🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_یکم
#تلاش در راه #زندگی 🔸🍃
عمربن مسلم یکی از یاران امام صادق علیه السلام بود. مدتی گذشت، خدمت حضرت نیامد، امام جویای حال او شد، عرض کردند:
او تجارت را ترک کرده و مشغول عبادت است.
حضرت فرمود:
وای بر او آیا نمی داند کسی که در طلب روزی کوشش نکند دعایش مستجاب نمی شود؟ سپس فرمود:
گروهی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که آیه (و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزیه من حیث لایحتسب) [۱] نازل شد درها را به روی خود بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند: خداوند روزی ما را عهده دار شده!
این قضیه به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید حضرت فرمود:
هر کس چنین کند دعایش مستجاب نمی شود، لذا شما باید در راه زندگی سعی و تلاش کنید. [۲]
#عمل بدون #تقوا 🔹🍃
مفضل میگوید:
در محضر امام صادق علیه السلام بودم، سخن از چگونگی اعمال به میان آمد.
من گفتم:
عمل من چه مقدار کم است؟
حضرت فرمود:
ساکت باش! از خداوند آمرزش بخواه!
آن گاه فرمود:
عمل کم با پرهیزگاری، بهتر از عمل بسیار بدون پرهیزگاری است.
گفتم:
عمل بسیار بدون پرهیزگاری چگونه میشود؟
فرمود:
مانند عمل کسی که به مردم غذا میدهد، به همسایگانش محبت میکند و در خانه اش به روی مردم باز است، ولی هنگامی که در
معرض کار حرام قرار میگیرد از آن خودداری نمی کند و مرتکب حرام و گناه میشود.
بلی! این است نمونه عمل بدون تقوا.
اما شخص دیگری نیز هست که کارهای نیک (غذا دادن، مهربانی به همسایه و... ) انجام نمی دهد، ولی اگر کار حرامی برایش پیش آمد، خویشتن داری نموده، مرتکب کار حرام و گناه نمی گردد، البته شخص دومی بهتر از اولی است. [۱]
#پندهای #حکمت آمیز 🔹🌼
عنوان بصری میگوید:
از امام صادق علیه السلام خواستم به من پند و اندرز بدهند. فرمود:
- تو را به انجام نه چیز سفارش میکنم، آن سفارشها نه تنها برای شما بلکه به همه کسانی است که میخواهند در راه خداوند قدم بردارند و از خداوند میخواهم تو را نیز در انجام آنها یاری فرماید.
سه تای آنها در تهذیب اخلاق و تربیت نفس است.
و سه تای دیگر در صبر و شکیبایی است.
و سه تای هم در علم و دانش است.
به آنها مواظب باش هرگز آنها را سبک مشمار!
عنوان بصری میگوید:
خود را برای یاد گرفتن آنها آماده کردم.
آن گاه امام علیه السلام فرمود:
اما آن سه چیز که در ریاضت و تهذیب نفس است، عبارتند از:
۱. بپرهیز! از خوردن چیزی که به آن میل نداری. زیرا باعث
نادانی و کودنی میگردد.
۲. هرگز غذا نخور! مگر وقتی که گرسنه هستی.
۳. همواره غذای حلال بخور! و هنگام خوردن نام خدا را ببر! (بسم الله بگو! )
همواره فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله را در نظر داشته باش! که درباره مذمت پرخوری فرمود:
انسان هیچ ظرفی را پر نکرده که بدتر از شکم باشد.
چنانچه به میل غذا ناگزیری، شکم را سه قسمت کن! یک قسمت آن را به خوراک و یک قسمت دیگرش را به نوشیدنی و قسمت سومش را برای نفس کشیدن اختصاص بده!
اما آن سه چیز که در حلم و بردباری است، عبارتند از:
۱. هرگاه کسی به تو گفت:
اگر یک حرف دشنام و ناسزا بگویی در مقابل ده تا میشنوی، تو در جواب بگو:
اگر ده تا سخن زشت بگویی یک حرف از من نخواهی شنید.
۲. هرگاه کسی تو را فحش داد و بد گفت، در پاسخ بگو:
اگر آنچه را که گفتی راست است از خداوند میخواهم مرا ببخشد و از تقصیراتم بگذرد و اگر آنچه را که گفتی دروغ است و ابدا در من نیست از خداوند میخواهم تو را ببخشد.
۳. هر کس تو را وعده فحش و دشنام داد، تو به او وعده پند و
اندرز و احترام بده!
و اما آن سه چیز که در علم و دانش است، عبارتند از:
۱. آنچه را که نمی دانی از دانشمندان بپرس و بپرهیز از این که پرسش تو به قصد اذیت و یا امتحان آنان باشد.
۲. در هیچ چیز تنها را رأی و عقیده خود عمل نکن (با مشورت کارها را انجام بده) و در تمام کارها اجانب احتیاط را رعایت کن!
۳. از فتوی دادن فرار کن همانندی که از شیر فرار میکنی و خودت را پلی برای سود و زیان مردم قرار نده!
امام صادق علیه السلام پس از بیان این پند و موعظههای حکمت آمیز، به عنوان بصری فرمود:
حقا تو را نصیحت کردم، بلند شو برو! وقت عبادت من است، وقتم را بیشتر از این نگیر! زیرا من بر نفس خود تنگ نظرم و حاضر نیستم وقت خود را تلف کرده و بیهوده بگذرانم و سلام و رحمت خداوند بر کسی باد که از ارشاد و راهنمایی پیروی میکند. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۶۲. هر کس تقوای الهی را پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد. طلاق: آیه (۲-۳).
[۲]: ۶۳. ب: ج ۲۲، ص ۱۳۱.
[۱]: ۶۴. ب: ج ۷۰، ص ۱۰۴.
[۱]: ۶۵. ب: ج ۱، ص ۲۲۶.
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_دوم
#یکصد رحمت #میان دو #انگشتان 🍂🌼
اسحاق بن عمار میگوید:
من در کوفه ثروتمند شده بودم. از برادران دینی بسیار نزد من میآمدند ترسیدم در میان مردم شرمنده شوم به غلام خود دستور دادم هرگاه یکی از برادران دینی آمد و مرا خواست بگو ایشان اینجا نیست.
در همان سال به مکه رفتم. خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و سلام کردم حضرت با سنگینی و گرفته خاطر، جواب سلام داد.
