eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
13.7هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 تفسیر به رای نکنید! بعد از شهادت ، حضرت آقا از کلید واژه‌هایی استفاده کردند که علاوه بر شخص ایشان، به عملکرد(دولت) ایشان هم منتسب میشود(مانند کارآمد) ضمن اینکه بیانات امام المسلمین قطعا پتکی است بر سر کسانی که کل دولت را ناکارآمد،لیبرال و ... می‌دانستند! http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال یاران همدل
🔰 صحیفه خوانی 🏴 بخشی از نطق آتشین امام خمینی در عصر عاشورای۱۳۴۲ (۱۳ خرداد) در مدرسه فیضیه (۴) اعو
🔰 آغاز محرم ۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد (۵) ▫️شب ۱۲ محرم ۱۳۸۳ مطابق با ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ساعت ۳:۳۰ صبح نیروهای نظامی با صدها نیروی گارد شاهنشاهی و .. با دستور دستگیری امام به سمت منزل ایشان یورش بردند . از ابتدای کوچه تا منزل ایشان پر شد از نیروهای نظامي و به یکباره از بام و دیوار وارد خانه امام شدند . امام از اول محرم که در منزل او چادر زده بودند ، شبها را در منزل فرزندش حاج سید مصطفی که مقابل منزل او بود استراحت میکرد ، ودر آن ساعت شب تازه برای نماز شب بیدارشده بود که از سرو صدای ناهنجار و غیر عادی متوجه یورش دژخيمان شاه شد و از صدای ناله افرادی که مورد ضرب و شتم قرار داشتند متوجه شد که به دنبال او هستند . ◾️ از این رو امام از خانه بیرون آمده و با صدای رسا اظهار کرد " روح‌الله خمینی منم ، چرا اینها را میزنید . رییس شهربانی قم در گزارش خود آورده ...ضمنا خمینی در آن موقع بیدار و لباس پوشیده و حاضر و خود را معرفی نمود که روح‌الله خمینی من هستم به دیگران کاری نداشته باشید... ( سند شماره ۸۵ ، ص ۱۳۲۲، نهضت امام خمینی ، دفتر اول ). امام را بعد از دستگیری شبانه و با شتاب به تهران و باشگاه افسران منتقل و سپس به پادگان قصر ( بی سیم ) منتقل کردند . http://eitaa.com/yaranhamdel
1_1607066254.mp3
7.76M
🔰 🏴آغاز محرم ۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد (۶) 🎙صدای قیام 🔴 ؛ برش صوتی از کتاب «نهضت امام خمینی»؛ به مناسبت سال‌گرد قیام خونین 15خرداد 🔹«خبر توقیف امام، برق‌آسا در سراسر قم پیچید و توفانی از خشم در میان توده‌های مسلمان و انقلابی این شهر مذهبی برانگیخت. مردم قم در حالی‌که اشک می‌ریختند و بر سر و سینه می‌زدند، رو به خانه امام نهادند و در مقابل خانه اجتماع کردند. هنوز آفتاب 15خرداد سر از افق بر نیاورده بود که کوچه پر از جمعیت انبوهی پوشیده شد. مردم آشفته و خشمگین گاهی اشک می‌ریختند و بر سر می‌زدند و زمانی همانند شیر می‌غریدند و علیه شاه و هیأت حاکمه شعار می‌دادند و اظهار تنفر و انزجار می‌کردند. دیری نپایید که...»(نهضت امام خمینی ج1 ص517-515) 🔸سال‌گرد قیام خونین 15 خرداد است. قیامی که به فرموده امام برای همیشه عزای عمومی اعلام شده است. خوانش دوباره این قیام تاریخی و ابعاد شگفت‌انگیز آن برای آشنایی با حقیقت قیام امام خمینی و ملت ایران بسیار مفید خواهد بود. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 🏴آغاز محرم ۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد (۶) 🎙صدای قیام 🔴 #قیام_قم؛ برش صوتی از کتاب «نهضت امام خمینی»؛ ب
