eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 💢 ولادت حضرت زینب سلام الله علیها-گریه جبرییل 💢 روايت شده است كه پس از ولادت حضرت زينب (س)، حسين (ع) كه در آن هنگام كودك سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض كرد: ((خداوند به من خواهرى عطا كرده است )). پيامبر(ص) با شنيدن اين سخن ، منقلب و اندوهگين شد و اشك از ديده فرو ريخت . حسين (ع) پرسيد: ((براى چه اندوهگين و گريان شدى ؟)). پيامبر(ص) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برايت آشكار شود.))تا اينكه روزى جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى كه گريه مى كرد، رسول خدا (ص) از علت گريه او پرسيد، جبرئيل عرض ‍ كرد: ((اين دختر (زينب ) از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گريبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصيبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصيبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از اين مصايب دردناك تر و افزون تر اينكه به مصايب جانسوز كربلا گرفتار شود، به طورى كه قامتش خميده شود و موى سرش سفيد گردد.)) پيامبر (ص) گريان شد و صورت پر اشكش را بر صورت زينب (س) نهاد و گريه سختى كرد، زهرا (س) از علت آن پرسيد. پيامبر (ص) بخشى از بلاها و مصايبى را كه بر زينب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بيان كرد. حضرت زهرا (س) پرسيد: ((اى پدر! پاداش كسى كه بر مصايب دخترم زينب (س) گريه كند كيست ؟ پيامبر اكرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش كسى است كه براى مصايب حسن و حسين (ع) گريه مى كند))(3) ✅3- الخصائص الزينبيه ، ص 155 ناسخ التواريخ زينب (س) ص 47 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است💢 ماه يكتايى و بی همتا به دنیا آمدی هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی روز میلاد تو در تقویم روز باور است روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها بی معلم می شوی فرزانه ی استادها ای علمدار حقیقت، بانی فریادها ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را  شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است "این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است" آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تا کنون گامهایت در مسیر آیه ی "والسابقون" خواهر صبر و کرم ای دختر "و الراکعون" آمدی در دفتر دلدادگان يكتا شوی آمدی اسطوره ی ميدان عاشورا شوی ای درخت استوار! ای اسوه ی شب زنده دار! شد ردیف شرح تو در هر قصیده "اقتدار" با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چکار "آمدی مستانه تر صف می گشاید ذوالفقار" دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد مادری کردی برایش حضرت بنت اسد! حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است چشمهایی که ندید "الا جمیلا" زینب است نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت در مقام صبر هم باید برای تو نوشت شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود" خیرها از تو رسیده دست ما، خیر کثیر! عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر حضرت ام الحیا! اخت الحسن! بنت الامیر! ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر از میان محملت نور خدا تابیده است دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم با نشان زینبیون بی نشانت می شدم با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم از شهیدان دفاع از آستانت می شدم ما همان سیل خروشانیم در راه بلا کُلُّنا اصحابُکِ، لَبَیک بِنتُ المُرتَضی ✅رضا تاجیک 🔷🔶🔷🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
شهادتت مبارک
