eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
432 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 دختر اسلام (صَلی اللهُ علیهِ و آلهِ و سَلّم) حضرت زهرا علیها السّلام فقط از اهل ◾️🔳🔳 به خانۀ علیها السلام ▪️▪️◾️ عمر گفت: آری! و آنچنان به این عمل مصر و محکم هستم چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود! [۱] مگر آن که با ابوبکر بیعت کنی [۲] چنانچه امت چنین کردند. [۳] پس بین علی و عمر سخنانی رد و بدل شد. علی گفت: (ای عمر! بدوش پستانی را که نیمی از آن مال توست، بخدا قسم! آنچه امروز تو را اینچنین بر امارت و حکومت ابوبکر حریص کرده چیزی نیست جز آن که فردا حکومت را به تو بسپارد. [۴] علی از خانه خارج شد در حالیکه به شمشیر مسلح بود، پس با عمر برخورد کرد، عمر شمشیر را از علی گرفت! آنگاه علی دوباره به خانه برگشت در این هنگام زبیر با شمشیر کشیدۀ [۵] خود [۶] به آنها حمله ور شد از خانه خارج [۷] شد [۸] در حالی که فریاد می‌کشید و گریه میکرد و مردم او را از گریه و ناله نهی کرده و میگفتند: گناهی بر مانیست چرا که در امری که مردم بر آن اجتماع کرده اند اختلاف شود! [۹] عمر به زبیر گفت: این شمشیر برای چیست؟ [۱۰] زبیر گفت: این شمشیر را برای بیعت با علی مهیا کردم! [۱] و هرگز آن را غلاف نخواهم کرد تا اینکه با علی بیعت شود [۲] و با هیچکس جز علی بیعت نخواهم کرد [۳]..... ---------- 📚منابع: [۱]: ۱۴۶. احمد بن یحیی معروف به ( (بلاذری) ) در گذشتۀ سال ۲۷۹ هجری در کتاب خود بنام ( (انساب الأشراف) ) چاپ مصر جلد اول صفحه ۵۸۶ تحت عنوان ( (امر السّقیفه) ) ( (گزارشی از سقیفه) ) حدیث شمارۀ ۱۱۸۴ میگوید: ( (روایت کرده مدائنی) )، که از از سلمة بن محارب، و او از سلیمان تیمی، و او از ابن عون. [۲]: ۱۴۷. اسماعیل بن علی بن محمد بن محمد بن عمر بن شاهنشاه بن أیوب، ملک مویّد عماد الدین در گذشتۀ سال ۷۳۲ هجری در کتاب خود بنام ( (المختصر فی أخبار البشر) ) چاپ مصر جلد اول صفحه ۱۵۶ با ذکر سند. [۳]: ۱۴۸. أحمد بن محمد عبد ربّه آندلسی در گذشتۀ سال ۳۲۸ هجری در کتاب خود به نام ( (عقدالفرید) ) تحت عنوان کتاب العسجدة الثانیة فی الخلفاء و تواریخهم و أیّامهم یا: یاقوت نامۀ دوم در مورد خلفاء و تاریخ ایشان و حوادث زمان ایشان، در قسمت ( (ایام خلافت أبی بکر) ) قسمت ( (سقیفه بنی ساعدة) ) - کسانی که از بیعت أبی بکر تخلف کردند - چاپ بیروت سال ۱۴۰۴در چاپ بیروت سال ۱۴۰۴ هجری جلد پنجم صفحۀ ۱۳ و ۱۴ و در چاپ مصر سال ۱۳۵۳ هجری جلد سوم صفحۀ ۶۴.. اسماعیل بن علی بن محمد بن محمد بن عمر بن شاهنشاه بن أیوب، ملک مویّد عماد الدین در گذشتۀ سال ۷۳۲ هجری در کتاب خود بنام ( (المختصر فی أخبار البشر) ) چاپ مصر جلد اول صفحه ۱۵۶ با ذکر سند. [۴]: ۱۴۹. أحمد بن یحیی معروف به ( (بلاذری) ) در گذشتۀ سال ۲۷۹ هجری در کتاب خود بنام ( (انساب الأشراف) ) چاپ مصر جلد اول صفحه ۵۸۷ حدیث شمارۀ ۱۱۸۸ به نقل از ابی بکر بن هیثم و او از عبدالرزاق و او از معمر و او هم از کلبی و او از ابی صالحی و او از ابن عباس. [۵]: ۱۵۰. إبن ابی الحدید معتزلی در شرح خود بر نهج البلاغه جلد دوم صفحۀ ۵۶ به نقل ازابوبکر جوهری و او از ابوزید، عمر بن شبّّه و او از احمد بن معاویه و او از نضر بن شمیل و او از محمد بن عمر و او از سلمة بن عبد الرحمن. [۶]: ۱۵۱. عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن ابی الحدید عزّالدّین مدائنی معتزلی معروف به ( (ابن ابی الحدید معتزلی) ) در گذشتۀ سال ۶۵۵ هجری در شرح نهج البلاغة خود تحت عنوان: ( (حدیث السّقیفة) ) ( (جریان سقیفه) ) جلد دوم صفحۀ ۲۱. [۷]: ۱۵۲. إبن ابی الحدید معتزلی در شرح خود جلد ششم صفحۀ ۴۸ با ذکر سند از ابوبکر جوهری از عمر بن شبّه. [۸]: ۱۵۳. إبن ابی الحدید معتزلی در شرح خود بر نهج البلاغه جلد دوم صفحۀ ۵۶ به نقل ازابوبکر جوهری در روایتی دیگر. [۹]: ۱۵۴. إبن ابی الحدید معتزلی در شرح خود بر نهج البلاغه جلد دوم صفحۀ ۵۶ به نقل ازابوبکر جوهری. [۱۰]: ۱۵۵. عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن ابی الحدید عزّالدّین مدائنی معتزلی معروف به ( (ابن ابی الحدید معتزلی) ) در گذشتۀ سال ۶۵۵ هجری در شرح نهج البلاغة خود چاپ بیروت دارالجیل سال چاپ ۱۴۰۷ هجری جلد دوم صفحۀ ۵۷ با ذکر سند. [۱]: ۱۵۶. إبن ابی الحدید معتزلی در شرح خود جلد ششم صفحۀ ۴۸ با ذکر سند از ابوبکر جوهری از شعبی. [۲]: ۱۵۷. طبری در تاریخ خود جلد دوم صفحه ۴۴۳ چاپ بیروت به نقل از زکریا بن یحیی ضریر و او از أبوعوانه و او از داود بن عبدالله لاوردی و او از حمید بن عبدالرحمن حمیری. [۳]: ۱۵۸. عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن ابی الحدید عزّالدّین مدائنی معتزلی معروف به ( (ابن ابی الحدید معتزلی) ) در گذشتۀ سال ۶۵۵ هجری در شرح نهج البلاغة خود تحت عنوان: ( (حدیث السّقیفة) ) ( (جریان سقیفه) ) جلد دوم صفحۀ ۲۱. ❌ فقط با ذکر
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 اصحاب امام علیه السلام ▪️🔹🔹 در شب عاشورا اصحاب باوفای امام حسین علیه السلام هر کدام با زبانی، وفاداری خود را اعلام کردند. به محمد بن بشر خضرمی - یکی از یاران ایشان - تازه خبر رسید که پسرش در مرز ری به دست کافران اسیر شده است، محمد گفت: خود و پسرم را در مسیر خداوند می‌بینم. من دوست ندارم که پسرم گرفتار باشد و من بعد از او زنده بمانم! امام حسین علیه السلام که سخن او را شنید، فرمود: - بیعتم را از تو برداشتم. آزادی، برو برای آزادی پسرت کوشش کن! محمد بن بشر گفت: - درندگان مرا بدرند و زنده بخورند، اگر از تو جدا گردم! امام حسین علیه السلام پنج لباس برد یمانی - که قیمت آنها هزار دینار بود - به او داد و فرمود: - اینها را به پسر دیگرت بده تا با دادن این لباس‌ها به دشمن (به عنوان هدیه) برادرش را از اسارت آزاد سازد. [۱] ابن ! ▪️🔹🔹 ابراهیم (پسر مالک اشتر) سرهای بریده ابن زیاد و سران دشمن را برای مختار فرستاد. مختار در حال غذا خوردن بود که سرهای بریده دشمنان را در کنار وی به زمین ریختند. مختار گفت: - سر مقدس حسین علیه السلام را هنگامی که ابن زیاد غذا می‌خورد نزدش آوردند، اکنون حمد و سپاس خداوند را که سر نحس ابن زیاد در هنگام غذا خوردن نزد من آورده شده است! در این هنگام، مار سفیدی در میان سرها پیدا شد و درون سوراخ بینی ابن زیاد رفت و از سوراخ گوش او بیرون آمد، و این عمل چندین بار تکرار شد! مختار پس از صرف غذا برخاست و با کفشی که در پایش بود به صورت نحس ابن زیاد زد، سپس کفشش را نزد غلامش انداخت و گفت: - این کفش را بشوی که آن را بر صورت کافری نجس نهادم! مختار سرهای نحس دشمنان را برای محمد حنفیه در حجاز فرستاد. محمد حنفیه نیز سر ابن زیاد را نزد امام سجاد علیه السلام فرستاد، امام علیه السلام در آن هنگام مشغول غذا خوردن بودند، فرمودند: - روزی که سر مقدس پدرم را نزد ابن زیاد آوردند او غذا می‌خورد. از خداوند خواستم، مرا زنده نگهدارد تا سر بریده ی ابن زیاد را در کنار سفره غذا بنگرم. خداوند را سپاس که اکنون دعایم مستجاب شد. