شكل شيرى بسيار قوى ظاهر گرديد و آن مرد افسونگر را دريد، هارون و نديمان او غش كردند و با صورت بر زمين افتادند و از وحشت و هراسى كه به آنها دست داد عقل از سر آنها پريد، و چون بعد از مدّتى بهوش آمدند هارون به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عرض كرد: از تو درخواست مى كنم بحقّ من بر تو از اين صورت درخواست كنى كه اين مرد را برگرداند.
امام عليه السلام فرمود: إن كانت عصا موسى ردّت ما ابتلعته من حبال القوم وعصيّهم، فإنّ هذه الصورة تردّ ما ابتلعته من هذا الرجل.
اگر عصاى موسى آن ريسمان هاى ساحران را كه بلعيد برگردانيده بود اين صورت هم اين مردى را كه بلعيده برمى گرداند. [۱]
و آن مؤثّرترين چيز در به هوش آمدن او بود.
۴۲۰ / ۵ - ابن شهراشوب رحمه الله در كتاب «المناقب» و مفيد قدس سره در كتاب «إرشاد» از علىّ بن ابى حمزه بطائنى نقل كرده است كه گفت: روزى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به قصد سركشى از كشتزارى كه در خارج شهر داشتند از مدينه بيرون رفتند و من به دنبال آن حضرت به راه افتادم، آن حضرت بر قاطر و من بر الاغى سوار شده بودم، ناگهان در بين راه به شير درنده اى برخورد كرديم، من از ترس خودم را به كنارى كشيدم، ولى حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام بى مبالات جلو رفتند، ديدم شير براى آن حضرت فروتنى كرد و همهمه اى داشت.
امام عليه السلام مثل كسى كه به همهمه و صداى شير گوش كند توقّف كرد و شير دست خود را بر سرين قاطر گذاشت، من خيلى وحشتزده شده بودم، پس از مدّتى ديدم شير به كنارى رفت و حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام رو به قبله كرد و به دعا پرداخت، لبهاى مبارك خود را حركت داد و كلماتى گفت كه من نفهميدم، آنگاه با دست به شير اشاره فرمود كه برو، شير همهمه اى كرد كه صداى آن را شنيدم و امام عليه السلام آمين گفت.
شير از راهى كه آمده بود برگشت تا از چشمان ما ناپديد گرديد، و امام عليه السلام به راه خود ادامه داد و من به دنبال آن حضرت به راه افتادم، مقدارى كه از آن محلّ دور شديم خود را به امام عليه السلام رساندم و عرض كردم: فدايت شوم، قصّه اين شير چه بود؟ بخدا قسم خيلى بر شما ترسيدم و از رفتار او با شما بسيار تعجّب كردم........ #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۲۹۹/۴، بحار الأنوار: ۴۱/۴۸ ح ۱۷، عيون اخبار الرضا عليه السلام: ۷۸/۱ ح۱، امالى صدوق: ۲۱۲ ح ۲۰ مجلس ۲۹.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_کتاب_نفیس_القطره): #قطره ای از دریای #فضایل اهل #بیت علیهم السلام ✨🍂
#بخش_بیست_و_دوم
#قطره اى از درياى #كمالات و #افتخارات
امام عالِم، ابوابراهيم
حضرت #موسى بن #جعفر، امام #كاظم صلوات اللَّه عليه
السلام🍃🌸🌸
حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود: او نزد من آمد و از سختى زايمان ماده شيرش شكايت كرد و از من درخواست كرد تا دعا كنم خدا مشكل او را آسان كند، من هم برايش دعا كردم و در دلم افتاد كه آنچه به دنيا مى آورد نر خواهد بود، به او گفتم، و او آنگاه دعا كرد كه خداوند تو را حفظ كند و هيچ درنده اى را بر تو و ذريّه و شيعيانت هرگز مسلّط نكند و من به دعاى او آمين گفتم. [۱]
۴۲۱ / ۶ - ابن شهراشوب رحمه الله در كتاب «مناقب» از خالد سمّان نقل كرده است كه گفت: هارون روزى مردى را كه بنام علىّ بن صالح طالقانى بود طلبيد و گفت: تو گفته اى كه ابر تو را برداشته و از چين به طالقان آورده است؟
گفت: بلى، هارون گفت: قصّه ات را بگو و از چگونگى آن ما را باخبر كن.