گفتم:
فدایت شوم! چرا از من روی گردانی و به من کم لطف هستید؟
فرمود:
به خاطر این که شما روش خود را نسبت به مؤمنان تغییر داده اید.
گفتم:
فدایت گردم! از این که زیاد مشهور شوم، ترسیدم و چنین کاری کردم. خدا میداند به آنها شدیدا علاقمندم.
حضرت فرمود:
ای اسحاق! از زیادی مؤمنان هرگز ناراحت نباش! زیرا هرگاه دو نفر مؤمن با یکدیگر ملاقات کرده و دست بدهند. خداوند یکصد رحمت در میان دو انگشتانشان قرار میدهد که نود و نه رحمت از آن مخصوص کسی است که برادر دینی خود را بیشتر دوست میدارد و هر کدام نسبت به رفیقش بیشتر محبت کند او بیشتر مورد توجه الهی قرار میگیرد.
هرگاه برای رضای خدا همدیگر را به آغوش گیرند رحمت خداوند آنان را میپوشاند و به آنان گفته میشود:
شما آمرزیده شدید، بار دیگر همدیگر را به آغوش بگیرید.
هرگاه خواستند صحبت کنند، فرشتگان به یکدیگر گویند از این دو نفر دور شویم شاید راز دلی دارند و خداوند نمی خواهد از راز دل آنها باخبر شویم.
اسحاق میگوید:
عرض کردم ممکن است آن دو فرشته نویسنده اعمال فاصله بگیرند و در نتیجه سخنان ما را نشنوند و ننویسند. با این که خداوند میفرماید:
(ما یلفظ من قول الا الدیه رقیب و عتید) [۱]:
انسان سخن نمی گوید مگر این که دو ملک رقیب و عتید برای
ضبط گفتارشان آماده هستند.
حضرت صادق علیه السلام با شنیدن این سخن آهی کشید و به شدت گریست به طوری که اشک دیدگانش محاسن آن حضرت را تر نمود و فرمود:
ای اسحاق! اگر آن دو فرشته نشنوند و ننویسند، خداوند آگاه بر گفتار ماست.
ای اسحاق! از خدا بترس! آن چنان که او را میبینی و اگر تو او را نمی بینی، او تو را میبیند و اگر شک کنی در اینکه او تو را نمی بیند کافر شده ای و اگر یقین داشته باشی خداوند تو را میبیند باز مرتکب گناه شوی در چنین صورت او را پست ترین بینندگان قرار داده ای که حیا نمی کنی. [۱]
#تولد و #شهادت امام #کاظم علیه السلام🍃🌸
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرزند اما صادق علیه السلام در سال ۱۲۸ هجری در ابوأ [۱]، هفتم به دنیا آمد.
و در سال ۱۸۳، بیست و پنجم رجب به شهادت رسید.
بعضی پنجم رجب سال ۱۸۳ را گفته اند.
هنگام شهادت ۵۵ سال داشت.
مادرش کنیزی به نام حمیده بربریه بود [۲] او را حمیده پاک نهاد میگفتند. مدت امامت آن حضرت ۳۵ سال بود.
و در بیست سالگی به امامت رسید.
حضرت در اواخر خلافت منصور دوانقی، به امامت رسید پس از او پسرش مهدی ده سال حکومت کرد بعد از مهدی پسرش هادی (به نام موسی بن محمد) یک سال و یک ماه زمامدار بود.
سپس حکومت در اختیار هارون پسر محمد که مشهور به رشید بود قرار گرفت.
پانزده سال از حکومت هارون میگذشت امام موسی بن جعفر علیه السلام در زندان سندی بن شاهک (به دستور هارون) مسموم شد و به شهادت رسید. و در مدینة السلام (بغداد) (که اکنون کاظمین گفته میشود) در قبرستان معروف به قبرستان قریش دفن گردید. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۶۶. انسان هیچ سخنی نمی گوید مگر این که در کنار او دو فرشته رقیب و عتید حاضرند.
[۱]: ۶۷. ب: ج ۷۶، ص ۲۱.
[۱]: ۶۸. ابوأ دهی است بین مکه و مدینه که حضرت آمنه مادر پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا دفن شده است.
[۲]: ۶۹. برای آگاهی بیشتر از حال این بانوی گرامی، به جلد دوم، داستان ۳۷ مراجعه شود.
[۱]: ۷۰. ب: ج ۴۸، ص ۱.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_سوم
#نشانههای رسالت و #امامت در تولد #نور 🔸🍃🍃
ابو بصیر میگوید:
در آن سالی که موسی بن جعفر چشم به جهان گشود، من همراه امام صادق علیه السلام برای انجام مراسم حج به سوی مکه حرکت کردیم، به ابوا که رسیدیم امام صادق علیه السلام برای ما صبحانه آورد، هنگامی که آن حضرت به اصحابش غذا میداد همیشه سفره ای عالی و غذای فراوان تهیه میکرد. ما مشغول خوردن صبحانه بودیم که فرستاده حمیده (همسر امام صادق) آمد و گفت: حمیده میگوید:
حالت زایمان به من رخ داده و شما فرموده اید هنگام تولد این فرزندم. بدون اطلاع من کاری انجام نده (اینک جریان را به اطلاع میرسانم).
امام صادق علیه السلام بی درنگ از جا برخاست و همراه فرستاده حمیده رفت، طولی نکشید حضرت برگشت.
اصحاب گفتند:
خدا تو را خوشحال کند و ما را فدایت نماید، قضیه حمیده چه شد؟
امام فرمود:
خداوند حمیده را سلامت نگه داشت و به من فرزندی عنایت فرمود، که بهترین مخلوق روی زمین است، و حمیده درباره آن نوزاد جریانی را نقل نمود که گمان میکرد من آن را نمی دانم و حال آنکه من به آن از او آگاهتر بودم.
گفتم: فدایت شوم حمیده چه گفت؟
امام صادق علیه السلام فرمود: حمیده گفت:
وقتی که آن نوزاد به دنیا آمد دست هایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد.
