eitaa logo
وحید یامین پور
45.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
408 ویدیو
27 فایل
کانال رسمی وحید یامین پور 🔺️نویسنده 🔺️مدرس دانشگاه شبکه های اجتماعی: https://zil.ink/yaminpour
مشاهده در ایتا
دانلود
آدمی‌زاد زیاد اشتباه میکنه؛ مثلا اشتباه تصمیم میگیره، اشتباه کاری رو شروع میکنه، اشتباه خودش رو وسط یه معرکه میندازه و دست آخر برای بیرون رفتن از باتلاق اشتباهات، سردرگم و بی‌چاره میشه و حتی احتمالا مرتکب سلسله اشتباهات بعدی. منشأ اغلب اشتباهات نه بی‌سوادیه نه بی‌تجربگی، نه فریب دیگران. منشأش عقل حسابگره. عقلانیت حسابگر، عقلانیت غرض‌ورز و سوداگره. آدمی‌زاد راه میفته دنبال جلب منفعت و این راه افتادن عزیمتگاه اشتباهاتشه مولا می‌فرمایند: "حب الدنیا راس کل خطیئه" هر اشتباهی ریشه‌اش حب دنیاست. عقلانیت منفعت طلب ما رو به سوداگرانی تبدیل میکنه که برای دیگران کودن به‌نظر میایم. به خدا پناه می‌بریم. 🔥 ➕️ @yaminpour
▪️چند جمله درباره وحدت و تفرقه 🔺️عقل چیست و چه نشانه‌ای دارد؟ ۱.اختلاف و تفرقه خاص صاحبان نفوس ضعیف است که به جای عقل، وهم برآنها حاکم است. صاحبان نفوس جزئیه اهل حسد و تنگ نظری‌اند و مقامش مقام کین‌توزی است. ولی مقام عقل، مقام کلی است که به وحدت فرامیخواند. از این ‌جهت وحدت و یگانگی خاص مؤمنین است و نشانه‌ای از عقل. که فرمود: التودد نصف العقل(دوستی نیمی از عقل است) و امام خمینی(ره) در شرح جنود عقل و جهل، الفت را از جنود عقل و تفرقه را از جنود جهل دانسته: "الألفة و ضدها الفرقة" و خداوند در سوره حشر، پراکندگی قلوب کفار را نشانه بی‌عقلی دانسته: "تحسبهم جميعاً و قلوبهم شتى ذالك بانهم قوم لايعقلون" ۲. خودسازی در جبهه و جامعه معنا دارد و برای بیرون آمدن از جزئیت عالم ماده و رفتن به وحدت است و این مجاهده و تزکیه را نفوس جزئی برنمی‌تابند. خودسازی فردی در تعریف دین بی‌معناست چون اساس خودسازی در بیرون رفتن از خود و توسعه نفس در مقیاس جامعه ایمانی و جانشین شدن خود جمعی به جای فردیت است. ۳. رشد جامعه در تقرب به حق است که مقدمه جلب رحمت الهی است و لازمه قرب، سنخیت است و لازم سنخیت وحدت نفوس است. بنابراین هر رفتاری که مقتضی تفرقه و کدورت میان مؤمنین باشد به محاق بردن عقل قدسی و دور شدن از رحمت الهی است. ۴. جمع شدن برای امری چون کسب قدرت، اگر دنیوی و طاغوت باشد حقیقتش را در کین‌توزی و تفرقه و خودبرتر بینی آشکار می‌کند و اگر رحمانی و از عقل قدسی باشد، در مهرورزی و ایثار و دوری از بخل و شحّ نفس آشکار می‌شود و این خصلت انصار رسول الله است که رستگارانند؛ "و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون" 🖋وحید یامین‌پور ➕️ @yaminpour
شماتت و گلایه دوستان در این لحظه و انگشت اتهام و اهانت به سوی هم گرفتن، زمین‌زدن و شکستن سبویی است که تَرَک برداشته... جهان را جان‌ها می‌سازند. اگر در جان خود کینه و کدورتی از برادرت داری، راه گرفتن جهان هم مسدود خواهد شد؛ گفت: آری به "اتفاق" جهان می‌توان گرفت. ➕️ @yaminpour