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: بحار، ج ۴۴، ص ۳۹۴ [۱]: بحار، ج ۴۵، ص ۳۴۵ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 فاطمه مادر امیرالمومنین عليه السلام و عليها 🍃🌸🌸 (۳) ۱۱۵- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى كه خبر داد بما ابو القاسم على فرزند طلحة فرزند كردان نحوى كه نقل كرد بما احمد فرزند محمد فرزند جراح و گفت: نقل كرد بما محمد فرزند قاسم كه نقل كرد بما احمد فرزند هيثم كه نقل كرد بما حسن فرزند بشر گفت: نقل كرد بما سعدان فرزند وليد از عطاء فرزند ابو رياح از ابن عباس كه گفت: هنگامى كه فاطمه دختر اسد مادر على (ع) از دنيا رفت، رسول خدا «ص» پيراهن خود را در آورد، و امر 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۰۳ كرد كه باو بپوشانند و باو پوشاندند، و با او به لحد داخل شد، و در آنجا بر پهلو خوابيد، پرسيده شد اى رسول خدا «ص» آنچه را كه با اين انجام دادى با ديگرى انجام نداده اى؟ فرمود: من پيراهنم را باو پوشاندم تا از حله هاى بهشت پوشيده شود، و در لحد او به پهلو خفتم تا از او فشار قبر سبك باشد، زيرا او از جهت رفتار نسبت بمن بهترين مردم بود. (۱) ۱۱۶- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب «اجازة» كه ابو احمد عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب بآنان نقل كرده و گفت: نقل كرد بما پدرم و- گفت: نقل كرد بما عبيد فرزند مهدى ماوردى كه نقل كرد بما يزيد فرزند هارون كه نقل كرد بما حماد «يعنى فرزند سلمه» از عمار فرزند ابو عمار از ابن عباس گفت در حال گفتگو رسول خدا «ص» را ديدم كه موهايش آشفته و اثر گرد و غبار در چهره اش نمايان بود، و شيشه پر از خون در دست دارد پرسيدم پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا: اين چيست؟ گفت: اين خون حسين و ياران اوست، همواره امروز جمع مى كنم، و ما آن روز را بياد نگهداشته و شمرديم، ديديم در همان روز حسين و ياران او شهيد شده اند. (۲) ۱۱۷- و گفت: خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب كه نقل كرد بما احمد فرزند عيسى فرزند قاسم گفت: نقل كرد بما ابراهيم فرزند عبد السلام كه نقل كرد بما حجاج كه نقل نمود بما حماد از ابان از شهر فرزند حوشب از‌ام سلمه گفت: جبرئيل در حضور رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و حسين با من بود، پس گريه كرد، و من او را رها كردم، نزد رسول خدا (ص) رفت بلند شده گرفتم، گريه كرد، باز رها نمودم، اين بار بحضور رسول خدا (ص) وارد شد، جبرئيل گفت: اى محمد آيا او را دوست مى دارى؟ فرمود: بلى، گفت: امتت او را مى كشند، و اگر مى خواهى از خاك زمينى كه در آن كشته مى شود نشانت بدهم و بالهايش را بآن زمين كه در آن كشته مى شود گسترد، و آنجا را بما نشان داد 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۰۴ پس آنگاه بآن زمين كربلا گفته مى شود. (۱) ۱۱۸- خبر داد بما احمد فرزند محمد (اجازة) كه خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب كه نقل كرد بما پدرم كه نقل كرد بما ابراهيم فرزند عبد السلام كه نقل كرد بما عثمان فرزند (ابو شيبه از) اسماعيل از پدرش مجالد فرزند سعيد (از عامر فرزند سعد) بجلى گفت: هنگامى كه حسين بن على كشته شد. پيامبر (ص) را در خواب ديدم، گفت: بسوى براء فرزند عازب برو و سلام مرا باو برسان، و باو خبر بده كه كشندگان حسين در آتش هستند، و نزديك است كه خداى توانا و با عظمت مردم را با عذابى بزرگ از بيخ بركنده و از بين ببرد، راوى مى گويد: پس بسوى براء رفتم و آنچه را كه در خواب ديده بودم باو نقل كردم، او گفت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله راست گفته، خودش فرموده: هر كس مرا در خواب ببيند خود مرا ديده است. (۲) ۱۱۹- خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب كه نقل كرد بما پدرم كه نقل كرد بما محمد فرزند حسن فرزند زياد كه نقل كرد بما حسين فرزند ادريس انصارى كه نقل كرد بما عثمان فرزند محمد كه نقل كرد بما جرير گفت: پيامبر (ص) را در خواب ديدم دست مرا گرفته و من همراه او در كوچه ميرفتم گفتم: اى رسول خدا آيا اهل بيت خود را بامتت سپردى؟ فرمود امتم را باهل بيت خود سفارش نموده و اهل بيتم را بامتم سپردم. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 لذت است، که در روز به داران می‌شود. ▪️✨ مرحوم سید هاشم بحرانی در تفسیر آیه ۲۴ از سوره الحاقه « کلوا واشربوا هنیئا بما اسلفتم فی الایام الخالیه - بخورید و بیاشامید از نعمت‌های بهشتی در برابر اعمالی که در ایام گذشته (دنیا) انجام داده اید » از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کند که این خطاب به روزه داران می‌شود که در مقابل اطاعت امر پروردگار که چه روزهای طولانی و گرم و سرد را در دنیا از خوردن و نوشیدن امساک کردید، حالا از نعمت‌های بهشتی بهره مند شوید. [۱] چرا متعال را عمل می‌شمارد. ▪️✨ کلینی و شیخ رضوان الله تعالی علیهما به سند خودشان از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کنند که آن حضرت فرمود: خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: الصوم لی و انا اجزی به یعنی روزه عملی است، تنها برای رضایت من انجام می‌گیرد و من خودم جزای روزه دار را می‌دهم. بزرگان علماء در معنی حدیث شریف فرموده اند اعمال دیگر غیر از روزه ممکن است برای رضایت باری تعالی انجام نگیرد، مثلاً مکه برود و قصدش نام عوض کردن و یا تجارت و یا احترام بیشتر مردم، مخصوصاً در نسوان و امثال این‌ها باشد. اما روزه عملی است برای غیر خدا نمی شود. زیرا کسی که از مفطرات حتی در خلوت اجتناب کندمگر ممکن است قصدش غیر خدا باشد لذا جا دارد که خداوند جزای این عمل خالص را خودش مستقیماً بدهد و حتی به ملائکه اش هم موکول نکند. قرائت کلمه اجزی به صیغه مجهول لطافت بیشتری را به حدیث می‌دهد، که بعضی‌ها خوانده اند معنی اش چنین باشد « من خودم جزای شخص روزه دار هستم ». برای توضیح این قرائت گفته اند اگر کسی برای سلطان عادی کاری را انجام دهد که سبب خوشنودی بیش از حد او باشد آن سلطان اگر بخواهد اندازه رضایت خویش را از آن شخص ابراز کند می‌گوید: من جزای شما، من در اختیار شما. مرحوم مجلسی بزرگ در توجیه این که چرا فرمود روزه برای من است بیان لطیفی دارد و آن این که عابدین غیر خدا به بت‌های خود به انواع قربات تقرب جسته اند سجده کرده و قربانی نموده و صدقات برای جلب رضایت آنان داده اند اما تا حال نشده که بت پرستی برای جلب رضایت معبود خویش روزه بگیرد. [۱] چه حقی بر دارد.▪️✨ امام زین العابدین (علیه السلام) در رساله حقوقیش درباره حق روزه می‌فرماید و حق روزه این است که بدانی آن پرده ای است که خدای مهربان بر زبان و گوش و چشم و شکم و فرج تو زده که به وسیله این پرده تو را از آتش جهنم نجات دهد. اگر ترک روزه کردی حجابی را که به صلاح تو بر تو زده شده بود پاره کرده ای. شارح فقیه در توجیه این فرمایش کلام لطیفی دارد. و آن این که شکم اگر سیر شود سایر اعضاء گرسنه خواهد شد، چشم تقاضای هر گونه دیدن و گوش خواستار شنیدن و فرج خواستار جماع خواهد کرد، چه بهتر که شکم گرسنه شود و تا سایر اعضاء سیر شوند. و از تو تقاضای خواسته‌های نامشروع نکنند. [۲] به درک فطر و نشوید.