من به حمیده گفتم:
این کار نشانه پیامبر صلی الله علیه و آله و نشانه جانشین بعد از او است. (همه امامان هنگام تولد این نشانهها را دارند)... [۱]
#خطر همکاری با #ستمگران 🔹🍂🍂
زیاد بن ابی سلمه که با دستگاه هارون الرشید ارتباط داشت، میگوید:
روزی خدمت امام کاظم علیه السلام رسیدم، فرمود:
زیاد! شنیدهام تو برای سلطان (هارون الرشید) کار میکنی و با آنان همکاری داری؟
گفتم: آری!
فرمود: چرا؟
گفتم:
من آدم آبرودار هستم و نیز عیالمند و تهی دست میباشم. جهت تأمین مخارج زندگی برای آنها کار میکنم.
امام فرمود:
زیاد! اگر من از بلندی بیفتم و قطعه قطعه شوم، برایم بهتر از آن است که عهده دار کاری از کارهای آنها (ظالمان) باشم و یا قدمی روی فرش آنها بگذارم. مگر در یک صورت، میدانی آن چه صورت است؟
گفتم: فدایت شوم نمی دانم.
فرمود: با آنان همکاری نمی کنم، مگر در چند مورد:
۱. غم از دل مؤمنی بردارم.
۲. یا ناراحتی او را برطرف کنم.
۳. یا قرضش را ادا نمایم.
زیاد! کمترین کاری که خداوند با یاوران ستمگران انجام میدهد، این است که آنها را در خیمه آتشین قرار میدهد تا از حساب اهل محشر فارغ گردد.
ای زیاد! هرگاه متصدی شغلی از شغلهای آنها شدی به برادرانت نیکی کن! تا جبران گناهانت را بکند...
وقتی که خود را صاحب قدرت بر مردم مشاهده کردی بدان! خداوند نیز فردای قیامت بر تو قدرت دارد و توجه داشته باش نیکیهای تو میگذرد و ممکن است آنها نیکی هایت را فراموش کنند ولی برای فردای قیامت تو، همان نیکیها خواهد ماند. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۷۱. ب: ج ۴۸، ص ۲.
[۱]: ۷۲. ب: ج ۴۸، ص ۱۷۲.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_چهارم
#راه شناخت #امامان 🍂🔸
حمیری میگوید:
روزی خدمت امام موسی کاظم علیه السلام رفتم، گفتم:
فدایت شوم امام را چگونه میتوان شناخت؟
فرمود:
با چند صفت:
۱. پدر او مردم را به امامت او خبر دهد.
۲. او را به مقام امامت نصب کند و معرفی کند مردم او را بشناسند و حجت بر آنان تمام شود، چنانچه پیغمبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را به امامت نصب کرد و او را به مردم معرفی نمود.
۳. هر چه از او بپرسند جواب بگوید، عاجز نشود.
۴. اگر نپرسند، خودش بیان کند.
۵. مردم را از آینده خبر دهد.
۶. همه زبانها را بداند و با هر زبانی بخواهد با مردم سخن بگوید.
سپس فرمود:
بنشین تا از علامت امامت خود به تو نشان دهم تا خاطر جمع شوی.
در این حال مرد خراسانی وارد شد و به عربی از حضرت سؤالی کرد، حضرت به فارسی پاسخ سخنش را داد.
خراسانی گفت:
من خواستهام را به فارسی نگفتم، به گمانم تو نمی دانی!
فرمود:
سبحان الله! اگر من نتوانم به زبان تو جواب دهم زیادتی بر تو خواهم داشت؟
آن گاه به من فرمود:
زبان هیچ یک از مردم و زبان مرغان و حیوانات و هر صاحب روحی بر امام مخفی نیست، همه را میداند و با این علامتها میتوان امام را شناخت، چنانچه این صفتها در او نباشد او امام نیست. [۱]
#مناظره امام #رضا علیه السلام 🍃🔹
امام رضا علیه السلام به ابن رامین (فقیه) فرمود:
ابن رامین! آن وقت که پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه خارج شد، کسی را جای خود نگذاشت؟
ابن رامین: چرا علی را جای خود گذاشت.
امام رضا علیه السلام: پس چرا به اهل مدینه نفرمود خودتان کسی را انتخاب کنید، چون انتخاب شما خطا نمی شود.
ابن رامین: حضرت پیامبر چون نگران بود اختلاف و درگیری در میان مردم بیفتد.
امام: خوب چه عیبی داشت، اگر هم اختلافی رخ میداد، هنگامی که از مسافرت به مدینه بر میگشت آن را اصلاح مینمود.
ابن رامین: البته عمل آن حضرت که خود جانشین تعیین فرمود، با محکم کاری مناسب تر و منطقی تر بود.
امام: بنابراین برای پس از مرگ خود نیز حتما کسی را جای خود قرار داده است؟
ابن رامین: نه!
امام: آیا مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟
سفر دنیا کوتاه است و سفر مرگ طولانی و ابدی. پس چگونه شد که هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشین تعیین نکرد - اما در مسافرت چند روزه دنیا خاطر جمع نبود - جانشین تعیین کرد - با این که خود آن حضرت زنده بود و میتوانست اختلافات را اصلاح نماید.
ابن رامین در مقابل سخنان منطقی امام علیه السلام نتوانست حرفی بگوید و ساکت شد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۷۳. ب: ج ۲۵، ص ۱۳۳ و ۱۴۱ با اندکی تفاوت.
[۱]: ۷۴. ب: ج ۲۳، ص ۷۵.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_پنجم
آنان که #خویشتن را #مسخره میکنند 🔸🔸
امام رضا علیه السلام میفرماید:
هفت چیز بدون هفت چیز دیگر، مسخره است:
۱. هر کس با زبان استغفار کند ولی در قلب استغفار نکند، خود را مسخره کرده.
۲. هر کس از خدا توفیق بخواهد و کوشش ننماید، خود را مسخره کرده.
۳. هر کس هوشیاری و احتیاط در زندگی بطلبد ولی بی مبالاتی کند، خود را مسخره نموده.
۴. هر کس از خدا بهشت بخواهد و بر مشکلات عبادت صبر نکند، خود را مسخره کرده.
۵. هر کس از آتش جهنم به خدا پناه برد ولی خواستههای نا مشروع دنیا را ترک ننماید، خود را مسخره نموده.
۶. و هر کس به یاد خدا باشد ولی سرعت برای دیدارش نگیرد خود را مسخره کرده. [۱]
(در بحارالانوار هفتمی ذکر نشده است. )
امام #رضا علیه السلام و #مبارزه با عقیده #فاسد 🔹🔹
شخصی به امام رضا علیه السلام عرض کرد:
صفات خدا را برای ما بیان کن!