برخی از سر ناراحتی می‌گویند رای قومیتی بود که فلانی را رئیس جمهور کرد. اما مگر آراء حزبی و جناحی همه نوعی رای قبیلگی نیست؟ بسیاری از همان‌ها که رای قوم و قبیله را نقد می‌کنند خود ملاک صلاحیت را قبیلگی می‌فهمند و گرفتار حب و بغض و رفاقت‌اند. طرفداری از سیاست و قدرت اغلب متعلَّق عالم خیال است و تمایل و تنفرش را از سلطه تصاویر وهمی می‌گیرد. از قضا آن‌که به جهت هم‌زبانی به هم‌شهری‌اش رای داده چه بسا با صرافت طبع به آنچه اعتمادش را برانگیخته رای داده است. در نظام درک او، هویت قومی و زبانی منشاء اعتبار و اعتماد است و نه هویت حزبی و قبیله‌ی سیاسی. آری رای قومی و قبیلگی قابل انتقاد است اما این نقد، برای کسانیکه خود به گونه‌‌ی مدرن نیست‌انگارانه‌‌ای از تعلق به قبیله گرفتارند، شاید مجاز نباشد و حتی متضمن نوعی تحقیر باشد. رشد، در پرتو عقل قدسی میسور و میسر است نه وهم و تعلق به قوم و قبیله یا تعلقات نیست‌انگارانه‌ی حزبی. کار سیاسی برای نظام اسلامی از نقطه‌ی رشد عقل قدسی جامعه آغاز می‌شود. ➕️ @yaminpour
وحید یامین پور
🔺️ #راز ▪️کمتر از ۶ دقیقه درباره‌ی: ▪️به خودمان بازگردیم؛ آیا تذکر و نهی از منکر دیگران از موضع
این حرف به مذاق برخی دوستان خوش نیامد... چه باک. برافروختن دو وجه دارد: گاهی ناشی از غیرت نسبت به حقیقت است(که این غیرت همان نور الهی است) و اغلب ناشی از ترس. ما می‌ترسیم که ضعیف و منزوی باشیم، پس به‌ناگاه به فکر "تاثیرگذاری" می‌افتیم. می‌خواهیم تاثیر بگذاریم تا "خود"مان را توسعه بدهیم. ولی این است و جز این نیست که آن‌که می‌خواهد تاثیر بگذارد، تأثیر نخواهد گذاشت. اثر از کسی که به دنبال آن است، مخفی می‌شود. اثر جز در نفس ویرانه طلوع نمی‌کند. اثر از چاه برمی‌آید نه از پشت دیوارهای بلند کاخ‌هایی که در نفس بنا کرده‌ایم. اثر نتیجه‌ی هم‌نوایی است و هم‌نوایی از مهر است و مهر با اراده‌ی به‌ سلطه و سیطره و تاثیرگذاری بیگانه است. ➕️ @yaminpour
انسانی که به اندازه‌گیری و انباشت اطلاعات رو می‌آورد، به اندیشیدن پشت میکند. علم جدید، انسان بی‌اندیشه می‌سازد. اولین تاثیر بیگانگی با اندیشه، آوارگی است. اندیشیدن با "ریشه داشتن" همراه است. انسان بیگانه با اندیشه، روی زمین جایی برای سُکنی گزیدن و ریشه دوانیدن پیدا نمی‌کند. ما اغلب مسکن داریم ولی سُکنی، نه. به همین جهت انسانِ آواره، به توریسم و سپس به مهاجرت رو میاورد. ولی هیچ مقصدی برای توریست یا مهاجر، محلی برای سکنی نیست. انسان بدون انس با اندیشه، همه جا آواره است. او با زمینی که ریشه‌هایش را بپروراند، بیگانه است. ➕️ @yaminpour
تنها آن‌گاه که تسلیم می‌شویم و خود را از دست ذهن فعال‌مان رها می‌کنیم، امکان کنار رفتن حجابِ فهم و "دیده‌ور" شدن فراهم می‌شود. به ما از کودکی آموخته‌اند که چنگالهای تحلیل ذهن را در بدن چیزها فرو کنیم و آنرا از جایی که هستند به عرصه مفهوم پایین بکشیم، تا آنها را بفهمیم... این چه بسا تلاشی برای نفهمیدن باشد. استاد گفت: حتی آنگاه که دلهره‌ی درک معنای الله الصمد را داری، ذهن را به اشتقاق لغوی صمد یا ترجمه و تفسیر آن مشغول نکن. ذهن را خاموش کن و لفظ را تکرار کن؛ پیش لفظ باش، نه جای دیگر، نه پیش خودت، نه پیش ذهنت؛ در محضر باش؛ در موقعیت حضور نه ادراک ذهنی. ➕️ @yaminpour
💠 به جای جریان‌شناسی، تاریخ بخوانید. تاریخ تمدن، تاریخ تفکر و هنر و... جریان‌شناسی برای کم‌حوصله‌هایی است که با ضیق وقت مواجه‌اند؛ این شیوه‌ی مواجهه‌ی سوبژکتیو با حقایق، آنها را اغلب به کلکسیونر اندیشه‌ها تبدیل می‌کند. مثل کلکسیونرهای پروانه‌ که بیگانه با طراوتِ بودن در قُرب گل‌ها، هیچگاه لذت دویدن دنبال پروانه‌ها در باغ و چمنزار را نمی‌چشند. ➕️ @yaminpour
من لا یقرا ، يعش خارج التاريخ!
