امشب شررگـرفته ، روح وروان زينب
بابامروبه مسجد، امشب به جان زينب(۲
بنگر به اشك گرم وآه سردم
تو میروی ومن اسيــردردم
واويلتا واويلتا علی جان(۲
اي نفس مطمعنه ،ای نوررستگاری
ازشوق وصل يزدان،بيتاب وبيقراری(۲
گاهي نظـربرآسمـان نمايی
گاهی توگـرم حمـدكبريایی
واويلتا واويلتا علي جان(۲
گفتي به من كه زينب،امشب شب قراراست
امّا مگرنديدي، زينب چه دل فكاراست
تـرسـم زداغت دل كباب گردد
رخساره ات ازخون خضاب گردد
واويلتا واويلتا علی جان(۲
كه ديده كافری را، شق القمرنمايد
باتيغ كين جهان را،خونين جگرنمايد
آوای قدقتل رسدبه گوشم
آمدخبـربايدسيه بپوشم
واويلتا واويلتا علی جان(۲
فريادغربت تو، پيچيده درسماوات
عطرشهادت تو، آيدازاين مناجات
بهرتوای درخون خودطپيده
آواي عبـدی ارجعی شنيده
واويلتا واويلتا علی جان(۲
ای نورحق پرستی،اميدماتوهستی
رفتی به مسجدامّا،درخون خودنشستی
فرق شكسته ات خبررسانده
كه مـادرم چشم انتظارمانده
واويلتا واويلتا علی جان(۲
#حاج_سید_هاشم_وفایی
#امیرالمومنین_زمینه
میری مسجد امشب بآبآ حیدر ♬♫♪
بی قرار زینب بابا حیدر
امشب خیلی چشمات غربت داره ♬♫♪
آسمونم داره خون می باره
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر ♬♫♪
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر ♬♫♪
آروم آروم میری بابا حیدر
از دنیا دلگیری بابا حیدر ♬♫♪
میری تا راحت شی از این مردم

از زمونه سیری بابا حیدر ♬♫♪
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر ♬♫♪
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر
دل زینب به شور افتاده بابا ♬♫♪
چرا خوندی تو زیر لب یا زهرا
هوای خونمون سرد و دلگیره ♬♫♪
بدون تو بدون زینب میمیره
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر ♬♫♪
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر
حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر ♬♫♪
#امیرالمومنین_زمزمه
Majid Bani Fatemeh - Miri Masjed (320).mp3
5.79M
Majid Bani Fatemeh - Miri Masjed (320).mp3
علی جان تموم شد دیگه اون نگاهای شوم مغیره
علی جان تموم شد دیگه اون نگاهای شوم مدینه
الهی که دیگه/چشمت روزای بد نبینه یا مظلوم
علی جان/ تموم شد شبایی که میگفتی درداتو با چاه
تموم شد /غم و غصه کوچه و بستن راه یا مظلوم
میدونم که خسته ترینی مگه نه
میای که کنارم بشینی مگه نه
چه خوبه که شیش ماهمونو عشق من
حالا بعد سی سال میبینی
علی جان تموم شد دیگه اون سلامای بدون جوابت
تموم شد همه دردایی که میدادن عذابت یا مظلوم
علی جان میدونم سرت زخم که برداشت چه دردی کشیدی
بازم خوبه که تو خودت رو تو آتیش ندیدی یا مظلوم
آخه خوب میفهمم با زخمام حالت رو
شکستن شبیه کبوتر بالت رو
مثل چادر من که مسمار چنگش زد
گرفت چوبه در دو دستی شالت رو
علی جان علی جان ...
