eitaa logo
یار مهربان
287 دنبال‌کننده
548 عکس
53 ویدیو
0 فایل
اینجا جاییه برای محکم کردن دوستی هامون با کتاب‌ و چشیدن طعم شیرین کتاب خوندن با دوستان😍 همچنین بخشی از دست نوشته های من و پوریا‌ رو میتونید ببینید😉 معرفی کتاب داریم و دوره های کتابخوانی برگزار میکنیم😌 پونه @Pooneh_rsz پوریا @pooriyarostamzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ببخشید که این روزا یکم کمرنگم تو کانال و گروه های کتابخوانی مون رفقا🙏 دارم میرم برای دیدن همه ی رفقای عزیز تر از جان❤️ @yaremehrabanema
... با صفا و زیبا در کنار رفقای جان❤️ بماند به یادگار از روز اول @yaremehrabanema
بماند به یادگار از روز دومِ طبیعت زیبای ❤️ دشت پر از لاله و کوه های پر برف و آسمان ابری و هوای خوب در کنار آدم هایی که خیلی دوسشون داری و حس دوست داشتنشون رو نسبت به خودت میگیری، یک جور دیگه ای بهت میچسبه!😌 @yaremehrabanema
ایشون علی آقای معروف گروه کتابخوانی مون هستند که در کتابخوانی هیچ کس ب گرد پاشونم نمیرسه😉 در این سفر زیبا همسفر ما بودن و حتی تو سفر هم با وجود شلوغ بودن خونه و بازی کردن با همبازی هاش، کتابشون رو خوندن😍 با اینکه مادر و پدر عزیزشون و خانم مقدسی و حتی مدیریت محترم گروه کتابخوانی ک بنده باشم هیچ کدوم نتونستیم در سفر کتاب هامونو بخونیم😅 من اومدنی سه تا کتاب برداشته بودم ک هم خودم بخونم هم بدم بقیه بخونن ولی نشد ک بشه ولی اون روزی ک از خواب بیدار شدم ساعت ۷ صبح بود و علی داشت کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب رو میخوند و بعدش رفت با دوستاش حسابی بازی کرد درس بزرگی به همه مون داد 😅 جالب اینجاست ک علی جان بسیار هم اهل بازی و فعالیت بود و حتی در همین عکس ک گرفتم تنها بچه ای بود ک بین بچه ها اینجوری رفت تو آبی ک از نظر همه مون یخ بود😄 اهل بازی و شادی و شوخی و خنده و در کنار همه اینا اهل کتاب بود. علی جانِ دوست داشتنیِ من از همین تریبون اعلام میکنم ک بهت افتخار میکنم همسفر بودن با تو خیلی ب من کیف داد. خدا تو رو برای مامان بابات و مامان و بابا رو برای تو حفظ کنه و همیشه شاد و سالم باشی. در پایان آرزو میکنم سفرهای بیشتری رو در کنار هم تجربه کنیم😉 @yaremehrabanema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بماند به یادگار از روز سوم به با صفا😍 اینجا، خروجی تونل ... که با قدرت میره تا به زاینده رود زیبا بپیونده... @yaremehrabanema
رو با آسمان آبی و ابری که با دل هامون حرف میزد... با هوای دو نفره اش... با کوه های پر صلابت و برفی ک هروقت از خونه میومدیم بیرون چشممون رو نوازش میداد و دلمون رو لمس میکرد... با که عاشقمون کرد... با چشمه ها و رودهای از هر طرف جاری که میشد نشست لبش و گذر عمر رو دید... ترک میکنم! با خاطراتی به غایت دلچسب و شیرین.‌.. با دلتنگی شدید از همین حالا برای این جمع دوست داشتنی که هرکدومشون یک زیبایی و قشنگی خاصی به این سفر بخشیدند... با شبهایی که تا ساعت ۳ بیدار بودیم و روزهایی که از ۵ صبح یا نهایتا ۷ صبح شروع میشدن و تمام مدت پر از انرژی و شوق گذشتن... اینه قدرت وقت گذروندن با آدم هایی که حال دلت باهاشون خوبه❤️ @yaremehrabanema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ممنونم از همسرم، دخترم، مامان ، بابا و برادر عزیزم که با همکاری ای که کردن امکان این سفر رو برام فراهم کردن🙏 هرچند که جای خالی شون رو در تمام مراحل سفر حس میکردم و دوست داشتم که کنارم بودن ❤️ قدر دان تک تکشون هستم. @yaremehrabanema
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من و فاطمه مقدسی زدیم به دل جاده... داریم برمیگردیم اصفهان که سوار قطار شیم به مقصد مشهد... عرفان پلی کردیم تو ماشین بهم دیگه نگاه میکنیم و یاد فاطمه اسلامی جان میفتیم... آهنگ بیش از حد غمگینه دل تنگیم! خیییلی... دست همو میگیریم و میگیم چه خوب ک حداقل داریم باهم برمیگردیم این راهو... همه چی بیش از حد داره دراماتیک میشه... اما یاد اسلامی جان میفتم که میگفت من دل تنگ شدن رو دوست دارم! چون نشونه ی عاشقیه😢❤️ خلاصه اینکه بدجوری گریه داریم من و فاطمه ولی خودمونو نگه داشتیم😅 @yaremehrabanema
عکس از من😁 ادیت از فاطمه جانِ تقوی😍 اینجا امام زاده گوشه است که نوه ی امام حسن مجتبی علیه السلام هستن. روز اول مون رفتیم اینجا آسمون یک رنگ نیلی خاصی بود کوه ها از دور به چند رنگ قشنگ و خاص به چشم میومد درختای خیلی قدیمی خاصی هم اونجا بود. آسمون! وااای نگم از دلبری کردن های آسمون ... من آسمون رو خیلی دوست دارم. خیییلی. و در شهرای شلوغ متاسفانه ما از دیدن آسمون محرومیم! همون یک تیکه آسمونی هم که داشتم تو حیاط مامان اینا ک هروقت میرفتم تو حیاط سرمو میگرفتم بالا و نگاهش میکردم دیگه نداریم! چون چند تا ساختمون خیلی بلند ساختن ک کل آسمون رو گرفته‌... و دقیقا فکر کنم الان یک ساله که تو حیاط مامان اینا نرفتم... تو این سفر من خیلی ب آسمون نگاه میکردم و حظ میبردم... روزی ک اینجا بودیم خیلی خوش گذشت. تازه بهم رسیده بودیم و پر از حس شادی بودیم. شب آتیش روشن کردیم و دور هم از خاطرات دوران دانشجویی گفتیم😉 ذکر ملیحه سادات شد و سؤر مؤمنی که در یک سفر دانشجویی به خورد آقای رضایی داده بود🤦‍♀ اونام تلافی شو سر ما در آوردن!😭 در یک دسیسه ی بی رحمانه، آقای پارسا هل ها رو با دندون شکستن ریختن تو چای و دم کردن و به خورد ما خانوما دادن😒 و بعدش ک چای رو با نوش جانی خوردیم، اینو بهمون گفتن😭 @yaremehrabanema
یک نمونه از دلبری های آسمون عکس از فاطمه جانِ مقدسی❤️ @yaremehrabanema
اینم یه جمع خوشحال بعد از صرف چای سؤر مومن😄😭 عکس از فاطمه جانِ مقدسی❤️ @yaremehrabanema