🔰 🏴محرم ۱۳۴۲ و قیام ۱۵ خرداد (۷) 💢تظاهرات قم از زبان مأموران 🔹در گزارش شهربانی قم گوشه هایی از رویدادهای خونین ۱۵ خرداد آورده شده که به اختصار می آید . ... پیرو شماره ۵/۸۱۹ - ۴۲/۳/۱۵ و ۵/۸۹۶ - ۴۲/۳/۲۰ پس از دستگیری (خمینی) از ساعت پنج صبح روز ۴۲/۳/۱۵ از تمام محلات و کوچه های شهر ، جمعیت کثیری در حدود چهل هزار نفر از زن و مرد و بچه که اکثراً به اسلحه سرد مسلح بوده به طرف صحن مطهر و خیابان های اطراف آن به حالت اجتماع به حرکت درآمده و با شعارهای «وامحمدا، آقا را دستگیر کردند»، «یا مرگ یا خمینی " هر آن به شدت تظاهرات و فعالیت آنان افزوده میشد. با توجه به مفاد گزارشات مراتب زیر به عرض میرسد 🔸... - از سرکار سرهنگ خواجه نوری فرمانده گروهان مستقر در شهربانی و همچنین هنگ ژاندارمری استمداد شد . ... ساعت ۳۰/ ۵ مراتب تلفناً به اداره اطلاعات اعلام و تقاضای نیرو و صدور دستور به فرماندهی واحد نظامی و ژاندارمری گردید. ... هنوز ساعت از ۸/۱۵ تجاوز نمی کرد که صدای شلیک گلوله های پی درپی در حدود کلانتری ( ۳ )در شهر و محوطه شهربانی طنین انداز گردید . http://eitaa.com/yaranhamdel
22.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 کلاه وحدت 🔺 در سال ۹۲ قالیباف؛ حداد عادل؛ ولایتی و محسن رضایی هم حضور داشتن و قرار بر ائتلاف بوده... به یکباره در حین مناظرات به سعید جلیلی حمله ور میشن... ❌ حتما تا انتها تماشا کنید و ببینید چطور ناجوانمردانه تاختند http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 پلاکارد پیر زن انگلیسی در تظاهرات ضد اسرائیلی جنجال‌برانگیز شد 🔹‌یک بانوی لندنی در تجمع حمایتی از غزه نوشته‌ای را در دست گرفته که روی آن نوشته شده بود: «ای مسلمانان جهان، رهبران شمابه اربابان خود اجازه داده‌اند تا برادران فلسطینی شما را گرسنه نگه دارند و ذبح کنند.. از برادرانتان دفاع کنید». 🔹‌این تصویر در شبکه‌های اجتماعی عربی جنجال‌برانگیز شده است. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 🎬 قسمت ۲ 🧍کودکی و نوجوانی ″سخاوت″ یک روز حشمت‌اله پنج ساله، همراه مادر به مغا
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 🎬قسمت ۳ 🧍کودکی و نوجوانی ″تمرین رزم″ خانه ما نزدیک رودخانه بهمن شیر بود. گاه برای بازی و سرگرمی، با هم به کنار رودخانه می‌رفتیم. تکه چوبی بر می‌داشتیم و منتظر می‌ماندیم تا ملخی روی چوب بنشیند و آن را بگیریم. ملخ‌هایی که سبزرنگ بودند، به آنها ملخ سیدی می‌گفتیم. حشمت‌اله ملخ‌هایی را که می‌گرفت، زود آزاد می‌کرد. با نزدیک شدن فصل تابستان به سمت نخلستان می‌رفتیم و برای بالا رفتن از نخلها، مسابقه می‌دادیم. با اینکه حشمت از من کوچک‌تر بود، خودش را آن بالا، نزدیک خرماهای نارس سبزرنگی می‌رساند که به آنها «چمری» می‌گفتیم. با حسرت بالا رفتنش را نگاه می‌کردم و به مهارتش غبطه می‌خوردم. آن روزها درک خاصی نداشتم؛ اما سالها بعد وقتی می‌شنیدم که حشمت‌اله در خط مقدم جبهه، کارش بالا رفتن از دکل‌های دیده‌بانی بوده است، یاد نخلها می‌افتادم و به خودم می‌گفتم؛ او از کودکی خودش را برای کارهای نفسگیر آماده کرده بود! گاهی هم با ورقهای روزنامه، بادبادک درست می‌کردیم و با نخ قرقره به هوا می‌فرستادیم. توی این بازی تقسیم کار کرده بودیم؛ خرید سریش، چسباندن گوشواره و دُم بادبادک و نگهداشتن قرقره با حشمت‌اله بود. وقتی حشمت نه ساله شد، دیگر سرگرمی‌های بچه‌گانه مثل ملخ‌های لب