علی جان دلم لک زده بچه هامو تو آغوش بگیرم
برا تشنگی حسینم الهی بمیرم یا مظلوم
علی جان همه فکر و ذکرم از الآن همون مشک آبه
دلم لحظه لحظه کنار عروسم ربابه یا مظلوم
اونم مادر اصغرش رو دوست داره
شبا پای قنداق بچه اش میباره
بابایی کجایی ببینی که دیگه نمیبینه چشمام
گرفته ورم پر شد از آبله دست و پاهام
بابایی به هم خورده وضعم پریشونم و سوخته موهام
منو مسخره کردنم بس که کهنه است لباسام
منو میزدن بی بهونه بابایی
روی صورتم رد خونه بابایی
حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
⚠️ کپی و استفاده از متن شعر و لینک دانلود بدون ذکر نام و لینک منبع ذیل در رسانه های دیگر و استفاده هایی با مقاصد تجاری مجاز نمیباشد
https://kashoob.com
تو شب پر مصیبت با غم و درد و غربت
می کنه دیگه امشب علی وصیت
رفتنی شده مولا رو لبش ذکر زهرا
بچه هاش بیقرارن کنار بابا
میگه مولا باچشم خونبار طبیب نیارید
دیگه کارم گذشته از کار طبیب نیارید
خون سرمن خون دل سی سالمه
یه عمری غربت قرینه با احوالمه
یادم نمیره مدینه اونروز سیاه
جای طناب هم هنوز روپروبالمه
ای غریب آقام غریب آقام یاحیدر
**
میگه با رنج و زحمت من میشم دیگه راحت
خسته ام از زمونه دارم شکایت
میرسه بوی زهرا من میرم سوی زهرا
فرق من شده مثله پهلوی زهرا
چاه کوفه محرم غمهام خدانگهدار
دیگه امشب مهمون زهرام خدانگهدار
خدانگهدار روح علی پر می زنه
زینب مضطر به سینه و سر می زنه
کوفه و زینب روضه ناموس علی
این غصه آتیش به دل حیدر می زنه
**
پلکای نیمه بازش سینه ی پره رازش
دیدنی شده امشب راز و نیازش
آسمون چش براهه رولبه همه آهه
بی علی روزگار دنیا سیاهه
میگه زینب عزیز بابا خدانگهدار
من میرم تو می مونی تنها خدانگهدار
می بینمت که میون غصه اسیری
تو اوج غمها تو هزار دفعه میمیری
میای توگودال به جای مادرت زهرا
از رگ پاره با گریه بوسه میگیری
شاعر : حسین رحمانی
#امیرالمومنین_زمینه
امیرالمومنین(ع)-مدح و شهادت
ای ولی نعمت من، دلبر و دلدار علی
می زند هر نفسم نام تو را جار علی
هیچ کس جز تو مرا نیست خریدار علی
کمکم کن بشوم میثم تمار علی
آمدم کار مرا باز تو راه اندازی
وقت آن است به این بنده نگاه اندازی
از تو یک عمر فقط لطف و محبت دیدم
یا علی گفتم و یک عالمه رحمت دیدم
دم به دم بر سر این سفره عنایت دیدم
از غلامان تو آن قدر کرامت دیدم
معجزه می کند آنکه به تو وابسته شود
به محب تو محال است دری بسته شود
وای از غصه جانسوز جدایی نجف
نرود از دل من میل گدایی نجف
منم آقا همه ایام هوایی نجف
مردم از دوری ایوان ِطلایی نجف
کاش من صحن تو را با مژه جارو بکشم
سحری در حرمت از ته دل هو بکشم
آمدم سوی تو ای شاه به قصد یاری
اشک چشمم شده از بی کسی تو جاری
ای که بوده روی دوش تو غم بسیاری
کمرت تا شده بود از غم بی عمّاری
چون تو مظلوم در این ارض و سما نیست علی
حق تو این همه غربت به خدا نیست علی
از چه بستند ید بت شکنت را ای وای
دیده ای سوختن یاسمنت را ای وای
پیر کردند تو را و حسنت را ای وای
شرم از فاطمه لرزاند تنت را ای وای
بین دیوار و دری زندگی ات ریخت بهم
زخم شد بال و پری زندگی ات ریخت بهم
آسمان ها همه از داغ تو گریان آقا
کوفه آورد به روی لب تو جان آقا
گفت کافر به شما بنده شیطان آقا
وای من کشت تو را حافظ قرآن آقا
عرش لرزید به خود تا که شکستند سرت
شد همین ضربه ولی مرهم زخم جگرت
رفتی و زینب و کلثوم تو دلگیر شدند
حسنین تو علی زخمی تقدیر شدند
"آن یتیمان که سر سفره تو سیر شدند
لب گودال رسیدند، همه شیر شدند"
کوفه این بار غلام طمع گندم شد