علىّ بن صالح گفت: مركب من يعنى آن وسيله اى كه بر آن سوار بودم در عمق دريا شكسته شد، بر تخته پاره اى سه روز ماندم و امواج دريا مرا به اين طرف و آن طرف مى كشانيد تا به خشكى انداخت، در آنجا رودهاى جارى و درختان سرسبزى را مشاهده كردم، در سايه درختى خوابيدم، ناگاه صداى ترسناكى شنيدم و هراسناك از خواب بيدار شدم.
دو حيوانى را كه به شكل اسب بودند و نمى توانم آنها را بخوبى توصيف كنم ديدم كه با يكديگر مى جنگند، آنها چون مرا ديدند خود را در ميان دريا انداختند، در اين بين پرنده قوى جثّه اى را ديدم كه نزديكى هاى من در كنار غارى در ميان كوه بر زمين نشست، برخاستم و بطوريكه خود را لابلاى درختان مخفى مى كردم نزديك او رفتم تا او را تماشا كنم، همينكه مرا ديد پرواز كرد، او را تعقيب كردم و به غار نزديكتر
شدم ناگهان صداى تسبيح و تهليل و تكبير و خواندن قرآن بگوشم رسيد.
به درِ غار كه رسيدم كسى مرا از ميان غار صدا زد كه اى علىّ بن صالح طالقانى وارد شو خداى تو را رحمت كند.
من وارد شدم و سلام كردم، مرد بزرگوار و درشت اندام و قوى جثّه اى را كه چشمان سياه زيبائى داشت مشاهده كردم، سلام مرا پاسخ گفت و فرمود: اى علىّ بن صالح! تو از معدن گنجها و مجموعه ارزنده ذخيرهها هستى [۱]، به گرسنگى و تشنگى و ترس امتحان شدى و امروز خداوند به تو رحم كرد و از همه آنها تو را نجات داد، و هر آينه من مى دانم چه ساعتى سوار بر مركب شدى و چه مدّت بعد از آنكه آن وسيله سوارى تو شكست در ميان دريا ماندى و تو را امواج به اين طرف و آن طرف كشيد، و آن وقتى را كه تصميم گرفتى خود را در ميان دريا بيندازى و مرگ را بخاطر ترس زيادى كه به تو دست داده بود اختيار كنى، و وقتى كه نجات يافتى و هنگامى كه آن دو صورت نيكو را مشاهده كردى و زمانى كه به دنبال آن پرنده اى كه فرود آمده بود رفتى و چون تو را ديد به آسمان پرواز كرد، اكنون بيا و اينجا بنشين خدا ترا رحمت كند.
چون اين گفتار را از او شنيدم عرض كردم: ترا بخدا چه كسى تو را از احوال من باخبر نمود؟ فرمود:
آن كس كه از پنهان و آشكار باخبر است و كسى كه تو را مى بيند وقتى كه بپا مى خيزى، و از جابجائى تو در ميان سجده كنندگان آگاه است.
سپس فرمود: تو گرسنه هستى، و كلماتى گفت كه من فقط حركت لبهاى او را مشاهده كردم ناگهان سفره غذائى كه بر آن پارچه اى كشيده شده بود حاضر شد، روپوش آن را كنار زد و فرمود: بيا از آنچه خداوند روزى تو نموده است بخور.