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 نو سروده ای برای حاج قاسم سلیمانی 💢 من شعر برای تو سرودم که بخوانی حاجت به بیان نیست تورا بس که عیانی سوگند به اشکِ نُبُل و آهِ شلمچه دیروز همین بودی و امروز همانی سوگند به گیسوی حبیب ابن مظاهر سوگند به سردارِ شهیدَت همدانی از مستی پیرانِ رَهِ میکده مَستیم ماندم که چرا این همه ای پیر !جوانی گفتند به تو جنگ طلب جنگ طلب ها از بس پی آرامشِ اوضاعِ جهانی دور از همه احزاب و جُدا از جریان ها ای مرد درونِ رگِ ما در جریانی سوگند به سربندِ تو که یک تنه عمریست سرتر ز سرانِ همه اجلاسِ سرانی از «قونیه» تا «مُلکِ سلیمان» همگان را ای کاش که از شَرِ شیاطین بِرَهانی ای کاش به حَقِ حُجَجی دَر دلِ میدان بی سَر نشَوی یکسره (سردار) بمانی... ✅محسن کاویانی @ya_habibalbakin1 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 به مناسبت شهادت مالک اشتر انقلاب حاج قاسم سلیمانی 💢 سرباز وطن، فخر مسلمانی ما رفت آن شیر نر بیشه ی ایرانی ما رفت کشور شده با رهبر خود باز سیه‌پوش زین داغ ‌که سردار سلیمانی ما رفت ✅امیر عظیمی ♦️♦️ ای فدایی قهرمان حرم پر گرفتی در آسمان حرم پیش زینب به یاد ما هم باش شیر مرد مدافعان حرم ✅محمد حسین رحیمیان ♦️♦️ شب مي رود و عطر سحر ميگرديم در صبح ظهور يار بر ميگرديم غم نيست كه قاسم سليمانی رفت ما را بكشيد زنده تر ميگرديم ✅سیدمحمد میرهاشمی ♦️♦️ گرسینه شکست, چشم تری هست هنوز دستان پر از مهر کسی هست هنوز غم راه ندارد به دل خسته مان گریار علی رفت, علی هست هنوز ✅ روح_الله مسچی ♦️♦️ از دست خدا گرفت حاجت آخر شد عاقبتش به خیر و برکت آخر او مالک اشتر علی بود و رسید- در راه ولایت به شهادت آخر! ✅مرضیه عاطفی @ya_habibalbakin1 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 خوب شد خاتمت به دستت ماند... 💢 در کمال وقار و زیبایی حاج قاسم، شدی تماشایی پدر کفر را درآوردی با ولای علی به تنهایی مالک اشترِ سپاه ولی ای که چون ذوالفقار مولایی خون و یادت همیشه جاوید است تا ابد در قلوب شیدایی سخت ما انتقام می گیریم از حسودان کورِ دنیایی می رسد روز مرگ اسرائیل می رسد لحظه ی صف آرایی مثل قاسم تنت شده خونی همچنان اکبر ارباً اربایی دست هایت بریده شد آری مثل عباس، مثل سقایی بدنت سوخته میان شرر این هم از داغ های زهرایی دور از میهنی شبیه حسین شرحی از آیه ی فَدَینایی خوب شد خاتمت به دستت ماند بر سرت نیست جنگ و دعوایی خوب شد دخترت کنارت نیست تا بگوید به ناله " بابایی" ... ✅محمد جواد شیرازی @ya_habibalbakin1 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 آنچه که مانده کنون راهِ سلیمانی است 💢 بوی حرم آمد و بیرق غم می‌کشیم چشمِ ترِ خویش بر شانه‌ی هم می‌کشیم گرچه چهل سال است ظلم و ستم می‌کشیم راه حسین است و ما باز علَم می‌کشیم ماکه قسم خورده‌ایم پایِ قسم می‌کشیم آی شهیدانِ عشق نوبت مهمانی است عرشِ خدا تا بهشت غرقِ چراغانی است منتظر یارِ ما پیرِ جمارانی است آنچه که مانده کنون راهِ سلیمانی است دشمنِ این خاک را ما به عدم می‌کشیم خواسته‌ام از خدا تا که مُرادم دهد مثل شهیدی که ماند عشق به یادم دهد تا که پذیرد مرا تا که زیادم دهد وای اگر رهبر حکم جهادم دهد هرچه که مستکبر است زیر قدم می‌کشیم یادِ تورا بعد از این بین حرم می‌کنیم یاد علمدار با مشک و عَلم می‌کنیم یادِ عمود و سر و دست قلم می‌کنیم باش که این جمله را زود دودم می‌کنیم بر روی نامِ ترامپ زود قلم می‌کشیم ✅حسن لطفی ۹۸/۱۰/۱۳ @ya_habibalbakin1 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 آرزو داشت به یاران شهیدش برسد 💢 دستشان باز شد آلوده به خون، جانی‌ها بی‌دوام است ولی خنده شیطانی‌ها کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت کی جهان دیده از این گونه فراوانی‌ها؟ آرزو داشت به یاران شهیدش برسد رفت پیوست به حاج احمد و طهرانی‌ها شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها برسانید به آنها که پشیمان نشوند ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها غیرت است این که همه پیر و جوان می‌بندند گره بر چکمه و سربند به پیشانی‌ها انتقامش به خدا از حججی سخت‌تر است وای از مشت گره‌کرده ایرانی‌ها! راهی قدس شده لشکر آزادی قدس این خبر را برسانید به سفیانی‌ها ✅نفیسه سادات موسوی @ya_habibalbakin1 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