زیر نیزه تن زخمی حسینت گم شد
#امیرالمومنین_شعرروضه
بابا اتاق پر شده از بوی مادرم
وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم
دیگر خجل نباش تو از روی مادرم
فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم
از پشت در دوباره تو را می زند صدا
تا که به دست تو بدهد محسن تو را
سی سال در نبودن مادر شکسته ای
پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای
در کوفه های درد مکرر شکسته ای
از مردم و نبودن باور شکسته ای
گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر
این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر
یادت که هست مادر ما قد خمیده بود
یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود
یادت که هست محسن خود را ندیده بود
یادت که هست غنچه خود را نچیده بود
آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد
موی منم شبیه تو بابا سپیده شد
مادر رسیده عطر پیمبر بیاورد
تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد
مرهم برای این دل پرپر بیاورد
تا خار را ز دیده ي تو در بیاورد
#امیرالمومنین_شعرروضه
بر اهل خانه از غمش امشب چه ها گذشت
از هوش رفت علی و به زینب چه ها گذشت
غم بود در میان دل مضطر همه
اشک است در دو چشم عزیزان فاطمه
لحظات آخر است علی رو به راه نیست
در قلب کائنات به جز سوز و آه نیست
با اینکه سوی فاطمه پر میکشد دلش
اما همیشه هست حواسش به قاتلش
فرموده استَ علی که به او شیر هم دهید
خرما به این اسیر زمینگیر هم دهید
امشب به ذهن او غم یارش خطور کرد
او خاطرات پر محنش را مرور کرد
۳۰ سال بین روضهٔ در گیر کرده بود
این داغ علیِ غم زده را پیر کرده بود
۳۰ سال علی به یاد غم یار گریه کرد
۳۰ سال یاد آن در و دیوار گریه کرد
۳۰ سال یاد صورت نیلی عذاب دید
۳۰ سال یاد ضربه سیلی عذاب دید
#شعر_شهادت_امیرالمومنین_علی_ع
#سید_محسن_حبیب_اله_پور
@hadithashk
@ya_habibalbakin1
غزل مصیبت بیست و یکم – حضرت امیر
شیر لازم نیست بابایم شفایش را گرفت
روضه یکبار دگر در خانه ی ما پا گرفت
ضربه ی شمشیر مثل میخ در برّنده بود
میخ در مادر گرفت و تیغ کین بابا گرفت
نیمه شب دور از نگاه شوم این همشهریان
باز هم تابوت بر دوش غریبان جا گرفت
مثل مادر مخفیانه رفت از خانه پدر
شیر از شمشیر حکم وصل دلبر را گرفت
قدکمان درمان پیشانیِّ زخمیّش شده
استخوان و عقده را از حلق حق زهرا گرفت
چشم امّید یتیمان چشمهایش بست و رفت
دست دنیا از دل غمدیده ام دنیا گرفت
کوفه ی امروز یک شمشیر در مسجد کشید
صدهزاران تیر و تیغش راه عاشورا گرفت
دست بر شمشیر فتنه بُرد در کرب و بلا
دست آن طفلی که از بابا علی خرما گرفت
#امیرالمومنین_شعرروضه
کتاب ما علی و کیمیای ما علی است
حرای ما نجف است هوای ما علی است
“حرام زاده رهش از حلال زاده جداست”
که انتهای نسب نامههای ما علی است
برای قرب خدا تا ابد علی کافی است
که راه ما علی و رهنمای ما علی است
به کمتر از علی و آل او دلت مفروش
قسم به فاطمهاش که بهای ما علی است
تمام حیثیتِ شیعه از علی باشد
حسینِ ما علی است و رضایِ ما علی است
به حکم محکم لایمکن الفراراز عشق
که آنچه عشق نوشته به پای ما علی است
مرا زمانهی مرگم فقط نجف ببرید
که ابتدا علی و انتهای ما علی است
خوشا به زمزمهی وادیالاسلام نجف
که نُقل مجلس شبهای ما علی است
بگو بیاورد آنکه بجز علی دارد
بزن به سینه بگو ادعای ما علی است
بگو چه میکند آنکه علی ندارد او
برای او است جهیم و برای ما علی است
چه خاک بر سر خود میکند اگر بیند
به حشر کعبهی مشگل گشای ما علی است