غذايى خوردم كه پاكيزه تر و خوشمزه تر از آن نديده بودم، سپس آبى
به من نوشانيد كه لذيذتر و گواراتر از آن نياشاميده بودم، سپس دو ركعت نماز خواند و به من فرمود: اى على! آيا دوست دارى به شهر خودت برگردى؟
عرض كردم: چه كسى مرا برمى گرداند؟
فرمود: به احترام دوستان خود اين كار را براى آنها انجام مى دهيم.
بعد از آن دعاهايى خواند و دست خود را بالا برد و فرمود: فوراً، فوراً....... #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۲۹۸/۴، الإرشاد: ۳۱۵، الخرائج: ۶۴۹/۲ ح ۱، بحار الأنوار: ۵۷/۴۸ ح ۶۷.
[۱]: كنوز و گنج هاى طالقان در روايات فراوانى ياد شده و اوصاف آنها بيان گرديده است.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_کتاب_نفیس_القطره): #قطره ای از دریای #فضایل اهل #بیت علیهم السلام ✨🍂
#بخش_بیست_و_دوم
#قطره اى از درياى #كمالات و #افتخارات
امام عالِم، ابوابراهيم
حضرت #موسى بن #جعفر، امام #كاظم صلوات اللَّه عليه
السلام🍃🌸🌸
بعد از آن دعاهايى خواند و دست خود را بالا برد و فرمود: فوراً، فوراً.
ناگهان ابرهايى پراكنده بر در غار سايه افكندند، هر ابرى كه نزديك مى شد عرض مى كرد:
السّلام عليك يا وليّ اللَّه وحجّته. سلام بر تو اى ولىّ خدا و اى حجّت پروردگار!
آن حضرت جواب مى داد: و بر تو سلام و رحمت و بركات او باد، اى ابرى كه شنونده و فرمانبردار هستى.
سپس سئوال مى فرمود كه كجا مى خواهى بروى؟ مى گفت: به فلان سرزمين. از او سئوال مى فرمود: ابر رحمت هستى يا خشم و غضب؟ جواب را پاسخ مى داد و مى رفت. تا ابر زيبا و روشنى آمد و مثل ديگران به حجّت خداوند سلام عرض كرد، به آن فرمود: و سلام بر تو باد اى ابر شنونده و فرمانبردار! كدام سرزمين را اراده كرده اى؟ عرض كرد: طالقان.
فرمود: براى نزول رحمت هستى يا غضب؟ عرض كرد: براى رحمت، فرمود: اين شخص را امانت نزد تو مى سپارم، او را بردار و با خود ببر.
عرض كرد: شنيدم و اطاعت مى كنم.
فرمود: بر روى زمين قرار بگير، فوراً بر زمين فرود آمد. آنگاه بازوى مرا گرفت و مرا بر آن نشانيد.
در اين هنگام عرض كردم: تو را به خداوند بزرگ و به خاتم پيامبران حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم و سرور اوصياء حضرت على عليه السلام و به امامان معصوم عليهم السلام سوگند مى دهم كه خودت را معرّفى كن و به من بگو چه كسى هستى؟ بخدا قسم مقام والا و شأن عظيمى به تو بخشيده شده است.
فرمود:
ويحك يا عليّ بن صالح ؛ إنّ اللَّه لايخلي أرضه من حجّة طرفة عين، إمّا باطن وإمّا ظاهر، أنا حجّة اللَّه الظاهرة وحجّته الباطنة، أنا حجّة اللَّه يوم الوقت المعلوم، و أنا المؤدّي الناطق عن الرسول، أنا في وقتي هذا موسى بن جعفرعليهما السلام.
واى بر تو اى على ّ بن صالح! خداوند هيچگاه و لو لحظه اى زمين خود را خالى از حجّت نمى گذارد، حجت او يا پنهان است و يا آشكار. من حجت آشكار خداوندم و حجت پنهانى او هستم، من حجّت خدا هستم تا آن روز معلوم و معيّن شده، و من سخنگوى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و رساننده پيغام او هستم، من در اين زمان موسى بن جعفرم.
