🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_دهم
#پاسخ امام #زمان عج- به نامه #اسحاق 🔸🍃🍃
اسحاق بن یعقوب نامه ای به ولی عصر امام زمان (عج) نوشت و در آن مطالبی را از حضرت سؤال نمود. امام زمان (عج) در پاسخ نامه وی مرقوم فرمود:
اما ظهور فرجم بسته به اراده خدا است.
کسانی که برای ظهور وقت تعین میکنند دروغگو هستند.
در پیشامدها که به شما رخ میدهد - برای دانستن حکم - آنها به راویان حدیث ما (مراجع تقلید) رجوع کنید، زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها میباشم.
اما کسانی که اموال ما (وجوهات) در اختیار آنها است، هر کس ولو مختصری از آن را حلال بداند و بخورد، آتش خورده است.
و خمس بر شیعیان ما تا ظهور مباح شده و حلال است [۱] تا اولادشان پاک باشد.
و علت غیبت مرا صلاح نیست بدانید. خداوند میفرماید:
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم):
ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهایی که اگر به شما آشکار شود ناراحت میشوید، نپرسید.
هر کدام از پدران من، بیعت یکی از طاغوتیان به گردن آنها بود ولی من زمانی ظهور میکنم که بیعت هیچ کس از طاغوتیان زمان، به گردن من نخواهد بود.
اما کیفیت بهره مندی مردم از من در زمان غیبتم، مانند بهره مندی از خورشید پنهان در پشت ابر است و من امان برای ساکنین زمین هستم. [۱]
خدمت #پدر از #دیدگاه امام #زمان عج 🔹🍂🍂
مرد کارگری (در نجف اشرف) بود که پدر پیری داشت، در خدمت گذاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد، تا آنجا که آفتابه مستراح پدرش را خود میبرد و منتظر میماند تا خارج شود و او را به منزل برساند.
او همیشه در خدمت پدر بود، جز شبهای چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در مسجد نمی توانست در خدمت پدر باشد. ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟
در پاسخ گفت:
چهل شب چهارشنبه به آن جا رفتم، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیکیهای غروب به راه افتادم، مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم. یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من میآید،
با خود گفتم: این مرد راهزن است، حتما مرا برهنه میکند، همین که به من رسید با زبان عربی شروع به صحبت نمود و گفت:
کجا میروی؟
گفتم: مسجد سهله میروم.
فرمود: همراه تو چیز خوردنی هست؟
گفتم: نه.
فرمود: دست خود را در جیب کن!
گفتم: در جیبم چیزی نیست.
بار دیگر با تندی این سخن را تکرار کرد.
من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچهها خریده بودم و در خاطرم نبود.
آنگاه فرمود:
اوصیک بالعود: پدر پیرت را به تو سفارش میکنم. (عرب بیابانی پدر پیر را عود میگوید. )
این جمله را سه بار تکرار کرد.
سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست خدمت پدرم را حتی در شبهای چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادتها را ترک نمودم. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۹۵. فتاوای مشهور بر اساس دلایل دیگر خلاف این جملهها است.
[۱]: ۹۶. ب: ج ۷۸، ص ۵۳، در ج ۵۳ مفصل تر آمده است.
[۱]: ۹۷. ب: ج ۵۳، ص ۲۴۶.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_چهل_و_دوم
#اعجازی از امام #حسن علیه السلام 🍃🍃
در یکی از سالها امام حسن مجتبی (علیه السلام)، برای انجام حج عازم مکه بود، یکی از فرزندان زبیر که معتقد به امامت آن بزرگوار بود، در خدمت آن حضرت حضور داشت.
در یکی از منزلها در پای درخت خرمایی خشکیده فرش گسترده بودند، آن شخص نگاهی به آن درخت کرد و گفت:
کاش این درخت خرما داشت تا از آن میخوردیم، امام سخن او را شنید و فرمود:
میل خرما داری؟
عرض کرد: آری، اگر بود میخوردم.