جَزرِ این بغضِ فروخورده شبی مَد دارد موج‌ طوفان‌زده بسیار بسامد دارد ما که دل‌داده‌ی داغیم؛ بگو با دشمن مستیِ دشنه‌ی بی‌شرم تو هم حد دارد خصم را ریش نه. از ریشه بسوزیم اگر قصدِ «شمعی که برافروخته ایزد» دارد سفر عشق گُزیدیم و بلاها بردیم تا که برگردد، هرکس به دلش بد دارد «فتح خون» می‌دمد از بسمِل ما، بسم الله! که برای همه این «فاتحه» آمد دارد! ابرهای کدر آیینه‌‌ی باران هستند حمله ابرهه پیغام محمد دارد. محمدجواد میری @ya_habibalbakin1
گوش عالمی کَر شد از بلندی نامت نقش آب تا کردی نقشه های شیطانی این صدای آمریکاست؛ این صدای اسرائیل؛ اعتراف را بشنو هر یکی به عنوانی: اوست مرد در سایه له کند دواعش را دشمنان شدند از ترس لشکر هراسانی منطقه فقط چرخد با همان سر انگشت یک ابر دلاورمرد؛ قاسم سلیمانی خار چشم هر ظالم، نور چشم مظلومان بین دشمنان و دوست، تو شدید و رحمانی تار و مار رزم تو مشرکین شرق و غرب حربیان تکفیری؛ سلفی و اخوانی آن سپیدْکاخی که جایگاه دجّال است ای خلیل ویران کن بت شکن به دورانی قلع و قمع کن قاسم خار و ریشه و خس را داعشی و وهّابی این درخت عصیانی آن حرامیانی که نطفه های شیطانند پاک کن زمینها را از وجود سفیانی ای شجاع و باغیرت وارثی ز عاشورا کربلا پدید آید چون شوی به میدانی باکری و صیّادی؛ همتی و طهرانی کاظمی و مغنیه؛ جمله ی شهیدانی تا که ظلم پابرجاست این مبارزه باقیست تا تویی علمدار حضرت جمارانی بیرق صدور این انقلاب را بردار این صدور قرآن است پس تو رحل قرآنی دشمنان زمینگیرت در عراق و در شامات ذوالفقار مولانا سیّد خراسانی هر نیابتی جنگی در حوالی مرز است با اشاره ی رهبر، سختْ پاسخ آنی در مسیر او ثابت بر ولایتش قائم فانی علی هستی انتهای عرفانی کربلا ز سمت قدس تا همیشه راه ماست تا شعیب ما باقیست در سپاه ایرانی عشق ملّت ما نیست جز نبرد با صهیون روز جنگ می بینند تو یک از هزارانی روز واقعه نزدیک، بوی یار می آید به به از یمن پیچید این شمیم روحانی تکیه میزند بر خود کعبه ی خداوندی ذکر حضرت ارباب مطلع سخنرانی؛ گوید ایّها العالم جدّ من حسین است و آمدم که بستانم انتقام عطشانی بعد از آن من و این سَر پای دلبر افتادن کاش میشد این صحنه ایستگاه پایانی قطره قطره‌ی خونم در هوای تو جاریست پس قدم قدم تا مرگ میروم به آسانی عهد ماست بر خون و، حرف ماست جانبازی تشنه ی شهادت را ساقیِ حسین بانی مرگ نزد قاسم ها از عسل چو شیرین تر روضه را همین تشبیه بُرد سمت جانانی دِین مجتبایی را بر عمو ادا کرد و این امانت آخر شد؛ جانفدا و قربانی آنچنانکه در میدان سیزده تن افتاده بسکه نیزه ها خوردند پیکر پریشانی بعد هم نشد دیری آن عمو به صحرا ماند خاکها به لب خواندند روضه های عریانی؛ تا سه روز بر خاک داغ کربلا ماندی کوفیان ادا کردند خوب رسم مهمانی! تا سه روز بر خاک گرم مهر خوابیدی خاکها کفن بودند بر تنی بیابانی @ya_habibalbakin1