سید مرتضی آوینی: "در عالم واقع، وجود و موجود همچون شمس و پرتو آن با یکدیگر متحدند. تعقل فلسفی شاید از عهده درک این اتحاد برآید، اما از تقرب حضوری نسبت به آن عاجز است... شاید جز با هایدگر نتوان به حقیقت مفهوم "گذشت از فلسفه" دست یافت." 🔺️انفطار صورت؛ نقاشی برای نقاشی صص ۱۰۰-۱۰۱ ➕️ @yaminpour
سینمایی "بید مجنون" را می‌بینم؛ و برای چندمین بار مضطرب می‌شوم. بید مجنون تلاش درخشانی است برای فراتر رفتن از حجاب‌هایی که چشم وجودبینی را کور کرده. انسان به "سمع" در این عالم است یا با "بصر"؟ کدام یک حقیقت حضور آدمی را ممکن می‌کند. نداشتن چشم سر، امتناعی در قوه خیال ایجاد نمی‌کند. آنها که نمی‌بینند، قوه دیدن حقیقی را از دست نمی‌دهند. ما همچنان با سمع در عالم هستیم؛ می‌شنویم و سخن می‌گوییم، پس هستیم. هستی ما زبانی است. چون می‌شنویم پس امکان دیدن و اندیشیدن داریم. اما آنکه نمی‌شنود، با صد دیده هم نمی‌تواند بیاندیشد، چون زبان ندارد. مجیدی پیش از بید مجنون، در "رنگ خدا" به این اندیشیده بود که "بودن-در-جهان" با القاء سمع و شنیدن آهنگ آن میسر است و چه بسا دیدن، دام موجودبینی باشد. از جهتی دیگر بید مجنون تجربه کم‌نظیری در آشکار کردن نسبت شُکر (به معنای توجه و التفات به حقیقت نعمت) با حرمان و فقدان آن نعمت است. آشکار شدن این نسبت شاید مهمترین امکان "ایمان" باشد. از این جهت بیدمجنون نمونه یک فیلم دینی با نگاه هستی‌شناختی است و نه اخلاقی. فیلم گاهی از ساحت هستی‌شناختی به ساحت اخلاق فرو افتاده و این شاید غفلت فیلمساز از تشرفی است که به ترس‌آگاهی پیدا کرده است. بید مجنون آنجا که سعی می‌کند پیام اخلاقی داشته باشد فرو می‌افتد. اثر هنری باید فارغ از دغدغه پیام باشد. کار هنر ما را دیده‌ور می‌کند و همین بس است. ➕️ @yaminpour
"تجارت توجه"، این حقیقت کاری است که خیلی از ماها در شبکه‌های اجتماعی به اسم تبلیغ دین انجام می‌دهیم. ➕️ @yaminpour
اسلام، "مِهربنیاد" است. عقلانیت اسلامی هم آنگاه که بر مدار مهرورزی ظهور کند و نتیجه‌اش الفت باشد، عقلانیت است و در غیر این‌صورت جهل است. فرمود "التودّد، نصف العقل": دوست داشتن، نصف عقل است. عقل و حکمت عملی، آنگاه که در سیاست مُدُن و تدبیر منزل در کار می‌آید، باید به الفت و مهرورزی و مواسات بینجامد و اگر به فُرقت و نزاع انجامید، آنچه در کار است از جنود جهل است. ➕️ @yaminpour
"وفاق" اعتباری است، اصالت با "الفت" است. وفاق، مصلحت‌محور و توافقی بر "غرض مشترک" است. الفت، غیر غرض‌ورزانه و بر اساس صدق و از شعب وَلایت است. الفت که به محاق برود، ناچار و ناگزیر از وفاقیم. اما هوش‌دار که مومنین با رشته ولایت به‌هم وصل‌اند و قطع این سلسله به رانده شدن از بارگاه ولاء می‌انجامد. ➕️ @yaminpour
وحید یامین پور
"وفاق" اعتباری است، اصالت با "الفت" است. وفاق، مصلحت‌محور و توافقی بر "غرض مشترک" است. الفت، غیر غرض
