🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔶🔷
💢لب وا نکرده ایم کرم می کنی حسن!💢
آغوش باز و شانه ی گرم تو ساحل ست
آن موج سرکشم که مرا نام سائل ست
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
از ما که نیست هر که در این بحر عاقل ست
لب وا نکرده ایم کرم می کنی حسن!
امید لطف پیش تو تحصیل حاصل ست
طیب ، تقی ، رئوف ، زکی ، مجتبی ، کریم
جز تو بگو که این همه حیدر خصائل ست؟!
با زور تیغ و نیزه مسلمان نمی شدیم
اسلام ما به یمن وجود تو کامل ست
یا ایها العزیز به پیشانی ریا
نقش نگین خاتم تو مهر باطل ست
در خانه ات غریبه و سردار بی سپاه...
شرح غم و روایت درد تو مشکل ست
شهد عسل به کام جهان ریختی ولی
از جام دهر سهم تو زهر هلاهل ست
تشییع... یا که جمله ی " لا یوم" گفتنت
من مانده ام کدام در اوج مقاتل ست؟!
تنها نه قبله ی دل ما بلکه کعبه هم
مثل نجف به سوی بقیع تو مایل ست
ای کاش رو کند به من اقبال چون وصال
در مُلک شعر شاعر مقبول مُقبل ست
این شعر را به فاطمه تقدیم می کنم...
لبخند مادرانه ی او بهترین صله ست
✅سید جواد میرصفی
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شعرروضه
🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶
💢دلم گرفته برای حسن برای حسین... 💢
قسم به خاک بقیع و به کربلای حسین
دلم گرفته برای حسن برای حسین
برادرند و برابر دو تا یکی هستند
حسین به جای حسن بین ، حسن به جای حسین
عقیله هم به هوای حسین بر می گشت
ز بس که بود صدای حسن ، صدای حسین
تفاوت است به این دو فقط به یک درهم(۱)
نشد که سبقه بگیرد دمی عطای حسین
غرض ز قصه کُشتی (۲)فقط دوتا بوسه است
حسین به پای حسن زد ، حسن به پای حسین
گمان کنم که به محشر ، شود به پا محشر
حسن به تن بکند گر دمی عبای حسین
شفیع اوست پیمبر ، شفیعه اش زهرا
خوشا به حال گدای حسن ، گدای حسین
✅مجید احدزاده
۱- در برخی از روایات آمده که امام حسین ع به سائلی که از امام حسن ع مبلغی گرفته بود یک درهم یا دینار کمتر بخشید و ادب را در حق برادر خود به جا آورد
۲- اشاره به قصه کشتی گرفتن امام حسن ع و امام حسین ع
۳ - می پسندم که تمام حسین ها حُسِن خوانده شود.
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شعرروضه
#امام_حسین_شعرروضه_کلی
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢با کس نگفتم لحظه ای، اسرار خود را...💢
عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود
شیرین ترین قوتم همین زهر جفا بود
با کس نگفتم لحظه ای، اسرار خود را
اسرار من در کربلای کوچه ها بود
من جای سیلی را به روی ماه دیدم
این جای پنجه مخفی از بابای ما بود
یک ضربه سنگین تر ز تیغ ابن ملجم
این ضربه کاری بود، چونکه بی هوا بود
آندم که پاره گوشوار مادرم شد
عرش خدا شرمنده از خيرالنسا بود
دیدم که سرو قامت حوریه خم شد
پس شانه لرزان من او را عصا بود
ام المصائب هم ندید این صحنه ها را
حتی نهان این غصه از خون خدا بود
از درد راه خانه را گم کرد مادر
نقش زمین در کوچه جان کبریا بود
در کوچه ها پایان نشد این ماجرا ها
این تازه، ای مردم شروع ماجرا بود
بین در و دیوار دیدم مادرم را
در دود و آتش وای، زیر دست و پا بود
گاهی به یاری فضه را میخواند و گاهی
در ناله اش یا مصطفی یا مرتضا بود
یک عده بی غیرت به خانه حمله کردند
هر رهگذر میدید اما بی صدا بود
با ریسمان،جمعی علی را میکشیدند
مولای ما مأمور بر صبر و رضا بود
مادر به امداد پدر خود را کشانید
با اینکه رنجور از فشار دنده ها بود
بازوی زهرا ناگهان از کار افتاد
دامان مولا شد رها،غوغا بپا بود
با حرف بد ما را به یکسو پرت کردند