پس امامت او و امامت پدران بزرگوارش را يادآور شدم. و او ابر را دستور بالا رفتن داد، ابر شروع به پرواز كرد، بخدا قسم هيچگونه ناراحتى و دردى احساس نكردم و هرگز دچار وحشت نشدم، و مرا به چشم بهم زدنى به طالقان رسانيد و در همان خيابانى كه اهل و عيال من آنجا بودند و محلّ سكونت من بود سالم بر زمين گذاشت.
رشيد كه گفتار او را شنيد دستور كشتن او را صادر كرد و گفت: اين فضيلت موسى بن جعفر عليهما السلام را كسى نشنود. [۱]
۴۲۲ / ۷ - سيّد هاشم بحرانى رحمه الله در كتاب «مدينة المعاجز» از كتاب «عيون المعجزات» از محمّد بن علىّ صوفى نقل كرده است كه گفت:
ابراهيم شتربان از علىّ بن يقطين كه وزير دربار بود اجازه ملاقات خواست، و او اجازه اش نداد، در همان سال كه براى انجام حجّ سفر كرده بود، در مدينه از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام اجازه ملاقات خواست، امام عليه السلام به او اجازه نداد، فرداى آن روز وقتى علىّ بن يقطين آن حضرت را ديد به ايشان عرض كرد:...... #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۳۰۱/۴، بحار الأنوار: ۳۹/۴۸ ح ۱۶، مدينة المعاجز: ۴۲۷/۶ ح ۱۵۰.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_کتاب_نفیس_القطره): #قطره ای از دریای #فضایل اهل #بیت علیهم السلام ✨🍂
#بخش_بیست_و_دوم
#قطره اى از درياى #كمالات و #افتخارات
امام عالِم، ابوابراهيم
حضرت #موسى بن #جعفر، امام #كاظم صلوات اللَّه عليه
السلام🍃🌸🌸
فرداى آن روز وقتى علىّ بن يقطين آن حضرت را ديد به ايشان عرض كرد:
اى سرور من! از من چه گناهى سر زده است كه مرا از ديدار خود محروم كرديد؟
فرمود: حجبتك لأنّك حجبت أخاك إبراهيم الجمّال، وقد أبى اللَّه أن يشكر سعيك حتّى يغفر لك إبراهيم الجمّال.
تو را راه ندادم زيرا برادرت ابراهيم شتربان را راه ندادى، و خداوند حجّ تو را قبول نمى كند تا اينكه تو را ببخشد.
عرض كردم: اى سرور و مولاى من، ابراهيم جمّال در كوفه است و من در مدينه، و اكنون به او دسترسى ندارم.
فرمود: هنگامى كه شب فرا رسيد بدون اينكه كسى از اطرافيان و غلامانت بفهمد كنار بقيع برو، در آنجا اسبى زين كرده آماده است، آن را سوار شو، تو را به مقصد مى رساند.
مى گويد: طبق فرمان امام عليه السلام در تاريكى شب كنار بقيع رفت و اسبى را كه آماده بود سوار شد، براى مدّت كوتاهى او را در كنار خانه ابراهيم جمّال بر زمين نهاد، در را كوبيد و گفت: من علىّ بن يقطين هستم.
ابراهيم از داخل خانه صدا زد: علىّ بن يقطين درب خانه من چه مى كند؟
گفت: فلانى كار بزرگى مرا به اينجا كشانيده است، اجازه بده وارد شوم، وقتى به درون خانه رفت به او گفت: اى ابراهيم! مولايم از پذيرفتن من خوددارى كرده است تا اينكه تو مرا ببخشى.
ابراهيم گفت: خداوند تو را ببخشد.
علىّ بن يقطين او را قسم داد پاى خود را بر صورت من بگذار، ابراهيم حيا كرد و از اين كار خوددارى نمود، دوباره او را قسم داد و اصرار كرد.