الفت، حقیقت اخوت است و اخوت شکل ساختاری به‌هم پیوستن مؤمنین در جامعه است. الفت، حقیقت و باطن اخوت است و اخوت جامه و کالبد الفت. الفت، با مهرورزی غیر غرض‌ورزانه تجلی می‌کند و این تجلی فقط از قلبی سر می‌زند که از "شحّ نفس" (بُخل و تنگ‌نظری) به‌دور باشد و این صفت انصار رسول الله(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) است که فرمود: و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون(سوره حشر/٩) ➕️ @yaminpour
"خواستن"، توانستن است. این ضرب‌المثل پرتکرار را چگونه می‌فهمیم؟ "خواستن" را اراده خودبنیاد می‌فهمیم. بنابراین یعنی اراده کن آنوقت توانایی انجامش را خواهی یافت. حالا به معنای حقیقی "خواستن" توجه کنید. خواستن یعنی طلب و تمنّا. توانایی حقیقی(خصوصا در امور معنوی) آنگاه رو می‌آورد که در جان ما طلب و تمنّای حقیقی طلوع کند. اراده و عزم در خلاء و به خودی خود متولد نمی‌شود. اراده همواره "اراده برای..." است. اراده برای کاری و به هدفی طلوع می‌کند و منشاء کار و اثر می‌شود و این مسبوق به یک طلب و تمناست. ما باید "بخواهیم" یعنی در موضع طلب و تشنگی حقیقی قرار بگیریم. آب کم جو تشنگی آور بدست تا بجوشد آبت از بالا و پست تشنگی با اراده‌های غرورآمیز متکی به نفس بدست نمی‌آید. از طرفی تشنگی و تمنا همان اجابت است. از اینجاست که مولوی تشنگی را با جوشش آب پیوند زده است... فرق بین آن اراده خود بنیاد با طلب تشنگی همان فرق بین روانشناسی زرد و تکنیکهای کسب موفقیت است با عرفان. ➕️ @yaminpour
برای عده‌ای دشوارترین کار این است که کاری را به‌عنوان پیشه‌ی همیشگی خود آغاز کنند؛ و برای عده‌ای دشوارترین کار، رها کردن پیشه‌ی همیشگی خویش است. گروه دوم می‌کوشند پیشه‌ی همیشگی خود را آسان و آسان‌تر کنند؛ گروه اول در آسانی بوی مرگ می‌گیرند. ➕️ @yaminpour
دارم به این می‌اندیشم که این جنگ، امکان یک آشکارگی و تجلّی (disclosure) است. جنگ آنگاه که از زاویه موجود به آن می‌نگریم، تلخ و سیاه و گلوگیر است و آن‌گاه که از زاویه وجود آنرا می‌بینیم، به ظهور رسیدن و آشکارگی حقیقت است و حقیقت زیباست. جنگ، افشا می‌کند و از نسبتهای حقیقی پرده برمی‌دارد؛ آنچنان که گویی برادری گم‌شده را پس از سالها پیدا می‌کنیم یا به ناگاه خوابی خاطره‌ ‌انگیز را که پس از بیداری فراموش کرده‌ایم، به‌خاطر می‌آوریم. نسبت‌ها و خاطره‌های اصیل و حقیقی اغلب در لحظه‌های مرده‌ی روزمره پنهان می‌شوند. ما به استقبال جنگ نمی‌رویم و به آن اقبال نداریم، اما هنگامی که ناخواسته در معرکه‌ می‌افتیم، آنچه را که گم کرده‌ایم، می‌یابیم. 🔺️عکس: کودکی نجات یافته از بمباران؛ بعلبک/لبنان ➕️ @yaminpour
بسیاری از آنها که در حجاز هم‌عصر پیامبر بودند، اعجاز قرآن را درمی‌یافتند ولی چون نمی‌توانستند عقیده خود را رها کنند، ایمان نمی‌آورند. امروز بسیاری هستند که اساساً اعجاز قرآن را نمی‌فهمند و در باطن تفاوتی بین قرآن و کتابهای تاریخی دیگر قائل نیستند، هرچند احتیاطاً حرمت آنرا نگه می‌دارند. همان‌ها که در پاسخ به این پرسش رایج "معجزه پیامبر اسلام چیست؟" سریعاً خواهند گفت: قرآن. جاهلیت آن عربِ ۱۴ قرن پیش که اعجاز را می‌فهمید و ایمان نمی‌آورد، بیشتر بود یا جاهلیت امثال ما که اعجاز قرآن را اساساً نمی‌فهمیم؟ جاهلیت معاصر به این معنا که عقل علم‌زده‌ی ما توان ارتباط با معانی قرآن را نداشته باشد، مهلکت‌تر از جاهلیت اولی نیست؟ ➕️ @yaminpour