امام (علیه السلام) دستش را به دعا برداشت طوری دعا کرد که کسی متوجه نشد امام چگونه دعا نمود. ناگاه درخت سبز شد و به بار نشست و خرما آورد.
شتردار که ساربان کاروان بود، گفت:
سحر و الله: این یک سحر و جادو است.
امام حسن (علیه السلام) فرمود:
ویلک لیس بسحر بل دعوه إبن النبی مستجابه:
وای بر تو! این سحر و جادو نیست بلکه دعای فرزند پیامبر قبول و مستجاب گردیده است. سپس شخصی بالای درخت رفت خرما چید و پایین آورد، همگان از آن خوردیم. [۱]
#پرتوی از #عظمت امام #حسین علیه السلام 🍂🍂
امام حسین (علیه السلام) میفرماید: روزی غلامی را دیدم که به سگی غذا میدهد، پرسیدم: چرا به این سگ غذا میدهی؟
گفت: یابن رسول الله! من غمناکم میخواهم با شاد کردن این حیوان، من هم شاد شوم. غم و اندوه من از این جهت است که من غلام یک نفر یهودی هستم و میخواهم از او جدا شوم.
امام حسین (علیه السلام) او را پیش صاحبش برد و دویست دینار به صاحب غلام داد تا غلام را خریده آزاد سازد. یهودی گفت: این غلام را به خاطر قدم مبارکت که به در خانه ما آمدی به شما بخشیدم. و این باغ و بوستان را نیز به او بخشیدم و آن مبلغ پول را که دادی به شما تقدیم کردم امام (علیه السلام) همان لحظه پول را به یهودی هبه کرد و او نیز به غلام بخشید.
امام (علیه السلام) در آن لحظه غلام را آزاد کرد و غلام صاحب باغ و پول گردید. هنگامی که همسر یهودی این بزرگواری را از امام حسین (علیه السلام) دید گفت من مسلمان شدم و مهریهام را به شوهرم بخشیدم و به دنبال او شوهرش گفت: من نیز مسلمان شدم و این خانهام را به همسرم بخشیدم! [۱]
بهترین #ثروت از #دیدگاه امام #حسین🍃🍃
هنگامی که مروان دستور داد فرزدق شاعر را از مدینه تبعید کنند او به حضور امام حسین (علیه السلام) رسید. امام (علیه السلام) مبلغ چهار هزار دینار (اشرفی) به وی عطا فرمود، به حضرت گفتند:
فرزدق شاعری است بد زبان که مردم را هجو میکند.
در جواب فرمود:
بهترین ثروت انسان، آن است که عرض و آبروی خود را به وسیله آن حفظ کند.
سپس فرمود: پیغمبر خدا به کعب بن زهیر عطایی نمود و فرمود: زبان عباس بن مرداس را از طرف من قطع کند (یعنی چیزی به او بدهید که زبان خود را نگهدارد و تکذیبم نکند). [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ب: ج ۴۳، ص ۳۲۳.
[۱]: ب ج ۴۴، ص ۱۹۴.
[۱]: بحار: ج ۴۴، ص ۱۸۹.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_چهل_و_پنجم
#نخستین تکبیر #حسین علیه السلام 🍃🌸
روزی پیامبر اسلام برای انجام نماز ایستاد، هنوز حسین (علیه السلام) زبان درست نگشوده بود، در کنار رسول خدا بود.
پیامبر تکبیر نماز را گفت، حسین نیز زبان به تکبیر گشود ولی نتوانست به طور کامل این جمله را ادا کند.
پیامبر اسلام شش بار این جمله را تکرار کرد و حسین (علیه السلام) همچنان توان گفتن الله اکبر را به طور کامل نداشت.
وقتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای هفتین بار فرمود: الله اکبر حسین (علیه السلام) زبان گشود و به طور کامل و زیبا گفت: الله اکبر.
از این رو گفتن ۷ تکبیر در آغاز نماز (پیش از تکبیر الاحرام) مستحب شد. [۱]
#گاهی امام #حسین علیه السلام بر #جهان هستی 🍂🌼
یکی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بنام حذیفه میگوید:
روزی در محضر امام حسین (علیه السلام) بودم فرمود: به خدا سوگند! ستمگران بنی امیه برای کشتنم اجتماع خواهند کرد که در پیشا پیش آنها عمر بن سعد است.
