eitaa logo
«کمــی کــافــر...»
3.2هزار دنبال‌کننده
177 عکس
70 ویدیو
0 فایل
یک صبح «کمی کافر» و یک صبح «مسلمان» یک مـــرتبــه زنــدیــقـــم و یک مـــرتبــه درویــــش کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی @MOSAB_YAHYAEI
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرویزن
"به بهانه‌ی این روزها" صبح شد، باز از تشک برخیز، از سکون معاصران بنویس غُر، بزن بر سر جهان یک چند، از شب وحشیِ "گِران" بنویس باز کن با غرور پنجره را، زل بزن کوچه‌کوچه دلهره را بعدهم با امید روزی خوش، از تکاپوی عابران بنویس طعم صبحانه؛ چایِ بی‌قند است، مِلک امروز قیمتش چند است؟ برج عاجی برای خویش بساز، از حقوق مشاوران بنویس پُک بزن خاطرات دیشب را، به غمی فلسفی بگز لب را بعد از آن صفحه‌ای دکارت بخوان، از کرامات شاعران بنویس باز کن پیج اینستا را یا...، لایک کن عکس‌های زیبا را هشتگ منع سگ‌کشی بگذار، از هیاهوی حاضران بنویس # ساعت ده: پر از کیاست شو، وارد عرصه‌ی سیاست شو لم بده روی مبل و نقدی بر خیلِ آسوده‌خاطران بنویس # عصر، تغییر ده عبارت را، بازکن منطق تجارت را از فلسطین سخن مگو، عیب است، از غم و درد تاجران بنویس یک‌بغل سینما تماشاکن، گره از زلف یار خود واکن وصفی از آن لبان خونین را، به گروه "معاشران" بنویس پرس و جو کن که وضع مطلوب است؟ حال همجنس‌بازها خوب است؟ مثل احمد شهید تحلیلی، بر حقوق معاصران بنویس تیترکن، دادهای کی‌روش را، بورس بازان ظاهرا خوش را داوران را به انتقاد بگیر، از تبانیّ ناظران بنویس شمّه‌ای از فواید فمنیسم، راه حلّی برای جذب توریسم از گرانی نرخ ارز بگو، از هجوم مسافران بنویس نقدکن سینمای داخل را، حصر را، حکم مرگ قاتل را نامه‌ای هم برای دلجویی، به حضور مهاجران بنویس در هوای غروب، دل‌دل کن، یمن و شام و غزه را ول کن جای آن چند جرعه چای بنوش، از سلوک مجاوران بنویس # دیگران را به دیگران بسپار، هشتگ قلب من، زمین، بگذار از فلسطین نوشتن آشوب است، حال همجنس‌بازها خوب است https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به طرّاران خیابان حقوق بشر" "تو" فقط آدمی، تمدّن را، در میان وحوش جار بزن در خیالات خویش نقشه بکش، بر سرِ این و آن هوار بزن نطق کن، توی گوش پرده و مبل، در و دیوار پیروان تو اَند زنده کن یاد "شام آخر " را... جای نوشابه زهرِ مار بزن "تو" مسیحی و "اورشلیم" اینجاست، میخ: تیر و صلیب: اسلحه‌ات بسته‌بسته فشنگ را بردار! روی فرقت دو‌دسته خار، بزن "دین فقط دین توست" غیر از آن، دیگران کافرند و ملعونند سمتِ در "قربه ً الی الشیطان" برو و جیغِ زنگدار بزن * فرض کن در "کرایست چرچ"ی تو، مسجدی کنج شهر پیدا کن "تو" سفیدی و کافیَ است؛ این را_ همه‌جا با غرور جار بزن "تو" فقط آدمی و حق با توست، حقّ ثروت، حیات، آزادی به همین حق، خشاب را پر کن، ببرش روی تیربار، "بزن!" فکر کن بازی‌ای خوشایندست، امتیازت نگاه کن چند است؟ سِنت بر سنت امتیاز بگیر، آخرین سنت: شد دلار... بزن! مثل همجنس‌هات در غزه، مثل هم نسل‌هات در بوسنی چون پدرخوانده‌هات در کابل، با ترّحم تو را چکار؟ بزن! عقده‌های "ترامپ" را بشمار: در سرت درد چین و روسیه اَست به خودت زحمت حساب نده، هی به مغزت نده فشار، بزن * اولی غرق خون! چه تصویری!... دومی را نشانه می‌گیری بچکان زود! سومی در رفت، آفرین! آن یکی؟ "چهار" بزن! به نیاکان خود تمسّک کن، دیگران برده و تو اربابی فرض کن این تفنگ، شلاق است، برده برده است: چندبار بزن تو سفیدی و کافیَ است همین، در خیالت: جهان هیروشیماست ضامن بمب را فشار بده، بر زمین مُهر انفجار بزن تروریستند این مسلمانان، یک‌به‌یک را شبیه مرغ بکُش نانجیبند آسیایی‌ها، با قدم‌های استوار... بزن! به هواداری از حقوق بشر، ته قنداقه را فشار بده نوبل صلح سهم توست، بگیر، در خودت دور افتخار بزن خویش را لحظه‌ای تصور کن، در ویتنام بین هالوها خسته از بومیان آمریکا، با مسلسل کمی سه‌تار بزن آن یکی گیجِ مهر و سجاده است، این یکی روی فرش افتاده است سعی کن تیرها هدر نرود، نکند آن یکی فرار... بزن! فیلمی از قتلِ عام خویش بگیر، پیرمردی چپیده گوشه‌ی راه گل سرخی به یاد استالین، روی پیشانی‌اش بکار! بزن! بعد از آن هم به جرم این کشتار، در سوییتی سه‌خوابه حبس بکِش چند بی‌پول آفریقایی را، در خیال خودت به دار بزن * راستی! فخر سینما و هنر! از مسلمان‌کشی بگو چه خبر؟ عوضِ این به سوگ گربه‌ی خود، دو سه شب کنج خانه زار بزن https://eitaa.com/mmparvizan
ای بدایت مَدحت، «هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَان» بی‌ تو در خلل خلقت، با تو بی‌‌بدل انسان عــزم خیــبری بنــما، کــاه می‌شــود کیـــهان کــامِ شکّری بگـــشا، کنـــدویِ عسل: انسان مــادرت که از کعـــبه، می‌رســید، می‌دیـــدم یک فرشــته می‌آید، شاد و در بغـل: «انسان» بـــر جهـــــاز اُشتـــــرها ایســــتادی و گـــویــی فتــح کرده عالـــم را آن‌ ســــوی قُلل: انسان ناز می‌کند تاریـخ بر جهان که او دیـده‌ست روی دوش پیغمبـــر بشکــــند هُبــــل، انسان تیـــغ حیــــدری بـردار تا جــــدا شــود از هــم این‌ســــوی جَمَل: شیـــطان، آن‌ســـوی جمل: انسان عاشـــــق تــــو امّت‌هــــا، زایــــر تـــو ملت‌هــــا جز به‌ تو نخواهـــد کــرد فخـــر بر ملل، انسان جُملـــه‌ جملـــه نـــو کــــردی آیه‌ی بلاغــت را گاه می‌کنـد اعجـــاز با همیــن جُمـــل: انسان مــدح تو میسّر نیست جـــز به «لافتــی» گفتن ای نهــایت وصفت «هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَان...» @mmparvizan 🟢@yahyaei_m
هدایت شده از پرویزن
"به طایفه‌ی صهیون" تو قوم برتری! آری: در آیینِ تبهکاری تو قوم برتری! در قتل و در کشتار و خونخواری تو قوم برتری! در سطرسطر "لاویان" خواندم که در هر صفحه‌ات گوساله‌های سامری داری * صدای جلجتای "بلعم" از نای تو می‌آید که نفرین بر تو ای معنای "باعورا"ی بی‌عاری خیالت چیست؟ تسخیر فرات و نینوا تا نیل؟ مگر این آرزوها را به خاک گور بسپاری بکُش مظلوم‌های پاکِ صبرا و شتیلا را بکش! ای منطقت تکرار جنگ و کودک‌آزاری بیفکن بمب‌هایت را که فردا "یومِ کیپور"* است که از هر بمب می‌روید هزاران موشکِ کاری زمان انتقام ای آل اسرائیل! نزدیک است که خون ارمیا در دشت‌های تو شده جاری تو! تار عنکبوت و غزه طوفان‌های اَلاقصی است که در اقصی‌نقاطتت پرچم مرگ است انگاری بخواب و خواب‌های خوش ببین در "تیه"ِ خرگوشی جواب خواب کابوس است و شب‌تا‌صبح بیداری تورا داوود حزب‌اللهیان با سنگ خواهد کشت به لشکر خوش مباش ای زاده‌ی جالوت طراری * من اینک با غم و زاری غزل‌خوان فلسطینم به زلف و دود خوش باشند شاعرهای بازاری زیارتگاه من قدس است، شعر اوست در بارم اگر دلبسته‌ی خوکند** ناظم‌های درباری * غم غزه شروع داستان غزوه‌های ماست به خیبر می‌رسد این بدرهای غرق دشواری مگر ده‌سال دیگر نقش ننگ نقشه‌ها باشی بگو تا چند بشمارم؟ بگو تا چند بشماری تو فرعون و عصای موسوی در دست‌های ماست به زودی بر سرت آن را فرو می‌آوریم آری... * عید کیپور، عید بزرگ یهود، روز توبه و بازگشت؛ یوم الغفران. ** ناصر خسرو: من آنم که در پای خوکان نریزم مر این گوهری درّ لفظ دری را https://eitaa.com/mmparvizan