🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_هشتم
امام #حسن عسکری علیه السلام از دیدگاه #دوست و #دشمن 🍃🔹🔹
یکی از دشمنان سر سخت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به نام احمد بن عبیدالله [۱]، میگوید:
من در سامرا کسی را در وقار، پاکدامنی و بزرگواری همانند حسن عسکری باشد، ندیدم. او نزد همگان محترم و بر همه کس مقدم بود.
روزی در مجلس پدرم بودم که برای رسیدگی به شکایات مردم نشسته بود، ناگهان دربان وارد شد و گفت:
ابن الرضا [۲] بر در خانه منتظر است. پدرم با صدای بلند گفت:
اجازه بدهید وارد شود.
در این حال جوان خوش اندام، بسیار زیبا، با هیبت و جلالت خاصی وارد شد.
پدرم از جا برخاست و به استقبالش میرفت، او را در آغوش گرفت، صورت و شانههای او را بوسید و روی فرش نماز خود
نشانید و خودش در کنارش نشست و با او به صحبت پرداخت و مرتب میگفت:
پدر و مادرم به فدایت! جانم به قربانت!
من از دیدن این جریانها خیلی تعجب کردم که این، چه کسی است این گونه مورد احترام پدرم است! در همین وقت دربان وارد شد و گفت:
موفق آمد. [۱]
هر وقت موفق پیش پدرم میآمد، از هنگام ورودش نگهبانان و فرماندهان بین در و جایگاه پدرم به صف میایستادند تا موفق از حضور پدرم خارج گردد. پدرم که فهمید موفق میآید به حضرت عسکری گفت:
فدایت شوم! اگر میل دارید اکنون تشریف ببرید.
سپس به خدمتکاران گفت:
ایشان را پشت صف ببرید تا امیر (موفق) او را نبیند.
حضرت عسکری برخاست که برود پدرم از جا حرکت کرد، او را در آغوش گرفت و صورتش را بوسید. سپس آن جناب تشریف بردند. من به نگهبانان گفتم:
وای بر شما! این چه کسی بود که پدرم این گونه بر او احترام کرد؟
گفتند:
او یکی از علویان و نامش حسن بن علی معروف به ابن الرضا است.
تعجب من افزون تر گردید. از آن وقت در مورد او با ناراحتی و اندیشه به سر میبرم و درباره رفتار پدرم با او فکر میکردم، تا شب شد. پدرم عادت داشت هر شب پس از نماز عشا مینشست و به کارهای مردم رسیدگی میکرد. من نزد پدرم آمدم و در مقابلش نشستم. روی به من کرد و گفت:
احمد! کاری داری؟
گفتم:
آری، اگر اجازه دهید از شما سؤالی دارم.
گفت:
بگو! اجازه داری هر چه مایلی بپرس!
گفتم:
پدر جان! این فرد که امروز با او چنین رفتار کردی و مرتب میگفتی: جان فدایت و آن همه تجلیل و احترام از او به عمل آوردی، چه کسی بود؟
گفت:
فرزندم! او پیشوای رافضیان (شیعیان) معروف به ابن الرضا است
سپس سکوت کرد و پس از لحظاتی گفت:
پسرم! اگر خلافت از دست بنی عباس خارج گردد، هیچ کس از بنی هاشم سزاوارتر از او برای خلافت نیست. به خاطر فضل، بزرگواری، زهد، پارسایی، اخلاق پسندیده و شایستگی که او دارد.
ای کاش پدرش را میدیدی که شخص بسیار بزرگوار و با عظمت بود.
من پس از شنیدن این حرفها از پدرم بیشتر ناراحت و عصبانی شدم و از آن وقت جز، جستجو از وضع آن جنایت کار دیگری نداشتم و از هر کس که در مورد او تحقیق میکردم، دوست و دشمن، همه از فضایل و مناقب و بزرگواری او سخن میگفتند و او را پیشوای رافضیان میدانستند.
بدین جهت بیش از پیش عظمت او در نظرم افزون میگشت. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۸۸. احمد بن عبیدالله از طرف خلیفه وقت مسئول اخذ خراج قم بود.
[۲]: ۸۹. به امام جواد، امام هادی و امام عسکری ابن الرضا گفته میشد.
[۱]: ۹۰. موفق برادر خلیفه معتمد علی الله بود و سمت فرماندهی لشکر را داشت و آدم خطرناک و ضد اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود.
[۱]: ۹۱. ب: ج، ۵، ص ۳۲۵.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام
💫 @ya_amiralmomenin110 💫