🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_نود🔹🔸
#پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز #خيبر فرمود: به #راستى كه #على عليه السّلام #خدا و #رسول را #دوست مى دارد و #خدا و #رسول هم او را #دوست مى دارند 🌸🌺
هرگاه اين جملات را رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به من فرموده بود، از نظر من ارزنده تر از هر چيزى بود كه خورشيد بر آن مى تابد! ديگر اينكه، در روز خيبر فرموده بود كه فردا پرچم را به مردى مى دهم كه خدا و رسول را دوست مى دارد و خدا هم، خيبر را به دست او فتح مى كند و او هرگز از جنگ نمى گريزد. هرگاه اين جملات را رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حق من گفته بود، بهتر بود از هر چيزى كه خورشيد بر آن مى تابد! ويژگى سوم اينكه، هرگاه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دختر ارجمندش را به همسرى من در آورده بود و فرزندانى از آن حضرت روزى من مى شد، براى من ارزنده تر از هر چيزى بود كه خورشيد بر آن مى تابد!
(۲)📚 [كنز العمال ۵/ ۲۸۵] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در روز خيبر، فرمود: اطمينان داشته باشيد مردى را بسوى اين قوم مى فرستم كه خدا و رسول را دوست مى دارد، و خدا و رسول هم او
را دوست مى دارند و خداى تعالى بدست او قلعه هاى خيبر را فتح مى كند. طولى نكشيد، فرمود: على عليه السّلام را بحضورم بخوانيد. حضرت على عليه السّلام در آن روز به درد چشم سختى مبتلا بود چنانكه چيزى را مشاهده نمى كرد.
در عين حال على عليه السّلام را گرفته و او را بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آوردند. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله آب دهان مباركش را در ميان ديدگان آن حضرت ريخت و شفاى آنرا از خداى تعالى خواستار شد و پرچم اسلام را در اختيار او در آورد و فرمود: به نام خدا به راه خود ادامه بده. على عليه السّلام وارد ميدان نبرد شد، هنوز عقب ماندگان به همراهان على عليه السّلام نپيوسته بودند كه خيبر را فتح كرد! «متّقى» گفته است كه اين حديث را «ابو نعيم» در كتاب «المعرفه» آورده است.
(۱) 📚[همان كتاب ۵/ ۲۸۳] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از مدينه عازم خيبر شد، به مجرديكه در آنجا پياده شدند، «عمر» را به اتفاق تنى چند از اصحاب به قلعهها و كاخهاى خيبر گسيل داشت. مسلمانان به نبرد پرداختند و طولى نكشيد كه «عمر» و همراهانش منهزم گرديدند. بيم جنگ چنان آنها را متحير ساخته بود كه او به همراهانش بيم مى داد و همراهان هم او را بيمناك مى ساختند. بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه از شكست آنها اطلاع يافت، ناراحت شده و فرمود: كسى را براى نبرد با خيبرىها انتخاب مى كنم كه خدا و رسول را دوست مى دارد، و خدا و رسول هم او را دوست مى دارند. او از دشمن نمى گريزد و با آنان مى جنگد، تا خدا خيبر را بدست او فتح كند. مسلمانان كه اين سخن را شنيدند، همگى گردن مى كشيدند و براى اثبات اينكه كداميك از آنها لايق پرچم اسلام است، براى يكديگر ايجاد مزاحمت مى كردند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اندكى درنگ نمود و پس از آن، فرمود: على كجاست؟
گفتند: او به درد چشم مبتلا است. فرمود: او را بحضورم بخوانيد. حضرت على عليه السّلام فرموده است: هنگامى كه حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدم، دو چشم مرا گشود و آب دهان مبارك كه داروى شفابخش همه دردهاست، در ميان ديدگانم ريخت و لواى اسلام را در اختيار من در آورد. با سرعت هر چه تمامتر به طرف خيبر رفتم. (بيم آن داشتم كه هرگاه اندك درنگى بنمايم، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نظرش را از من برگردد و اين مأموريت را از من باز پس بگيرد و به عهده ديگران بگذارد (! ) ) و به راه خود ادامه دادم تا آنجا كه كاملا براى نبرد با آنان آماده گشتم. در اين هنگام «مرحب خيبرى» به مبارزه آمد. او رجز خواند و من پاسخ او را دادم.
درگيرى شروع شد. سرانجام، خداى تعالى او را بدست من از پاى در آورد.
و همدستان او منهزم گرديده و در قلعه متحصن گرديدند و در قلعه را مسدود كردند. بسوى در قلعه حركت كردم و بدون توقف به نبرد پرداختم
تا خداى تعالى در قلعه را به رويم گشود.
«متّقى» گويد: اين روايت را «ابن ابى شيبه» و «بزّاز» نقل كرده اند و سندش حسن است.
مؤلف گويد: «هيثمى» هم در [مجمع ۶/ ۱۵۱] روايت مزبور را نقل كرده و گفته است كه «بزّاز» هم به روايت مزبور اشاره نموده است.
(۱)📚 [همان كتاب ۶/ ۳۹۵] از «عمر بن خطّاب» روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: لواى اسلام را در اختيار مردى قرار مى دهم كه خدا و رسول را دوست مى دارد، و خدا و رسول هم او را دوست مى دارند...... #ادامه_دارد
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