شنیدهایم صدای درِ بهشت علی است
از آن به بعد سلام و صلای ما علی است
اگرچه درک علی از محالها باشد
به قدر ظرفیت اَدراکَمای ما علی است
من از رسول خدا نقل میکنم ، فرمود:
که استجابت هر ربنای ما علی است
بجز خدا و پیمبر کسی علی نشناخت
حدیث هرشب او باخدای ما علی است
علی مع الحق و حق باعلی است یعنی که
خدای ما نه ولی ناخدای ما علی است
فقط رسیدهایم اینجا که با علی باشیم
هزار شکر فقط ماجرای ما علی است
علی است کارگریِ پدر به خاطر ما
همیشه نان حلال سرای ما علی است
فرشته های خدا شب به شب فقط دیدند
به دست مادرمان لای لای ما علی است
کسی که عشق علی را ندارد او به جهنم
که فکر و ذکر و دل و دلربای ما علی است
“حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر “
برای ما که نگفتند آشنای ما علی است
چه کارمان به سوالات منکر است و نکیر
بجای ماست رضا و بجای ما علی است
قسم به وعده شیرین من یمت یرنی
بهشت عدن خدا نه ، جزای ما علی است
به حلقههای ضریحش دخیلها بستند
گره گشای دل انبیای ما علی است
فقط فقط و فقط فاطمه از او میگفت
شفاست فاطمه دارالشفای ما علی است
من از حسین بگویم حسین فرموده
که نام جمله پسرهای ما علی است
قسم به پنجهی گوهر تراش های بهشت
همیشه قبلهی ایوان طلای ما علی است
علیست شاخص حق و علیست معنی خیر
نگاه کن به خود و گو کجای ما علی است
قسم به عین و به لام و به یای نام علی
که درد ما علی است و دوای ما علی است
کنار خانهی مولا یتیمها جمعند
عزایشان علی است و عزای ما علی است
چقدر کاسهی شیر آمده … چه میگویند:
دعای ما علی و هایهایِ ما علی است
و سهم شیر خودش را به قاتلش بخشید
کریمِ زخمیِ صاحب عطای ما علی است
به یاد مادرش اُفتاده پیش بابایش
که پارهی جگر مجتبای ما علی است
به حال زینب خود رحم کن نمیبینی
پس از تو روضهی کرببلای ما علی است
میان کرببلا تا علی به میدان رفت
صدا زدند فقط کینههای ما علی است
به زورِ نیزه علی را زِ اسب هُل داند
صدا زدند ببین ردِ پای ما علی است
حسین سمت جوانش رسید اما دیر
به ناله گفت چرا جای جای ما علی است
صدای عمهی سادات بود و بُهتِ حسین
چقدر پیشِ تو روی عبای ما علی است
حسن لطفی
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد
مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد
نخل هاى کوفه مى گریند و مى گویند با هم
آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد
پیر نابیناى مسکینى چنین مى گفت امشب
اى خدا یار من مسکین نابینا نیامد
کودکی با کودکی می گفت من بی شام خفتم
آنکه بر ما شام می آورد آمد یا نیامد
دامن مادر گرفته گوشه ى ویرانه طفلى
گوید اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد
با صدای پای او لب های مامی گشته خندان
چشم ما گریان شد و از او صدای پا نیامد
چاه گوید من از آن مولا هزاران راز دارم
رازدارِ در میان جامعه تنها نیامد
نام مولا گشته میثم شمع جمع درد مندان
گرچه شب بگذشت و آن ماه جهان آرا نیامد
#امیرالمومنین_شعرروضه
بعد از شهادت
گفتم به چاه ای دل شب محرم علی
امشب مباش منتظر مقدم علی
هر شب صدای غربت او بود و گوش تو
امشب توئی و زمزمه ی ماتم علی
مسجد خموش مانده و گلدسته ها غریب
محراب کوفه شسته شده از دم علی
یک لحظه تیغ آمد و یک دم تمام شد
عمر علی و درد علی و غم علی
یک عمر بود محرم دل ها ولی نبود
جز نخل های کوفه کسی همدم علی
کعبه به کوفه رو کن و حج وصال بین
محراب خون گرفته شده زمزم علی
هم ناشناس آمد و هم ناشناس رفت
عالم نیافت یک خبر از عالم علی
دشنام بود و زخم زبان بود و خنده بود