قنفذ دمادم با مغیره همنوا بود
ما زیر دست و پا و مادر باز برخواست
این ماجرا، خود کربلا در کربلا بود
این بار اول بود، خونین شد حسینم
زینب اسیر خشم و غیظ اشقیا بود
خون میچکید از چادر زهرای اطهر
دستش به معجر زینب از هول بلا بود
زهر جفا اینجا به کامم ریخت دشمن
روزیکه روز غربت آل عبا بود
آری از اینجا مجتبی پاره جگر شد
گریان بما روح لطیف مصطفا بود
خونخواه آل فاطمه،مهدی زهراست
او خود از اول شاهد یوم العزا بود
✅محمود ژولیده
#امام_حسن_شعرروضه
🔷🔶🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
💢مرو که بعد تو این شهر جای ماندن نیست💢
مرو رسول خدا بر دلم قدم مگذار
مرو و دختر خود را به دست غم مسپار
مرو که بعد تو این شهر جای ماندن نیست
مرو که بی تو دگر نیست بخت با من یار
مرو که بی تو به این شهر اعتمادی نیست
علی غریبه شود با مهاجر و انصار
مرو که بی تو عوض می شود مدینۀ تو
مرو که رحم ندارند این در و دیوار
بیا و حداقل قبل رفتنت بنما
سفارش من و جسم مرا به این مسمار
کنار بستر تو یاد مادر افتادم
یتیم گشتن من باز می شود تکرار
به وقت دیدن بغض حسین و اشک حسن
تمام غصۀ دنیاست بر سرم آوار
✅مهدی مقیمی
#پیامبر_شعرروضه
🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷 🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶
💢 رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد💢
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانه ی تو گشت حرام
رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حُکم بر خانه نشینیِ علی امضا شد
بعدِ تو حرمت کاشانه ی حق حفظ نشد
پای اولاد حرامی به حریمت وا شد
دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار...
خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد
خبر پر زدن فاطمه حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضه ها هست، بمانند... ولی عاشورا
تشنه لب شاه غریبی که تک و تنها شد
از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید
صحبت از غارت معجر ز سر زن ها شد
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو...
گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بردند
زره اش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد
هرچه زینب پی انگشتر او گشت، نبود
عاقبت دست کسی خاتم او پیدا شد
اجرِ پیغمبری ات بود که مردم دادند
ظلم هایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد
✅محمد جواد شیرازی
#پیامبر_شعرروضه
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷
💢 گویا که وقت رفتن بابا رسیده است 💢
کم گریه کن که گریه امانت بریده است
گویا که وقت رفتن بابا رسیده است
حق داری از غمش به سرو سینه می زنی
چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است
در روز آخرش چه شده این چنین نبی
جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است
بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند
اشکش بر ای هر دو زغم ها چکیده است
برگو که مرتضی چه شنیده کنار او
رنگش چنین زطرح مسائل پریده است
اینجا همه برای شما گریه می کنند
چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است
این روزها به پشت در خانه ات مرو
گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است
جان حسین و جان حسن جان مرتضی
کم گریه کن که گریه امانت بریده است
✅کمال مومنی
#پیامبر_شعرروضه
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 پیامبر اکرم(ع)-مقتل-بشارت به فاطمه(س) 💢
🔷 فاطمه تو اولین نفر از عترتم هستی که به من ملحق می شوی!