از حضرت پرسیدم: آیا رسول خدا این موضوع را به شما خبر داده؟
فرمود: نه.
به حضور پیامبر خدا رسیدم و سخن حسین را به عرض رساندم، حضرت فرمود:
علمی علمه، و علمه علمی، لأنا نعلم بالکائن قبل کینونته: علم من عین علم حسین است، و علم او عین علم من است، و ما خاندان حوادثی که رخ میدهد پیش از آنکه رخ بدهد آگاه هستیم. [۱]
#شیعه از #دیدگاه امام #حسین علیه السلام 🍃🌸
شخصی به امام حسین (علیه السلام) عرض کرد: یابن رسول الله! من از شیعیان شما هستم.
امام فرمود:
از خدا بترس! چیزی را ادعا مکن که خداوند بگوید، دروغ گفتی و با این گفتار گناه نمودی.
زیرا شیعیان ما کسانی هستند که دلهایشان از هر کینه، تقلب و حیله ای پاک باشد.
ولی بگو: من از دوستان شما هستم. [۱]
آری شیعه واقعی کسی است که در ظاهر و باطن پیر و ائمه أطهار میباشد.
----------
[۱]: ب: ج ۴۳ ص ۳۰۷
[۱]: ب: ج ۴۳، ص ۱۸۶
[۱]: ب: ج ۸۶، ص ۱۵۶.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_چهل_و_هفتم
#آتش عظیم #دوزخ 🔹🔹
امام سجاد (علیه السلام) در حال سجده نماز بود، آتش سوزی سختی در خانه رخ داد، حاضران فریاد زدند: ای فرزند پیامبر (النار، النار) آتش آتش! حضرت سرش را از سجده بر نداشت تا اینکه آتش خاموش گردید.
پس از آنکه سر از سجده برداشت، عرض کردند:
چرا از آتش سوزی وحشت نکردی؟
در پاسخ فرمود: آتش عظیم دوزخ مرا از این آتش سوزی غافل ساخت. [۲]
#ماری در خرابه #کعبه 🔸🔸
هنگامی که حجاج بن یوسف کعبه را ویران کرد مردم خاک آن را جمع کرده و به خانه هایشان بردند.
همین که خواستند دوباره ساختمان آن را بنا کنند، ماری آشکار گردید و مانع از تجدید بنا شد. مردم از ترسشان فرار کرده به نزد حجاج رفتند. حجاج از قضیه باخبر شد ترسید از این که اجازه ساختمان کعبه به او داده نشود و او نتواند آن را بار دیگر بسازد، به منبر رفت و گفت:
مردم هر کس در مورد این مشکل که برای ما پیش آمده (مار مانع از تجدید بناء میشود) مطلبی میداند، ما را آگاه سازد.
پیر مردی گفت:
اگر درباره این مشکل چیزی باشد در نزد مردی است که کنار کعبه آمد و مقداری از خاک آن را برداشت و رفت.
حجاج پرسید:
آن مرد چه کسی بود؟
پیر مرد گفت:
او علی بن حسین (علیه السلام) است.
حجاج گفت: درست است، او گنجینه اطلاعات است. کسی را پی آن امام (علیه السلام) فرستاد. حضرت آمد و علت جلوگیری از تجدید بناء کعبه را توضیح داد.
سپس فرمود: ای حجاج! تو ساختمانی را که ابراهیم و اسماعیل آن را ساخته بودند خراب کردی و به غارت بردی وگمان کردی میراث توست، به منبر برو و به مردم بگو هرچه از خانه خدا برده اند بازگردانند.
حجاج همین کار را کرد، همه آنچه برده بودند باز آوردند.