▪️✨ مرحوم صدوق در من لایحضرالفقیه و دیگران از قول امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند وقتی که امام حسین کشته شد و خواستند سر مبارک را از بدن جدا بکنند خداوند متعال امر کرد ملکی را که این ندا را بدهد ای امت ظالم و کشنده عترت پیغمبرشان، خداوند متعال شما را به فطر و اضحی موفق نکند. مرحوم مجلسی در شرح اضافه می‌کند که امام صادق (علیه السلام) فرمود: والله موفق نشده و نخواهند شد تا این که خواهان خون حضرتش قیام کند. و می‌فرماید این کلام کنایه باشد از امام زمان (عج) و یا کنایه از خود امام حسین (علیه السلام) باشد که با امام زمان تشریف بیاورد. و همین طور خیلی از شیعیان خالص که زنده شده و انتقام گیرنده خواهند بود. اللهم اجعلنا منهم بحق الحسین (علیه السلام). [۳] نکن که خواری کم دارد. ▪️✨ مرحوم مجلسی در شرح فقیه می‌نویسد این که روایات بیان کرده و فقاء فتوی داده اند که شخص روزه خوار بدون عذر را، در مرتبه سوم یا چهارم اعدام می‌کنند. این در صورتی است که آن شخص روزه خوردن را حلال نداند و به صرف گول شیطان خوردن و معصیت گرفتار این بدبختی شود. والا مرتد [۱] در مرتبه اول کشته خواهد شد. [۲] ---------- 📚منابع: [۱]: . تفسیر البرهان، ج ۴، ص ۳۷۹. [۱]: . روضه المتقین ج ۳، ص ۲۲۶. [۲]: . روضه المتقین، ج ۵، ص ۵۰۸. [۳]: . روضه المتقین، ج ۳، ص ۲۵۴. [۱]: . مرتد دوقسم است، مرتدفطری و مرتد ملی، مرتد فطری کسی را گویند که در حین انعقاد نطفه او پدر یا مادر و یا هر دو مسلمان باشد و پس از بلوغ کافر بشود ولو با انکار یکی از ضروریات دین. [۲]: . روضه المتقین، ج ۳، ص ۳۲۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی(ع) @ya_amiralmomenin110
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷   ▪️✨▪️ سخن در كتاب بالوفيات ▪️◾️ ابراهيم بن سيار نظام معتزلي (۱۶۰- ۲۳۱) از ادبا و دانشمندان مشهور است كه به علت زيبايي كلامش در نظم و نثر، به «نظّام» معروف شده است. در كتابهاي متعددي از نظّام، با اشاره به حضور خليفه ثاني نزد در خانه ي فاطمه عليهاالسلام، چنين آمده است: «انّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتي ألقت المحسن من بطنها». [۶۱]. «عمر در روز اخذ بيعت براي ابي بكر بر شكم فاطمه زد، در نتيجه، فرزندي كه وي در رحم داشت و نام آن را محسن نهاده بود سقط شد». و كتاب ▪️◾️◾️ محمد بن يزيد بن عبدالأكبر بغدادي (۲۱۰- ۲۸۵) اديب و نويسنده معروف اهل سنت- كه آثار گران سنگي از او به يادگار مانده است - در كتاب «الكامل» خود، داستان آرزوهاي خليفه ي اول را به نقل از عبدالرحمان بن عوف آورده و يادآور مي‌شود: «وددت أني لم أكن كشفت عن بيت فاطمة و تركته ولو أغلق علي الحرب». [۶۲]. «آرزو مي‌كردم اي كاش بيت فاطمه را هتك حرمت نمي كردم و آن را رها مي‌نمودم هر چند براي جنگ بسته شده باشد». و مروج ▪️◾️◾️ ابوالفرج مسعودي (متوفاي ۳۴۵) در مروج الذهب مي‌نويسد: ابوبكر در حال احتضار چنين گفت: من سه چيز انجام دادم و آرزو داشتم كه كاش آنها را انجام نمي دادم، يكي از آن سه چيز اين بود كه: «فوددت انّي لم أكن فتشت بيت فاطمة و ذكر في ذلك كلاماً كثيراً». [۶۳]. «آرزو مي‌كردم كاش حرمت خانه ي زهرا را زير پا نمي نهادم و در اين مورد سخن زيادي گفت». مسعودي، با اينكه نسبت به اهل بيت پيامبر، گرايش‌هاي سالمي دارد، ولي باز به ملاحظاتي كه بر آگاهان به تاريخ پوشيده نيست، از بازگويي سخن خليفه خود داري كرده و با كنايه رد شده است و تنها به اين اكتفا نموده كه خليفه سخن زيادي در اين مورد گفت. حالا اين سخن زياد چه بوده است خدا مي‌داند؟! ابن أبي دارم و كتاب ميزان الاعتدال احمد بن محمد معروف به ابن ابي دارم، محدّث كوفي (متوفاي ۳۵۷)، كسي است كه محمد بن أحمد بن حماد كوفي درباره ي او مي‌گويد: «كان مستقيم الأمر عامة دهره؛ او در سراسر عمر خود، پوينده ي راه راست بود». ذهبي نيز مي‌نويسد: «كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة إلّا انّه يترفض». [۶۴]. «او به حافظ و معرفت حديث شهرت دارد، نقطه ضعفش اين است كه به تشيع ميل داشته است». اصولاً جاي تاسف است كه علاقه به اهل بيت، يكي از نقاط ضعف محدثان شمرده شود. به هر روي، ابن ابي دارم نقل مي‌كند كه در محضر او اين خبر خوانده مي‌شود: «انّ عمر رفس فاطمة حتي أسقطت بمحسن». «عمر لگدي بر فاطمه زد، در نتيجه او فرزندي كه در رحم به نام محسن داشت سقط كرد». [۶۵]. بن مكرم و تاريخ ▪️◾️◾️ علي بن حسن بن هبة الله معروف به ابن عساكر دمشقي (متوفاي ۵۷۱) كتابي در تاريخ دمشق تأليف نموده كه اخيراً در هشتاد جلد منتشر شده است، سپس اين موسوعه را محمد بن مكرم معروف به ابن منظور (۶۳۰- ۷۱۱) تلخيص كرده، او نيز داستان ديدار عبدالرحمان را با ابي بكر يادآور شده و چنين مي‌گويد، ابوبكر گفت: «لا آسي علي شي ء من الدنيا إلّا علي ثلاث فعلتُهنَّ وددت أنّي لو تركتهنَّ... وددت أنّي لم أكن كشفتُ بيت فاطمة عن شي ء مع انّهم اغلقوه علي الحرب». [۶۶]. «من بر چيزي از امور دنيا تأسف نخوردم مگر بر سه چيز كه انجام دادم و دوست داشتم انجام نمي دادم... دوست داشتم خانه ي فاطمه را هتك حرمت نمي كردم هر چند ساكنان خانه آن را براي جنگ ببندند». 📚 منابع: [۶۱] الوافي بالوفيات ۶/ ۱۷، شماره ۲۴۴۴؛ ملل و نحل شهرستاني ۱/ ۵۷، چاپ دارالمعرفه، بيروت. درترجمه نظام به كتاب «بحوث في الملل والنحل» ۳/ ۲۴۸- ۲۵۵ مراجعه شود. [۶۲] شرح نهج البلاغه ۲/ ۴۷، چاپ مصر. [۶۳] مروج الذهب ۲/ ۳۰۱، چاپ داراندلس، بيروت. [۶۴] سير اعلام النبلاء ۱۵/ ۵۷۷، شماره ترجمه ۳۴۹. [۶۵] ميزان الاعتدال ۱/ ۱۳۹. [۶۶] مختصر تاريخ دمشق ۱۳/ ۱۲۲، چاپ دارالفكر، سال ۱۹۸۹. فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 چشم خدا صلى الله عليه وآله وسلم، پرستش كنندگان حضرت علىّ بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 و طبرى قدس سره در كتاب «دلائل الإمامه» مى نويسد: حضرت علىّ بن الحسين عليهما السلام به نماز ايستاده بود، ابليس به صورت اژدهائى براى آن حضرت ظاهر شد كه ده تا سر داشت، دندانهاى نيش او تيز و برّان، و چشمهايش وارونه و سرخ رنگ بود، از داخل زمين نزديك سجده گاه آن حضرت بيرون آمد، نخوت و غرورى از خود نشان داد ولى امام عليه السلام دچار ترس و وحشت نشد و اصلاً نگاهى به او نكرد، آنگاه خود را به روى زمين كشيد و نزديك آمد و تمام انگشتان پاى مبارك آن حضرت را به دهان گرفت و با دندانهاى نيش خود گاز گرفت، و از آتش درون بر آنها دميد ولى باز هم امام عليه السلام توجّهى نكرد و قدمهاى مبارك خود را حركتى نداد، و هيچگونه شكّى يا وهمى به او راه نيافت. شيطان به كار خود ادامه داد تا اينكه شهاب سوزنده اى از آسمان بر او فرو ريخت، همينكه احساس سوزندگى كرد فريادى كشيد و كنار امام عليه السلام به صورت اوّليه خود ايستاد و گفت: «يا عليّ، أنت سيّد العابدين كما سُمّيت، وأنا إبليس، واللَّه لقد شاهدت من عبادة النبيّين والمرسلين من لدن آدم إلى زمنك، فما رأيت مثل عبادتك، ولوددت أنّك استغفرت لي، فإنّ اللَّه كان يغفر لي». «اى على ؛ تو در حقيقت سرور عبادت كنندگان هستى همانطور كه به اين لقب ناميده شده اى، و من ابليس هستم، به خدا قسم عبادت پيغمبران و رسولان الهى را از زمان حضرت آدم تا اين زمان ديده ام، از هيچكدام از آنها عبادتى مانند عبادت تو مشاهده نكرده ام، دوست دارم براى من استغفار كنى، تو اگر از خدا طلب مغفرت كنى خداوند مرا مى آمرزد». سپس آنجا را ترك كرد و رفت. [۱] ۳۳۸ / ۸ - روايت شده: حجّاج بن يوسف خانه كعبه را بخاطر مبارزه و جنگ با عبداللَّه بن زبير خراب كرد، سپس آن را بنا نهاد، وقتى خانه تعمير شد و خواستند حجرالأسود را بجاى خود نصب كنند هر عالمى از ميان علماء، يا هر قاضى