گفتم "حسین" قفل دلم ناگهان شکست بغض گلوی مأذنه وقت اذان شکست در راه ِعشق اَنگ ِهوس خورد و خُرد شد پیش ِهمه غرور زلیخا چنان شکست مجنون که بی محلی لیلا کشید ، گفت: ظرف ِمرا فقط جلویِ دیگران شکست باید که در طریق ِتو زانویِ درس زد پیش کسی که پیش شما استخوان شکست قُرب ِخدا بدون ِتوسل نمی شود بالا نرفت آن که زد و نردبان شکست حتی بساط ِچای ِشما غُصه می خورد آن هفته خود به خود دو سه تا استکان شکست با خطبه ام به کوفه نشان داده ام حسین زینب نخورده است در این امتحان شکست امروز در محله ی برده فروش ها دیدی چگونه حرمت اين خاندان شكست؟! سبز و کبود و زرد شده رنگ دخترت با پای زجر قامت رنگین کمان شکست جوری یزید ضربه ي دستش شتاب داشت دندان ِتو که جای خودش ، خیزران شکست رضا قربانی برگرفته از سایت من غلام قمرم
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 بسم الله القاصم الجبارین ... 💢 باز، از معرکه سربندِ شهید آوردند سرمان بندِ عزا بود، امید آوردند باد، از کرب‌وبلا تربتِ اعلا آورد قبله همراهِ خودش قبله‌نما را آورد سر به راهش بسپارید، که سردار آمد بین آغوشِ علمدار، علمدار آمد تا حرم فاصله‌ای نیست، مجاور شده‌ایم شده تابوت، ضریح و همه زائر شده‌ایم چشم‌مان خیره به انگشتِ امامِ روضه‌ست عکسِ انگشترِ سردار، تمام روضه‌ست این چه عطری‌ست، که پیچیده میان کفن است ؟ عطرِ تربت به مشام آمده؛ بوی وطن است گرچه تابوتِ علمدار، کمر می‌شکند دستِ بر سر زده‌ی ماست، که سر می‌شکند داغداریم، ولی مردِ نبردیم، هنوز کشته دادیم؛ ولی جنگ نکردیم هنوز ! رجزِ آخرمان؛ اولِ بسم‌الله است به معاویّه بگویید، علی در راه است حرف، کافی‌ست، که گوشِ شنوا در ما نیست به معاویّه بگویید، علی تنها نیست گوش‌مان پر شده؛ از حرف، نترسان ما را بهمنیم؛ اینقدَر از برف، نترسان ما را صخره‌ایم؛ از غضبِ سنگ، نترسان ما را مردِ جنگیم؛ پس از جنگ، نترسان ما را لشکرِ ابرهه !؛ از خشمِ ابابیل بترس آی، فرعونِ زمان !؛ از نفسِ نیل بترس بشنوید از طرفِ لشکرِ ایرانی‌ها انتقام است، فقط حرفِ سلیمانی‌ها ✅ رضا قاسمی 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 چند بیتی عرض ادب به ساحت مقدس سردار شهید قاسم سلیمانی ؛ابومهدی مهندس و یاران عزیزشان که غریبانه جام شهادت را نوشیدند. 💢 مسیر رودِ خروشان به دامن دریاست به خون خویش طپیدن سرورِ این دنیاست بدون دست؛علمدار؛دیدنی تر شد لباسِ سرخِ شهادت به قامتت زیباست به روی دوش شهیدان تنت شب جمعه کنارِ علقمه مهمانِ حضرت زهراست ز فاو تا به حلب ؛زینبیه تا به عراق حضور ِ سبز تو شانه به شانهٔ شهداست سلام بر تنِ پاکِ تو و «ابومهدی» که عاشقانه در آغوشِ سیدالشهداست کسی که در پی الگو برای ایثار است حیات تا به شهادت نتیجه اش اینجاست زمان زندگی ات فاتحانه جنگیدی شهادت تو سرآغاز مرگ آمریکاست تقاص خون تو را صهیونیسم پس بدهد به گور میبرد این آرزو «علی تنهاست» نوشته روی عَلَم «قاسم سلیمانی» به روی شانهٔ او پرچم علی بالاست زکربلای چهار و شلمچه جا ماندی ولی قرار تو بادوستان تو ؛دی ماست کسی که فاطمیه جام وصل می نوشد میانِ شعله اگر دست و پا زند ؛ گویاست_ _میانِ آن درودیوار مادرِ ماسوخت میانِ آن در و دیوار محشری برپاست به پیش چشم علی می زدند زهرا را یگانه عصمت کبری به زیر دست و‌پاست اگر که چادر مادر به کوچه خاکی شد ظهور فاطمیه در غروب عاشوراست 🔹🔹 👈 ادامه شعر سردار سلیمانی گریز روضه مغیره قنفذ و خالد قلاف کوبیدند کسی نگفت که زن را زدن به کوچه رواست؟ کسی که روی بگیرد زمرد نابینا میان آنهمه نا مَحرمِ بدون ِ حیاست اگرکه چادر مادر به کوچه خاکی شد ظهور فاطمیه در غروب عاشوراست سپاه کوفه به زینب بلند خندیدند تمام درد سر او نبودن سقاست کنار پیکرِ بی سر زدند زینب را برای غارت چادر میانشان دعواست ✅قاسم نعمتی @ya_habibalbakin1 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
مثل قاسم تنت شده خونی همچنان اکبر ارباً اربایی دست هایت بریده شد آری مثل عباس، مثل سقایی بدنت سوخته میان شرر این هم از داغ های زهرایی دور از میهنی شبیه حسین شرحی از آیه ی فَدَینایی خوب شد خاتمت به دستت ماند بر سرت نیست جنگ و دعوایی خوب شد دخترت کنارت نیست تا بگوید به ناله " بابایی" ...