حضرت رضا علیه السلام تعدادی از صفات جلال و جمال الهی را بیان نمود و فرمود:
ذات پاک الهی در این اوصاف یکتا و بی همتا است.
آن مرد عرض کرد:
پدر و مادرم به فدایت! در نزد ما شخصی هست که ادعای دوستی با شما را دارد و معتقد است که همه این صفات الهی در وجود علی علیه السلام هست و او آفریدگار جهانیان است.
امام رضا علیه السلام تا این سخن را شنید لرزه اندام او را فرا گرفت و عرق از بدنش فرو ریخت و فرمود:
سبحان الله! ذات پاک الهی از همه این گفتار ظالمان و کافران پاک و پاکیزه است، مگر علی علیه السلام مانند غذا خواران، غذا نمی خورد و مانند نوشندگان، آب نمی نوشد و مانند ازدواج کنندگان، ازدواج نمی کند و... با آن همه در محضر خدا نماز
می خواند و نهایت تواضع و خشوع را از خود نشان میداد و در پیشگاه او راز و نیاز و گریه مینمود، آیا کسی که دارای چنین اوصافی باشد میتوان او را خدا نامید؟
اگر علی خدا باشد پس همه شما که در این اوصاف با او شریک هستید، خدا میباشید. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۷۵. ب: ج ۷۸، ص ۳۵۶.
[۱]: ۷۶. ب: ج ۲۵، ص ۲۷۵.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_ششم
#معجزه ای از امام #جواد علیه السلام 🌸🍃
علی بن خالد (که زیدی مذهب بود) میگوید:
من در شهر سامرا بودم. شنیدم مردی را که در شامات ادعای پیامبری میکرده دولت وقت دستگیر نموده و در اینجا زندانی کرده اند. به دیدن او رفتم. تا از حال او آگاه شوم، دیدم آدم فهمیده ای است.
گفتم:
فلانی! سرگذشت تو چه بود و چرا زندانی شده ای؟
گفت:
من از اهالی شام هستم، در محلی که سر مبارک امام حسین علیه السلام در آن جا نهاده شده، پیوسته مشغول عبادت بودم. یک شب، ناگهان شخصی در پیش رویم نمایان شد، فرمود:
برخیز! برویم. بی اختیار برخاستم و با او به راه افتادم. اندکی گذشت دیدم در مسجد کوفه هستم.
فرمود:
این مسجد را میشناسی؟
گفتم: آری! مسجد کوفه است.
ایشان نماز خواند من نیز نماز خواندم آنگاه دوباره به راه افتادیم. چیزی نگذشت که خود را در مسجد مدینه دیدم!
باز هم نماز خواندیم و به رسول خدا صلی الله علیه و آله درود فرستاد و زیارتش نمود سپس خارج شدیم. لحظه ای بعد دیدم که در مکه هستیم و تماس مراسم و زیارت خانه خدا را با آن آقا انجام دادم. پس از آن به راه افتادیم. چند قدمی برداشتیم. یک مرتبه متوجه شدم که در محل قبلی، در شام هستم و آن شخص از نظرم ناپدید شد.
یک سال از این ماجرا گذشت - من در همان مکان مشغول عبادت بودم - که ایام حج رسید همان شخص آمد و مرا همراه خود به آن سفرها برد و مانند مرحله نخستین همه آن مکانهای مقدس را با هم زیارت کردیم و کارهای سال گذشته را انجام دادیم، سرانجام مرا به شام بازگردانید. وقتی که خواست از من جدا شود، گفتم:
تو را سوگند میدهم به خدایی که تو را چنین قدرتی کرامت فرموده بگو! تو کیستی؟
مدتی سر به زیر انداخت. سپس نگاهی به من کرد و فرمود:
من محمدبن علی بن موسی بن جعفر هستم.
و من این قضیه را به چند نفر از دوستان نزدیک خود گفتم، خبر به محمدبن عبدالملک زیات (وزیر معتصم) رسید او دستور داد
مرا دستگیر کردند و تهمت زدند که مدعی پیامبری هستم. اکنون میبینی که در زندانم. به او گفتم:
خوب است اصل قضیه خود را به محمدبن عبدالملک بنویسی، شاید تو را آزاد کند، او هم ماجرای خود را نوشت.
محمدبن عبدالملک در زیر همان نامه نوشته بود، بگو همان کسی که تو را در یک شب از شام به کوفه و از آنجا به مدینه و از مدینه به مکه برده سپس به شام برگردانده، از این زندان نیز نجات دهد.
علی بن خالد میگوید:
چون جواب عبدالملک را خواندم ناراحت شدم و دلم به حال او سوخت به او گفتم:
صبر کن! تا ببین عاقبت کار چه میشود و از زندان بیرون آمدم.
صبح روز دیگر به زندان رفتم که احوال او را بپرسم، دیدم نگهبانان زندان و مأمورین بسیار و عده ای از مردم در اطراف زندان رفت و آمد میکنند، پرسیدم:
چه شده است؟
گفتند: همان زندانی که ادعای پیامبری داشت از زندان ناپدید گشته با اینکه درها همه بسته بود، نمی دانیم به زمین رفته یا چون پرنده به آسمان پر کشیده است. (بدین گونه امام جواد او را از
زندان نجات داد. )
علی بن خالد پس از دیدن این واقعه دست از مذهب خود (زیدی) کشید و از شیعیان امام نهم حضرت جواد شد. [۱]
----------
[۱]: ۷۷. ب: ج ۵۰، ص ۳۸. در روزگار امامان (ع) باور کردن این گونه کارها مشکل بود تنها از روی تعبد پذیرفته میشد ولی امروز کاملا سهل و آسان است. اکنون دانش بشر توانسته است که تصاویر را به امواج الکتریکی تبدیل نموده تصویر گوینده را نشان دهد و چون آوردن تصویر از راه دور انجام گرفته باید گفت آوردن خود شخص نیز امکان پذیر است و کسانی که خداوند عنایت بیشتر به آنان کرده و علم بیکران در اختیارشان گذاشته توان انجام این کارها را دارند. (ن)
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_هفتم
#توطئه ای که #خنثی شد 🍂🌼
یعقوب پسر یاسر میگوید: متوکل عباسی بارها میگفت:
کار ابن الرضا (امام هادی) مرا عاجز کرده، هر چه کوشش کردم شراب بنوشد و در مجلس شراب من بنشیند، نپذیرفت. دیگر فرصتی هم ندارم او را به این کار بکشانم.
