eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
409 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 ؛ ... ، برادر شهید ابراهیم هادی در توصیف روز می‌گوید: «در خانه و در حوالی میدان خراسان تهران زندگی می‌کردیم؛ اولین روزهای اردیبهشت سال 1336 بود، پدر چند روزی است که خیلی خوشحال است، خدا در اولین روز این ماه پسری به او عطا کرد، او دائما از تشکر می‌کرد. هرچند حالا در خانه سه پسر و یک دختر هستیم ولی پدر برای این پسر تازه متولد شده خیلی ذوق می‌کند، البته حق هم دارد پسر خیلی است؛ اسم بچه را هم انتخاب کرد: « ». پدرمان نام را بر او نهاد که و و بود و این اسم واقعاً برازنده اوست. بستگان و دوستان هر وقت او را می‌دیدند، با می‌گفتند: حسین آقا تو سه فرزند دیگر هم داری، چرا برای این پسر این قدر خوشحالی می‌کنی؟ پدر با آرامش خاصی جواب می‌داد: این پسر حالت عجیبی دارد و من مطمئنم که ابراهیمِ من، می‌شود؛ این پسر نام من را هم زنده می‌کند. راست می‌گفت؛ محبت و به ابراهیم محبت عجیبی بود. هرچند بعد از او خدا یک پسر و یک دختر دیگر به خانواده ما عطا کرد، اما از محبت پدرم به ابراهیم چیزی کم نشد. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
سڷام مݩ اومدم با یہ خبࢪ باحاݪ 😉 میخوام که جمعه ها براتون از شهید ابراهیم هادی💚، شهید محمد هادی ذوال
پاییز ۱۳۶۱ بود. با موتور به سمت میدان می رفتیم. می خواستم ابراهیم را برای عزیمت به به ترمینال برسانم. یک ماشین بالا از کنار ما رد شد. خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت. نگاهی به انداخت و حرف زشتی زد ابراهیم گفت: سریع برو دنبالش! من هم با سرعت به سمت رفتم. بعد اشاره کردیم بیا بغل، با خودم گفتم: این دفعه حتما می کنه. اتومبیل کنار ایستاد. ما هم کنار آن توقف کردیم. منتظر برخورد بودم. ابراهیم کمی مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده و احوالپرسی گرمی کرد؟ راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد را دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی را نداشت. بعد از جواب سلام، ابراهیم گفت: من خیلی میخوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. می خواهم بدونم که راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد؟ ابراهیم گفت: نه آقا اینطوری نکن. من فقط می خواهم بدانم آیا حقی از ایشان گردن بنده است؟ یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟! ____ اصلا فکر نمی کرد ما اینگونه برخورد کنیم. از ماشین پیاده شد. صورت را بوسید و گفت: نه دوست عزیز، شما هیچ نکردی. ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمنده ایم. بعد از کلی خواهی از ما جدا شد. این رفتارها و برخوردهای ، آن هم در آن مقطع زمانی برای ما خیلی عجیب بود. اما با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به ما نشان میداد. همیشه می گفت: در زندگی، آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیت دیگران باشد. کار بی منطق انجام ندهد و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود. نحوه برخورد او مرا به یاد این آیه می انداخت: « بندگان خاص خداوند) رحمان کسانی هستند که با آرامش و بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند (و سخنان ناشایست بگویند) به آنها سلام می گویند»
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
#سلام_بر_ابراهیم_یک
ماجرای مار مهدی عموزاده ساعت ده شب بود. تو کوچه بازی می کردیم. اسم آقا ابراهیم را از های محل شنیده بودم، اما برخوردی با او نداشتم. مشغول بازی بودیم. دیدم از سر شخصی با عصای زیر به سمت ما می آید. از بلند و پای مجروحش است! کنار کوچه ایستاد و بازی ما را تماشا کرد. یکی از بچه ها پرسید: آقا ابرام بازی می کنی؟ گفت: من که با این پا نمی تونم، اما اگه بخواهید تو دروازه می ایستم. من خیلی خوب بود. اما هر کاری کردم نتوانستم به او بزنم! مثل حرفه ای ها بازی می کرد. نیم بعد، وقتی توپ زیر پایش بود گفت: بچه ها فکر نمی کنید الان وقته، مردم می خوان بخوابن! توپ و دروازه ها را جمع کردیم. بعد هم دور آقا ابراهیم. بچه ها گفتند: اگه میشه از تعریف کنید. آن شب خاطره شنیدم که هیچ وقت فراموش نمی کنم. آقا می گفت: در منطقه غرب با جواد رفته بودیم شناسائی. نیمه شب بود و ما سنگرهای عراقی مخفی شده بودیم. •• •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
شده با عکس کس حرف دلت را بزنی...؟! و دلت را به همین شیوه تسلا بدهی...! .. #شهید_ابراهیم_هادی #شهید
در یکی از ها مشغول بود . یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی کردم. دوکارتن بزرگ روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتن ها را روی گذاشت وقتی کار تحویل تمام شد . جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم: آقا برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی رو می گیره! گفتم : اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما و... خیلی ها می شناسنت. خندید و گفت: ای بابا ، همیشه کاری کن که، اگه تو رو دید خوشش بیاد نه مردم! . . •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
اگر نفس خود را خدایی کنیم، خدا کاری می کند، که به جای تیربار و رگبار، فقط صدایت، صدای اذانت، نفس را در گلوی دشمن حبس کند و آنان را تسلیم کند.. 🌹درست مثل •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
مۍگفت ؛🌱 اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را فقط برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگیش عوض می‌شود و تازه معنی زندگی کردن را می‌فهمد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡ابراهـــیم هـادی♡ 🍃حتی از اسمش هم درس‌ها می توانی بگیری .مانند ، بت شکن و مانند هادی، هدایت کننده سلام بر ابراهیم: مراقب خواب‌‌های خود باشید خواب هلاکت: خوابیدن در هنگام غروب آفتاب و از نگاه اسلام و طب سنتی خواب هلاکت نام گرفته است. خوابیدن در هنگام غروب از دیدگاه اسلام و متخصصان طب سنتی مرگ آورترین خواب نام گرفته تا حدی که فرد وقتی از خواب بیدار می شود احساس می کند در دنیای دیگری است و برای مدتی ذهنش پاک شده است و اتفاقات روز را به خاطر نمی آورد. خواب در هنگام غروب سودا را در بدن افزایش میدهد و موجب بدخلقی میشود خواب غفلت: خواب در مجالس پند و اندرز و خوابی که تمام زمان شب را در برمیگیرد. خواب حسرت: خواب شب جمعه است که تمام ملائکه در زمین جمع میشوند تا حوائج زمینیان را بالا ببرند. خواب شقاوت: خواب در وقت نماز صبح و ظهر و مغرب خواب عقوبت: خواب بعد از نماز صبح (قبل از طلوع آفتاب) خواب کسالت: خواب اول روز ( زمانی که برای کار و فعالیت است) خواب راحت: (قیلوله) قیلوله( یک ساعت قبل از اذان ظهر) خواب نعمت: خواب هنگام صبح ( بعد از طلوع آفتاب نیم ساعت تا یک ساعت ) خواب رخصت : بعد از نماز عشا تا یک ساعت قبل از اذان صبح که یک ثلث شب را شامل میشود. خواب لعنت: بین الطلوعین ( از سپیده اول صبح تا طلوع آفتاب) آثار و برکات بیداری بین الطلوعین: بین الطلوعین فاصله زمانی از طلوع فجر و اذان صبح تا طلوع آفتاب است که حدود یک ساعت و نیم طول می‌کشید سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━