رودخانه و بادبادک بازی او را راضی نمی‌کرد. آن روزها بیشتر خانواده‌ها، امکان خرید اسباب‌بازی برای بچه‌هایشان نداشتند؛ با این حال برادر بزرگترم، عبداله برایش تفنگ ساچمه‌ای خریده بود. یک روز محمد پسر همسایه، به حشمت گفته بود: «تو نمی‌توانی شلیک کنی، فقط برای لاف زدن و پُز دادن تفنگ دست گرفتی. اگر می‌توانی پاشنه پای مرا بزن.» حشمت‌اله از فاصله حدود هشت متری، پاشنه محمد را هدف گرفته بود و عین تک‌تیرانداز، ساچمه را دقیقاً به همان نقطه‌ای زده بود که پسرک نشان داده بود! بچه‌ها فوری خودشان را به در خانه محمد رسانده و خبر داده بودند. مادرم که اتفاقاً در خانه آنها بود، با شنیدن این خبر، نگران و هراسان، بلافاصله محمد را با مادرش، به درمانگاه رسانده و پای ساچمه خورده‌اش را پانسمان کرده بودند. بعد از آن حادثه بود که بچه‌های محل، تبحر حشمت‌اله را در هدف‌گیری جدی می‌گرفتند و دیگر از او نمی‌خواستند که مهارتش را نشان بدهد. نشانه گرفتن پاشنۀ محمد، از سر کودکی و شیطنت بچه‌گانه حشمت‌اله بود. او با عقل کودکی‌اش، ابداً تصور نمی‌کرد؛ ساچمه به رفیق همبازی‌اش آسیبی برساند. بعد از این اتفاق، خیلی ناراحت بود و ناراحتی‌اش البته برای ما هیچ تعجبی نداشت. آخر حشمت رفتار بچه‌هایی را که به این و آن زور می‌گفتند و آزار می‌رساندند، اصلاً برنمی‌تابید. این‌ خصلت از همان دوره بچگی با او بود. گاهی فکر می‌کنم شاید برادرم ناخودآگاه از همان کودکی داشت خودش را برای ایستادن و مبارزه در برابر دشمن آماده می‌کرد. ادامه دارد... برگرفته از کتاب: پرواز دیده‌بان http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 دمشق شهرِ عشق 🎬قسمت بیستم 💠 اشکم تمام نمی‌شد و با نفس‌هایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«س
🔰 دمشق شهرِ عشق 🎬قسمت ۲۱ 💠 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!» از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو می‌کشم!» و رفت و نمی‌دانست از پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم. 💠 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!» شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون می‌خرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمی‌رفت. 💠 مصطفی می‌دید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق می‌لرزد و ندیده حس می‌کرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی می‌کرد. احساس می‌کردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!» 💠 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمی‌خواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمی‌خوام شما رو کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفس‌هایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش می‌کنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!» از پژواک پریشانی‌اش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه می‌کشید که با در بستر خواب خزیدم و از طنین بیدار شدم. 💠 هنگامه رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم از جا بلند شدم. سال‌ها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت می‌کشیدم و می‌ترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بی‌دریغ می‌بارید. نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در این خانه دلم می‌خواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمی‌برد که میان بستر از درد دست و پا می‌زدم. 