گفتند:
اگر درباره او چنین فرصتی نداری مهم نیست. در عوض برادرش موسی شراب خوار و اهل ساز و آواز است، میخورد و مینوشد و عشق بازی میکند. خوب است بفرستید او را از مدینه بیاورند ما کار را بر مردم مشتبه میکنیم. او را فرزند رضا معرفی کرده و مشهورش مینماییم. (و میخواستند از این راه بر موقعیت امام هادی علیه السلام لطمه وارد کنند. )
متوکل کسی را با نامه پی موسی فرستاد، او را با تعظیم و احترام وارد بغداد کردند و همه بنی هاشم و سران لشکری و کشوری به استقبالش رفتند.
متوکل تصمیم داشت وقتی موسی وارد بغداد شد املاکی به وی
واگذار کند و ساختمان عالی برایش بسازد. ساقیان شراب و زنان نوازنده نزد او بفرستد، پس از تکمیل وسایل عیش و نوش، خود نیز در آنجا به دیدنش برود.
موسی که وارد شد، امام هادی علیه السلام در سر پل وصیف که معمولا در آن محل از واردین استقبال میشد با موسی ملاقات کرد و بر وی سلام گفت و احترامش نمود و به او گوشزد کرد و فرمود:
متوکل تو را خواسته تا حرمتت را بشکند و قدر و منزلت تو را پایین آورد و تو را بی ارزش کند. مبادا به او بگویی که من اهل شراب هستم و شراب میخورم.
موسی گفت:
اگر او مرا برای این غرض خواسته باشد، چارهام چیست؟
فرمود:
احترام خود را نگهدار و چنین کاری مکن! منظور او رسوا کردن شما است. هر چه امام علیه السلام او را موعظه و نصیحت کرد، موسی نپذیرفت. وقتی امام علیه السلام دید موسی زیر بار نمی رود، فرمود:
این را بدان مجلسی را که متوکل در نظر گرفته، هرگز آن مجلس را نخواهی دید و به آرزویت نخواهی رسید.
سه سال موسی که در بغداد بود، هر روز صبح به ملاقات متوکل میرفت، میگفتند:
امروز کار دارد برو فردا بیا. فردا صبح که میرفت، میگفتند: حالا شراب خورده و مست است. برو فردا بیا! فردا که میرفت، میگفتند:
امروز مریض است و دارو خورده، حال ملاقات ندارد. روزها به همین منوال گذشت تا متوکل کشته شد و در نتیجه آنها حتی یکبار با هم در یک مجلس شراب، ننشستند. [۱]
#معجزههای پیامبران #الهی 🍃🌸
متوکل عباسی خلیفه وقت از هر راه ممکنی امام هادی علیه السلام را اذیت میکرد، گاهی به بعضی از اطرافیان خود دستور میداد که پرسشهای دشوار بکنند تا شاید او را مغلوب سازند.
روزی به ابن سکیت [۱] گفت:
در حضور من، سؤالهای دشواری از ابن الرضا (حضرت هادی) بکن!
ابن سکیت هم از حضرت پرسید:
چرا خداوند موسی علیه السلام را با عصا و عیسی علیه السلام با شفا دادن کر، کور، پیس و زنده کردن مردگان و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را با قرآن
و شمشیر به رسالت برانگیخت؟
امام فرمود:
خداوند موسی علیه السلام را در زمانی با عصا و ید بیضا فرستاد که علم سحر در میان مردم رونق داشت، موسی نیز معجزاتی از همان نوع برایشان آورد تا بر سحرشان پیروز گردد.
و عیسی علیه السلام را با شفا دادن کره، کورها، پیسها و زنده کردن مردگان به رسالت برانگیخت که در آن زمان مردم از لحاظ علم و طب نیرومند بودند و حضرت عیسی با این معجزات بر آنها به اذن خدا غالب شد.
و محمد صلی الله علیه و آله را در زمانی به قرآن و شمشیر به پیامبری مبعوث کرد که عصر شعر و شمشیر بود و پیامبر گرامی با قرآن تابناک و شمشیر بران بر شعر و شمشیر آنها پیروز گردید.
سپس ابن سکیت پرسید:
اکنون بر مردم حجت چیست؟
امام فرمود:
عقل انسان، که به وسیله آن، کسی را که به خدا دورغ میبندد، میتوان شناخت و تکذیبش نمود. [۱] همچنان که راستگو را نیز به وسیله عقل میتوان شناخت.
📚منابع:
[۱]: ۸۵. ب: ج ۵۰، ص ۱۵۹.
[۱]: ۸۶. ابن سکیت اهوازی، شاعر، ادیب، لغت شناس، از دانشمندان بزرگ شیعه و یار باوفای امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام بود. متوکل این دانشمند نام آور را به اجبار برای تربیت دو فرزندش (معتز و مؤ ید) به کار گمارده بود. روزی متوکل از وی پرسید: این دو فرزند من نزد تو محبوب ترند یا حسن و حسین؟ ابن سکیت از این مقایسه غلط سخت برآشفت و بی پروا گفت: به خدا سوگند قنبر غلام علی علیه السلام در نظر من، از تو و پسران تو، بهتر است متوکل با شنیدن این سخن، چنان سخت غضبناک شد، بی درنگ فرمان داد زبان او را از پشت گردنش در آوردند و بریدند و بدین گونه ابن سکیت در ۵۸ سالگی به شهادت رسید. (در چگونگی شهادت ایشان اقوال دیگری نیز ذکر شده است. )
[۱]: ۸۷. ب: ج ۵۰، ص ۱۶۴.
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_هشتم
امام #حسن عسکری علیه السلام از دیدگاه #دوست و #دشمن 🍃🔹🔹
یکی از دشمنان سر سخت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به نام احمد بن عبیدالله [۱]، میگوید:
من در سامرا کسی را در وقار، پاکدامنی و بزرگواری همانند حسن عسکری باشد، ندیدم. او نزد همگان محترم و بر همه کس مقدم بود.
