هدایت شده از تسبیحات
💠
ابن بطوطه مصری درباره شیراز در هفتصد سال قبل مینویسد:
کنار مسجد جامع عتیق بازاری است که زیبایی بنایش را در هیچ شهری جز شام ندیدم در آنجا چشمم به کاسبی افتاد که مشتری نداشت و قرآن میخواند وجناتش مرا به خود جلب کرد نزدش رفتم و احوالش را پرسیدم گفت قبری در اینجا کنده ام، فرش را کنار زد دیدم قبر آمادهای است، سنگش آماده و اسم حاجی هم رویش نقش بسته است. گفت اینکه من در حجره تجارتم گورم را درست کرده ام برای این است که فریب دنیا نخورم تدلیس در معامله نکنم، حقّه و کلک بر سر مشتری ها نزنم. وقتی مشتری نداشته باشم خودم سر گورم قرآن میخوانم آنجا قدری ذکر خدا میکنم تا نفسم طغیان نکند.
🔺️مراقبات اخلاق توحیدی. ص۵۷
➕️ @Tassbihat
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«سفر...»
عاقبت یک روز سوار قطار ناکجا میشوم. و هیچ یادم نمیرود که انسانم و گرفتار تن و تنهایی...
متن: مصعب یحیایی
صدا: کریم فرخی
🟠@yahyaei_m
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
«کمــی کــافــر...»
«سفر...» عاقبت یک روز سوار قطار ناکجا میشوم. و هیچ یادم نمیرود که انسانم و گرفتار تن و تنهایی...
گوش شیطان کر...
راستش که مدتهاست وعدهی روزی را دادهام به دلم که اگر آخرالامر راه آهن رسید به بوشهر و آبادی ما را با خطهای موازیِ ریل وصل کرد به ناکجاآبادِ دنیا، چمدان دلتنگیهایم را ببندم و با شاعرانهترین حال ممکنم بیآنکه مقصدی انتخاب کرده باشم سوار قطار بشوم.
بیاعتنا به هر که و هر چه که در قطار است صاف بروم و بنشینم و پاهایم را دراز کنم توی کوپهای که دربست گرفتهام برای خودم و هیچکس.
بعد چشم بدوزم به منظرههای آن سوی پنجره که یکی پشت دیگری میآیند و میروند
و چای بنوشم
و غزل بخوانم
و شعر بگویم
و شور بگیرم...
و زندگی همینطووور مثل همین قطاری که ایستگاه به ایستگاه به نهایتش نزدیکتر میشود در جریان باشد.
وعده و وعید روزی را دادهام که منتظرم یک روزی بیهوا سر برسد.
و البته هیچ نمیدانم کی...
آن روز شاید خروسخوان صبحی باشد که آفتاب تازه سر برآورده از پشت قلهی کوه افسانهای قلعه،
شاید هم غروبی تنگ که خورشید در آن دوردستها گیسوی طلاییاش را فرو میبرد توی دریا...
و شاید اصلاً نیمه شبی باشد که چشم خلایق در خواب ناز است و هیچ مهم نیست برایشان عبور سایهای را که زیر نور تیرهای برقِ توی کوچه، گاهی از صاحبش جلو میزند؛ گاهی لگدمال میشود و گاهی عقب میماند.
یک روز عاقبت مردانه دلم را به دریا میزنم و با چمدان غربتم راهی سفری میشوم به ناکجا
شاید سمت کویر؛
شاید جنگل؛
شاید هم...
چه فرقی میکند اصلاً؟! وقتی که قرار است نه در این سو پایی دوان دوان رفتنم را دنبال کند و نه در ایستگاه بعدی نگاه نگران کسی چشم انتظار آمدنم بایستد؟!
عاقبت روزی با یک چمدان پر از غریبی و دلتنگی از کوچههای قهر و آشتی این شهر کوچ میکنم و سوار قطار ناکجا میشوم
و هیچ یادم نمیرود که انسانم و گرفتار «تن» و «تنهایی...»
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا. اینقدر پخش کردید که مختار مجبور شد جلیلی رو احضار کنه...
😕
🟢@yahyaei_m
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
صهیونیستها از دلهره خواب ندارن؛ ما از دلخوشی!
بزنید دیگه. حوصلهمون سر رفت...
🟢@yahyaei_m
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
«کمــی کــافــر...»
چقدر خندیدم 😂 ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar
آدمی را میشناسم که علیالظاهر بسیار به ادبیات فارسی حساس است و عمیقاً نگران ورود واژههای بیگانه به فارسیست.
البته عموماً مشکلش با عربیست که زبان عقاید و دین است و الا پایان همهی مباحث و دقیقاً پس از بدرود گفتن، در ازای تقدیر دوستان میفرماید: مرسی!
😒
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از حوزه توییت (توییتر طلاب)🇵🇸
👓 الله اکبر....
الله اکبررر
الله اکبر
الله اکبر
هیچی نمازشب خواستم بخوانم گفتم تکبیرو بلند بگم😊😊❤️
منم دعا کنید🌺🌺
@HozeTwit
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از حوزه توییت (توییتر طلاب)🇵🇸
👓 الان دیگه حتی جنگ رو هم از قبل خبر میدن که حدودا قراره حمله کنیم؛
بعد هنوز یه عده سر زده میرن مهمونی!!😂
@HozeTwit
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما
به شیطان
اماننامه نمیدهیم.
اشتباه نکنید
«وقت معلوم» ما
مهلتِ شما نیست؛
فرصتیست
که اراده کردهایم
سایهای را
-نه از ابر-
بلکه از ترس
بر سرتان نگه داریم
تا
پیش از رسیدن موشکها،
هراس
(هَراس: وحشت/ ترس
بر وزن حماس)
گلوی شما را
در حد مرگ
فشار بدهد...
آآآی
ای حریصترین موجودات
به حیات
و ای موشهای متعفّن؛
شما
نه بنیاسرائیل،
که تخم و ترکهی فرعونی هستید
که تا غرق نشده
به دین موسی
ایمان نخواهید آورد...
به «هامان» بگویید
بلندیهای جولان هم
دست کوتاه شما را
به خدای لاشریک نخواهد رساند.
و بیست سال آینده که هیچ؛
شما
گاو شدنِ گوسالههای سامری را هم نمیبینید...
از من میشنوید
هیچ دست و پا نزنید
و الا «یحیی سریع»
خبر غرق شدنتان را
در بابالمندب
سریعتر گزارش خواهد کرد!
فیالحال
آغاز و پایان این صحنه
با ماست،
یا تصمیم میگیریم
روزتان را
با پرواز پهپادها
به شب تبدیل کنیم
و یا
با انفجار موشکها
شبِ اراضی اشغالی را
مثل روز
روشن خواهیم کرد.
آی
ای مدعیان وراثت «تابوت عهد»
تابوتهایتان را آماده کنید؛
ما عهد کردهایم
مستضعفین را
وارثان زمین قرار دهیم...
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m
۱۵ مرداد ۱۴۰۳