از ميان قضات، و يا هر زاهدى از ميان زهدپيشه گان آن را نصب مى كرد حَجَر در جاى خود ثابت نمى ماند لرزه و اضطراب داشت، تا آنكه حضرت علىّ بن الحسين عليهما السلام تشريف آورد و آن را از دست ايشان گرفت نام خدا را بر زبان جارى ساخت و آن را نصب كرد، حجرالأسود در جاى خود آرام گرفت و مردم صدا را به تكبير بلند كردند. و هر آينه به فرزدق الهام شده در شعرش كه گفته است: يكاد يمسكه عرفان راحته ركن الحطيم إذا ما جاء يستلم نزديك است پايه حطيم [۱] به كف دست مبارك او درآويزد هنگامى كه براى لمس كردن آن مى آيد. [۲] ۳۳۹ / ۹ - در كتاب «خرائج» و «كشف الغمّه» مى نويسند: از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: دست مرد و زنى در حال طواف بر روى حجَر بهم چسبيد، هر يك از آنها هرچه تلاش كردند كه دست خود را جدا كنند نتوانستند. مردم گفتند: بايد اينها را بريد تا از يكديگر جدا شوند، در اين گفتگو بودند كه حضرت علىّ بن الحسين عليهما السلام وارد شد، راه را براى آن حضرت باز كردند، و وقتى قصّه را برايش عرض كردند، حضرت نزديك رفت و دست مبارك خود را بر آن دو دست نهاد، فوراً از يكديگر جدا شد و مشكل آنها حلّ شد. [۳] ۳۴۰ / ۱۰ - علّامه مجلسى رحمه الله در كتاب شريف «بحار الأنوار» مى نويسد: در بعضى از مؤلّفات شيعه ديدم كه نقل كرده است: روايت شده مرد مؤمنى از بزرگان شهر بلخ در بيشتر سالها به حجّ مى رفت، و بعد از انجام دادن مناسك حجّ و زيارت پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم خدمت حضرت سجّاد عليه السلام مى رسيد سوغات و هدايائى براى آن حضرت مى آورد، سئوالات دينى خود را از امام عليه السلام مى پرسيد و سپس به شهر خود مراجعت مى كرد. در يكى از اين برگشت‌ها همسرش به او گفت: مى بينم هر زمان به ديدار امام خود مى روى سوغات و هداياى زيادى با خودت مى برى، ولى آن حضرت چيزى به تو پاداش نمى دهد. مرد بلخى گفت: او پادشاه دنيا و آخرت است، و آنچه مردم دارند به بركت او است و مالكش در حقيقت او مى باشد،...... ---------- 📚منابع: [۱]: دلائل الإمامة: ۱۹۷ ضمن ح۱، مدينة المعاجز: ۲۵۲/۴ ح ۳۲، مناقب ابن شهراشوب: ۱۳۴/۴، بحار الأنوار: ۵۸/۴۶ ح ۱۱. [۱]: حطيم: بنايى است در مقابل ميزاب. [۲]: الخرائج: ۲۶۸/۱ ح ۱۱، بحار الأنوار: ۳۲/۴۶ ح ۲۵، و۶۲/۹۹ ح ۳۷. [۳]: الخرائج: ۵۸۵/۲ ح۵، كشف الغمّة: ۱۱۱/۲، بحار الأنوار: ۴۴/۴۶ ح ۴۳، شيخ طوسى رحمه الله در التهذيب: ۴۷۰/۵ نظير اين قضيّه را نسبت به امام حسين عليه السلام نقل كرده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 چشم خدا صلى الله عليه وآله وسلم، پرستش كنندگان حضرت علىّ بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 مرد بلخى گفت: او پادشاه دنيا و آخرت است، و آنچه مردم دارند به بركت او است و مالكش در حقيقت او مى باشد، زيرا آن حضرت خليفه و جانشين خدا بر روى زمين و حجّت پروردگار بر بندگان است، و او فرزند رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و پيشواى ما است. و چون گفتار او را شنيد از سرزنش او ساكت ماند. سپس آن شخص براى سال آينده براى حجّ آماده شد و قصد منزل شريف آن حضرت نمود، وقتى به آنجا رسيد اجازه ورود خواست، امام عليه السلام به او اجازه مرحمت فرمود. مرد بلخى وارد خانه شد و بر آن حضرت سلام كرد و دست مباركش را بوسيد و پس از خوش آمد گوئى امام عليه السلام او را به خوردن غذا با خودش دعوت فرمود، و بعد از آنكه غذا خوردند امام عليه السلام طشت و آفتابه آب طلب كرد. مرد بلخى برخاست و آفتابه آب را به دست گرفت تا روى دستهاى امام عليه السلام بريزد، حضرت فرمود: تو ميهمان ما هستى، چرا مى خواهى خود را به زحمت اندازى و آب روى دستهاى من بريزى؟ عرض كرد: دوست دارم خدمت كنم. امام عليه السلام فرمود: لمّا أحببت ذلك فواللَّه لأرينّك ما تحبّ وترضى وتقرّ به عيناك. حال كه چنين است بخدا قسم به تو نشان مى دهم آنچه را كه خشنودت كند و چشمانت را روشن گرداند. آنگاه آب را روى دستهاى مبارك امام عليه السلام ريخت تا يك سوّم طشت را آب گرفت، امام عليه السلام به آن مرد فرمود: چه چيزى در ميان طشت است؟ عرض كرد: آب است. فرمود: ياقوت سرخ است، دوباره نگاه كن. وقتى نگاه كرد ديد آبها به قدرت پروردگار ياقوت سرخ شده است. سپس امام عليه السلام فرمود: آب بريز. مرد بلخى آب ريخت تا دو سوّم طشت پر از آب شد، امام عليه السلام به او فرمود: در ميان طشت چيست؟ عرض كرد: آب است. فرمود: نگاه كن، زمرّد سبز است. وقتى نگاه كرد ديد زمرّد سبز است. سپس امام عليه السلام به او فرمود: باز هم آب بريز. مرد بلخى آب را روى دستهاى مبارك آن حضرت ريخت تا آنكه طشت پر شد. امام عليه السلام به او فرمود: در ميان طشت چيست؟ عرض كرد: آب است. فرمود: بلكه درّ سفيد است. وقتى آن مرد نگاه كرد ديد درّ سفيد است و طشت از سه نوع جواهر يعنى درّ و ياقوت و زمرّد پر گشته است، خيلى تعجّب كرد و خود را روى قدمهاى آن حضرت انداخت و آنها را بوسيد. بعد امام عليه السلام فرمود: يا شيخ ؛ لم يكن عندنا شي ء يكافيك على هداياك إلينا، فخذ هذه الجواهر عوضاً عن هديّتك، واعتذر لنا عند زوجتك لأنّها عتبت علينا. اى پيرمرد! نزد ما چيزى نمى باشد كه هداياى تو را جبران كند، همين جواهرات را در مقابل آن هدايا از ما بپذير و نزد همسرت از طرف ما عذرخواهى كن كه او ما را سرزنش كرده و رفتار ما را نپسنديده است. مرد سر را از خجالت به زير انداخت و عرض كرد: اى سرور من! چه كسى گفتار همسرم را به شما خبر داده است؟ شكّى ندارم كه شما از خانواده رسالت هستيد. سپس مرد بلخى با امام عليه السلام وداع كرد و جواهرات را به همراه خود براى همسرش برد، وقتى كه به شهر و ديار خود رسيد و به خانه اش وارد شد جريان سفر را براى همسرش تعريف كرد، زن سجده شكر بجاى آورد و شوهرش را به خداى بزرگ قسم داد كه او را در سفر آينده با خود خدمت امام عليه السلام ببرد. وقتى موسم كوچ كردن براى حجّ فرا رسيد، و مرد بلخى ساز و برگ سفر را فراهم كرد، طبق وعده اى كه به همسرش داده بود او را به همراه خود برد، زن در بين راه بيمار شد و نزديك مدينه كه رسيد از دنيا رفت، شوهرش گريه كنان خدمت امام عليه السلام رسيد و آن حضرت را از وفات زن باخبر كرد. امام عليه السلام فوراً برخاست و دو ركعت نماز خواند و بعد از نماز دعا كرد و با خدا به راز و نياز پرداخت، سپس رو به من كرد و فرمود: نزد همسرت برگرد، خداوند او را به قدرت و حكمتش زنده گردانيد، و او است كه استخوان هاى خاكستر شده را دوباره روح مى دهد و زنده مى گرداند. مرد بلخى بى درنگ برخاست و با عجله رفت، همينكه به منزلگاهش رسيد همسرش را ديد كه صحيح و سالم نشسته است به او گفت: چگونه به اين جهان برگشتى و خداوند تو را زنده كرد؟ گفت: بخدا قسم! فرشته مأمور مرگ به سراغ من آمد و روح مرا از بدن خارج كرد و در اختيار گرفت، خواست كه آن را بالا ببرد ناگهان شخصى با اين اوصاف ظاهر گشت و شروع كرد به برشمردن خصوصيّات آن حضرت و شوهرش مى گفت: بلى اين اوصاف و ويژگيهاى مولا و سرورم علىّ بن الحسين عليهما السلام است. زن ادامه داد:..... فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 چشم خدا صلى الله عليه وآله وسلم، پرستش كنندگان حضرت علىّ بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 زن ادامه داد: همينكه عزرائيل او را ديد خود را روى قدمهايش انداخت و آنها را بوسه زد و عرض كرد: السلام عليك يا حجّة اللَّه في أرضه، السلام عليك يا زين العابدين. درود بر شما اى حجّت خداوند بر روى زمين، سلام بر شما اى زينت عبادت كنندگان. آن حضرت سلامش را پاسخ داد و فرمود: يا ملك الموت ؛ أعد روح هذه المرأة إلى جسدها فإنّها كانت قاصدة إلينا وإنّي قد سألت ربّي أن يبقيها ثلاثين سنة اُخرى ويحييها حياة طيّبة لقدومها إلينا زائرة لنا. اى فرشته مرگ! روح اين زن را به بدنش برگردان، زيرا او قصد زيارت ما را نموده است و من از پروردگارم درخواست نمودم كه او را سى سال ديگر باقى بدارد و زندگى پاكى همراه با صفا و معنويّت بخاطر آمدنش به زيارت ما مرحمت فرمايد. آن فرشته عرض كرد: اى ولىّ پروردگار! فرمانت را بر ديدگان مى پذيرم و اطاعت مى كنم، سپس روح مرا به بدنم برگردانيد، و آنگاه ديدم فرشته مرگ دست امام عليه السلام را بوسيد و از نزد من خارج شد. مرد بلخى دست همسرش را گرفت و هر دو براه افتادند تا خدمت امام عليه السلام رسيدند، آن حضرت در ميان اصحاب نشسته بودند همينكه چشم زن به جمال آن سرور افتاد خود را به روى قدمهاى مباركش انداخت و گفت: هذا واللَّه سيّدي ومولاي، هذا هو الّذي أحياني اللَّه ببركة دعائه. بخدا قسم! اين آقا و مولاى من است، اين همان آقائى است كه خداوند به بركت دعاى او مرا زنده گردانيد. بعد از آن باقيمانده عمر خود را تا هنگام مرگ در جوار رحمت امام عليه السلام بسر بردند، و او را رها نكردند تا از دنيا رفتند. [۱] ۳۴۱ / ۱۱ - برسى رحمه الله در كتاب «مشارق الأنوار» روايت كرده است كه: مردى به حضرت علىّ بن الحسين عليه السلام عرض كرد: به چه علّت ما بر دشمنان خود برترى داريم در حاليكه در ميان آنها كسانى هستند كه زيباتر از ما هستند؟ امام عليه السلام به او فرمود: أتحبّ أن ترى فضلك عليهم؟ دوست دارى برترى خود را بر آنها ببينى؟ عرض كرد: بلى، امام عليه السلام دست خود را بر چهره او كشيد و فرمود: نگاه كن. وقتى آن مرد نگاه كرد پريشان و مضطرب شد و عرض كرد: فداى شما شوم مرا به حال اوّل برگردان، من در اين مسجد جز خرس و ميمون و سگ نمى بينم. امام عليه السلام دوباره دست مبارك خود را بر چهره او كشيد، و او به حال اوّل برگشت. [۱] ۳۴۲ / ۱۲ - محمّد بن جرير طبرى رحمه الله در كتاب «دلائل الإمامة» از جمهور بن حكم نقل كرده است كه گفت: حضرت علىّ بن الحسين عليه السلام را ديدم در حاليكه بال و پر داشت به فضا پرواز كرد و بعد از مدّتى فرود آمد و فرمود: رأيت الساعة جعفر بن أبي طالب عليه السلام في أعلى عليّين. الآن جعفر بن ابى طالب [۲] را در بالاترين مكان رفيع بهشتيان ديدم. به آن حضرت عرض كردم: آيا شما مى توانيد به آسمانها بالا رويد؟ فرمود: نحن صنعناها فكيف لانقدر أن نصعد إلى ما صنعناه؟ نحن حملة العرش والكرسيّ. ما خود آنها را بنا كرده ايم چگونه نمى توانيم به آنجائى كه ساخته ايم بالا رويم؟ نگاهدارنده عرش و كرسى ما هستيم. سپس يك شاخه از شكوفه هاى خرما در غير فصل خودش به من مرحمت فرمود. [۳]..... ---------- 📚منابع: [۱]: بحار الأنوار: ۴۷/۴۶ ذيل ح ۴۹. [۱]: مشارق الأنوار: ۸۹، بحار الأنوار: ۴۹/۴۶. [۲]: آن بزرگوار به جعفر طيّار مشهور است، زيرا در بهشت همراه فرشتگان پرواز مى كند. [۳]: نوادر المعجزات: ۱۱۶، دلائل الامامة: ۲۰۱ ح ۱۰، مدينة المعاجز: ۲۶۰/۴ ح ۴۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 چشم خدا صلى الله عليه وآله وسلم، پرستش كنندگان حضرت علىّ بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 ۳۴۳ / ۱۳ - محمّد بن حسن صفّار رحمه الله از ابو حمزه ثمالى نقل كرده است كه گفت: نزد حضرت علىّ بن الحسين عليه السلام بودم و گنجشكان بر روى ديوار مقابل آن حضرت فرياد مى كردند. امام عليه السلام فرمود: اى ابوحمزه! آيا مى دانى اينها چه مى گويند؟ عرض كرد: نه. فرمود: مى گويند براى آنها وقتى مقرّر شده كه در آن وقت روزى خود را درخواست مي‌كنند. يا أبا حمزة؛ لاتنامنّ قبل طلوع الشمس، فإنّي أكرهها لك، إنّ اللَّه يقسّم في ذلك الوقت أرزاق العباد، وعلى أيدينا يجريها. اى ابوحمزه! قبل از پديدار شدن خورشيد نخواب، كه آن را براى تو نمى پسندم، همانا خداوند تبارك و تعالى در آن هنگام روزى بندگان را تقسيم مى كند، و آن را به دست ما اجرا مى كند. [۱] ۳۴۴ / ۱۴ - ابن شهراشوب رحمه الله در كتاب «مناقب» از ابوحمزه ثمالى نقل كرده است كه گفت: عبداللَّه بن عمر بر امام سجّاد عليه السلام وارد شد و گفت: اى فرزند حسين ؛ شما گفته ايد: يونس كه گرفتار ماهى شد و آن مصائب را ديد بخاطر اين بوده است كه وقتى ولايت جدّم بر او عرضه شد توقّف كرد. فرمود: بلى! مادرت به عزايت بنشيند. عرض كرد: آن را به من نشان بده اگر راست مى گوئى؟ امام عليه السلام دستور داد كه او و من چشمهاى خود را با دستارى ببنديم، و بعد از مدّتى فرمود: چشم خود را باز كنيد. ناگاه ديديم كنار دريا هستيم و آب به شدّت موج مى زند. عبداللَّه بن عمر به وحشت افتاد و عرض كرد: اى سرور من! خونم به گردن شما است، شما را بخدا جان مرا حفظ كنيد. امام عليه السلام فرمود: از من دليل و برهان خواستى؟ دوباره عرض كرد: اگر راست مى گوئيد به من نشان دهيد، سپس امام عليه السلام آن ماهى را صدا زد. فوراً ماهى بزرگى سر خود را از دريا بيرون كرد كه مانند كوهى بزرگ بود و مى گفت: «لبيّك لبيّك يا ولىّ اللَّه» يعنى من در خدمتم چه مى فرمائيد اى ولىّ پروردگار؟ امام عليه السلام فرمود: تو كيستى؟ عرض كرد: اى سرور من! من ماهى يونس هستم. فرمود: قصّه يونس را براى ما تعريف كن. ماهى عرض كرد: إنّ اللَّه تعالى لم يبعث نبيّاً من لدن آدم إلى أن صار جدّك محمّد صلى الله عليه وآله وسلم إلّا وقد عرض عليه ولايتكم أهل البيت. خداوند تبارك و تعالى از زمان حضرت آدم تا جدّت خاتم انبياء هيچ پيغمبرى را به رسالت مبعوث نفرمود مگر اينكه ولايت شما اهل بيت را بر او عرضه داشت. هر كدام از آنها آن را پذيرفت سالم ماند و از گرفتارى رها شد، ولى هر كدام توقّف كرد و در پذيرفتن آن ترديد كرد گرفتار شد. آدم گرفتار نافرمانى شد، نوح دچار طوفان و غرق دريا شد، ابراهيم گرفتار آتش شد، يوسف به زندان افتاد، ايّوب مبتلا به انواع بلاها شد، داود آن خطا را مرتكب شد. تا زمان يونس فرا رسيد، خداوند تبارك و تعالى به او وحى فرمود: اى يونس! ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و ائمّه هدى عليهم السلام از نسل او را بپذير. يونس عرض كرد: چگونه كسى را كه نديده و نشناخته‌ام ولايتش را قبول كنم، و از ميان قوم خود غضبناك بيرون رفت. خداوند تبارك و تعالى به من دستور داد كه يونس را ببلعم و استخوانهاى او را سست و ضعيف نكنم بلكه سالم نگهدارم، مدّت چهل شبانه روز در شكم من ماند و در ميان دريا در تاريكى هاى سه گانه صدا مى زد: «لا إلهَ إلّا أنْتَ سُبْحانَك إنّي كُنْتُ مِن الظالِمين» [۱] «جز تو خدائى يكتا و يگانه نيست، تو پاك و منزّهى و من از ستمكارانم» ولايت اميرالمؤمنين و ائمّه هدى از فرزندان او را قبول كردم. پس چون به ولايت شما ايمان آورد پروردگار عالم دستور داد تا او را در ساحل دريا بيندازم. [۱] ۳۴۵ / ۱۵ - علّامه مجلسى قدس سره در كتاب شريف «بحار الأنوار» و شيخ طبرسى رحمه الله در كتاب «إحتجاج» از ثابت بنانى نقل كرده اند كه گفت: با جمعى از عبادت پيشه گان بصره مثل ايّوب سجستانى و صالح و عتبة الغلام و حبيب فارسى و مالك بن دينار به حجّ رفته بودم، همينكه وارد مكّه شديم با كمبود آب مواجه شديم و مردم را ديديم كه شديداً بخاطر بى آبى دچار تشنگى گشته اند، اهل مكّه و زائران بيت اللَّه به ما روى آوردند و نزد ما التماس كردند تا براى طلب باران دعا كنيم. پس نزد كعبه آمديم و طواف كرديم،.... ---------- 📚منابع: [۱]: بصائر الدرجات: ۳۴۳، بحار الأنوار: ۲۳/۴۶ ح۵. [۱]: سوره انبياء، آيه ۸۷. [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۱۳۸/۴، بحار الأنوار: ۳۹/۴۶. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 چشم خدا صلى الله عليه وآله وسلم، پرستش كنندگان حضرت علىّ بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 پس نزد كعبه آمديم و طواف كرديم، سپس با خضوع و ناله و زارى از خداوند نزول باران را تقاضا كرديم ولى اثرى از اجابت نديديم. در همين حال ناگاه جوانى وارد شد كه غصّه هايش او را اندوهناك و غمهايش او را مضطرب و ناآرام نموده بود، گرد كعبه چند بار طواف كرد سپس به ما روى آورد و فرمود: اى مالك بن دينار! و اى ثابت بنانى! و اى ايّوب سجستانى! و اى صالح مرى! و اى عُتبة الغلام! و اى حبيب فارسى! و اى سعد و اى عمر! و اى صالح اعمى و اى رابعه! و اى سعدانه! و اى جعفر بن سليمان! ما گفتيم: لبيّك و سعديك، يعنى گوش به فرمان شما هستيم، امرى داريد بفرمائيد. امام عليه السلام فرمود: آيا در ميان شما يك نفر نيست كه خداوند مهربان او را دوست داشته باشد؟ عرض كرديم: اى جوان! وظيفه ما دعا كردن است و اجابت كردن كار خداوند است. فرمود: از نزد كعبه دور شويد، اگر يكى در ميان شما بود كه خدا او را دوست مى داشت دعايش را اجابت مى فرمود. سپس خودش نزد كعبه آمد و بر زمين به سجده افتاد پس شنيديم كه در سجده عرض مى كرد: اى سرور من! به محبّتى كه به من دارى باران رحمت خود را بر اين مردم نازل كن. ثابت بنانى گويد: هنوز كلام آن حضرت تمام نشده بود كه باران مثل دهانه مشك سرازير شد. عرض كردم: اى جوان! از كجا دانستى كه خداوند تو را دوست دارد؟ فرمود: لو لم يحبّني لم يستزرني، فلمّا استزارني علمت أنّه يحبّني فسألته بحبّه لي فأجابني. اگر مرا دوست نمى داشت به زيارتش دعوتم نمى كرد، از اينكه مرا به زيارت طلبيده دانستم كه مرا دوست دارد، و من به همان محبّتى كه به من دارد از او درخواست كردم و او اجابت فرمود. سپس ما را ترك كرد در حاليكه ابياتى را قرائت مى نمود: من عرف الربّ فلم تغنه معرفة الربّ فذاك الشقي ما ضرّ في الطاعة ما ناله في طاعة اللَّه وماذا لقي ما يصنع العبد بغير التقى والعزُّ كلّ العزّ للمتّقي كسى كه خدا را بشناسد و اين شناسائى او را بى نياز نكند، پس او در حقيقت شقى و بدبخت است. ضرر نمى زند در طاعت آنچه از نعمتها كه در راه اطاعت خداوند به او برسد و آنچه از مصائب كه به او برخورد كند. بنده بدون تقوا چه مى كند؟ تمام عزّت و آبرو در سايه تقوا و براى اشخاص باتقوا است. ثابت گويد: از مردم مكّه سئوال كردم كه اين جوان كيست؟ گفتند: او علىّ بن الحسين بن ابى طالب عليهم السلام است. [۱] ۳۴۶ / ۱۶ - شيخ صدوق رحمه الله در كتاب «امالى» نقل كرده است كه: يكى از كنيزان امام سجّاد عليه السلام روى دستهاى مبارك آن حضرت آب مى ريخت تا وضو بگيرد، ناگهان آفتابه از دست آن كنيز افتاد و صورت امام عليه السلام را زخمى و مجروح ساخت. حضرت سجّاد عليه السلام سر خود را به طرف او بالا كرد، كنيز گفت: خداوند تبارك و تعالى فرموده است: «وَالكاظِمينَ الغَيْظ» اهل تقوا كسانى هستند كه در هنگام خشم و غضب مسلّط بر نفس باشند و خشم خود را فرو نشانند. امام عليه السلام به او فرمودند: خشم خود را فرو نشاندم. كنيز ادامه داد: «وَالْعافينَ عَن الناس» «و از بديهاى مردم بگذرند». امام عليه السلام فرمود: خدا از تو بگذرد. كنيز بقيّه آيه را خواند: «وَاللَّه يُحِبّ المُحْسِنين» [۱] «و خداوند نيكوكاران را دوست دارد». امام عليه السلام فرمود: هر كجا مى خواهى برو، تو را در راه خدا آزاد كردم. [۲] ۳۴۷ / ۱۷ - علّامه مجلسى قدس سره در كتاب شريف «بحار الأنوار» مى گويد: روايت شده است در خانه اى كه آن حضرت به سجده مشغول بود آتش سوزى اتّفاق افتاد، اهل خانه فرياد برآوردند: آتش، آتش، ولى آن حضرت هيچ توجّهى نكرد و سر از سجده برنداشت تا اينكه آتش خاموش شد. وقتى به آن حضرت عرض كردند: چه چيز شما را از اين آتش غافل كرده بود؟ فرمود: ألهتنى عنها النار الكبرى. آتشى بزرگتر از آن كه آتش آخرت است مرا از اين آتش دنيا غافل گردانيده بود. [۱]..... ---------- 📚منابع: [۱]: بحار الأنوار: ۵۰/۴۶ ح ۱ به نقل از احتجاج: ۴۷/۲ ح۲. [۱]: سوره آل عمران، آيه ۱۳۴. [۲]: امالى صدوق: ۲۶۷ ح ۱۵ مجلس ۳۶، بحار الأنوار: ۶۷/۴۶ ح ۳۷، اعلام الورى: ۲۶۲، روضة الواعظين: ۱۹۹. [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۱۵۰/۴، بحار الأنوار: ۸۰/۴۶. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 چشم خدا صلى الله عليه وآله وسلم، پرستش كنندگان حضرت علىّ بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 ۳۴۸ / ۱۸ - ابن شهراشوب رحمه الله در كتاب «مناقب» از ابو حازم نقل كرده است كه گفت: شخصى به حضرت زين العابدين عليه السلام عرض كرد: آيا از نماز آگاهى دارى؟ من ناراحت شدم و خواستم به او هجوم آورم. امام عليه السلام فرمود: اى ابوحازم! آهسته باش، دانشمندان بردبار و مهربان هستند. سپس رو كرد به سئوال كننده و فرمود: بلى، آگاهى دارم. او از آنچه بايد در نماز بجا آورَد و آنچه را كه بايد ترك كند و از واجبات و مستحبّات نماز سئوال كرد، تا گفتارش به اينجا رسيد كه پرسيد: شروع نماز چيست؟ فرمود: اللَّه اكبر، پرسيد: حجّت و دليل آشكار آن چيست؟ فرمود: قرائت (يعنى خواندن سوره)، عرض كرد: خشوع نماز چيست؟ فرمود: نگاه كردن به محلّ سجده. گفت: تحريم آن چيست؟ يعنى با چه چيزى كارهاى ديگر بر او ممنوع مى شود؟ فرمود: تكبيرة الإحرام، يعنى گفتن اللَّه اكبر. عرض كرد: تحليل آن چيست؟ يعنى با چه چيزى ممنوعيّت از او برطرف مى شود؟ فرمود: سلام كه در آخر نماز گفته مى شود. سئوال كرد: جوهر آن يعنى اصل آن كه طبيعت نماز بر آن استوار است چيست؟ فرمود: تسبيح يعنى سبحان اللَّه گفتن و منزّه دانستن خداوند. عرض كرد: شعار آن يعنى نشان و علامت آن چيست؟ فرمود: تعقيب، يعنى دعاها و اذكارى كه بعد از نماز خوانده مى شود. عرض كرد: كمال آن كه نماز با آن كامل مى شود چيست؟ فرمود: صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد عليهم السلام. پرسيد: ما سبب قبولها؟ قال: ولايتنا والبراءة من أعدائنا. سبب قبولى نماز چيست؟ فرمود: ولايت ما و بيزارى از دشمنان ما اهل بيت باعث قبولى نماز است. وقتى كه همه پرسشهاى او تمام شد و امام عليه السلام آنها را پاسخ گفت، عرض كرد: شما عذرى براى كسى باقى نگذاشته ايد، سپس از جا حركت كرد در حاليكه مى گفت: خداوند داناتر است كه رسالت خود را به عهده چه كسانى واگذار كند. [۱] ۳۴۹ / ۱۹ - و نيز در همان كتاب نقل كرده كه گفته شده است: [۲] حضرت سجّاد عليه السلام غلامى داشت كه براى آن حضرت كشاورزى مى كرد، روزى امام عليه السلام به آن كشتزار آمد تا از نزديك كار او را ببيند، مشاهده كرد مقدار زيادى از آن خراب شده و از بين رفته است، امام عليه السلام خشمگين شد و غلام را با تازيانه اى كه در دست داشت زد، سپس پشيمان شد كه چرا او را زده است؟ وقتى به منزل آمد كسى را به دنبال غلام فرستاد، چون غلام بر امام عليه السلام وارد شد ديد آن حضرت لباسش را بيرون آورده و آن تازيانه را در مقابل خود نهاده است، گمان كرد كه مى خواهد او را كيفر و مجازات كند لذا ترسش زياد شد. امام عليه السلام تازيانه را برداشت و دست خود را به طرف غلام دراز كرد و فرمود: فلانى كارى از من صورت گرفت كه سابقه نداشت و اين يك لغزش و اشتباه بود، اين تازيانه را از من بگير و قصاص كن يعنى همان طور كه كه تو را زدم مرا بزن. غلام عرض كرد: اى مولاى من! بخدا قسم گمان كردم مى خواهى مرا كيفر دهى و من سزاوار كيفرم، پس چگونه از شما قصاص كنم؟ امام عليه السلام فرمود: واى بر تو، قصاص كن. عرض كرد: از چنين جسارتى به خدا پناه مى برم، شما اختيار داريد و اگر مرا حقّى هست حلال كردم. امام عليه السلام چند مرتبه درخواست خود را تكرار كرد و او هر بار تعظيم مى نمود و حلال مى كرد، چون امام عليه السلام ديد غلام از قصاص كردن خوددارى مى كند فرمود: حالا كه امتناع ورزيدى، آن كشتزار را به تو بخشيدم. [۱] ۳۵۰ / ۲۰ - شيخ صدوق رحمه الله در كتاب «خصال» از امام باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: كان عليّ بن الحسين عليهما السلام يصلّي في اليوم والليلة ألف ركعة كما كان يفعل أميرالمؤمنين عليه السلام. حضرت علىّ بن الحسين عليه السلام همانند جدّش اميرالمؤمنين عليه السلام در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند. او پانصد درخت خرما داشت، در كنار هر كدام از آنها دو ركعت نماز مى خواند. و هنگامى كه به نماز مى ايستاد رنگ مباركش تغيير مى كرد، و ايستادن او در نماز مانند ايستادن يك بنده ذليل در مقابل پادشاهى بلندمرتبه بود، همه اعضاء بدنش از ترس الهى مى لرزيد، ..... ---------- 📚منابع: [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۱۳۰/۴. [۲]: اين روايت را ابن شهرآشوب در كتاب «المناقب» به عنوان «قيل» (گفته شده) آورده كه حاكى از ضعف آن است، علاوه بر اين سندى براى آن ذكر نكرده و متن روايت نيز مخدوش است. [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۱۵۸/۴، بحار الأنوار: ۹۶/۴۶. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 چشم خدا صلى الله عليه وآله وسلم، پرستش كنندگان حضرت علىّ بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 و هنگامى كه به نماز مى ايستاد رنگ مباركش تغيير مى كرد، و ايستادن او در نماز مانند ايستادن يك بنده ذليل در مقابل پادشاهى بلندمرتبه بود، همه اعضاء بدنش از ترس الهى مى لرزيد، و مانند شخص وداع كننده نماز مى خواند كه گويا آخرين نماز او است و بعد از آن برايش نماز خواندن ممكن نيست. [۲] روزى در حال نماز رداء از شانه مباركش افتاد، و تا آخر نماز آن را درست نكرد، و وقتى بعضى از اصحاب از علّت بى توجّهى او به رداء سئوال كردند فرمود: واى بر تو، آيا مى دانى در حضور چه كسى ايستاده بودم؟ بنده از نمازش جز آن مقدارى كه در آن حضور قلب دارد قبول نمى شود. عرض كرد: بنابراين، ما هلاك شده ايم. امام عليه السلام فرمود: كلّا إنّ اللَّه متمّم ذلك بالنوافل. هرگز چنين نيست بلكه خداوند نقائص و كاستى هاى آن را با نوافل جبران مى كند. [برنامه آن حضرت اين بود كه در تاريكى شب انبانى به پشت مى گرفت كه در آن دينار و درهم بود، و گاهى خوراك يا هيزم برمى داشت و به خانه هاى فقرا مى برد، خانه را در مى زد و به كسى كه در را مى گشود مرحمت مى فرمود در حاليكه چهره خود را پوشيده و از او پنهان مى نمود تا او را نشناسد، چون آن حضرت وفات يافت فقرا ديدند آن شخص ناشناس درب خانه آنها را نمى كوبد و از آن كمك‌ها و عنايت‌ها خبرى نيست، دريافتند كه او علىّ بن الحسين عليهما السلام بوده است. ولمّا وضع عليه السلام على المغتسل نظروا إلى ظهره وعليه مثل ركب الإبل ممّا كان يحمل على ظهره إلى منازل الفقراء والمساكين. و هنگامى كه بدن نازنين آن حضرت را براى غسل دادن روى تخت نهادند اثر آن انبان هائى را كه براى تهيدستان و بيچارگان به دوش مى گرفت بر پشت آن حضرت ديدند كه مانند زانوى شتر پينه بسته بود. ]. [۱] روزى آن حضرت از منزل خارج شد و ردائى از جنس خز كه با پشم نرم و نازك درست مى كنند بر دوش داشت، در بين راه گدايى به او برخورد كرد و رداء آن حضرت را گرفت، امام عليه السلام بدون اينكه اعتنا كند گذشت و آن را رها كرد. [۲] و رسم آن حضرت چنين بود كه جامه پشمى براى زمستان خود مى خريد، و چون تابستان فرا مى رسيد آن را مى فروخت و بهاى آن را به فقرا مى بخشيد. [۳] در روز عرفه آن حضرت عدّه اى را مشاهده كرد كه دست گدائى نزد مردم دراز كرده اند، به آنها فرمود: واى بر شما، در مانند چنين روزى از غير خداوند درخواست مى كنيد در حاليكه امروز رحمت خداوند به قدرى بر بندگانش سرازير مى شود كه اگر براى اطفالى كه هنوز در شكم مادران هستند دعا كنيد اميد است كه سعادت و خوشبختى نصيب آنها شود. [ آن حضرت خوددارى مى كرد كه با مادرش هم غذا شود به او عرض كردند: شما كه از همه مردم نيكوكارتر و احسانتان به خويشاوندان بيشتر است چرا با مادر خود غذا نمى خوريد؟ فرمود: خوشم نمى آيد كه دستم پيشى بگيرد به لقمه اى كه چشم او به آن سبقت گرفته است. [۱] . ] [۲] شخصى به آن حضرت عرض كرد:...... ---------- 📚منابع: [۲]: بحار الأنوار: ۷۹/۴۶ سطر آخر، به نقل از مناقب ابن شهراشوب: ۱۵۰/۴ سطر۳. [۱]: بين دو معقوف در اصل نبود و ما آن را از مصدر اضافه كرديم. [۲]: اين قطعه از حديث در كتاب مناقب ابن شهراشوب: ۱۵۴/۴ ذكر شده است. [۳]: بحار الأنوار: ۹۵/۴۶ سطر ۳ وص ۱۰۵ ح ۹۵. [۱]: بين دو معقوف در اصل نبود و ما آن را براى كامل شدن حديث از مصدر ذكر كرديم. [۲]: براى توضيح به حديث ۳۳۴ مراجعه شود. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 چشم خدا صلى الله عليه وآله وسلم، پرستش كنندگان حضرت علىّ بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 شخصی به آن حضرت عرض كرد: من به خاطر خدا شما را بسيار دوست دارم، فرمود: اللّهمّ إنّي أعوذ بك أن اُحبّ فيك وأنت لي مبغض. خداوندا! به تو پناه مى برم از اينكه مردم مرا بخاطر تو دوست داشته باشند و تو مرا دشمن داشته باشى. با شترى كه داشت بيست بار به حجّ رفت و يك شلّاق به او نزد و هنگامى كه از دنيا رفت دستور داد او را در ميان خاك دفن كردند تا درندگان او را نخورند [۳] . از كنيز آن حضرت درباره او سئوال كردند، گفت: احوال او را كوتاه بيان كنم يا طولانى؟ گفتند: مختصر بگو، گفت: ما أتيته بطعام نهاراً قطّ وما فرشت له فراشاً بليل قطّ. هرگز روزى براى مولايم غذا نياوردم و هيچگاه شبى براى او بستر نگستردم [۴] . روزى آن حضرت به گروهى برخورد كرد كه از ايشان غيبت و بدگوئى مى كردند، نزد آنها ايستاد و فرمود: اگر شما راست مى گوئيد خداوند مرا بيامرزد، و اگر دروغ مى گوئيد خداوند شما را بيامرزد. [۱] و هنگامى كه طالب علم يعنى كسى كه در پى فراگيرى و آموختن علوم اهل بيت عليهم السلام است، خدمت آن حضرت مى رسيد به او مى فرمود: خوش آمدى اى كسى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نسبت به او و رعايت حال او سفارش نموده است، سپس مى فرمود: إنّ طالب العلم إذا خرج من منزله لم يضع رجله على رطب ولا يابس من الأرض إلّا سبّحت له إلى الأرضين السابعة. طالب علم وقتى از منزلش خارج مى شود قدم بر خشك و ترى نمى گذارد مگر اينكه تا زمين هفتم همگى براى او تسبيح مى گويند. [ آن حضرت صد خانواده از فقراى مدينه را سرپرستى مى كرد و دوست مى داشت كه يتيمان و نابينايان و اشخاص زمين گير و فقراى بيچاره كنار سفره او حاضر شوند، و با دست مبارك خود به ايشان غذا مى داد، و هر كدام از آنها كه اهل و عيال داشت غذا براى آنها مى فرستاد، و هيچگاه غذا ميل نمى فرمود تا اينكه مانند آن را به فقرا مى بخشيد. ] [۲] در هر سال هفت ثفنه [۳] از مواضع سجده آن حضرت بر اثر زيادى نماز و سجده ساقط مى شد، و او آنها را جمع مى نمود و وقتى وفات يافت با بدن نازنين او دفن كردند. [۴] ولقد بكى على أبيه الحسين عليه السلام عشرين سنة، وما وضع بين يديه طعام إلّا بكى، حتّى قال له مولى له: يابن رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم أما آن لحزنك أن ينقضي [ ولبكائك أن يقلّ؟ ]. مدّت بيست سال بر پدر بزرگوارش امام حسين عليه السلام گريست، غذائى در مقابل آن حضرت نگذاشتند مگر اينكه گريه كرد، بحدّى كه يكى از غلامانش عرض كرد: آيا وقت آن نرسيده كه غصّه و اندوه شما به پايان رسد و گريه شما كم شود؟ امام عليه السلام فرمود: ويحك! إنّ يعقوب النبيّ كان له اثنى عشر ولداً فغيّب اللَّه عنه واحداً منهم فابيضّت عيناه من كثرة بكائه عليه، وشاب رأسه من الحزن وَاحْدَوْدَبَ ظهره من الغمّ، وكان يعلم أنّ إبنه حيّ في الدّنيا، وأنا نظرت إلى أبي وأخي وعمّي وسبعة عشر من أهل بيتي مقتولين حولي فكيف ينقضي حزني واى بر تو، يعقوب پيامبر دوازده پسر داشت خداوند يكى از آنها را از نظر او پنهان نمود، آن قدر بر او گريست كه چشمانش از زيادى گريه نابينا شد، و موهاى سرش از اندوه و غم سفيد شد، و پشت او از غصّه خميد، در حاليكه مى دانست پسرش زنده است و زندگى مى كند، ولى من با چشمان خودم پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بيتم را در حالى كه به شهادت رسيده بودند (و بدنهاى آنها غرق در خون روى زمين مانده بود) ديدم، پس چگونه غصّه و اندوه من برطرف شود [۱] . [۲] ---------- 📚منابع: [۳]: اين قطعه از حديث در بحار الأنوار: ۷۰/۴۶ ح ۴۶ از كتاب ثواب الأعمال نقل شده است. [۴]: اين قسمت از حديث در بحار الأنوار: ۶۷/۴۶ ح ۳۳ از كتاب علل الشرائع نقل شده است و ابن شهراشوب در مناقب: ۱۵۵/۴ آورده است. [۱]: بحار الأنوار: ۹۶/۴۶ سطر آخر. [۲]: بين دو معقوف را از مصدر نقل كرديم. [۳]: يعنى پينه اى كه بر اثر زبر شدن پوست مثل زانوى شتر بر روى آن برآمده مى شود. [۴]: اين قسمت در مصدر و بحار الأنوار نيست. [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۱۶۵ سطر آخر. [۲]: اين حديث به طور كامل در كتاب خصال شيخ صدوق: ۵۱۷/۲ در ذكر بيست و سه خصلت از خصلت هاى پسنديده اى كه امام سجّاد عليه السلام به آن توصيف گرديده نقل شده، و علاّمه مجلسى رحمه الله آن را در بحار الأنوار: ۶۱/۴۶ ح ۱۹ آورده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🍃🌸🌸 گرامی بودن نزد به اندازه اوست 🌸🌸 ۱/۵۸- الكليني، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إبْراهِیمَ عَنْ أبِیهِ عَنِ ابْنِ أبِی عُمَیْرٍ، عَمَّنْ رَوَاهُ عَنِ اَلْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ﴿إنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَکْرُمُ عَلَی اللهِ حَتَّی لَوْ سَألَهُ الْجَنَّةَ بِمَا فِیهَا أعْطَاهُ ذَلِکَ مِنْ غَیْرِ أنْ یَنْتَقِصَ مِنْ مُلْکِهِ شَیْئاً، وَ إنَّ الْکَافِرَ لَیَهُونُ عَلَی اللهِ حَتَّی لَوْ سَألَهُ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا أعْطَاهُ ذَلِکَ مِنْ غَیْرِ أنْ یَنْتَقِصَ مِنْ مُلْکِهِ شَیْئاً، وَ إنَّ اللهَ لَیَتَعَاهَدُ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ کَمَا یَتَعَاهَدُ الْغَائِبُ أهْلَهُ بِالطُّرَفِ، وَ إنَّهُ لَیَحْمِیهِ الدُّنْیَا کَمَا یَحْمِی الطَّبِیبُ الْمَرِیضَ﴾ [۱] امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمن نزد خدا ارجمند است تا آن جا که اگر همه بهشت را از خدا بخواهد به او عطا کند بدون آن که از ملک او چیزی کم شود و کافر نزد خدا خوار و پست است تا آن جا که اگر همه دنیا را از خدا خواهد به او دهد، بی آن که از ملکش چیزی کم شود و خدا به وسیله بلا از بنده مؤمنش دلجویی کند چنان که مسافر با سوغاتی‌های جدید و تازه از خانواده اش دلجویی، کند خدا مؤمن را از دنیا پرهیز دهد چنان که پزشک بیمار را پرهیز دهد. می گویم: الطُرف جمع طُرفه: چیزی که تر و تازه و دلپسند است یعنی با نمک و دلنشین می‌باشد. ۲/۵۹- الكليني، عَن عليّ بن إبراهيم، عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ اَلْمُخْتَارِ، عَنْ أَبِی أُسَامَهَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ﴿إِنَّ اَللَّهَ عز و جل لَیَتَعَاهَدُ اَلْمُؤْمِنَ بِالْبَلاَءِ کَمَا یَتَعَاهَدُ اَلرَّجُلُ أَهْلَهُ بِالْهَدِیَّهِ مِنَ اَلْغَیْبَهِ وَ یَحْمِیهِ اَلدُّنْیَا کَمَا یَحْمِی اَلطَّبِیبُ اَلْمَرِیضَ﴾. [۲] امام باقر علیه السلام فرمود: همانا خدای عزوجل مؤمن را با بلا دلجویی می‌کند، چنان که مرد با هدیه ای که از سفر برای خانواده اش می‌برد از آن‌ها دلجویی می‌کند و خدا مؤمن را از دنیا پرهیز می‌دهد چنان که پزشک بیمار را پرهیز می‌دهد. می گویم: یحميه الدنیا: او را از دنیا منع می‌کند پرهیز دادن مریض از آن چه برایش مضر است پس کلمه "احتمی و تحمی" به معنای منع کردن و پرهیز دادن است. ۳/۶۰- الكليني، عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ﴿إنّه لَيكونُ لِلعبدِ مَنزِلةٌ عند اللّه ِفما يَنالُها إلّا بإحْدى خَصْلتَينِ: إمّا بذَهابِ مالِهِ أو ببَلِيّةٍ في جَسدِهِ﴾ [۱] امام صادق علیه السلام فرمود: بندگان نزد خداوند جایگاهی دارند که جز به وسیله (صبر بر) یکی از دو چیز: رفتن مال و دارایی و یا رسیدن بلای جسمانی به آن نخواهند رسید. می گویم: روایت از نظر سند صحیحه و متن نیز واضح و روشن می‌باشد. ۴/۶۱- الكليني، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ﴿إِنَّ فِی اَلْجَنَّهِ مَنْزِلَهً لاَ یَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلاَّ بِالاِبْتِلاَءِ فِی جَسَدِهِ﴾. [۲] امام صادق علیه السلام فرمود: در بهشت جایگاهی است که هیچ بنده ای به آن نرسد، جز با (صبر بر) بلایی که (در دنیا) به جسمش رسد. می گویم: روایت از نظر سند صحیحه می‌باشد. ۵/۶۲- الكليني، عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْأَشْعَرِیِّ عَنْ أَبِی یَحْیَی اَلْحَنَّاطِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: ﴿شَکَوْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا أَلْقَی مِنَ اَلْأَوْجَاعِ -وَ کَانَ مِسْقَاماً- فَقَالَ: لِی لَوْ یَعْلَمُ اَلْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِن اَلْأَجْرِ فِی اَلْمَصَائِبِ لَتَمَنَّی أَنَّهُ قُرِضَ بِالْمَقَارِیضِ﴾ [۱]..... ---------- 📚منابع: [۱]: الكافي، ج ۲، ص ۲۵۸، ح ۲۸؛ و نقل عنه في الوافي، ج ۵، ص ۷۶۹ [۲]: الكافي، ج ۲، ص ۲۵۵، ح ۱۷؛ و نقل عنه في الوافي، ج ۵، ص ۷۶۹ [۱]: الكافي، ج ۲، ص ۲۵۷، ح۲۳؛ و نقل عنه في الوافي، ج ۵، ص ۷۶۹. [۲]: الكافي، ج ۲، ص ۲۵۵، ح ۱۴؛ و نقل عنه في الوافي، ج ۵، ص ۷۷۰. [۱]: الكافي، ج ۲، ص ۲۵۵، ح ۱۵؛ و نقل عنه في الوافي، ج ۵، ص ۷۷۰. ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