روزی در مجلس پدرم بودم که برای رسیدگی به شکایات مردم نشسته بود، ناگهان دربان وارد شد و گفت:
ابن الرضا [۲] بر در خانه منتظر است. پدرم با صدای بلند گفت:
اجازه بدهید وارد شود.
در این حال جوان خوش اندام، بسیار زیبا، با هیبت و جلالت خاصی وارد شد.
پدرم از جا برخاست و به استقبالش میرفت، او را در آغوش گرفت، صورت و شانههای او را بوسید و روی فرش نماز خود
نشانید و خودش در کنارش نشست و با او به صحبت پرداخت و مرتب میگفت:
پدر و مادرم به فدایت! جانم به قربانت!
من از دیدن این جریانها خیلی تعجب کردم که این، چه کسی است این گونه مورد احترام پدرم است! در همین وقت دربان وارد شد و گفت:
موفق آمد. [۱]
هر وقت موفق پیش پدرم میآمد، از هنگام ورودش نگهبانان و فرماندهان بین در و جایگاه پدرم به صف میایستادند تا موفق از حضور پدرم خارج گردد. پدرم که فهمید موفق میآید به حضرت عسکری گفت:
فدایت شوم! اگر میل دارید اکنون تشریف ببرید.
سپس به خدمتکاران گفت:
ایشان را پشت صف ببرید تا امیر (موفق) او را نبیند.
حضرت عسکری برخاست که برود پدرم از جا حرکت کرد، او را در آغوش گرفت و صورتش را بوسید. سپس آن جناب تشریف بردند. من به نگهبانان گفتم:
وای بر شما! این چه کسی بود که پدرم این گونه بر او احترام کرد؟
گفتند:
او یکی از علویان و نامش حسن بن علی معروف به ابن الرضا است.
تعجب من افزون تر گردید. از آن وقت در مورد او با ناراحتی و اندیشه به سر میبرم و درباره رفتار پدرم با او فکر میکردم، تا شب شد. پدرم عادت داشت هر شب پس از نماز عشا مینشست و به کارهای مردم رسیدگی میکرد. من نزد پدرم آمدم و در مقابلش نشستم. روی به من کرد و گفت:
احمد! کاری داری؟
گفتم:
آری، اگر اجازه دهید از شما سؤالی دارم.
گفت:
بگو! اجازه داری هر چه مایلی بپرس!
گفتم:
پدر جان! این فرد که امروز با او چنین رفتار کردی و مرتب میگفتی: جان فدایت و آن همه تجلیل و احترام از او به عمل آوردی، چه کسی بود؟
گفت:
فرزندم! او پیشوای رافضیان (شیعیان) معروف به ابن الرضا است
سپس سکوت کرد و پس از لحظاتی گفت:
پسرم! اگر خلافت از دست بنی عباس خارج گردد، هیچ کس از بنی هاشم سزاوارتر از او برای خلافت نیست. به خاطر فضل، بزرگواری، زهد، پارسایی، اخلاق پسندیده و شایستگی که او دارد.
ای کاش پدرش را میدیدی که شخص بسیار بزرگوار و با عظمت بود.
من پس از شنیدن این حرفها از پدرم بیشتر ناراحت و عصبانی شدم و از آن وقت جز، جستجو از وضع آن جنایت کار دیگری نداشتم و از هر کس که در مورد او تحقیق میکردم، دوست و دشمن، همه از فضایل و مناقب و بزرگواری او سخن میگفتند و او را پیشوای رافضیان میدانستند.
بدین جهت بیش از پیش عظمت او در نظرم افزون میگشت. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۸۸. احمد بن عبیدالله از طرف خلیفه وقت مسئول اخذ خراج قم بود.
[۲]: ۸۹. به امام جواد، امام هادی و امام عسکری ابن الرضا گفته میشد.
[۱]: ۹۰. موفق برادر خلیفه معتمد علی الله بود و سمت فرماندهی لشکر را داشت و آدم خطرناک و ضد اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود.
[۱]: ۹۱. ب: ج، ۵، ص ۳۲۵.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_نهم
لباس #خشن برای #خدا و لباس #نرم برای #مردم 🍂🌼
کامل مدنی جهت پرسش از مسائلی خدمت امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شد. میگوید:
وقتی محضر امام رسیدم، دیدم لباس سفید و نرمی بر تن دارد. با خود گفتم حجت و ولی خدا لباس نرم و لطیف میپوشد آن وقت به ما دستور میدهد که با برادران خود مساوات کنید و حال آنان را رعایت نمایید و از پوشیدن چنین لباسی ما را باز میدارد.
در این موقع حضرت آستینهای خود را بالا زد، دیدم لباس سیاه رنگ خشن در زیر لباس نرم پوشیده، در حال تبسم فرمود:
ای کامل هذالله و هذا لکم: این لباس زیرین خشن برای خداست و این لباس نرم که از رو پوشیدهام برای شما است. [۱] آری! در تمامی کارها باید رضایت خدا را در نظر گرفت و شخصیت ظاهری را نیز حفظ کرد.
امام #زمان عج- #نوری بر دوش#پدر 🍃🌸
احمد بن اسحاق (وکیل امام حسن عسکری در قم) میگوید:
محضر امام حسن عسکری علیه السلام رسیدم و میخواستم درباره جانشین آن حضرت سؤال کنم.
امام علیه السلام پیش از آن که من سؤال کنم، فرمود:
ای احمد! خداوند متعال از لحظه ای که آدم را آفریده تا روز قیامت، زمین را از حجت خود خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت و به میمنت حجت الهی از اهل زمین گرفتاریها بر طرف میشود، باران میبارد و زمین برکاتش را خارج میکند.
عرض کردم:
پسر پیامبر خدا! و جانشین پس از شما کیست؟
حضرت با شتاب برخاست و به درون خانه رفت و بازگشت، در حالی که پسر بچه سه ساله ای را که چهره ای همانند ماه شب چهارده داشت بر دوش گرفته بود.
آنگاه فرمود:
ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجتهای او گرامی
نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی دادم، همین پسرم همنام رسول خدا و هم کینه اوست. او کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند، همچنان که پر ظلم و جور شده باشد.
ای اسحاق! مثل او در میان امت من، مثل خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند او غایب میشود، که در زمان غیبت او کسی از هلاکت نجات نمی یابد مگر اینکه خداوند او را در عقیده به امامتش ثابت نگه دارد و موفق بدارد که برای ظهور او دعا کند.