در التیام زخم درون، مرهم علی
حاج غلام رضا سازگار
#امیرالمومنین_شعرروضه
بعد از شهادت
جای مناجات سحرهای تو خالی
محراب تنها مانده و جای تو خالی
امشب برای گریه کردن بر مزارت
ای مرد تنها جای زهرای تو خالی
امشب میان سفرهء ایتام کوفه
خالیست جای نان و خرمای تو خالی
حتی میان چاه بی همراه کوفه
جای طنین درد دلهای تو خالی
امشب سحر با یاد مادر بعد سی سال
بر قلب من جای تسلای تو خالی
گیرم که امشب را به نحوی صبر کردم
در پیش زینب جای فردای تو خالی
امشب خلاصه هر کجای کوفه گشتیم
دیدیم کوفه جای مولای تو خالی
او رفت و بعدش یاد او ماند و دل ما
بغض گلوگیر علی شد حاصل ما
--
کوفه زمین را بر سرم آوار کردی
شام مرا چون شام حیدر تار کردی
اوهر چه خوبی کرد در حق تو اما
تو در عوض ظلم و جفا بسیار کردی
او حق ایتام تو را پرداخت اما
حق علی را خوردی و انکار کردی
پ
در ظلم بی حد، دیدهء عالم ندیده
کاری که تو با حیدر کرار کردی
اما علی ممنون شد از تو چون که با مرگ
او را جدا از غصهء مسمار کردی
او را به پاس لطفهای بی شمارش
با فرق خونین میهمان یار کردی
دفن شبانه عادت این خانواده است
کوفه تو هم تاریخ را تکرار کردی
شد بدرقه از سوی فرزندان یکایک
تابوت حیدر رفت بر دوش ملائک
--
شبهای دوری از علی دور و دراز است
سهم دل زینب فقط سوز و گداز است
آن کیسه، سهم الارث مولانا حسن شد
بعد از شهادت هم علی مسکین نواز است
باشد بلند آوای مظلومیت او
این نخلهای کوفه تا در احتزاز است
جا دارد از غصه همه عالم بمیرند
گفتند حیدر هم مگر اهل نماز است
آن ظلم هایی که به زهرا و علی شد
پرونده اش تا روز محشر باز باز است
از بس به گوش چاه کوفه روضه خوانده
هر روز، کار چاه کوفه سوز و ساز است
مولای ما با خود به زیر خاک ها برد
آن سینه ی تنگی که مالامال راز است
درد دل آل علی درمان ندارد
رنج و غم این خاندان پایان ندارد
مهدی مقیمی
#امیرالمومنین_شعرروضه
بعد از شهادت
گر چه در خاک نهان شد بدن خسته ی تو
کعبه ی خلق بود خانه ی در بسته ی تو
شمع سان سوختی و آب شدی دم نزدی
که جهان سوخته ازگریه ی آهسته ی تو
گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش
می دمد لاله ی توحید زگلدسته ی تو
کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد
ای فدای نگه چشم زخون بسته ی تو
گل لبخند تو نگذاشت بدانند که بود
یک جهان غصه درون دل وارسته ی تو
خلق، یک لحظه زدرد دلت آگاه نشد
بی صدا بود زبس گریه ی پیوسته ی تو
چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان
دست بشکسته به پیشانی بشکسته ی تو
پیش از آن روز که آب و گل ما خلق شود
اشک ما ریخته بر روی به خون شسته ی تو
"میثم" سوخته دل را زکرم وامگذار
کز همه رسته و عمری شده وابسته ی تو
حاج غلام رضا سازگار
#امیرالمومنین_شعرروضه
بعد از شهادت
عزای علی اعلی شد
خون جگر حضرت زهرا(س)شد
واویلا واویلا واویلا
--
رسیده عزای بوالحسن
نوحه گر لاله و یاسمن
تسلیت حجت ابن الحسن
واویلا واویلا واویلا
--
ذکر ارض و سما واویلا
ملائک، به تن رَختِ عزا
گشته زینب دگر بی بابا
واویلا واویلا واویلا
--
ز ظلم آن لعین جانی
شده شیر خدا قربانی
رفته بر عرش حق مهمانی
واویلا واویلا واویلا
--
امشبی را به قلبی مضطر
با سرِ شکسته شد حیدر
میهِمان، به زهرای اطهر(س)
واویلا واویلا واویلا
--
جان اهل دو عالم بر لب
فلک داده زِ کف تاب و تب
دوباره شد یتیمه زینب(س)
واویلا واویلا واویلا
--
در همین کوفه روزی یا رب
برای حفظ دین و مذهب
خورَد سنگ جفا بر زینب(س)
واویلا واویلا واویلا
#امیرالمومنین_زمینه
سبک گلی کم کرده ام میجویم....