پس از جمع آوری خاک، امام (علیه السلام) محل کعبه را تعیین نمود و دستور داد زمین را کندند، دیگر مار دیده نشد، باز کندند تا به پایههای سابق خانه رسیدند، در این وقت حضرت فرمود:
شما کنار بروید. مردم کنار رفتند. آنگاه نزدیک آمد و با عبای خود آن محل را پوشانید و گریست پس از آن با دست خود خاک بر آن ریخت سپس کارگران را پیش خواند و فرمود:
اینک شروع به ساختن کعبه نمایید. کارگران مشغول کار شدند مقداری پایهها بالا آمد، امام (علیه السلام) دستور داد کف خانه خدا خاک ریختند، بدین جهت کف خانه بالا آمد که جز با پله و نردبان نمی توان به درون خانه خدا داخل شد. [۱]
#شیعه از #دیدگاه امام محمد #باقر علیه السلام 🔹🔹
مردی در محضر امام باقر بر دیگری افتخار میکرد و میگفت: تو بر من فخر میکنی در حالی که من از شیعیان آل محمد هستم؟
حضرت فرمود: به خدای کعبه سوگند! تو هیچ گونه بر او امتیازی نداری با اینکه اشتباهی را در این سخن دروغ، مرتکب شدی. شیعیان ما نشانههایی دارند: آیا مالت را دوست داری بیشتر برای خود خرج کنی یا برای دوستان مؤمنت؟
مرد گفت: البته بیشتر مایلم برای خودم مصرف نمایم.
امام علیه السلام فرمود: بنابراین تو از شیعیان ما نیستی، زیرا ما دوست داریم اموالمان را بیشتر از خودمان برای کسانی خرج کنیم که تنها ادعا دارند ما شیعه شما هستیم. چه رسد به کسانی که واقعا شیعه هستند) قل أنا من محبیگم و بین الاجین النجاة محبیکم ولی بگو:
من از دوستان شما و از آنهایی هستم که امیدوارند به خاطر محبت شما نجات یابند. [۱]
----------
📚منابع:
[۲]: ب: ج، ۴۶ ص ۸۰
[۱]: ب: ج ۴۶، ص ۰۱۱۵
[۱]: ب: ج ۱۸، ص۱۵۹.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_هجدهم
#بخش_دویست_و_هشتاد_و_یکم
#فرمانروای بی بدیل #در کمال #زهد و #قناعت 🍃🌺
روزی علی (علیه السلام) شمشیرش را به بازار آورد و اعلام کرد که: چه کسی این شمشیر را از من میخرد! شخصی پیش آمد در مورد فروش شمشیر صحبت کرد، امام فرمود:
اگر چه خیلی از وقتها با همین شمشیر غم و غصه را از سیمای رسول خدا زدوده ام، ولی سوگند به خدا!! اگر به اندازه قیمت یک پیراهن پول داشتم، شمشیر را نمی فروختم آن شخص گفت:
من حاضرم که پیراهن نسیه به تو بفروشم و هنگامی که سهم حقوق تو رسید، پول پیراهن را به من بپردازید. امام این پیشنهاد را پذیرفت و پیراهن را از وی نسیه خرید، پس از مدتی سهمیه اش را که دادند، پول پیراهن را به فروشنده پرداخت، و فرمود:
ای مردم کوفه! هرگاه با یک شتر سواری و غلامم که از مدینه آوردهام از شما جدا شده جایی بروم، بدانید من به شما خیانت کرده ام. [۱]
#بزرگترین حسرت در #قیامت 🍂🌼
از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) پرسیدند:
من اعظم الناس حسرت: بزرگترین حسرت از آن کیست؟
فرمود: بزرگترین حسرت مخصوص کسی است که مالش را در ترازوی دیگران ببیند در حالی که همان مال او را اهل جهنم و وارث او را بهشت میکند.
گفتند: چگونه چنین چیزی ممکن است که صاحب مال جهنمی و وارث او بهشتی گردد؟
فرمود: یکی از برادرانم نقل کرد:
که نزد مردی رفتم که در حال جان کندن بود، به من گفت:
صد هزار (درهم یا دینار) در این صندوق دارم، حقوق الهی اش را پرداخت نکردهام به نظر تو چه کنم؟
برادرم میگوید، گفتم: برای چه آن را جمع کردی؟
گفت: برای پرداخت مالیات دولت، فخرفروشی به دیگران، ترس فقر ترس از حوادث روزگار.