پس از اینکه بیماری پیغمبر شدت پیدا كرد و وفات او نزدیك شد، در آخرین لحظات حیات به على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود:
اینك سرم را روى دامن خود بگذار زیرا امر خداوند نزدیك شده و آخرین دقائق زندگى من در این جهان در رسیده است.
هر گاه جان از كالبدم بیرون شد او را در دست بگیر و به صورت خود بكش پس از این مرا بطرف قبله برگردان و غسل و تكفین مرا خود انجام ده، و بر من نماز بگذار، و تا آنگاه كه بدن مرا در زیر خاك پنهان نساختهاى از من مفارقت نكن، و در همه این امور از خداوند استعانت بجوى.در این هنگام امیر المؤمنین علیه السّلام سر مبارك حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله را در دامن خود گذاشت، و آن جناب از فشار مرض از حال رفت، حضرت زهرا سلام اللَّه علیها در چهره پدرش مینگریست و گریه میكرد و این شعر را قرائت می نمود:
«و أبیض یستسقى الغمام بوجهه ثمال الیتامى عصمة للأرامل»حضرت رسول دیدگان مباركش را باز كرد و با صوت ضعیف گفت: اى دخترك من این بیت گفته عمویت ابو طالب است، شما به جاى او این آیه را از قرآن قرائت كنید:
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ.
در این هنگام حضرت زهراء سلام اللَّه علیها مدتى گریه كرد پدر بزرگوارش او را نزدیك خود طلبید و مطالبى را در نهانى با او در میان گذاشت كه در اثر آن چهرهاش از هم باز شد و آثار خوشحالى در وى ظاهر گردید.
بعد از این مذاكرات كه با حضرت زهراء سلام اللَّه علیها انجام پذیرفت جان پاكش از كالبد شریفش بیرون شد و در این حال دست امیر المؤمنین علیه السّلام در زیر گلوى آن جناب قرار داشت و جان شریف او در دست علی علیه السّلام قرار گرفت و آن حضرت او را بالاى سر خود بردند و پس از آن بصورت خود كشیدند پس از اینكه حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند امیر المؤمنین علیه السّلام طبق وصیت آن جناب بدن مبارك او را بطرف قبله كشیدند و تشریفات تغسیل و تكفین او را فراهم كردند.
از حضرت زهرا سؤال شد پدرت در نهانى چه موضوعاتى با شما در میان نهاد؟فرمود: پدرم بمن اطلاع داد كه من اول كس از اهل بیت او خواهم بود كه بوى ملحق میگردم، و این قضیه در همین نزدیكىها انجام خواهد گرفت، و بهمین جهت من خوشحال شدم.
✅منابع:
🔹1.ارشاد المفید 1: 181
🔹2.إعلام الورى، الطبرسی،ج1،267
🔹3.بحار الأنوار 12: 465/ 19
#پیامبر_متن_روضه
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 مقتل-روز پایانی حیات رسول اکرم(ص) 💢
روز بعد مرض حضرت رسول شدت پیدا كرد و مردم را از ورود به منزل منع كردند و به كسى اجازه ندادند تا از آن جناب عیادت كند، امیر المؤمنین علیه السّلام همواره در خدمت پیغمبر بودند و از وى مفارقت نمیكردند مگر براى انجام كارهاى لازم و ضرورى.
امیر المؤمنین علیه السّلام براى انجام كارى از منزل بیرون شدند، و در این هنگام حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله كه از شدت تب بىحال شده بودند به خود آمدند و علی علیه السّلام را در كنار خود ندیدند، فرمودند برادر و یارم را بگوئید نزد من حاضر شود، پس از این بار دیگر ضعف بر او مستولى شد.