بر درد هجران مبتلایم ، گریانِ داغ مرتضایم
شب قدر سوّم دل منجلی شد
عزادار غم مولا علی شد
واویلا واویلا آه و واویلا
**
با فرق بشکسته فدا شد ، فدایی ِ راه خدا شد
تا به گردون رسد سوز و نوایش
دخترش مرثیه خواند برایش
واویلا واویلا آه و واویلا
**
این کوفه یک روزی سراسر ، پر میشود از خصم حیدر
ظلم این کوفه هر دل را شکسته
زینب آید به اینجا دست ِ بسته
واویلا واویلا آه و واویلا
**
نگویم از جفا چه ها شد ، رأس ِ حسین به نیزه ها شد
علی جان نبودی با یک دل ِ زار
زینبت را ببینی سر ِ بازار
واویلا واویلا آه و واویلا
#امیرالمومنین_زمینه
اي در سفينۀ دو جهان ناخدا علي
ممسوس در حقيقت ذات خدا علي
یار و برادر و وصي و نفس مصطفي
باب نبوتّي و ابوالاولیا علي
شمشير و دست و چشم خدا كيست غير تو
بر دوش مصطفي كه نهد جز تو پا علي
در بدر، بدر بدري و در قدر، قدر قدر
هم هل اتاست مدح تو هم لا فتي علي
همچون دو قهرمان كه ز تيرت يكي شوند
گردد به ذوالفقار تو يك تن دو تا علي
تكميل بذل قرصة نان تو گر نبود
قرآن نداشت در ورقش هل اتي علي
با آنكه دست وهم به پايت نمي رسد
داري هميشه در دل بشكسته جا علي
اقرار مي كنم تو خدا نيستي ولي
آرند انبيا به درت التجا علي
آنجا كه جاي پاي تو مهر نبوت است
اوج جلالت تو كجا ما كجا علي
بالاتري از اينكه شوم من گداي تو
داری هزار حاتم طايي گدا، علي
پرسند اختيار قيامت به دست كيست
آيد ز سوي خالق هستي ندا ، علي
ناطق مگر خدا شود و مستمع رسول
تا حق وصف و مدح تو گردد ادا علي
با يك نفس تمام جهنم شود بهشت
گويند اگر جهنميان يك صدا علي
بي ابتدا خدا و تو عبدش كدام عبد
عبدي كه نيستش چو خدا انتها علي
مخلوق اوّلينی و روشنگر ازل
اي مبتداي پيشتر از ابتدا علي
گو صد خليفه بين تو و مصطفي بود
بالله پس از رسول تويي مقتدا علي
وقتي قيام مي كني از بهر بندگي
بايد نماز بر تو كند اقتدا علي
روزي كه هيچكس به كسي نيست ذكرماست
يا مصطفي محمد و يا مرتضي علي
دنيا چو آن گداست كه نان از كفت گرفت
نشناخت قدر و عزت و جاه تو را علي
بالله قسم در ازمنه عالم وجود
مثل تو كس نديد و نبيند جفا علي
خون مطهر تو ز پيشاني ات چو ريخت
بخشيد تا ابد به شهادت بقا علي
با آنكه لحظه اي دلت از حق جدا نبود
پيشاني ات چگونه شد از هم جدا علي
زخم سرت همين كه به شمشير خنده زد
شمشير ناله زد زجگر گفت يا علي
فهميد داغ فاطمه را نيست التيام
شمشير داد زخم دلت را شفا علي
گويي به شهر كوفه دل شب هنوز هم
آيد صداي پاي تو در كوچه ها علي
غير از تو اي امام جوانمردي و وفا
كي داده است قاتل خود را غذا علي
جايي كه دشمن از كرمت مي شود خجل
كي دوست مي رود ز درت نارضا علي
با نامه اي سياه تر از صبح روز حشر
"ميثم" گرفته دامن مهر تورا علي
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
#امیرالمومنین_مدح
دلم گرفته
دلم برا بقیع بی حرم گرفته
دل تموم عاشقا رو غم گرفته
دلم گرفته
حرم نداره
مدینه حتی یه مسافرم نداره
براش بمیرم که یه زائرم نداره
حرم نداره
ایشاالله زائر بقیع بشم
یه آرزو مونده تو قلب من
خدا میدونه که چه حالیه
روضه توی صحن امام حسن
حسن آقا جان....