علی (علیه السلام) میفرماید:
برادرم هنوز از نزد او بیرون نیامده، جان داده بود.
سپس امام (علیه السلام) فرمود:
خدا را شکر که او را با حال بد از دنیا برد. در حالی که ثروت را از راه باطل جمع کرد و حق حقدار را نداد و در صندوقی گذاشته و قفل کرده بود که دزد آن را نبرد. او بیابان خشک و سوزان شهرها را درنوردید تا آن سرمای را گرد آورد. آنگاه فرمود:
ای کسی که هنوز در دنیا زنده ای، مبادا گول بخوری، همچنان که دیروز آن مرد گول خورد.
ان من اشد الناس حسرة یوم القیامة من رأی ماله فی میزان غیره ادخل الله به الجنة و ادخل به النار:
به راستی بزرگترین حسرت روز قیامت از آن کسی است که ببیند مالش در میزان دیگری است، و به واسطه همان مال خداوند او را به جهنم، دیگری را به بهشت میبرد. [۱]
#زنان شایسته از #دیدگاه امام #علی علیه السلام 🍃🌺
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید:
هر کدام از شما جوانان قصد ازدواج داشتید دو رکعت نماز بخوانید سوره حمد و سوره یاسین را که خواندید، حمد ثنای خداوندی را بجا آورید سپس بگویید:
خدایا زنی به من نصیب فرما که: شایسته و پر مهر، پر بار، سپاسگزار، غیور باشد.
اگر خوبی کردم سپاسگزار باشد و اگر بدی کردم مرا ببخشد.
و اگر به یاد خدا بودم کمک کند و اگر خدا را فراموش کردم به یاد بیاورد.
وقتی از پیش او رفتم نگهبان منافع من باشد و اگر آمدم از دیدار خوشحال شود.
چنانچه به او دستور دهم اطاعت کند و اگر قسم خوردم باور کند یا ذالجلال و الاکرام! این خواستهها را به من عطا فرما و جز آنچه تو قسمتم کنی چاره ای ندارم. [۱]
-----
📚منابع:
[۱]: ب: ج ۴۰ ص ۳۲۴، و ۳۲۵ و ج ۴۱، ص ۱۳۶ و ۱۳۷.
[۱]: ب: ج ۱۰۳، ص ۱۵.
[۱]: ب: ج ۱۰۳، ص ۲۶۸.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_هجدهم
#بخش_سیصد_و_پنجم
#پایان پاسخ #نامه 🍂▪️
اکنون که نامه به پایان میرسد تو را سفارش میکنم تقوا داشته باشی اطاعت خدا را انجام دهی و به ریسمان الهی چنگ زنی چه آنکه کسی که به ریسمان الهی چنگ زند بی شک به راه راست هدایت خواهد شد. پس، از خدا بترس و رضای هیچ کس را بر رضای خدا مقدم مدار و این دستور خود پروردگار است.
و بدان که مردم وظیفه و مسئولیت مهم تر از پرهیزکاری و تقوا ندارند همین پرهیزکاری و تقوا سفارش ما خاندان پیامبر است. و هرگاه بتوانی دست خود را از مال دنیا کوتاه کنی که فردا در پیشگاه
خداوند به حساب کشیده نشوی، حتما بکن. (پایان پاسخ نامه)
عبدالله نوفلی میگوید:
وقتی که نامه امام صادق (علیه السلام) به نجاشی رسید و آن را خواند، گفت:
سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست، سرورم امام صادق (علیه السلام) راست گفته است هرکس به این نامه عمل کند نجات خواهد یافت. نجاشی خود مادامی که زنده بود به مضمون نامه امام علی (علیه السلام) عمل میکرد. [۱]
امید است مضمون بسیار عالی این نامه را، کار گزاران دولت، خدمت گزاران جامعه و همه مسلمانان، سرمشق زندگی خود قرار داده و به طور حتم به آن عمل کنند).