💠 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بی‌اختیار گریه می‌کردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!» دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد. 💠 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله می‌بارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«می‌تونم بیام تو؟» پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی می‌فهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. 💠 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار می‌داد و دل من در قفس سینه بال بال می‌زد که مستقیم نگاهم کرد و بی‌مقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟» طوری نفس نفس می‌زد که قفسه سینه‌اش می‌لرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟» 💠 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس می‌کردم به گریه‌هایم کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟» دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال می‌کرد که خودم برای شدن پیش‌دستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!» 💠 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمی‌خواستم سعد شوم که با بغضی قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!» یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا می‌خواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»... ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 شوخی‌ها وخاطرات طنزِ دفاع مقدس «ماجراهای آقا فریبرز» 🎬 قسمت ۱۳۷ ″نقدرا بگیر، نسیه را و
🔰 شوخی‌ها وخاطرات طنزِ دفاع مقدس «ماجراهای آقا فریبرز» 🎬 قسمت ۱۳۸ ″رزم شبانه″ دفعه سوم که میخواستم اعــزام شــوم بــه پدرم گفتــم خــوب شمــا کــه اینقــدر نگران مــن هســتید ایــن دفعــه شمــا، هــم بــا مــن اعــزام شــوید و هــم بــا بچه‌هــا آشــنا شــوید و هــم بــه جبهــه آمدیــد و ثــواب انجــام تکلیــف و عملیــات و شربت شــهادت و.... بابــام یــه فکــری کــرد و گفــت: بــد پیشنهادی نیســت، هــم فــال اســت و هــم تماشا. بــه هــر طریقــی کــه بــود پــدرم را بــه عنــوان راننــده بــا خــودم آوردم جبهــه... روز اول ورودمــان مــن رفتــم گردانمان و پــدر هــم رفتنــد کارگزینــی تــا کارهایــش را درست کنــد کــه بــرود ترابــری لشــگر... موقــع نماز ظهــر و عصــر پــدرم را در حســینیه دیــدم و گفــت امشــب هــم در حســینیه هســتیم و فــردا میــروم تــدارکات لشــگر بــه عنــوان راننــده مشــغول بــه کار شــوم. گذشــت تــا شــب کــه بعــد از نماز عشــاء ازش خداحافظــی کــردم و آمــدم گــردان و پــدرم هــم بــرای خوابیــدن در حســینیه مانــد... نیمــه هــای شــب چشــمتان روز بــد نبینــد. برنامــه رزم شــبانه بــرای نیروهای تــازه وارد در حســینیه ترتیــب دادنــد. بشــکه‌هــای فوگاز و میــن‌هــای ضــد تانــک را مقابــل حســینیه ابتــدا منفجــر کردنــد و ســپس بــا اســلحه شروع بــه شــلیک کردنــد و گازهــای اشک‌آور را انداختنــد تــوی حســینیه. آنقــدر حجــم آتیــش زیــاد بــود کــه همه پــادگان