دلها از غم~~~ رها میشه
حرم یک روز ~~~به پا میشه
دلم گرفته
دلم برای بقیع بی حرم گرفته
دل تموم عاشقا رو غم گرفته
دلم گرفته
حرم میسازیم
حرم برای مزار مادرم میسازیم
بالا سر ام البنین علم میسازیم
حرم میسازیم
صف میکشن تموم عاشقا
یه روز برا مزار فاطمه
انشاالله وعده مون یه روزیا
تو ازدحام باب قاسمه
دلها از غم رها میشه
حرم یک روز به پا میشه
#تخریب_بقیع
#زمینه
#امام_حسن
⚠️ کپی و استفاده از متن شعر و لینک دانلود بدون ذکر نام و لینک منبع ذیل در رسانه های دیگر و استفاده هایی با مقاصد تجاری مجاز نمیباشد
https://kashoob.com
ما نمیبینیم اما چارتا گنبد که هست
تا بلندای فلک، نوری از این مرقد که هست
ما نمیبینیم اما قامت گلدسته ها
مطمئناً با ستون آسمان هم قد که هست
ما ضریحی را نمیبینیم اما شک نکن
دردمندی که شفا از دوست میخواهد که هست
یا کریم از مهر تو گردد کبوتر، "یاکریم"
پس میان بالها قطعاً وبالی بد که هست
مهربانی تو هرگز نیست کتمان کردنی
ردِ دستِ تو به سینه جای دستِرد که هست
جای ما خالیست اما بر نسیمی از خیال
یک دل بیتاب که سوی تو می آید که هست
صحن ها خاکیست اما آسمانها شاهدند
چشمهایی که برایت خوب میبارد که هست
بوی باران بهشت آمد، دلم را باد برد
هرچه باداباد، سهمم گریهی بی حد که هست
از خرابآباد میآیم به سوی این حرم
این حرم قطعاً برایم بهترین مقصد که هست
کربلا شبهای جمعه میزبان فاطمهست
هر دوشنبه، او به یاد بچهی ارشد که هست
پس به جای زائرانی که کنارت نیستند
مادری که عاشقانه دوستت دارد که هست
فاطمه ثابت کند در این حرم از غربتت
هیچکس حتی نباشد، عشق، صددرصد که هست
نیست بُعد منزل اما جای ایوان حسن
پنجره فولاد و سقاخانهی مشهد که هست
#تخریب_بقیع
#احمد_ایرانی_نسب
@hadithashk
@ya_habibalbakin1
اي مد ينه شهرغم ها ،
شهر درد و شهر غربت
در و ديوار بقيعت ،
ميخونه برام مصيبت
غربت فاطمه از اين ،
قبراي خاكي عيانه
قبر چار امام شيعه ،
توي قلب شيعيانه
اي مدينه شهر ياسين ،
شهر طوبي و پيمبر
داري خاطره هنوز از ،
بوي عطر سيب ِ مادر
اي مدينه تو مي بيني،
نيمه شبها يه مسافر
ميرسه خسته و تنها ،
به بقيع تو يه زائر
گل ياس مياره هرشب ،
براي يه قبر خاكي
آقا مون روضه ميخونه ،
بالاي يه قبر خاكي ….
اي مدينه توي كوچه ،
مادرم رو خاكا افتاد
او ميخواست بياد تا خونه ،
ولي چن بار ازپا افتاد…
بگذريم كه حرف زياده ،
مدينه ميام به زودي
ميگيرم من انتقام ِ،
صورتي كه شد كبودي
اين شبا دلم گرفته ،
ديدن بقيع عذابه
شيعه ها مي پرسن از من :
كه چرا بقيع خرابه
نسلِ اون دستاي كينه ،
كه زدن آتيش به خونه
اومدن با بي حيايي ،
بقيع ُ كردن ويروونه
*
غروبات چقد حزينه
اي مدينه اي مدينه
حرف دل بدل مي شينه
اي مدينه اي مدينه
بيقرارم اي مدينه
اي مدينه اي مدينه
ميزني آتيش به سينه
اي مدينه اي مدينه
#امام_صادق_زمزمه
اشک چشمام – دونه دونه – روی گونه هام رونه
دیگه خستم – از زمونه – دردمو خدا میدونه
زهر کینه – آتیشم زد – شدم از این غصه راحت
ناسزا گفت – کرد جسارت – شده اینجا هتک حرمت
آی مدینه بی قرارم / طاقت موندن ندارم
غصه دار غصه های / بی کسی ِ ذولفقارم
آی مدینه کوه دردم / مثه حیدر کوچه گردم
یاد مادر جوونم / کوچه کوچه گریه کردم
آی مدینه ، آی مدینه ، میزنی آتیش به سینه
خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ای مدینه
زدن آتیش – خونمونو- ولی هیچ شکوه نکردم
باز شبونه – منو بردن – مو سفیدم غرق دردم
پابرهنه – بی عمامه – بردنم شبیه حیدر
بین کوچه – زمین خوردم – گریه کردم یاد مادر
آی مدینه شهر دلبر / شهر طوبی و پیمبر
رسم مردمت عجیبه / دشمنن با آل حیدر
آی مدینه شهر آزار / از دلم این غصه بردار
به غریبی درد غربت / بی کسی شدم گرفتار
آی مدینه ، آی مدینه ، میزنی آتیش به سینه
خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ای مدینه
دم آخر – تشنه ی آب – شدم و به شور و شینم
گریه کردم – همه عمرم – که عزادار حسینم
بین بستر – هی میسوزم – برا مادر جوونم
روضه های – کربلا و – مدینه دارم میخونم
آی مدینه خاطرات ِ / مادرم هنوز باهاته