امام #کاظم علیه السلام و #مردی دشنامگو 🍃◾️
یکی از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) در مدینه، امام موسی بن جعفر (علیه السلام) را اذیت میکرد. هر وقت حضرت را میدید دشنام میداد و ناسزا به علی (علیه السلام) میگفت. روزی یکی از اصحاب امام عرض کرد:
به من اجازه بده این مرد تبهکار را بکشم. امام (علیه السلام) او را از این کار به شدت برحذر داشت. سپس از حال آن مرد جویا شد. گفتند: در اطراف مدینه کشاورزی میکند، امام بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت وقتی به مزرعه او رسید مرد با ناراحتی فریاد زد:
آهای! زراعت مرا لگدمال نکن.
امام کاظم همچنان به سوی او میرفت تا به او رسید، با چهره خندا احوال پرسی کرد و فرمود: تاکنون چقدر در این مزرعه خرج کرده ای؟
مرد: صد دینار.
امیدواری چقدر حاصل برداری؟
- علم غیب ندارم.
- من میگویم چقدر امیدواری برداشت کنی؟
مرد: امیدوارم دویست دینار حاصل بردارم.
امام کاظم (علیه السلام) کیسه ای که صد دینار در آن بود به او داد و فرمود:
این مبلغ را بگیر و خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری به تو بدهد.
آن مرد گستاخ، در برابر اخلاق خوب حضرت چنان تحت تاثیر قرار گرفت که همان لحظه از جا حرکت کرد سر امام را بوسید، خواهش کرد که از خطایش چشم بپوشد.
امام کاظم (علیه السلام) در حالی با لبخند که نشان میداد از تقصیرات او گذشته از آنجا برگشت. چندی نگذشت که امام (علیه السلام) وارد مسجد شد دید همان مرد عمری در آنجا نشسته است وقتی که امام را دید با کمال خوشرویی گفت:
الله اعلم حیث یجعل رسالته: خداوند میداند مقام امامتش را به چه کس بسپارد.
اصحاب دیدند برخورد آن مرد خشن و گستاخ، به طور کامل عوض شده، دور او جمع شده و گفتند: رفتار تو قبلا چنین نبود. او بار دیگر امام را ستود و سوالاتی کرد و امام جواب او را داد و او رفت.
آنگاه امام کاظم (علیه السلام) به اصحاب فرمود: این همان شخصی بود که شما از من اجازه گرفتید تا او را بکشید. اکنون میپرسم که کدام یک از این دو کار بهتر است؟ آنچه که شما میخواستید یا آنچه که من انجام دادم؟ با دادن اندک پول او را به راه آوردم و جلوی شرش را گرفتم. [۱]
#پیوند و #برادری از #دیدگاه امام #کاظم علیه السلام 🍂▪️
در موسم حج گروهی از شیعیان به مدینه رفته و محضر امام کاظم (علیه السلام) رسیدند.
حضرت با چند نوع غذا از آنان پذیرایی نمود. پس از آن که سفره را جمع کرده و دستهای خود را شستند، امام (علیه السلام) به یکی از آنها که نامش عاصم بود رو کرده، فرمود:
ای عاصم! شما در پیوند و برادری با یکدیگر چگونه اید؟
عاصم: خیلی خوب هستیم.
امام: آیا چنین هستید که هرگاه یکی از شما هنگام نیازمندی به مغاز دیگری یا به خانه اش برود و کیسه دخل او را بیرون آورد و هرچه نیاز داشت از آن بر دارد، بدون آنکه کسی مانع او شود؟
عاصم: نه. آن طور نیستیم.
امام: پس آنگونه که من میخواهم هنوز با یکدیگر پیوند و برادر ندارید. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ب: ج ۷۷، ص ۱۹۱ و ج ۷۸، ص ۲۷۱.
[۱]: ب: ج ۴۸، ص ۱۰۲.
[۱]: ب: ج ۷۴، ص ۲۳۱.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110