در ادبیات و زبان فارسی کلمه "هنر" بر معنایی متفاوت از آنچه امروز استفاده می‌شود، دلالت داشته است‌. خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب "اخلاق ناصری" به چهار هنران اشاره دارد که مقصودش چهار فضیلت شجاعت ، عدالت، دانایی و عفت است. همچنین حافظ: گر در سرت هوای وصال است حافظا باید که خاک درگه اهل «هنر» شوی یا: قلندران حقیقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آنکس که‌از "هنر" عاریست برابر گذاشتن "هنر" برای Art انتخاب فرهنگستان زبان در حدود ۹۰ سال پیش بود. انتساب اثر هنری مانند تابلوهای نقاشی یا قطعات موسیقی و... به نبوغ و خلاقیت فردی، نتیجه تهی کردن "هنر" از معنای حقیقی‌اش و انباشتن آن از تلقی سوبژکتیویستی است. "هنر" که نیک‌مردی و فضیلت‌مندی است، افاضه از حق است و شعر و هنر دریافتی از عالم بالا و نه منتسب به نبوغ و خلاقیت فردی. چنانکه حافظ می‌گوید: در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم یا: حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ قبول خاطر و لطف سخن، خداداد است ➕️ @yaminpour
از دیشب سه بار گریه کردم؛ بار اول با دیدن آن مرد مستاصل که با بغض از مردم میخواست ویدئوی برهنه شدن زنش را بازنشر نکنند. التماس میکرد... او دو تا فرزند دارد. داریم شرف‌مان را به شهوت بازنشر شگفتی‌های مجازی می‌بازیم. نشخوار کردن تصاویر این عریانی برای سرگرمی همان غلبه تکنیک بر خِرد انسانی است. این گوشی نیست که دست ماست، ما هستیم که در دست گوشی و در اختیار آن قرار گرفتیم، مسخ شده‌ایم، بی‌اراده شده‌ایم. تکنولوژی خِرد ما رو زایل کرده. بار دوم با خواندن توییت وحید اشتری در سرنوشت آن مدافع حرم، که یک بیچارگی مالی او را به‌کنج زندان انداخته. گویی یک مار سمّی کوچک که لای خاک‌های بیابان پنهانی می‌خزد، ناگاه پای پیشقراول قهرمان یک سپاه را نیش زده و او را از پا انداخته باشد. حکایت فتنه‌های دنیای پول‌زده با مردانی که هر یک درفش افتخار تاریخ را به دست دارند، همین است. حالا نوشته که بسیار پیش‌قدم شده‌اند که آن جوانمرد را آزاد کنند. و سوم؛ دیدن ذوق و شادمانی جوانان لبنانی از شنیدن سرود دیروز بچه‌دبستانی‌ها پیش حضرت آقا. آنها خود را در غربت و بی‌کسی و خیانت امّت رها شده می‌بینند. هر پیامی از سر صدق و دوستی آنها را زنده‌تر می‌کند. خاکستر غم را می‌تکانند و باز برمی‌خیزند. هر سه، حال بشر غربت‌زده در عصر عسرت است. جهان، غربتکده است. ما برادران و خواهران تنی هستیم که از کودکی ما را از هم جدا کرده‌اند. گاهی هنگام زل زدن در چشم هم چیزی محو از گذشته را بیاد می‌آوریم... ➕️ @yaminpour