بوی سیب ویاس مادر/ هنوزم تو کوچه هاته
آی مدینه غرق شینی / تو عزادار حسینی
تا ظهور،یه شهر غربت / توی قلب عالمینی
آی مدینه ، آی مدینه ، میزنی آتیش به سینه
خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ای مدینه
#امام_صادق_زمزمه
#امام_صادق علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹عطر شفاعت🔹
حقپرستان را امامی هست، دینش دلبری
نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری:
آیههای احمدی را با حدیث جعفری
حرف او عشق است، فهمش را به عاشق میدهند
صادقان، دلهایشان را دست صادق میدهند
مالکیها، شافعیها، خوشهچینانش همه
سیدِ طاووسها، طاووس بُستانش همه
شیخها، علامهها، طفل دبستانش همه
گردنافرازانِ دانش، گَرد میدانش همه
جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما
لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها
علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نور، مجرم بود اما، در نظام کورها
ترس میانداخت حقش، در دل منصورها
در هراساند از وجودش، چون که میدانند کیست
حجتاللهی که جوشان در رگش، خون علیست
باز از این کوچه، امام دیگری را میبرند
باز هم با دست بسته، حیدری را میبرند
باز هم تنها، غریب مادری را میبرند
پا برهنه، سیدی را، سروری را میبرند
نسبتی خورشید را، با نیمهشب بردن نبود
حق پیر آسمانیها، زمین خوردن نبود
روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است
باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است
با طنابی بر دو دستش، روضهخوان کوچه است
در مدینه تا که مینوشد چنین جام بلا
بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا
امشب اینجا جلوهای از خیمههای کربلاست
باز آتش، شعلهور در خانۀ آل عباست
حضرت شیخالائمه در میان کوچههاست
گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست
روضهای جانسوز در این واژههای ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است
خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد
یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پر کشم با قالَ صادقها و باقرها، نشد
شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد
بر خلاف زندگیِ از خطا آکندهام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمندهام
دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم
صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم
مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم
روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم
مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که میباید شدند
مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهماند
هم جوانمردند و هم همدرد درد عالماند
غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هماند
با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکماند
دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/4682
✅ @ShereHeyat
#امام_صادق_شعرروضه
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد
از نور جلال تو درخشان شده باشد
آبادی ما رو به فنا بود, که دیدیم
از یمن قدم هات, گلستان شده باشد
هر کس که نیاورد به توحید تو اسلام
از کرده ی خود سخت پشیمان شده باشد
بی معجزه دیدن… به شما پشت به پشتم
با فخر و مباهات مسلمان شده باشد
اقبال عجم بود,قدم رنجه نمودید…
یک فاطمه هم قسمت ایران شده باشد
بین الحرمینی که تو احداث نمودی
یک سر قم و یک سمت خراسان شده باشد
تنها خوشی مادر پیرم سر هر ماه
یک جعبه ی سوغاتی سوهان شده باشد
قم حرمت تو داشت کجا پیش قدم هات
یک شهر سراسیمه چراغان شده باشد
فرق است میان تو وزینب که چهل روز_
آواره ی صحرا و بیابان شده باشد
فرق است میان تو و چشمی که به گودال
دیده ست برادر تنش عریان شده باشد
فرق است میان تو و هم قافله ی زجر
هر چند که گیسوت پریشان شده باشد
آزرده (خیال) است که چون منبر نیزه
اجلاس گه قاری قرآن شده باشد
یا صاحبَ صمصام عجل انتقام
علیرضا وفایی (خیال)
#حضرت_معصومه_مدح