ابراهيم پايش را بر صورت علىّ بن يقطين نهاد و او مى گفت: خدايا تو شاهد باش، سپس از خانه او خارج گرديد و سوار بر اسب شد و برگشت، و همان شب او را در مدينه به سراى حضرت موسى بن جعفرعليهما السلام رسانيد،
و چون اجازه ورود طلبيد، امام عليه السلام فوراً او را راه دادند و به خدمت پذيرفتند. [۱]
۴۲۳ / ۸ - كراجكى قدس سره از جميل بن درّاج نقل كرده است كه گفت:
به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عرض كردم: براى مردم تفسير جابر را بازگو كنم؟
فرمود: به آنها كه پست و فرومايه اند مگو، مبادا آن را پخش كنند، آيا اين آيه را خوانده اى؟ «إنَّ إلَيْنا إيابَهُم × ثُمَّ إنَّ عَلَيْنا حِسابَهُم» [۲] .
عرض كردم: بلى. فرمود:
إذا كان يوم القيامة وجمع اللَّه الأوّلين والآخرين ولّانا حساب شيعتنا فما كان بينهم وبين اللَّه حكمنا على اللَّه فيه فأجاز حكومتنا، وما كان بينهم وبين الناس استوهبناه منهم فوهبوه لنا، وما كان بيننا وبينهم فنحن أحقّ من عفى وصفح.
هنگامى كه قيامت فرا رسد و خداوند همه خلايق را گرد آورد، حساب شيعيان را به ما واگذار نمايد [۳] آنگاه ما نسبت به اختلافى كه بين آنها و خداوند است ميانجيگرى مى كنيم و خداوند را راضى مى گردانيم، و نسبت به اختلافى كه بين آنها و مردم است از مردم طلب بخشش مى كنيم و آنها شيعيان را بخاطر ما مى بخشند و نسبت به اختلافى كه بين ما و آنها است ما سزاوارتريم كه آنها را بخشيده و از حقّ خود صرف نظر كنيم. [۴]
و نظير اين روايت را كلينى رحمه الله در كتاب كافى نيز ذكر كرده است. [۵]...... #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۱]: عيون المعجزات: ۱۰۰، بحار الأنوار: ۸۵/۴۸ ح ۱۰۵.
[۲]: سوره غاشية، آيه ۲۶ ۲۵.
[۳]: همان طور كه در زيارت جامعه به آن بزرگواران خطاب كرده و عرض مى نماييم: «وإياب الخلق إليكم وحسابهم عليكم» «بازگشت خلق به سوى شما و حساب ايشان با شما است»، زيرا ايشان عهده دار امر و نهى الهى در دنيا و آخرت هستند، در حالى كه اختيار همه امور به دست خداست و او براى هر يك از بندگانش كه بخواهد آن را قرار مى دهد.
[۴]: تأويل الآيات: ۷۸۸/۲ ح ۷، بحار الأنوار: ۵۰/۸ ح ۵۷، و ۲۶۷/۲۴ ح ۳۴، تفسير برهان: ۴۵۶/۴ ح ۶.
[۵]: الكافى: ۱۵۹/۸ ح ۱۵۴، بحار الأنوار: ۳۳۷/۷ ح ۲۴.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#ترجمه_کتاب_نفیس_القطره): #قطره ای از دریای #فضایل اهل #بیت علیهم السلام ✨🍂
#بخش_بیست_و_دوم
#قطره اى از درياى #كمالات و #افتخارات
امام عالِم، ابوابراهيم
حضرت #موسى بن #جعفر، امام #كاظم صلوات اللَّه عليه
السلام🍃🌸🌸
۴۲۴ / ۹ - شيخ مفيد قدس سره در كتاب «إختصاص» از حمزة بن عبداللَّه جعفرى نقل كرده است كه گفت: روى كاغذى نوشتم: «همانا دنيا براى امام عليه السلام همانند قطعه گردوئى نمايان مى گردد»، و آن را به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام تقديم نمودم و عرض كردم: فدايت شوم، ياران و دوستان ما حديثى را روايت كرده اند، من آن را انكار نكردهام ولى دوست دارم از خود شما بشنوم.