عائشه گفت: ابو بكر را طلب كنید او را در خدمت پیغمبر حاضر كردند، هنگامى كه دیدگان مباركش بر ابو بكر افتاد چهرهاش را از وى برگردانید ابو بكر نیز فورا از منزل بیرون شد، بار دیگر پیغمبر فرمود: برادر و یار مرا نزدم طلب كنید.حفصه گفت:
عمر را طلب كنید هنگامى كه عمر در پیش آن جناب حاضر شدند حضرت از دیدن عمر ناراحت شد و صورت خود را از او برگردانید، مرتبه سوم فرمود:
برادر و یارم را نزد من بخوانید، ام سلمه گفت: على بن ابى طالب را طلب كنید تا در نزد وى حاضر شود زیرا اكنون پیغمبر جز على دیگرى را اراده نكرده است هنگامى كه امیر المؤمنین در نزد حضرت حاضر شد، او را در نزد خود مكان داد و با او در نهانى به گفتگو پرداخت، بعد از مذاكرات چندى امیر المؤمنین از خدمت پیغمبر برخاست و در گوشهاى نشست، در این هنگام حضرت رسول به خواب رفتند و علی علیه السّلام از منزل بیرون شدند.مسلمانان كه در بیرون اجتماع كرده بودند گفتند: یا ابا الحسن پیغمبر در نهانى با شما چه مطالبى را در میان گذاشت فرمود: حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله هزار باب از علم را بروى من گشود، كه از هر درى هزار درب دیگر گشوده میگردد، و در ضمن وصایا موضوعاتى را به من تذكر داد كه من همه آنها را ان شاء اللَّه انجام خواهم داد.
سپس مرض پیغمبر شدت پیدا كرد و وفات او نزدیك شد، در آخرین لحظات حیات به على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: اینك سرم را روى دامن خود بگذار زیرا امر خداوند نزدیك شده و آخرین دقائق زندگى من در این جهان در رسیده است.هر گاه جان از كالبدم بیرون شد او را در دست بگیر و به صورت خود بكش پس از این مرا بطرف قبله برگردان و غسل و تكفین مرا خود انجام ده، و بر من نماز بگذار، و تا آنگاه كه بدن مرا در زیر خاك پنهان نساختهاى از من مفارقت نكن، و در همه این امور از خداوند استعانت بجوى.
در این هنگام امیر المؤمنین علیه السّلام سر مبارك حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله را در دامن خود گذاشت، و آن جناب از فشار مرض از حال رفت، حضرت زهرا سلام اللَّه علیها در چهره پدرش مینگریست و گریه میكرد و این شعر را قرائت می نمود:و أبیض یستسقى الغمام بوجههثمال الیتامى عصمة للأراملحضرت رسول دیدگان مباركش را باز كرد و با صوت ضعیف گفت: اى دخترك من این بیت گفته عمویت ابو طالب است، شما به جاى او این آیه را از قرآن قرائت كنید:
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ.
در این هنگام حضرت زهراء سلام اللَّه علیها مدتى گریه كرد پدر بزرگوارش او را نزدیك خود طلبید و مطالبى را در نهانى با او در میان گذاشت كه در اثر آن چهرهاش از هم باز شد و آثار خوشحالى در وى ظاهر گردید.بعد از این مذاكرات كه با حضرت زهراء سلام اللَّه علیها انجام پذیرفت جان پاكش از كالبد شریفش بیرون شد و در این حال دست امیر المؤمنین علیه السّلام در زیر گلوى آن جناب قرار داشت و جان شریف او در دست علی علیه السّلام قرار گرفت و آن حضرت او را بالاى سر خود بردند و پس از آن بصورت خود كشیدند پس از اینكه حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند امیر المؤمنین علیه السّلام طبق وصیت آن جناب بدن مبارك او را بطرف قبله كشیدند و تشریفات تغسیل و تكفین او را فراهم كردند.از حضرت زهرا سؤال شد پدرت در نهانى چه موضوعاتى با شما در میان نهاد؟
فرمود: پدرم بمن اطلاع داد كه من اول كس از اهل بیت او خواهم بود كه بوى ملحق میگردم، و این قضیه در همین نزدیكىها انجام خواهد گرفت، و بهمین جهت من خوشحال شدم. از ام سلمه روایت شده كه وى گفت:
در روزى كه حضرت رسول وفات كردند من دست خود را در سینه او قرار دادم و اكنون كه مدتى از آن زمان می گذرد و با اینكه من همواره طعام میخورم و وضوء میگریم هنوز بوى مشك از دست استشمام مىشود.حضرت زهرا سلام اللَّه علیها در آن هنگام كه مرض پدر بزرگوارش شدت كرده بود فریاد میزد، اى پدرى كه همواره با جبرئیل سخن میگفتى و از پروردگارت دورى نگزیدى، و اكنون در بهشت خداوند جاى گزیدهاى و دعوت پروردگارت را اجابت كردى.