گل های عالم را معطر کرده بویت ای آن که میگرددزمین در جست و جویت یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان  می چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت سیاره ها را در نخی می چیدی آرام  می ساختی تسبیحی از خاک عمویت  برداشتند از سفره ات نان، مردم شهر  جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت درهای رحمت باز می شد با دعایت  دردا که می بستند درها را به رویت  تاریخ می داند فدک تنها بهانه است  وقتی بهشت آذین شده در آرزویت وقتی منزه گشته خاک از سجده هایت  وقتی مطهر می شود آب از وضویت چادر حمایل می کنی از حق بگویی  حتی اگر یک شهر باشد روبرویت برخاستی با آن صفت های جلالی  این بار آتش می چکید از خلق و خویت حتی زمان می ایستد از این تجسم  تو سوی مسجد می روی مسجد به سویت از های و هو افتاد دنیا با سکوتت  دنیا به آرامش رسید از های و هویت از بانگ بسم الله رحمن الرحیمت  از آن نهیب الذین آمنویت تو خطبه می خواندی و می لرزید مسجد  ذرات عالم یک صدا لبیک گویت خطبه به اوج خود رسید آن جا که می ریخت  مدح علی حیدر به حیدر از گلویت گفتم علی... او قطره قطره آب می شد  آن شب که روشن شد سپیدی های مویت آن شب که زخم تو دهان وا کرد آرام  زخم تو آری زخم آن رازِ مگویت هنگام دفن تو علی با خویش می گفت  رفتی ولی پایان نمی یابد شروعت...   شاعر: سید حمیر رضا برقعی
نگاه سرد مردم بود و آتش صدا بین صدا گم بودو آتش بجای تسلیت با دسته گل هجوم قوم هیزم بودو آتش مگو در شعله ور بود    مگو خون بر جگر بود بگو از آن زمانی        که زهرا پشت در بود خدایا جان زهرا در خطر بود   گل یاس و هجوم لشکر خار ویا انسیة الحوراو اشرار نبودی پشت در تا که بدانی چه با پهلو نموده درب و دیوار بخون دریا نشسته                 گل از ساقه شکسته علی را می برند از                  کنارش دست بسته به دنبالش روان بانوی خسته   مدینه عرصه نامردمان بود رسن بر گردن یک پهلوان بود پریشان پدر گریان مادر نگاه بیگناه کودکان بود بلا بود و غم و درد        یهودی گریه می کرد علی با یار خود گفت        بیا و خانه برگرد برگرفته شده از meikhaneh.blog.ir
❣✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 💠 السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ... 💠 بی نام تو زهرا گره ای واشدنی نیست هرگز نفسی بی تو مسیحا شدنی نیست بوسیدن دستان تو معراج رسول است فرزند کسی ام ابیها شدنی نیست سلمان که مسلمان شده دست نبی بود فهمید که بی مهر تو منا شدنی نیست خورشید زیادی ست به هر جا که تو باشی مانند تو هر زهره که زهرا شدنی نیست از چشم تو تا عرش خدا فاصله ای نیست بی عطر تو فردوس فریبا شدنی نیست باید که خدا بر قلمم واژه گذارد چون جمله هم شأن تو پیدا شدنی نیست تو منحصرآ بانی این چرخ کبودی در خلقت ما نقش تو حاشا شدنی نیست حسن کردی
__ چادرت وقتی یهودی را مسلمان میکند یک نگاهت عالمی را مثل سلمان میکند نوکرانت جای خود آنها که صاحب منصبند بلکه مورِ خانه ات کار سلیمان میکند۲ مادرانه پا به روی چشم خشک من گذار۲ خاک پایت هر کویری را گلستان میکند۲ قطره وقتی که به دریا رفت دریا میشود۲ بیسواد کویِ تو تدریس عرفان میکند۲ هر که شد خاک تو مهتابِ عالم تاب شد ذره را نور رخت خورشید تابان میکند بار هر کس را به حبّ مرتَضی سنجیده اید ۲ حبّ حیدر کارها را پیشت آسان میکند۲ یازهرا ... یازهرا ...