برخی کلینیک‌های روانشناسی و مشاوره از تکنیک جالبی برای درمان افسردگی استفاده می‌کنند: تکنیک مواجهه با یک تلخی واقعی بزرگ. آنها اردوهای بازدید از غسالخانه و سردخانه و نشستن در قبرهای قبرستان را راه اندازی کرده‌اند. در همین تهران گروه گروه زن و مرد (غالباً) مرفه افسرده را به گورستان‌ها میبرند. ویدئوهای عجیبی از گریه و فریاد این افراد موجود است و مهم‌تر اینکه واقعا جواب می‌دهد! زندگی نرمال و روتین برای انسان مدرن آغاز پوچی و بی‌معنایی است. هرچند که تلاش کند از طریق تفریحات غیرمتعارف آنرا بپوشاند. نبود یک رنج واقعی که تلاش را برای فرا رفتن و غلبه بر آن برانگیزد و قلب زندگی را به تپش وا دارد، سرآغاز افسردگی بسیاری از مردم است. زندگی، آنگاه که به مجموعه‌ای از عادات تکرار شونده در شرایط ثبات و نرمال بدل شد، انسان را به خود ویران‌سازی سوق می‌دهد. ما از زندگی چه می‌خواهیم؟ رسیدن به این مرحله؟! زندگی نه همان مرحله، که تلاش برای دست و پنجه نرم کردن با مراحلی است که گمان می‌کنیم باید زودتر از آنها عبور کنیم. زندگی، خود خود خود همین مراحل تو در تو است. در انتهای این مسیر پر پیچ و خم، جاده‌ای است که دیگر زندگی نیست. بسیاری از آنها که به آن جاده صاف میرسند، تمام خوشی‌شان به‌یاد آوردن خاطرات مراحل پیشین است. زندگی همان شور و حرارتی است که انسان را در درگیر شدن و پنجه در پنجه شدن با رنج‌ها سر پا نگه می‌دارد. آزادی حقیقی آزادی در رقم زدن زندگی و ساختن آرزوهاست، نه در مصرف آرزوهای از پیش آماده شده. آنها که می‌گویند از دل جنگ، زندگی می‌جوشد، بی‌راه نمی‌گویند. حقیقت انسانی زندگی در مواجهه با تلخی جنگ از دلها جوانه می‌زند... غزه و لبنان این روزها سرزمین حقیقی‌ترین زندگی‌ها هستند. ✍️ وحید یامین‌پور ➕️ @yaminpour
مرحوم ملامحسن فیض کاشانی می‌گوید غایت بسیاری از احکام شریعت، الفت بین مؤمنین است و اگر ماموریت انبیاء در ساحت علم، دعوت به توحید باشد، ماموریت آنها در ساحت عمل، اتحاد مؤمنین و الفت و محبت بین آنهاست. حالا از این زاویه همه تکالیف شرعی را مرور کنیم‌. کدام عمل عبادی بهتر و بیشتر این غایت را محقق میکند؟ دیدن شرع و دین در این نقشه کلّی است که اولویت و اهمیت احکام در هر عصر را معلوم و دین را معنا میکند. ➕️@yaminpour
پدیده را "به‌دیده" و پدیدار را "به‌دیدار" بخوانید. پدیدارشناسی، "به‌دیدار شناسیِ چيزها" ست. پدیدارشناسی، "دیدار بینی" و ملاقات با چیزهاست آنگاه که عقلِ خودبنیاد سکوت می‌کند و ما در قرب چیزها قرار می‌گیریم تا آنها خود را به ما نشان بدهند. در این لحظه است که امکان جوشش شعر و هنر میسر میشود. ➕️ @yaminpour
ظریفی می‌گفت، شادی وقتی طلوع میکند که انسان بداند وظیفه واقعی‌اش را به انجام رسانده. رسیدن به آن شادی، دشواری هر انجام وظیفه‌ای را آسان می‌کند. مثل شادی یک پدر، آن‌هنگام که با دست‌رنجش آرزوی کوچک کودکش را برآورده می‌کند و در همان حال می‌داند، هرآنچه برای این منظور از دستش برآمده، انجام داده است. تحمل سختی انجام وظیفه در انتظار شادیِ پس از آن، آسان است. رنج حقیقی در انجام وظیفه نیست؛ که در ندانستن وظیفه است. گیجی و پریشانی ناشی از ندانستن وظیفه است که ما را خسته می‌کند. بشر امروز، بشر عاطل و باطل است. نمی‌داند کجاست و چه "باید" بکند. این "بایستگی" همان امر مجهول عصر ماست؛ عصر نیهیلیسم. ➕️ @yaminpour