حضرت باقر علیه السّلام فرمود: هنگامى كه وفات حضرت نزدیك شد جبرئیل در خدمت آن
جناب حاضر شد و عرض كرد یا رسول اللَّه میل دارى به دنیا رجوع كنى؟ فرمود میل دارم بطرف پروردگارم بروم و بدنیا نیازى ندارم.
✅ترجمه إعلام الورى،204،وفات حضرت رسول صلى الله علیه و آله
#پیامبر_متن_روضه
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💢 پیامبر اکرم(ص)-مقتل-غسل و تدفین پیامبر(ص) توسط امیرالمومنین(ع) 💢
هنگامى كه امیر المؤمنین علیه السّلام اراده كردند آن جناب را غسل دهند فضل بن عباس را طلبیدند و از وى كمك خواستند تا پیغمبر را غسل دهند على علیه السّلام در موقع تغسیل چشمهاى خود را بستند و پیراهن خود را از جلو پاره كردند و بشستن بدن مبارك حضرت رسول پرداختند پس از این كه از تغسیل و تكفین فارغ شدند پیش آمدند و بر آن جناب نماز خواندند.ابان گوید:
حضرت باقر علیه السّلام فرمود: مردم گفتند، باید چگونه بر پیغمبر نماز خوانده شود على علیه السّلام فرمود پیغمبر در حیات و ممات امام و پیشواى ما هستند مردم پس از این دسته دسته آمدند و بر آن حضرت نماز خواندند بدن مبارك پیغمبر روز دو شنبه و سه شنبه در زمین بود و مسلمانان از مدینه و نواحى آن مىآمدند و بر جنازه حضرت نماز مىخواندند.بعد از این كه اراده كردند پیغمبر را دفن كنند در محل دفن اختلاف كردند، امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود خداوند در مكانى كه از پیغمبر خود قبض روح كرد همان محل را براى دفن وى اختیار میكند من اكنون بدن مبارك او را در حجره خودش دفن خواهم كرد مسلمین هم باین نظر راى موافق دادند.عباس بن عبد المطلب دنبال ابو عبیده جراح كه گوركن مخصوص اهل مكه بود فرستادند و هم چنین زید بن سهل را كه براى اهل مدینه گور میكند احضار كردند این دو نفر هر كدام بطریقى حفر قبور مىكردند عباس گفت خداوندا هر چه را كه براى پیغمبرت شایسته است پیش آور در این هنگام زید بن سهل را امر كردند تا بطریق مدنیان قبرى براى حضرت رسول مهیا سازد بعد از اینكه قبر كنده شد امیر المؤمنین و عباس و فضل بن عباس و اسامة بن زید جلو آمدند تا در دفن پیغمبر شركت كنند.انصار فریاد زدند: یا على براى خداوند و حقى كه ما داریم یكى از انصار را هم در دفن پیغمبر شركت دهید تا ما هم در این موضوع بهره و نصیبى داشته باشیم، علی علیه السّلام فرمود: اوس بن خولى كه مردى از بنى عوف بود و در جنگ بدر نیز شركت داشت پیش آید و در تشریفات دفن شركت كند.امیر المؤمنین به اوس بن خولى فرمود: اكنون داخل قبر شوید، این مرد پس از اینكه داخل در قبر شد امیر المؤمنین بدن پیغمبر را بطرف قبر سرازیر كرد و بدن مبارك در قبر جایگیر شد، و بعد از این به اوس فرمود: شما اكنون از قبر بیرون شوید، و خود حضرت داخل در قبر شد.پس از اینكه علی علیه السّلام داخل قبر شد كفن را از صورت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله دور كرد و چهره مباركش را بر زمین گذاشت و بطرف قبله گردانید، بعد از این لحد گذاشت و خاك بر آن ریخت- و بدین وسیله تشریفات دفن پیغمبر نیز پایان یافت و عدل و تقوا و علم و دانش و فضیلت در دل خاك پنهان شد.