عرض کردم:
سرور من! آیا نشانه ای در این بچه هست که قلب من به امامت او اطمینان بیشتری پیدا کند و بدانم که او همان قائم بحق است؟
در این وقت ناگاه آن پسر بچه به سخن آمد و با زبان فصیح عربی فرمود:
انا بقیة الله...
من آخرین سفیر الهی در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم. سپس فرمود:
ای احمد بن اسحاق! اکنون که با چشم خود، حجت حق را دیدی، در جستجوی نشانه دیگری مباش!
احمد بن اسحق میگوید:
شاد و خرم از محضر امام عسکری علیه السلام اجازه گرفته، بیرون آمدم. فردای آن روز به خدمت امام عسکری علیه السلام رسیدم، عرض کردم:
ای پسر رسول خدا! از عنایتی که دیروز درباره من فرمودید (فرزند عزیزت با به من نشان دادید) بسیار شادمان شدم، ولی نفرمودید علامتی از خضر و ذوالقرنین در اوست، چه میباشد؟
حضرت فرمود:
منظورم غیبت طولانی اوست... [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۹۲. ب: ج ۵۰، ص ۲۵۳ و ج ۷۰، ص ۱۱۷ و ج ۷۲، ص ۱۶۳ و ج ۷۹، ص ۳۰۲.
[۱]: ۹۳. ب: ج ۵۲ ص ۲۵.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_دهم
#پاسخ امام #زمان عج- به نامه #اسحاق 🔸🍃🍃
اسحاق بن یعقوب نامه ای به ولی عصر امام زمان (عج) نوشت و در آن مطالبی را از حضرت سؤال نمود. امام زمان (عج) در پاسخ نامه وی مرقوم فرمود:
اما ظهور فرجم بسته به اراده خدا است.
کسانی که برای ظهور وقت تعین میکنند دروغگو هستند.
در پیشامدها که به شما رخ میدهد - برای دانستن حکم - آنها به راویان حدیث ما (مراجع تقلید) رجوع کنید، زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها میباشم.
اما کسانی که اموال ما (وجوهات) در اختیار آنها است، هر کس ولو مختصری از آن را حلال بداند و بخورد، آتش خورده است.
و خمس بر شیعیان ما تا ظهور مباح شده و حلال است [۱] تا اولادشان پاک باشد.
و علت غیبت مرا صلاح نیست بدانید. خداوند میفرماید:
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم):
ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهایی که اگر به شما آشکار شود ناراحت میشوید، نپرسید.
هر کدام از پدران من، بیعت یکی از طاغوتیان به گردن آنها بود ولی من زمانی ظهور میکنم که بیعت هیچ کس از طاغوتیان زمان، به گردن من نخواهد بود.
اما کیفیت بهره مندی مردم از من در زمان غیبتم، مانند بهره مندی از خورشید پنهان در پشت ابر است و من امان برای ساکنین زمین هستم. [۱]
خدمت #پدر از #دیدگاه امام #زمان عج 🔹🍂🍂
مرد کارگری (در نجف اشرف) بود که پدر پیری داشت، در خدمت گذاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد، تا آنجا که آفتابه مستراح پدرش را خود میبرد و منتظر میماند تا خارج شود و او را به منزل برساند.
او همیشه در خدمت پدر بود، جز شبهای چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در مسجد نمی توانست در خدمت پدر باشد. ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟
در پاسخ گفت:
چهل شب چهارشنبه به آن جا رفتم، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیکیهای غروب به راه افتادم، مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم. یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من میآید،
با خود گفتم: این مرد راهزن است، حتما مرا برهنه میکند، همین که به من رسید با زبان عربی شروع به صحبت نمود و گفت:
کجا میروی؟
گفتم: مسجد سهله میروم.
فرمود: همراه تو چیز خوردنی هست؟
گفتم: نه.
فرمود: دست خود را در جیب کن!
گفتم: در جیبم چیزی نیست.
بار دیگر با تندی این سخن را تکرار کرد.
من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچهها خریده بودم و در خاطرم نبود.
آنگاه فرمود:
اوصیک بالعود: پدر پیرت را به تو سفارش میکنم. (عرب بیابانی پدر پیر را عود میگوید. )
این جمله را سه بار تکرار کرد.
سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست خدمت پدرم را حتی در شبهای چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادتها را ترک نمودم. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۹۵. فتاوای مشهور بر اساس دلایل دیگر خلاف این جملهها است.
[۱]: ۹۶. ب: ج ۷۸، ص ۵۳، در ج ۵۳ مفصل تر آمده است.
[۱]: ۹۷. ب: ج ۵۳، ص ۲۴۶.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_یازدهم
#مردی از #همدان در #محضر امام #زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) 🔸🔹
احمد بن فارس ادیب که از بزرگان حدیث است نقل میکند:
طایفه ای در همدان به بنی راشد معروف بودند و همه شیعه و دوازده امامی هستند. پرسیدم:
علت چیست در میان مردم همدان فقط آنها (در این عصر) شیعه میباشند؟
پیر مردی از آنها که آثار صلاح و نیکی در سیمای او نمایان بود، گفت:
علت شیعه بودن ما این است که جد ما (راشد) که طایفه ما به او منسوب است سالی به زیارت مکه میرفت، نقل میکرد:
هنگام بازگشت از مکه چند منزلگاه را در بیابان پیموده بودم مایل شدم از شتر پایین آمده و قدری پیاده راه بروم، از شتر پیاده شدم و راه زیادی را پیمودم، خسته و ناتوان شدم و با خود گفتم:
اندکی میخوابم تا رفع خستگی شود وقتی که کاروان رسید بر میخیزم، خوابیدم ولی بیدار نشدم مگر آن وقتی که حرارت آفتاب را در بدنم احساس کردم، چون بر خواستم دیدم کاروان
رفته است و کسی در آن بیابان نیست، به وحشت افتادم، نه راه را میشناختم و نه اثری از کاروان نمایان بود. به خدا توکل نمودم و گفتم: راه را میروم، هر کجا خدا خواست، ببرد.
چندان نرفته بودم که ناگاه خود را در سرزمین سبز و خرمی دیدم که گویی تازه باران بر آن باریده است و خوش بوترین سرزمینها بود. در وسط آن سرزمین قصری دیدم مانند برق شمشیر میدرخشید.