از خــواب بیــدار شــده بودنــد. مــن هــم بــرای اینکــه از پــدرم خبــر بگیــرم آمــدم درب حســینیه.... خنــده بــازاری بــود. اکثــراً نیروهــای خدماتــی و پشــتیبانی بــا زیرپــوش رکابــی و زیــر شــلواری. بــا تــرس و وحشــت داشــتند بــه ســوی درب حســینیه فــرار مــی‌کردنــد پــدرم را دیــدم بــا زیرپــوش و زیــر شــلواری چهــار خونــه آبــی رنگــش در حــال فــرار به بیــرون حســینیه بــود. تــا چشــمش بــه مــن افتــاد همــه چیــز یــادش رفــت و شروع کــرد بــه دنبــال کــردن مــن در پــادگان.... بــا ســنگهایی کــه بــه طرفــم پــرت مــی‌کــرد و فحــش‌هــای بــا کلاســی کــه بهــم مــی‌داد بــا فریــاد می‌گفــت: مگــر دســتم بهــت نرســه فریبــرز... میدونــم باهــات چیکار کنــم.... بنــده خدا خیال می‌کــرد خشــم شــبانه (رزم شــب) را مــن هماهنگ کــرده‌ام و می‌خواســتم ازش انتقــام بگیــرم. جــایتــان خالــی تــا چنــد روز مقابلــش آفتابــی نشــدم. تــا پــدرم متوجه شد که رزم شبانه یــه کار دائمی بــرای آموزش نیروهــا بــوده و کار مــن نبــوده اســت... برگرفته از: کتاب ماجراهای آقا فریبرز نویسنده: ناصر کاوه http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 ۱) بررسی ابعاد روند تولید مردمی 📌پیشینه تاریخی – ژاپن مقدمه: تولید مردمی در ژاپن سابقه‌ای طولانی دارد که به سنتهای صنایع دستی این کشور مانند اریگامی بونسای و هنر گل‌آرایی باز می گردد. در مسیر تحولات دوران مدرن؛ از جمله انقلاب صنعتی و سیاستهای تمرکز بر تولید انبوه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، منجر به دگرگونی در تولید مردمی ژاپن شد و کارخانه‌ها و کارگاههای کوچک با تمرکز بر کیفیت و کارایی شکل گرفتند. با ظهور بازیگران جدید در دهه‌های اخیر شاهد رشد فزاینده تولید مردمی مبتنی بر مشارکت مستقیم مردم در فرایند تولید بوده‌ایم. این امر به عوامل متعددی از جمله افزایش دسترسی به فناوری رشد طبقه متوسط و سیاستهای حمایتی دولت نسبت داده می شود. ابعاد روند مشارکت مردمی در تولید ۱. بازیگران الف) نقش کارآفرینان: کارآفرینان در سطوح مختلف از مشاغل کوچک خانوادگی تا استارت آپهای نوآور نقش کلیدی در هدایت و سازماندهی تولید مردمی ایفا می‌کنند. تمرکز بر کیفیت تولیدکنندگان مردمی در ژاپن به کیفیت بالا و دقت در جزئیات محصولات خود مشهور هستند و به کیفیت محصولات خود به عنوان یک ارزش کلیدی اهمیت می‌دهند. این امر به دلیل فرهنگ قوی کار و تعهد به استانداردهای بالا در این کشور است و به حفظ شهرت و اعتبار این کشور در بازارهای جهانی کمک میکند. ب) نقش پلتفرمهای آنلاین: پلتفرمهای آنلاین مانند Rakuten و Mercari و Yahoo! Japan نقش فزاینده‌ای در تسهیل ارتباط بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان بازاریابی محصولات و دسترسی به منابع مالی ایفا می‌کنند. ج) حفظ سنتها و حمایت از جامعه تولید مردمی: در ژاپن به عنوان راهی برای حفظ سنتها جوامع محلی و صنایع دستی محلی مورد توجه قرار می‌گیرد این امر به حفظ هویت فرهنگی و تنوع در این کشور کمک می‌کند و از طریق انتقال دانش و مهارتها به نسلهای آینده محقق می‌شود. د) همکاری و مشارکت جمعی: ابتکارات متعددی برای ترویج همکاری و مشارکت جمعی در تولید مردمی شکل گرفته‌اند. این امر شامل انجمن ها تعاونیها