❣✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 💠 السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ... 💠 افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است برکت این زندگی از روضه های فاطمه است درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است منکر این روضه ها! بشنو که گفته رهبرم روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است» روز محشر سینه زن هایش شفاعت می کنند این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است مهدی علی قاسمی 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣✨✨✨✨ ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ... 🔹 شهادت جان علی! جانم فدایت کَلِّمینِی کُشتی مرا با گریه‌هایت کَلِّمینِی حرفی بزن، آهی بکش، بیچاره‌ام کرد این اشک‌های بی‌صدایت کَلِّمینِی بسته‌ست جان من به پلک نیمه جانت می‌میرد آخر مرتضایت کَلِّمینِی از غصّه‌هایت با علی هم درد دل کن ای در صبوری بی‌نهایت کَلِّمینِی روضه بخوان امشب بخوان از داغ محسن با من بگو از آن حکایت کَلِّمینِی از ماجرای کوچه که چیزی نگفتی تا دق نکرده مجتبایت کَلِّمینِی پلکي بزن تا قلب‌هامان جان بگيرد جان شهید کربلایت کَلِّمینِی ذکر شب و روزت شده "عَجِّل وَفاتِی" آوای جانسوزت شده "عَجِّل وَفاتِی" یوسف رحیمی 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨ ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ... 🔹 کوه بودم، بلند و باعظمت روی دامان دشت جایم بود قد کشیدم ز خاک تا افلاک ابرها، فرش زیر پایم بود شب که چشم ستاره روشن بود نور مهتاب، دل ز من می‌برد صبح، چون آفتاب سر می‌زد اولین پرتوش به من می‌خورد دفتر وحی حق که روز به روز جلوه‌اش سبز و سبزتر بادا در بیان شکوه من، دارد آیۀ "والجبال اوتادا" سینه‌ام را اگر که بشکافند لعل و الماس دیدنی دارم از گذشت زمان و "دحو الارض" خاطراتی شنیدنی دارم... صبح یک روز چشم وا کردم ضربۀ تیشه بود گوش خراش تخته سنگی شدم جدا از کوه اوفتادم به دست سنگ تراش پتک سنگین و تیشۀ پولاد سهم من از تمام هستی شد حکم تقدیر و سرنوشت این بود نام من "آسیای دستی" شد گرچه از بازگشت خویش به کوه پس از آن روزگار نهی شدم این سعادت ولی نصیبم شد که جهیز عروس وحی شدم گوشۀ خانه‌ای مرا بردند که حضور بهشت آن‌جا بود برترین سرپناه روی زمین بهترین سرنوشت آن‌جا بود دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان هر زمان گرد خویش چرخیدم می‌شنیدم تلاوت قرآن روح سنگین و سخت من کم‌کم تازه شد از طراوت قرآن راز خوش‌بختی مرا چه کسی جز خداوند دادگر داند کی گمان داشتم مرا روزی جبرئیل امین بگرداند به مقامی رسیده‌ام که چنین بوسه‌گاه فرشتگان شده‌ام مثل رکن و مقام کعبه عزیز در نگاه فرشتگان شده‌ام بارها شد که با خودم گفتم: ای که داری به کار نان دستی! کاش هرگز ز خاطرت نرود وام‌دار چه خانه‌ای هستی؟ خانۀ آسمانی خورشید خانۀ روشن ستاره و ماه خانۀ وحی، خانۀ قرآن خانۀ "انّما یُریدُ الله" از همین خانه تا ابد جاری‌ست چشمۀ فیض، چشمۀ احسان سایبانِ معطّرِ این جاست سورۀ "هل أتی علی الانسان" آسیابم ولی یقین دارم که پناهنده‌ام به سایۀ نور سرنوشت مرا دگرگون کرد اشک زهرا و ذکر آیۀ نور یاس یاسین که با دعای پدر آیۀ نور بود تن‌پوشش داشت دستی به دستۀ دستاس دست دیگر گلی در آغوشش در محیطی که هر وجب خاکش فخر بر آفتاب و ماه کند آرزو می‌کنم که گاه به من دختر کوچکی نگاه کند گرچه از بازتاب گردش من نان این خانه برقرار شده‌ست شرمسارم از این‌که می‌بینم دست زهرا جریحه‌دار شده‌ست رفت خورشید وحی و آمد شب سر نزد از ستاره سوسویی صبح از کوچۀ‌ بنی‌هاشم شد بلند آتش و هیاهویی تا بدانم چه اتّفاق افتاد تا ببینم هر آنچه بوده درست دل به دریا زدم به خود گفتم: «چشم‌ها را دوباره باید شست» دیدم آن روز صبح منظره‌ای که به خود مثل بید لرزیدم آتشم زد شرار دل وقتی شعله‌ها را به چشم خود دیدم در همان آستانه‌ای کز عرش قدسیان را به آن نظرها بود اشک چشم ستارگان می‌ریخت بین دیوار و در خبرها بود من به حسرت نگاه می‌کردم باغ گل را میان آتش و دود جز خدا هیچ‌کس نمی‌داند که چه آمد به روز یاس کبود با همان دست عافیت‌پرور که پرستاری پدر می‌کرد از امام زمان خود یاری در هیاهوی پشت در می‌کرد هیزم آوردن، آتش افروزی سهم هر رهگذر نبود ای کاش خبر ناشنیده بسیار است خبر میخ در نبود ای کاش دست خورشید را که می‌بستند شرح این ماجرا کبابم کرد آنچه پشت در اتّفاق افتاد سنگم امّا ز غصّه آبم کرد محمدجواد غفورزاده "شفق" 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨ ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ... 🔹 انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است نقطه‌ی "فا" علی و نقطه‌ی "با "فاطمه است کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است بارها محضر او خورد زمین جبرائیل بارها گفت محمد به حرا فاطمه است بیش از کعبه پیمبر به طوافش می‌رفت یعنی ای قوم فقط قبله نما فاطمه است من از اَمرش به علی یادِ حدیثی کردم حجت الله عَلی  حُجَّتنا فاطمه است گفت سوگند به مظلومی تو کم نشود یک سرِ موت در این معرکه تا فاطمه است آنچنان رویِ زمین ریخت چهل تَن را که همه گفتند مگر شیرخدا فاطمه است همه گفتند که در شهر دو حیدر باشد همه گفتند که در شهر دوتا فاطمه است مرتضی گفت بمان ورنه خودش میفهماند که اذازُلزلتِ الاَرض و سَما فاطمه است چادرش را نتکاند   آخ ببینید همه نام او مردم نامرد  چرا فاطمه است روز محشر شود ؛ از آمدنش معلوم است که چرا کارِ خلائق همه با فاطمه است تا که او هست شفاعت به شفیعی نرسد تا که او هست فقط ناله‌ی ما فاطمه است حسن لطفی 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨ ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ... 🔹 بس کن بلال جان پیمبر اذان نگو از حال رفت فاطمه دیگر اذان نگو بس کن بلال مادرم از دست میرود نام پدر دوباره اگر از تو بشنود بس کن بلال خاک عزا بر سرم مکن پایین بیا زماذنه بی‌مادرم مکن ترسم که جان رود زتن مادرم بلال زود است خانه دار شود خواهرم بلال حیدر حریف گریه زهرا نمی‌شود اینها برای فاطمه بابا نمی‌شود حالا که روی ماذنه هستی ،بیا بلال بهر شفای مادرما کن دعا بلال دست دعا بگیر سوی آسمان بلال امن‌یجیب بهر شفایش بخوان بلال شاید خدا دعای تو را مستجاب کرد رحمی به حال ما و دل بوتراب کرد بس کن بلال مادر ما داغدیده است روز خوشی زبعد پیمبر ندیده است جدم که بود مادر ما احترام داشت این خانه نیز حرمت بیت‌الحرام داشت یادش به خیر اذان تو را تا که