گفتم:
ای کاش! میدانستم این قصر که همانند آن را تاکنون ندیده و نشنیده ام، چیست و از آن کیست؟ به طرف قصر حرکت کردم.
وقتی به در قصر رسیدم، دیدم دو پیشخدمت سفید پوست ایستاده اند، سلام کردم و آنها با بهترین وجه جواب سلام مرا دادند و گفتند: بنشین! که خدا سعادت تو را خواسته است. در آنجا نشستم. یکی از آنها وارد قصر شد، پس از اندک زمانی بیرون آمد و به من گفت:
برخیز داخل شو!
وارد قصر که شدم، دیدم قصری بسیار باشکوه و بی نظیر است، پیشخدمت رفت پرده ای را که بر در اتاق آویزان بود، کنار زد، دیدم جوانی در وسط اتاق نشسته و بالای سرش شمشیر بلندی از سقف آویزان است، به طوری که نزدیک بود نوکش به سر وی
برسد. جوان مانند ماه شب چهاردهی بود که در ظلمت شب بدرخشد.
من سلام کردم و او با لطیف ترین و نیکوترین بیان، جواب داد.
سپس فرمود:
می دانی من کیستم؟
گفتم: نه، به خدا قسم!
فرمود:
( (من قائم آل محمد هستم، من همان کسی هستم در آخرالزمان با این شمشیر (اشاره کرد به همان شمشیر آویزان) قیام میکنم) ) و سراسر زمین را پر از عدل و داد میکنم همان گونه که پر از جور و ستم شده، من بر زمین افتادم و صورت به خاک مالیدم.
فرمود:
چنین نکن! برخیز! تو فلانی از اهل شهر همدان هستی.
گفتم:
بلی ای سرورم!
فرمود:
میل داری نزد خانواده ات برگردی؟
گفتم:
آری سرور من! میل دارم نزد آنها برگردم و ماجرای این کرامتی را که خدا به من عنایت کرده به آنها بازگو کنم و به آن ها
مژده بدهم.
در این وقت اشاره به پیشخدمت کرد و او هم دست مرا گرفت و کیسه پولی به من داد بیرون آمدیم، چند قدم برداشته بودیم. ناگاه چشمم به سایهها و درختها و مناره مسجدی افتاد. پیشخدمت به من گفت:
اینجا را میشناسی؟
گفتم:
در نزدیکی شهر ما شهری بنام استاباد (اسد آباد) است اینجا شبیه آن شهر است.
فرمود:
این همان استاباد است، برو که به منزل میرسی!
در این هنگام به هر سو نگاه کردم. دیگر آن بزرگوار را ندیدم، وارد استاباد شدم، کیسه را باز کردم، چهل یا پنجاه دینار در آن بود، از آنجا به همدان آمدم، خویشان خود را جمع کردم و آنچه را که به من رخ داده بود، برای آنها نقل کردم، تا موقعی که دینارها را داشتیم همواره در آسایش و خیر و برکت زندگی میکردیم. [۱]
----------
[۱]: 📚۹۸. ب: ج ۵۲، ص ۴۱.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_دوازدهم
#حکومت امام #زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) 🍃🌸
از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
هنگامی که امام زمان قیام نمود، به عدالت حکم میکند و در حکومت او ظلم و ستم از بین میرود و راهها امن میگردد، برکات زمین آشکار میشود، هر حقی به صاحبش میرسد، پیروان هیچ مذهبی نمی ماند مگر اینکه مسلمان شده و مؤمن شناخته میشوند و خداوند میفرماید: هر کس در زمین و آسمان از روی میل و رغبت تسلیم او میشوند...
سپس امام صادق علیه السلام فرمود:
حکومت ما آخرین حکومتها خواهد بود پیش از ما گروهها حکومت خواهند کرد (خداوند به همه قدرت میدهد روی زمین حکومت کنند ولی نتوانند حق را به طور شایسته پیاده کنند).
آن گاه که روش حکومت ما را دیدند، نگویند اگر حکومت به دست ما هم میافتاد، میتوانستیم مانند اینها (حکومت امام زمان) حکومت کنیم. [۱]
#ظهور صاحب #الزمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) 🍂🌼
سید حمیری میگوید:
من ابتدا غالی مذهب بودم [۱] و عقیده داشتم محمد بن حنیفه امام است مدتها چنین گمراه بودم تا اینکه خداوند بر من منت نهاد و به وسیله امام صادق علیه السلام هدایت کرد و از آتش نجات داد و به راه راست راهنمایی نمود و نشانههایی از آن بزرگوار دیدم که برایم یقین حاصل شد که او حجت خدا بر تمام مردم است و همان امامی است که اطاعتش بر همه لازم میباشد.
روزی عرض کردم:
یابن رسول الله! اخباری از پدران بزرگوارتان در مورد غیبت یکی از امامان نقل شده، بفرمایید کدام یک از شما غایب میشوند؟
حضرت فرمود:
این غیبت برای ششمین فرزند از نسل من پیش خواهد آمد که او دوازدهمین امام پس از پیامبر اکرم است و اول آنها امیرالمؤمنین و آخر آنها قائم بحق، بقیة الله در زمین و صاحب زمان است او روزی ظهور کرده و دنیا را پر از عدل و داد میکند همانطور که پر از ظلم و ستم و جور شده. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۹۹. در زمان طاغوت فکر میکردیم ما قدرت نداریم. جامعه در شعلههای فساد میسوخت اگر روزی قدرت به دست ما بیفتد اسلام را پیاده میکنیم. زندگی از چنگال فساد و جنایات تباه نجات مییابد. خداوند این قدرت را از راه امتحان در اختیار ما گذاشت. خدا را شکر، بیست و یک سال از عمر انقلاب میگذرد، در این مدت قدمهای مثبت برداشته شده است، ولی توقع بیش از اینهاست. متأسفانه در این اواخر در برخی موارند نه تنها جلو نرفته ایم بلکه از اوایل انقلاب عقب نشینی هم کرده ایم!!
[۱]: ۱۰۰. غالی مذهب کسانی را گویند که مرتبه خدایی برای ائمه بوده اند.
[۱]: ۱۰۱. ب: ج ۴۷، ص ۳۱۷.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