و پروژههای منبع باز میشود. ۲. تنوع بخشها و محصولات صنایع دستی سنتی تولید مردمی در ژاپن با تنوع گسترده‌ای از صنایع دستی سنتی مانند سرامیک، بافندگی، لاک‌کاری و هنر اریگامی و خوشنویسی مرتبط است. محصولات غذایی ژاپن به دلیل غذاهای خوشمزه و با کیفیت خود مشهور است و بسیاری از مردم این کشور از تولید غذاهای خود در خانه لذت می‌برند. الف) تولیدات مدرن: با پیشرفت تکنولوژی شاهد ظهور تولیدات مدرن‌تر در قالب چاپ سه بعدی رباتیک و اینترنت اشیا در چارچوب تولید مردمی هستیم. ب) خدمات: ارائه خدمات مبتنی بر مهارت و تخصص، افراد مانند تعمیرات آموزش و خدمات شخصی نیز در حال حاضر در حوزه تولید مردمی در ژاپن رونق گرفته است. ۳. حمایتهای دولتی و سیاستها: الف) برنامه های حمایتی دولت ژاپن: برنامه‌های متعددی را برای حمایت از تولید مردمی از جمله ارائه کمکهای مالی، تسهیلات اعتباری و آموزش به کارآفرینان، اجرا کرده است. دارد. ب) ترویج نوآوری: تمرکز بر ترویج نوآوری و استفاده از فناوری در تولید مردمی برای افزایش کارایی کیفیت و رقابت‌پذیری، وجود حمایت از مالکیت معنوی قوانین و مقررات مربوط به مالکیت معنوی برای حمایت از خلاقیت و نوآوری در تولید مردمی به کار گرفته می‌شوند. ج) حفظ میراث فرهنگی: تلاشهایی برای حفظ میراث فرهنگی و سنتهای صنایع دستی ژاپن از طریق تولید مردمی انجام می‌شود. د) حفظ محیط زیست: توجه به حفظ محیط زیست و استفاده از روشهای تولید پایدار در تولید مردمی از اهمیت بالایی برخوردار است. ادامه در پُست بعدی👇 http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 ۱) بررسی ابعاد روند تولید مردمی 📌پیشینه تاریخی – ژاپن مقدمه: تولید مردمی در ژاپن سابقه‌ای طولا
🔰 ۱) بررسی ابعاد روند تولید مردمی 📌پیشینه تاریخی – ژاپن ۴. چالشها و ملاحظات الف) کاهش جمعیت: کاهش جمعیت، کاهش نرخ زاد و ولد و همچنین افزایش میانگین سنی جمعیت در ژاپن، چالشهایی را برای یافتن و جذب نیروی کار ماهر در بخش تولید مردمی ایجاد می‌کند. ب) مسائل مربوط به جانشینی: حفظ و انتقال دانش و مهارتهای سنتی در صنایع دستی و تولیدات مردمی از نسلهای گذشته به نسلهای جدید از اهمیت بالایی برخوردار است. ج) رقابت جهانی: تولیدکنندگان مردمی در ژاپن با رقابت فزاینده‌ای از سوی سایر کشورها در سطح جهانی روبرو هستند. د) دسترسی به بازار: دسترسی به بازارهای داخلی و بین المللی برای تولیدکنندگان مردمی، به ویژه برای کسب و کارهای کوچک و مناطق روستایی و همچنین برای تولید محصولات تخصصی چالشهایی را به همراه دارد. ه‍) حفظ محیط زیست: تمرکز بر تولید مردمی پایدار و سازگار با محیط زیست برای کاهش اثرات زیست محیطی این نوع تولید ضروری است. و) حفظ کیفیت: حفظ کیفیت و انطباق با استانداردهای بالا در تولید مردمی، به ویژه در صنایع دستی سنتی از اهمیت بالایی برخوردار است. ″نتیجه گیری″ تولید مردمی در ژاپن به عنوان ابزار و روشی برای حفظ فرهنگ و سنتهای محلی و همچنین حفظ هویت ملی ژاپن تلقی می‌شود. همچنین تولید مردمی به ارتقای کیفیت زندگی افراد، تقویت اقتصاد محلی و ایجاد فرصتهای شغلی در مناطق روستایی کمک می‌کند. هدف تولید مردمی در ژاپن را می‌توان در سه مفهوم: – نوآوری – کیفیت –حفظ هویت فرهنگ و سنتها خلاصه کرد. (محمدمهدی صباغیان؛ کارشناس اقتصادی و پژوهشگر حوزه جهش تولید با مشارکت مردم) «پایان» http://eitaa.com/yaranhamdel