می‌شنید قبل از نماز بر در این خانه می‌رسید جدم که رفت فاطمه بی‌احترام شد در پشت درب‌خانه او ازدحام شد وقتی شرار کین زسرایش بلند شد زهرا صدای یاابتایش بلند شد بابا ببین که شعله به کاشانه ام زدند بابا ببین لگد به در خانه ام زدند بابا ببین که پهلوی زهرای تو شکست ضرب غلاف بازوی زهرای تو شکست بابا ببین به گفته تو پشت پا زدند سیلی به روی فاطمه‌ات بی‌هوا زدند دختر دلش زنام پدر زیر‌ و رو شود ای وای اگر که با سر او رو به رو شود زهرا شنید نام پدر را زتاب رفت کی باسر بریده به بزم شراب رفت زهرا غم اسیری و رنج سفر ندید طشت طلا و راس جدای پدر ندید زهرا ندید راس پدر در برابرش چوب جفا خورد به لبهای اطهرش عبدالحسین 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨ ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝
روزی فاطمه(ع) فرمود: بسیار مایلم که صدای اذان موذن پدرم (بلال حبشی، که بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) سکوت سیاسی کرد و اذان نگفت) را بشوم. این خبر به بلال رسید، طبق خواهش فاطمه(ع) صدای خود را به اذان بلند کرد. الله اکبر الله اکبر فاطمه(ع) به یاد زمان پدر افتاد، آن چنان بی تاب شد که نتوانست از گریه خودداری کند. وقتی که بلال گفت: اشهد ان محمدً رسول الله فاطمه(ع) ضجه زده و بی هوش به روی زمین افتاد. مردم به بلال گفتند: اذان را قطع کن که فاطمه(ع) از دنیا رفت، و گمان کردند که فاطمه جان داده است. بلال، اذان را قطع کرد و ناتمام گذاشت، وقتی که فاطمه(ع) به هوش آمد، از بلال خواست که اذان را تمام کند اما بلال اذان را تمام نکرد  به فاطمه(ع) عرض کرد: «ای سرور بانوان، بیم آن دارم که وقتی صدای مرا بشنوی به جانت آسیب برسد» لذا فاطمه(ع) بلال را معاف داشت [۱] گریزی به کربلا یک جا هم امام سجاد(ع) با شنیدن این فراز از اذان به گریه در امد و با یک تدبیر به جا دستگاه ظلم را رسوا کرد. وقتی که امام(ع) درمسجد دمشق و در حضور یزید و عده بسیاری از مردم شام، خود را معرفی کرد، مسجد یکپارچه ضجه  و ناله شد؛ یزید از ترس شورش مردم صدا زد: موذن اذان بگو! موذن: الله اکبر امام(ع): خدا بزرگ است و عزیز و برتر از هر چیزی، و هر چیزی بزرگتر از خدا نیست. موذن: اشهد ان لا اله الا الله امام (ع): پوست و گوشت و خون و مویم به یکتایی خدا شهادت می دهد. موذن: اشهد ان محمدا رسول الله امام (ع) با شنیدن این جمله، عمامه از سر گرفت و فرمود: موذن تو را به حق محمد قسم می دهم اندکی سکوت کن. آن گاه متوجه یزید گردید و فرمود: یزید! محمدی که نامش را با این عظمت می برید، جد من است یا جد تو. اگر بگویی که جد من است دروغ گفته و کافر شده ای و همه مردم می دانند که دروغ می گویی، و اگر می دانی که جد من است پس چرا عترت و ذریه اش را کشتی؟ چرا پدرم را به ظلم و ستم شهید کردی، اموالش را غارت نمودی و زنان او را به اسارت کشاندی؟! سپس دست برد و جامه بر تن درید و گریان شد، و فرمود: به خدا سوگند، اگر در دنیا کسی باشد که جد او رسول خدا(ص) است غیر از من نیست، پس چرا پدرم را این مرد به شهادت رساند و ما را اسیر نمود![۲] [۱]            - ترجمه بیت الاحزان، ص ۲۲۶.  [۲]            - بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۱۳۷.                     منبع: كتاب آتش در حرم