✅ترجمه إعلام الورى،207،وفات حضرت رسول صلى الله علیه و آله
#پیامبر_متن_روضه
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💢 گریز روضه رسول اکرم صلی الله علیه و آله 💢
🔶 اجازه گرفتن عزرائیل از حضرت رسول (ص)
از ابن عباس روایت شده است:
رسول خدا(ص) هنگام بیماری لحظه ای بیهوش گردید، در آن هنگام در خانه کوبیده شد.فاطمه(س) فرمود: کیستی؟کوبندۀ در گفت: مرد غریبی هستم، آمده ام از رسول خدا (ص) پرسشی کنم. آیا اجازه می دهید به محضرش برسم؟فاطمه(س) فرمود: بازگرد که خداوند تو را بیامرزد، اکنون پیامبر(ص)بیمار است. آن شخص غریب رفت و پس از لحظه ای بازگشت و در خانه را کوبید و گفت: مرد غریبی است از پیامبر(ص)اجازه ورود می طلبد، آیا به غریبان اجازۀ ورود می دهید؟ در این هنگام رسول خدا(ص)به هوش آمد و فرمود: فاطمه جانم! آیا می دانی که این شخص کیست؟ او کسی است که جمعیت ها را پراکنده می کند، لذات را درهم می شکند، این فرشتۀ مرگ (عزرائیل) است.به خدا سوگند، قبل از من از کسی اجازه نگرفته و پس از من از احدی اجازه نمی گیرد. به خاطر مقام ارجمندی که در پیشگاه خداوند دارم، از من اجازه می طلبد، به او اجازۀ ورود بده. فاطمه(س) به او فرمود:
داخل شو، خدا تو را بیامرزد، عزرائیل مانند نسیم ملایمی وارد خانۀ پیامبر شد و گفت: «السَّلامُ عَلی اَهلِ بَیتِ رَسُولِ اللهِ» سلام بر خاندان رسول خدا(ص).[۶]
🔶 اشارۀ گریز:
روضۀ شهادت حضرت زهرا(س)هنگامی که با شکستن حرمت و بی اذن داخل خانه حضرت شدند.
✅ ۶- انوارالبهیه، ص ۱۶ و ۱۷٫
#پیامبر_متن_روضه
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹
💢 گریز روضه رسول اکرم صلی الله علیه و آله 💢
🔶 فاطمه(س)تاب دیدن پیراهن پیامبر(ص)را ندارد.
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)می فرمایند:
من پیغمبر را از زیر پیراهن غسل دادم. یک روز فاطمه(س) فرمود:
میل دارم پیراهن پدرم را ببینم. وقتی پیراهن را به او دادم بویید و بوسید و گریست و بی اختیار از فراق پدر از حال رفت و بر روی زمین افتاد. بعد از آن پیراهن را از فاطمه(س)مخفی کردم.[۷]
گریز به روضۀ پیراهن خونین حضرت سیدالشهداء (ع)که همیشه در نزد حضرت زینب(س)بود.
✅ ۷- بیت الاحزان، شیخ عباس قمی (ره)
#پیامبر_متن_روضه
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