امام عليه السلام نگاهى به آن نوشته فرمود و سپس آن را پيچيد، من گمان كردم كه بر او ناگوار آمده است، فرمود:
هو حقّ فحوّله في أديم.
آنچه نوشته شده حقّ است، پس آن را به پوست منتقل كن [۱] . [۲]
۴۲۵ / ۱۰ - محمّد بن جرير طبرى رحمه الله از ابراهيم بن اسود نقل كرده است كه گفت: حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام را ديدم كه به آسمان بالا رفت، و وقتى فرود آمد حربه اى از نور بهمراه داشت و فرمود:
أتُخوّفونني بهذا؟! - يعني الرشيد - لو شئت لطعنته بهذه الحربة.
آيا مرا به اين شخص - يعنى رشيد - مى ترسانيد، اگر بخواهم او را با اين حربه زخمى و مجروح مى سازم.
و چون اين خبر به رشيد رسيد سه بار بيهوش شد و آن حضرت را آزاد كرد. [۳]
۴۲۶ / ۱۱ - و نيز از احمد تبّان نقل كرده است كه گفت: در بستر خود خوابيده بودم كه ناگاه احساس كردم كسى با پايش به من مى زند و مى گويد: فلانى،
اين طرز خوابيدن شيعه و پيرو آل محمّد عليهم السلام نيست.
هراسناك از جا برخاستم، او مرا در برگرفت، نگاه كردم ديدم حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام است، به من فرمود:
اى احمد! براى نماز وضو بگير.
وقتى وضو گرفتم دست مرا گرفت و از درِ خانه خارج كرد، با آنكه در بسته بود نمى دانم او چگونه و از كجا مرا خارج كرد؟ در بيرون خانه ديدم شترى بسته شده و براى ايشان آماده است ريسمان آن را باز كرد و بر آن سوار شد، مرا هم در در رديف خود نشانيد، مدّت كوتاهى كه راه برد در محلّى مرا پياده كرد و فرمود:
اينجا بيست و چهار ركعت نماز بخوان، سپس فرمود: اى احمد! آيا مى دانى در چه مكانى هستى؟ عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او بهتر مى دانند.
فرمود: اين قبر جدّم حسين بن على عليهما السلام است.
سپس سوار مركب شد و مرا پشت سر خود نشانيد، راه كمى كه رفت وارد كوفه شد، ديدم سگها و نگهبانان همگى ايستاده اند امّا گويا چيزى نمى بينند، مرا وارد مسجد كرد و فرمود:
هفده ركعت نماز در آنجا بخوان، و پس از آن سئوال فرمود: آيا مى دانى اينجا كجا است؟
عرض كردم: نه، فرمود: اين مسجد كوفه است و اين بيت الطشت است.
سپس سوار شد و مرا سوار كرد و مقدرا كمى كه راه پيمود مرا پياده كرد و فرمود: در اينجا نيز بيست و چهار ركعت نماز بخوان، و بعد از آن سئوال كرد: اى احمد! آيا مى دانى اينجا كجا است؟....... #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۱]: علاّمه مجلسى رحمه الله در بيان اين جمله مى نويسد: همانا امام عليه السلام به او فرمود: اين نوشته را به پوست منتقل كن يعنى آن را روى پوست دبّاغى شده بنويس تا دوام آن بيشتر باشد.
[۲]: الإختصاص: ۲۱۷، بصائر الدرجات: ۴۰۸ ح۴، بحار الأنوار: ۱۴۵/۲ ح ۱۲، و ۳۶۸/۲۵ ح ۱۲.
[۳]: نوادر المعجزات: ۱۶۳ ح۴، دلائل الإمامة: ۳۲۲ ح ۱۵، مدينة المعاجز: ۲۰۱/۶ ح ۱۵.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